رسانه ی ملی و تهاجم فرهنگی
محمد نوروزی(2)
چکیده
1. عمده ترین مؤلفه های مبین مهندسی فرهنگی شامل: طراحی نظام مدیریت فرهنگی، دست یابی به نظام مدیریتی پیوسته، منسجم، هدفمند و قوی متناسب با اهداف و سیاست های فرهنگی کشور، فرایند سامان دهی محتوایی و شکلی فرهنگ، ارتقا و به روزسازی آن برای پاسخ گویی به نیازهای موجود و مواجهه با سایر فرهنگ ها یا به عبارتی «بازپژوهی» و «نظریه پردازی» در حوزه فرهنگ اسلامی-ایرانی به منظور دست یابی به مبانی، چارچوب، ساختار و شاخص های دقیق، روشن و روزآمد فرهنگ ایرانی-اسلامی است، و مراحل تاریخی آن در ایران شامل: سال های 20-1347(دوره برنامه ریزی فرهنگی گسسته)، سال های 47-1357 (برنامه ریزی فرهنگی در قالب برنامه ریزی پیوسته) و پس از پیروزی انقلاب اسلامی (سامان دهی جامع امور فرهنگی) که از آن پس شوراهای مختلف و از جمله شورای عالی انقلاب فرهنگی و مرکز مطالعات راهبردی شورای عالی انقلاب فرهنگی، عهده دار این امر در کشور بوده اند؛2. عمده ترین مؤلفه های بنیادی مطرح در مهندسی فرهنگی کشور شامل: دست یابی به نقشه مطلوب برای اصلاح، تکمیل و ارتقای فرهنگ جامعه که بتواند چیستی و چگونگی اصلاح فرهنگ را تبیین و راهبردهای اساسی، کلان، عملیاتی و وحدت بخشی را در عرصه اصلاح فرهنگ ارایه نماید. برای حصول این امر، مؤلفه های اساسی این فرآیند شامل: جامعیت و تخصص، آرمان گرایی، واقع بینی، آینده نگری، مشارکت، اجماع، انسجام، استناد، مراتب متکامل و اکمال متقابل بوده است؛
3. عمده ترین مؤلفه های مبین تهاجم فرهنگی غرب شامل: تضاد ذاتی فرهنگ مادی غرب و فرهنگ اسلامی، مقابله با فرهنگ اسلام، نابودی فرهنگ انقلاب و نظام مبتنی بر آن، درگیری فرهنگ دینی انقلاب و نظام اسلامی با فرهنگ غربی، تقابل فرهنگ اسلامی و فرهنگ غربی، استعمار سیاسی و اقتصادی به همراه استعمار فرهنگی، بی اعتقاد کردن مردم به فرهنگ و تاریخ خود، نابودی فرهنگ و ایدئولوژی اسلامی، تخلیه مردم از اعتقاد، ایمان و حسن ظن به فرهنگ خود، انطباق با الگوی غربی، اسلام زدایی، بی اعتقاد کردن نسل جوان به انقلاب اسلامی، ضربه به اصل نظام، موجه جلوه دادن فساد و اشاعه آن، القای فرهنگ بیگانه و تثبیت آن فرهنگ است؛
4. درباره ی جایگاه رسانه ملی در مهندسی فرهنگی کشور و مواجهه پویا با تهاجم فرهنگی باید توجه کرد که دو رویکرد در این خصوص شامل: فعالیت رسانه مساوی و عین مهندسی فرهنگی و دوم رسانه، کارگزار و عامل مهندسی فرهنگی بوده است. در دید اول، ورود رسانه به عرصه زندگی افراد بشر به خودی خود موجب تغییر و تحول فرهنگی می شود و در دیدگاه دوم، رسانه به مثابه مجری و تنها مجرای انتقال فرهنگ به شمار می آید. این نظر از دیدگاهی ریشه می گیرد که بین رسانه و پیامی که از طریق آن منتقل می شود تفکیک قائل است. بر اساس این دیدگاه، رسانه ابزار است و محتوای آن را پیامی مشخص می سازد که از طریق آن منتقل می شود. کارکردهای رسانه در مهندسی فرهنگی را نیز می توان شامل کارکردهای: آموزشی، توزیعی، تعمیم و یکپارچه سازی، برجسته سازی، پالایشی و جامعه پذیری و فرهنگ پذیری دانست.
رسانه ملی، مهندسی فرهنگی، تهاجم فرهنگی، مواجهه پویا، غرب.
مقدمه
مهندسی فرهنگی، در حقیقت تلاش در جهت تقویت اجزای اصلی فرهنگ اسلامی و ملی کشور و پاسداشت آن در برابر نفوذ و تأثیر فرهنگ مخرب غربی در پرتو چینش مناسب و تعیین جایگاه صحیح همه ابعاد و ویژگی های فرهنگی جامعه ماست. دست یابی به نتیجه و تحقق این امر، نیازمند طرح مهندسی فرهنگی است. گفتمان فرهنگ نزد مقام معظم رهبری، برترین گفتمان تلقی می شود. مهندسی فرهنگی در حقیقت بیانگر تلاش رهبر معظم انقلاب و نهادهای مسئول به منظور ارتقای فرهنگ اسلامی-ملی در کشور، جلوگیری از ایجاد بحران های فرهنگی و هویتی، ممانعت از نفوذ فرهنگ غربی به ایران، تحقق آرمان ها و اهداف انقلاب اسلامی، رشد کیفی شاخص های فرهنگی در کشور و نوسازی فرهنگی کشور است. در حقیقت دست یابی به این اهداف نیازمند مهندسی فرهنگی و مدیریت راهبردی فرهنگی است.مهندسی فرهنگی؛ طراحی، نوسازی و بازسازی سیستم فرهنگ و مهندسی فرهنگ کشور به مفهوم مهندسی کلان کشور، نظام ها، سازمان ها، سیاست ها، قوانین و سازوکارها در جهت اهداف فرهنگی است.(3)
کلمات فرهنگ و مهندسی از دیرباز در میان ایرانیان (در همه ادوار تاریخی) جایگاه ویژه ای داشته و با آنان عجین بوده است. این کلمات در میان ادبا و شعرا نیز جلوه و برجستگی خاصی داشته اند؛ زیرا مضامینی که از به کارگیری این کلمات به ذهن متبادر می شود، حاکی از دقت، محاسب بودن، خط کش و میزانی است که برای حرفه مهندسی و مفهوم آن به کار می بردند و نیز فرهنگ را به هنر، نویسندگی و دانش و جوهر دریا تشبیه نموده اند. درباره ی مهندسی نیز این اشعار قابل توجه است. همچنین دانشمندان، محققان و نویسندگان اعصار گذشته در کنار تعلیم و تحصیل علوم مختلف، غالباً در حاشیه یا اصل آثار خود به علوم ریاضی و جبر و مثلثات و هندسه و هیئت می پرداختند. اگرچه شهرت بسیاری از آنها در علوم دیگر است، دقت و کنکاش در احوالات علمی و مباحثشان، نشان دهنده آن است که تحصیل و تحقیق و تعلیم علوم ریاضی نیز جزو برنامه های اصلی آنان بوده است.
در پیشینه دانشمندان و محققان و اندیشمندان ایرانی درباره ی مهندسی، طی ادوار گذشته باید اذعان داشت که تعلیم و تدریس علوم مختلف مرتبط با مهندسی از قبیل ریاضیات، جبر و هندسه بیش از دو هزار سال در ایران سابقه فعالیت دارد و از گذشته های دور، دانشمندان بسیاری در این رشته ها تبحر داشته اند و دانشگاه های متعددی نیز در ایران در این رشته ها فعال بوده اند. از جمله دانشگاه جندی شاپور که مرکز علمی بزرگی بود و پیش از ظهور اسلام، دانشمندان ایرانی در آن به تدریس علوم، ریاضیات و نجوم اشتغال داشتند، و حتی بسیاری معتقدند که چرتکه، نخستین وسیله محاسبه در قدیم به دست ایرانیان اختراع و به کار گرفته شده است، و اهمیتی که ایرانیان قدیم برای ریاضی قائل بودند بسیار زیاد بوده است؛ به طوری که در دوره پیش از ظهور اسلام، به ویژه در عهد ساسانی به پیشرفت های قابل توجهی دست یافته بودند و در ادوار مختلف تاریخی دانشمندان بزرگی از این مرز و بوم برخاسته اند که در ذیل، تنها به تعدادی از آنها اشاره می شود:
1. خوارزمی: از بزرگترین علمای ریاضی دنیای قدیم بوده است و مؤلفان لاتین وی را الگوریسم می نامند. کتاب حساب او تأثیر عمیقی در شناساندن علم حساب به دنیای مسیحی داشته است و وی در تکمیل علم جبر و مقابله سهم بزرگی در میان دانشمندان عالم دارد؛
2. ابوعبدالله محمدبن عیسی ماهانی: برهندسه اقلیدسی و برخی آثار ارشمیدس شرح نوشته است و در علم جبر مطالعه های عمیق انجام داده است؛ چنان که معادله هایی از جبر به نام او مشهور است؛
3. ابوالوفا بوزجانی (اهل تربت جام): یکی از بزرگترین ریاضی دانان و منجمان دوره اسلامی بوده است. کتابی که او در علم حساب نوشته است، نخستین بار مورد توجه دانشمندان اروپایی قرار گرفت؛
4. ابوریحان بیرونی، ریاضی دان و منجم بسیار بزرگ ایران که بی تردید یکی از بزرگترین دانشمندان جهان شمرده می شود. وی کتب قانون مسعودی و التفهیم لاوائل صناعه التنجیم را در حساب و هندسه و نجوم و هیئت و نیز کتابی در ذکر بهترین طریقه ساختن اسطرلاب که از جمله آثار او در ریاضی است تألیف نموده است؛
5. حکیم خیام نیشابوری: وی علاوه بر شاعری، استاد بسیار بزرگی در علم ریاضی است. اصلاح تقویم شمسی ایرانی در سال 467 و ایجاد تقویم جلالی با همکاری ابوالعباس لوکری و الخازنی که هنوز هم مبنای سال شماری در ایران است؛
6. شیخ الرئیس ابوعلی سینا: رساله های متعددی در علم ریاضی دارد. در این فن چنان که شاگرد او ابوعبید جوزجانی گفته است مطالبی تازه و مسائلی نو داشته است. وی در هر یک از اختصارات هندسه و حساب و موسیقی که در کتاب شفا گنجانیده زیاداتی دارد؛
7. خواجه نصیرالدین طوسی: در دوران حمله مغول، بزرگ ترین کسی که توانست سند استادی علوم ریاضی را چنان که در ایران پیش از مغول بود بگیرد و از زوال و انحطاط فوری آن جلوگیری کند، خواجه نصیر طوسی بود بزرگترین کار وی نوشتن تحریرات ریاضی است. زحماتی که خواجه نصیر طوسی در تنقیح و اصلاح و تحریر آثار ریاضی دانان بزرگ دنیای پیش از خود کشید، علوم ریاضی را برای علمای عهد خود و کسانی که پس از او سرگرم مطالعه و تحقیق در ابواب این علم بودند، سهل الوصول ساخت.
درباره ی تعریف فرهنگ باید گفت که فرهنگ از جمله واژه هایی است که در حوزه های تخصصی، همچون جامعه شناختی، انسان شناسی، باستان شناسی، مردم شناسی، مباحث تربیتی و اخلاقی و ... به عنوان کلیدواژه تبیین و توصیف بسیاری از کنش ها، حالات، آداب و رسوم، خلقیات، شعایر، آیین ها و نمادهای فردی و اجتماعی است که در کالبد جوامع امروزی جریان دارد یا اساساً به گذشته تاریخی یک تمدن و جامعه پیوسته است. اما جان مایه های آن در فرهنگ امروزی است. در انواع تخصص ها مطرح شده است که واژه فرهنگ، تعاریف متعددی دارد و نمی توان به همه آن ها پرداخت. در عین حال، فرهنگ در انواع برداشت ها به مثابه یک امر و کل پویا و در حال تغییر و تکاپو به یک حقیقت و عنصر روحی وحدت بخش و هویت بخش تبدیل شده است. لذا هویت و انسجام درونی و برونی افراد، جوامع، تاریخ ها، به حضور بالنده و فعال حقیقت فرهنگی بستگی دارد؛ زیرا فرهنگ، یک پدیده انسانی است و دارای ابعاد، سطوح و حوزه های متعددی است. (4)
ادوارد تایلر، مردم شناس انگلیسی معتقد است که در فرهنگ، مجموعه دانش و افکار و آرا و هنر و اخلاق و قوانین و مقررات و سایر استعدادها و عاداتی که انسان به منزله عضو یک جامعه کسب کرده، متجلی است. از آنجا که انسان مانند سایر حیوانات پیوسته درصدد آن است که وضع خویش را اصلاح کند، ناگزیر است با اختراع روش های نوینی برای تأمین احتیاجاتش، خویشتن را با اوضاع مختلف تطبیق دهد. فرهنگ را می توان مجموعه مساعی بشر برای تطبیق یافتن با محیط خودش و اصلاح طرز زندگی اش دانست. (5)
در کنفرانس جهانی مکزیکو، فرهنگ را چنین تعریف کرده اند: فرهنگ را می توان کل پیچیده از خصیصه های متمایز روحانی، مادی، فکری و عاطفی دانست که ویژگی های یک جامعه یا گروه اجتماعی به شمار می آیند و نه تنها هنر و ادبیات، بلکه شیوه های زندگی، حقوق اساسی انسان ها، نظام ارزشی، نسبت ها و باورها را دربرمی گیرد. این فرهنگ است که به انسان این توانایی را می بخشد که خود تأمل کند و به طور مشخصی به موجودی تبدیل شود که شایسته نام آدمی است؛ یعنی موجودی خردگرا و برخوردار از وجدان اخلاقی. انسان از طریق فرهنگ، ارزش ها را بررسی و از میان آنها انتخاب می کند. انسان به واسطه فرهنگ، خود را بیان می کند، از خود آگاه می شود و می فهمد که موجودی ناقص است. (6)
فرهنگ یک نظام و کلیت پیچیده و در هم تنیده ای است که بشر در ارتباط با حقایق و موضوعات شش گانه، یعنی خدا، ماورای طبیعت، تاریخ، جامعه، انسان و طبیعت به دست آورده است. این محورها در سه بعد: الف) روحی و روانی؛ ب) ذهنی و ادراکی؛ ج) رفتاری و عینی شکل گرفته اند. محورهای ارتباطی که به ظهور فرهنگ یک جامعه انجامیده است یا موضوع ارتباطش جنبه معنوی و روحی و عاطفی دارد. آن نیز به صورت شفاف یا ملموس ظهور می یابد که به فرهنگ معنوی آن موسوم است یا حیث تصرفی و مادی یافته و به صورت ابزارها و تکنیک های غلبه و با سلطه بر طبیعت تحقق عینی می یابد یا به صورت دانش ها و علوم، ناظر بر این حیث عادی نمودار گشته است که در کل به فرهنگ مادی آن موسوم است.(7)
دانش و علوم پایه همچون ریاضی، شیمی، فیزیک، علوم عقلی و فلسفی و ... همه در مفهوم گستره فرهنگ می باشند. در یک تفکیک کلان دیگر، فرهنگ ها، در همه تمدن های تاریخ بشری با توجه به دو حیث فرهنگ مادی و معنوی، یا از خاستگاه و مبنای وحیانی سیراب شده اند و حرکت و تحول فرهنگی را در جهت تکامل الهی پیش می برند و پرستش و توحید را جهت گیری حاکم بر فرهنگ می دانند و دین را منطق این حرکت تکاملی و انبیا و امامان را محورها و سرسلسله جنبان این حرکت تکاملی بشر می دانند یا از خاستگاه بشری و مادی الهام گرفته، در جهت توسعه پرستش مادی موج طغیان و عصیان را در برابر حق پرستی و خداپرستی راه انداخته اند که فهم و علم بشری را منطق حاکم بر حرکت تمدن مادی، و فلاسفه و دانشمندان را هدایتگران این فرهنگ سکولار و مادی قرار داده اند.
فرهنگ ها و تمدن ها به دو حوزه اساسی فرهنگ و تمدن دینی و فرهنگ و تمدن سکولار و مادی تقسیم شده است که بعضی از اندیشمندان از آن به فرهنگ (پیشرو) و فرهنگ (پیرو) یادکرده اند. با توجه به بیان فوق، فرهنگ سه حوزه انسانی، اجتماعی و تاریخی دارد. حاصل ضرب و تقسیم آن با ابعاد سه گانه گرایشات، بینش ها و کنش ها در محورهای ارتباطی بیان شده، تلقی حداکثری ما را از فرهنگ بیان می کند و اساساً بدون تصویر چنین گستره ای، مهندسی فرهنگی به نحو جامع محقق نخواهد شد، و طبعاً نمی توان دامنه وسیع موضوعات و عناصر فرهنگی را درون نقشه جامع فرهنگی قرار داد.
مهندسی فرهنگی، در یک کلام، عبارت است از ارائه یک نقشه و طرح کلی و جامع از نظام فرهنگی جامعه با ایجاد نسبت و ربط منطقی میان متغیرهای فرهنگی برای تحقق دو امر اساسی: یکی ایجاد و تأسیس نهادها و ساختارهای فرهنگی؛ و دوم ترمیم و اصلاح و تغییر نظام فرهنگی.
واژه مهندسی فرهنگ، اساساً با توجه به حوزه و گستره شمول، با مهندسی فرهنگ متفاوت است. زیرا اساساً مهندسی فرهنگ، موضوعاً به خود فرهنگ به عنوان بعدی از سه بعد سیاست، فرهنگ و اقتصاد می پردازد. مهندسی آن نیز به عوامل و عناصر و متغیر درونی و بیرونی خود فرهنگ معطوف است. در مهندسی فرهنگ، کلمه فرهنگ به مهندسی اضافه شده است و ترکیبی اضافی پدید آمده است. مهندسی را به هر معنایی تفسیر کنیم، منظور این است که خود مقوله فرهنگ باید هندسه پذیر باشد و اندازه مطلوب ما را بگیرد. بنابراین مهندسی فرهنگ، یک کار فکری و تدبیر وسیع مبتنی بر یک سلسله مبانی نظری در مقوله فرهنگ می طلبد.(8)
در مهندسی فرهنگی، اساساً سعی می شود همه ابعاد فرهنگی و سطوح و حوزه ها؛ چه سیاسی، چه اقتصادی و ... مورد توجه قرار گیرد. مفهوم نظام مندی موضوعات مبین آن است که مقایسه و سنجش میان انواع موضوعات فرهنگی و برقراری نسبت و ربط منطقی میان آنها که به طبقه بندی طولی و عرضی و شامل و مشمول و از حیث گستره و عمق و دقت، منتهی می شود که در نوع و شکل مهندسی فرهنگ اثر می گذارد. از همین رو نگرش سیستمی در نظام مند کردن موضوعات فرهنگی حضور فعال دارد، و نظام مندی، در حقیقت ایجاد یک ساختار منطقی برای تعیین و مشخص کردن جایگاه و محل استقرار یک موضوع در میان انواع موضوعات فرهنگی است که به ارزش گذاری و کمیت گذاری موضوعات فرهنگی در سطوح و ابعاد و حوزه های متفاوت می انجامد. البته منطق و الگوی حاکم بر نظام مندی موضوعات، ناشی از طبقه بندی و نسبت کمی و کیفی مؤلفه های فرهنگی است. از همین رو اگر متغیر فرهنگی مربوط به بعد روحی و گرایشی باشد و در مهندسی فرهنگی جایگاه محوری داشته باشد، طبعاً موضوع و عناصر مؤلفه فوق نیز چنین منزلتی خواهد داشت. میان این الگوی طبقه بندی مؤلفه ها و موضوعات مهندسی فرهنگی رابطه دوسویه برقرار است.
نظام مندی موضوعات، در نهایت ایجاد نوعی هماهنگی و توازن کمی و کیفی میان نسبت تأثیر موضوعات فرهنگی در برآیند کل مهندسی فرهنگی است. تعاریف مختلفی برای مهندسی فرهنگی شده است. از جمله اینکه می توان مهندسی فرهنگی را به معنای مهندسی وظایف فرهنگی حکومت مورد توجه قرار داد و برای آن مدل طراحی کرد. در این مدل، حکومت وظایف فرهنگی برعهده دارد و برای ایفای آن سیستم طراحی می کند و در ضمن برای فعالیت سایر سیستم های فرهنگی چارچوبی تعیین می کند و در آن چارچوب رابطه این سیستم با سایر سیستم های فرهنگی را تنظیم می کند.
با عنایت به مطالب فوق، مسئله ی اساسی پژوهش حاضر، تبیین مهندسی فرهنگی و تاریخچه موضوعی آن در ایران، مؤلفه های بنیادی مطرح در مهندس فرهنگی، تهاجم فرهنگی غرب و مؤلفه های اساسی آن و نهایتاً تعریف رسانه ملی و تصریح جایگاه آن در نظام مهندسی فرهنگی کشور بوده است.
در این راستا چهار سؤال اصلی ذیل طرح و بررسی شده است:
1. مهندسی فرهنگی چیست و تاریخچه موضوعی آن در ایران کدام است؟
2. مؤلفه های بنیادی مطرح در مهندسی فرهنگی کشور چه باید باشند؟
3. تهاجم فرهنگی غرب چیست و مؤلفه های اساسی آن کدام اند؟
4. رسانه ملی و جایگاه آن در نظام مهندسی فرهنگی کشور چگونه باید باشد؟
روش
این پژوهش در پی تبیین جایگاه رسانه ملی در ساختار مهندسی فرهنگی کشور به منظور مواجهه پویا با تهاجم فرهنگی غرب بوده، با عنایت به سؤال های مطروحه، به شیوه توصیفی و از نوع تحلیل اسنادی انجام شده است.جامعه و نمونه پژوهش
با توجه به روش پژوهش، جامعه پژوهش شامل کلیه اسناد، مدارک و منابع مرتبط با جایگاه رسانه ملی در ساختار مهندسی فرهنگی کشور به منظور مواجهه پویا باتهاجم فرهنگی غرب است. از آنجا که در پژوهش حاضر کلیه منابع و مراجع موجود فیش برداری و در راستای هدف پژوهش مورد استفاده قرار گرفته، نمونه گیری انجام نشده و کلیه منابع و مراجع مرتبط و در دسترس مزبور، بررسی و تحلیل شده است.ابزار گردآوری داده ها
به معنای خاص پژوهش های میدانی، ابزاری در پژوهش استفاده نشده است؛ ولی در این ارتباط به منظور گردآوری نتایج مطالعات مرتبط از فرم های فیش برداری استفاده شده است.شیوه تحلیل داده ها
از آنجا که داده های به دست آمده کیفی اند از تحلیل کیفی به منظور تحلیل و جمع بندی آنها استفاده شده است.تحلیل یافته های پژوهش
در اینجا به بررسی چهار سؤال اصلی پژوهش پرداخته شده است:1. بررسی سؤال اول پژوهش
سؤال اول پژوهش عبارت بود از اینکه «مهندسی فرهنگی چیست و تاریخچه موضوعی آن در ایران کدام است؟».مهندسی فرهنگی اصطلاحی چند معنا (polysemous) و کثیرالاضلاع (multilateral) است که به تازگی در فضای فرهنگی کشور مطرح شده است و تا حدی به موضوع مهندسی اجتماعی (engineering social) نیز شباهت دارد. بر این اساس تاکنون تعاریف گوناگونی از مهندسی فرهنگی ارائه شده است که هر یک بعد خاصی از مهندسی فرهنگی را در نظر گرفته است. البته در این میان شاهد خلط دو اصطلاح مهندسی فرهنگی و مهندسی فرهنگ نیز هستیم که می تواند بحث از مهندسی فرهنگی را به انحراف بکشاند. باید توجه کرد که مهندسی فرهنگی چیزی جز طراحی نظام مدیریت فرهنگی نیست. در حقیقت با اجرای مهندسی فرهنگی درصدد دستیابی به یک نظام مدیریتی پیوسته، منسجم، هدفمند و قوی هستیم که بتواند اهداف و سیاست های فرهنگی کشور را به نحوی مناسب محقق کند. اما در مهندسی فرهنگ، به هیچ وجه در پی رسیدن به یک نظام مدیریتی نیستیم، بلکه منظور از آن سامان دهی محتوایی و شکلی فرهنگ، و ارتقا و به روزسازی آن برای پاسخ گویی به نیازهای موجود و فرارو و نیز مواجهه یا رقابت با سایر فرهنگ هاست.
مهندسی فرهنگی، «طراحی» جامع و منسجم «نظام» (مدیریت) فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، بر اساس مبانی نظری و مدل دقیق، روشن و روزآمد و همچنین تعیین مناسبات آن با سایر نظام ها (سیاسی، اقتصادی، مدیریتی و حقوقی) است. مهندسی فرهنگ عبارت است از «بازپژوهی» و «نظریه پردازی» در حوزه فرهنگ اسلامی-ایرانی به منظور دست یابی به مبانی، چارچوب، ساختار، شاخص های دقیق، روشن (متمایز) و روزآمد برای فرهنگ ایرانی-اسلامی.
شناخت مقوله فرهنگ و گرایش های فرهنگی، نقاط ضعف فرهنگی، ترسیم حد مطلوب فرهنگ، تنقیح قوانین و مقررات فرهنگی موجود و احیاناً اصلاح آنها یا تدوین قوانین فرهنگی جدید، پای بندی کامل و دقیق به مقررات فرهنگی، بازنگری قوانین موجود فرهنگی از نظر قطعیت اجرا و حتمیت ضمانت اجرا، از اقدامات اساسی و مهمی است که به منظور حراست از هویت فرهنگ ملی و دینی کشور ضروری است. به ویژه اینکه امروزه بحث تنوع فرهنگی به صورت جدی در همه محافل علمی و سیاست گذار جهان مطرح شده است و بسیاری از سازمان های جهانی از جمله یونسکو به این بحث وارد شده اند.
از همین روی مهندسی فرهنگی و مدیریت فرهنگی ضروری است؛ یعنی برنامه ای منسجم که کلیه دستگاه های فرهنگی بتوانند با استفاده از آن برنامه، در سطح خرد و کلان، منطقه ای، ملی و فراملی، منسجم و یکپارچه عمل کنند. ارائه تعریفی جامع از مهندسی فرهنگی و تبیین همه ی ابعاد مهندسی به مجال زیادتری نیازمند است؛ اما با قدری تسامح می توان مهندسی را به مفهوم برقراری کارکرد مؤلفه های یک سیستم و روابط و تعامل میان این مؤلفه ها دانست به نحوی که کارکرد یا رفتار مطلوبی را در سیستم فراهم کند. با این تعبیر، کاربرد مهندسی در بسیاری از عرصه های مادی و غیرمادی می تواند وجاهت داشته باشد و بلکه موضوعی جدی علمی، پژوهشی و اجرایی در آن عرصه شمرده شود. اگر بتوان دخالت در نظام فرهنگی جامعه را مبتنی بر رویکرد مهندسی دانست، در آن صورت می تواند با سنجیدگی علمی و اراده آگاهانه در امور فرهنگی جامعه دخالت کند. (9)
از نظر زمانی، سال های 47-1320 را باید دوره برنامه ریزی فرهنگی گسسته در ایران به شمار آورد. در این دوره، برنامه ریزان فرهنگی مبادرت به اخذ تصمیم در حوزه های گوناگون فرهنگی کردند. بدون اینکه اصول سیاست همگنی را مورد نظر قرار دهند و بر پایه الگوی کلانی که نقشه عملیات اجرایی را مشخص کند، رفتار نمایند. گفتنی است که علی رغم وجود سیاست فرهنگی مکتوب و نظام برنامه ریزی همه جانبه، ایدئولوژی فرهنگی حکومت و تسلط گفتمان تجدد، تا حدود زیادی به مجموعه تصمیمات و اقدام غیرهمبسته، جهت گیری تقریباً واحدی می بخشید و آنها را در راستای نسبتاً یکسانی قرار می داد. (10)
از سوی دیگر، در فاصله سال های 47-1357 برنامه ریزی فرهنگی در قالب برنامه ریزی پیوسته صورت پذیرفت. در سال 1347 شورای عالی فرهنگ و هنر وقت، مبادرت به تهیه متنی در زمینه سیاست فرهنگی کشور کرد که پس از بحث و گفت و گوی کارشناسان و صاحب نظران، در سال بعد، به تصویب رسید و ملاک تصمیم گیری در همه عرصه های فرهنگی شد. متن سیاست فرهنگی ایران دارای یک مقدمه و هفت فصل بود. در بخشی از مقدمه متن سیاست فرهنگی به اهمیت تدوین آن اشاره شده بود. ضرورت های نوینی که در متن سیاست فرهنگی مورد توجه قرار گرفت، بدین قرار بود: «با تحولات عظیم اجتماعی و اقتصادی سال های اخیر، اکنون جامعه ما به فرهنگی نیازمند است که بر مبانی فرهنگ ملی استوار باشد و ایرانیانی را که از این پس در یک جامعه صنعتی زندگی خواهند کرد به کار آید.» در ادامه متن سیاست فرهنگی بر این مهم پافشاری شده است که برای پاسخ گویی به نیازهای جدید جامعه ایرانی، اجرای برنامه ای جامع و دقیق در پیروی از یک سیاست کلی ضرورت پیدا می کند.
اصول چهارگانه ای برای سیاست فرهنگی کشور تعیین شد که عبارت بودند از: فرهنگ برای همه، توجه به میراث فرهنگی، فراهم آوردن بیشترین امکانات برای ابداع و نوآوری فکری و هنری و شناساندن فرهنگ ایران به جهانیان و آگاهی از مظاهر فرهنگ های دیگر. آنچه در رژیم گذشته در تدوین اصول فرهنگی از آن غفلت شد توجه واقعی به نیازهای فرهنگی جامعه بود. ایران، کشوری اسلامی است که با سابقه ای درخشان رکن مهم تمدن اسلامی شمرده می شود. لیکن در طراحی اصول سیاست فرهنگی کشور ایران، هیچ یک از معیارهای اسلامی نه تنها مورد توجه قرار نگرفته است، بلکه با تأکید بر فرهنگ جامعه ی صنعتی، فرهنگ جامعه اسلامی را در محاق برده بود. (11)
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان عالی ترین مرجع سیاست گذاری و مدیریت فرهنگی از سال 1363 تشکیل شد و اصول سیاست فرهنگی کشور پس از بحث و بررسی بسیار به تصویب نهایی رسید. افزون بر این مصوبه، مصوبات دیگری نیز با هدف سامان دهی امور فرهنگی به تصویب رسید: از جمله شاخص های فرهنگی جمهوری اسلامی ایران و سیاست های مقابله با تهاجم فرهنگی. در مصوبه اهداف، جایگاه و وظایف شورای عالی انقلاب فرهنگی این چنین آمده است: «شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان مرجع عالی سیاست گذاری، تعیین خط مشی، تصمیم گیری، هماهنگی و هدایت امور فرهنگی، آموزشی و پژوهشی کشور در چارچوب سیاست های کلی نظام است.» بنابراین مأموریت شورای عالی فرهنگی، تصحیح و ارتقای فرهنگ و سازماندهی امور فرهنگی برای حفظ استقلال، تحکیم و تعمیق فرهنگ دین باوری در جهت تحقق تمدن نوین اسلامی تعریف شده است. (12)
در طول سال های پس از انقلاب، شورای عالی، طرح ها و برنامه های متعددی را بررسی کرده و به تصویب رسانده است که از جمله آنها می توان به شیوه نامه رصد فرهنگی کشور اشاره کرد. تلاش شورای عالی، همواره تعیین سیاست های کلان و پرهیز از ورود به حوزه اجرا بوده است. همچنین با تأسیس هیئت نظارت و بازرسی، شورای عالی انقلاب فرهنگی نظارت بر حسن اجرای مصوبات را در دستور کار خود قرار داد. گذشته از مصوبات و سیاست های کلان، شورای عالی انقلاب فرهنگی، مؤسسات و نهادها و شوراهای متعددی را تأسیس کرد که هر یک در فرهنگ کشور نقش مهمی ایفا کرده اند و می کنند. همچنین در راستای طراحی و برنامه ریزی برای مطالعات راهبردی این شورا مرکز مطالعات راهبردی شورای عالی انقلاب فرهنگی را تأسیس کرده است. (13)
2. بررسی سؤال دوم پژوهش
سؤال دوم پژوهش، عبارت بود از اینکه «مؤلفه های بنیادی مطرح در مهندسی فرهنگی کشور چه باید باشند؟».دست یابی به نقشه ای مطلوب برای اصلاح، تکمیل و ارتقای فرهنگ جامعه، چنین نتیجه ای است که از مهندسی فرهنگ انتظار می رود. همان گونه که اشاره شد این نقشه باید بتواند چیستی و چگونگی اصلاح فرهنگ را تبیین کند و نه تنها راهبردهای اساسی و کلان، که راهکارهای عملیاتی و وحدت بخش در عرصه اصلاح فرهنگ را ارائه کند. اصول لازم برای حصول این امر، پیش از آغاز تولید این نقشه باید بررسی و پذیرفته شود و در فرآیند تولید، کاملاً رعایت شوند. به نظر می رسد مؤلفه های زیر از مهم ترین آنها هستند:
1. جامعیت و تخصص:
در مهندسی فرهنگ باید همه لایه ها، اجزا و ابعاد فرهنگ در نظر گرفته شود و با نگاه واحد و جامع به این مقوله توجه شود. باید به مبانی و نگرش های بنیادین فرهنگی، و ارزش ها و چارچوب های اخلاقی، رفتارها، ساختارها و کنش های کلان و نیز اجزای نمادین و ابزاری فرهنگ، همه و همه در این فرایند توجه شود، و در نقشه ای که محصول مهندسی فرهنگ خواهد بود، لحاظ شوند. همچنین باید مراجع و منابع مختلف فرهنگ ساز، مبادی ورودی فرهنگ، ریشه ها و سرچشمه های تولید یا تحول فرهنگ و نیز الگوها، روش ها، ابزارها و ... در این نقشه جایگاه خود را تعیین و تبیین کنند. در عین حال رعایت اصل جامعیت، نباید تخصص علمی درباره ی هر بُعد از فرهنگ را تحت الشعاع خود قرار دهد. هرکدام از لایه ها و ابعاد فرهنگ در این نقشه، باید مستند و متکی به دانش تخصصی خود مطرح شوند و اتقان و استحکام علمی داشته باشند؛2. آرمان گرایی، واقع بینی و آینده نگری:
در مهندسی فرهنگ قطعاً، پیش از هرچیز، باید وضعیت مطلوب فرهنگ به منزله الگو و معیار بررسی و بر سر آن توافق حاصل شود. این مهم در «نظریه ملی فرهنگ» که پیش تر مطرح شد تا حدود زیادی باید تدارک دیده شود. اما در عین آرمان گرایی و توجه به وضع مطلوب، نباید از واقع بینی و آینده نگری غافل شد. واقع بینی نه به معنای تسلیم یا ترس از واقعیت های موجود، بلکه به معنای دریافتی درست، دقیق و واقعی از موضوعات عرصه فرهنگی مهندسی آن است. بدون در اختیار داشتن نمایی جامع، صحیح و عمیق از امکانات و سرمایه های فرهنگی، کاستی ها و چالش ها، نقاط قوت و ضعف، تهدیدها، محیط پیرامونی و همه عواملی که در وضع موجود فرهنگ جامعه مؤثرند و نیز بدون ارزیابی واقع بینانه از لوازم، امکانات، نیروها، سرمایه های فکری و اجتماعی و ... که در بهبود و اصلاح وضع موجود بدان نیازمندیم نمی توانیم نقشه مورد نظر را ترسیم کنیم. در کنار آرمان گرایی و واقع بینی، آینده نگری نیز از اصول مهم در مهندسی فرهنگ است. فرهنگ به عنوان جوهری سیال و پویا، و نیز امر واقع، مسیری را طی می کند که شرایط آینده جامعه و جهان، آثاری انکارناشدنی و اغماض ناپذیر بر آن خواهد داشت. در فرآیند مهندسی فرهنگ، توجه به این شرایط بسیار مهم است. البته تحلیل ها و بررسی های آینده نگرانه، کاملاً برخاسته از مبانی نظری دریافت های فلسفی پذیرفته شده است و بنابراین «نظریه ملی فرهنگ» در چگونگی سمت و سوی آن بسیار مؤثر خواهد بود. آینده فرهنگی جهان، آن گونه که در مبانی نگرش توحیدی و فرهنگ اسلام ناب ترسیم شده است، اگر مبنای نظری آینده نگری در مهندسی فرهنگ باشد، چشم اندازی روشن را پیش روی ما قرار می دهد که در ارائه راهکارهای اساسی، مفید خواهد بود. تلفیق مناسب و رعایت هم زمان سه رکن آرمان گرایی، واقع بینی و آینده نگری باید از اصول اساسی مهندسی فرهنگ شمرده شود؛3. مشارکت/ اجماع:
نقشه کلان و جامعی که برای اصلاح و ارتقای فرهنگ ارائه می شود، باید به گونه ای طراحی گردد که برای بیشتر دست اندرکاران فرهنگ جامعه، اعتبار و مقبولیت داشته باشد. اجماع دست اندرکاران بر سر این نقشه، عامل اساسی و مهم توفیق آن در عرصه عمل خواهد بود. قطعاً منظور از مهندسی فرهنگ، تولید یک طرح یا سند علمی و پژوهشی محض، اما ناکارآمد نیست، بلکه تلاش و طراحی راه گشا و جهت بخشی است که بتواند در سطوح و لایه های مختلف، چگونگی اصلاح و ارتقای فرهنگ را رقم بزند. بنابراین مسیر طراحی آن باید به گونه ای ترسیم شود که بتواند بالاترین حد توافق و اجماع را جلب کند و در عین بنا شدن بر مبانی و اصول معتبر و مقبول که مشروعیت این نقشه را تأمین خواهد کرد اعتماد و توجه عاملان و مولدان را نیز همراه داشته باشد. شرط لازم برای تحقق این اصل، جلب مشارکت و حضور همه صاحب نظران، فعالان، نخبگان، مدیران و کارشناسان در فرایند مهندسی فرهنگ است. توجه به نیازها، مطالبات، شرایط و امکانات نرم افزاری و محتوایی فرهنگی مناطق، قشرها و اقوام گوناگون و به کار گرفتن همه دیدگاه ها، نظریات و تحلیل ها و زمینه سازی برای حضور فعال و اثربخش مراکز پژوهشی، فرهنگی، آموزشی و علمی جامعه در این فرآیند، می تواند زمینه مشارکت حداکثری را در این عرصه فراهم سازد. طراحی سازوکارها و روش هایی که بتواند همه جامعه را که مخاطبان نهایی مهندسی فرهنگ اند درگیر این موضوع کند و تعامل فکری همه قشرها را برانگیزد. نیز اطلاع رسانی گسترده و کافی در مجموعه فرآیند مهندسی فرهنگ، موضوع مهمی است که باید لحاظ گردد. بدون رعایت اصل مشارکت و تحقق اجماع حداکثری در طراحی نقشه نهایی اصلاح فرهنگ، نمی توان نتیجه مورد نظر را انتظار داشت؛4. انسجام و استناد:
مهندسی فرهنگ، باید بتواند درباره ی چیستی و چگونگی اصلاح و ارتقای فرهنگ جامعه به ارائه راهکارهای کلان دست یابد. راهکارهای پراکنده، مقطعی و از هم گسیخته، نمی توانند در عرصه عمل کارساز باشند؛ از همین رو یک پارچگی و انسجام از اصول و شرایط لازم برای این مهم اند. درعین حال باید رهنمودها و راهکارهای ارائه شده به مبانی نظری، یافته های پژوهشی و دلایل پذیرفته و اطمینان بخشی مستند باشند. مشهورات و استدلال های تمثیلی و خطابی، نباید در این امر مهم جایگاهی داشته باشند. از این رو روش شناسی مهندسی فرهنگ و ترسیم و تعیین قواعد و اصولی که در فرآیند مهندسی فرهنگ می تواند و باید مبنا و چارچوب قرار گیرد اهمیت خاصی دارد. گام نخست برای رعایت اصل استناد، تنقیح منابع و روش های دستیابی به راهبردهای اساسی و راهکارهای کلانی است که نتیجه این فرآیند خواهد بود. اصل انسجام و یکپارچگی نیز تا حدود زیادی تابع اصل استناد است؛ ولی توجه به آن به منزله اصلی مستقل برای پرهیز و پیشگیری از گسست و پراکندگی ضروری است؛5. مراتب متکامل و اکمال متقابل:
مهندسی فرهنگ امری است ذو مراتب و دارای مراحل و گام های تکامل یابنده. نقشه اصلاح فرهنگی نمی تواند طرحی مطلق و دفعی باشد، بلکه ضمن رعایت اصول پیش گفته و برخورداری از جامعیت، یک پارچگی و انسجام، طرحی است که مرحله به مرحله باید ارائه شود و در طراحی هر مرحله، نتایج و بازخوردهای به دست آمده از مراحل پیشین به کار بسته می شود. ممکن است در نخستین مرتبه و مرحله، اجرای آزمایشی طرح توصیه شود و پس از حصول اطمینان نسبی از درستی و کارآمدی طرحی که ارائه شده است، اجرای آن تعمیم یابد. در عین حال این مراتب و مراحل، باید به گونه ای متقابل یکدیگر را تکمیل کنند و افزون بر این، راهبردهای طرح درباره ی لایه ها و اجزای مختلف فرهنگ، باید زمینه ساز رشد و اصلاح سایر لایه ها و اجزا باشد و بتواند اجرای نقشه اصلاح را در آن اجزا تسهیل و تسریع کند. همچنین اصل اکمال متقابل اقتضا می کند که طراحان، رابطه اصلاح و ارتقای هر جزء از اجزای فرهنگ را با سایر اجزا و نوع آن رابطه بررسی کنند و در ارائه راهبردهای کلان و راهکارهای اساسی به آن توجه نمایند. این اصل فراتر و عمیق تر از اصلِ انسجام، فقط ناظر به پیوند بخش های مختلف این نقشه نیست، بلکه تأثیرات متقابل ایجابی یا سلبی تغییرات را که در بخش های مختلف رخ می دهد، ملاحظه می کند. این اصل، فرایند مهندسی فرهنگ را به صورت فرآیندی حلقوی و به هم پیوسته ترسیم می کند و نه فرایندی خطی. در حقیقت در هر حلقه از این فرآیند، همه مراحلی که برای تدوین نقشه اصلاح فرهنگ مورد نیاز است، به صورت تکامل یابنده و اصلاح شونده تکرار می کند و گام های مختلف را رقم می زند. (14)3. بررسی سؤال سوم پژوهش
سؤال سوم پژوهش عبارت بود از اینکه «تهاجم فرهنگی غرب چیست و مؤلفه های اساسی آن کدامند؟».در پاسخ به این سؤال باید به نکته ای توجه کرد. درک حقیقت تهاجم فرهنگی غرب، علیه فرهنگ اسلام است. تضاد ذاتی بین فرهنگ مادی غرب و فرهنگ اسلامی، سیاست گذاران غرب را بر آن داشت تا به مقابله با فرهنگ اسلام برخیزند؛ چرا که انقلاب اسلامی ایران با ساختار فرهنگی-دینی خود، فرهنگ استعمار غرب را زیر سؤال برد. به همین جهت نظام استکباری غرب به نابودی فرهنگ انقلاب و نظام مبتنی بر آن همت گماشت. «امروز به اعتراف صریح نظریه پردازان غربی، درگیری اصلی بین فرهنگ دینی انقلاب و فرهنگ ناب اسلامی با فرهنگ غربی است. هانتینگتون نظریه پرداز غربی می گوید: تقابل اصلی آینده جوامع بشری برخورد فرهنگ اسلامی و فرهنگ غربی است»(معاونت سیاسی نمایندگی ولی فقیه، 1378، ص 27).
شهید مطهری می فرمایند: «استعمار سیاسی و اقتصادی، آنگاه توفیق حاصل می کند که استعمار فرهنگی توفیق به دست آورده باشد و بی اعتقاد کردن مردم به فرهنگ خودشان و تاریخ خودشان شرط اصلی این موفقیت است، استعمار دقیقاً تشخیص داده و تجربه کرده؛ فرهنگی که مردم به آن تکیه می کنند، فرهنگ و ایدئولوژی اسلامی است. پس مردم از آن اعتقاد و از آن ایمان و از آن اعتماد و حسن ظن باید تخلیه شوند تا آماده ساخته شدن طبق الگوی غربی گردند.».(15)
مقام معظم رهبری نیز بیان می دارند: «امروز دشمن جبهه وسیعی را با استفاده از ابزارهای مؤثر خطرناک و کارآمد و نیز با بهره گرفتن از علم و تکنولوژی تشکیل داده است تا جمهوری اسلامی را هدف یک یورش همه جانبه ی فرهنگی قرار دهد. مقابله با این تهاجم بسیار خطرناک و ویرانگر، نیازمند هوشیاری است»(سازمان مدارک فرهنگ انقلاب اسلامی، 1375، ص 15).
الف) اهداف اصلی دشمن در تهاجم فرهنگی
اهداف دشمن در تهاجم فرهنگی گوناگون است. مهم ترین آنها عبارتند از:1. اسلام زدایی:
استعمار فرهنگی در طول سالیان دراز در کشور ما یک اسلام زدایی و اصالت زدایی به وجود آورده است که همه اصالت های اسلامی به تدریج مورد تهدید و به اصطلاح مورد تهمت و برچسب بی اعتباری قرار گرفته و سعی شده است تا بنیان های پوسیده فرهنگ غربی جای آنها را پر کند (سازمان مدارک فرهنگ انقلاب اسلامی، 1375، ص 15).2. بی اعتقاد کردن نسل جوان به انقلاب اسلامی:
هدف قدرت های استکباری از تهاجم فرهنگی علیه انقلاب اسلامی بی اعتقاد کردن نسل نو، به دین، اصول انقلابی و تفکر فعالی است که دشمنان اسلام را به هراس انداخته و قلمرو قدرت آنها را در معرض خطر قرار داده است؛3. ضربه به اصل نظام:
هدف این است که از راه مطبوعات، رادیو و تلویزیون، سالن های فرهنگی و جشنواره ها که مهره هایی از عناصر ضد انقلاب ممکن است در آن جاها حاضر باشند به اصل انقلاب ضربه بزنند. (16)4. موجه جلوه دادن فساد و اشاعه آن:
قدرت های سلطه گر، بزرگ ترین عامل توجیه و نشر فسادند؛ فساد اخلاقی، فساد جنسی، فساد اعتقادی و ... ما باید در کشور خود، مبارزه ای جدی را با فساد آغاز کنیم.امام خمینی رحمه الله نیز درباره ی استقلال فرهنگی می فرمایند: «استقلال فرهنگ، استقلال جامعه، بی شک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد، فرهنگ آن جامعه است. اساساً فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل می دهد و با انحراف فرهنگ، هرچند جامعه در بعدهای اقتصادی، سیاسی، صنعتی و نظامی قدرتمند و قوی باشد، ولی پوچ و پوک و میان تهی است. اگر فرهنگ جامعه ای وابسته به فرهنگ مخالف باشد و از آن مرتزق گردد، ناچار دیگر ابعاد آن جامعه به جانب مخالف گرایش پیدا می کند و سرانجام در آن مستهلک می شود و موجودیت خود را در تمام ابعاد از دست می دهد. استقلال و موجودیت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشئت می گیرد و ساده اندیشی است که گمان شود با وابستگی فرهنگی، استقلال در ابعاد دیگر یا یکی از آنها امکان پذیر است. بی جهت و از روی اتفاق نیست که هدف اصلی استعمارگران که در رأس تمام اهداف آنان است، هجوم به فرهنگ جوامع زیر سلطه است».(17)
ب) مراحل تهاجم فرهنگی
با توجه به مطالب فوق می توان گفت که در تهاجم فرهنگی سه مرحله زیر را می توان از هم تفکیک کرد:1. الغای فرهنگ خودی:
هدف از این مرحله قطع رابطه فرهنگی مردم با گذشته پرافتخار خویش است. این مرحله با ظرافت و دقت طراحی و اجرا می شود. فرق اساسی آن با تهاجم نظامی، مشخص نبودن چهره مهاجم است. افرادی که قبلاً تعلیم دیده اند با القای شبهات و وسوسه های شیطانی، مردم را به میراث علمی و فرهنگی خویش بی اعتنا و دلسرد می کنند. برای مثال، ملت ایران در گذشته مفاخری در دانش طب داشت که از آن جمله می توان به ابوعلی سینا اشاره کرد. آثار ارزشمند وی چون قانون ده ها بار در اروپا تجدید چاپ و سال ها در مراکز علمی آنها تدریس شده است. اما مهاجمان فرهنگی در اذهان مردم، طب قدیم را با خرافه همسان کرده بودند. دشمن برای رسیدن به اهدافش در این مرحله اقداماتی از قبیل دین زدایی، تغییر خط و زبان و تحقیر فرهنگی را مورد توجه قرار داده است؛2. القای فرهنگ بیگانه:
در اجتماعی که ارزش های فرهنگی آن فراموش شوند و مفاخر فرهنگی با عنوان الگو و اسوه مورد توجه قرار نگیرند، باورها و ارزش های دینی سست گردند، ویژگی های استقلال فرهنگی مانند دین، زبان، خط و ... از بین بروند یا تحقیر شوند و روحانیت و رهبران دینی منزوی گردند، زمینه برای پذیرش ارزش ها و الگوهای دیگران آماده می شود. در چنین جامعه ای به راحتی می توان فرهنگ بیگانه را ترویج کرد. نگاهی به بعضی از کشورهای همسایه یا مروری به وضع اجتماعی کشورمان در دوران پهلوی نشان می دهد که چگونه ارزش های غربی، به سهولت جانشین ارزش های اصیل اسلامی می شود؛3. تثبیت فرهنگ بیگانه:
به کار گماردن افراد وابسته و ایجاد نهادها و تأسیسات مختلف بین المللی و ملی و در رأس آنها ایجاد دولت های وابسته، از اقداماتی است که در این مرحله انجام می شود. بنابراین ایجاد مؤسسات فرهنگی بین المللی مانند سپاه صلح، باشگاه های لاینز و روتاری را باید با دید سیاست تثبیت فرهنگی ارزیابی کرد. در سطح ملی نیز روی کار آوردن دولت های وابسته و اقدام هایی نظیر تأسیس مدارس به سبک غربی، رواج بی حجابی و آداب و رسوم غربی و اقدام هایی نظیر تأسیس مدارس به سبک غربی، رواج بی حجابی و آداب و رسوم غربی و اقدام هایی مشابه تحت عناوینی چون اصلاحات، مدرنیسم، نوسازی و ... با حمایت و قدرت دولت وابسته، از این گونه هستند؛ شیوه ای که در زمان حکومت رضاخان و پسرش، محمدرضا شاه دقیقاً در پیش گرفته شد. استعمار می خواهد فرهنگ را که عامل مقاومت در برابر سلطه بیگانه است، از حالت پویا به حالت ایستا درآورد. در این صورت برای مقاومت و مبارزه در برابر این سلطه، ملت های زیر سلطه متوجه ریشه خویش می گردند؛ یعنی از همان جایی شروع می کنند که استعمار آن را ویران کرده و این مبارزه ای است که از فرهنگ جامعه آغاز می شود.4. بررسی سؤال چهارم پژوهش
سؤال چهارم پژوهش عبارت بود از اینکه «رسانه ملی و جایگاه آن در نظام مهندسی فرهنگی کشور چگونه باید باشد؟».الف) جایگاه رسانه در مهندسی فرهنگی
با توجه به ماهیت فرهنگی مهندسی فرهنگ، سازمان ها و نهادهای فرهنگی در پیشبرد آن تأثیر عمده و اساسی دارند. در این میان سهم رسانه ها، به ویژه رسانه صدا و سیما، با توجه به ویژگی ها، کاکردها و تأثیراتشان بیشتر به نظر می رسد.درباره ی جایگاه صدا و سیما در مهندسی فرهنگی دو دیدگاه وجود دارد: اول، دیدگاهی که فعالیت این رسانه را مساوی و عین مهندسی فرهنگی می داند؛ دوم، دیدگاهی که صدا و سیما را کارگزار و عامل در مهندسی فرهنگی می شناسد.
دیدگاه اول از نظریات کسانی چون مک لوهان درباره ی وسایل ارتباط جمعی ریشه می گیرد. مک لوهان برعکس کسانی که بین پیام و وسیله ارتباط پیام تمایز و تفکیک قائل اند، به چنین تفکیکی اعتقاد ندارد. به نظر او رسانه ها، ابزارها و فن آوری نوینی هستند که در اختیار بشر قرار گرفته اند و همواره خود فرهنگ و تحولات اجتماعی را نیز به بار می آورند. با این دید است که جمله معروف «رسانه، همان پیام است» را عنوان کرده و تمایز و تفکیک بین پیام و رسانه را منتفی دانسته است.(18)
با این دیدگاه، وقتی از نسبت بین رسانه و مهندسی فرهنگی بحث به میان می آید، ورود رسانه به عرصه زندگی افراد بشر به خودی خود تغییر و تحول فرهنگی را به همراه می آورد و نمی توان از اجبارهای ناشی از ورود فن آوری رسانه ای گریخت و به صورت ارادی تصمیم به مهندسی فرهنگی گرفت. افزون بر این، رسانه فعالیتی کاملاً فرهنگی دارد و این فعالیت با طراحی و هدفمندی انجام می شود. از سوی دیگر همه سازمان ها و نهادها که به صورت محدود یا گسترده فعالیت فرهنگی دارند، مستقیم یا غیرمستقیم با رسانه ارتباط می یابند و برای کامل کردن کار خود و به ثمر نشاندن آن به همکاری رسانه نیازمندند. رسانه صدا و سیما هم به صورت مستقیم و برای عمل بر اساس رسالت و مسئولیتی که بر عهده دارد کار فرهنگی می کند و هم به صورت غیرمستقیم با توجه به مسئولیتی که برای کامل کردن فعالیت دیگر سازمان ها و نهادها دارد فعالیت فرهنگی انجام می دهد. بدین معنا صدا و سیما در یک جا به صورت مستقل و مستقیم و در جایی دیگر به صورت مکمل و غیرمستقیم در حوزه فرهنگ فعالیت می کند و بر آن تأثیر می گذارد. از آنجا که همه این فعالیت ها سازمان یافته و هدفمندند و با هدف تأثیرگذاری بر فرهنگ جامعه انجام می شوند، فعالیت این رسانه مترادف و مساوی با مهندسی فرهنگی معرفی می شود؛
دیدگاه دوم، بر آن است که اگرچه کار رسانه به کلی فرهنگی است و به صورت سازمان یافته و هدفمند برای تأثیرگذاری بر فرهنگ جامعه انجام می شود، رسانه به مثابه یک مجری و کارگزار عمل می کند و تنها مجرایی برای انتقال فرهنگ به شمار می آید. این نظر از دیدگاهی ریشه می گیرد که بین رسانه و پیامی که از راه آن منتقل می شود تفکیک قائل است. بر اساس این دیدگاه، رسانه ابزار است و محتوای آن را پیامی مشخص می سازد که از راه آن منتقل می شود. این پیام، که مستقل از خود رسانه است، می تواند بر فرهنگ مردم تأثیر بگذارد و آن را دچار تغییر و تحول سازد. خود رسانه به خودی خود و جدا از پیامی که از مجرای آن منتقل می شود تأثیری ندارد؛ چنان که احداث یک ایستگاه تلویزیونی یا رادیویی فقط در صورتی که به کار گرفته شود و پیامی به وسیله آن منتقل شود، می تواند گذرا باشد. در غیر این صورت تأثیری به بار نخواهد آورد.(19)
در مهندسی فرهنگی نیز رسانه آنچه را در سطحی کلان و خارج از محدوده عمل و حوزه فعالیت رسانه، نظریه پردازی و طراحی شده است عملیاتی و اجرا می کند. پس در این اقدام، رسانه مجری و کارگزار به شمار می آید و فعالیت آن نه مساوی با مهندسی فرهنگی بلکه فقط دربرگیرنده بخشی از مقوله مهندسی فرهنگی، آن هم در مرحله عمل و اجراست. البته این بخش از فعالیت بسیار مهم است و اگر نادیده گرفته شود یا حاشیه ای و فرعی تلقی شود، اساساً تحقق اهداف مهندسی فرهنگی دشوار می گردد.
ویژگی هایی که مهندسی فرهنگی از یک سو و رسانه از سوی دیگر دارد، دیدگاه دوم را تأیید می کند. اول آنکه مهندسی فرهنگی فعالیتی است که از حوزه نظر و طراحی شروع و به حوزه عمل کشیده می شود. طرح نظریه فرهنگی و طراحی فرهنگ مطلوب بر اساس آن، با هدف مهندسی کردن فرهنگ جامعه، خارج از مسئولیت های صدا و سیما است. نظریه پردازی بر عهده نخبگان فکری و فرهنگی جامعه قرار دارد و طراحی فرهنگ بر اساس این نظریه ها نیز در نهادهای تصمیم گیر و برنامه ریز انجام می شود. صدا و سیما نیز ممکن است در این زمینه وظایفی داشته باشد؛ اما همه آن را برعهده ندارد؛ دوم آنکه مهندسی فرهنگی یک جریان و برنامه مستمر است که گذشته، حال و آینده را در بر می گیرد؛ اما رسانه ها به شدت در قید زمان حاضر هستند و می کوشند تا به اقتضائات و نیازهای زمانی پاسخ گویند که در آن به سر می برند. بنابراین رسانه ملی در بحث مهندسی فرهنگی فقط با بخشی پیوند می خورد و همراه می گردد که با زمان حاضر مرتبط است؛ نکته سوم این است که رسانه ها به شدت تحت تأثیر تحولات اجتماعی هستند و برای آنکه از این تحولات عقب نمانند و در مواجهه با گرایشات غالب بر جامعه به حاشیه رانده نشوند با آنها همراه می شوند. از این رو تأثیرپذیری آنها بسیار زیاد است.
این در حالی است که مهندسی فرهنگی، طراحی و برنامه ریزی برای تأثیرگذاری بر تحولات است و مهندسی با اتکا به طرحی کلان، سازمان یافته و هدفمند انجام می شود و به پیش می رود. از این رو فعالیتی اساسی برای تأثیرگذاری بر تحولات اجتماعی و فرهنگی به شمار می آید؛ حال آنکه رسانه ها تحت تأثیر تحولات اجتماعی اند و بیشتر واکنشی عمل می کنند و عکس العملی در برابر امر واقع شده می باشند؛ نکته چهارم آن است که طرح کلان مهندسی فرهنگی اساساً نمی تواند به وسیله یک نهاد یا سازمان انجام شود، بلکه فعالیتی جمعی است و فقط با مشارکت جمعیِ مجموعه ای از نهادهای مؤثر بر فرهنگ جامعه باید اجرا گردد. از این رو رسانه ها به هر میزان که در فرهنگ تأثیر داشته باشند، نمی توان فعالیتشان را مترادف و مساوی با مهندسی فرهنگی دانست. در واقع رسانه ها بخشی از این حرکت جمعی را برعهده دارند و به پیشبرد آن کمک می کنند؛
ب) کارکردهای رسانه در مهندسی فرهنگی
اگر بنا به تعریف فوق، رسانه صدا و سیما را عامل و کارگزار طرح مهندسی فرهنگی بدانیم، باید آن را فراگیرترین و گسترده ترین نهاد مؤثر در عملیاتی کردن طرح مهندسی فرهنگی شناخت. این رسانه کارکردهایی دارد که بر اساس آنها می تواند در اجرای مهندسی فرهنگی آن چنان مؤثر عمل کند که جانشین دیگری برای آن متصور نیست. از این روست که امروزه هر طرح فرهنگی حتی اگر سازمان ها و نهادهای دیگر متولی اجرای آن باشند برای عملیاتی شدن به رسانه ملی نیاز دارد. کارکردهای رسانه ملی را که در مقوله مهندسی فرهنگی اهمیت بسزا دارد، می توان به شرح زیر خلاصه کرد:1. کارکرد آموزشی:
یکی از کارکردهای مهم رسانه ها کارکرد آموزشی آنهاست. صدا و سیما در کنار کارکردهای متعددی چون اطلاع رسانی، آگاهی بخشی و کارکردهای تفریحی و سرگرمی، کارکرد آموزشی نیز دارد. با توجه به ویژگی های این رسانه که پیام از راه آن به سهولت در گستره ای وسیع و به افراد فراوانی انتقال می یابد، در جوامع مختلف سعی شده است از آن برای آموزش همگانی و سراسری استفاده شود. از طریق صدا و سیما می توان افراد مختلف از قشرها و طبقات گوناگون را تحت آموزش قرار داد و پیامی را به آنها منتقل ساخت. بنابراین در جوامع مختلف تلاش می شود از این امکان برای هداف آموزشی کلان به خوبی و در سطحی وسیع استفاده شود. در مهندسی فرهنگی نیز یکی از ضرورت ها آموزش افراد جامعه است. آموزش یکی از راه هایی است که با آن می توان افراد جامعه را با یک اصل یا ارزش فرهنگی آشنا ساخت و با آموختن آن به دیگران، امکان استقرارش را در جامعه فراهم کرد. در مهندسی فرهنگی اگر بناست بخشی از فرهنگ اصلاح شود، فرهنگی ایجاد یا حذف گردد، آموزش افراد جامعه، مهم ترین ابزار و امکان است. در صورتی که آموزش اتفاق نیفتد، امکان مهندسی فرهنگی نیز به وجود نخواهد آمد. از این روست که در مهندسی فرهنگی به شدت به آموزش افراد جامعه نیازمندیم. از راه آموزش نیز می توان بخش های ثابت فرهنگ را از نسلی به نسل دیگر منتقل کرد و امکان تداوم فرهنگی را فراهم آورد. نیز می توان بخش های جدیدی را که به خاطر پویایی فرهنگ به آن اضافه می شود به افراد جامعه آموزش داد و بدین روش زمینه ای فراهم ساخت که این بخش های جدید به جزئی از فرهنگ تبدیل شوند.در وضعیتی که آموزش یکی از ضروریات اجرای مهندسی فرهنگی است، سازمان ها و نهادها و مجموعه ابزارهایی که امکان آموزش را فراهم می کنند اهمیت بسیار می یابند. از همین رو صدا و سیما که وسیله ای برای آموزش افراد جامعه در سطحی وسیع و گسترده به شمار می آید، جایگاه ویژه ای در مقوله مهندسی فرهنگی می یابد. این رسانه با اهمیتی که در آموزش افراد جامعه دارد می تواند امکان اجرا شدن طرح های درنظر گرفته شده در مهندسی فرهنگی را فراهم سازد؛
2. کارکرد توزیعی:
یکی از کارکردهای صدا و سیما، کارکرد توزیع ارزش های فرهنگی در سطح جامعه است. این رسانه با برنامه های متنوع خود و پخش آنها به صورت گسترده و سراسری این امکان را دارد که فرهنگ و ارزش های فرهنگی را در سطح جامعه ودر بین همه افراد آن توزیع و ترویج کند. در مهندسی فرهنگی یکی از ضرورت ها آن است که ارزش های فرهنگی که بر اثر پویایی فرهنگ و در مواجهه با اوضاع جدید ظهور می کنند و هدف، تقویت و ترویج آنهاست در سطح جامعه توزیع شود؛ به گونه ای که همه افراد جامعه امکان آشنایی و پذیرش آن را داشته باشند. با توزیع یک ارزش فرهنگی، این امکان فراهم می گردد که تک تک افراد جامعه خود را با آن منطبق سازند. باتوجه به ضرورت توزیع ارزش های فرهنگی در امر مهندسی فرهنگی، رسانه ملی و دیگر رسانه هایی که می توانند به توزیع ارزش های فرهنگی کمک کنند اهمیت و جایگاه بسزایی می یابند. رسانه ملی، باتوجه به کارکرد توزیعی خود، می تواند در مقوله مهندسی فرهنگی، ارزش های ایجادشده را ترویج و امکان پیوند خوردن همه افراد جامعه با این ارزش های فرهنگی را فراهم کند و از این راه به تحقق اهداف مهندسی فرهنگی کمک کند؛3. کارکرد تعمیم و یکپارچه سازی:
در مهندسی فرهنگی یکی از نیازها، تعمیم دادن ارزش های فرهنگی و عمومی کردن آنهاست. اگر در مقوله مهندسی فرهنگی، ارزشی ایجاد یا جابه جا شود، برای آنکه ارزش خلق شده یا جابه جا شده با عنوان بخشی از فرهنگ پذیرفته شود، ضمن توزیع آن، ضروری است که عمومی شود و همه افراد جامعه آن را بپذیرند. در این صورت است که یک ارزش می تواند به منزله ارزشی فرهنگی شناخته و تثبیت شود. در صورتی که ارزش عمومیت پیدا نکند و درون جامعه سراسری نشود، امکان تبدیل شدن آن به ارزشی فرهنگی فراهم نمی شود. در امر مهندسی فرهنگی به شدت به ابزارهایی نیاز است که بتواند در عمومی کردن ارزش های ایجاد شده مؤثر واقع شوند. یکی از این ابزارها رسانه ملی است. رسانه ملی با پخش برنامه های خود می تواند ارزش های مدنظر را در سراسر جامعه عمومیت بخشد؛ به گونه ای که همه افراد جامعه آن ارزش ها را به مثابه بخشی از فرهنگ بپذیرند. از این رو رسانه ملی در عمومی کردن ارزش های فرهنگی که در مسیر مهندسی فرهنگی ایجاد می شوند تأثیر بسزایی دارد.مهم ترین پی آمد عمومی شدن یک ارزش فرهنگی و تبدیل شدن آن به بخشی از فرهنگ یک جامعه یک پارچه سازی و ایجاد انسجام فرهنگی و اجتماعی در جامعه است. زمانی که یک ارزش فرهنگی عمومیت پیدا کرد و در بین همه افراد جامعه پذیرفته شد، به بخشی از فرهنگ آن جامعه تبدیل می شود. در این صورت همه افراد جامعه که آن ارزش فرهنگی را پذیرفته اند منطبق بر ارزش های واحدی عمل و زندگی می کنند. این امر پیوندی معنوی و نامحسوس بین افراد جامعه ایجاد می کند و باعث هویت جمعی و در نتیجه یک پارچگی و انسجام فرهنگی و اجتماعی می شود. رسانه ملی با عمومیت دادن به یک ارزش فرهنگی، تأثیر بسیاری در ایجاد انسجام و یک پارچگی فرهنگی برجای می گذارد و موجب می شود مهندسی فرهنگی امکان دست یافتن به اهداف خود را بیابد؛
4. کارکرد برجسته سازی:
یکی از ویژگی های رسانه ملی آن است که می تواند با تمرکز بر روی یک موضوع، آن را به موضوعی درخور توجه و اغماض ناپذیر تبدیل کند. با توجه به این ویژگی، رسانه یادشده می تواند با تمرکز روی یک ارزش فرهنگی آن را به ارزشی اغماض ناپذیر تبدیل کند. از این رو این توان را دارد که ارزشی را نزد مردم جامعه به ارزشی معتبر تبدیل کند. در جریان مهندسی فرهنگی، باتوجه به پویایی و تغییرپذیری فرهنگی، بخشی از تلاش ها بر این مسئله متمرکز است که در مسیر این تغییر و تحول بعضی از ارزش ها مورد پذیرش مردم واقع شد و در عین حال از پذیرفته شدن بعضی از ارزش ها جلوگیری شود. در این زمینه صدا و سیما سهم بسزایی دارد. این رسانه با تمرکز بر یک ارزش یا تحول فرهنگی و اهمیت بخشیدن به آن، توجه مردم را به سوی آن جلب می کند. پس از جلب توجه نیز با تأکید بر اهمیت، آثار و پی آمدهای آن، افراد جامعه را به سمت پذیرفتن آن تحول و ارزش ایجاد شده تشویق و ترغیب می نماید. در نتیجه این تشویق و ترغیب است که مردم ارزش های ایجادشده را می پذیرند، و این ارزش ها به بخشی از فرهنگ جامعه تبدیل می شود؛5. کارکرد پالایشی:
در مسیر مهندسی فرهنگی، ممکن است بخشی از فرهنگ یا بعضی از ارزش های فرهنگی تأیید گردند؛ اما بخشی از فرهنگ یا بعضی از ارزش های فرهنگی بی اعتبار و نامناسب معرفی شوند. در این صورت در مسیر مهندسی فرهنگی ممکن است بخشی از فرهنگ حمایت شود یا تقویت گردد؛ اما از بخش دیگر نه تنها حمایت نشود، بلکه برای تخریب و از بین بردن آن نیز تلاش شود. در چنین اوضاعی لازم است آن بخش از فرهنگ که از آن حمایت می شود به مردم جامعه معرفی، و با بزرگ نمایی و اهمیت بخشیدن به آن در جهت تقویت و استقرار آن اقدام گردد؛ ولی آن بخش که مورد حمایت نیست به حاشیه رانده شود و نادیده گرفته شود تا از ذهن پاک و فراموش شود. در این مسیر در واقع نوعی پالایش فرهنگی انجام شود.در پالایش فرهنگی نیز رسانه ملی بسیار مؤثر است. این رسانه با تبلیغ و ترویج ارزش های حمایت شده، آنها را عمومی و با عنوان فرهنگ عمومی تثبیت می کنند؛ حالا آنکه ارزش های نامقبول را یا مسکوت می گذارد تا به فراموشی سپرده شوند یا به مذمت کردنشان از اینکه مردم اقبالی به آنها نشان دهند جلوگیری و در نتیجه از تثبیت و تداوم آنها در جامعه ممانعت می کند. با گزینش و پالایشی که در نتیجه عملکرد رسانه ها و در چارچوب طرح مهندسی فرهنگی انجام می شود این امکان به وجود می آید که امر مهندسی با قدرت پیش رود تا اهداف خود را تحقق بخشد؛
6. کارکرد در روند جامعه پذیری و فرهنگ پذیری:
امروزه رسانه ها یکی از ابزارهایی هستند که از آنها بسیار استفاده می شود. به ویژه تلویزیون به عضوی از خانه و حتی جزئی از کار و زندگی روزانه مردم تبدیل شده است. در چنین وضعیتی بخش مهمی از اوقات مردم، به ویژه جوانان و نوجوانان را رسانه تلویزیون پر می کند. رسانه، ضمن آنکه اوقات مردم را پر می کند به مرجعی مطمئن برای به دست آوردن اطلاعات و آگاهی و تشخیص خوب از بد تبدیل شده است؛ به گونه ای که مخاطبان، به ویژه جوانان و نوجوانان آنچه را از صدا و سیما پخش می شود موضوعی معتبر می شمرند. از این رو این رسانه به ابزاری تأثیرگذار بر خلقیات و رفتار افراد تبدیل شده است. با توجه به چنین جایگاهی، رسانه ها اهمیت بسزایی در روند جامعه پذیری و فرهنگ پذیری افراد جامعه یافته اند. رسانه ها با پرکردن اوقات مردم و پخش برنامه های مختلف، مستقیم یا غیرمستقیم افراد را تحت تأثیر قرار می دهند و افکار، اندیشه ها و رفتارهای آنها را شکل می دهند. بنابراین در فرهنگ پذیری افراد جامعه، رسانه ها تأثیر فراوانی دارند و به این روند جهت داده اند.در مهندسی فرهنگی آنچه با عنوان فرهنگ مطلوب به مردم معرفی می شود، در مسیر فرهنگ پذیری افراد جامعه است که به فرهنگ عام تبدیل می شود. رسانه ها، باتوجه به تأثیر خود در روند فرهنگ پذیری افراد می توانند فرهنگ مهندسی شده را در روند فرهنگ پذیری افراد جامعه وارد کنند و آنها را به سمت پذیرش این فرهنگ سوق دهند. در نتیجه افراد با پذیرش فرهنگی که رسانه ها ترویج می کنند، استقرار و تثبیت فرهنگ مهندسی شده را به مثابه فرهنگ جامعه عملی می سازند. فرهنگ مهندسی شده، اگر نتواند در روند فرهنگ پذیری افراد جامعه وارد شود، عملاً از تبدیل شدن به فرهنگ مسلط جامعه باز می ماند؛ اما با ورود به روند فرهنگ پذیری افراد، امکان تبدیل شدن به فرهنگ غالب و مسلط را می یابند. برای دست یابی به چنین وضعیتی در روند مهندسی فرهنگی به شدت به رسانه ها به مثابه ابزار و وسیله ای که در روند فرهنگ پذیری افراد جامعه تأثیر گذارند نیازمندیم. با توجه به کارکرد رسانه ها در روند فرهنگ پذیری افراد می توان با استفاده از آنها فرهنگ مهندسی شده را به افراد عرضه کرد و با وارد کردن آن در روند فرهنگ پذیری افراد جامعه، آن را به تدریج به فرهنگ مسلط و غالب تبدیل نمود.(20)
با عنایت به مجموعه مباحث فوق باید اذعان داشت که در بررسی رابطه بین مهندسی فرهنگی و رسانه، آشکار است که رسانه ها پل بین مردم و طراحان مهندسی فرهنگی اند. طراحان مهندسی فرهنگی، طراحان نقشه کلان فرهنگی را برعهده دارند؛ اما برای عملیاتی و اجرایی شدن این طرح کلان فرهنگی در سطح جامعه، به شدت به ابزارهای واسط و رابط بین خود و مردم، چون رسانه صدا و سیما نیازمندند. از طریق رسانه ملی آنچه طراحی شده است به اجتماع راه می یابد. رسانه ها با آموزش، توزیع و تعمیم ارزش های فرهنگی، از یک سو و پالایش فرهنگ جامعه از سوی دیگر، امکان اجرای طرح های کلان مهندسی فرهنگی را در جامعه فراهم می سازند. بنابراین رسانه ها، اگرچه خود طراح روند مهندسی فرهنگی نیستند؛ سهم بزرگ و مهمی در عملی شدن این جریان دارند؛ طوری که اساسا تحقق اهداف مهندسی فرهنگی بدون آنها ناممکن است.
از طرف دیگر کارکرد رسانه ها به درستی در مسیر مهندسی فرهنگی تعریف و جایگاه مناسب و شایسته ای برای آن در طراحی کلان فرهنگی درنظر گرفته نشود، و در نتیجه بین رسانه ها و جریان مهندسی فرهنگی ناهماهنگی یا تعارض و تضاد وجود داشته باشد، دست یابی به اهداف مهندسی فرهنگی مقدور نخواهد شد. از این روست که ضمن آنکه باید به رسانه ها به منزله ابزاری مهم برای عملی کردن مهندسی فرهنگی توجه شود، لازم است در طرح کلان فرهنگی نیز جایگاه آن به طور دقیق و با در نظر گرفتن ویژگی های آنها تعریف شود، تا هم از رخ دادن تناقض ها جلوگیری شود و هم از توانایی های رسانه ها به مثابه وسیله و ابزاری مؤثر در مهندسی فرهنگی به خوبی استفاده شود.
در مهندسی فرهنگی، اساساً باید به ابزار و تکنولوژی هایی که به منزله لوازم و ضروریات زندگی وارد زیست فرهنگ انسانی می شوند و خود موضوع سازی فرهنگی می کنند توجه کرد. این گونه موضوعات فرهنگی، اخلاقیات و آداب و سلوک ویژه ای را دامن می زنند؛ لذا بعضی از موضوعات فرهنگی، برآمده از ساختارها و نهادهای تولیدی و ابزارها و تکنولوژی تولید هستند. مدگرایی، سطحی زدگی، فقر روانی، تحول زیباشناسی فردی و شدت هیجانات مادی، همه مواردی هستند که ساختار و نهادهای توزیع کالا می توانند با بهره گیری از رسانه به منظور توسعه مصرف انبوه به کار گیرند و به این ترتیب نظام مصرفی جامعه، دگرگون می شود. رسانه ها می توانند در خدمت فرآیند فرهنگ مصرفی، عملاً به مصرف توجه و آن را شدت بخشند یا هدایت کنند. در عصر ارتباطات، رسانه های ارتباط جمعی اثربخشی بسیار زیادی بر حوزه فرهنگ عمومی جوامع داشته و دارند. رسانه های دیداری و شنیداری، در عرصه ارتقای سطح نگرش انسان ها به زندگی بر پایه نظام ارزش جوامع مختلف، نقش مهمی دارند. صدا و سیما به منزله رسانه فراگیر ملی می تواند با برنامه ریزی صحیح و دقیق، در راستای دین داری و مواجهه پویا با عناصر تهاجم فرهنگی گام های مؤثری بردارد.
بحث و نتیجه گیری
شورای عالی انقلاب فرهنگی در انجام وظیفه و مأموریت خاص خود که مهندسی فرهنگی کشور است، چگونگی فرهنگ ملی، فرهنگ عمومی و حرکت عظیم درون زا، صیرورت بخش و کیفیت بخشی که با عنوان فرهنگ باید درون انسان ها و جامعه باشد را مشخص می کند. اشکالات و نقایص موجود در وضعیت کنونی چیست و چگونه باید رفع شود.(21)مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی کشور وظیفه و مأموریتی است که عمق و پیچیدگی زیادی در حوزه مدیریت راهبردی کشور دارد. لازمه اجرای چنین وظیفه ای بهره گیری از نتایج تلاش های علمی، پژوهشی و مطالعاتی در موضوع فرهنگ و توسعه فرهنگی و در اختیار داشتن اطلاعات استراتژیک فرهنگی با رصد مستمر فرهنگی کشور و جهان و ابزارهایی نظیر رسانه است. امکان تجزیه و تحلیل و بهره گیری از نتایج پژوهش های فرهنگی انجام شده و اطلاعات استراتژیک فرهنگی برای انجام دادن تصمیم گیری های استراتژیک و مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی کشور زمانی فراهم خواهد بود که شورای عالی انقلاب فرهنگی دارای عقبه علمی-فکری مناسب و اتاق های فکر برای تأمین دانش و بصیرت مدیریت راهبردی فرهنگی کشور باشد.(22)
رسانه ها باید کمک دهند تا انسان از خود بیگانه شده را به خود آورد و نظام مفاهیمی را که منطق استعماری در وجدان او به وجود آورده است نابود سازد. اعتبار نظام های نمادیِ قبل از تسلط استعماری را تجدید و به جامعه، فریادها، سرودها و تصاویری را که استعمارگران دزدیده اند بازگرداند(23). اینها عملی نخواهد شد مگر با ابزارهای فرهنگی ای چون رسانه ملی و همچنین تدوین فرهنگ ملی و به بیان دقیق تر با مهندسی فرهنگی که تنها وسیله رهایی از استعمار و فرهنگ های بیگانه است. با برنامه ریزی دقیق کار وتلاش بیشتر باید فرهنگ ملی را با بهره گیری از ابزارهای فن آورانه نوین مانند رسانه ملی تقویت و به جامعه معرفی کرد؛ یعنی آنچه خود دارند را شناساند و توسعه داد.
فرهنگ ایرانی-اسلامی قدرت و غنای کافی دارد و این را طی تاریخ طولانی خود ثابت کرده است، و با وجود همه حملات توانسته است خود را حفظ کند. رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از ایران شناسان و استادان زبان و ادبیات فارسی درباره ی زبان فارسی فرمودند: «زبان فارسی یک زبان زنده، شیرین، گسترده و برخوردار از خصوصیات برجسته زبان شناسی است که هیچ محدودیتی ندارد و تمامی مفاهیم مهم، ظریف، دقیق و جدید را می توان با آن بیان کرد. این باور حقیقی وجود دارد که در میراث های فرهنگی ملت ها آنچه که به زبان فارسی در دسترس انسان ها وجود دارد از بسیاری از زبان های دیگر بیشتر است و زبان فارسی رایج، حدود 1200 سال ذخیره فرهنگی برجسته دارد که می توان از آن برای پیشبرد فرهنگ بشری استفاده کرد و به آن غنا بخشید».(24) و این با ابزاری محکم و قوی چون رسانه ملی میسر و تحقق یافتنی است؛ چراکه به وسیله رسانه فرهنگی متناسب با طرح و چارچوب مهندسی فرهنگی جامعه استوار خواهد ماند. در نتیجه برای تحقق چنین هدفی برنامه ریزی و داشتن برنامه از ضروریات است، و در این برنامه باید به الگوهای ملی اندیشید و با ایمان به خود و قدرت دگرگونی و سازندگی خود آن را ممکن ساخت.
گفتنی است که باید بین تهاجم فرهنگی و تبادل فرهنگی فرق قائل شد و نباید این دو را با هم خلط کرد؛ زیرا تبادل فرهنگی، همیشه وجود داشته است؛ به این ترتیب که فرهنگ ها، درعین حال که اختصاصی هستند، از هم تأثیر می پذیرند، و این مسئله با زیر سلطه قراردادن فرهنگی دیگر یا از خود بیگانه شدن آن فرق دارد. با درک حساسیت تحولات فرهنگی برای حفظ انسجام درونی جامعه، اهمیت و ضرورت تحول همه جانبه در شیوه مدیریت فرهنگی جامعه روشن می شود، و گام اول این است که به مدد فرهنگ سازی برای مفهومی با عنوان «مهندسی فرهنگی»، برای همه مدیران و افراد با نفوذ جامعه در تمامی عرصه های اقتصادی، سیاسی، قضایی، پزشکی، انتظامی و ... این باور ایجاد شود که ایجاد تغییرات آگاهانه و مستمر در فرهنگ جامعه، در گرو اصلاح کارکرد فرهنگی همه بخش های کشور است تا ضمن پی گیری تحقق اهداف سازمانی خویش، داده و ستده خود را با فرهنگ بهبود بخشند.(25)
مبانی و اصول فرهنگی جامعه اسلامی ایران، استحکام لازم را برای در امان ماندن از آسیب های اجتماعی و فرهنگی برآمده از هجوم تفکر و فرهنگ غربی دارد و با ایمان به همین استحکام مبانی فکری و فرهنگی، می توان امیدوار بود که به اصل و جوهره فرهنگ عمومی و ملی خدشه ای وارد نمی شود.
جایگاه رسانه ملی در زمینه توسعه فرهنگی جامعه، تحقق مهندسی فرهنگی ای که منبعث از اصول و مبانی فرهنگ اسلامی و ملی باشد و در راه رفع معضلات فرهنگی و آسیب های اجتماعی رفیع است. با تقویت باور به داشته های فرهنگی، سرمایه های اجتماعی و سرمایه گذاری بر پتانسیل های موجود فرهنگی، گسترش مشارکت اجتماعی و ارج نهادن به بُعد فرهنگی در توسعه و ارتقای هویت ملی و فرهنگی به منظور کاهش آسیب های اجتماعی و فرهنگی می توان گام های بسیار مؤثری بر اساس الگوی نهایی مهندسی کشور برداشت.(26)
رسالت اصلی نظام مهندسی فرهنگی، ایجاد جامعه ایدئال با الهام از آیات الهی است. تحقق این نظام مستلزم تدوین و تحقیق مراحل و مقدماتی است که باید به نحو مناسب و با اتقان و تأمل انجام شود. سامانه ای که بتواند متولی مهندسی جامعه الهی باشد، باید اولاً از ظرفیت تمامی مجموعه های موجود استفاده نماید؛ ثانیاً آنها را به نحو مناسبی به هم پیوند دهد تا در سیری چند مرحله ای و در سطوح مختلف با هدف مشترک و با هماهنگی فعالیت نمایند؛ ثالثاً طرح ها و برنامه ها باید با نظام هوشمندانه و توسعه پذیری مدیریت و کنترل گردد. (27)
در خصوص موقعیت ویژه فرهنگی جامعه ایران می توان گفت فرهنگ ایرانی-اسلامی به لحاظ داشتن ماهیتی دینی و اخلاقی از جمله فرهنگ های پویا و متعالی است که مدار و محور اساسی آن توجه به بُعد مادی و معنوی بشر به صورت توأمان می باشد. البته در اینجا نباید از مسئله ای مهم غفلت ورزید و آن اینکه هجوم فرهنگ غربی در بخش هایی از جامعه تأثیر هرچند اندک به جا گذاشته است که بی شک باید با شناخت صحیح و دقیق عوامل آن به منظور پیرایش فرهنگ جامعه از این آسیب ها، به ویژه رسوخ تفکر و فرهنگ غربی تلاش نماییم. (28)
نکته آخر اینکه رسانه ملی به عنوان ابزاری پویا در خدمت توسعه فرهنگی جامعه تنها زمانی مؤثر خواهد بود که در بخش مهندسی فرهنگی نقایص کار مشخص گردد. باید بدانیم این فرهنگ اصیلی که همگی به آن اعتقاد داریم و می خواهیم آن را اجرا کنیم در کجا و کدام زمینه ایجاد شود که ضعیف نباشد؛ زیرا اگر زمینه ضعیف باشد، نمی تواند مهندسی فرهنگی را برتابد. بنابراین آنجا باید تقویت شود. نقاط ضعف را باید پیدا کنیم. نقاط ضعف های بسیاری هم در بحث های فرهنگی وجود دارد. این بخش همان اتاق فکری است که باید مهندسی فرهنگی را کمک کند. با استفاده از نخبگان جامعه و صاحب نظران باید نقاط ضعف در جایی کاملاً رده بندی و اولویت های آن هم باید مشخص شود. این قطعاً یکی از وظایف مهندسی فرهنگی است.(29)
پینوشتها:
1. استادیار گروه علوم تربیتی دانشگاه شاهد تهران.
2. کارشناس مدیریت و برنامه ریزی آموزشی دانشگاه شاهد.
3. حسن شمسینی غیاثوند، مهندسی فرهنگی از دیدگاه مقام معظم رهبری، (خلاصه مقالات نخستین همایش ملی مهندسی فرهنگی)، ص 41.
4. تری ایگلتون، «منازعات فرهنگی مدرن»، ترجمه: رضا مصیبی، مجله ارغنون، ش 18، ص 139.
5. ساموئل کینگ، جامعه شناسی، ترجمه: مشفق همدانی، صص 84 و 85.
6. پرویز اجلالی، سیاست گذاری و برنامه ریزی فرهنگی در ایران، ص 31.
7. داریوش آشوری، تعریف ها و مفهوم فرهنگ، ص 114.
8. علی اکبر صادقی رشاد، مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی، دو هفته نامه مهندسی فرهنگی، ش 2، ص 17.
9. «رویکرد مهندسی در کنترل پدیده های اجتماعی» (سرمقاله)، ماهنامه تدبیر، ش 154.
10. محمدعلی اکبری، «تجربیاتی از برنامه ریزی فرهنگی در ایران»، فصل نامه شورای فرهنگ عمومی، ش 33.
11. همان.
12. شورای عالی انقلاب فرهنگی، 1363.
13. شورای عالی انقلاب فرهنگی، 1387.
14. علی ذو علم، مهندسی فرهنگی، اصول و فرآیند، ماهنامه اندیشه و تاریخ سیاسی ایران معاصر، ش 58.
15. مرتضی مطهری، خدمات متقابل ایران و اسلام، ص 353.
16. روزنامه جمهوری اسلامی، 1370/5/27.
17. روح الله موسوی خمینی، صحیفه نور، (ج 15).
18. عبدالرضا شاه محمدی، «جایگاه رسانه و فرهنگ در فرآیند جهانی شدن»، فصل نامه پژوهش و سنجش، سال یازدهم، ش 37، صص 14-16.
19. همان، صص 16-18.
20. علی ذو علم، ماهنامه اندیشه و تاریخ سیاسی ایران معاصر، ش 58.
21. سخنرانی مقام معظم رهبری، 1381.
22. سخنرانی مقام معظم رهبری، 1383.
23. ژان زیگلر، غارت آفریقا یا استعمار دوباره، ترجمه: عباس آگاهی، ص 209.
24. روزنامه کیهان، 1372/11/29.
25. حسن بنیانیان، مهندسی فرهنگی از نظر تا عمل در جامعه ایران (خلاصه مقالات نخستین همایش ملی مهندسی فرهنگی)، ص 15.
26. محمدرضا مخبر، «نقش مهندسی فرهنگی در کاهش آسیب های اجتماعی»، دو هفته نامه مهندسی فرهنگی شورای عالی انقلاب فرهنگی، ش 5، ص 3.
27. حسین زمانی و وحیده تقی زاده، ضرورت طراحی نظام مهندسی فرهنگی جهت اعتلای نظام اسلامی (خلاصه مقالات نخستین همایش ملی مهندسی فرهنگی)، ص 72.
28. «نقش مهندسی فرهنگی در کاهش آسیب های اجتماعی»، ص 3.
29. محمدیان، وظیفه اصلی شورای عالی انقلاب فرهنگی، دو هفته نامه مهندسی فرهنگی، ش 5، ص 8.
1. «رویکرد مهندسی در کنترل پدیده های اجتماعی» (سرمقاله)، ماهنامه تدبیر، شماره 154، اسفند 1383.
2. آشوری، داریوش، تعریف ها و مفهوم فرهنگ، تهران، انتشارات آگاه، 1380.
3. اجلالی، پرویز، سیاست گذاری و برنامه ریزی فرهنگی در ایران، تهران، 1379.
4. اکبری، محمدعلی، «تجربیاتی از برنامه ریزی فرهنگی در ایران»، 1320-1357، فصل نامه شورای فرهنگ عمومی، شماره 33، 1381.
5. ایلگتون، تری، «منازعات فرهنگی مدرن»، ترجمه: رضا مصیبی، مجله ارغنون، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1380، ش 18.
6. بنیانیان، حسن، مهندسی فرهنگی از نظر تا عمل در جامعه ایران (خلاصه مقالات نخستین همایش ملی مهندسی فرهنگی)، 1385.
7. مجموعه مصوبات شورای عالی، پایگاه اطلاع رسانی شورای عالی انقلاب فرهنگی: به آدرس www.ianculture.org می باشد.
8. پیام انقلاب، سخنرانی مقام معظم رهبری در دوران ریاست جمهوری در مقر سازمان ملل.
9. ذوعلم، علی، ماهنامه اندیشه و تاریخ سیاسی ایران معاصر، شماره 58، 1385.
10. رضاییان، علی، تجزیه و تحلیل و طراحی سیستم، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها(سمت)، 1380.
11. روزنامه جمهوری اسلامی، 1370/5/27.
12. روزنامه کیهان، 1372/11/19.
13. زمانی، حسین و وحیده تقی زاده، ضرورت طراحی نظام مهندسی فرهنگی جهت اعتلای نظام اسلامی (خلاصه مقالات نخستین همایش ملی مهندسی فرهنگی)، 1385.
14. زیگلر، ژان، غارت آفریقا یا استعمار دوباره، ترجمه: عباس آگاهی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1365.
15. شاه محمدی، عبدالرضا، «جایگاه رسانه و فرهنگ در فرآیند جهانی شدن»، فصل نامه پژوهش و سنجش، سال یازدهم، شماره 37، بهار 1383.
16. شمسینی غیاثوند، حسن، مهندسی فرهنگی از دیدگاه مقام معظم رهبری(خلاصه مقالات نخستین همایش ملی مهندسی فرهنگی)، تهران، دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی.
17. صادقی رشاد، علی اکبر، دو هفته نامه مهندسی فرهنگی، شماره دوم، 1385.
18. علی محمدی، محمدحسین، تحلیلی مقدماتی بر تهاجم فرهنگی(مجموعه مقالات راه های مقابله با تهاجم فرهنگی)، تهران، دانشگاه آزاد واحد رودهن، 1373.
19. غلامی، رضا، «مقاله پژوهشی در مهندسی فرهنگی»، 1387.
20. سخنرانی مقام معظم رهبری در سال 1381.
21. سخنرانی مقام معظم رهبری در سال 1383.
22. فرهنگ و تهاجم فرهنگی، تهران، انتشارات سازمان مدارک فرهنگ انقلاب اسلامی، 1375.
23. قاسمی، حاکم، ماهنامه اندیشه و تاریخ سیاسی ایران معاصر، شماره 58.
24. کینگ، ساموئل، جامعه شناسی، ترجمه: مشفق همدانی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1341.
25. مجموعه مصاحبه های رهبر انقلاب اسلامی در دوران ریاست جمهوری، سال 1364.
26. محمدیان، دو هفته نامه مهندسی فرهنگی، شماره 5، دی 1385.
27. مخبر، محمدرضا، «نقش مهندسی فرهنگی در کاهش آسیب های اجتماعی»، دو هفته نامه مهندسی فرهنگی شورای عالی انقلاب فرهنگی، شماره 5، 1385.
28. مطهری، مرتضی، خدمات متقابل ایران و اسلام، تهران انتشارات صدرا؛ 1374.
29. موسوی خمینی، روح الله، صحیفه نور (جلد 15).
30. نفوذ و استحاله، تهران، انتشارات معاونت سیاسی نمایندگی ولی فقیه، 1378.
31. شمسینی غیاثوند، حسن، مهندسی فرهنگی از دیدگاه مقام معظم رهبری، (خلاصه مقالات نخستین همایش ملی مهندسی فرهنگی)، ص 41.
32. «رویکرد مهندسی در کنترل پدیده های اجتماعی»(سرمقاله)، ماهنامه تدبیر، ش 154.
33. عبدالرضا شاه محمدی، «جایگاه رسانه و فرهنگ در فرآیند جهانی شدن»، فصل نامه پژوهش و سنجش، سال یازدهم، ش 37، صص 14-16.
منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ (1390)، مجموعه مقالات دومین همایش بین المللی «دین و رسانه» «رسانه دینی، دین رسانه ای»، قم: مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}