نویسندگان: محمدرضا رضایی بایندر(1)
ثریا احمدی(2)



 

چکیده

وابستگی روزافزون جهان امروز به رسانه ی تلویزیون، سبب توجه رهبران ادیان بزرگ دنیا به تلویزیون شده است. برنامه های مذهبی تلویزیون که برخلاف دیگر برنامه ها، با هدف تغییر عقیده یا متقاعدکردن مخاطب تولید می شوند، با چالش های جدی نهفته در ماهیت رسانه روبه روست. تلویزیون از یک سو به عنوان رسانه دیداری و شنیداری در اعمال زندگی بشر نفوذ کرده و جای مذهب را گرفته است و از سوی دیگر، تلویزیون، نمادها و رمزهای دینی را به سود خود مصادره کرده و قدرت اسطوره سازی را از دین گرفته است. چالش سوم، فرقه های موهوم نوظهور هستند که با بهره گیری از قدرت رسانه ها، جای ادیان رسمی را گرفته اند. در کنار این چالش ها، پرسش های جدی درباره ی نحوه ی تأثیر برنامه مذهبی بر مخاطب وجود دارد. پرسش هایی که ناشی از رابطه ی متقابل مخاطب و تلویزیون از یک جنبه و ماهیت اقتصاد محور تلویزیون از جنبه ی دیگر است. این دو جنبه سبب می شود فضای روحانی که در برگزاری مناسک دینی است، در هنگام تماشای این برنامه ها وجود نداشته باشد و مقوله ی عبادت مجازی با ایراد جدی مواجه شود.
تلویزیون، مذهب، عبادت مجازی، مخاطب، فرهنگ تلویزیونی.

مقدمه

عصر حاضر، به دلیل پیشرفت هایی که در گستره ی فن آوری های اطلاعاتی و ارتباطی (ICT) رخ داده، عصر ارتباطات نام گرفته است و رسانه های گروهی، به قدرت شگرفی در حوزه های گوناگون اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بدل شده اند. این فرایند، امکانات گسترده ای را برای دسترسی به شبکه های ارتباطی در سراسر جهان فراهم آورده و قدرت گزینش مخاطبان رسانه ها را به شدت افزایش داده است؛ ولی بررسی پیشینه ی رسانه های گروهی و انتقادهایی که صاحب نظران حوزه های گوناگون به آنها دارند، این پرسش را مطرح می کند که آیا شاه راه اطلاعاتی آینده می تواند به شکل گیری روابط جدیدی بین مخاطبان و رسانه های گروهی بینجامد، به گونه ای که در آن، مخاطبان رسانه ها فراتر از یک مصرف کننده صرف در نظر گرفته شوند و ارزش های فرهنگی، اخلاقی و اجتماعی آنان بیشتر از ارزش های اقتصادی و منافع تجاری صاحبان و گردانندگان رسانه های گروهی مورد توجه قرار گیرد؟
تردیدی نیست که گسترش رسانه ها به کاهش موانع دسترسی به اطلاعات در سطح جهان منجر خواهد شد و آنچه پدیده ی جهانی شدن ارتباطات نامیده می شود، بیش از پیش واقعیت خواهد یافت. از این رو، اتخاذ سیاست های کلی برای پرهیز از آثار و پی آمدهای نامطلوب این پدیده، ضروری است. این امر نیازمند توجه به ارزش های معنوی، انسانی و اجتماعی، در تدوین سیاست های ارتباطی و مدیریت رسانه هاست.
ارزش های معنوی و اخلاقی و باورهای دینی، جایگاه بسیار مهمی در شکل گیری رگه های شخصیتی، بنیان های هویت فردی، فرهنگی و اجتماعی دارند و در پایه ریزی جامعه ای سالم (در سطوح گوناگون ملی، منطقه ای و فراملی) بسیار اثرگذارند. بنابراین، توجه به نیازها و خواسته ها و مصالح مخاطبان در این حوزه می تواند نویدبخش ظهور رویه ای نو در گستره ی ارتباطات باشد که در آن، اصالت با ارزش های معنوی و انسانی است، نه با ارزش های اقتصادی و تجاری.
در جهانی که هر لحظه به طور فزاینده ای، به ارتباطات الکترونیکی وابسته تر می شود، توجه به ارزش های دینی از دو جنبه، مهم است. جنبه ی نخست، متوجه رهبران دینی است. در اوضاع کنونی، اگر رهبران ادیان و مذاهب بزرگ دنیا می خواهند دین و مذهب همچنان به منزله ی نیرویی قوی و اثرگذار در جامعه بماند، باید نسبت به گذشته فعال تر و اثرگذارتر عمل کنند و از ابزارهای کارآمد و اثربخشی که توسعه فن آوری های ارتباطی و اطلاعاتی در اختیار آنان گذاشته است، بهره گیرند.
جنبه ی دوم به سیاست گذاران رسانه های گروهی مربوط می شود. مدیران، سیاست گذاران و برنامه ریزان رسانه های گروهی نیز باید به مسئولیت رسانه ها در برابر جامعه، توجه جدی داشته باشند و جنبه ی هدایتگری و فرهنگ سازی رسانه ها در جامعه را در اولویت قرار دهند.
در این میان تلویزیون، به دلیل گستره ی نفوذ خود (هم از نظر میزان مخاطب و هم از نظر قدرت تأثیر)، رسانه ی مهم تری به شمار می رود. این رسانه، کارکردهای اجتماعی عمده ای در جامعه دارد و در شکل گیری ارزش های فردی، اجتماعی و معنوی، بسیار اثرگذار است.
بررسی پیشینه روابط متقابل مذهب و تلویزیون، حاکی از آن است که این مقوله همواره مورد توجه رهبران مذاهب و سیاست گذاران رسانه ای بوده است و افزون بر استفاده های غیرمستقیم این دو گروه از یکدیگر و تهیه و پخش برنامه هایی با مضمون مذهبی در شبکه های عمومی، مبتنی بر سرگرم سازی (Entertainment)، شبکه های خبری و آموزشی؛ برخی شبکه های مذهبی نیز به طور اختصاصی در این گستره فعال بوده و رهبران دینی از ابزارهای ارتباطی، به عنوان محملی برای تبلیغ و ترویج ارزش های دینی و اخلاقی بهره جسته اند که نمونه ی بارز آن، بهره گیری کلیسای کاتولیک از رادیو و تلویزیون و راه اندازی شبکه های رادیویی و تلویزیونی مذهبی برای پوشش دادن مسیحیان در سراسر جهان و تبلیغ آیین مسیحیت است؛ ولی تحولات سیاسی-فرهنگی و حتی تحولاتی که در گستره ی فن‌آوری رخ داده، به گونه ای است که مقوله ی مذهب و تلویزیون را از جنبه های گوناگونی بیش از پیش در کانون توجه صاحب نظران قرار داده است. برخی از این تحولات عبارتند از:
1. پیچیدگی روابط و ناهماهنگی بین نهادهای اثرگذار در تربیت افراد و ترویج ارزش های مثبت در جامعه، همانند خانواده، مدرسه و مؤسسه های مذهبی، سبب تضعیف ارزش های انسانی و اخلاقی و تقویت ارزش های اقتصادی و تجاری و روحیات فردگرایانه شده است. به ویژه اینکه رسانه های گروهی-و در رأس آنها تلویزیون-به طور فزاینده ای در تقویت ارزش های مادی و ترویج مصرف گرایی و مصرف زدگی در سراسر جهان، اثر می گذارند.
2. مخالفت های سنتی رهبران و بزرگان ادیان و مذاهب، با نفوذ و گسترش رسانه های گروهی، تقریباً از بین رفته است و اکنون همه نسبت به کارآمدی و اثربخشی رسانه های گروهی، در گستره تبلیغات و آموزش های مذهبی، هم عقیده هستند که این امر، بهره گیری از این ابزار را توسعه داده است. شواهد به دست آمده حاکی از استفاده گسترده مسلمانان، مسیحیان و دیگر ادیان جهان از تلویزیون برای تبلیغات مذهبی است.
3. تحولات ساختاری در روابط اجتماعی و عناصر مادی و غیرمادی فرهنگ در جوامع گوناگون، سبب شده تا نظام های سنتی تبلیغ و ترویج دین در احراز کارآمدی خود با چالش های جدی روبه رو شوند. از این رو، امروزه توجه به ابزارهای جدید، یک ضرورت به شمار می رود.
4. از بین رفتن مرزهای متعارف جغرافیایی و فرهنگی و فراهم آمدن امکان فرستادن و دریافت پیام در هر نقطه از جهان، از دو جهت اهمیت مضاعفی یافته است. اول اینکه گسترش ارتباطات فرهنگی، سبب انتشار پیام های متعارض در بین افراد یک گروه فرهنگی، دینی، قومی و ... شده، انسجام و یکپارچگی آنها را مورد تهدید قرار داده و نگرانی های بسیاری را برانگیخته است. در جهان متکثر امروز، که در آن فرهنگ ها، اقوام و ادیان بسیاری وجود دارد، تلاش برای یکسان سازی فرهنگی و به حداقل رساندن تکثر فرهنگی، مذهبی و ...، می تواند مسائل و مشکلات بسیاری را در سطح ها و حوزه های گوناگون، پدید آورد. دوم اینکه، گسترش رسانه های گروهی نیز سبب شده تا رهبران دینی و فرهنگی این امکان را داشته باشند که ارتباط خود را با پیروانشان در سراسر جهان حفظ و از انقطاع فرهنگی آنها جلوگیری کنند؛ برای نمونه، اکنون مسلمانان ساکن در کشورهای غربی و دیگر کشورهای غیرمسلمان، به راحتی می توانند برنامه های مذهبی کشور خود یا دیگر کشورهای مسلمان را تماشا، و همواره ارتباط خود را با مذهب و آیین های مذهبی خود حفظ کنند. اکنون مسلمانان بیش از پیش، به اهمیت تلویزیون در تبلیغات مذهبی پی برده اند. برای نمونه، می توان به تلاش برای راه اندازی شبکه تلویزیونی متعلق به مسلمانان که به زبان انگلیسی در کانادا و آمریکا پخش خواهد شد، اشاره کرد. به نظر فعالان دینی در این کشورها، مهاجران مسلمان می توانند به برنامه های مذهبی شبکه هایی که به زبان آنها برنامه پخش می کنند، دسترسی داشته باشند، ولی برای کودکان آنها که در امریکا و کانادا به دنیا آمده اند و به زبان انگلیسی حرف می زنند، استفاده از این شبکه ها دشوار است و وجود شبکه ای اسلامی ضرورت دارد. آنان بر این باورند که بهترین راه برای پایان دادن به پیش داوری ها و قضاوت های نادرست درباره ی مسلمانان، ایجاد رسانه ای براساس فرهنگ مسلمانان و هماهنگ با پیشرفت های روز است و این می تواند گامی برای گسترش فرهنگ اسلامی در جهان باشد.
جایگاه و تأثیر باورهای دینی در جامعه ما و شرایطی که بر جامعه، به ویژه در حوزه ی آموزشی و تبلیغ دینی حاکم است، توجه به مقوله ی مذهب و تلویزیون را از اهمیت ویژه ای برخوردار می کند. بررسی های مقدماتی در این باره نشان می دهد که گستره ی نظری تلویزیون مذهبی، موضوعی تازه، برای مطالعه و پژوهش است. نبود منابع قابل ملاحظه در این زمینه و انتقادهایی که متوجه عملکرد نهادهای فرهنگی و آموزشی (به ویژه در زمینه ی سیاست گذاری برنامه ریزی مذهبی) است، بررسی دیدگاه های گوناگون را درباره ی مذهب و تلویزیون، پیشینه ی تلویزیون مذهبی و ویژگی های آن، ضروری می سازد. با این حال، ذکر این نکته مهم است که در گستره ی ادبیات پژوهشی این حوزه، تلویزیون مذهبی، عموماً یادآور شبکه های مذهبی است که زیرنظر کلیسای کاتولیک به تبلیغ مسیحیت می پردازند یا آیین های مسیحیت را به نمایش می گذارند و نوعی کلیسای الکترونیک یا کلیسای مجازی به شمار می روند. از این رو، بسیاری از مباحث و پژوهش های انجام شده در حوزه تلویزیون مذهبی در این چارچوب قرار می گیرند؛ ولی آنچه بررسی مبانی نظری رابطه مذهب و تلویزیون را موجه جلوه می کند، اصول ارتباطی مشترکی است که زیربنای چنین رابطه ای را تشکیل می دهند و سیاست گذاری و برنامه ریزی در این حوزه را معنا می بخشند. از این رو، بدنه اصلی این نوشتار، کاوش در مقوله ها و موضوع هایی است که در گستره ی تلویزیون مذهبی مطرح است.
مقوله ها و مباحثی که در این نوشتار بررسی می شود، سه حوزه ی بنیادیِ «رابطه مذهب و تلویزیون» و «ویژگی های تلویزیون مذهبی» و «مسائل مخاطب شناختی» را در بر می گیرد.
همچنین شیوه های اثرگذاری این شبکه ها بر مخاطبان، خود نیز برآیند اصلی مباحث یاد شده است که، به طور دقیق تری بررسی شده است.

تاریخچه ی تلویزیون مذهبی

تلویزیون های مذهبی، پدیده ی جدیدی در گستره ی ارتباطات رسانه ای به شمار نمی آیند. پخش برنامه های مذهبی، همواره بخشی از جدول های پخش برنامه های تلویزیونی، از نخستین روزهای ظهور این رسانه تاکنون بوده است؛ ضمن آنکه این برنامه ها به عنوان ادامه ی برنامه های مذهبی رادیویی، برای بینندگان تلویزیون و به طور کل مخاطبان رسانه ها آشنا بودند. برنامه های مذهبی رادیویی، در دهه های بیست و سی میلادی، ظهور و گسترش چشمگیری یافتند و مذهب ها و حتی فرقه های گوناگون در جهان غرب با خرید ایستگاه های محلی، به تهیه و پخش برنامه های مذهبی پرداختند که در این میان، کلیساهای پروتستان پیش قدم تر از دیگران بودند.
در سال های نخستین ظهور تلویزیون، سه گروه مذهبی عمده، بر این رسانه تسلط داشتند: کلیسای کاتولیک رومی، پروتستان ها و یهودیان. گروه های مذهبی دیگر از جمله مسلمانان، به دلایل اعتقادی، ضعف های فنی و تکنولوژیک و کمبودهای اقتصادی، توجه کمتری به این رسانه جدید نشان دادند. به گونه ای که تا دهه های اخیر، استفاده از این رسانه در میان مسلمانان، عملی ناپسند و حتی غیراخلاقی شمرده می شد، ولی یهودیان، سلطه ی خود را بر بنگاه های تلویزیونی گسترش دادند و در ارکان سیاست گذاری و برنامه ریزی بیشتر بنگاه های تلویزیونی معتبر جهان نفوذ کردند. تسلط یهودیان-به ویژه صهیونیست ها-بر نظام رسانه ای جهان، به گونه ای است که بسیاری از صاحب نظران و کارشناسان، اساساً امپریالیسم رسانه ای را پدیده ای صهیونیستی می دانند. این مسئله از آن جهت دارای اهمیت است که نفوذ یهودیان بر بنگاه های تلویزیونی که هویت مسیحی دارند، نکته های متعارض و چالش های مهمی در گستره ی برنامه های مذهبی مطرح ساخته است، به هر حال، در سال های اولیه آغاز به کار تلویزیون، برنامه های مذهبی به شدت تحت تأثیر برنامه های مذهبی رادیویی بودند.
گروه های اثرگذار مذهبی نیز پیش از تهیه و پخش برنامه های مذهبی رادیویی را تجربه کرده بودند. مهم ترین این گروه ها، عبارت بودند از: شورای ملی کاتولیک ها به نمایندگی از کاتولیک ها؛ کانون یهودیان امریکا به نمایندگی از یهودیان و شورای فدرال کلیساهای مسیحی به نمایندگی از پروتستان ها. هر یک از این سه گروه-که سال ها از ظرفیت ها و امکانات رادیو بهره گرفته بودند-با ظهور تلویزیون، فعالیت های خود را به این رسانه جدید گسترش دادند. شبکه های تلویزیونی نیز تحت تأثیر گروه ها و انجمن های مذهبی، به تهیه و پخش برنامه های مذهی روی آوردند و در بسیاری از موردها، با در اختیار داشتن تسهیلات و امکانات فنی و تأمین منابع مالی، زمینه لازم را برای فعالیت گروه های مذهبی و تهیه برنامه های خاص آنان فراهم آوردند. همچنین این گروه ها به عنوان مشاور در تهیه و پخش برنامه های مذهبی، به طور فعالانه ای شرکت کردند.
با گسترش تلویزیون و افزایش دامنه ی تأثیرهای این رسانه، کمیسیون ارتباطات فدرال (FCC)، ضوابط و مقرراتی را برای فعالیت آنها تدوین کرد که پخش برنامه های مذهبی را نیز در بر می گرفت. بر این اساس، شبکه های تلویزیونی که برای عموم مردم برنامه پخش می کردند، موظف شدند که بخش مشخصی از وقت خود را به برنامه های مذهبی اختصاص دهند. در این اوضاع، شبکه های تلویزیونی می توانستند بر محتوای برنامه های مذهبی نظارت داشته باشند و از بروز برخی مسائل مناقشه برانگیز جلوگیری کنند. همکاری شبکه های تلویزیونی با گروه های مذهبی پرنفوذ، سبب می شد تا این شبکه ها از رویارویی با فرقه های دیگر شانه خالی، و مباحثه را به این گروه ها واگذار کنند.
با این حال، برای تداوم همکاری مطلوب میان گروه های مذهبی و شبکه های تلویزیونی، گروه های مذهبی نافذ، فشار نامضاعفی را تحمل می کردند. شبکه های تلویزیونی، نظارت دقیقی بر تولید برنامه های مذهبی داشتند و می کوشیدند تا نگرش مذهبی ارائه شده در این برنامه ها، با نگرش های گردانندگان آنها مطابقت داشته باشد. سازمان های مذهبی نیز مجبور می شدند تا در سانسور و تحریف برخی مسائل مذهبی کوتاه بیایند و سکوت کنند. این مسئله، انتقادهای بسیاری را در میان رهبران مذهبی برانگیخت. مایک گلیگر، یکی از تهیه کنندگان برنامه های مذهبی کاتولیک در شبکه NBC، از جدیت نداشتن در نگرش این شبکه ها به برنامه های مذهبی انتقاد و اعلام کرد این نوع شبکه ها، تنها برای رفع تکلیف و اجرای تعهدات خود نسبت به FCC، برنامه های مذهبی را تهیه و پخش می کنند. (3)
اعمال نظر بیش از حد شبکه های تلویزیونی بر برنامه های مذهبی در دهه ی شصت، با واکنش شدید رهبران مذهبی روبه رو شد و بسیاری از گروه های مذهبی، تلویزیون را به ارائه ی برداشتی تک بعدی از مذهب متهم کردند. (4) این مسائل سبب شد بسیاری از گروه های مذهبی، به فکر راه اندازی شبکه های مستقل و رهایی از وابستگی به بنگاه های تلویزیونی بیفتند. این شبکه ها که نخست، ماهیتی فرقه ای داشتند، منابع مالی خود را از راه کمک های اعضا و پیروان خود تأمین می کردند. ظهور این شبکه ها سبب شد تا نوع خاصی از برنامه سازی رواج پیدا کند که هزینه های آنها را مخاطبان پرداخت می کردند. بسیاری از برنامه هایی که به این شیوه ساخته شده بودند، با اقبال عمومی روبه رو شدند و توانستند جایزه های بسیاری را از جشنواره های معتبر به دست آورند.(5)
یکی از مهم ترین دلایل موفقیت این شبکه ها و اقبال عمومی آنها، کیفیت برنامه ها و استقلالشان بود. با این حال، ظهور این گونه شبکه های تلویزیونی مذهبی نیز مسائل و مشکلات خاص خود را به دنبال داشت. یکی از این مسائل، نفوذ برخی مذهب ها و فرقه های قدرتمند بر رسانه ها، به ویژه تلویزیون بود. فرقه ها یا مذهب هایی که امکانات مالی چشمگیری نداشتند، امکان استفاده از رسانه پرقدرتی مثل تلویزیون را از دست دادند.
به هر حال، گسترش شبکه های مستقل که از طرف نهادهای مذهبی و مخاطبان، حمایت مالی می شدند، سبب شد تا در دهه های شصت و هفتاد میلادی، برنامه های مذهبی رواج گسترده تری پیدا کنند و آنچه اصطلاحاً «کلیسای الکترونیک» نامیده می شود، به واقعیت بپیوندد. در این سال ها، چهار نوع برنامه ی مذهبی تهیه و پخش می شد:
1. برنامه هایی که با هزینه ی بنگاه های تلویزیونی تهیه و پخش می شدند. (بنگاه های تلویزیونی با همکاری کانون روحانیان یهودی، کلیسای کاتولیک و شورای ملی کلیساها و دیگر سازمان های مذهبی، برنامه هایی را تهیه و پخش می کردند).
2. برنامه هایی که با هزینه ی گروه های مذهبی تهیه و پخش می شدند. این برنامه ها را معمولاً برخی فرقه ها و گروه های مذهبی تهیه، و با اجازه زمان پخش مشخصی آنها را پخش می کردند.
3. برنامه های محلی که بیشتر جزو برنامه هایی بودند که هزینه آنها را شبکه یا بنگاه های تلویزیونی می پذیرفتند و شبکه های تلویزیونی محلی، به طور مستقل یا با همکاری کلیساها و گروه های مذهبی محلی، آنها را تهیه و پخش می کردند.
4. برنامه هایی که هزینه های تهیه و پخش آنها را مخاطبان می پرداختند. نخست این برنامه ها را گروه های پروتستان تهیه و پخش می کردند. هزینه تهیه این برنامه ها از راه پرداخت حق سهم از بینندگان دریافت می شد. معمولاً برای پخش این برنامه ها نیز زمان مشخصی، از شبکه ای محلی خریده می شد.
با وجود مسائل و مشکلات اقتصادی که این نوع برنامه ها با آن روبه رو بودند، سازندگان آنها توانستند موفقیت های بسیاری به دست آورند. به گونه ای که در دهه ی شصت میلادی، این برنامه ها حدود 53 درصد از برنامه های مذهبی پخش شده را تشکیل می دادند. با این حال، بسیاری از پژوهشگران، برخی ادعاهای مربوط به افزایش چشمگیر این برنامه ها و فراگیربودن آنها را مورد تردید قرار داده اند. آنان بر این باورند که در هر صورت، افزایش این نوع برنامه ها نباید به معنای افزایش میزان برنامه های مذهبی و به تبع آن افزایش ایمان مذهبی تلقی شود، زیرا افزایش این نوع برنامه ها سبب شد تا تهیه و پخش انواع دیگر برنامه های مذهبی کاهش یابد. با این حال، گسترش این نوع برنامه ها سبب ایجاد نوعی انحصار در تهیه و پخش برنامه های مذهبی شد. شبکه های مذهبی که هزینه های خود را از طریق مخاطبان و اعانات تأمین می کردند، به اجبار و تحت شرایطی که فرهنگ و صنعت تلویزیون به آنها تحمیل می کرد، دستخوش مسائلی شدند که در ابتدا، خود به شدت از آنها انتقاد می کردند.
انحصار تهیه و پخش برنامه و مهم تر از همه اتخاذ رویکرد تجاری در این حوزه سبب شد انتقادهای بسیاری متوجه آنان شود. یکی از دلایلی که گردانندگان این شبکه ها برای توجیه این مسائل ارائه می کردند، تلاش آنها برای غلبه بر موانع و مشکلات تهیه و پخش برنامه های مذهبی بود که از سوی بنگاه های تلویزیونی به تهیه کنندگان مستقل تحمیل می شد. بررسی پژوهش های انجام شده نشان می دهد که این توجیه، قانع کننده نیست و این شبکه ها، توفیق چندانی در برطرف کردن این موانع به دست نیاورده اند. مهم ترین انتقاد نسبت به این نوع برنامه ها، رویکرد تجاری آنهاست. بسیاری از منتقدان، اعتقاد دارند این شبکه ها برای کسب منافع مادی، از احساسات مذهبی مردم سوء استفاده می کنند.
تغییر در ساختار تلویزیون مذهبی از پایان دهه ی شصت میلادی شروع شد و برنامه های سخنرانی، موعظه، ادعیه و نیایش رواج بیشتری پیدا کردند، به گونه ای که برخی برنامه های سخنرانی و موعظه، مانند برنامه ی کشیش کاتولیک فالتون شین به نام «Catholic Hours» و برنامه ی موعظه کشیش هامبارد به شدت مورد توجه مورد قرار گرفت؛ ولی بررسی روند کلی تحول تلویزیون مذهبی و برنامه های مذهبی نشان می دهد بیش از آنکه مذهب بر تلویزیون اثرگذار باشد، برنامه های مذهبی تحت تأثیر فرهنگ و صنعت تلویزیون قرار گرفتند.
برخی شبکه های مذهبی مستقل با استفاده از امکانات و خدمات مراکز تهیه و تولید فیلم و برنامه های تلویزیونی، شبکه های تلویزیونی را به شدت تحت فشار قرار دادند، تا حدی که برخی از این شبکه ها، پخش برنامه های مذهبی خود را کاهش دادند. برای نمونه، در سال 1979 میلادی، شبکه CBC امریکا، برنامه های قدیمی، با سابقه و پرطرف دار «Look up and Live و Lamp unto my Feet» را متوقف ساخت و برنامه سی دقیقه دیگری را در زمانی، غیر از اوقات پربیننده، جایگزین کرد. این مسئله، دو پی آمد عمده را به همراه داشت: اول اینکه سب شد شبکه های عمومی، برنامه های مذهبی خود را به حداقل برسانند و عملاً به شبکه های سکولار و غیرمذهبی بدل شوند و دوم اینکه تسلط گروه های خاص بر شبکه های تلویزیونی، سبب شد آنچه این شبکه ها ارائه می کنند، تنها معرفِ بخش گزینش از مذهب یا مذاهب باشد.
این مسئله به ویژه در ایالات متحده-به عنوان کشوری رسانه ای-نمود بیشتری یافت. در سال 1979، بیش از نیمی از کل زمان پخش برنامه های مذهبی در ایالات متحده، به ده برنامه عمده انجیلی اختصاص داشت که با حمایت پروتستان ها تهیه و پخش می شد. نکته جالب توجه دیگر این است که در ایالات متحده، بیشتر شبکه های مذهبی مستقل، عضو سازمان ملی برنامه سازان مذهبی هستند که اساساً سازمان تجاری شبکه های مذهبی است. وظیفه این سازمان، فراهم آوردن بیشترین و بهترین زمان پخش برای اعضای خود است.
فعالیت این سازمان و موفقیت های شبکه های مذهبی، در دهه ی هفتاد میلادی، سبب ایجاد نوعی انحصار در تهیه و پخش برنامه های مذهبی شد. با گسترش فن آوری رسانه ها و سرازیر شدن محصولات امریکایی به سراسر جهان، این انحصار از گستره جغرافیایی امریکا و حتی جهان غرب فراتر رفت و دیگر کشورها-حتی کشورهای دورافتاده افریقایی-را نیز دربرگرفت. وقتی این مسئله اهمیت پیدا می کند که بدانیم این برنامه ها به شدت از فرهنگ امریکایی اثر می پذیرند.(6) فرهنگی که در آن، ارزش های تجاری بر هر چیز دیگری تقدم دارد.
پژوهش های اخیر نشان می دهند که راهبردهای بنیادگرایانه رهبران مذهبی بنیادگرا، در کسب منافع مادی، شکل دهی و ایجاد سازمان های مذهبی، بهره گیری از فن آوری جدید و تهیه برنامه های مذهبی دارای کیفیت بالا موفق عمل کرده اند، ولی نتوانسته اند در به دست آوردن مهارت، ظرفیت و توانایی بیشتر برای انتشار و انتقال خود در بین جمعیت بیشتری از بینندگان تلویزیون، توفیق چندانی به دست آورند. در ابتدا، هدف و‌ آرمان اصلی گروه های مذهبی، استفاده از تلویزیون برای افزایش اثربخشی پیام های مذهبی بود، ولی در ادامه، هدف های دیگری در اولویت قرار گرفتند که در بسیاری موارد با تعالیم مذهبی و انگیزه های اصلی رهبران مذهبی در تعارض بودند. این روند، آسیب بسیاری به جریان اصیل برنامه سازی مذهبی وارد و موقعیتی را ایجاد کرد که در آن نابرابری در بازنمایی و ارائه ایمان مذهبی در رسانه ها، به منزله عامل مهم ارتباطات اجتماعی، به اوج خود رسید. در آغاز دهه ی هشتاد میلادی، برخی گردانندگان شبکه های مذهبی، با اشراف به این مسئله، درصدد رفع آن برآمدند. یکی از راهکارهای ارائه شده، توجه شبکه های مذهبی به مسائل اجتماعی و بررسی آنها از منظر دینی بود؛ ولی مسئله مهم دیگری که در این سال ها، تلاش های مذهبی را تحت تأثیر قرار داد، کاهش میزان مخاطبان این شبکه ها بود. این مسئله سبب شد برخی شبکه های مذهبی برای جذب و حفظ مخاطبان، رویکردی مخاطب محور اتخاذ کنند و به عبارت دیگر، با عدول از هدف ها و آرمان های بنیادگرایانه، آنچه را که مطلوب مخاطب است، نمایش دهند. گسترش تلویزیون های کابلی نیز به این روند، سرعت بیشتری داد. معمولاً تلویزیون های کابلی، منابع مالی خود را از راه دریافت حق اشتراک از بینندگان خود تأمین می کنند و بنابراین وابستگی آنها به مخاطبان، توجه به خواسته های آنان را ضروری می سازد. به عبارت دیگر، این تلویزیون ها برای ادامه حیات خود باید چیزی را پخش کنند که مخاطبان، خواهان آن هستند. این امر در گستره مسائل مذهبی، پیامدهای نامطلوبی دارد.
یکی از دلایل اصلی این مشکلات، بی توجهی برخی شبکه های مذهبی به محدودیت های جدی تلویزیون، به منزله ابزار ارتباطات مذهبی بود. تلویزیون به عنوان یک صنعت، ارزش های خود را بر کاربران تحمیل می کند. گسترش فن آوری های ماهواره ای و تلویزیون های کابلی در پایان دهه هشتاد و دهه نود میلادی، به خوبی این واقعیت ها را نمایان ساخت. به گونه ای که این پیشرفت های فنی باعث گسترش کارکردهای اقتصادی تلویزیون و ماهیت انحصار طلب آن شد. امکان دریافت امواج تلویزیون های مذهبی در خارج از مرزهای فرهنگی کشور یا جامعه ای که برنامه به آن تعلق دارد، مقاومت های بسیاری را در میان مردم و صاحب نظران برانگیخت و این مسئله حتی در میان جوامعی که دین و آیین های مشترکی داشتند، نیز دیده شد، زیرا اصولاً آیین های مذهبی به شدت تحت تأثیر فرهنگ قومی و ملی قرار دارند و هویت فرهنگی جوامع، نسبت به اطلاعات متعارض، واکنش نشان می دهد. ضمن آنکه معمولاً بسیاری از شبکه های مذهبی فرامرزی، هدف ها و اغراض پنهانی را نیز به دنبال می کردند.
با این حال، گسترش رسانه ها و توسعه فن آوری های ارتباطی سبب شد در دیگر کشورهای جهان نیز استفاده از تلویزیون به منزله ابزار تبلیغ دین، شیوع بیشتری پیدا کند. این مسئله به ویژه در جهان اسلام، نمود بیشتری داشت. مولانا (1379) در بررسی جایگاه رسانه ها در جهان اسلام بر این باور است که در دهه های پایانی قرن بیستم، ارتباط جهان اسلام با غرب، بیداری اسلامی و جنبش روشن فکری اسلامی و رشد فزاینده و توسعه ناگزیر رسانه های گروهی باعث شیوع گسترده استفاده از رسانه ها در جهان اسلام شده است. به نظر وی، سه تحول عمده، آثار عمیقی را بر ماهیت گردش اطلاعات در جهان اسلام بر جای نهاد:
1. انقلاب اسلامی ایران و جنبش های سیاسی و آزادی خواهی متأثر از آن در کشورهای اسلامی، موضوع اسلامی کردن رسانه ها را مطرح کرد و اکولوژی ارتباطی جدیدی در برخی مناطق به وجود آورد. رواج برنامه های مذهبی در صدا و سیمای جمهوری اسلامی، راه اندازی شبکه های رادیویی و تلویزیونی قرآن در ایران و برخی کشورهای اسلامی (مثل مصر)، راه اندازی شبکه تلویزیونی المنار و ...، از جمله پی آمدهای این رخداد به شمار می روند.
2. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و ظهور کشورهای تازه استقلال یافته مسلمان در آسیای مرکزی و قفقاز، گسترش و توسعه شبکه وسیع ارتباطات اسلامی را افزایش داد.
3. گسترش ارتباطات راه دور در سطح ملی و فراملی از راه ماهواره ها، فرصت ها و تهدیدهای بسیاری را فراروی مسلمانان قرار داد. مهم ترین فرصت، امکان فرستادن امواج به کشورهای جهان و تبلیغ دین اسلام از این طریق بود، ولی در مقابل، امکان دریافت اطلاعات متعارض و متناقض با تعالیم اسلامی در کشورهای مسلمان، تهدید عمده این تحول به شمار می رود.
ورود به هزاره سوم و توسعه رسانه های جدید، مانند اینترنت و رسانه های تعاملی، افق های جدیدی را فراروی گروه های مذهبی گشوده است. امروزه گروه های مذهبی ادیان و فرهنگ های گوناگون، برحسب میزان بهره مندی از فن آوری های جدید رسانه ای، از اینترنت برای پیشبرد هدف های خود استفاده می کنند. در واقع تلویزیون مذهبی از راه تلفیق با گونه های دیگر تبلیغی، نمود و تبلور تازه ای در اینترنت پیدا کرده است. با این حال به نظر می رسد که ظهور تلویزیون دیجیتالی تعاملی، تحول شگرفی را درباره ی مخاطبان با تلویزیون ایجاد خواهد کرد و احتمالاً ظرفیت ها و توانایی هایی که این نوع فن آوری در اختیار تلویزیون قرار خواهد داد و باعث می شود بسیاری از مسائل مربوط به تلویزیون مذهبی-از جمله برخورد انفعالی مخاطب با پیام و ارتباط یک سویه پیام رسان با مخاطب-از بین بروند و مخاطبان، جایگاه فعال تری در تدوین پیام های مذهبی برعهده بگیرند و گزینش برنامه ها دقیقاً بر مبنای خواسته ها و نیازهای آنان صورت گیرد. همچنین باور کارشناسان بر این است که این فن آوری، اختصاصی شدن هرچه بیشتر شبکه های مذهبی و تمرکز آنها بر مخاطبان خاص را به دنبال خواهد داشت.

تلویزیون، جامعه و مذهب

برای بررسی جایگاه تلویزیون در جوامع امروزی، باید دست کم سه موضوع مهم را مدنظر داشت. نخستین موضوع، تکثر و گوناگونی جامعه های مدرن است. امروزه در بسیاری از جامعه های مدرن و در حال توسعه، تحرک اجتماعی و جغرافیای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی سبب شده تا تنوع فرهنگی، قومی و مذهبی به صورت توده ای درآید. چنین تکثری ارتباط بسیار نزدیکی با رشد نگرش های سکولار در بسیاری از جوامع مدرن دارد. بنابراین، انسجام فرهنگی که در دهه های قبل، در جوامع وجود داشت، از بین رفت و انسان ها که هویت خود را از نهادها و مؤسسه های فرهنگی-به ویژه مذهب-و از راه شرکت در ارتباطات گروهی اخذ می کردند، به موجوداتی منفرد و منزوی بدل شدند. در چنین وضعیتی، تلویزیون همچون همدمی مجازی وارد زندگی انسان ها شد و جای بسیاری از مؤسسه ها و نهادهای فرهنگی و اجتماعی را تصاحب کرد. همان گونه که والدین، بسیاری از وظایف تربیتی خود را به تلویزیون تفویض کردند؛ نهادهای مذهبی نیز برخی کارکردهای خود را رها ساختند و مردم در جست و جوی آرامشی که از راه شرکت در مراسم مذهبی به دست می آوردند، به تلویزیون روی آوردند.
موضوع دوم، جایگاهی است که تلویزیون در جوامع امروزی دارد. در این جوامع، تلویزیون مهم ترین منبع اطلاعات و ترویج ارزش هاست. اکنون بسیاری از بزرگان دین در کنار مواعظ خود، پیروانشان را به کسب اطلاعات از راه رسانه های گروهی فرا می خوانند؛ ولی کدام رسانه ها از دیدگاه آنها رسانه ای است که واقعیت ها را چنان که حقیقت دارند، بنمایاند؟ آیا در جهانی که رسانه های گروهی-به ویژه تلویزیون-ابزاری کارآمد برای پیشبرد اغراض شخصی، گروهی و دولتی است، می توان از آن توقع بازنمایی حقایق را داشت؟ پاسخ به این پرسش های کلیدی، جایگاه مهمی در تبیین رابطه تلویزیون و مذهب دارد. با این حال به نظر می رسد که در سراسر جهان یک رویه کلی وجود دارد و آن اینکه، در تلویزیون های دولتی که برای عموم مردم برنامه پخش می کنند، معیار اصلی، حضور جامعه و نهادهای آن در محتوا و بطن برنامه ها و احترام به سنت ها و آیین های مذهبی و فرهنگی است؛ هرچند که در بسیاری از موارد، چنین معیاری نادیده گرفته می شود. در تلویزیون های خصوصی، هدف نهایی جذب هرچه بیشتر مخاطبان و کسب منافع بیشتر است؛ از این رو بسیاری از ارزش های معنوی نادیده گرفته شده و اخلاقیات، قربانی سودجویی می شود.
موضوع سوم، ماهیت رسانه تلویزیون است. تلویزیون به منزله رسانه ای دیداری و شنیداری، زندگی انسان ها را تسخیر و در اعماق وجود آنها رخنه کرده و احساسات نوع بشر به شدت تحت تأثیر این رسانه قرار گرفته است. تلویزیون، حریم و خلوت انسان ها را شکسته است و برای جذب مخاطبان بیشتر و جلب نظر آنها، از هر محرکی-حتی چیزهایی که همواره در تاریخ جزو مقدسات و محرمات است-بهره می برد. مذهب و عاطفه رابطه نزدیکی با هم دارند، احساسات مذهبی انسان ها به وسیله جنبه های احساسی و عاطفی که تلویزیون ایجاد می کند، دستخوش تحولات شگرفی شده است. تلویزیون با بهره گیری از امکانات فنی، حقایق را نسبی جلوه می دهد و با غلبه بر احساسات و افکار انسان ها، قدرت تفکر را از آنها می گیرد.
با این حال، نگرش مردم-به ویژه افراد مذهبی-نسبت به تلویزیون به شدت متفاوت است و طیفی از پذیرش بی قید و شرط تا طرد کامل را دربر می گیرد. ظهور و گسترش تلویزیون با حساسیت فراوان رهبران مذهبی همراه بود. رهبران برخی مذهب ها، مانند روحانیان مسلمان تقریباً آن را به طور کامل طرد کردند. برخی دیگر مذهب ها، مانند روحانیان مسلمان تقریباً آن را به طور کامل طرد کردند. برخی دیگر نیز همانند رهبران کلیسای کاتولیک، آن را پذیرفتند، ولی ترس خود را از نفوذ آن ابراز داشتند. این نوع واکنش در برابر تلویزیون، سه دلیل عمده داشت: اول اینکه آنها نسبت به میزان کارآمدی این رسانه به منزله ابزاری برای تبلیغ دین، آموزش های مذهبی و ... تردیدی داشتند. دوم اینکه بسیاری از رهبران دینی صرفاً خود را یگانه عامل دعوت به رستگاری و سعادت قلمداد می کردند و سوم اینکه بیشتر آنان به مخاطبان خود نیز اعتماد نداشتند. از نظر آنان باید همواره انسان ها را تحت نظارت قرار داد و در برابر وسوسه ها از آنها حمایت کرد. به عبارت دیگر، آنها هراس داشتند که جاذبه های شیطانی این جعبه جادو، پیروانشان را گمراه کند.
امروزه یکی از مهم ترین انتقادهایی که افراد مذهبی نسبت به تلویزیون دارند، این است که تلویزیون جای مذهب را در جامعه اشغال کرده است و آنچه از آن با عنوان «مذهب تلویزیون» یاد می شود، در جامعه رواج پیدا کرده است. به عبارت دیگر، امروزه تلویزیون در شکل دهی به نظام ارزشی و تبیین بنیان های فرهنگی اثر بسیاری دارد، در حالی که در جامعه های سنتی، این وظیفه به عهده مؤسسه های مذهبی است.
بسیاری از رهبران مذهبی بر این باورند که رشد فزاینده فن آوری، مذهب را دست کم با سه تهدید عمده روبه رو کرده است. اول اینکه سبب شده تا بخش عمده ای از انگیزه ها، علاقه ها، خواسته ها، رضامندی ها و انرژی انسان ها، صرف کارهایی شود که زاییده فرهنگ تکنولوژیک است، در حالی که چنین مقوله هایی موضوع اصلی مذاهب است و رهبران دینی با بهره گیری از این مقولات، اهداف خویش را تحقق می بخشند. افراد مذهبی همچنین از آن ترس دارند که رسانه های گروهی-به ویژه تلویزیون- ارزش ها و نگرش های مذهبی سنتی را تضعیف کنند. دوم اینکه فن آوری، زبان مذهبی را به سود خود ضبط، و نمادها، تصویرها و آیین های جدیدی را خلق کرده است. تلویزیون، قدرت اسطوره ها را در دست گرفته است. می دانیم که یکی از کارکردهای مهم اسطوره ها، تعیین وضعیت و تعریف جهان و مکانی است که در آن قرار داریم. به عبارت دقیق تر، اسطوره ها نوعی جهان بینی برای انسان ها فراهم می آورند و از راه انتقال باورها، آداب، رسوم و الگوپردازی هویت فرهنگی افراد را شکل می دهند.(7)
تهدید سوم به شکل گیری نوع ویژه ای از موضوع ها و مقوله های مذهبی مربوط می شود که هیچ ارتباطی با مذاهب رسمی و سازمان یافته ندارند. ظهور برخی فرقه های موهوم، باورهای خرافه با ظاهری مذهبی و ... نمونه ای از چنین مقوله هایی هستند که در فرهنگ تکنولوژیک جهان معاصر ظاهر شده و در بسیاری از مواقع، افراد بسیاری را به خود جذب کرده اند. بسیاری از صاحب نظران، اعتقاد دارند که تکنولوژی مشوق و مروج پوچ گرایی در جوامع مدرن است.
نیومن (1999) در کتاب خود با نام «مذهب در برابر تلویزیون» آورده است که یکی از جنبه های مذهبی که تلویزیون نمی تواند آن را بازنمایی کند، ارزش های قدسی مذاهب است، ولی خطر ویژه ای که در اینجا وجود دارد، این است که تلویزیون با فراهم آوردن جنبه های کاملاً جدیدی از ادراک، امکان آشکارساختن جنبه هایی از مذاهب را-که تاکنون مکتوم و مخفی بوده-مهیا می سازد و به عاملی برای تقدس زدایی از مذاهب بدل می شود.
با این حال، به نظر نیومن، تلویزیون کمتر به نقد مذهب می پردازد، در حالی که نقدهایی که بر مبنای مذهب بر تلویزیون می شود، فراوان است و بسیاری از مسائل مذهبی مانند کارآمدی آموزش های مذهبی، آیین های مذهبی و مسائل اخلاقی و ارزشی را می توان به وسیله تلویزیون به نقد کشید.
اکنون ظهور مدرنیسم و پی آمدهای آن سبب شده تا بار دیگر رهبران مذهبی و مردم به جایگاه و تأثیر مذهب در بهداشت روانی و آرامش درونی تأکید ورزند. بسیاری از صاحب نظران بر این باورند که بیشتر مردم در زندگی شخصی خود پایبند ایمان هستند و ایمان را پایه و اساس زندگی خود می دانند. گرایش به ارزش های معنوی، بخشی از فطرت بشری است و مرکزها و مؤسسه های مذهبی، مانند کلیساها، مسجدها و ...، نباید این ارزش ها را از هر راه ممکن، در اختیار مردم قرار دهند.
جهان مدرن، ابزارهای مدرن را خواه ناخواه وارد حوزه های گوناگون زندگی بشری کرده است. تلویزیون به منزله رسانه ای قوی، می تواند اثر بسیاری در کارآمدتر کردن نهادها و کانون های مذهبی داشته باشد.
پروفسور یوزف زاینیگر، از دانشگاه «جورج تاون» پس از پژوهش های بسیار به این نتیجه رسید که انسان عصر فضا، تشنه یافتن معنا و مفهوم زندگی است. تأمین نیازهای انسان امروزی در چارچوب کارکردهای سنتی مرکزهای مذهبی چندان آسان نیست. بنابراین، باید شیوه ها و راهبردهای جدیدی را در پیش گرفت. از نظر او برای رسیدن به این هدف، تلویزیون جایگاه خلاق تری دارد، زیرا تلویزیون وسیله ای است با امکانات غنی که به طور گسترده ای در دسترس مردم است. با این حال، بسیاری از صاحب نظران متقدم، در بررسی رابطه تلویزیون و مذهب، به جنبه های متعارض این دو تأکید کرده اند. مالکوم ماگریج(1977) بر این باور است که تلویزیون ماهیتاً نمی تواند رسانه ای صادق تلقی شود، زیرا فانتزی و خلق تصویرها و باورهایی که حقیقت ندارند، جزو جدایی ناپذیر ماهیت تلویزیون است. بنابراین، نمی توان در هر حال به آن اعتماد کرد. تلویزیون پیش از هر چیز، به ساختارهای اجتماعی و اقتصادی وابسته است، در حالی که مذهب و ایمان مذهبی، فراتر از ساختارهای اجتماعی است و ماهیتی ماورایی دارد. چنین برداشتی بر مفهومی از ایمان استوار است که مذهب را فرازمانی و فرامکانی قلمداد می کند تا خلوص و یکپارچگی آن همواره حفظ شود. این در حالی است که تلویزیون و هر آنچه از آن به نمایش درمی آید، به شدت وابسته به زمان و مکان خاص است.
نیل پستمن (1985) نیز بر این باور است که نمایش مراسم و آیین های مذهبی در تلویزیون، نیازمند فراهم آمدن محیطی است که تقدس قابل قبولی بر آن حاکم باشد و روح مذهبی در فضای آن احساس شود.
برای خلق چنین فضایی، قواعد و ضوابط رفتاری ویژه ای لازم است که معمولاً نه تنها به هنگام تماشای برنامه های تلویزیونی رعایت نمی شود، بلکه گاه وضعیت متناقضی نیز به وجود می آید. محیط تماشای برنامه های مذهبی تلویزیون به شکلی است که ممکن است افراد در آن مشغول خوردن و آشامیدن، صحبت کردن یا انجام کارهایی باشند که با روح آیین های مذهبی منافات دارد. به عبارت دیگر، افراد هنگام حضور در کانون های مذهبی، قواعد و ضوابط رفتاری متناسب با این مکان ها را رعایت می کنند و چنین امری سبب تقدس بخشی به آنها می شود؛ ولی آیا هنگام تماشای برنامه های مذهبی از تلویزیون نیز چنین ضوابطی رعایت می شود؟ یکی از دلایل اثرپذیری افراد از مذهب، قرارگرفتن در فضای قدسی اماکن مذهبی و برانگیختگی احساسات مذهبی است. آیا محیط تماشای تلویزیون نیز می تواند چنین فضایی را ایجاد کند؟
با وجود این دیدگاه انتقادی، برخی دیگر از صاحب نظران، نگاه خوش بینانه تری نسبت به رابطه مذهب و تلویزیون دارند. برای نمونه، برخی رهبران کلیسای کاتولیک، از جمله پاپ ژان پل دوم، مفهومی به نام «کلیسای الکترونیک» را وارد ادبیات پژوهشی این حوزه کرده اند. از نظر آنها، پنج نکته مهم باید در بررسی رابطه مذهب و تلویزیون مدنظر قرار گیرد:
1. اهمیت تلویزیون در جامعه ای که دارای ابعاد تکنیکی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی است.
2. اینکه امروز استفاده از رسانه ای الکترونیکی، خواه ناخواه یک فعالیت سیاسی به شمار می رود.
3. اوضاع در جوامع بشری معاصر به گونه ای است که به هیچ وجه نمی توان واقعیت رسانه ها را نادیده گرفت.
4. امکانات تکنیکی فراوانی برای تحریف واقعیات، در اختیار تلویزیون و دیگر رسانه هاست. بنابراین، هدف باید جلوگیری از واقعیت گریزی در تلویزیون باشد، نه نفی کامل آن.
5. تشویق مردم به مشارکت عمومی در فعالیت های مذهبی و پرهیز از انفعال.
پاپ ژان پل دوم، بر این باور است که تلاش و مبارزه برای استفاده بهینه و مطلوب از رسانه ها، باید یکی از هدف های کلیسا باشد: «ما در جهانی زندگی می کنیم که در آن، رسانه های گروهی هر روز اهمیت بیشتری می یابند و به منابع عمده اطلاعات و سرگرمی تبدیل می شوند. همچنین باید به این نکته واقف باشیم که رسانه ها تأثیر بسیار مهمی در تشویق مردم برای ساختن جهانی که در آن عدالت و صلح حاکم باشد، دارند».
بی گمان در جامعه های معاصر نمی توان نقش رسانه ها و مذهب را نادیده گرفت. برحسب دیدگاه و رویکردی که برای بررسی رابطه این دو اتخاذ می کنیم، می توان آنها را در برابر هم قرار داد یا پیوندی تنگاتنگ برایشان تعریف کرد؛ ولی مسائل مهم تری وجود دارند که باید همواره مدنظر قرار گیرند. از جمله این مسائل می توان به نوع مالکیت سازمان های تلویزیونی، اعتبار و مشروعیت آنها، کفایت حرفه ای، علایق تجاری و مسائل فرهنگی و اجتماعی اشاره کرد. چیزی که نباید هیچ گاه فراموش شود، این است که ارتباطات مدرن و به ویژه برنامه های تلویزیونی برای توده مخاطبان پیام رسانی نمی کنند. افراد پیام های فرستاده شده را دریافت و برمی گزینند و برحسب ویژگی های فرهنگی، مذهبی و شناختی خود، آنها را تفسیر می کنند و بر مبنای تفاسیر و تعابیر خود، به نتیجه گیری می پردازند. به این دلیل، توجه به جایگاه و منزلت انسان ها، یکی از مهم ترین مسائلی است که در بررسی رابطه مذهب و تلویزیون مورد توجه قرار گرفته است. مذهب ماهیتاً به شأن و منزلت انسان ها احترام می گذارد، ولی آیا تلویزیون نیز همواره چنین اصلی را رعایت می کند؟

برنامه های مذهبی؛ تبلیغ دین یا عبادت مجازی

قدرت و گستره نفوذ تلویزیون، سرانجام رهبران را متقاعد کرد که نادیده گرفتن این ابزار و تکیه بر شیوه های سنتی به معنای از دست دادن بخش ویژه ای از مخاطبانشان است. با این حال، دو نگرش عمده نسبت به بهره گیری از تلویزیون برای هدف های مذهبی نزد رهبران دینی و حتی سیاست گذاران رسانه ای مطرح بوده است. نگرش نخست، نگرش «کلیسای الکترونیک» است که در آن مذهب در شکل آیینی و سنتی خود وارد تلویزیون می شود. در واقع تلویزیون به یک مکان مذهبی مجازی بدل می شود که فرد با تماشای برنامه های آن به طور مجازی در مراسم و آیین های مذهبی شرکت می کند.
معمولاً در این نوع برنامه ها مراسم مذهبی در شکل آیینی و اصیل خود پخش می شوند و تمهیدات رسانه ای و تکنیک های تلویزیونی تأثیر بسیار اندکی در آن دارند. پخش مراسم مذهبی روزهای یک شنبه برای مسیحیان و روزهای جمعه برای مسلمانان، نمونه ای از این گونه برنامه ها به شمار می رود.
این نگرش بر این فرض استوار است که در جهان مدرن و کشورهای در حال توسعه، آشفتگی نقش ها، افزایش ساعات کار و برخی مسائل دیگر سبب شده تا شرکت در مراسم مذهبی با مشکلات و محدودیت های فراوان همراه باشد. از این رو، تلویزیون می تواند با نمایش برنامه های مذهبی و نمایش آیین ها و مراسم مذهبی، جای گزینی برای شرکت بی واسطه در این گونه مراسم باشد و برای مخاطبان خود این امکان را فراهم آورد تا در خانه خود و از طریق تلویزیون از معارف مذهبی بهره مند شوند، در مراسم مذهبی شرکت جویند و مبانی اعتقادی خود را تقویت کنند.
نگرش دوم، تلویزیون را کلیسای الکترونیک نمی داند، بلکه مذهب را به منزله ی موضوعی همانند دیگر موضوع ها قلمداد می کند که تلویزیون می تواند بدان بپردازد. این نگرش، خود طیف گسترده ای را در بر می گیرد که در یک سو دیدگاه های برخی سازمان ها و دولت های مذهبی قرار دارند که بر این باورند مذهب باید بنیان و اساس سیاست گذاری های رسانه ای باشد و همه برنامه های رسانه ای، در محتوا و شکل، متناسب با اصول و ضوابط مذهبی تهیه و پخش شوند و اخلاق مذهبی نیز در آنها رعایت شود.
در این نوع نگرش، مراسم مذهبی نیز پخش می شود، ولی تلویزیون به منزله ابزاری در نظر گرفته می شود، نه مکانی مجازی برای عبادت یا شرکت در مراسم ها و آیین های مذهبی، در دیگر سو، موضوع ها و بحث های مذهبی، همانند دیگر موضوع ها، بخشی از جدول های پخش شبکه یا سازمانی رادیو و تلویزیونی را به خود اختصاص می دهند و روش تدوین جدول های پخش نیز به گونه ای است که گاه برنامه های مذهبی در کنار برنامه هایی قرار می گیرند که اصولاً متعارض با اصول و ضوابط اخلاقی و مذهبی هستند. چنین نگرش هایی در بیشتر کشورها-به ویژه برخی از کشورهای اسلامی-دیده می شود.
پیچیدگی های پیوند مذهب و تلویزیون سبب شده تا صاحب نظران از رویکردهای گوناگون به تعریف برنامه های مذهبی و به تبع آن تلویزیون مذهبی بپردازند و بیشتر بر نقش متقاعدکننده آن تأکید کنند. از این نظر، هدف نهایی برنامه های مذهبی برخلاف برنامه های غیرمذهبی، تغییر عقیده ی مردم و یا متقاعد کردن آنان به منظور پیوستن به گروه های مذهبی است. در سال های اخیر، شمار فراوانی از سازمان های رادیویی و تلویزیونی-به ویژه در امریکا-تعریف های گسترده تری از برنامه های مذهبی به دست داده اند. این تعریف ها، شامل برنامه هایی می شود که بازتاب ارزش ها و باورهای گروه های مذهبی هستند.
بر اساس این دیدگاه، برنامه های مذهبی نقش های بیشتری ایفا می کنند. یعنی برنامه های مذهبی، به همان اندازه که به متقاعدکردن مخاطب می پردازند، می توانند نقش «سرگرم کننده» و «آگاهی دهنده» نیز داشته باشند. در بریتانیا، برنامه های مذهبی عموماً برنامه هایی هستند که با باورها و ارزش های مسیحیت در تضاد نباشند. ضمن آنکه کمیسیون تلویزیون های خصوصی، این نوع تلویزیون ها را موظف می کنند تا در تهیه و پخش برنامه های دینی ای که برای ناحیه ای خاص تولید می شوند، مقتضیات دینی و حساسیت مذهبی مردم آن ناحیه را مدنظر داشته باشند.
پژوهش های انجام شده در بریتانیا نشان می دهد که احتمالاً بین دیدگاه های بینندگان و تهیه کنندگان درباره ی نمایش یا تولید برنامه های مذهبی، تفاوت های چشمگیری وجود دارد. برای نمونه در پژوهشی، از بینندگان خواسته شد تا از میان برنامه های تلویزیونی، فهرستی از برنامه های مذهبی را تهیه کنند. مقایسه این فهرست با فهرستی که تهیه کنندگان تنظیم کرده بودند، نشان داد که میان دیدگاه های آنان تفاوت هایی اندک وجود دارد که موجب می شود چنین برنامه هایی، «خیلی مذهبی» یا «کمتر مذهبی» به نظر آیند.
طبیعی است برخی برنامه های مذهبی، مانند نیایش ها، جزو برنامه های مذهبی قلمداد شوند، ولی برنامه هایی مانند برنامه های مستند، میزگردها و برنامه های تحلیلی، کمتر مذهبی به شمار می آیند. با این حال، عناصری که در برنامه ها، به مثابه عناصر مذهبی دریافت می شوند، ممکن است از نظر تهیه کنندگان، جزو برنامه های غیرمذهبی به شمار آیند.
در بسیاری از شبکه های تلویزیونی جهان، مفهوم پخش برنامه های مذهبی این است که با اختصاص برنامه ای به نام برنامه مذهبی می توان فاصله خالی بین برنامه ها را پر کرد. در تلویزیون بریتانیا، برنامه های مذهبی در ابتدا «میان برنامه» بودند. بنابراین یکی از عملکردها و وظیفه های بخش تنظیم جدول های پخش برنامه ها، ارزیابی این نکته بود که آیا برنامه هایی که جزو برنامه های مذهبی طبقه بندی و بر آن اساس تولید می شوند، متناسب با این توصیف، یعنی میان برنامه بودن هستند؟
با این حال، پرسش اصلی در این گستره، این است که برنامه های مذهبی تا چه حد ادراکات و دریافت های کلی مخاطبان را به هم نزدیک می کنند؟ از این رو، یکی از هدف های اصلی این پژوهش های انجام شده، کشف جنبه های کمی و کیفی دیدگاه های مخاطبان درباره ی پخش برنامه های مذهبی و به کارگیری این نظرها برای پاسخ به این پرسش بنیادی است که واکنش بینندگان به پخش برنامه های مذهبی چگونه انتظارات آنها را تحت تأثیر قرار می دهد؟ نتایج به دست آمده از یک پژوهش نشان می دهد که با بررسی واکنش های افراد گوناگون، می توان آنها را در چهار گروه طبقه بندی کرد:
الف) گروهی که اعتقاد مذهبی دارند.
ب) گروه متوسط که نه آن قدر بی اعتقادند که بتوان آنها را غیرمذهبی به شمار آورد و نه پای بندی شدیدی بر مذهب و انجام شعایر دینی دارند.
ج) گروه غیرمذهبی که به دین و مناسک مذهبی حساسیت چندانی ندارند.
د) گروه اقلیت ها که احساسات مذهبی متفاوتی نسبت به احساسات مذهبی گروه غالب جامعه از خود نشان می دهند.
توزیع نتایج برحسب این گروه ها نشان داد که دیدگاه های پاسخ دهندگان درباره ی برنامه های مذهبی برحسب میزان و شدت عقایدشان و اینکه تا چه حد خودشان را مخاطب چنین برنامه هایی می دانند، متفاوت است. گروه متوسط، خود را مخاطب اولیه برنامه های مذهبی نمی دانست. اعضای این گروه، برنامه های مذهبی را به اختیار خود انتخاب می کردند و علاقه چندانی به دیدن این برنامه نشان نمی دادند. در مقابل، افرادی که باورهای عمیق مذهبی داشتند، پخش برنامه های مذهبی برایشان جالب و مفید بود. گروه غیرمذهبی نیز به پخش این برنامه ها، اعتراض داشتند و معتقد بودند تولید و پخش این نوع برنامه ها، منابع چشمگیری را به خود اختصاص می دهند و باعث هدررفتن نیروها می شوند. به هر حال، نتایج به دست آمده نشان داد که برنامه های مذهبی، نقشی اجتماعی و ارتباطی در جامعه دارند و هرچه جنبه های هنری آنها ارتقا یابد و کیفیت والایی داشته باشند، میزان توجه به آنها در هر چهار گروه افزایش می یابد.
تعریف های گروه های چهارگانه یادشده، طیف گسترده ای را در بر می گیرد که در یک سوی آن، برنامه های نمایشی با محتوای اخلاقی و در سوی دیگر، انواع متعددی از سخنرانی، پندها، مراسم و آیین های مذهبی قرار دارند. دیدگاه تفصیلی مخاطبان درباره ی این برنامه ها در زیر تشریح می شود:

برنامه های نمایشی

نتایج به دست آمده از پژوهش هایی که در کشورهای گوناگون انجام شده اند، نشان می دهد گروه های کمتر مذهبی یا متوسط، معمولاً برنامه هایی را انتخاب می کنند که در آنها یک عنصر مذهبی و عنصر سرگرم کننده وجود داشته باشد. معمولاً این برنامه ها برنامه هایی سرگرم کننده برای خانواده هستند که ریشه اخلاقی و معنوی دارند و اصول اخلاقی و شعایر دینی را به طور غیرمستقیم به مخاطبان انتقال می دهند، مانند انیمیشن «شوالیه های عدالت» که از شبکه هی ایران نیز پخش شده است.
این نوع برنامه ها (برنامه های نمایشی) مورد توجه دین داران سرسخت نیز قرار دارد. شاید به این دلیل که بیشتر آنها دوست دارند تلویزیون باورهای مذهبی را بیشتر به صورت عناصر نمایشی، نمایش دهد، نه به شکل بخشی از برنامه روزانه زندگی. با این حال، بسیاری از مسائل و موضوع های مذهبی، به ویژه حوادث و آیین های شاخص مذهبی، در قالب، اخبار و برنامه های مربوط به مسائل روزانه گنجانده می شوند که نگرش های گروه های مختلف به آن، به طور جدی بررسی نشده است.

برنامه هایی درباره ی مذهب

این مقوله، برنامه هایی را دربر می گیرد که دارای پیام ها و پی آمدهای مذهبی هستند که لزوماً سازندگان آنها مذهبی نیستند یا به دیدگاه های مذهبی خود نمی پردازند. به طور کلی، برنامه های این طبقه از نظر محتوا-و گاه شکل-با برنامه های مربوط به اخبار و مسائل روزمره کاملاً متفاوت اند. فرض اساسی در این گروه از برنامه ها این است که زمانی که باورهای مذهبی متفاوتی وجود دارد، نمی توان یکی از آنها را درست تر یا بهتر دانست، بلکه این موضوع ها و بحث های مذهبی باید تجزیه و تحلیل شود.
بیشتر سازندگان این برنامه ها بر این باورند که این برنامه ها باید عموم مردم را پوشش دهند و هدف اصلی آنها آگاه کردن مردم باشد نه متقاعد کردن آنها. چنین برنامه هایی در جوامع و سازمان هایی که رویکرد سکولار به مباحث و مسائل اجتماعی، فرهنگی و ... دارند، بیشتر دیده می شود.
افراد مذهبی و دین داران سرسخت درباره ی برنامه هایی که به دست افراد غیرمذهبی تولید می شوند، احساس متفاوتی با دیگر گروه ها دارند و در حالی که اغلب از اینکه چنین برنامه هایی به سبب پی آمدهای مهم اخلاقی و همچنین جایگاهی که در روشن کردن اذهان مردم دارند، از آنها تمجید می کنند، کمتر از گروه های دیگر به این برنامه ها به مثابه برنامه های مذهبی توجه می کنند، ولی معمولاً گروه کمتر مذهبی، رویکرد جدی و عقلانی ای به چنین برنامه هایی دارند و افراد شدیداً مذهبی بر این باور هستند که این برنامه ها باید بیان کننده یک عقیده باشند و بیشتر حالت مبارزه جویانه و جدلی داشته باشند.
این امر مؤید این دیدگاه است که پرداختن به موضوع های مذهبی، بدون تفسیر آنها ناممکن است. به هر حال، تهیه کنندگان این برنامه ها تلاش می کنند این نوع برنامه ها را با رعایت بی طرفی تهیه و پخش کنند تا مقدسات دینی و احساسات مذهبی مخاطبان خدشه دار نشود؛ زیرا این امر می تواند به واکنش شدید افراد مذهبی منجر شود و حتی افرد کمتر مذهبی را نیز در کنار آنان قرار دهد، نتایج به دست آمده حاکی از آن است که در اوضاع عادی، گروه متوسط، از این برنامه ها به منزله برنامه هایی برای روشن کردن اذهان بینندگان-نه برنامه هایی برای تغییر عقیده افراد-استقبال می کنند؛ ولی در مجموع، چنین برنامه هایی به منزله ی برنامه های برگزیده مخاطبان مورد توجه قرار نمی گیرند، دلیل آن هم عمدتاً این است که به باور بیشتر مخاطبان، بیشتر صحبت ها و بحث های مطرح شده در آنها، دیدگاهی شخصی است، نه نظری رسمی.
از آنجا که مسائل مذهبی به شدت تحت تأثیر نظریات رسمی مرکزها، نهادها و رهبران مذهبی قرار دارد، اظهارنظرهای شخصی تأثیری در باورها و احساسات مذهبی داشته باشد. به همان اندازه که عنوان «برنامه مذهبی» برای افراد به شدت مذهبی، جذاب است، این عنوان اثر بازدارنده ای بر افراد غیرمذهبی دارد. این گروه نسبت به مسائل مناسبت های مذهبی-که در برنامه هایی مثل اخبار گنجانده می شوند-نظری بی طرف دارد و از برنامه های مذهبی ای که پی آمدهای اخلاقی دارند، استقبال می کنند. باتوجه به اینکه مذهب و باورهای مذهبی، خواه ناخواه در دیدگاه ها و نگرش های خاص و عام اثرگذار است، اقبال آنان از این برنامه ها نیز طیف وسیعی را دربر می گیرد که در یک سو، برنامه های مذهبی و در سوی دیگر، برنامه هایی با محتوا و پیام های اخلاقی قرار می گیرد.

برنامه های سرگرم کننده و نوستالژیک

این طبقه دربرگیرنده برنامه هایی است که در عین سرگرم سازی، جنبه هایی از آیین ها و مناسک نوستالژیک را نیز به نمایش می گذارند و از این راه، احساسات مخاطبان خود را برمی انگیزند. برخی، این نوع برنامه ها را برنامه نیایش دانسته اند. دین داران سرسخت نیز بر این باورند که پخش برنامه های مذهبی که جنبه هایی از جذابیت و سرگرم کنندگی را داشته باشد، ضروری است. برخلاف تصورات رایج، نتایج پژوهش ها نشانه آن است که افراد به شدت مذهبی، بر این باور نیستند که برنامه های مذهبی، باید بر اساس معیارها و ضوابط آنها تهیه و پخش شود، بلکه بر ویژگی حرفه ای ساخت برنامه های تلویزیونی و تمهیدات رسانه ای تأکید می ورزند و به اهمیت جذابیت و سرگرم سازی این نوع برنامه ها،‌آگاه هستند.
همچنین توجه به عنصر نوستالژی در بیشتر این برنامه ها، اهمیت بسیاری دارد، زیرا بازتاب جنبه های آیینی زندگی بشری است. در واقع عملکرد عمومی این برنامه اهمیت بسیاری دارد، حتی کسانی که خودشان را مخاطب اولیه این برنامه ها نمی دانند و باورهای مذهبی چندان نیرومندی ندارند، معمولاً خواستار توقف پخش این برنامه ها نیستند؛ چون این برنامه ها بخشی از شیوه زندگی آنان به عنوان گروهی مذهبی، ملی یا قومی بوده و بازتاب جنبه هایی از هویت آنان است. این برنامه ها برای گروه غیرمذهبی، عموماً مانند پخش سخنرانی های طولانی و خسته کننده است، ولی واکنش آنها نیز به این نوع برنامه ها در نوع خود جالب است. به گونه ای که معمولاً این برنامه ها در آنها احساس عشق و تنفر را ایجاد می کند و از دیدن این برنامه امتناع می کنند و هم زمان آن را برای دیگران مهم می پندارند.

برنامه های ادعیه، نیایش و آیین های مذهبی

عموماً همه گروه ها با باورهای مذهبی متفاوت، برنامه های نیایش و آیین های مذهبی را به عنوان برنامه مذهبی به شمار می آورند. این نوع برنامه ها، عموماً دربرگیرنده نیایش های مذهبی، مراسم و نشست های مذهبی در مرکزهای دینی هستند و بیشتر جایگزینی برای شرکت مستقیم در این مراسم به شمار می آیند. برای نمونه، کسانی که به هر دلیلی نمی توانند در مرکزهای مذهبی حضور داشته باشند، این برنامه ها را از راه تلویزیون تماشا می کنند و به طور مجازی خود را در فضا و حال و هوای آن قرار می دهند. با این حال، این نوع برنامه ها با واکنش های گوناگون گروه های مذهبی و غیرمذهبی روبه رو بوده اند.
بسیاری از افراد مذهبی، شدیداً از این برنامه ها انتقاد کرده و کارآمدی و اثربخشی آن را زیر سؤال برده اند. این گروه بر این باور بودند که چنین برنامه هایی برای بازتاب اعتبار باورها، هیجان ها و احساسات مذهبی واقعی، با شکست روبه رو شده اند. شاید دلیل چنین برداشتی این باشد که این گروه خود را مخاطب این برنامه ها نمی دانند، چون بیشتر آنان به طور مستقیم در مراسم مذهبی شرکت می کنند. از این منظر، پخش مراسم و آیین های مذهبی از تلویزیون، از یک سو، باعث از بین رفتن ضرورت حضور در مرکزها و مؤسسه های مذهبی و شرکت مستقیم در این گونه مراسم شده و از سوی دیگر، نمایش عدم استقبال از این مراسم، ایمان و اعتقاد بینندگان را سست و خدشه دار می کند. همچنین برخی دیگر نیز بر این باورند که اغراق در رسانه ای کردن مراسم مذهبی، به ویژه هنگامی که چنین مراسم و نیایش هایی در فضای استودیویی یا شبه استودیویی انجام می شود، سبب تصنعی شدن این مراسم می شود، به گونه ای که فاقد احساسات اصیل مذهبی می شوند و تأثیر چندانی بر مخاطب نخواهد داشت.
برخلاف انتقادهای یادشده، برخی دیگر از صاحب نظران و رهبران مذهبی بر این باورند که در اوضاع کنونی که زندگی بشر تحت تأثیر تحولات گسترده ای قرار دارد و زندگی جدید، بسیاری از شیوه های سنتی را برنمی تابد، پخش ادعیه، نیایش ها و مراسم و آیین های مذهبی از تلویزیون باعث می شود که رابطه افراد با مذهب و رهبران مذهبی قطع نشود و احساسات مذهبی همچنان در جامعه رواج داشته باشد.
نتایج پژوهش های انجام شده نشانه آن است افرادی که تعلقات مذهبی متوسطی دارند، نسبت به پخش مراسم کلیسا و نیایش های مذهبی، نگرشی بینابین دارند. آنان این گونه برنامه ها را شاخص و مظهر برنامه های مذهبی می دانند و بر این باورند که این برنامه ها بر افراد خانه نشین و کسانی که نمی توانند در مرکزها و مؤسسه های مذهبی حضور یابند، اثر بسیاری می گذارد.
با این حال، بیشتر آنان به برنامه های نیایش و ادعیه بی علاقه هستند. همچنین افراد غیرمذهبی نسبت به این گونه برنامه ها، خشم شدیدی نشان می دهند. به ویژه زمانی که احساس می کنند پخش چنین برنامه هایی سبب تشویق مردم برای حضور در مرکزهای مذهبی و افزایش احساسات مذهبی در آنها می شوند.
در مجموع-همان طور که پیش از این گفته شد-فرایند تولید پخش برنامه در نظام های رسانه ای جدید مبتنی بر اصل فعال بودن مخاطب است. بنابراین، تهیه و پخش برنامه های مذهبی نیز بر این اصل استوار است که مخاطب، گزینش گر فعالی است که بر مبنای علایق، خواسته ها، نیازها و مصالح خود، برنامه ای را برای تماشا انتخاب می کند یا از آن روی می گرداند. بنابراین، در پخش برنامه های نیایشی و ادعیه نیز این چارچوب کاملاً رعایت می شود، ولی دو نکته مهم، شایان توجه ویژه ای است: اول اینکه عامل جذابیت نباید در تهیه و پخش این برنامه ها نادیده گرفته شود. البته برای جذابیت بخشی به چنین برنامه هایی، بی تردید تمهیدات رسانه ای، کارآمدی محدودی دارند و جذابیت این برنامه ها در ذات و روح آنها نهفته است. مراسم مذهبی ای که شور و هیجان چشمگیری داشته باشند، جذاب تر از مراسمی هستند که به صورت رسمی و کسل کننده برگزار می شوند. نکته دوم، توجه به تنوع برنامه ها در یک شبکه (تنوع افقی) یا یک نظام رادیویی و تلویزیونی (تنوع عمودی) است. بدین معنا که تنوع، گوناگونی و تنظیم جدول های پخش برنامه ها باید به گونه ای باشد که مخاطبان، آزادی عمل کافی برای انتخاب برنامه های مورد علاقه خود را داشته باشند. اگر این اصل رعایت نشود و مخاطبان مجبور به انتخاب برنامه ای مغایر با علایق خود شوند، نتیجه ی آن روی گردانی از رسانه خواهد بود.
اگر چنین برنامه ای، برنامه ای مذهبی باشد، ممکن است احساس خشم نسبت به نبود تنوع در برنامه ها و نحوه ی تنظیم جداول پخش، به خود مذهب نیز تسری یابد و فرد به طور شرطی از تماشای برنامه های مذهبی در مواقع دیگر نیز روی گردان شود.

برنامه های موعظه (سخنرانی)

هدف این نوع برنامه ها-که در بیشتر تلویزیون های مذهبی کشورهای مختلف رواج دارند-متقاعد کردن بینندگان برای روی آوردن به یک عقیده، رفتار و نگرش خاص و روی گردانی از دیگر عقاید، رفتارها و نگرش های متعارض است. چنین برنامه هایی در دو حوزه ی گوناگون، واکنش های متفاوتی را بین مخاطبان برمی انگیزانند. حوزه اول، حوزه درون گروهی است که در آن افراد متعلق به یک مذهب با اهداف گروهی همسان، موعظه یا سخنرانی یکی از رهبران، متفکران و حتی منتقدان و مصلحان مذهبی را تماشا می کنند. در چنین حالتی، واکنش مخاطبان ممکن است از پذیرش مطلق تا رد مطلق، متغیر باشد؛ ولی نکته مهم این است که در هر صورت، ایمان مذهبی افراد خدشه ناپذیر جلوه می کند و افراد بر مبنای ایمان و باورهای خود و بر حسب نظریات، مواعظ و استدلال های واعظ یا سخنران، مصمم به پذیرش یا رد یک رفتار یا نگرش خاص می شوند، ولی حوزه دوم که اکنون با گسترش روزافزون فن آوری های ارتباطی و تسهیل بیش از پیش دسترسی به اطلاعات متعارض فرافرهنگی اهمیت بیشتری یافته است، حوزه بین گروهی و بین فرهنگی است که در آن، افراد یک گروه مذهبی در معرض مواعظ و استدلال های افرادی قرار می گیرند که اعتقاداتی متفاوت دارند و تلاش آشکار یا نهان آنها، سست کردن باورهای این گروه و هدایت آنها به سوی عقاید و نگرش های جایگزین است. گسترش ماهواره ها و تلاش امپریالیسم فرهنگی، چنین پدیده ای را رواج بخشیده است. در این حالت، مخاطبان جریان اطلاعات و محتوای این نوع برنامه ها را، جریانی نامأنوس تلقی می کنند. پیام های آنها به ویژه برای افراد مذهبی بسیار پرسش برانگیز بوده و سبب مقاومت شدید آنها در برابر چنین برنامه هایی می شود.
پژوهش های انجام شده در بریتانیا نشان می دهد که بیشتر بینندگان مذهبی بریتانیایی نسبت به تلقین افراطی شبکه های امریکایی، اظهار تأسف می کردند، چون از نظر آنان بخشی از عملکرد پخش برنامه های مذهبی، تغییر ذهن مخاطب یا دست کم، ترغیب آنها به پذیرش باورهایشان است. بنابراین، القای افکار متعارض می تواند ایمان آنها را تهدید کند. در مجموع، بیشتر بینندگان علاقه مند بودند که برنامه های مذهبی را از طریق تلویزیون های ملی و محلی تماشا کنند تا تلویزیون های ماهواره ای. از نظر آنان، دولت نباید اجازه دهد تا اطلاعات متعارض فرامذهبی، ذهن بینندگان را آکنده سازد. برای نمونه، بسیاری از بینندگان بریتانیایی اعتقاد داشتند که فرقه های مذهبی انگلیسی برای مقابله با اطلاعات متعارض، به فعالیت بیشتری نیاز دارند و باید برای پرداختن به مسائل مذهبی، زمان بیشتری در برنامه ها در نظر گرفته شود.
این مسئله درباره ی فرهنگ هایی که تمایز بیشتری با اطلاعات ارائه شده، در این برنامه ها دارند، نمود و اهمیت بیشتری می یابد. به گونه ای که گاه چنین جریانی در قالب تهاجم فرهنگی و امپریالیسم فرهنگی، سعی در همسان سازی فرهنگی در جهان دارد و تنوع فرهنگی جامعه جهانی را هدف قرار می دهد. با این حال، گسترش تلویزیون های کابلی و شبکه های مبتنی بر حق اشتراک، این امکان را فراهم می آورد که افراد بتوانند بر مبنای علایق، خواسته ها و نیازهای خود، از برنامه های این شبکه ها بهره مند شوند، بدون آنکه تماشای چنین برنامه هایی را بر عموم بینندگان تحمیل کنند؛ ولی هنگامی که اغراض سیاسی، در پس زمینه پخش برنامه های مذهبی قرار می گیرند، امنیت روانی بینندگان در سراسر جهان به خطر می افتد.
نتایج بررسی درباره ی برنامه های مذهبی در بریتانیا نشان می دهد که بیشتر مخاطبان بریتانیایی درباره ی پخش برنامه های مذهبی ماهواره ای، کابلی و حق اشتراکی خارجی و به ویژه امریکایی، حساسیت بسیاری از خود نشان می دهند و به آن معترض اند. همچنین بهره مندی اقلیت های مذهبی از ماهواره و تلویزیون های کابلی برای تبلیغ باورهای خود و پخش مراسم مذهبی، واکنش های متفاوتی را در میان مخاطبان برمی انگیزد.
پژوهش های انجام شده در این زمینه نشان می دهد که پخش برنامه های مذهبی از جامعه های گوناگون، دیدگاه های متفاوتی را در میان مخاطبان بریتانیایی برانگیخته است که برخی از آنها با هم در تضاد قرار دارند. گروهی از مخاطبان به شدت مذهبی (در جامعه های مسیحی)، بر این باورند که این برنامه ها باید دیگر ادیان را نیز آموزش دهد؛ ولی درباره ی پخش بی چون و چرای برنامه های فرقه های گوناگون، نگرانی های بسیاری داشتند. بسیاری از افراد مذهبی به تماشای برنامه های مذهبی دیگر ادیان علاقه نشان می دادند و آن را در سطح نظری مفید می دانستند، ولی درباره ی تأثیر آن در سطح هیجانی تردید داشتند و به همین دلیل، احساس می کردند بهتر است برنامه های مربوط به نیایش های دیگر مذهب ها را تماشا نکنند و هنگامی که چنین برنامه هایی نمایش داده می شد، این گروه به شدت احساس ناراحتی می کردند. همچنین، دچار نوعی تعارض در تأیید پخش این برنامه ها یا قطع آنها بودند و عمدتاً پیشنهاد می کردند این گونه برنامه ها بهتر است از شبکه ای مجزا پخش شوند.
افراد غیرمذهبی در مجموع به پخش این برنامه ها بی اعتنا بودند و اعتقاد داشتند بر اساس قانون، اقلیت های مذهبی نیز باید بتوانند به موضوع هایی که منعکس کننده باورهایشان است، دسترسی داشته باشند.
نتایج پژوهش گسترده در بریتانیا نشان می دهد که از نظر مخاطبان، برنامه هایی مانند پخش مراسم کلیسا، سرودهای روحانی، نیایش ها و سخن درباره ی باورهای مذهبی، برنامه های مذهبی قلمداد می شوند. در این میان مخاطبان مسلمان و هندوی ساکن در بریتانیا بیش از دیگر گروه ها، برنامه های آموزشی و تشویق به زندگی بهتر را برنامه مذهبی تعریف می کنند. از نظر این گروه، برنامه های مذهبی باید روحیه اخلاقی و معنوی مردم را تقویت کنند.
مخاطبانی که از نظر داشتن باورهای مذهبی، متوسط ارزیابی شده بودند، اعتقاد داشتند پخش برنامه های مذهبی نباید تهیه کننده، و این نوع برنامه ها باید همیشه در دسترس مخاطبان اصلی آن و نتایج اخلاقی نیز در پی داشته باشد. تقریباً بیشتر مخاطبان بریتانیایی در سطوح مختلف مذهبی، هم عقیده بودند که باید از پخش برنامه های مذهبی تلویزیون های فراملی و فرافرهنگی (به ویژه تلویزیون های امریکایی) و پرداختن به اعتقاداتی که با دین رسمی کشور در تضاد کامل قرار دارد، جلوگیری شود.
با توجه به اهمیت برنامه های مذهبی و اینکه شبکه های تلویزیونی بریتانیا، جزو شاخص ترین شبکه ها و نظام های تلویزیونی جهان هستند، در این بخش ضوابط مصوب کمیسیون تلویزیون های مستقل(ITC) برای تولید و پخش برنامه های مذهبی را بیان می کنیم:

ضوابط کمیسیون تلویزیون های خصوصی بریتانیا برای تولید و پخش برنامه های مذهبی

این بخش از قانون تلویزیون های خصوصی، هم به برنامه هایی که تحت مقوله «دین» قرار می گیرند و هم (در موارد مقتضی) به برنامه های کلی که با موضوع های دینی و مذهبی سرو کار دارند، نظر دارد:
1. باید توجه شایسته ای به محتوای برنامه های مذهبی شود و به ویژه چنین برنامه هایی نباید شامل موارد زیر باشند:
الف) هرگونه بهره برداری ناشایست از قابلیت ها یا احساسات افرادی که این برنامه ها را تماشا می کنند.
ب) هرگونه سوء استفاده از باورهای دینی کسانی که به دینی خاص وابسته اند.
2. باور و عمل دینی در زندگی بسیاری از افراد، جایگاهی اساسی دارد و ممکن است برانگیزاننده احساسات و شور و هیجان شدید شود.
3. هویت گروه های دینی ای که در برنامه ها نشان داده می شوند، باید از طریق صدا و تصویر برای تماشاگران روشن باشد.
4. باید تلاش بسیاری صورت گیرد تا باور و عمل گروه های دینی به نحو مناسبی به نمایش درآید و برنامه های مربوط به این موضوع، موثق و منصفانه باشد.
5. به طور کلی، برنامه های دینی شبکه های تلویزیونی بریتانیا (به ویژه شبکه های 3 و 4) باید عبادت، اندیشه، عمل و سنت های اصلی دینی موجود در بریتانیا را منعکس سازند. این سنت ها عمدتاً مسیحی هستند، ولی سنت های غیرمسیحی نیز در بریتانیا وجود دارند. برنامه های دینی ای که برای ناحیه ای خاص تولید می شوند باید مقتضیات دینی را در آن ناحیه رعایت کنند.
6. در این برنامه ها نمی توان چیزی را برای به دست آوردن پول یا منابع مالی سازمانی گنجاند که اهدافی دینی دارد، مگر آن که این بخش با شرایط بند 8 از این قانون هماهنگ باشد. این درخواست شامل کمک مالی جهت برنامه سازی نیز می شود.
7. از برنامه های دینی می توان برای انتشار و بیان باورهای دینی استفاده کرد، ولی برنامه های دینی شبکه های غیرتخصصی را نمی توان برای جذب تماشاگران به فرقه دینی خاصی طراحی کرد. همچنین نباید از برنامه یا مواد حاشیه ای آن برای بدنام کردن و زشت جلوه دادن باور دیگر مردمان استفاد شود.
8. در مواردی که مواد منتشر شده (مانند کتاب، نوار، ویدئو یا بسته نرم افزاری اطلاعات)-که ارتباط نزدیکی با یک برنامه دارند-در معرض ملاحظه همگانی باشند، شرایط بند 10/3 از قانون ITC بر آنها ناظر خواهد بود. در این بند آمده است که فعالیت های نامربوط به پخش جزوه ها، کتاب ها و مجله ها یا موسیقی های ضبط شده-که در حاشیه برنامه ها پخش یا منتشر می شوند-بر پایه مقررات مصوب، قابل اجرا و نشر است. بر پایه این مقررات، صاحب امتیاز برنامه یا شبکه، مسئولیت محتوای هرگونه مواد ارائه شده را داراست. نشر مواد یادشده یا فعالیت های نامربوط به پخش، باید به وضوح از تبلیغات تجاری قابل تشخیص و تمایز باشد.
در صورتی که برای تبلیغات بازرگانی تلویزیونی، هزینه ای پرداخت شده باشد یا چنین پرداختی تداوم داشته باشد، نشر مواد یادشده پذیرفتنی نیست. نشر مواد جنبی، نباید در درون خود برنامه صورت گیرد. درباره ی نشر مواد مربوط به کودکان و نوجوانان، باید به آنها سفارش شود که پیش از اقدام به خرید، با والدین خود مشورت کنند.
9. آگهی های رادیو-تلویزیونی که بند فوق، آنها را مجاز بداند، می توانند برای تماشاگران نشریات رایگان ارسال کنند؛ ولی اجازه عرضه انواع دیگر مواد رایگان را ندارند.
10. پیشنهادهای مربوط به ارائه مواد جنبی برای برنامه های دینی باید به روشنی بیان کنند که هیچ گونه اغراض پنهان یا مراوده ای با بیننده، به جز انگیزش او ندارند. صاحب امتیاز برنامه، باید خود را به نحوی قانع کند که مواد جنبی از جهت لحن و محتوا مناسب باشد.
11. هر گروه دینی یا عضوی از آنها طبیعتاً از فضایل و روش های تمسک به باورهای دینی یا شیوه ای از زندگی که دینشان ترویج می کند، جانب داری و دفاع می کنند. از این جهت برنامه های دینی نباید دنبال اقناع بینندگان یا اثرگذاری بر آنها از راه برانگیختن ترس یا انواع تمهیدات دیگر، برای بهره مندی نامناسب از حساسیت ها و احساسات آنها باشند.
12. به جز پژوهش های مجاز و مشروع، برنامه های دینی نباید شامل مدعاهای اثبات ناپذیر افراد یا گروه های موجود یا مدعاهای اثبات ناپذیر مبتنی بر توانایی های ویژه آنان باشند.
13. تهیه کنندگان برنامه های مذهبی برای اطمینان از اینکه هیچ سوء استفاده ای از باورهای دینی پیروان ادیان صورت نمی گیرد، باید توجه ویژه ای به استفاده از زبان و ادبیات مناسب مبذول دارند تا از هرگونه سوء برداشت و سوء تفاهم جلوگیری شود.
14. بریتانیا جامعه های گوناگونی را با باورها و فرهنگ های گوناگون دربردارد که هر یک دارای حساسیت های مذهبی خاص خویش هستند. توجه به این نکته برای همه پخش کنندگان لازم است که دست کم برای پرهیز از بی حرمتی های ناخواسته، از این حساسیت ها آگاه باشند. برای تهیه کنندگان و صاحب امتیازان تلویزیون های خصوصی، مفید است که از کمک و مشاوره هیئت های مشورتی-که نماینده سنت های اصلی دینی در میان مخاطبان هستند-بهره مند شوند.

برنامه های مذهبی و فرهنگ تلویزیون

یکی از مهم ترین موضوع هایی که در گستره پیوند مذهب و تلویزیون مطرح است، تسلط ارزش های اقتصادی بر نظام های رسانه ای، به ویژه سازمان ها و بنگاه های تلویزیونی است. بسیاری از صاحب نظران بر این باورند که اصولاً تلویزیون، یک صنعت سرمایه محور است و واقعیت های اقتصادی تأثیر بسیاری در تعیین سیاست ها، خط مشی ها و محتوای آن دارند. حال پرسش اصلی این است که آیا این واقعیات می توانند عملکرد تلویزیون را در گستره برنامه های مذهبی تحت تأثیر قرار دهند؟
النز (1970) در مطالعه ای جامع، دریافت که سه عامل عمده بر محتوا و شکل برنامه های مذهبی اثر می گذارد، که عبارتند از: مسائل اقتصادی، مسائل فنی و تکنولوژیک و مباحث کلامی مربوط به مذاهب گوناگون. او نتیجه گرفت، هنگامی که پول و منابع کافی برای تهیه و پخش برنامه های مذهبی وجود داشته باشد، ساخت برنامه برحسب مسائل، مباحث و موضوع های مذهبی اهمیت فراوانی پیدا می کند و برنامه ها از نظر شکل و محتوا در سطح کیفی قابل قبولی قرار می گیرند. اصولاً یکی از اصلی ترین انتقادهایی که به برنامه های مذهبی می شود، تولید آنها در قالب هایی غیرجذاب و عدم بهره گیری از امکانات و تمهیدات فنی لازم است. در برابر، نبود منابع اقتصادی، مهم ترین دلیلی است که سازندگان این برنامه ها برای این نقص اقامه می کنند. بنابراین، وجود منابع مالی کافی می تواند تهیه و پخش برنامه هایی با کیفیت مطلوب را تسهیل کند. به جز در موارد استثنا که سازمان های تلویزیونی با بودجه دولتی اداره می شوند، در بیشتر بنگاه های تلویزیونی، جذب سرمایه و کسب درآمد، یکی از هدف های اصلی گردانندگان بنگاه های تلویزیونی است که غلبه تبلیغات تجاری بر بیشتر شبکه های تلویزیونی، دلیل محکمی بر این مدعاست. بنابراین، اگر بپذیریم تولید و پخش برنامه ها، از جمله برنامه های مذهبی، فعالیتی بسیار پرهزینه است، مسائل اقتصادی اهمیت فراوانی در این گستره خواهند یافت. اصولاً واقعیت های اقتصادی و ارزش های تجاری، بخش عمده ای از فرهنگ تلویزیون را تشکیل می دهد.
از این رو، در بررسی پیوند تلویزیون و مذهب نیز ناگزیر باید مؤلفه و الزامات این فرهنگ را پذیرفت. بسیاری از منتقدان بر این باورند که جایگاه واقعیت های اقتصادی در برنامه های مذهبی به گونه ای است که عامل تشخیص و تمایز این برنامه ها، مسائل مذهبی و فضای روحانی آنها نیست، بلکه شیوه تأمین بودجه و هزینه های ساخت این برنامه ها نقش مهم تری ایفا می کنند، زیرا شبکه های مذهبی، برحسب منابعی که برای تهیه و پخش برنامه های خود در اختیار دارد، رویه ای متفاوت در تولید و پخش برنامه های مذهبی اتخاذ خواهد کرد.
استفاده از تبلیغات تجاری و کسب درآمد از این راه، با روح برنامه های مذهبی در تضاد است. بنابراین، نمی توان به درآمدهای حاصل از آن تکیه کرد. در بیشتر شبکه های مذهبی بر مبنای منابع تأمین هزینه های تولید برنامه، برنامه های مذهبی به دو گروه عمده تقسیم می شوند: گروه اول، برنامه هایی را دربر می گیرد که همه یا بخشی از هزینه ها را شبکه ها یا بنگاه های تلویزیونی می پردازند و تهیه کننده نسبت به هزینه های تهیه و پخش برنامه تعهدی ندارد؛ ولی در گروه دوم، همه هزینه های تولید و پخش برنامه معمولاً از راه گردآوری پول از بینندگان تأمین می شود. به هر حال، شیوه تأمین بودجه برنامه های مذهبی، مسائل خاصی را بر ماهیت آن تحمیل می کند. هنگامی که سازمان ها یا بنگاه های تلویزیونی، هزینه تهیه و پخش این نوع برنامه ها را به صورت پرداخت مستقیم، استفاده از امکانات و تجهیزات و اختصاص زمان پخش رایگان بر عهده می گیرند، خواسته های خود را بر محتوا و شکل برنامه ها تحمیل می کنند. با این حال، معمولاً این نوع فشارها به صورت اعمال نظر مستقیم بر محتوا یا شکل انجام نمی شود، بلکه بنگاه های تلویزیونی، سازندگان برنامه های مذهبی را ملزم به رعایت مؤلفه هایی می کنند که تأثیر شگرفی بر ماهیت برنامه دارند. این وضعیت، ریشه در نیازها و اولویت های بنگاه های تلویزیونی دارد. به گونه ای که آنها با اعمال شرایط و مؤلفه های خود، سعی می کنند از مشکلات قانونی، رویارویی با افکار عمومی و ایجاد برخی مسائل و حساسیت ها پرهیز و رابطه خود را با مرکزهای رسمی و غیررسمی مذهبی، حفظ کنند. حتی در جامعه های سکولار نیز برخی نهادها و مرکزهای رسمی مذهبی، نفوذ بسیاری بر مردم دارند و می توانند در صورت مشاهده موارد متناقض با عقایدشان در رسانه ها، جریان های معترض قدرتمندی را رهبری کنند. بنابراین، در بسیاری از موارد، صرفاً این فشار برای آن است که برنامه های مذهبی برای مخاطبان، توهین آمیز و حساسیت برانگیز نباشد.
با این حال، بسیاری از برنامه هایی که بدین شیوه ساخته و پخش می شوند، به این علت که وابستگی مالی به مخاطبان خود ندارند. ضمن داشتن کیفیت بالا، مباحث و موضوع های بسیار جدی و چالش برانگیز را مورد تجزیه و تحلیل قرار می دهند؛ به گونه ای که بسیاری از این برنامه ها، در جشنواره های معتبر تلویزیونی از جمله Emmy، جایزه های بسیاری به دست آورده اند. همچنین اعمال نظر بیش از حد بر تهیه و پخش برنامه های مذهبی، سبب می شود برخی مرکزها و تهیه کنندگان برنامه های مذهبی، تلاش بی وقفه ای برای استقلال و جدایی از شبکه ها و بنگاه های تلویزیونی آغاز کنند. این تهیه کنندگان بر این باورند که چنین استقلالی، فرصت تهیه برنامه های بهتر را برای آنها فراهم می آورد و سبب می شود آنها خود را از سلطه الزامات، خواسته ها و دخالت های صنعت تلویزیون رهایی بخشند.
با این حال، گریز از واقعیت های اقتصادی صنعت تلویزیون، چندان آسان نیست و حتی تهیه کنندگان مستقل برای پخش برنامه های خود، مجبور به پذیرش برخی ضوابط و محدودیت های اعمال شده از راه گردانندگان بنگاه های تلویزیونی می شوند. این مسئله، مشکل مشترکی است که در این نوع برنامه ها و برنامه هایی که معمولاً با هزینه مخاطبان ساخته می شوند، وجود دارد.
برنامه های مذهبی که منابع مالی تهیه و پخش آنها از مخاطبان دریافت می شود، معمولاً با مشکل پخش روبه رو هستند و از آنجا که بیشتر برنامه های مذهبی، به طور سنتی، حتی در کشورهای مذهبی و غیرسکولار، جزو برنامه های رتبه پایین طبقه بندی می شوند، زمان پخش مناسبی برای آنها در نظر گرفته نمی شود. معمولاً در شبکه های مذهبی نیز این نوع برنامه ها تحت الشعاع برنامه های تولیدی خود شبکه قرار می گیرند، مگر آنکه حمایت های مادی قابل ملاحظه ای از آنها شود، که در بیشتر موارد چنین نیست.
اعتقاد بر این است که این نوع برنامه ها، وابستگی اقتصادی به صنعت تلویزیون ندارند، ولی با توجه به ماهیت و فرهنگ تلویزیون، رسیدن به چنین استقلالی، بسیار مشکل و در بیشتر موارد ناممکن است. به عبارت دیگر، این نوع برنامه ها، وابستگی اقتصادی خود را از یک منبع (تلویزیون) به منبع دیگری (بینندگان) منتقل کرده اند. وابستگی به حمایت های مالی بینندگان سبب می شود تا سازندگان برنامه های مذهبی، خواه ناخواه در تدوین پیام و محتوای برنامه های خود، رویکردی مشتری محور داشته باشند و به جای اعمال نظرها و ضوابط بنگاه های تلویزیونی، الزامات و اقتضائات بازار (عرضه و تقاضای پیام) را رعایت کنند.
به عبارت دقیق تر، تهیه کنندگان این نوع برنامه ها در نهایت مجبور می شوند جنبه هایی از پیام های مذهبی را برگزینند که مطلوب و خوشایند مخاطبان باشد و از پیام هایی که از نظر مخاطبان نامطلوب تلقی می شود، دوری جویند. همچنین وابستگی به مخاطبان و در نظرگرفتن خواسته های آنان در تهیه برنامه های مذهبی سبب می شود که در تدوین محتوای برنامه ها از پرداختن به موضوعات بنیادی و فراگیر بپرهیزند و به موضوع های زودگذر و مقطعی ای پرداخته شود که در حال حاضر مخاطبان به آن علاقه مند هستند. (8)
افزون بر مسائل اقتصادی، جنبه دیگر فرهنگ تلویزیونی، یعنی کارکردهای اجتماعی آن، به شدت رابطه تلویزیون و مذهب را تحت تأثیر قرار می دهد. کامستاک در مطالعه ای فراگیر درباره ی تلویزیون در جامعه امریکا به این نتیجه رسید که تلویزیون دوکارکرد اجتماعی عمده دارد: سرگرم کردن و هدر دادن اوقات مردم.
وی درباره ی این دو کارکرد، یعنی سرگرم کنندگی و هدر دادن وقت مردم، بر این باور است که بینندگان تلویزیون، نوعاً در تصمیم گیری برای تماشای برنامه ای ویژه با دو پرسش مهم روبه رو هستند: اول اینکه آیا این برنامه را باید تماشا کرد یا نه؟ دوم اینکه اصولاً چه چیزی را باید تماشا کرد؟ از نظر کامستاک، پرسش اول به مراتب مهم تر است و نگرانی های بسیاری را در میان صاحب نظران و پژوهشگران برانگیخته است. نتایج مطالعه درباره ی الگوهای تماشا نشان می دهد که سرگرمی و گذران اوقات فراغت، اصلی ترین انگیزه بینندگان برای تماشای تلویزیون به شمار می رود. این مسئله به شدت مورد توجه گردانندگان تلویزیون بود و در نهایت سبب شد بینندگان زمان بیشتری را با تماشای تلویزیون هدر دهند.
این نوع کارکرد، به همراه فشاری که تلویزیون برای افزایش شمار مخاطبان خود، با آن روبه روست، سبب شده تا تهیه و پخش برنامه های تلویزیونی، با انتقاد فراوانی مواجه شود. از جمله انتقادهایی که در این باره بیان می شود، ساده انگاری شایع در برنامه های تلویزیونی است. از این دیدگاه، این شرایط سبب شده که تلویزیون از کاوش عمیق مسائل و موضوع ها سرباز زند و نوعی ساده انگاری-یا آنچه اصطلاحاً ابتذال نامیده می شود-بر فرایند برنامه سازی حاکم شود. همچنین به جای پرداختن به نیازهای بنیادی مخاطبان، تأمین نیازهای آنی و مقطعی مخاطبان را هدف قرار دهد و حوادث و تجارب بشری را به صورت احساساتی و هیجانی مطرح سازد. هر کدام از این مسائل، جایگاه مهمی در تهیه و پخش برنامه های مذهبی دارند. به ویژه جایگاه این نوع برنامه ها در نظام تهیه و پخش برنامه های تلویزیونی، به گونه ای است که برنامه های مذهبی برای ادامه حیات خود باید کشمکش و رقابتی تنگاتنگ با این گونه مسائل داشته باشند.
غلبه کارکرد سرگرم سازی بر فرهنگ تلویزیون سبب شده تا بیشتر حوادث، موضوع ها و روابط انسانی به صورت سطحی به نمایش درآمده و بیشتر بر شخصیت ها، طرح و روابط کلیشه ای استوار باشد. امروزه معمولاً تلویزیون اطلاعات سودمندی برای فهم پیچیدگی های وجود انسان ارائه نمی دهد و جنبه های متعالی زندگی بشر نادیده گرفته می شود.(9)
نتایج به دست آمده از پژوهشی درباره ی شاخص های فرهنگی، نشان می دهد ماهیت ساده انگارانه تلویزیون سبب شده پیام های محوری و اصلی گوناگون مختلف برنامه سازی تلویزیونی، بسیار یکنواخت و تکراری باشد، در حالی که در زندگی واقعی، این یکنواختی دیده نمی شود. (Annenberg school of communication 1999). این مسئله سبب می شود برنامه های مذهبی، چه در شبکه های مذهبی و در رقابت با برنامه های سایر شبکه ها و چه در شبکه های عمومی، در رقابت با دیگر برنامه ها، فشارهای بسیاری را تحمل کنند تا از پرداختن به موضوع هایی که نیازمند تعمق، تضارب عقاید و مسائل جدی است، خودداری شود.
نیکلاس جانسون (رئیس اسبق FCC) بر این باور است که تلویزیون افزون بر پخش برنامه ها و فروش محصولات خود، نوعی فلسفه زندگی را به مخاطبان خود ارائه می کند که در آن راه حل های آنی و مقطعی برای رویارویی با مسائل و مشکلات زندگی، بسیار شایع و رایج است. بر این اساس، دیگر لازم نیست مخاطبان به بلوغ هیجانی، رشد فردی، انضباط فردی و اجتماعی، آموزش و تهذیب نفس و پایه ریزی روابط عمیق انسانی فکر کنند، زیرا تلویزیون همه اینها را به صورت کلیشه ای در اختیارشان می گذارد.(10)
به هر حال در جامعه های کنونی، تلویزیون به جهانی نمادین بدل شده است که با احراز کارکردهای اجتماعی خود، انتظارات مخاطبان و همچنین آگهی دهندگان خود را برآورده می سازد. ساختار اسطوره ای تلویزیون سبب شده تا ثبات و پیوستگی میان انواع برنامه های تلویزیونی، یکنواختی موهومی به این جهان ببخشد و به مکان مطلوبی برای کسب منافع و اهدافی خاص بدل شود. به هر صورت، تلویزیون وابسته به انواع حمایت های مالی است که پیوند تنگاتنگی با نظام اقتصادی و اجتماعی جهان معاصر دارند از این رو، خود نیز سهم مهمی در حفظ این نظام خواهد داشت. حفظ نظام اجتماعی کنونی، نه تنها از راه تبلیغات تجاری، بلکه از راه عناصر داستان در برنامه های نمایشی و دیگر ظرفیت ها و تمهیدات رسانه ای نیز انجام می گیرد. تلویزیون ساختارهای کنونی جامعه را تأیید و تقویت می کند. معمولاً چنین تأییدی تنها از راه «آنچه گفته می شود» انجام نمی گیرد، بلکه «آنچه گفته نمی شود» اهمیت بیشتری دارد. تردیدی نیست که مسائل و موضوع های مذهبی نیز در این چارچوب مورد توجه قرار می گیرند.(11) تلویزیون، ارزش ها، نگرش ها و باورهایی را منتقل می کند که نیازها و منافع گردانندگان و کاربران آن را تأمین کند.(12)
این اسطوره های به هم پیوسته-که از راه تأیید یا حذف گزینشی افراد، گروه ها یا جریان های سیاسی خاص ایجاد می شوند-ظرفیت بسیاری برای جایگزینی با ادراکات مردم از جهان واقع دارند.
تلویزیون حتی می تواند حوادثی غیرواقعی خلق کند که از نظر اهمیت و فوریت با حوادث زندگی واقعی هم ارزش باشند. بدین ترتیب، هنگامی که یک پیام مذهبی از تلویزیون پخش می شود، پیام رسان باید میزان تطابق این پیام را با اسطوره های فوق الذکر مشخص سازد تا بینندگان این پیام را «واقعی» و «مربوط» بدانند. اگر پیام رسان، پیام خود را با این اسطوره سازگار کند، باید وجه تمایز پیام خود را از آنها مشخص سازد و اگر تصمیم بگیرد که بر مبنای پیام خود، آنها را به چالش فراخواند باید از امکان عملی شدن چنین چالشی اطمینان حاصل کند.
با این حال، شبکه ها یا برنامه های مذهبی که وابسته به درآمدهای حاصل از حق اشتراک، اعانه یا دیگر حمایت های مالی بینندگان خود هستند، بیشتر درگیر این مسائل هستند. انتقادی که به این برنامه ها می شود، این است که آنها از احساسات مذهبی مردم برای کسب درآمد استفاده می کنند و موضوع های معنوی را وسیله کامیابی مادی قرار می دهند. (13) همچنین بسیاری از کارشناسان علوم مذهبی و ارتباطات بر این باورند که تلویزیون در ارائه پیام های مذهبی، خواسته یا ناخواسته، محدودیت های بسیاری بر انتشار افکار و باورهای مذهبی تحمیل می کند. مبنای این محدودیت ها، چشم انداز و رویکرد محدود خود تلویزیون و واقعیت های اقتصادی است.
از این منظر، تلویزیون سانسورهای شدیدی بر بازنمایی ایمان مذهبی اعمال می کند. این سانسورها، سانسور فعال افکار و باورها نیست، بلکه تلویزیون با گزینش و ترجیح برخی عقاید، احساسات و هیجان ها، به سانسور دیگر افکار و احساسات مذهبی می پردازد. این مسئله، خطر بزرگی برای ایمان و تفکر مذهبی در جهان مدرن به شمار می رود. به ویژه در عصر گسترش رسانه های فراملی، تلویزیون های فراملی می توانند با ارائه پیام های مقوله ای و کلیشه ای یا اصطلاحاً «بسته بندی شده»، احساسات، تفکرات و عقاید اصیل مذهبی را تحت الشعاع قرار دهند و گاه آنها را تحریف کنند.
پیتر هورسفیلد(1984) با بیان جایگاهی که تلویزیون در گستره احساسات و عقاید مذهبی دارد، می گوید صنعت و فرهنگ تلویزیون، افزون بر بازنمایی گزینشی پیام ها و احساسات مذهبی، اثر شگرفی نیز بر مرکزهای سنتی آموزش و تبلیغ مذهبی دارد. وی بر این باور است که تلویزیون با برجسته سازی برخی موضوع ها و مسائل مذهبی در جامعه، ادراک و برداشت مرکزهای مذهبی، مانند کلیسا از رسالت های تبلیغی، راهنمایی و ارشادی خود و مبانی تعامل آنان را با یک دیگر اثر می گذارد و نوعی اولویت های کاذب برای آنها تعریف می کند. از نظر وی، تلویزیون دارای قدرت و جذابیت چشمگیری است. بنابراین، حتی می تواند بسیاری از نهادهای جامعه را از تعامل و همکاری با یکدیگر، به سوی رقابت و تقابل هدایت کند. هنگامی که این رقابت و تقابل خطرناک و تهدیدکننده خواهد شد که نهادهایی که مسئول پاسداری از جایگاه و منزلت بشری، اخلاقیات و ارزش های معنوی در جامعه هستند، برای کسب امتیاز و پیروزی در این میدان، به ابزار و ساز و کارهایی متوسل شوند که مبنای آنها را اسطوره های حاکم بر فرهنگ تلویزیون تشکیل می دهد.
با این حال، همان طور که پیش از این نیز گفته شد، نباید از نظر دور داشت که درک و برداشت افرد از درون شدها، اطلاعات و پیام ها، به شد تحت تأثیر ویژگی های فرهنگی است. درک و پردازش پیام های مذهبی نیز از این قاعده مستثنا نیست. آنچه در این مقاله گفته شد، انتقادهایی است که بر فرهنگ و صنعت تلویزیون در جهان مدرن وارد است. ارزش های غالب بر فرهنگ تلویزیون در جهان مدرن، ارزش های اقتصادی و تجاری است. بنابراین، چیزی که در این گستره اهمیت فراوان دارد، همان پرسشی است که در آغاز این نوشتار مطرح شد. آیا می توان ارزش های غالب بر فرهنگ تلویزیون را از ارزش های مادی به ارزش های معنوی تغییر داد و به مخاطبان، نه به عنوان مصرف کننده و مشتری، بلکه به عنوان یک نهاد اجتماعی باید تأمین کننده اطلاعات، درون شدهای مطلوب باشد و در مجموع، زمینه های لازم را برای تأمین این نیازها و خواسته ها بر مبنای مصالح عمومی فراهم کند. در چنین اوضاعی، پیوند مذهب و تلویزیون از تقابل، به تعامل و همکاری تنگاتنگ گرایش پیدا خواهد کرد.

پی‌نوشت‌ها:

1. کارشناس ارشد روان شناسی مرکز تحقیقات صدا و سیما.
2. کارشناس ارشد ارتباطات پژوهشکده علوم پایه کاربردی جهاد دانشگاهی.
3. به نقل از: Yoger kahle,"Relrgion and network Television"M.S thesis, pp.11:3.
4. Martin Marty, the Improper opinion: mass media and the Christian faith. P.66.
5. J.H Ellens, program format in Religious Television: A History and Analysis of Program Format in Nationaly Distributed Denominational Religious television Broadcasting in the united states of America,pp.28-285.
6. P.C Horsfield, Religious television The American expevience.
7. Gewgor Goethals, media mythologies in RETIGON and The MEDIA,p:25.
8. George Gerbner, with kathleen connoly, Television as New Religion, New catholic,p: 56.
9. Jery Mander, Four Arguments for he Elimination of Television, p:4.
10. Nicholas Johnson, The Careening of America The Humanist, p:II.
11. Wiliam Fore, There is No such Thing as a TV Pastor TV Guide, p: 18.
12. George Gerbner, with Kathleen connoly, Television as New Religion, New catholic,p: 56.
13. Kennethl Woodward, "AMilion Habit", Newsweel, p: 35.

فهرست منابع :
1. Abelman, R. & Hoover,S.M.(Eds), Religious television: Conteroversies and conclusions, Norwood, NJ: Ablex Publishing Co,1990.
2. Comstock, George et al.,Television and Human Behavior,New york: Columbia University Press,1978.
3. Ellens, J.H." Program Format in Religious Television: A History and Aanalysis of Program Format in Nationally Distributed Denominational Religious Tele-vision Broadcasting in the United States of America,"Ph.D.dissertation, Wayne State University, 1970.
4. Fore, William F,"There is No Such Thing as a Pastor," TV Guide, July 19,1980.
5. Gerbner George et al, "The Demonstration of Power: Violence Profile No.10".Journal of Communication, summer 1979.
6. Gerbner, George, with Kathaleen Connoly, "Television as New Religion," New Catholic World, May/April 1978.
7. Goethals, Gregor,Media Mythologies, in RELIGION AND THE MEDIA, University of Wales Press, Cardiff,1993.
8. Horsfield,P.G,Relgious television: The American experience. New York: Longman,1984.
9. Horsfield, Peter G.(ONLINE), Religious Television: the American Exprience,
http://www.religion-online. org/showchapter.asp? title=1627&c=1580.
10. Johnson, Nicholas,"The Careening of America"The Humanist, July/August 1972.
11. kahle, Roge,"Religion and Network Television",M.S. thesis, Columbia University,1970.
12. Mander,Jerry,"Four Arguments for the Elimination of Television",The co-Evolution Quarterly, Winter 1977/78,1977.
13. Marty, Martin,the Improper Opinion: Mass Media and the Christian Faith, Philadelphia: The Westminster Press, 1961.
14. Newman, Jay, Religion vs,Television: Competitors in Cultural Context, Praeger Westport, CT,199.
15. Postman, Neil, Amusing Ourselves to Death: Public Discourse in the Age of Show Business. USA: Penguin,1985.
16. Woodward, Kenneth L,"A $1 Milion Habit,"Newsweek, September 15,1980.

منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ (1390)، مجموعه مقالات دومین همایش بین المللی «دین و رسانه» «رسانه دینی، دین رسانه ای»، قم: مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، چاپ اول