نویسنده: نصرالله نظری




 

بررسی فعالیت های رسانه ای در افغانستان

چکیده

در مقاله ی حاضر، با این پیش فرض که رسانه های کشور افغانستان، درجه دوم هستند، پس از تبیین فرهنگ دینی حاکم بر مقوله های «هویت»، «جامعه»، «خانواده» و «کودکان»، کارکرد رسانه ها در پیوند با آنها بر اساس چارچوب نظری «دکترین فرهنگ عامه»، بررسی و به پی آمدهای منفی فعالیت رسانه ای از قبیل «سلب تفکر»،«مصرف گرایی» و «از خود بیگانگی» اشاره شده است.
این نوشتار با درک این ضرورت که توسعه ی فرهنگ دینی مستلزم شناخت فرصت ها و تهدیدهای فعالیت های رسانه ای است، تعامل دین و رسانه در قبال ترویج یا تحریف آموزه های دینی را کاویده و در پایان، راهکارهایی برای این امر ارائه کرده است.
رسانه، فرهنگ دینی، هویت، آموزه های دینی، جامعه، خانواده، کودکان، تفکر، مصرف گرایی و از خودبیگانگی.

1. پیش فرض ها

الف) «توسعه» و «توسعه ی فرهنگی»، مفاهیمی هستند که از عمر آنها بیش از چند دهه نمی گذرد و بیشتر در مباحث مربوط به «نوسازی و دگرگونی های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی» مطرح می شوند. هدف از طرح بحث «توسعه فرهنگ دینی» نیز طرح مباحث اصلی توسعه آن هم از نوع فرهنگی اش نیست، بلکه فرهنگ را به عنوان کلیت در هم تنیده ای در نظر گرفته ایم که شامل دانش، هنر، قانون، اخلاقیت و دین (1) می شود. دین، نه تنها برجسته ترین مؤلفه، بلکه فصل مقوّم و گاه پدیدآورنده فرهنگ است. بر همین اساس، در نوشتار پیش رو، توسعه را برخورداری پایدار و روزافزون آحاد بشری از توان مندی عزتمندانه و برقراری مناسبات آزاد و شرافتمندانه ای در نظر می گیریم که از اراده و انگیزه های انسانی برخاسته و بر پایه حقوق و حدود الهی باشد. (2)
مفهوم «توسعه ی فرهنگی» را نیز این گونه معنا می کنیم: «بهینه سازی در ابعاد گوناگون، با تکیه بر صبغه و جنبه ی فرهنگی، یعنی معنویات، هنرها و دین یک قوم مرتباً رو به سوی تعالی و پیشرفت باشد و به سوی آرمان های برگزیده و اهداف از پیش مشخص شده متعالی حرکت نماید». (3)
با در نظر گرفتن این تعریف از «توسعه ی فرهنگی»، منظور ما از بحث «توسعه فرهنگ دینی»، طرح دغدغه هایی خواهد بود مبنی بر «احیای تفکر دینی» و هدف از بررسی «نقش رسانه ها» نیز بیشتر، شناخت ظرفیت ها و چالش هایی است که رسانه ها می توانند در مقوله «احیای تفکر دینی» ایجاد کنند.
ب) بر اساس دسته بندی «اکو» (4) از رسانه ها، (5) در دنیای کنونی، ما با دو نوع رسانه روبه رو هستیم: رسانه های تولیدکننده و رسانه های مصرف کننده.
پس از برقراری نظام سیاسی جدید در افغانستان (1380)، با تعدد و تنوع رسانه ها روبه روییم که به نظر می رسد درصد بالایی از آنها صرفاً مصرف کننده محصولات «رسانه رسانه ها» باشند و این سخن بدان معنی است که سهم ما در توسعه ی فرهنگ دینی با استفاده از امکانات وسایل ارتباط جمعی (رسانه ها)، نه تنها اندک است، بلکه با چالش های مهمی نیز روبه رو خواهیم بود.
رسانه های گروهی به عنوان وسایل تولیدکننده یا انتقال دهنده پیام معمولاً به صورت دیداری، شنیداری و نوشتاری و گاهی نیز ترکیبی از آنها در قالب نشریه، رادیو، تلویزیون و اینترنت عمل می کنند. در این نوشتار، با توجه به فراگیر شدن فعالیت های تلویزیونی و گسترش شمار شبکه های تلویزیونی و امکان دریافت پیام از آنها در افغانستان، بیشتر بر کارکردهای تلویزیون در روند توسعه ی فرهنگ دینی تمرکز خواهیم کرد.
میزان زمانی دریافت برنامه های رسانه ی تلویزیون برای عموم مخاطبان، برابر نیست، ولی فرض بر این است که در آینده ای نه چندان دور، این «غول خجالتی» (6)، مهمان دایمی همه ی خانه ها و همدم تنهایی بسیاری از مردم خواهد شد و پی آمدهای ویژه ای خواهد داشت.

2. ضرورت و اهداف

نیل پستمن در کتاب زندگی در عیش و مردن در خوشی می نویسد:
برای رسیدن به درک واضح و شناخت روشنی از یک فرهنگ، باید به مطالعه ی ابزارهایی پرداخت که در آن فرهنگ، برای تبادل اندیشه و مبادله ی پیام ها به کار گرفته می شود. (7)
فروپاشی طالبانیسم و برقراری نظام سیاسی جدید در افغانستان، دو پی آمد برای فرهنگ دینی افغانستان داشت: یکی، شکل گیری فضای نسبتاً آزاد برای ابراز عقاید و باورهای دینی و دیگری، فراهم شدن زمینه گسست سنّت و ورود ابزارها و مؤلفه های مدرنیته، نظیر: لیبرال دموکراسی، سکولاریسم و ابزارهای تکنولوژیک.
رشد فزاینده ی فعالیت رسانه های گروهی در افغانستان و استفاده از تکنولوژی های وارداتی، فرهنگ کشور را به چالش فرا می خواند؛ زیرا «هرچند فرهنگ، محصول زبان است، هر وسیله و تکنیک ارتباطی جدید می تواند آن را نوآفرینی کند و در نهایت، فرهنگ جدیدی بنا کند». (8)
با درک این حقیقت که نفوذ رسانه های گروهی در هر جامعه ای، یکی از ویژگی های اساسی شیوه ی زندگی جدید به شمار می رود، باید با تبیین علمی چالش های فراروی، رسانه ها در افغانستان راهکارهای عملی برای دست اندرکاران رسانه ای کشور پیشنهاد کنیم. رسانه ها در شکل دادن به جهان نگری افراد جامعه به ویژه جوانان نقش مهمی دارند. «همین رسانه های جمعی هستند که قهرمانان فرهنگی خلق می کنند و نظریات مردم را درباره ی امور و مسائل سیاسی و اجتماعی شکل می دهند. در واقع، همچنان که یکی از مشهورترین محققان در زمینه رسانه های جمعی، یعنی مارشال مک لوهان گفته است: رسانه ها به تدریج به رسالت بدل می شوند». (9)

3. چیستی و ماهیت رسانه ها

رسانه ها یا به عبارت دیگر، وسایل ارتباط جمعی، ابزارهایی هستند که میان فرستنده و گیرنده ی پیام ارتباط برقرار می کنند. درباره ی ماهیت وسایل ارتباط جمعی و منظور از مفاهیم «ارتباط» و «ارتباط جمعی» دیدگاه های متعدد و متفاوتی وجود دارد که در ادامه به اختصار توضیح می دهیم.

الف) چیستی رسانه ها

اکو در بحث از ارتباطات جمعی و رسانه های گروهی می پرسد: «رسانه ی گروهی چیست؟ آیا آگهی یک روزنامه، رسانه ی گروهی است یا پخش برون مرزی رادیو و تلویزیون یا آرم یک لباس ورزشی؟ درواقع، رسانه های جمعی با انواع متعدد و در شبکه های مختلف عمل می کنند. رسانه ها چند بعدی عمل می کنند؛ اما بعضی از آنها در حکم رسانه رسانه ها هستند». (10)

ب) مفهوم ارتباط

واژه ی ارتباط یا Communication از ریشه ی «Communis» به معنای اشتراک گرفته شده است. این کلمه در فارسی به معنای پیوند دادن و ربط دادن و به صورت اسم مصدر به معنای بستگی، پیوند، پیوستگی و رابطه کاربرد دارد. (11) در تعریف ارتباط دیدگاه های متفاوتی وجود دارد از جمله در دایرة المعارف فیشر آمده است:
ارتباط در مفهوم گسترده ی آن، برای بیان هر نوع انتقال اطلاعات به کار می رود. در یک مفهوم دقیق تر، انسان از مفهوم ارتباطات، یک جریان دوسویه تفهیم و تفاهم میان دو موجود زنده را درک می کند.
لاندبرگ، شراگ و لارسن هم ارتباط را انتقال معانی یا پیام از طریق نمادها می دانند. به نظر اینان زمانی که انسان ها از طریق نمادهایی چند، به اثرگذاری بر یکدیگر می پردازند، در ارتباط با یکدیگر قرار می گیرند. (12)

ج) مفهوم ارتباط جمعی

«ارتباط جمعی» تعبیر تازه ای است که جامعه شناسان امریکایی برای مفهوم MassMedia به کار برده اند. این واژه که از ریشه ی لاتینی «Media» به معنای وسایل و اصطلاح انگلیسی «Mass» یا توده تشکیل شده است، از نظر واژگانی به معنای ابزارهایی است که از طریق آنها می توان به افرادی نه به طور جداگانه یا به گروه های خاص و همگون، بلکه به جماعت کثیر یا توده ای از مردم به طور یکسان دسترسی پیدا کرد. امروزه این نوع وسایل عبارتند از: روزنامه، رادیو و تلویزیون. (13)

د) نقش تاریخی رسانه ها بر فرهنگ

در سده ی هفتم پیش از میلاد با پیدایش حروف الفبا در یونان، تکنولوژی جدیدی شکل گرفت که بنیان همه ی زیرساخت های توسعه ی علوم و فنون شد. این نظم نوین الفبایی، افزون بر اینکه گفتار خردورزانه را میسر می ساخت، ارتباط نوشتاری را از سیستم شنیداری-دیداری نمادها و ادراکات که برای بیان کامل ذهن انسان بسیار حیاتی بود، جدا کرد. این امر به ایجاد سلسله مراتب اجتماعی انجامید که آشکارا و به طور تلویحی، بین فرهنگ مکتوب و بیان شنیداری-دیداری تمایز قائل می شد و به این ترتیب، ریشه داشتن عمل انسان در کلام مکتوب به بهای راندن جهان صداها و تصویرها به پشت صحنه هنر تمام شد. البته فرهنگ شنیداری-دیداری انتقام تاریخی خود را در قرن بیستم گرفت و ابتدا با سینما و رادیو و سپس با تلویزیون، اثرگذاری ارتباطات بر مردم بیشتر شد؛ زیرا یک پارچگی بالقوه متن، تصویر و صدا در یک سیستم که از چند نقطه و در زمان دلخواه و در شبکه ای جهانی و آزاد و قابل دسترس، با یکدیگر تعامل دارند، ماهیت ارتباطات را دچار دگرگونی های بنیادینی می سازد.
به طور کلّی، وسایل ارتباطی از همان آغاز پیدایش، در شکل دهی فرهنگ انسانی نقش تعیین کننده ای ایفا کرد و با تکنولوژیک شدن ابزارها، این نقش ها نیز عینی تر و فزاینده تر گردید؛ زیرا همان گونه که نیل پستمن گفته است، «ما واقعیت را آن گونه که هست، نمی بینیم، بلکه آن گونه می بینیم که زبان های ما می نمایانند. زبان های ما، رسانه های ما هستند. رسانه های ما، استعاره های ما، استعاره های ما، محتوای فرهنگ ما را می آفرینند». (14)
چون انتقال و جریان یافتن فرهنگ از طریق ارتباطات انجام می شود، خود فرهنگ ها، با سیستم تکنولوژیک جدید، دستخوش دگرگونی های بنیادین می شوند و این دگرگونی با گذشت زمان و شکل گیری رسانه های جدیدی همچون اینترنت تشدید می شود. این دگرگونی و اثرپذیری فرهنگ از رسانه ها و ابزارهای تکنولوژیک ارتباطی چنان است که نیل پستمن آن را «تکنوپولی» می نامد و می نویسد:
تکنوپولی، فرهنگی است با اوضاع و شرایطی خاص و دارای شاخصه ها و خصلت های ویژه خود و در عین حال از روح و روانی معین برخوردار است. وجه بارز این فرهنگ، قراردادن تکنولوژی به جای خداست. لذا شاخصه ها و خصلت های آن، خداگونه [جانشین خصلت های الهی شده] است. این امر بدان معنی است که در اینجا فرهنگ، اعتبار و تشخیص خود را در تکنولوژی جست و جو می کند. ارضای امیال و گام یابی خود را از تکنولوژی طلب می کند و به دست می آورد و بالاخره این فرهنگ، دستور العمل های خود را از تکنولوژی می گیرد. این راه الزاماً و ضرورتاً به فروپاشی و نابودی باورها و عقاید سنتی منتهی می شود. (15)

4. چارچوب نظری

به نظر می رسد که اگر بخواهیم رسانه ها را در حوزه ی دین و زندگی مبتنی بر آموزه های دینی وارد کنیم، الزاماً باید ماهیت و انگیزه فعالیت رسانه ها را بدانیم. با آنچه گفته شد، تا حدودی با ماهیت رسانه ها آشنا شدیم. پس در اینجا تنها به انگیزه های فعالیت رسانه ها، اشاره می کنیم.
بر اساس آنچه بیریوکوف در تلویزیون و دکترین های آن در غرب آورده است، انگیزه ی فعالیت رسانه ها را در قالب چند دکترین می توان توضیح داد که عبارتند از: «دکترین کلیشه ها»، «دکترین نشر اطلاعات آزاد»، «دکترین بی طرفی» و «دکترین فرهنگ عامه».
هویت فرهنگ عامه در دوره ی معاصر با فرهنگ توده ای با هم نزدیک و مثل هم هستند (16) و از طرفی، توده به ملت خاصی تعلق ندارد و جامعه توده ای، جامعه ای انباشته از ماده خام است و امری که به این ماده شکل می دهد، القائات و تبلیغات محیط است. (17) بنابراین، به نظر می رسد از مجموع دکترین های یاد شده، فعالیت رسانه های افغانستان، با دکترین «فرهنگ عامه» بیشتر تبیین پذیر باشد؛ زیرا علاوه بر تکثر برنامه های سرگرم کننده، رقص و آواز، تبلیغات و پروپاگاندا در تلویزیون های پرطرفدار کشور، رشد بی رویه شهرنشینی نیز زمینه را برای پیدایش یک توده پراکنده و بی نام و نشان فراهم می کند که آمادگی سلطه پذیری را دارد. در این حالت، بازار بزرگی برای رسانه های جمعی ایجاد می شود که فقط اشکال فرهنگ توده ای می تواند نیازهای آن را برآورده سازد.» (18) به این ترتیب که محصولات فرهنگی صرفاً با در نظر گرفتن میزان سود ناشی از عرضه ی آن، تولید می شود یا با خریداری آنها به نمایش درمی آید.
علاوه بر این، باید دانست که «دکترین فرهنگ عامه به وسیله ی رسانه های خبری نظام بورژوازی-از جمله تلویزیون-پذیرفته و تبلیغ شده است تا مردم زحمت کش را از دست یابی به یک فرهنگ والا، توفیق در انجام کارهای بزرگ و نیل به ارزش های فرهنگی واقعی و اصیل باز دارد و بذر بی اعتمادی، شک و ترس غیرمعقول از دنیای خارج را در وجودشان بیفشاند.» (19) به همین دلیل، می بینیم «سازمان های تلویزیون در بسیاری از کشورهای سرمایه داری، تصویری مخدوش از اجتماع را عرضه می دارند. آنها هرگز زندگی زحمت کشان را نشان نمی دهند و درباره ی زندگی نکبت بار افراد بدون شغل که همواره با مشکلات و تشویش ها دست به گریبانند، کلمه ای نمی گویند. قهرمان نمونه و شاخص بیشتر برنامه های تلویزیون، آدم ثروتمند، قوی و خوشبخت است که همیشه آرام و مطمئن نشان داده می شود». (20)

5. کارکردهای رسانه در توسعه ی فرهنگ دینی

الف) دین، رسانه و هویت

«هویت» عبارت است از «فرآیند معناسازی بر اساس یک ویژگی فرهنگی یا مجموعه به هم پیوسته ای از ویژگی های فرهنگی که بر منابع معنایی دیگر اولویت داده می شود و برای ساختن آن از مواد و مصالحی مثل تاریخ، جغرافی، زیست شناسی، نهادهای تولید و بازتولید، خاطره جمعی، رؤیاهای شخصی، وحی و الهامات دینی استفاده می شود. در این فرآیند، افراد، گروه های اجتماعی و جوامع، تمامی این مواد خام را می پرورانند و معنای آنها را با الزامات اجتماعی و پروژه های فرهنگی که ریشه در ساخت اجتماعی و چارچوب زمانی-مکانی آنها دارد، از نو تنظیم می کنند». (21)
درباره ی اینکه انواع مختلف هویت ها چگونه و به دست چه کسی ساخته می شوند و چه پی آمدهایی دارند، نمی توان به صورت کلّی و انتزاعی بحث کرد، بلکه هویت، امری است مربوط به متن و زمینه اجتماعی، چنان که زارتسکی می گوید:‌ «سیاست های مربوط به هویت را باید در جایگاه تاریخ خود بررسی کرد». (22)
اسلام با این داعیه که آخرین دین از سلسله ادیان ابراهیمی و جهان شمول است، آموزه هایی همچون «مالکیت مطلق خداوند»، «جانشینی و بندگی انسان»، «کرامت و آزادی انسان»، «وحدت امت» و «برپایی عدالت» را تبلیغ کرده است و بر اساس آنها، هویت خاصی را برای مسلمانان تعریف می کند که از آن به «هویت اسلامی» یاد می شود.
در دوره ی معاصر، با پیدایش مقولات جدیدی چون «جهانی شدن» یا «جهانی سازی»، به نظر می رسد مسئله ی هویت در کشورهای اسلامی بسیار پیچیده تر شده باشد؛ زیرا به هویت قومی و دینی این جوامع، هویت دیگری افزوده شده که از مدرنیته برخاسته است. بنابراین، هویت دینی در حیطه معرفت شناختی، همه عرصه های حضور ما را در جهان در برنمی گیرد. «سه هویت ملی، دینی و مدرن، هر یک در دل دیگری جای گرفته اند و بدین ترتیب، مناطق تداخلی ایجاد کرده اند که هر دم پیچیده تر می شود و قلمروهایی که هر یک در آنها دخل و تصرف می کنند، در غالب موارد، با یکدیگر ناسازگارند.» (23) این ناسازگاری و ناهمگونی، زمانی بیشتر رخ می نماید که به مقوله جهانی شدن به مثابه یک پروسه بنگریم و فرصت های موجود در آن را ناچیز بدانیم.
رسانه ها به عنوان ابزارهایی که در اختیار مدرنیته قرار دارند و قلمرو آنها جهانی است، در فرآیند هویت سازی، نقش اساسی ایفا می کنند. به این ترتیب که در آموزه های مبتنی بر فردگرایی سودانگارانه، رسانه ها در اختیار سیاست گذاری هایی قرار می گیرند که در نهایت، به جهانی سازی هویت های مبتنی بر آموزه های اومانیسم، لذت جویانه و منفعت گرایانه کمک می کنند.
در مجموع، برداشته شدن فاصله ها و کنار رفتن محدودیت زمانی-مکانی به وسیله ی ابزارهای تکنولوژیک جدید و تلاش برای جهانی سازی مبادلات اقتصادی، این دغدغه را به وجود آورده است. که هویت سازی متأثر از تغییر و تحولات ابزارهای ارتباطی، هویت های دینی و ملی را به چالش های اساسی فرا می خواند و به تضعیف آنها می انجامد. بر همین اساس، درباره ی رابطه ی هویت دینی و هویت مدرن جهانی شده، نگرش ها و دیدگاه های متفاوتی شکل گرفته است، از جمله اینکه برخی از اندیشمندان دینی مانند حسن حنفی با نگاهی بدبینانه، جهانی شدن را از اشکال جدید سلطه و آخرین فرآورده نامطلوب، مدرنیته می دانند. (24) در نتیجه، هم زیستی هویت دینی با هویت مدرن را همواره متضاد و تعارض آمیز قلمداد می کنند و به طور طبیعی، به رسانه ها به عنوان ابزارهایی می نگرند که در اختیار مدرنیسم قرار دارند. پس به آنها روی خوش نشان نمی دهند.
در برابر این نظر، برخی دیگر بر این باورند که جهان گستری چنان شتابان و فراگیر است که کسی را یارای آن نیست تا بنشیند و فکر کند و برای پیوستن به این موج عظیم، راهبردی توان مند در نظر بگیرد. پس به صورت اجتناب ناپذیر، قدرت فوق العاده رسانه ها را می پذیرند و تلاش می کنند تا هویت دینی را مطابق با باورهای جدید بازسازی کنند یا اینکه به تقدیر گردن می نهند و نجات هویت دینی در ظهور منجی موعود بجویند.
به نظر می رسد برخلاف این دیدگاه ها که کاملاً افراطی یا تفریطی است، با نگرشی خردورزانه می توان به مقوله جهانی شدن نگریست و نسبت میان هویت دینی و هویت مدرن را تعریف کرد. بر اساس این نگرش، تلاش صورت می گیرد تا با الهام از مفاهیم پویای مشترک ادیان الهی و ارزش های انسانی، بحران های رایج در جهان بازشناسی شود و راه حل های موجود برای آن از طریق رسانه ها و در ابعاد و گستره ی جهانی ارائه گردد.
مدرنیسم که با به گوشه راندن باورهای دینی و سلب کارکردهای اجتماعی دین، سهمی بزرگ در سکولاریزاسیون جوامع انسانی داشت. انسان را به جای خدا نشاند و هویت منهای دین را برای او تعریف کرد و از رسانه ها برای گسترش نفوذ سکولاریسم یاری گرفت. این اقدام «به بحران معنویت و از خودبیگانگی انسان در عصر حاضر انجامید و به تدریج، چارچوب های شناخته شده سنّتی و بسیار ارزشمندی که مردم می توانستند از آنها برای شناختن خود و جایگاهشان در جامعه استفاده [کنند] و هویت های شخصی و جمعی خود را با آرامش نسبی بپذیرند، از دست رفت». (25)
این پدیده و تغییر شکل نگرش های فیلسوفانی چون ویتگنشتاین نسبت به دین و جست و جوی «احساس امنیت» در هویت دینی، (26) زمینه های جدیدی را فراروی قرارداده است که در آن، بازگشت به فطرت خداآشنای انسان و توجه به معنویت و در نتیجه، ایجاد هویت پست مدرن مبتنی بر برخی آموزه های دینی و ارزش های انسانی فراهم آید. بدیهی است رسانه ها در این فرآیند نیز می توانند نقش اساسی به دوش گیرند و در جهانی سازی هویت جدید اثر گذار باشند.
از آن جا که نقش رسانه های افغانستان در شکل دهی این هویت جدید و ترویج آموزه های دین اسلام به موازات ادیان الهی دیگر تقریباً ناچیز و به منزله ی صفر است، بنابراین، منطقی به نظر می رسد که اثرگذاری رسانه های کشور بر هویت دینی موجود در جامعه را بررسی کنیم. خلأ ناشی از نبود هویت ملی و وجود شکاف های مذهبی، دریچه هایی را برای نفوذ هویت های برخاسته از هویت های مدرن جهانی شده در کشور به وجود می آورد. رسانه های فعال کشور به ویژه رسانه های دیداری-مفروض اصلی ما-سه رسالت اساسی دارند:
یک-پیش گیری از ترویج هویت های دینی متعارض با دین مردم جامعه ما
دو-تلاش برای ایجاد هویت دینی مشترک؛
سه-پرهیز از ایجاد تفرقه مذهبی و به چالش کشیدن هویت های مذهبی رسمی در کشور.
پخش سریال های خارجی به ویژه هندی این دغدغه را به وجود آورده است که رسانه ها، ناآگاهانه، به ترویج هویت های جدید مغایر با اصول اساسی دین اسلام نظیر بت پرستی می پردازند. این دغدغه ها چنان جدی بود که وزیر اطلاعات و فرهنگ پیشین با چنین برداشتی از پخش سریال های هندی، دستور توقف پخش آنها را صادر کرد. هرچند برخی صاحب نظران اجتماعی با این برداشت و صدور چنان دستوری موافق نیستند و ما آن را افراطی تلقی می کنیم. از برخی غفلت ها نمی توان به سادگی گذشت.
درباره ی رسالت دوم، باید به عملکرد برخی تلویزیون ها برای حضور مبلّغان دینی مذاهب حنفی و جعفری در برنامه مشترک با حضور مولوی های حنفی مذهب در برنامه های جداگانه در تلویزیون های منتسب به شیعیان یا حضور علمای شیعی مذهب در برنامه های تلویزیون های منتسب به اهل سنت اشاره کرد.

ب) دین، رسانه و آموزه های دینی

دین در دنیای کنونی، بسیار بیشتر از گذشته، سرنوشت خویش را در گرو فعالیت های رسانه ای می بیند. نفوذ گسترده رسانه ها در خانه ها و خلوت های افراد، افزایش روند روبه رشد و پیچیده زندگی های نسبتاً مدرن و تلاش فزاینده برای فعالیت های معیشتی، کارآمدی تبلیغ چهره به چهره را به شدت کاهش داده است. در دنیایی مجازی که رسانه ها خلق می کنند، افراد به سمت اتمیزه شدن پیش می روند و روحیه های فردی به نسبت روحیه های جمعی بیشتر رشد می کنند. از این رو، دین برای گسترش باورهای خویش، ناگزیر است که تعامل گسترده تری با رسانه ها برقرار کند.
تبلیغات مناسبتی و مقطعی و انجام آن به شیوه های ناکارا، به رسانه این امکان را می دهد که سیطره فعالیت های خویش را در حوزه های خصوصی افراد نیز بگستراند. از همین رو، اگر سیاست گذاری در فعالیت رسانه ای، دین ستیزانه باشد، نبرد نابرابری به وجود می آید که مبلّغان دینی شانس پیروزی بسیار کمی خواهند داشت. در مقابل، اگر رسانه ها برای ترویج آموزه های دینی کمر همّت ببندند، خدمات بسیار بزرگی به دین خواهند کرد.
بررسی نقش آفرینی رسانه در ترویج یا تحریف آموزه های دینی در دوره معاصر به خوبی گویای این واقعیت است. غربیان تلاش دارند خلأ نبود معنویت را به گونه ای پر کنند، ولی به خوبی آگاهند که افزایش روحیه دین باوری در نهایت، به نفع اسلام و آموزه های قرآنی خواهد انجامید. به همین دلیل، استراتژیست هایی چون هانتینگتون با طرح نظریه «جنگ تمدن ها»، رویارویی فرهنگ مسیح با فرهنگ اسلامی را حتمی قلمداد می کنند و از سردمداران هژمونی لیبرال می خواهند سیاست های راهبردی خویش را در این راستا طراحی و عملیاتی سازند.
بر اساس همین نگرش، پس از اقدام ناشایست رسانه ای در تحریف تاریخ اسلام و تخریب چهره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به وسیله سلمان رشدی و حمایت غرب از آن، در سال های اخیر نیز شاهد تکرار حوادث مشابه هستیم. در آخرین نمونه از این اقدامات، ویلدرز، سناتور هلندی فیلم اهانت آمیزی ساخته است که در آن، به مقایسه قرآن و کتاب «نبرد من» اثر آدولف هیتلر می پردازد و هر دو را دارای پیام های واحد و خونین قلمداد می کند. البته این گونه اقدامات که به شدت، واکنش های مسلمانان را برانگیخته، قابل دفاع است؛ چون عاملان آن، با برداشت های خاص خویش به تحریف باورها و تاریخ اسلام می پردازند و به یقین، اگر کسی بخواهد داوری منصفانه داشته باشد، این توطئه ها را نمی پذیرد. شاید به همین دلیل، گاهی همین ضدتبلیغ ها، به تبلیغ تبدیل می شوند.
در این میان، به نظر می رسد خطر اصلی در انعکاس فعالیت های نادرست و تحریف های مذهبی است که هم بدعت گذاری در دین به شمار می روند و هم بهانه ای برای تخریب اسلام و تحریف آموزه های آن پدید می آورند. برای مثال، بحث عزاداری شیعیان در ماه محرم که توجه بسیاری از رسانه ها را به خود معطوف می دارد، مستمسک بسیار مناسبی برای تبلیغ یا تخریب اسلام است. در این عزاداری ها اگر به فلسفه قیام امام حسین علیه السلام و تبلیغ مناسب آن توجه شود و آموزه های موجود در آن مثل «ظلم ستیزی»، «حق خواهی»، «مبارزه با فساد» و «فداکاری و ایثار» در مقیاس جهانی تبلیغ گردد، هر کسی را که به ارزش های والای انسانی معتقد باشد، به سوی خود می کشاند. در مقابل، حرکت های غیرمنطقی و معقول نظیر «علم کشی»، «قمه زنی» و «تیغ زنی» حتی علاقه مندان به باورهای دینی را از گرایش به دین می گریزاند.
بنای اصلی رسانه ها در غرب، مبارزه با اسلام است. در نتیجه، می بینیم برداشت های رسانه ای و انعکاس گسترده آن، بیشتر ناظر به همین تحریف های مذهبی است. برای نمونه، یکی از فعال ترین سایت های تبلیغی مسیحیت، (27) در بخش «ادیان دروغین»، با استناد به تصویرهای مربوط به «قمه زنی» و «تیغ زنی»، به معرفی تشیع می پردازد. اگر در سایت معروف «گوگل» و در جست و جوی موتور ویدئوی این سایت، کلمه معادل انگلیسی کلمه «شیعه»-Shiite-را جست و جو کنید، در بین پنج فیلم ویدئویی اول، کلیپی نشان داده می شود که در ابتدای آن، پس از نمایش چند نمونه از نمادهای تاریخی اروپا، ناگهان این عبارت با قلم بسیار درشت بر روی صفحه حک می شود: «اروپا بیدار شو!». پس از گذشتن صحنه اول این کلیپ، صحنه هایی از دسته قمه زنی-که به نظر می رسد در یکی از شهرهای اروپا انجام شده باشد-نشان داده می شود. در پایان نیز عبارت «به زودی در شهر شما [این صحنه ها تکرار خواهد شد]»، توجه بیننده را به خود جلب می کند.
برخلاف نقش منفی رسانه ها در توسعه ی فرهنگ دینی در سطح جهانی، به نظر می رسد عملکرد رسانه های افغانستان در ترویج برخی آموزه های دینی، به نسبت گذشته، تا حدودی مثبت باشد؛ چون هم اکنون خطبه های نماز جمعه، عزاداری های ماه محرم و سخنرانی های مذهبی در برخی شبکه های تلویزیونی پخش می شوند و رسانه های مکتوب نیز به صورت چشم گیری در این حوزه فعالند. البته ممکن است برخی دین داران، دغدغه هایی درباره ی پخش افراطی انواع موسیقی، رقص و شو از بسیاری رادیو و تلویزیون های کشور مطرح سازند که در افراطی ترین انتقادها، از پخش این گونه برنامه ها در ماه مبارک رمضان، به «افطار با رقص» یاد می کنند. (28)
در مجموع، اثرگذاری فعالیت رسانه های افغانستان را در جامعه هم می توان مشاهده کرد. برای مثال، در شهر باستانی غزنی، شیعیان در گذشته، در اقلیت بودند، ولی اکنون به دلیل مهاجرت آنها از شهرستان های دیگر، درصد جمعیتی آنها افزایش یافته است. در محرم سال پیش، دسته های عزاداری شیعیان در سطح شهر به راه افتاد و اهل تسنن نیز به سامان دهی دسته های عزاداری خود پرداختند. آنان با حضور در جمع شیعیان غزنی، پارچه هایی را حمل می کردند که روی آنها نوشته شده بود: «حسین تنها از شیعیان نیست؛ ما هم عزادار او هستیم».

ج) دین، رسانه و جامعه

اکنون مهم ترین کارکردهای رسانه را در جامعه دینی، بررسی می کنیم.

یک-هم گرایی و واگرایی

در فرهنگ دینی، جامعه ایده آل، جامعه ای است که بر اساس وحدت و هم بستگی اداره شود. به همین دلیل، ادبیات دینی سرشار از بایسته هایی است که در آنها الزام به هم گرایی و هم پذیری تأکید شده است. برای مثال، پیامبر اسلام، فاصله گرفتن از جامعه اسلامی را عامل خروج از حوزه اسلام دانسته (29) و در برابر، از هم گرایی و وحدت، به «رحمت» و «برکت» تعبیر کرده است. (30)
توجه به وحدت و هم گرایی در اجتماع اسلامی آن قدر اهمیت دارد که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در این راستا، ساختار اجتماعی زمان خویش را بر هم زد و اساس اجتماعی را بر بنای اخوّت و وحدت بنیان نهاد. پیش از ایشان و ظهور اسلام، عصبیت قبیله ای، نقش بسیار مهم در تصمیم گیری های قبیله ای اعراب ایفا می کرد. افراد هر قبیله برای حراست از ارزش های قبیله از جان خویش مایه می گذاشتند و همه افتخارات خویش را تنها در افتخارات قبیله ای جست و جو می کردند. این قبیل تعصب ها گاهی جنگ های فرسایشی و درازمدتی را به وجود می آورد.
پس از کاهش نقش سران قبیله در مدینه و محوریت یافتن پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، زمینه بسیار مساعدی فراهم آمد تا ایشان ساختار اجتماعی مبتنی بر ذهنیت های قبیله ای را برای همیشه منسوخ سازد و ساختار جدیدی را پایه ریزی کند. این ساختار که با زیربنای باورهای دینی شکل گرفته بود، در قالب «امت واحده» تجلی یافت و خداوند نیز با تأیید آن، آیاتی را نازل کرد که مسلمانان را «امت اسلامی» می نامید. پدیده امت که بر وحدانیت خدا، رسالت پیامبر و پیام های قرآن و آموزه های مشترک دینی مبتنی است، هم اکنون همه معتقدان به دین اسلام را به اصول اساسی خود فرا می خواند و از آنها می خواهد به هم گرایی و هم پذیری اهتمام ورزند.
با توجه به اهمیت در جوامع اسلامی، بایسته است از مجموع کارکردهای رسانه ها، نقش آنها را در هم گرایی جامعه تحلیل کنیم.
بر اساس نتایج تحقیقات انجام شده در غرب، رسانه ها و ویژگی های هم گرایانه و واگرایانه دارند. به این ترتیب که اگر رسانه ها تنوع کمتری داشته باشند و برنامه های آنها تقریباً مشابه باشد یا ارزش های مشترکی را تبلیغ کنند، در ایجاد هم گرایی و وفاق اجتماعی سهم بسزایی خواهند داشت. بر اساس تحقیقات کورن هاورز، «رسانه ها با عملکرد مثبت خویش، در فرآیند اجتماعی شدن اعضای جامعه و ارائه ارزش ها و اعتقادات مشترک و در نهایت، به اضمحلال شخصیت افراد و هویت های خاص» کمک شایانی می کنند. (31)
در مقابل، اگر رسانه ها، تخصصی و متعدد شوند و از طرفی، هر جمع یا گروهی، وسایل ارتباطی خاص خودش را داشته باشد، هویت های گروهی شکل می گیرند و در نتیجه، تنوع و واگرایی در جامعه فراهم می شود. تحقیقات گوناگون نشان داده است پیام هایی که در مطبوعات، سینما، رادیو، تلویزیون و تبلیغات پخش می شوند، به افراد خارج از زمینه خاص اجتماعی آنها دست یابی نخواهد داشت. برای مثال، کورت لوبن نشان داده است که «تبلیغات زمانی به خوبی مؤثر می افتد که با درنظر گرفتن محیط اجتماعی تهیه شوند و مطالعاتی که در مورد اثرات سیاسی تبلیغات به عمل آمده، نشان داده است زمانی افراد از تبلیغات تأثیر می گیرند که محتوای آن با عقاید و نظرات گروه هایی که بدان تعلق دارند، هماهنگی داشته باشد و موجبات جذب بهتر آنان را در داخل این گروه ها فراهم آورد». (32)
توجه به این مطلب درباره ی فعالیت های رسانه ای در افغانستان باید گفت جامعه افغانستان با مشکلاتی روبه روست که همین مشکلات به طور طبیعی بر کارکردهای رسانه ای کشور اثر می گذارد و عملکرد آنها را واگرایانه می سازد. برای مثال، از مهم ترین چالش های فراروی فعالیت های رسانه ای، وجود شکاف های قومی-مذهبی و عوامل پدیدآورنده و تقویت کننده آن است. تاریخ پرفراز و نشیب افغانستان شاهد دخالت های خارج از کشور و نیز سیاست های استبدادی و قوم گرایانه دستگاه های حاکم پیشین بوده است. همین امر باورهای ذهنی مردم را قوم مدار و مذهب نگر ساخته است. بر همین اساس، هرگونه فعالیت فرهنگی در ابتدا، با ذهنیت های از پیش ساخته و نسبتاً منفی، ارزیابی می شوند؛ ذهنیت هایی که در چارچوب خاصی شکل گرفته اند و نماد و اسطوره های برساخته خود را تبلیغ می کنند.
بیشتر رسانه های جدید در افغانستان در دست شخصیت های قومی-مذهبی است و ذهنیت موجود در جامعه نیز به این سمت گرایش دارد. در نتیجه، بیم آن می رود که یافته های مطالعات انجام شده در غرب، در کشور تکرار شود و رسانه ها به جای ایجاد هویت جمعی، به تقویت هویت های گروهی بپردازند. تاکنون رفتارهای واگرایانه به صورت سیاست گذاری شده در فعالیت های رسانه ای کشور مشاهده نمی شود. با این حال، شکل گیری و رشد بیمارگونه رسانه و غفلت جدّی از پشتوانه های نرم افزاری لازم برای این امر، رسانه ها را به سوی تقلید و واردات فرآورده های فرهنگی کشانیده و چه بسا از این رهگذر، پیام های واگرایانه وارداتی-تقلیدی انتقال یابند.
شرایط سیاسی و اجتماعی پس از طالبانیسم، دست کم در حوزه دین و مذهب، بی نظیر است. این شرایط تأثیر خویش را بر بسیاری از فعالیت های رسانه ای گذاشته است. که نمونه های آن را بیان کردیم. با این حال، به نظر می رسد حفظ و تداوم این روند، تنها تا زمانی ممکن است که رقابت های سیاسی با پوشش دینی و در قالب فعالیت های رسانه ای دامن زده نشود و کسی یا گروهی از رسانه ها برای پیشبرد اهداف گروهی و قومی استفاده نکند.

دو-خشونت

الگوی دیگری که فرهنگ دینی از جامعه ایده آل ارائه می دهد، الگویی است که بر اساس آن، اعضای جامعه نسبت به هم مهربان هستند و به یکدیگر محبت می کنند. این محبت و دوستی که در مشی الهی ریشه دارد، رفتارهای آرام و مسالمت آمیزی را می طلبد. اعضای چنین جامعه ای مجاز نیستند در برابر هم خشونت ورزند و زورگویی کنند. فرهنگ دینی به منظور دست یابی به این ایده آل های خود، سازوکارهایی هم ارائه می دهد. از جمله «سلام کردن» و «معانقه و مصافحه کردن»، جایگاه بسیار باارزشی در پیشگاه دین دارد به گونه ای که شارع مقدس برای ترویج این امر علاوه بر پاداش های معنوی، از منافع، مصالح و پی آمدهای آن نیز سخن گفته است.
گشاده رویی و تبسّم که در فرهنگ دینی، یادآور واکنش های رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در برابر سختی هاست، از دیگر مؤلفه های مورد توجه و از ابزارهای ایجاد مودّت و محبت به حساب می آید. اهمیت این امر چنان است که خوبان برای تماشای چهره گشاده خداوند، در دیار باقی، به انجام اعمال نیک از قبیل اطعام مسکین و یتیم می پردازند. (33)
در مجموع، پیش بینی چنین سازوکارهایی در فرهنگ دینی برای این است که برادران ایمانی را نسبت به یکدیگر مهربان سازد و از پیدایش رفتارهای خشن و زورگویانه جلوگیری کند. این در حالی است که رسانه ها، عاشق خشونتند و صحنه های تیراندازی و کشت و کشتار انسان ها را با شور و شوق خاصی نشان می دهند و قطره های سرخ خون شعله های زرد آتش، تأثیر و جلوه ویژه ای به تصویرها می بخشد. (34)
امروزه شخصیت هایی چون «بروس لی»، «رامبو» و «جکی جان»، جهانی هستند و «آمیتا باچان»، «سلمان خان» و «شاهرخ خان» نیز از آن جهت، محبوب جوان هایند که ماهرانه ترین صحنه های خشونت و درگیری را به تصویر می کشند. در این موضوع شکی نیست که رسانه های کشور، مروّج خشونتند. آنها با تهیه انواعی از فیلم ها با سناریوهای خشن، به ایجاد و سپس تغذیه ذایقه خشونت پسند تماشاگر اقدام می کنند. فراگیری این اثرپذیری به گونه ای است که متأسفانه بسیاری از فیلم های تولیدی کشور در سال های اخیر، به مثابه کپی های برابر اصل، گرایش مفرطی به سکانس های خشن دارند. عمق این تأسف، زمانی بیشتر می شود که بدانید بسیاری از هنرمندان افغانستان سابقه فعالیت یا حضور در پاکستان را دارند و خواسته یا ناخواسته از فیلم های پاکستانی اثر پذیرفته اند. فیلم هایی که در آنها واکنش ها، سریع و خشم آلود است؛ قهرمانان، پرسر و صدا و خشن هستند و خلاف کاران همواره در حال عربده کشی و تهدیدند. (35)

دین، رسانه و خانواده

ازدواج از نظر اسلام، مهم ترین سنّت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم و مکمّل ایمان است که با انجام دادن آن و تشکیل خانواده آرامش و امنیت برای انسان پدید می آید، آن هم به شرط اینکه فرد متدین به الزامات و بایسته هایی پای بند باشد. به عبارت دیگر، از منظر دین، خانواده زمانی به صورت تمرکزگرا، حمایت کننده و آرامش و پرورش دهنده عمل می کند که به تعالیم دینی مرتبط با آن توجه شود.
بر اساس آموزه های دینی، خانواده همانند مزرعه ای است که به مراقبت نیاز دارد. (36) مرد به عنوان نگهبان مزرعه، وظیفه دارد خود و خانواده اش را از آتشی که بنیان آنها را تهدید می کند، محافظت کند. بر همین اساس، دین راهکارهایی نیز ارائه می دهد، نظیر اینکه به مردان دستور می دهد تا مراقب اوضاع پیرامونی خود باشند و از عوامل و امکاناتی که حوزه خصوصی زندگی شان را تهدید می کند، پیش گیری کنند. همچنین به زنان فرمان می دهد در شیوه پوشش خود، مراقب باشند و آرایش خویش را برای نامحرمان پنهان دارند.
توجه به شیوه پوشش و آرایش، برای اعضای خانواده به ویژه برای زنان، آن قدر مهم است که در نگاه دین، فردی که به این امور ایمان نداشته باشد، «بی غیرت» و «دیوث» (37) خوانده شده است و تزلزل بنیان خانواده اش حتمی تلقی می شود.
با توجه به این رویکرد دین نسبت به خانواده، باید نقش رسانه ها را بررسی کرد و دریافت که رسانه ها تا چه میزان بر کارکردهای خانواده و بینش های موجود در آن اثر می گذارند. نظر به آموزه های موجود در دین، بزرگ ترهای خانواده همانند پیامبران الهی در میان امت خود، (38) محور وحدت و هم دلی اعضای خانواده معرفی شده و افراد به حمایت از همدیگر سفارش شده اند. بر اساس این الگو، همه اعضای خانواده در قبال سرنوشت یکدیگر، مسئول و در مشکلات، یار و یاور همدگیرند. شادی ها و غم ها به نسبت سهم و نقش افراد در خانواده قسمت می شود و در نهایت، بسیاری از تصمیم ها بر مدار و محور تصمیم بزرگان گرفته می شود. این در حالی است که «وقوع انقلاب صنعتی در غرب و شکل گیری الگوهای جدید تشکیل خانواده، زمینه هایی را به وجود آورده است که بر اثر آن، افراد به لحاظ جغرافیایی، پیوسته جابه جا می شوند، گروه های رسمی برای حل مسائل و مشکلات مردم، جای گروه های خویشاوندی سنّتی و بزرگ ترها را می گیرند. خود افراد [نیز] بر اساس تلاش و کار می توانند برای خود و بدون اتکا به همکاری دیگر اعضای خانواده موقعیت ایجاد نمایند». (39)
«این خوداتکایی در تشکیل، پایداری و بالندگی زندگی مشترک، نحوه تشکیل خانواده ها را به شدت تحت تأثیر قرار داده ‍[است] و شکل سنّتی خانواده را که به صورت گسترده و بر اساس مناسبات خونی» (40) اداره می شود، به سوی خانواده های هسته ای تغییر می دهد. «به تدریج، از نقش آفرینی بزرگ ترها کاسته می شود و اگر عدم وابستگی به یکدیگر افزایش یابد و مشاغل اعضای خانواده به لحاظ ماهیت و موقعیت دچار تنوع گردد، حتی خانواده هسته ای نیز دچار اشکال خواهد شد و در واقع، خانواده بدون وجود بزرگ تر، هسته خود را از دست خواهد داد». (41)
در رسانه های امروزی کشور شاهد حرکت شتابنده به سوی گسست خانواده های تمرکزگرا و کاهش نقش بزرگ ترها در آن هستیم. رسانه ها به ویژه رسانه های دیداری برای برقراری ارتباط با مخاطب خویش و حفظ این ارتباط، به صورت اجتناب ناپذیری از شخصیت هایی سود می برند که آگاهانه یا ناآگاهانه به این حرکت دامن می زنند. رسانه های دیداری کشور به دلیل تولید نکردن فیلم ها و سریال های مورد نیاز خویش، آنها را از رسانه های خارجی تهیه می کنند و در نتیجه از اثرپذیری محیطی و سیاست گذاری شده در امان نمی مانند.
مهم ترین و بیشترین زمان هایی را که مردم به تماشای تلویزیون ها اختصاص می دهند، درست زمانی است که سریال های هندی پخش می شوند. از جمله، نگارنده در سفری به یکی از مناطق دورافتاده و روستایی کشور مشاهده کرده است که اهالی قریه برای تماشای سریال تلویزیونی «زمانی خشو (مادرشوهر) هم عروس بود» و دیدن شخصیت اصلی آن به نام «تولسی»، در خانه ای جمع می شدند که تلویزیون خود را با مولّدهای آفتابی راه انداخته بود.
این سریال بازگوکننده داستانی است که در آن، عروسان خانواده، نقش های اصلی را ایفا می کنند. در این قصه، جوانان محور اصلی تصمیم گیری هایند و بزرگ ترها در بسیاری از تصمیم گیری ها نقشی ندارند. همچنین فرزندان جوان خانواده هر کدام به صورت مستقل و جدا از یکدیگر زندگی می کنند.
هدف نوشتار پیش روی، این نیست که زندگی های مستقل و هسته ای را متعارض با آموزه های دینی جلوه دهد و از نقش اثرگذار رسانه ها در شکل دهی آن به عنوان رویارویی با باورهای دینی یاد کند. فرهنگ دینی و ملی جامعه ای مانند افغانستان بسیار درهم تنیده اند و ساختار اجتماعی، نحوه ی تأمین معیشت اعضای خانواده و مشاغل آنها و از همه مهم تر ساختار اقتصادی خانواده و جامعه کاملاً سنتی است. در نتیجه، اشاعه فرهنگ مدرنیسم به وسیله رسانه ها در زمان کنونی همانند نوزاد نورسی می ماند که برای مراقبت از آن، امکانات و توانایی های بسیاری لازم است و ما در شرایط فعلی از آنها بی بهره ایم.
یکی دیگر از مهم ترین کارکرد رسانه ها در پیوند با نهاد خانواده، اثرگذاری آن بر شیوه پوشش و آرایش اعضای خانواده و در نهایت، تضعیف باورهای دینی است. پیش تر، درباره ی نگاه اسلام در این زمینه اشاراتی داشتیم. اکنون به اجمال، نقش رسانه ها را در این موضوع و رواج پدیده ای به نام مدپرستی بررسی می کنیم.
اصولاً مدگرایی یا مدپرستی از پی آمدهای اساسی لیبرالیسم-مدرنیسم است. این ویژگی به منظور نفع مادی اقتصاد مرکانتیلیستی، به سرعت در جوامع جهان سوم و سنّتی گسترش یافت، به گونه ای که در بسیاری از جوامع، بدون آنکه مدرنیته جای پایی باز کرده باشد، صرفاً آوازه آن، مدگرایی را به وجود آورده است. در این زمینه باید دانست در دوران سخت جهاد مردم افغانستان با نیروهای اشغالگر اتحاد جماهیر شوروی که گاهی قحطی های ناشی از محاصره اقتصادی مناطق جنگی و کمبود آذوقه رخ می نمود، مردم در برخورد با مدپرستی لجام گسیخته ناشی از کارکردهای رسانه ای آن زمان، بر پیکر اتوبوس ها و مینی بوس های شهری نگاشته بودند: «نان در خانه نداریم، این است فیشن مدم ما».
نقش رسانه ها در ایجاد مدهای جدید در جامعه افغانستان چنان اثرگذار و شایع بود و هست که حتی بازدارنده ترین ابزارها نیز نتوانسته اند خاصیت بازدارندگی داشته باشند. برای مثال، در دوران طالبان که احساس شد حتی فکر کردن به مد، جرم به حساب می آید و اساساً رسانه ای وجود نداشت تا به خلق مد بپردازد، گزارش جالبی در روزنامه «جمهوری اسلامی» در ایران به چاپ رسید. بر اساس این گزارش، گزارشگر برای اصلاح موی سر خود به آرایشگاهی در شهر هرات می رود. ایشان ذکر می کند که آرایشگر در آرایشگاه از من پرسید که بر اساس کدام مدل، می خواهم موی سر خویش را اصلاح کنم؟ وی در ادامه می گوید که من برای کنجکاوی پرسیدم: آخرین مد چیست؟ آرایشگر پاسخ داد: «مدل دی کاپریو (بازیگر نقش اول فیلم تایتانیک) ».
این ماجرا، علاوه بر نمایش دل بستگی و علاقه مندی به استفاده از ابزارهای رسانه در سخت ترین شرایط، اثرگذاری آن بر شیوه پوشش و آرایش اعضای خانواده و در نتیجه، به چالش کشیدن نقش مرد به عنوان نگاهبان مزرعه (خانواده) و پاسداری از آن در برابر آتش رسانه ها را می نمایاند.
نام گذاری بسیاری از کالاهای مصرفی به نام بازیگران فیلم های پربیننده، مدت هاست سبب ایجاد و انتقال مدل های جدید شده است. «ساری (42) تولسی»، «حنای تولسی» در بازارهای افغانستان و «کفش یانگوم»، «کیف یانگوم» در بازارهای ایران هم اکنون به وفور یافت می شود. البته اثرپذیری از پوشش و آرایش آرتیست های فیلم ها تنها مربوط به جوامع جهان سوم نیست، بلکه این پدیده از خصایص ذاتی و هدفمند لیبرالیسم است که از مغرب زمین به دیگر کشورها گسترش یافته است. برای مثال، «مارلون براندو در صحنه ای از فیلم «اتوبوسی به نام هوس» به کارگردانی (الیاکازان) پیراهنش را درآورد، در حالی که برخلاف انتظار همه، زیرپیراهنی نپوشیده بود. تازه همه به این فکر افتادند که الزاماً نباید زیرپیراهنی پوشید. چند هفته نگذشت که نصف شدن فروش زیرپیراهنی در سراسر امریکا، سروصدای تولیدکنندگان را درآورد». (43)
«در غرب، محیط خانواده، تأثیر آموزش و پرورش و سطح نسبتاً بالای زندگی طبقات کارگر، محافظ کم و بیش مؤثری را در برابر کنش زیان مند رمان های پلیسی، ماشین های قمار، عکس های سکسی، داستان های مستهجن، فیلم های ممنوع شده برای کمتر از شانزده ساله ها و بالاتر از همه، الکل ها به وجود می آورد. در یک کشور جهان سومی، جایی که توسعه ذهنی، نامتعادل است و برخورد خشونت آمیز دو جهان به شکل قابل ملاحظه ای، سنت های کهن را به لرزه درمی آورد، تأثیرپذیری و حساسیت جوانان جهان سومی در جریان تهاجمات گوناگون، با اصل ماهیت فرهنگ غربی شکل می گیرد. در نتیجه، خانواد جهان سومی وقتی با چنین یورش هایی روبه رو می شود، اغلب، ناتوانی خود را درحفظ استواری و یک پارچگی نشان می دهد». (44)
یکی دیگر از اثرگذاری های رسانه ها بر خانواده و فرهنگ دینی حاکم بر آن، کاهش فعالیت مشترک اعضای خانواده و کمک متقابل آنها به یکدیگر است. «این اثر که در خانواده های پرجمعیت به مراتب بیشتر است،... (45) گفت و گوی میان اعضا را نیز کاهش می دهد.» (46) این در حالی است که بر اساس آموزه های دینی، اعضای خانواده به همکاری با یکدیگر سفارش شده اند. اسلام حتی فراتر از محیط خانواده و در جامعه، به تعریف سازوکارهایی همچون «صله رحم»، «عیادت از بیماران»، «دستگیری از یتیمان و بی نوایان» پرداخته و به عنوان مهم ترین دستور دینی فرموده است: «الجار ثم الدار؛ اول همسایه، سپس خانواده». (47)
البته نباید از یاد برد که اثرگذاری «رسانه ها بر فرهنگ خانواده همواره منفی نیست، بلکه رسانه ها همان گونه که نقش آفرینی منفی دارند، می توانند به ایفای نقش های مثبت نیز بپردازند... . تلویزیون در خانواده های متحد و سالم، هماهنگی و وفاق را افزایش می دهد، در صورتی که در خانواده های متزلزل، به پراکندگی دامن می زند. نفاق و پراکندگی مخصوصاً بر سر انتخاب برنامه ها در می گیرند». (48)
در جامعه افغانستان که فرهنگ ملی-دینی حاکم است و رسانه ها در آغاز راه جدیدی هستند، رسانه های فعال می توانند به ایجاد وفاق در خانواده و حتی خلق عادت های جدید نظیر عادت «چگونگی صرف درست زمان» و «نظم» بپردازند؛ (49) چیزی که از ضرورت های زندگی امروزی به شمار می رود و جزو تصریح آموزه های دینی ماست. با این حال، به شدت از آن غافلیم و گرفتار بی نظمی های مفرط و وقت گذرانی های بیهوده هستیم.

هـ) دین، رسانه و کودکان

رسانه ها برای نفوذ در دنیای کودکان، ناگزیر باید برنامه هایی تولید کنند که کوتاه و با جاذبه های خاص دوران کودکی باشد. پخش این نوع برنامه ها برای تمام مخاطبان تلویزیون های کشور هنوز فراگیر نشده است و محدودیت های مختلفی دارند، ولی در چند سال آینده، توجه بسیاری از رسانه ها به سمت و سوی کودکان معطوف می شود و بسیاری از سیاست گذاری ها از طریق برنامه های خاص کودکان صورت خواهد گرفت. البته هم اکنون نیز کودکان از آسیب پیام های تجاری در امان نیستند و از آنها پیام می گیرند. «این ادعا که توسط تحقیقات خانم کنی به اثبات رسیده، گویای این حقیقت است که کودکان نمی توانند برای مدتی دراز به یک برنامه تلویزیونی توجه کنند، بلکه برنامه های کوتاه تبلیغاتی را با وجود آنکه بدان ها اختصاص ندارد، با علاقه خاصی می بینند». (50)
به طور کلی، تأثیر رسانه ها بر کودکان و تضعیف فرهنگ دینی موجود درباره ی آنها، در محورهای زیر مطالعه و بررسی است:

یک-اجتماعی شدن

بر اساس آموزه های اسلامی، سه نهاد خانواده، مدرسه و مسجد، برای شخصیت بخشی به کودکان مأموریت ویژه دارند. همان طور که اسلام، آداب خاصی را در خانواده برای معاشرت با کودکان تعریف می کند، به همان اندازه، نسبت به آموزش و حضور او در میان اهل ایمان تأکید می ورزد. تمام این سفارش ها برای این صورت می گیرد که وقتی کودکی به بزرگ سالی می رسد و هم زیستی اجتماعی را آغاز می کند، به درستی اجتماعی شده باشد. به عبارت دیگر، «او تمام راه های زندگی کردن در جامعه را آموخته و همه ظرفیت هایش را جهت انجام وظایف فردی و به عنوان جامعه توسعه می بخشد... . این عمل که با هدف برقراری ارتباط مؤثر با دیگران و تمرکز ارزش ها و اعتقادات اساسی جامعه در ذهن افراد صورت می گیرد»، (51) از آنجا اهمیت پیدا می کند که کودکان در کشور با ذهنیت های منفی از پیش ساخته روبه رویند. سابقه تاریخی و رویارویی های نابرابر مذهبی در کشور، مهم ترین و اساسی ترین اصل هم زیستی مسالمت آمیز اجتماعی ما را به نابودی کشانده است. برخلاف تصریح آیات قرآنی و سنت نبوی که تمام مسلمانان را به یاری با یکدیگر و ایجاد اخوت اسلامی فرا می خواند، ذهنیت کودکان در جامعه، از ذهنیت هایی اثر می پذیرد که در آنها جایی برای وفاق و هم گرایی وجود ندارد.
رسانه ها وظیفه دارند با سیاست گذاری و برنامه سازی مناسب بکوشند نسل فردای جامعه، به درستی اجتماعی شود و برادری با یکدیگر را به عنوان ارزش اساسی جامعه درک کند تا فردایی مطمئن و تهی از خشونت های مذهبی داشته باشیم.
عملکرد رسانه های کشور در این حوزه از آن جهت منفی ارزیابی می شود که نه تنها به صورت کارشناسی شده و هدفمند، سیاست گذاری نمی کنند، بلکه آگاهانه یا ناآگاهانه، کودکان و سرمایه های اصلی کشور را به سمت «مصرف گرایی»، «فردیت» و «ذهنی گرایی» سوق می دهند.

دو-آموزش

در فرهنگ دینی، یکی از مهم ترین حقوق فرزند بر والدین، آموزش اوست. پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: ‌«فرزند سه حق اساسی بر پدرش دارد: نام گذاری نیکو، آموزش خواندن و نوشتن و ازدواج». (52)
نقش رسانه ها در آموزش بسیار قابل توجه است. در کشورهای پیشرفته به دلیل اهمیت این موضوع، تحقیقات بسیار گسترده ای انجام پذیرفته است. بر اساس تحقیقی که فورو در ژاپن انجام داده است، کودکانی که زیاد تلویزیون تماشا می کنند، در مقایسه با دیگران، درخشش کمتری از نظر تحصیلی دارند. وی معتقد است «باید به یاد آورد که باهوش ترین کودکان آنهایی هستند که کمتر مجذوب تلویزیون می شوند. اثرات اخلاقی و روانی تلویزیون بر کودکان به خصوص در زمانی که کودک، خود را در قالب یک یا چند بازیگر می بیند یا همچنین ارزش ها و دیدگاه ها در یک قالب خاص دراماتیک مرتبط با نیازهای آنی و تمایلات کودکان عرضه می گردد، افزایش می یابد». (53)
در یکی از تحقیقات انجام شده به وسیله خانم سینگر و همکاران ایشان، نشان داده شده است که کودکانی که زیاد تلویزیون تماشا می کنند و اکثراً طرفدار فیلم های هیجان آور هستند، در مهار گویش و نگارش خود مشکل دارند و در اجرای بازی هایی که نیازمند قدرت فانتزی و به کارگیری استعداد تخیل است، ضعف زیادتری از خود نشان می دهند. علاوه بر این، در تحقیقات کولینز آشکار شده است که کودکان در تکرار اعمال خشونت آمیزی که به تقلید از فیلم ها انجام می دهند، از درک و حسن و قبح عمل عاجزند؛ زیرا فقط عمل و اعمال خشونت آمیز در حافظه آنان نقش بسته است. (54)

و) دین، رسانه و انسان مسلمان

یک-تفکر

در نگاه دین، وجه تمایز انسان از دیگر موجودات، قدرت تعقل و اندیشه اوست. این ویژگی چنان ممتاز است که وقتی فرشتگان الهی نسبت به جانشینی انسان در زمین اعتراض کردند و به دلیل بعد مادی وجود انسان، او را خون ریز و شرور دانستند، خداوند در پاسخ، کلیّت انسان را از این اتهام تبرئه کرد و فرمود که به برخی از انسان ها با ویژگی های خاص، علم به اسما را آموخته که عامل بازدارنده از فساد و خون ریزی است.
همه انسان ها، خلیفه الهی نیستند، همان گونه که همه آن ها شرور و خون ریز نیستند. با این حال، وجود تصریح ها و تأکیدهای بسیار درباره ی تعقل، تدبر و تفکر نشان می دهد انسانیت انسان زمانی معنا می یابد که او با بهره مندی از قدرت اندیشه ای تصمیم بگیرد.
رسانه ها که در پی خلق عالم انتزاعی هستند و همواره در این راستا سیاست گذاری می شوند، تلاش دارند این ویژگی منحصر به فرد انسانی و فرصت اندیشیدن را از او بگیرند. به همین دلیل، فیلم ها و سریال های ملودرام، به شکل معجزه آسایی، پایان خوش و رؤیاگونه پیدا می کنند و برنامه های به اصطلاح سرگرمی و شاد و به ویژه تبلیغات تجاری مخاطب خویش را به عالم انتزاعی وارد می کنند. تکرار این امر در تلویزیون سبب می شود مخاطب رسانه، معتادگونه، برای فرار از رنج خودآگاهی و بیداری و ناکامی ها و سرخوردگی هایش در دنیای ماده محور، به این عالم انتزاعی پناه می برد تا با تخدیر رسانه ای، برای مدتی هرچند کوتاه، دردهای خویش را فراموش کند و از مسئولیت هایی که همواره وجدانش، او را بدان یادآور می شود، خلاصی یابد.
در کشور افغانستان، تجاری بودن رسانه ها و نگاه درآمدزایی به برنامه ها سبب شده است شبکه های تلویزیونی در ساعت های اولیه شب و اوج تماشای تلویزیون، تلاش کنند تا مخاطبان بیشتری را مجذوب خویش سازند. بدین منظور، بیشتر برنامه ها با پرسوناژهایی (شخصیت هایی) پخش می شوند که با ذایقه پوپولیستی (عوام مردم) و با فرهنگ توده ای، سازگار و متناسب باشد. بدین ترتیب، انواعی از برنامه های رقص و آواز، فیلم های سرگرم کننده و برنامه های مهیج برای مخاطبان خسته از فعالیت های روزانه پخش می شود تا در ادامه، زمینه پخش پیام های تجاری فراهم آید. داشتن رویکرد تجارتی به برنامه های تلویزیونی، نه تنها زمینه تفکر را فراهم نمی آورد، بلکه با سلب امکان اندیشیدن از افراد، آنان را در دنیایی غوطه ور می سازد که از عناصر اندیشه ای، تهی و با فرهنگ توده ای، متناسب است. چنین فرهنگی چالش ها و جذابیت های فکری ندارد و مردم غوطه ور در آن، سهولت و آرامشی را که در تخیل و گریز از واقعیت وجود دارد، ترجیح می دهند؛ «فرهنگی که تلاش برای اندیشیدن را محکوم... و واکنش های هیجانی و احساسی را خلق [می کند] و از پیام گیران خود انتظار ندارد از قوه تفکر خود استفاده [...و] تلاش نمایند و واکنش های خود را ایجاد کنند». (55)

دو-مصرف گرایی

فرهنگ دینی، انسان را به اعتدال و میانه روی دعوت می کند و از او می خواهد در دخل و خرج، هزینه ها و درآمدهایش، اقتصاد را پیشه سازد. (56) به این معنی که با نیازسنجی صحیح، درآمدهای حاصل از فعالیت های اقتصادی خویش را هزینه کند. به عبارت روشن تر، دین در هزینه درآمدها، از انسان می خواهد آگاهانه تصمیم بگیرد و با درنظر داشتن مسئولیت خویش در برابر خانواده و جامعه، علاوه بر تأمین نیازهای فردی، به تأمین نیازمندی های اجتماعی نیز بپردازد.
فرهنگ برساخته بر باورهای دینی به انسان یادآور می شود که او برای تأمین معیشت خانواده خود مسئول است و تلاش او در این جهت بسان مبارزه و جهاد در راه خداست. با این همه، چنین نیست که او همه چیز را برای خود و خانواده اش بخواهد، بلکه دین به او الزام می کند قسمتی از درآمدهای مازاد خویش را در قالب «انفاق»، «زکات» یا «خمس» به هم نوعان خود بپردازد و علاوه بر دریافت پاداش معنوی، در ساختن جامعه ای بدون فقر و تهی دستی شریک باشد.
برخلاف این نگرش، رسانه ها با پخش پیام های پی در پی تجاری، تلاش می کنند درآمدهای مخاطبان خویش را به سمت کالاهای تولیدی صاحبان سرمایه و تکنولوژی جذب کنند. «اصولاً غربی ها پس از تولید انبوه انواعی از کالاها و انباشته شدن آنها در انبارها به این فکر افتادند که مصرف گرایی را اشاعه دهند، [پس] از ابزارهای تکنولوژیک یاری گرفتند و با ایجاد برنامه های تفریحی و پخش پیام های تجاری در این امر موفق شدند؛ چراکه پیام های بازرگانی، ظاهر جذاب دارند و نقل قول های زیرکانه آنها از فرهنگ عامه و هنر عامه برمی خیزد». (57)
در افغانستان، فعالیت رسانه ها به درآمدهای ناشی از پخش پیام های تجاری وابسته است. بازار کشور نیز از محصولات صرفاً مصرفی و لوکس انباشته شده است و مهم تر از همه، درصد بالایی از مخاطبان رسانه ها، پیام گیران توده ای هستند. به نظر می رسد «پیام گیران در مقابل نفوذ مؤثر رسانه های جمعی، آسیب پذیر شوند و به زودی، در مقابل وسوسه خریدن کالاهایی که برای فرهنگ توده ای تولید می کنند، تسلیم گردند و لذت کاذب مصرف جمعی، اراده شان را سست کرده و آنها را در معرض استثمار تجاری که انگیزه فرهنگ توده ای است، قرار دهد». (58)

سه-از خودبیگانگی

«اهل سلطه برای تسخیر دیگران، از طریق ضعف ها و نقص ها و نیازهای آنان وارد عمل می شوند. خرگوش را با هویج می فریبند، موش را با پنیر و کبوتر را با دانه. فی المثل، دیدن فیلم های بروسلی، جیمز باند یا رمبو می تواند مخاطب مستعد را از راه پاسخ های مناسبی که به نیازهای کاذب قوه غضبیه اش می دهد، از خود بیگانه کند، به تسخیر کامل بکشاند و استعدادهای بالقوه شیطانی اش را در این سو به فعلیت برساند.» (59) البته بیگانه شدن از خود تنها برای فرهنگ های توده ای مطرح نیست، بلکه «همان طور که شیگتو تسوروی ژاپنی مطرح می کند، در این جهان پرقدرت ارتباطات، ممکن است حتی مجبور شویم برای شهروندانی که در نظام سرمایه داری زندگی می کنند، یک نوع جدید «از خودبیگانگی» را مطرح سازیم». (60)
شکی نیست که رسانه های کشور به دلیل انتقال پیام های رسانه های مبدأ و پخش فیلم های تولید شده در بستر فرهنگ های بی دینی، ظرفیت بسیار بالایی در ایجاد از خودبیگانگی مخاطبان خود دارند. این ظرفیت از طریق پخش برنامه هایی به کار می رود که بر اثر آنها، انسان با ارزش های انسانی از خود بیگانه می شود. در واقع، خوی انسانی خود را که بر بنای فطرتش استوار شده است، به فراموشی می سپارد. این اثرپذیری بیشتر از برنامه هایی صورت می گیرد که در آن، توجه به ارزش های انسانی و ویژگی های ممتاز آدمی، محترمانه به ماورای جهان صداها و تصویرها رانده می شود. در ادبیات فرهنگ دینی، انسان وقتی با خود، بیگانه شد، خدای خویش و در نتیجه، مهم ترین سرمایه خود را به فراموشی می سپارد (61) و در نهایت، تمام آگاهی های خود را نسبت به جامعه، دین و ملت خویش از دست می دهد.

6. نتیجه گیری

از مجموع بررسی اثرگذاری رسانه ها بر فرهنگ دینی در قلمروهای هویت، آموزه های دینی، جامعه، خانواده، کودکان و ویژگی های افراد می توان دریافت که توسعه فرهنگ دینی زمانی معنا می یابد که نسبت به فرصت ها و تهدیدهای فعالیت های رسانه ای آگاه باشیم. به عبارت دیگر، با شناسایی فرصت ها، از توان و قدرت نفوذ رسانه برای توسعه ی فرهنگ دینی، استفاده و در برابر چالش ها فراروی، تصمیم گیری کنیم. چون فعالیت رسانه های دیداری در کشور افغانستان، فزاینده و بسیار با اهمیت است، در ادامه به راهکارهایی اشاره می کنیم که در استفاده از رسانه ها برای توسعه فرهنگ دینی، لازم و ضروری است:

الف) اجرای قانون رسانه ها

مسئولان فرهنگی، کشور، ضمن احترام به اصل آزادی بیان، باید برای حفظ هم بستگی جامعه و پاسداری از ارزش های دینی، قانون رسانه های همگانی را به درستی اجرا کنند و رسانه ها را به اجرای آن وادارند.

ب) پای بندی به اصول ارزشی مشترک

جامعه پذیری مستلزم معرفی الگوها و ارزش های مشترک است. اگر ارزش های مشترکی بر فعالیت های رسانه ای حاکم نباشد، رسانه ها کارکرد واگرایانه پیدا می کنند. بنابراین، دست اندرکاران فعالیت های رسانه ای افغانستان باید به این امر مهم توجه کنند که علاوه بر اهداف خویش، به آرمان ها و نمادهای ملی و فراقومی و آموزه های مشترک دینی پای بند باشند و نسبت به تبلیغ آنها احساس وظیفه کنند.

ج) تهیه فیلم های متناسب با باورهای ملی-مذهبی

چون رسانه های دیداری افغانستان، بیشتر از فراورده های فرهنگی وارداتی استفاده می کنند، پیشنهاد می شود آن تولیداتی پخش شود که با باورهای ملی و مذهبی سازگاری بیشتری دارند یا دست کم تضاد ندارند. علاوه بر این، با درنظرگرفتن کارکردهای رسانه ای، برنامه هایی تهیه و پخش شود که حامل پیام های ارزشی باشند و کاملاً سرگرم کننده نباشند.

د) تلاش برای تولید فیلم

پاسداری از ارزش های ملی و دینی زمانی صورت واقعی به خود می گیرد که برای معرفی آنها از ابزارهای نوین و بسیار کارآمد تکنولوژیک استفاده کنیم. هم زمان با تنوع و تکثر رسانه های دیداری در کشور، رویکرد رسانه ای باید از پخش فیلم های وارداتی، گفت و گو و مسابقات سرگرم کننده و پخش بی رویه پیام های تجاری، به تولید و تهیه فیلم های مناسب تغییر جهت یابد.

هـ) نهادینه سازی تعهد در برابر فرهنگ دینی

تمام راهکارهای یادشده زمانی عملی می شود که صاحبان رسانه و فعالان رسانه ای نسبت به فرهنگ دینی، دغدغه داشته باشند. در این میان، مبلغان و متولیان فرهنگ دینی نیز باید در برابر فعالیت رسانه ای منفعلانه عمل نکنند. مبلغان آگاه و توانمند باید در استفاده از فرصت های رسانه ای به ویژه نوع دیداری آن احساس وظیفه کنند و به نسبت علاقه مندی خویش، توان مندی هایشان را در این زمینه افزایش دهند.

پی‌نوشت‌ها:

1. داریوش آشوری، تعریف ها و مفهوم فرهنگ، ص 75.
2. علی اکبر رشاد، «سهم و نقش فکری دینی در توسعه»، اسلام و توسعه (مجموعه مقالات)، ص 144.
3. محمد منصور نژاد، دین و توسعه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، ص 54.
4. ECO.
5. نک: داوود فیرحی، «رسانه ها و تحول فرهنگی سیاسی در خاورمیانه»، فصل نامه علوم سیاسی، ش 8.
6. ادیت فرون، تعبیر «غول خجالتی» را برای تلویزیون به کار برده است.
7. نیل پستمن، زندگی در عیش؛ مردن در خوشی، ترجمه: صادق طباطبایی، ص 73.
8. همان، ص 76.
9. سیدحسین نصر، جوان مسلمان و دنیای متجدد، ترجمه: مرتضی اسدی، ص 345.
10. نک: «رسانه ها و تحول فرهنگی سیاسی در خاورمیانه»، فصل نامه علوم سیاسی، ش 8.
11. نک: محمد معین، فرهنگ معین، ج1، ص 189.
12. محمد دادگران، مبانی ارتباطات جمعی، صص 15 و 16.
13. همان، ص 30.
14. مانوئل کاستلز، عصر اطلاعات: اقتصاد، جامعه و فرهنگ (جامعه شبکه ای)، ترجمه: احد علیقلیان و افشین خاکباز، ص 383.
15. نیل پستمن: تکنوپولی، ترجمه: صادق طباطبایی، ص 101.
16. دومینیک استریناتی، مقدمه ای بر نظریه های فرهنگ عامه، ترجمه: ثریا پاک نظر، ص 24.
17. نک: حمید پارسانیا، «هفت نظریه بر اصلاحات»، کتاب نقد، سال چهارم، ش 16، پاییز 1379، صص 95 و 95.
18. مقدمه ای بر نظریه های فرهنگ عامه، ص 24.
19. بیوکوف، تلویزیون و دکترین های آن در غرب، ترجمه: محمد حافظی، ص 190.
20. همان، ص 202.
21. عصر اطلاعات اقتصاد، جامعه و فرهنگ (جامعه شبکه ای)، ج2، صص 24-26.
22. نک: همان، ص 27.
23. داریوش شایگان، افسون زدگی جدید، هویت چهل تکه و تفکر سیار، ترجمه: فاطمه ولیانی، صص 162 و 163.
24. نک: سیدکاظم سیدباقری، «جهانی شدن و پویایی انتظارات از دین»، در: «جهانی شدن و دین؛‌ فرصت ها و چالش ها» (مجموعه مقالات چهارمین کنگره دین پژوهان)، ص 191.
25. نک: مقدمه ای بر نظریه های فرهنگ عامه،ص 311.
26. نک: «جهانی شدن و پویایی انتظارات از دین»، در: «جهانی شدن و دین؛ فرصت ها و چالش ها» (مجموعه مقالات چهارمین کنگره دین پژوهان)، ص 196.
27. http://jusus-is-savior.com
28. مقاله ای با همین عنوان در هفته نامه مشارکت ملی چاپ کامل منتشر شده است. نک:
www.wahdat.net
29. حسن بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج1، ص 404.
30. بحارالانوار، ج28، ص 104.
31. ران کازنو، جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی، ترجمه: باقر ساروخانی و منوچهر محسنی، ص 37.
32. نک: همان، ص 38.
33. نک: انسان: 7-9.
34. نک: احمد اکبری، پست مدرنیسم و اسلام، ص 477.
35. همان، ص 433.
36. نک: بقره: 223.
37. بحارالانوار، ج100، ص 249. (انّما رجل فتزین امرئته و تخرج من باب ها فهو دیوث؛ مردی که زنش در برابر دیدگانش با رضایت و اجازه او، آرایش کند و از خانه بیرون برود، به صورتی که در معرض دید همگان قرار گیرد، دیوث است و هرکه آن مرد را دیوث، بنامد گناهی نکرده است).
38. بحارالانوار، ج72، ص 137.
39. بروس کوهن، مبانی جامعه شناسی، ترجمه: غلام عباس توسلی و رضا فاضل، ص 177.
40. همان، ص 175.
41. الوین تافلر، موج سوم، ترجمه: شهیندخت خوارزمی، ص 291.
42. نوعی پوشش زنانه در هند.
43. هفته نامه چلچراغ، ش 31، ص 18.
44. هربرت شیلر، وسایل ارتباط جمعی و امپراتوری امریکا، ترجمه: احمد میرعابدینی، ص 269.
45. جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی، ص 151.
46. همان، ص 153.
47. بحارالانوار، ج43، ص 81.
48. جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی، ص 153.
49. همان.
50. همان، ص 141.
51. مبانی جامعه شناسی، ص 106.
52. محمدبن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج21، ص 482.
53. جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی، ص 144.
54. نک: صادق طباطبایی، طلوع ماهواره افول فرهنگ، ص 73.
55. مقدمه ای بر نظریه های فرهنگ عامه، ص 38.
56. اصول کافی، ج4، ص 53 (عن ابی عبدالله علیه السلام: ضمنت لمن اقتصد ان لا یفتقر).
57. مقدمه ای بر نظریه های فرهنگ عامه، ص 305.
58. همان، ص 25.
59. سیدمرتضی آوینی، آیینه جادو، ج1، ص 13.
60. وسایل ارتباط جمعی و امپراتوری امریکا، ص 255.
61. نک: «وَ لاَ تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ أُولئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ‌» (حشر: 19).

فهرست منابع :
*قرآن کریم.
1. آشوری، داریوش، تعریف ها و مفهوم فرهنگ، تهران، آگاه، چاپ دوم، 1381.
2. آوینی، سیدمرتضی، آیینه جادو، جلد1، تهران، ساقی، چاپ سوم، 1381.
3. احمد، اکبری، پست مدرنیسم و اسلام، تهران، نشر ثالث با همکاری مرکز بین المللی گفت و گوی تمدن ها، 1380.
4. استریناتی، دومینیک، مقدمه ای بر نظریه های فرهنگ عامه، ترجمه: ثریا پاک نظر، تهران، گام نو، چاپ اول، 1380.
5. پارسانیا، حمید، «هفت نظریه بر اصلاحات»، کتاب نقد، سال چهارم، شماره 16، پاییز 1379.
6. پستمن، نیل، زندگی در عیش، مردن در خوشی، ترجمه: صادق طباطبایی، تهران، اطلاعات، 1375.
7. پستمن، نیل، تکنوپولی، ترجمه: صادق طباطبایی، تهران، اطلاعات، 1381.
8. رشاد، علی اکبر، «سهم و نقش فکری دینی در توسعه»، در: اسلام و توسعه (مجموعه مقالات)، تدوین: پژوهشکده فرهنگ و معارف، قم، دقتر نشر معارف، چاپ اول، 1382.
9. فیرحی، داوود، «رسانه ها و تحول فرهنگی سیاسی در خاورمیانه»، فصل نامه علوم سیاسی، شماره 8.
10. کاستلز، مانوئل، عصر اطلاعات: اقتصاد، جامعه و فرهنگ (جامعه شبکه ای)، ترجمه: احمد علیقلیان و افشین خاکباز، تهران، طرح نو، 1380.
11. بیریوکوف، تلویزیون و دکترین های آن در غرب، ترجمه: محمد حافظی، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها، 1372.
12. تافلر، الوین، موج سوم، ترجمه: شهیندخت خوارزمی، تهران: نشر فاخته، چاپ دهم، 1374.
13. حر عاملی، محمدبن حسن، وسائل الشیعه، جلد 21، قم، مؤسسه آل البیت، 1409 هـ.ق.
14. سید باقری، سیدکاظم، «جهانی شدن و پویایی انتظارات از دین»، در «جهانی شدن و دین؛ فرصت ها و چالش ها» (مجموعه مقالات چهارمین کنگره دین پژوهان) ؛ قم، دبیرخانه دین پژوهان، چاپ اول، 1382.
15. شایگان، داریوش، افسون زدگی جدید، هویت چهل تکه و تفکر سیار، ترجمه: فاطمه ولیانی، تهران، نشر و پژوهش فروزان روز، 1380.
16. شیلر، هربرت، وسایل ارتباط جمعی و امپراتوری امریکا، ترجمه: احمد میرعابدینی، تهران: سروش، چاپ اول، 1377.
17. طباطبایی، سیدصادق، طلوع ماهواره افول فرهنگ، تهران، اطلاعات، چاپ سوم، 1384.
18. کلینی، حسن بن یعقوب، اصول کافی (جلد1)، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365.
19. کازنو، ژان، جامعه شناسی وسایل ارتباط جمعی، ترجمه: باقر ساروخانی و منوچهر محسنی، تهران، انتشارات اطلاعات، چاپ هشتم، 1384.
20. کوهن، بروس، مبانی جامعه شناسی، ترجمه: غلام عباس توسلی و رضا فاضل، تهران، سمت، چاپ دوازدهم، 1380.
21. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، جلد 28، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404 هـ.ق.
22. معین، محمد، فرهنگ معین جلد 1، تهران، امیرکبیر، 1342.
23. دادگران، محمد، مبانی ارتباطات جمعی، تهران، فیروزه، 1374.
24. منصورنژاد، محمد، دین و توسعه فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، تهران، مؤسسه نشر علوم نوین، چاپ اول، 1379.
25. نصر، سیدحسن، جوان مسلمان و دنیای متجدد، ترجمه: مرتضی اسعدی، تهران، طرح نو، 1373.
26. هفته نامه چلچراغ، شماره 31.
1. ‌http://jusus-is-savior.com

منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ (1390)، مجموعه مقالات دومین همایش بین المللی «دین و رسانه» «رسانه دینی، دین رسانه ای»، قم: مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، چاپ اول