پشه چو پُر شد بزند پیل را
صعوهای در کنار دریا بالای درختی آشیانه داشت و بچه کرده و در آن بیشه فیلی بود. هر روز به کنار دریا میآمد و آب میخورد و در سایه آن درخت میآسود و پشت و پهلوی خود را به درخت مالیدی و درخت را به حرکت آوردی و
زمینه پیدایش
صعوهای در کنار دریا بالای درختی آشیانه داشت و بچه کرده و در آن بیشه فیلی بود. هر روز به کنار دریا میآمد و آب میخورد و در سایه آن درخت میآسود و پشت و پهلوی خود را به درخت مالیدی و درخت را به حرکت آوردی و بچگان مرغ را زحمت رساندی. روزی که آن گنجشک، بچگان خود را در رنج و تَعَب دید، گفت: «فیل مرا دشمن است باید که دشمن را از روی حکمت و تدبیر از پای درآورد. در این کار همدستی میباید. پیش مهتر پشهها باید رفت و با او مصلحت و مشورت کرد.» پیش مهتر پشهها رفت و حقیقت حال خود و فیل باز گفت و گفت: «از تو مدد و یاری میخواهم که تو را با لشکرت در چشم و گوش او فرود آورم و لشکر خود را بفرمایی که به چشم و گوش او نیش زنند.» مهتر پشهها قبول کرد و گفت: «این کار سهل است.» در ساعت، مهتر با فوج و لشکر بر سر و گوش و چشم فیل فرود آمدند تا آنکه خون روان شد. آنگاه صعوه پیش مهتر مگسان رفت و حقیقت حال فیل باز گفت که پشهها بر سر و چشم و گوش او فرود آمدند و زخم زندهاند. الحال باید که شما با فوج و حشم خود بر آن جراحتها بنشینید و طعمه خود کنید و بالای زخم سرگین بیندازید تا کرم بر آن جراحتها افتد و نابینا گردد. در ساعت مهتر مگسان با فوج خود بر گوش و چشم فیل فرود آمدند و یک شب و روز بر آن جراحتها سرگین میانداختند تا کرم افتاد و فیل نابینا گشت و به چَرا نتوانست رفت. صعوه گفت: «در این مقام، پارهای انتقام خود کشیدم، اما حیله باید کرد که به یک بارگی هلاک گردد.» آنگاه نزدیک غوک رفت و گفت: «مدد تو باقی مانده است.» گفت: «کدام است؟» گفت: «در کنار دریا موضعی که بسیار عمیق باشد در وقت صبح چنانکه عادت شماست با یاران خود آنجا جمع گشته بانگ و فریاد کنید، چون امروز چهار روز است که فیل کور شده است او راه آب نمیداند تشنه است بر اثر صدای شما به آب خوردن خواهد آمد چون به کنار آب رسد پای در آب نهد غرق شود در آن وقت از شر او ایمن گردیم.» پس غوک در وقت سحر با یاران خود به موضعی که بسیار عمیق بود رفتند و بانگ و فریاد میکردند. فیل از شدت تشنگی پی بانگ غوکان رفت تا به کنار دریا رسید. پای در آب نهاد فرو رفت و غرق شد و در میان مردم مثل گشت «پشه چو پُر شد بزند پیل را.»(1)پیامها
1. اتحاد و همدلی موجب افزایش نیرو و توانایی انسانهاست.2. انسانها با اتحاد و انسجام کارهای نشدنی را میتوانند انجام دهند.
3. یک دست صدا ندارد.
4. شرط موفقیت یک جامعه اتحاد و همدلی افراد آن است. این ضربالمثل در بیان فایده اتحاد و همدلی به کار میرود.
ضرب المثل های هم مضمون
ـ آب به آب میخورد زور بر میدارد.ـ آتش از آتش گُل میکند.
ـ آری، به اتفاق جهان میتوان گرفت.
ـ آنها دو نفر بودند همراه، ما صد نفر بودیم تنها.
ـ اتحاد، موجب قوّت است.
ـ دو بلبل بر گلی خوشتر سُرایند.
ـ دو هیزم را به هم بهتر بود سوز.(2)
اشعار هم مضمون
چو همپشت باشید و هم یکزبان * یکی کوه کندن ز بن میتوان (فردوسی)صد هزاران «خیط یک تو» را نباشد قوّتی * چون به هم برتافتی اسفندیارش نگسلد (سعدی)
مورچگان را چو بود اتفاق * شیر ژیان را بدرانند پوست (سعدی)
ریشه های قرآنی حدیثی
«وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ؛ همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید.» (آل عمران: 103)امام علی(علیه السلام): «اِنَّهُ لَمْیَجْتَمِعْ قَوْمٌ قَطُّ عَلی اَمْرٍ واحِدٍ اِلاَّ اشْتَدَّ اَمْرُهُمْ وَاسْتُحکِمَتْ عُقْدَتُهُم؛ هرگز گروهی بر یک کار متحد نشدند مگر آنکه کارشان قوّت گرفت و پیمانشان استحکام یافت».(3)
لغات
صعوه: گنجشک.مالیدی: میمالید.
تعب: زحمت.
مهتر: رئیس بزرگ.
حشم: خدمتکاران.
سرگین: مدفوع.
همپشت: یار.
بُن: ریشه.
خیط یکتو: نخ یک لایه.
برتافتی: ببافی.
نگسلد: جدا نکند.
ژیان: خشمگین.
پی نوشت ها :
1. حسن ذوالفقاری، داستانهای امثال، تهران، مازیار، چ 2، 1385، ص 311.
2. غلامرضا حیدری ابهری، حکمتنامه پارسیان، قم، نشر جمال، چ 1، 1385، ص 51.
3. همان.
4. علامه مجلسی، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث، چ 3، 1403 هـ.ق، ج 32، ص 405.
مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}