زمینه پیدایش

متوکل، خلیفه ستم‌کار عباسی به جوانی به نام «فتح» علاقه‌مند شد، به گونه‌ای که تمام فنون زمان را به او آموخت تا اینکه نوبت به شناگری رسید. از قضا، روزی که «فتح» در دجله شنا می‌کرد ناگهان موج سهمگینی برخاست و جوان را در کام خود فرو برد. غواصان به دجله ریختند و رودخانه را زیر و رو کردند، ولی اثری از جوان نیافتند. پس از مدتی کوتاه، شخصی نزد خلیفه آمد و پیدا شدن گم‌‌شده را بشارت داد. وقتی جوان را آوردند، واقعه را از او پرسید. فتح با خوشحالی پاسخ داد: «هنگامی که موج نا به‌هنگام، مرا برداشت، مدتی زیر آب غوطه خوردم و از سویی به سوی دیگر رانده شدم. در این موقع، موج عظیمی برخاست و مرا به ساحل پرتاب کرد. وقتی چشم باز کردم خودم را در حفره‌ای از حفره‌های دیوار دجله یافتم. ساعت‌ها گذشت. ناگهان چشمم به طبق نانی افتاد که از جلوی من بر روی دجله می‌گذرد، دست دراز کردم نان را برداشتم و رفع گرسنگی کردم. هفت روز به این ترتیب گذشت. در روز هفتم مردی به قصد ماهی‌گیری به آن منطقه آمد و چون مرا در آن حفره یافت با تور ماهی‌گیری خود بالا کشید. در ضمن بر روی قطعات نان که همه روزه در ساعت معینی بر روی دجله می‌آمد عبارت «محمد بن الحسین الاسکاف» دیده می‌شد که باید تحقیق کرد این شخص کیست و مقصودش از این عمل چیست». متوکل دستور داد به جست‌وجوی آن مرد بروند. پس از تفحص فراوان، بالاخره «محمد اسکاف» را در بغداد یافتند. اما او در جواب گفت: «مرا با خلیفه کاری نیست. اگر اوامری باشد در اجرای فرمان آماده‌ام.» متوکل با شنیدن این خبر به خانه «محمد اسکاف» رفت و جریان نان‌ها را جویا شد. او در جواب گفت: «برنامه زندگی من از آغاز تشکیل خانواده این است که روزانه، مقداری نان برای اطعام فقرا کنار می‌گذارم. اکنون چند روزی است که کسی به سراغ نان نمی‌آید. از آنجا که نان صدقه را باید انفاق کرد؛ در این چند روز قطعات نان را چند ساعتی پس از صرف ناهار و عدم مراجعه مستمندان، به دجله می‌انداختم تا لااقل ماهی‌های دجله بی‌نصیب نمانند.» خلیفه وی را مورد توجه قرار داد. ضمناً در لفافه به او گفت: «تو نیکی را به دجله می‌اندازی بی‌خبر از آنکه خدای سبحان آن را در خشکی به تو باز می‌گرداند».(1)

پیامها

زمانی که شخصی بدون هیچ گونه چشمداشتی به دیگران نیکی، احسان و انفاق کند.

ضرب المثل های هم مضمون

ـ چون نیکی کنی، نیکی آید برت.(2) (فردوسی)
ـ نیکی، راه به خانه صاحب خود برد.(3)
ـ نیکی گم نشود.(4)
ـ آن کس که نکو کرد و بدی دید، کدام است؟(5)
ـ یار شو خلق را و یاری بین.(6) (اوحدی)

اشعار هم مضمون

به گیتی جز از دست نیکی مبر * که آید یکی روز، نیکی به بر(7) (اسدی)
ببخش مال و مترس از کمی،‌ که هر چه دهی * جزای آن به یکی، ده ز دادگر یابی(8) (سلمان ساوجی)
نیکویی، بر دهد به نیکوکار * بازگردد بدی به بدکردار (9) (حمدالله مستوفی)

ریشه های قرآنی حدیثی

امام حسین(علیه السلام): «مَنْ أحْسَنَ أحْسَنَ اللهُ اِلَیْهِ؛ هر که نیکی کند،‌ خدا هم به او نیکی خواهد کرد.»(10)
امام علی(علیه السلام): «أحْسِنْ یُحْسَنْ اِلیکَ؛ نیکی کن تا به تو نیکی شود».(11)

پی نوشت ها :

1. ریشه‌های تاریخی امثال و حکم، ج 1، صص 309 و 310.
2. امثال و حکم، ج 2، ص 670.
3. همان، ج 4، ص 1876.
4. همان.
5. همان، ج 1، ص 62.
6. همان، ج 4، ص 2029.
7. امثال و حکم دهخدا، ج 1، ص 455.
8. همان، ج 4، ص 1740.
9. همان، ص 1876.
10. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 78، ص 122.
11. همان، ج 77، ص 385.

منبع مقاله :
مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما