به کوشش: رضا باقریان موحد
 
 



 
هر آن کاو خاطر مجموع و یار نازنین دارد *** سعادت همدم او گشت و دولت همنشین دارد
حریم عشق را در گه بسی بالاتر از عقل است *** کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد
دهان تنگ شیرینش مگر ملک سلیمان است *** که نقش خاتم لعلش جهان زیر نگین دارد
لب لعل و خط مشکین چو آنش هست و اینش هست *** بنازم دلبر خود را که حُسنش آن و این دارد
به خواری منگر ای مُنعم ضعیفان و نحیفان را *** که صدر مجلس عشرت گدای ره نشین دارد
چو بر روی زمین باشی توانایی غنیمت دان *** که دوران ناتوانی ها بسی زیر زمین دارد
بلا گردان جان و تن دعای مستمندان است *** که بیند خیر ازان خرمن که ننگ از خوشه چین دارد
صبا از عشق من رمزی بگو با آن شه خوبان *** که صد جمشید و کیخسرو و غلام کمترین دارد
و گر گوید نمی خواهم چو حافظ عاشق مفلس *** بگوییدش که سلطانی گدایی همنشین دارد

تفسیر عرفانی
1. بخت و اقبال، همنشین و همراه کسی است که دلی آسوده و خاطری جمع دارد و معشوقی زیبا و دوست داشتنی نیز همیشه با اوست.
2. مقام و منزلت عشق، بسیار بالاتر و رفیع تر از عقل است و کسی می تواند بر آستانه ی آن بوسه بزند و به آن راه یابد که جان خود را در دست گرفته، آماده ی جان باختن باشد.
3. دهان کوچک و زیبای یار مانند مُلک سلیمان است که نقش خاتم لب سرخ او مانند انگشتری سلیمان، جهان را زیر نگین خود گرفته است و بر همه جا فرمانروایی دارد. دهان معشوق، چنان شیرین است که همه ی جهان را عاشق و گرفتار خود می کند.
4. معشوق من، لبی زیبا و خطی مشکین دارد و من به این زیبایی او افتخار می کنم و می نازم که هم آن دارد و هم این، معشوق من همه ی زیبایی ها را دارد.
5. ای توانگر! بر ضعیفان و ناتوانان به چشم حقارت نگاه مکن که گدایان راه نشین بر بالای مجلس عیش و شادی جای دارند.
6. تا زمانی که زنده ای و بر روی زمین راه می روی، قدرت و توانایی را مغتنم بدان؛ زیرا روزگار، ناتوان ها و زبون های بسیار در زیر زمین پنهان کرده است.
7. دعای خیر نیازمندان و فقرا درد و بلا را از جان و تن انسان دور می کند؛ چه کسی از آن خرمن، خیر و برکت می بیند که از گدایی خوشه چین ننگ دارد و از آن نصیبی به فقرا نرسیده است؟
8. ای باد صبا! به آن شاه کشور زیبارویان بگو که من چه اندازه دوستش دارم؛ آن شاه با عظمتی که صد جمشید و کیخسرو، کمترین غلام او هستند.
9. ای باد صبا! اگر آن شاه زیبارویان به تو گفت که عاشق تهیدستی چون حافظ را نمی خواهم، به او بگو که معمولاً در کنار هر پادشاهی، یک گدای بینوا نیز دیده می شود.

منبع مقاله: باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول.