نویسنده: دکتر گیتی شمس




 

زمانی که فرد دچار وسواس فکری می شود، یک احساس هیجانی منفی مانند احساس اضطراب، نگرانی، ناراحتی یا چندش بر او مسلط می شود. در این فرآیند، به دنبال راهکاری می گردد که از دست این افکار خلاص شود و یا با انجام دادن کاری یا کارهایی در جهت کاهش این احساس های ناخوشایند برآید. زمانی که پاسخ رفتاری فرد به افکار وسواسی، مرتب با یک روش «مشابه» تکرار شود، در آن صورت این روند «رفتار آیین مند اجباری» نامیده می شود. معمولاً فرد به «اجبار» و بدون میل و خواست خود، آن ها را انجام می دهد، هیچ گونه علاقه ای به انجام شان ندارد، بی اراده رفتار می کند، و از رفتارهای خود بسیار ناراحت می شود.

1. پاسخ های رفتاری هدفمند، تکراری و افراطی اند.

اگرچه پاسخ ها رفتاری آیین مند اجباری و اعمال خنثی سازی، رفتارها و اعمالی هدفمند و تکرارشونده اند که فرد «مجبور» به انجام آن هاست، ولی شایان ذکر است که فرد از انجام این اعمال به وضوح «آگاهی» دارد و به دلخواه و هوشیارانه و در تبعیت از افکار، به آن ها دست می زند (برخلاف افکار وسواسی که خارج از اراده ی فرد، وارد ذهن می شوند). پاسخ های رفتاری که به افکار وسواسی داده می شود، بیش از حد تکرارشونده است. فرد، رفتاری مانند استحمام، شست وشوی دست یا وضو را فقط یک بار انجام نمی دهد، بلکه بخش اعظم طول روز را با این رفتارهای تکرارشونده می گذراند.

2. فرد خود را ملزم به انجام آن ها می داند یا خود را به انجام آن ها مجبور می کند.

این افراد معمولاً احساس می کنند یک «فشار درونی بسیار قوی» آن ها را به انجام رفتارهای آیین مند اجباری یا اعمال خنثی سازی وادار می کند. آن ها ابتدا مقاومت می کنند، ولی فشار هیجانی درونی (احساس پریشانی و ناراحتی) افزایش می یابد. در این حالت، غالباً تسلیم و وارد عمل می شوند. این رفتارهای آیین مند اجباری و اعمال خنثی سازی تا برخورداری فرد از رضایت کامل، ادامه می یابند (افراد گاهی نه به علت رضایت که به علت خستگی شدید ناشی از اعمال، به رفتار خود خاتمه می دهند). با انجام رفتارهای آیین مند اجباری، فشار درونی مذکور به طور موقت کاهش می یابد. با کاهش فشار درونی، میزان گزندگی و هجوم افکار هم به نسبت کم می شود، ولی داستان به همین جا خاتمه نمی یابد. اقیانوس پرتلاطم تفکر، رفتار و هیجان به طور موقت و شاید کاذب آرام گرفته است و توفان بعدی با احیای فکر وسواسی بعدی شروع به فعالیت و طغیان می کند. با احیای مجدد یک فکر وسواسی، روند مذکور به صورت یک دورِ باطل در جهت افزایش، استحکام و نهادینه شدن هر چه بیش تر فرایند مذکور ادامه می یابد.

3. افراد احساس می کنند کنترل خود را بر روی رفتارشان از دست داده اند:

معمولاً به علت تبعیت بیش از حد از رفتارهای مذکور و تکرار بیش از اندازه ی آن ها، خود را برده و اسیر رفتارهای خویش می دانند،
به طوری که احساس می کنند دیگر کنترلی بر روی آن ها ندارند و عنان از کف داده اند. آن ها انجام این رفتارها را ضروری می دانند و بر این باورند که این رفتارها دست کم برای مدتی کوتاه آن ها را از شر افکارشان رها می کند (اگرچه این امر واقعیت دارد، ولی از نظر ما این رفتارها عامل اصلی تداوم و نگهداری نشانه های بیماری است).

4. واکنش ها و پاسخ های رفتاری برای «مقابله با افکار منفی» و یا «نتایج و عواقب ناشی از افکار منفی» شکل می گیرند:

وسواس های عملی برای کاهش اضطراب و ناراحتی ناشی از وسواس های فکری و اعمال خنثی سازی به علت احساس خطر و آسیب احتمالی ناشی از افکار وسواسی انجام می شوند. وسواس های عملی و خنثی سازی، از اضطراب و ناراحتی می کاهند و آرامش نسبی ایجاد می کنند، ولی این کاهش هیجان معمولاً موقتی است. افراد گاهی خود را مصمم به پاسخ می بینند و تصور می کنند اگر به وسواس های فکری از طریق وسواس های عملی و اعمال خنثی سازی پاسخ ندهند، زمینه را برای افزایش شدیدتر اضطراب و ناراحتی خود فراهم کرده اند (تفکر نادرست).
منبع مقاله: شمس، گیتی، (1388)، شناخت وسواس و علایم آن: راهنمای علمی شناسایی علایم وسواس، تهران، نشر قطره، 1388.