نویسنده: حجة الاسلام دکترسیدعلی دلبری




 

1. خلط میان معانی عرفی با مفاهیم علمی و عقلی

از آفات فهم حدیث، خلط میان معانی عرفی متداول میان مردم (که مبنای کتاب و سنت است) با دقتهای حدیث پژوه بیرون از فهم عرف می باشد. از آنجا که محاورات کتاب و سنّت، بر پایه عرف است و شارع، جز موارد و مخاطبان خاص، با محاورات عرفی سخن می راند، بر هر فقیه و حدیث پژوهی لازم است برای درک درست آموزه های کتاب و سنّت از اختلاط میان مفاهیم عقلی دقیق و معانی عرفی پرهیز کند، چنان که برخی محققان گوشزد کرده اند: «و منها... الاحتزازُ عن الخلطِ بین دقائقِ العلومِ و العقلیاتِ الدقیقةِ و بینَ المعانی العرفیةِ العادیةِ، فإنه کثیراً ما یقعُ الخطاءُ لأجلِه کما یتَّفق کثیرا لبعض المشتغلین بدقائقِ العلومِ حتی أصولِ الفقهِ بالمعنی الرائجِ فی أعصارِنا الخلطُ بینَ المعانی العرفیةِ السوقیةِ الرائجةِ بینَ أهلِ المحاورةِ المبنیِّ علیها الکتابُ و السنةُ و الدقائق الخارجة عن فهم العرف، بل قد یقع الخلطُ لبعضهم بین الاصطلاحاتِ الرائجةِ فی العلوم الفلسفیةِ أو الأدقِّ منها و بینَ المعانی العرفیةِ فی خلافِ الواقعِ لأجلِه؛ (1) یکی از شرایط اجتهاد، پرهیز از اختلاط بین مفاهیم عقلی دقیق و معانی عرفی است؛ چرا که از این راه خطای بسیار رخ می دهد، چنان که نه تنها برای بسیاری از دانش آموختگان مباحث عقلی و حتی اصول فقه (با معنای امروزی اش)، خلط میان معانی عرفی متداول میان مردم (که مبنای کتاب و سنت است) با دقتهای بیرون از فهم عرف، اتفاق افتاده است، بلکه برخی با خلط اصطلاحات فلسفی و عرفانی با معانی عرفی، به این اشتباه دچار شده اند». (2)

2. خلط میان روایات تعبدی با روایات ارشادی (مؤیّد امور عقلایی)

بدون تردید مضمون برخی روایات معصومان علیهم السلام تعبدی و برخی دیگر ارشادی و تأیید روشهای عقلا در زندگی است. عدم توجه حدیث پژوه در این گونه موارد و خلط میان این دو دسته روایات، از آسیبهای فهم حدیث است.
برای نمونه روایات مربوط به قرعه و مصادیق آن توجه برانگیز است: «کلُّ مجهول ففیه القرعةُ؛ (3) در هر ناشناخته ای، قرعه به کار می رود»، «إنَّ القرعةَ لکل أمرٍ مشتبهٍ؛ (4) در هر امر مشتبهی قرعه به کار می رود».
امام خمینی رحمه الله پس از بررسی روایات مربوط به قرعه (5) می گوید: فقیهان در فهم این روایات، به مشکل برخورده اند؛ چرا که روایتهای عام، تخصیص بسیار دارد و هر جا تخصیص فراوان باشد، صادر شدن عام، مستهجن و ناپسند است. از این رو، عمومات مربوط به قرعه از حجّیت می افتد. (6)
به نظر ایشان، روایات قرعه، در مقام بیان امری تعبّدی نیست تا دچار تخصیص مستهجن باشد؛ بلکه تأکید و تأیید امری عقلایی است و فراتر از آن، عمومیتی ندارد. وی می نویسد: قرعه امری عقلایی است و یکی از راههای حل منازعات است، در جایی که رجحان در میان نباشد و نزاع در حقوق الناس باشد. این امر، از دیرباز در میان مردم رایج بوده است... بنابراین، روایات مربوط به قرعه، ناظر به همین امر عقلایی است و عمومی فراتر از آن ندارد تا مستلزم تخصیص مستهجن گردد. (7)

3. تأثیرپذیری از فرهنگهای غیر دینی

یکی از آسیبهای مهم در فهم حدیث، تأثیرپذیری حدیث پژوهان از فرهنگهای غیر دینی است. چه بسا حدیث پژوه با دقت در برداشتهای حدیثی، دریابد که بخشی از آنچه از دین، مستند به حدیث می شناسد، از دین نیست و در طول چند قرن، از سایر فرهنگها به فرهنگ اسلامی وارد شده است. از باب نمونه به برخی از آنها اشاره می شود:
در روایتی ابوهریره از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند که فرمود: «الشُّومُ فِی ثَلاثٍ: المَرْأَةِ و الدّارِ و الْفَرَس؛ شومی در سه چیز است: زن، خانه و اسب». (8) در حالی که این مطلب از مثلهای متداول قبل از اسلام بود و از همین رو عایشه به او اعتراض کرد که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم این را سخن نادرست زمانِ جاهلیت دانسته اند. (9)
شهید مطهری رحمه الله پوشیدن صورت و نقاب زدن را که در برخی روایتها و دیدگاههای فقیهان وجود دارد برگرفته از آداب و رسوم ایرانیان در دوره ای از تاریخ می داند و معتقد است فقیهانی که فتوا به وجوب پوشش صورت داده اند، طبیعتاً تحت تأثیر این عادت بوده اند: «در ایران و در بین یهود و مللی که از فکر یهود پیروی می کردند، حجاب به مراتب شدیدتر از آنچه اسلام می خواست، وجود داشت. در بین این ملتها، وجه و کفّین هم پوشیده می شد... اسلام گرچه پوشانیدن وجه و کفّین را واجب نکرد، ولی تحریم هم نکرد؛ یعنی اسلام علیه پوشانیدن چهر قیام نکرد و باز گذاشتن را واجب ننمود و در نتیجه، ملتهای غیر عرب که مسلمان شدند، از همان عادت و رسم دیرین خود تبعیت کردند». (10)
یکی از نویسندگان عرب می گوید: «بسیاری از احکام امروز که به نام اسلام بر زنان عرب فرض شده، از اسلام نیست، بلکه میراث اندیشه های عمر بن خطاب و مردانی چون اوست که خوی پدرسالارانه ی خویش را در اسلام به جای گذاشتند». (11)
مطالعه دقیق فرهنگهای ملّی و نیز شناخت اوضاع و احوال فرهنگی، سبب می شود که چنین تحمیلی صورت نگیرد، چنان که آشنایی با تاریخ فرهنگ مسلمانان در دوره های گذشته و نیز شناخت فرهنگ جاهلیت پیش از اسلام، در بررسی نصوص دینی و برداشت از آن، بسیار سودمند است. (12)

4. خلط معنای عربی با فارسی

پس از ورود اسلام به ایران، بسیاری از واژگان زبان عربی در زبان فارسی متداول گشت. لکن این واژگان در زبان فارسی گاه با کمی سعه و ضیق معنایی و گاه با همان ساختار ولی متفاوت از معنای عربی به کار می روند. چه بسا حدیث پژوهِ فارسی زبان بر اثر انس و عادتی که با کاربرد این واژگان در فارسی دارد، بار معنایی فارسی واژه به ذهن او متبادر شود. روشن است بی توجهی حدیث پژوه به این تفاوت معنایی، او را به اشتباه اندازد.
برای نمونه امام علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: «إِنَّ المَرْأَةَ رَیْحانَةٌ وَلَیْسَتْ بِقَهْرَمانَة». (13) باید توجه داشت که «قهرمان» در عربی به معنای پهلوان در زبان فارسی نیست، بلکه به معنای پیشکار و متصدی کارهاست. (14)
نیز معنای حدیث «الْحَسُودُ لایَسُودُ»، (15) چنین است: حسود بزرگی و برتری نمی یابد؛ نه اینکه حسود هرگز نیاسود. (16)

پی نوشت ها :

1. روح الله خمینی، الرسائل، ج 2، صص 96-97؛ نیز ر. ک: همو، الاستصحاب، ص 220.
2. مهدی مهریزی، امام خمینی رحمه الله و فقه الحدیث، علوم حدیث، ش 14، ص 5.
3. محمد بن حسن حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 18، ص 189.
4. محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 88، ص 234.
5. روح الله خمینی، الاستصحاب، صص 384-391.
6. محمد حسین نائینی، فوائد الأصول، ج 4، ص 680؛ ضیاء العراقی، نهایة الأفکار، ج 4، ص 107 (القسم الثانی)؛ ابوالقاسم خویی، الهدایة فی الأصول، ج 4، ص 224؛ هاشم آملی، مجمع الأفکار، ج 4، ص 331؛ رضا همدانی، الفوائد الرضویة، ج 2، ص 115.
7. روح الله خمینی، الاستصحاب، صص 392-393؛ مهدی مهریزی، امام خمینی رحمه الله و فقه الحدیث، علوم حدیث، ش 14، ص 12.
8. علی بن ابی بکر هیثمی، مجمع الزوائد، ج 5، ص 104؛ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج 2، ص 36؛ محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج 7، ص 31؛ محمد بن علی شوکانی، نیل الأوطار، ج 7، ص 374؛ محمد باقر مجلسی، بحارالأنوار، ج 61، ص 186، ب 7.
9. احمد بن حنبل، مسند احمد، ج 6، ص 246: «کانَ أهلُ الجاهلیةِ یقُولُون...». اهل جاهلیت چنین می گفتند...
10. مرتضی مطهّری، مسئله حجاب، ص 205.
11. نوال سعداوی، دراسات عن المرأة و الرجل فی المجتمع العربی، ص 740؛ به نقل از: مهدی مهریزی، حقوق زن، دانش نامه امام علی علیه السلام، ج 5، ص 114.
12. مهدی مهریزی، حقوق زن، دانش نامه ی امام علی علیه السلام، ج 5، ص 114.
13. سید رضی، نهج البلاغه، ص 405، الرأی فی المرأة؛ عبدالواحد تمیمی آمدی، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 408؛ نیز ر. ک: سید رضی، نهج البلاغه، ترجمه ی جعفر شهیدی، ص 307، نامه ی 31: «زن گل بهاری است لطیف و آسیب پذیر، نه پهلوانی است کارفرما».
14. جمال الدین خوانساری، شرح غرر الحکم، ج 6، ص 319.
15. عبدالواحد تمیمی آمدی، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، ص 299، فی ذم الحسد، ح 6795؛ جمال الدین خوانساری، شرح غررالحکم، ج 1، ص 255، ح 1017؛ حسن دیلمی، إرشاد القلوب إلی الصواب، ج 1، ص 129، الباب الأربعون فی ذم الحسد.
16. عبدالهادی مسعودی، روش فهم حدیث، ص 229.

منبع مقاله :
دلبری، سیدعلی(1391)، آسیب شناسی فهم حدیث، مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی، معاونت پژوهشی، دفتر پژوهش، چاپ اول