ترجمه و تألیف: حمید وثیق زاده انصاری
منبع:راسخون
 
 


 
ایده‌ی یک رمان را در ذهن دارید. از الهام درونی خویش بهره می‌گیرید، وجدان‌تان راهنمای شماست و قلم چشم به راه‌تان است. قلم در دست‌تان است و کاغذ پیش رویتان و در این حالت احساس قدرت می‌کنید. هیچ چیزی نمی‌تواند مانع این شود که با کلمات‌تان دنیا را دگرگون سازید. اما دست نگه دارید. نه، قصدم این نیست که دلسردتان کنم، بلکه می‌خواهم کمک‌تان کنم تا دور و بر اشتباهاتی نروید که هنگام نگارش یک رمان مطلقاً بایستی از آنها اجتناب نمود.
"نوشتن کار سختی نیست. فقط کافی است پشت دستگاه تایپ بنشینید و خون دل بخورید." – ارنست همینگوی

* قانون 1: "برای نگارش یک رمان از سه قاعده بایستی پیروی نمود. متأسفانه هیچ کس این سه قاعده را نمی‌شناسد." – دبلیو سامرست موام
* قانون 2: نقل قول بالا از ارنست همینگوی را دیدید؟ این همان قاعده‌ی دوم است که همواره بایستی در ارتباط با نویسندگی به خاطر داشته باشید.

دوست دارید بدانید قاعده‌ی سوم کدام است؟ به قاعده‌ی شماره یک رجوع کنید. هیچ دفترچه راهنمایی وجود ندارد که به شما بگوید برای نوشتن یک رمان بزرگ چه کار باید بکنید. اما مطمئناً می‌توانید فهرستی از نکات را بیابید که به شما خواهند گفت در راستای نوشتن یک رمان بی عیب و نقص از چه مواردی بایستی اجتناب کنید. این مقاله نیز دقیقاً همین کار را می‌کند. این مقاله شما را با اشتباهات کوچکی آشنا می‌سازد که ممکن است مرتکب شوید و هم چنین موارد کوچکی که هیچ وقت فکر نمی‌کردید ممکن است اشتباه باشند.
همه‌ی ما از جایی شروع می‌کنیم و همه‌ی ما از صفر شروع می‌کنیم. شما اکنون گام اول را برداشته‌اید و از بقیه جلوتر هستید. نترسید، نلرزید. از این اشتباهات اجتناب کنید و راه خود را ادامه دهید.

اشتباهات نگارشی معمول که بایستی اجتناب شوند

عدم برخورداری از یک شروع طوفانی

اولین واژه، اولین جمله و اولین صفحه‌ی رمان‌تان مشخص می‌نماید که خواننده مشتاق است به خواندن ادامه دهد یا نه. اگر در ابتدا اطلاعات غیر ضروری زیادی به خواننده ارائه شود و خواننده چشم انتظار شروع داستان اصلی بماند این امر می‌تواند باعث این شود که خواننده علاقه‌ی خود به رمان را از داست داده و بی‌خیال آن شود. مطمئناً شما هم دوست ندارید این اتفاق رخ دهد. پس آغاز خوبی برای رمان‌تان در نظر بگیرید.

عدم حفظ حالت روایی مناسب

داستان در باره‌ی زندگی چهار دوست است - قهوه خوردن‌های دور هم، سفرهایشان، خانواده‌هایشان- و هر کدام از آنها نگرش خود نسبت به زندگی و برداشت خویش از زندگی را به خواننده ارائه می‌دهد. شخصیت‌های داستان را به حال خود گذارید، به زاویه‌ی دیدشان احترام بگذارید و دائماً حرف‌شان را قطع نکنید. از همان ابتدا مشخص کنید که از دیدگاه اول شخص می‌خواهید بنویسید یا دوم شخص یا سوم شخص و این که صدای درون داستان چه کسی خواهد بود، زیرا خواننده آن صدا را بیش از بقیه‌ی صداهای داستان در ذهن خود می‌شنود. اگر خواننده با صداهای درون متعدد، نظرات بسیار و تغییر مداوم زاویه دید مواجه شود از مطالعه‌ی داستان دل سرد می‌شود. رمان‌تان را به فصول مختلف تبدیل کنید و این می‌تواند استاندارد مناسبی حهت تغییر زاویه‌ی دید باشد. سادگی بهترین شیوه است.

عدم نگارش همه‌ی چیزهایی که خودتان دوست دارید بنویسید

این امر قابل درک است که برای این که مورد قضاوت قرار نگیرید ممکن است همه‌ی حرف‌هایتان را نزنید. فرقی نمی‌کند که چقدر خاص و منحصر به فرد بنویسید، باز هم نوشته‌هایتان مورد قضاوت قرار می‌گیرند. هنگامی که برای دیگران می‌نویسید در واقع بخشی از خودتان را در معرض دید دیگران می‌گذارید. و در این راستا به بهترین نحو تلاش می‌کنید. همه‌ی آن چه را که در دل دارید بنویسید و بعداً می‌توانید نوشته‌هایتان را باز بینی نمایید. آن چه دارید را به بیرون بریزید.

عدم تصمیم گیری در مورد مخاطب

مشخص نمایید که کدام گروه از مردم مخاطب رمان‌تان می‌باشند. بعد از این که از نوع خواننده‌ی خویش مطمئن شدید می‌توانید سبک نگارشی مناسب، نوع زبان مورد استفاده و سطح پیچیدگی متن را انتخاب نمایید. این امر سمت و سوی کارتان را مشخص کرده و شما را قادر می‌سازد که به شیوه‌ی بهتری بنویسید. به خودتان انگیزه دهید و به سمت جلو حرکت کنید.

نادیده گرفتن موارد تکنیکی

در واقع چیزهای کوچک هستند که اهمیت دارند. رمان‌تان کلمه به کلمه، خط به خط و جمله به جمله شکل می‌گیرد. حتی اگر هم آن چه می‌نویسید چرک نویس است باز هم تمام تلاش‌تان را بکنید. قرار است کتاب‌تان در سرتاسر دنیا خوانده شود، پس با اشتباهات املایی، جملات بد نوشته شده و گرامر ضعیف باعث بی ارزش شدن اثر خود نشوید. واقعاً همین چیزهای کوچک هستند که اهمیت دارند.

خواننده را نادان یا عقل کل پنداشتن

به عنوان یک نویسنده یا رمان نویس، بایستی قادر باشید ترکیبی کامل و بی عیب و نقص از واژگان، افکار، استعارات، عواطف، اطلاعات، اشارات، تعلیق، شناخت و آینده نگری را شکل داده و این ترکیب را به گرد بادی از تجربیات برای خواننده تبدیل نمایید. کتاب را آرام و بدون هیجان به پایان نرسانید و خوانندگان‌تان را از لذت تجربه‌ی یک نقطه‌ی اوج بزرگ در داستان محروم نسازید. به همین ترتیب، موارد پیش پا افتاده را با آب و تاب فراوان تعریف نکنید. خواننده را درگیر سازید و ساده و واضح بنویسید.

عدم خود باوری

اگر ایده‌ی نگارش رمان به ذهن‌تان خطور نکرده بود یا اگر دست به نگارش رمان نزده بودید اکنون به این جا نمی‌رسیدید. دست زدن به چنین تلاشی به شهامت فراوانی نیاز دارد. در جریان نگارش رمان ایمان و خود باوری‌تان تنزل می‌یابد و فکر می‌کنید به اندازه‌ی کافی در این زمینه خوب عمل نمی‌کنید. ایمان و خود باوری بی وقفه و مداوم کلید موفقیت در زمینه‌ی نگارش یک رمان "رضایت بخش" است. شما پیشا پیش برنده‌اید.

عدم نقد جدی خویش

سخت گیر باشید. بدون گذشت باشید. هنگامی که می‌خواهید کار خود را نقد کنید بزرگ‌ترین دشمن خویش باشید. دوستان و نزدیکان‌تان کارهای شما را بهترین می‌دانند، زیرا از این می‌ترسند که اگر از کارتان بد بگویند باعث نا امیدی‌تان می‌شوند. منتقدان‌تان نمی‌گذارند قسر در بروید (آنها کارتان را زیر ذره‌ بین قرار می‌دهند). خودتان می‌دانید که چه چیزی باید نوشته شود و چه چیزی باید جای گزین چه چیزی شود. نوشته‌ی خود را به گونه‌ای نقد کنید که گویی دارید نوشته‌ی دشمن قسم خورده‌ی خود را نقد می‌کنید. با خودتان رقابت کنید.

گنجانیدن بیش از حد جزئیات درباره‌ی پیشینه‌ی شخصیت‌ها در همان ابتدا

ارائه‌ی اطلاعات در باره‌ی پیشینه‌ی داستان یا شخصیت اصلی داستان باعث می‌شود خواننده در فضای داستان قرار گرفته و وی را آماده‌ی رویارویی با بقیه‌ی داستان می‌کند. اما یادتان باشد که در این راستا جزئیات خیلی زیادی ارائه ندهید. بگذارید همه چیز با قدرت تخیل شما آغاز گردیده و با قدرت تخیل خواننده پایان یابد. به خواننده اطلاعاتی ارائه دهید، اما نه خیلی زیاد. هر چیزی که کم‌تر است عزیزتر است.

عدم برخورداری از ویراستار

نویسنده ابتدا باید خود خواهی خویش را از پنجره به بیرون پرتاب کند و سپس نگارش اثر خویش را آغاز نماید. رمان شما برای شما همانند کودک‌تان است و معمولاً همه کودک خود را بی عیب و نقص می‌دانند. اما این گونه نیست. البته نگرش‌تان این نباشد که "آن چه نوشته‌ام به اندازه‌ی کافی خوب نیست." از این زاویه به موضوع نگاه کنید که "ویرایش رمان به خاطر بهتر شدن رمانم است." ارائه‌ی اثر خود جهت ویرایش در واقع به خاطر کسب اطمینان از زدودن اشتباهات و خطاهای کار صورت می‌گیرد. تقریباً یک گام دیگر به کمال نزدیک‌تر شدید.

عدم توجه کافی به جلد کتاب

"کتاب را از روی جلدش قضاوت نکنید." ظاهراً که این گونه نیست. جلد کتاب تصویری از داستان را ترسیم می‌نماید و در واقع صورت داستان است. یک تصویر، گویاتر از هزاران واژه است. هر چند این موضوع جنبه‌ی اصلی رمان نیست اما یکی از جنبه‌های لاینفک آن است. چهره‌ی زیبا (جلد) را با عقل و خرد (محتوا) بیارایید.

نگارش آن چه در سر دارید، نه آن چه در دل دارید

همه‌ی خوانندگان باید راضی و خشنود شوند، همه‌ی شخصیت‌ها باید کامل و بی عیب و نقص باشند، تک تک شخصیت‌ها باید دوست داشتنی باشند، و رمان بایستی پایان خوشی داشته باشد. اگر هنگام نگارش رمان از چنین طرز تفکری برخوردارید در آن صورت احتمالاً طرز تفکر درست و صحیحی ندارید. نباید به نگارش با هدف کسب منفعت مالی بیشتر میدان داد، زیرا چنین چیزی باعث می‌شود آن چه واقعاً قصد دارید بیان کنید تحت تأثیر قرار گیرد. آن چه را که در دل دارید بنویسید، نه آن چه را که مجبورید.

نگارش خیلی سریع یا خیلی آهسته

اگر خیلی آهسته می‌نویسید این بدان معنا است که یا دارید تفکرات، واژگان و خودتان را تعدیل می‌نمایید یا این که خیلی تنبل هستید و کارها را به زمانی دیگر موکول می‌سازید. اگر خیلی سریع می‌نویسید یا دارید عجله می‌کنید و یا به نوشته‌هایتان فرصت نمی‌دهید شکل خود را پیدا کنند. هیچ کدام از این دو سناریو برای رمان‌تان یا خودتان به عنوان نویسنده مناسب نمی‌باشند. نگارش برخی از قسمت‌ها ممکن است زمان بیشتری ببرد و یا برعکس. خودتان این موضوع را تشخیص می‌دهید. پس با سرعت مناسب و لازم به کار خود ادامه دهید. گاهی اوقات بر اساس احساس خویش عمل کنید.

زبان نامناسب و دامنه لغات محدود

واژگان، همه‌ی آن چیزی است که برای انتقال احساس شخصیت رمان، به تصویر کشیدن آن چه شخصیت اصلی در حال نظاره است، تصور نگاه سرد جانی، و تجربه‌ی سردی و لرزش یک تماس حسی به خواننده در اختیار دارید. اگر دامنه‌ی لغات خود را صرفاً به مجموعه‌ای محدود از لغات تنزل دهید در واقع تجربه‌ی خواننده را محدود می‌سازید. کلمه‌ی "عصبانیت" تنها کلمه‌ای نیست که می‌توان برای بیان این حالت هیجانی به کار برد. برای به تصویر کشیدن عصبانیت و شدت‌های مختلف آن از واژگانی هم چون خشم، غضب، کینه، خروش، و جنون استفاده کنید. به همین ترتیب، اگر در صحنه‌ای از داستان بایستی یک گفتگو به تصویر کشیده شود آن گفتگو را هم چون یک گزارش یا مقاله ننویسید. به جای آن، یک گفتگوی جان دار و پر انرژی را چاشنی داستان کنید. ننویسید، بیان کنید.

نپرسیدن نظرات دیگران

اعتماد به نفس چیز خوبی است، اما برای این که رمان‌تان کامل و بی عیب و نقص به نظر رسد بایستی دیدگاه‌های مختلف را مد نظر قرار دهید. این دقیقاً همان کاری است که باید انجام دهید - یعنی تا آن جا که لازم است نظرات دیگران را بخواهید. شاید یکی از جزئیات ناچیز و پیش پا افتاده که چیزها را به هم ربط می‌دهد از قلم انداخته باشید و با پرسیدن نظرات دیگران آن مورد دو باره پیش رویتان قرار گیرد. آشپز که چند تا شود غذا شور یا بی‌نمک "نمی‌شود".
خلاصه‌ی کلام این که، این گفته‌ی رابرت فروست را به یاد داشته باشید که "اگر چشمان نویسنده اشک بار نشوند جشمان خواننده نیز اشک بار نخواهند شد. اگر نویسنده متعجب نشود خواننده نیز متعجب نخواهد شد." هم چنین، همان کاری را کنید که تونی موریسون می‌گوید: "اگر کتابی هست که می‌خواهید بخوانید و آن کتاب هنوز نوشته نشده است در آن صورت خودتان دست به کار شوید و آن کتاب را بنویسید."