نویسنده: احمد محمدی




 

آموزش اقتصاد، امری نیست که در دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی آن‌هم تنها برای عده‌ای محدود صورت گیرد. آموزش مفاهیم کاربردی اقتصاد باید از همان دوران کودکی در کانون خانواده که سلول‌های فعال و جهت دهنده در اقتصاد جامعه است صورت پذیرد.‏
اگر آغاز آموزش به کودکان از کانون خانواده شروع شود، تحول فرهنگی بزرگی اتفاق خواهد افتاد چرا که اساس اقتصاد بر سرمایه‌های اجتماعی بنا شده است.
سرمایه‌های اجتماعی است که چگونگی ادامه حیات اقتصادی جامعه را تعیین می‌نماید. منشاء هدایت و شکل‌گیری بهینه سرمایه اجتماعی، در درون خانواده‌ها شکل می‌گیرد.
فرهنگ سازی برخورد اقتصادی و آموزش اجرای سیاست‌های اقتصادی به فرزندان مستلزم مهارت‌هایی است که والدین باید آن را بیاموزند.
بسیاری از والدین فکر می‏‌کنند که وظیفه تربیتی آنان صرفاً در زمان‏‌هایی است که آنان با فرزندان‏شان به بحث و گفتگو می‏‌نشینند یا بازی‏‌ها و مناسبات‏شان را با اطرافیان جهت‌‏دار می‏‌نمایند. اما فرزندان نه تنها باید افرادی شرافتمند باشند بلکه لازم است مدیرانی خوب و شرافتمند نیز باشند.
به همین دلیل توجه به اقتصاد در خانواده زمینه بسیار مناسبی برای پرورش خصوصیات مهم اخلاقی در مدیران آینده جامعه است.
با رهبری صحیح و بجا در اقتصاد خانواده، خصوصیات جمع‏‌گرایی، صداقت، دلسوزی، صرفه‏‌جویی، مسئولیت‏‌پذیری، استعداد سمت‏‌گیری و دیگر خصوصیات مثبت رشد و پرورش می‏‌یابد.
هرگاه بچه‏‌ها از محل عایدی خانواده خود اطلاعی نداشته باشند و عادت کنند صرفاً نیازمندی‏‌های خود را مرتفع سازند و به نیازمندی‏‌های سایر اعضای خانواده بی‏‌اعتنا باشند، صرفاً مصرف‏‌کنندگان حریصی خواهند بود که بعدها می‏‌توانند هم برای خود و هم برای جامعه زیان‏‌های جبران‏‌ناپذیری به بار بیاورند. از طرف دیگر، اگر پدر و مادرها فقط در این اندیشه باشند که فرزندشان خوب بخورد، خوب بپوشد و در یک کلام همه چیز داشته باشد، در عین حال خود را از ضروری‏‌ترین چیزها محروم سازند، ناآگاهانه توقعات فرزندان را بالا برده‏‌اند. آنان از نیازهای والدین‏شان بی‏‌اطلاع مانده و تنها راه ارضای امیال خود را خواهند شناخت.
این شیوه تربیتی بسیار نادرست و زیان‏‌آور بوده و پدر و مادر قبل از هر فرد دیگری از این تربیت ناصحیح در رنج و عذاب خواهند بود. ‏
در ذیل اجمالاً به برخی از این شیوه ها اشاره خواهیم کرد:
1ـ بچه‏‌ها باید از محل کار والدین، حرفه آنان و دشواری‏‌های شغل‏ و ارتباطات شغلیشان آگاهی داشته باشند.
2ـ اگر مادر، خانه‏‌دار است بچه‏‌ها باید اهمیت وظایف، کار و زحمات خانه‏‌داری را بدانند و به آن احترام بگذارند. بچه‏‌ها باید بدانند که کارهای خانه به زحمت و تلاش فراوان نیاز دارد.
3ـ بچه‏‌ها باید احتیاجات عمومی و مشترک خانواده مانند فرش، رادیو، تلویزیون، کتاب و... را تشخیص داده و خواسته های غیر‌ضروری خود را فرا گیرند و یاد بگیرند از بعضی نیازهای خود جهت رفع نیازهای دیگر اعضای خانواده صرف نظر نمایند.
4ـ بهتر است بچه‏‌ها با بودجه خانواده آشنا باشند و از مقدار حقوق و یا دستمزد والدین خود آگاهی یابند و بر این اساس برای خواسته های خود برنامه ریزی نمایند.‏
‏5ـ اگر خانواده‏ای به دلایل مختلف نیازهای خود را به زحمت برآورده می‏‌کنند، بچه‏‌ها باید بدانند که انسان‏‌ها در تلاش و کوشش بیشتر برای معاش حلال و بهبود زندگی، بیشتر احساس غرور می‏‌کنند تا در پول اضافی و ثروتی که بدون دردسر به دست آمده است.
در چنین خانواده‏‌هایی باید بردباری، تلاش در راه آینده‌‏ای بهتر، گذشت و مساعدت را تبلیغ و پرورش داد. والدین هرگز نباید در مقابل بچه‏‌ها از وضع زندگی خود بنالند و یا شکایت کنند. بر عکس آنها باید خود را خوشبخت نشان بدهند و برای بهبود معیشت خانواده تلاش و روزهای بهتری را برای خود و خانواده آرزو نمایند.
6ـ وسایلی که مورد نیاز زندگی خانواده هستند به تدریج فرسوده و کهنه می‏‌شوند که باید وسایل جدید و نو جانشین آنها شوند. از طرف دیگر وسایل جدید را باید خرید. بنابراین لازم است از درآمد خانواده مبلغی پس‏‌انداز شود.
همچنین لازم است بچه‏‌ها بیاموزند که از وسایل زندگی به طور عاقلانه‏‌ای استفاده نمایند و نسبت به وسایل مشترک و عمومی خانواده دلسوزی لازم را از خود نشان بدهند. بچه‏‌ها باید قادر باشند و یاد بگیرند بدون اینکه لوازم و وسایل خانه را کثیف کنند یا بشکنند، از آنها استفاده نمایند.
7ـ حس مسئولیت‏‌پذیری در بچه‏‌ها را باید بالا برده و تقویت نمود. حس مسئولیت‏‌پذیری یعنی اینکه هر گاه چیزی در اثر قصور یا اشتباهی خراب‌شد یا از بین رفت، انسان بی‏‌آنکه مجازات شود، احساس خجالت و شرمساری نماید. بنابراین نباید بچه‏‌ها را برای خراب کردن یا از بین بردن سهوی وسایل خود و خانواده، مجازات یا تهدید نمود. بچه‏‌ها باید از بی‏‌احتیاطی‏شان، خودشان قلباً احساس تأسف کنند. این مهم نیز با صحبت کردن و توضیح دادن به بچه‏‌ها میسر خواهد شد.
آنچه بیان شد مقدمه‌ای بر آموزش اقتصاد به کودکان در کانون خانواده به عنوان موتوری برای تحول فرهنگی - اقتصادی می‌باشد. امید است کانون‌های خانواده که کوچک‌ترین سلول فرهنگی - اقتصادی جامعه هستند به این امر اهتمام ویژه‌ای مبذول نمایند.‏