نویسنده: رضا تهرانی




 
بازخوانی کتاب «مدخل علم فقه»
مدخل علم فقه اثری جدید و پر برگ از حجت الاسلام و المسلمین رضا اسلامی در تبیین ادوار، منابع، مفاهیم، کتابها و رجال فقه مذاهب اسلامی در مرداد ماه 1384 ش به بازار عرضه شد. این کتاب که پیشتر از سوی دبیرخانه کنگره دین پژوهان به عنوان تحقیق برگزیده سال انتخاب گردیده بود به گفته مؤلف در مقدمه کتاب، مطابق عناوین مصوب در هیأت علمی دفتر برنامه ریزی و تدوین متون درسی حوزه در طول سه سال به فرجام رسید.
همزمان با توسعه مباحث فقه و مطرح شدن فقه به عنوان تئوری واقعی و کامل اداره انسان از گهواره تا گور و نگرش خاصی به حکومت به عنوان فلسفه علمی تمام فقه و توجّه خاص مجامع علمی و فرهنگی، دیدگاه های مطرح در حوزه فقه و همپای با درس شدن ماده فقه در مراکز جدید حوزوی ـ که خود را بیشتر از پیش ملزم به رعایت اصول آموزشی می دانند و جهت پاسخگویی به مطالبات مراکز دانشگاهی از حوزه برای معرفی دقیق آفاق و اعمال فقه شیعه و امتیازات آن در مقایسه با فقه دیگر مذاهب-ضرورت نگارش مدخلی جامع برای فقه اسلامی با دیدگاه خاص شیعی در سالهای اخیر به خوبی احساس می شد و کتاب مدخل علم فقه این نیاز را تا حد زیادی برآورده است و مؤلف به طرزی جالب و با نگاهی فراگیر و قلمی شیوا و دور از تکلف و به اتکای منابع معتبر و قابل قبول درس نامه ای بالغ بر ششصد صفحه و مشتمل بر 87 درس ارائه داده است.
هر چند در دنیای اهل سنّت آثار بسیاری تحت عنوان مدخل علم فقه نگاشته شده است، ولی شکل مطلوب در آنها رعایت نشده است. معروفترین آنها المدخل الفقهی العام اثر استاد مصطفی احمد زرقاست که در سه جلد منتشر شده است، ولی حجمی بیش از دو جلد به نظریات فقهی اختصاص داده شده است. پس از آن باید از المدخل فی التعریف بالفقه الاسلامی اثر محمد مصطفی شبلی و مدخل للدراسة الشریعة الاسلامیه اثر یوسف قرضاوی نام برد که در این نمونه ها نیز همه آنچه توقع می رود یافت نمی شود، علاوه بر آنکه مؤلفین آنها از زاویه خاص خود به مباحث ساختگی نگریسته اند و دیدگاه شیعه را اصلاً منعکس نکرده اند یا بسیار کوتاه و جزئی در موردی خاص بازگو کرده اند، ولی البته از این آثار و آثار مشابهی که تحت عنوان تاریخ تشریع اسلامی عرضه شده است می توان سود جست و برای فقه مذاهب اسلامی مدخلی مناسب نگاشت و در کنار آن باید برخی آثار عرضه شده از سوی دانشمندان شیعه در موضوع تاریخ فقه و فقها و ادوار و منابع اجتهاد نیز مدنظر باشد.
مؤلف در بیان ضرورت نگارش مدخلی برای علم فقه و ترسیم کم و کیف این کار و تفاوت مباحث آن با مباحث فلسفه فقه مقدمه ای بایسته و شایسته نگاشته اند که بخشی از آن برگرفته از مقاله همین مؤلف در مجله فقه شماره 41 می باشد، در این مقدمه آمده است:
«در حال حاضر، در بیشتر کتب علمی اکتفا به طرح مقدمات ثلاث یعنی تعریف، موضوع و فایده علم مرسوم و معمول است و چون به علم فقه می رسیم می بینیم که دو کار دیگر در اطراف آن به صورت منفصل از علم فقه در حال وقوع است:
1. رواج گرفتن مباحث مربوط به فلسفه فقه پس از طرح فلسفه های مضاف و بالا گرفتن مباحث مربوط به فلسفه اخلاق، فلسفه حقوق و فلسفه تاریخ. این مباحث به طور عمده زادگاه شیعی دارد و محصول تضارب آرای روشنفکران مسلمان کشور با دیدگاه های سنّتی فقهاست. این روشنفکران که حامل موجب افکار و اندیشه های جدیدند در برابر فضای فکری حاکم بر حوزه تشیّع به طرح پرسشهای جدید پرداخته و زمینه جدیدی را برای فعالیتهای علمی گشوده اند.
2. با کشیده شدن دروس فقه به دانشگاه ها و توجّه بیشتر به برنامه ریزی آموزشی مناسب و تأمین نیازهای جانبی دانشجویان رشته فقه، کار مدخل نگاری در دنیای اهل سنت خود را بیشتر نشان داده است، چرا که حوزه ها و مدارس سنّتی فقه در میان اهل سنت به تدریج ضعیف و مراکز دانشگاهی و وابسته به دولت تقویت و توسعه یافته است و این البته با طبیعت فقه سنّتی که در فکر تشکیلات مستقل از حکومت نیست، سازگاری بیشتری دارد؛ از این رو نگارشهای موجود تحت عنوان «مدخل فقه» به طور عمده زادگاه سنی دارد و محصول درسی شدن ماده فقه در مجامع دانشگاهی اهل سنت است و به انگیزه وسعت نظر بخشیدن به خواننده مباحث فقه پدید آمده است.
باری، اکنون صرف نظر از زمینه ها و بسترهای پیدایی این گونه مباحث در هر دو عرصه باید از پاسخگویی مناسب به اصل نیازهای موجود سخن گفت. نخست باید توجّه داشت که مباحث مدخلهای فقهی از سنخ همان مباحث مطرح در رئوس ثمانیه به شمار می آید و متفاوت از مباحث فلسفه فقه است، چه آنکه فیلسوف فقه را الزاماً فقیه بدانیم یا ندانیم و چه کار او را از حد گزارش و توصیف فراتر ندانیم یا آنکه آن را به حد توصیه و تبیین بایدها و نبایدها برسانیم؛ در هر صورت، او در جستجوی مبادی تصوری و تصدیقی فقه، معرفی منابع آن، نحوه ارتباط فقه با دیگر علوم و بررسی تأثیرها و تأثرها، روش استنباط فقهی و امور دخیل در استنتاج، رمز تفاوت مدرسه های فقهی، تعیین قلمروی فقه و شریعت است و البته از تعریف، موضوع و هدف فقه با عنوان چیستی و چرایی علم فقه نیز سخن دارد.
برخی معتقدند که در پاسخ پرسشهای فلسفه فقه باید سراغ تاریخ فقه و آنچه در طول زمان اتفاق افتاده و می افتد و خلاصه سراغ واقعیت موجود برویم و عملکرد فقه را که همان عملکرد فقهاست مبنا قرار دهیم، چون کار فیلسوف فقه گزارش است و گزارشگر از واقعیت موجود خبر می دهد. برخی معتقدند فیلسوف فقه نقش آفرین است و اظهار نظر او سرانجام به معماری، اصلاح و طرح ریزی بهتر برای فقه می انجامد. پس او تنها گزارشگر نیست و تنها واقعیت موجود را نمی بیند، بلکه ظرفیتهای علم فقه را می سنجد و از آنچه باید باشد و نیست یا کمتر به فعلیت رسیده است، خبر می دهد».
سپس مؤلف دیدگاه خود درباره مباحث فلسفه فقه را ابراز داشته است و ابهامات و اشکالاتی چند درباره وضعیت موجود مباحث فلسفه فقه را نشان داده است که لزوم تجدیدنظر در نحوه طرح این مباحث را می طلبد و از این رو اثر خود را جامع مباحثی دانسته که باید مدخل علم فقه نامیده شود و کاری شناخته شده و پرسابقه است و نه فلسفه فقه و معتقد است که نباید آنها را محدود به مباحث فلسفه قرار داد چرا که مباحث این دو رشته، با وجود نقاط اشتراک، هر یک ماده افتراقی خاص به خود دارد.
مؤلف می افزاید: فلسفه فقه هنوز در حال طراحی قرار دارد و گفتگوها ازحد ترسیم جهت و کیفیت مباحث فراتر نرفته است. هنوز بر اساس یکی از مبانی مختار در فلسفه فقه اثر مستقلی عرضه نشده است، چه رسد بدان که هر یک از مبانی باید مدلّل شود و مدلّل نشده است. هنوز هم معلوم نیست که چرا نباید از خود علم فقه بپرسیم که قلمروی آن چیست، چرا بحث از تاریخ تطور و تکامل فقه، خارج از مباحث فقه تلقی شده است. و به چه ملاکی در مباحث فلسفه فقه می تواند داخل باشد. آیا نگاه بیرونی فیلسوف فقه می تواند به تخطئه یک فقیه در استنتاج فقهی اش بینجامد و چگونه است که تماشاگران صحنه بحث و گفتگوی کارشناسان و متخصصان یک فن یکباره بدون آنکه خود را اهل فن بدانند، می توانند به صحنه بحث وارد شوند و میان آن داوری کنند و بدانها راه را نشان دهند و به تدریج بازیگر میدان شوند، یعنی یا فرض اهل فن نبودن آنها اشتباه است یا فرض نقش آفرین و بازیگر شدن آنها.
به سبب همین ابهامات، فلسفه فقه جولانگاه اهل کلام جدید شده و حتّی فقها با شخصیت کلامی خود در این وادی قدم گذاشته اند، گذشته از آنکه سطح عمیقتر و دقیقتر مباحث فلسفه فقه، مناسب حال تازه راه یافتگان به دریای فقه نیست؛ پس باید در فکر تدوین مدخلی برای علم فقه برآییم که طرح کلی آن چندان پیچیده نیست، ولی تطبیق و عملی ساختن آن به شکل مطلوب البته سخت است.
امتیاز دیگری که در مقدمه کتاب به چشم می آید جستجو از جایگاه بحث نظریه های فقهی است. اکنون این سؤال مطرح است که آیا نظریه های فقهی از سنخ مباحث فلسفه فقه هستند یا از سنخ آنها نیستند و در عین حال باید مدخل فقه مورد تعرض قرار گیرند. آن چنانکه در میان دانشمندان اهل سنّت معمول است یا نظریه های فقهی از سنخ قواعد فقهی ولی البته کلانتر از آنها هستند و می تواند ابزاری در دست فقیه برای استنباط و ارتباط منطقی بخشیدن میان مجموعه ای از احکام جزئی شرعی باشد.
مؤلف با عنوان کردن برخی نظریات فقهی به مباحث ذیل هر یک توجّه می کند و بدین نتیجه می رسد که: این نظریه ها نه در آن حد تعریف شده اند که چارچوبهای کلی تشریع را ترسیم کنند و به تعبیر برخی محققان از قبیل پارادایمهای فقهی محسوب بشوند و نه در آن حد که معرف مبانی فقه اسلامی باشند و نه ابزاری در دست فقیه برای استنباط احکام فروعات جزئی یا کشف اصول کلی تشریع به شمار آمده اند. آنگاه باید گفت پس دانستن و ندانستن آنها چه تفاوتی درکار فقیه یا حقوقدان اسلامی می تواند ایجاد کند؟ گذشته از آنکه طراحی مناسب برای مباحث نظریات فقهی هنوز دیده نمی شود... مثلاً می بینیم در نظریه ملکیت از عقد و در نظریه عقد از اهلیت که هر کدام نظریه ای مستقل شمرده شده، مطالبی به میان می آید و نوعی تداخل در مباحث احساس می شود؛ بدین جهت باید بحث از نظریه های فقهی را در مدخل فقه واگذاشت، شاید که در آینده به افق روشنتری برسیم.
آنگاه مؤلف خصوصیات دهگانه ای برای اثر خود بر می شمارد، از جمله آنکه"
1.عناوین فصلها و درسها مختلف و محتوای بخشها در مقایسه با هم از فراز و نشیب زیادی برخوردار است. گاه به عمق وارد می شویم و گاه در سطح جستجو می کنیم. گاه تمرکز بر اقوال و آراست و گاه بر تخیل و بررسی و خلاصه اطلاعات عرضه شده متنوع و در رفع خستگی خواننده می تواند مؤثر باشد و به همین جهت حجم درسها متفاوت و متناسب با سطح کیفی آنهاست، ولی در مجموع می توان کمیت هر درس را در حد یک جلسه درسی محسوب کرد؛ بنابراین به نظر می رسد اختصاص یک ساعت درس روزانه در قالب نیم سال تحصیلی برای تمام کتاب کافی باشد.
2. عنوان بندی مناسب برای بحثها و درسها، تفکیک جهات و حیثیات هر بحث، ارائه تقسیم بندیهای جامع و مانع، طرح ریزی شکلی صحیح برای ورود به هر بحث و خروج از آن و در نهایت تکیه بر نکات مهمی که باید به خاطر سپرده شود، همه و همه ابزارهایی برای سهل الوصول کردن مطالب یک رشته علمی است و ما سعی کرده ایم از این ابزارها تا حد امکان بهره جوییم.
3. آشناسازی طلاب و دانشجویان با روشهای تحقیق و اصول و قواعد آماده سازی پژوهشهای علمی از اهداف ضمنی کار ما بوده است، ولی سعی شده است که تأمین این هدف ضرری به صبغه آموزشی کتاب وارد نسازد؛ از این رو متن حاضر در قالب یک اثر تحقیقی عرضه نمی شود و نباید همه خصوصیات یک اثر تحقیقی را از آن توقع داشت. پس اگر در مواردی به طور دقیق و جزئی آدرس داده نمی شود و از پاورقی ها تا حد زیادی کاسته شده و از تکثیر منابع پرهیز گردیده است، همه برای آن است که نمای کلی مباحث بیشتر به چشم آید و فروعات هر بحث طوری زیاد نشود که خواننده مبتدی در پیچ و خم بحث، جایگاه خود را گم کند. اگر ما همین اندازه توفیق پیدا کرده باشیم که در هر بحثی سر نخهایی به دست خواننده داده باشیم و منابعی آسان یابتر و نزدیکتر به سطح علمی مخاطب معرفی کرده باشیم، باید خداوند متعال را شکرگزار باشیم. خلاصه آنکه، هم بر وجود خصوصیات یک کتاب درسی مراقب شده و هم بر آموزش ضمنی تحقیق و ردیفی مطالب، جمع آوری اطلاعات و دسته بندی و سپس تحلیل و بررسی آنها.
4. منابع کتاب را به چهار دسته عمده می توان تقسیم کرد:
الف-منابع عمومی و اساسی برای همه رشته های علوم اسلامی، از قبیل قرآن، کتب تفسیر، حدیث و تاریخ اسلام.
ب-منابع خاص برای کار مدخل نگاری فقه از قبیل کتابهای فقهی و اصولی و مقدمه های نگاشته شده بر آنها و کتابهای تراجم و رجال.
پ-منابعی که به عنوان تاریخ تشریح و تاریخ فقه و فقها یا تحت عنوان مدخل علم فقه نگاشته شده و بیشتر متکی به منابع دسته دوم است.
ت-پژوهشهای خاص و متمرکز بر محورهای معین در معرفی برخی از فقها، کتابهای فقهی، منابع فقهی مدرسه ها و مکتبهای فقهی، ابواب و مباحث فقه در قالب مقاله یا کتاب مستقل در این دسته تمرکز بحث حائز اهمیّت است، آن چنانکه در دسته سوم جامعیت نسبی مباحث مورد توجّه است.
ج-آثار عرضه شده در موضوعات مختلف که پاره ای از آنها در بحثی از مباحث کتاب ما می تواند قابل استفاده و مورد استناد باشد، چه به لحاظ اطلاعات و چه به لحاظ تحلیلها.
نسبت به هر دسته از این منابع، چند گونه شناسایی صورت گرفته است. برخی کتابها شهرت یافته اند و از جهت شهرت اکتسابی باید مورد توجّه قرار گیرد و برخی آثار نزد اهل فن به اتفاق و استحکام شناخته شده اند با آنکه کمتر مشهورند و از این رو باید معرفی شوند و برخی آثار هر دو ویژگی را یافته اند و منابع خوبی به شمار می آیند. در این میان نباید از مقالات و کتابهای پرمایه ای که در دو دهه اخیر از سوی پژوهشگران جوان منتشر شده است به سادگی گذشت و ما در اینجا سعی کرده ایم که ارتباط خواننده را با این مقدمه جدید از دانشمندان حوزه و دانشگاه برقرار سازیم.
5. درباره شیوع ارجاع در بسیاری از موارد اکتفا به شماره جلد کتاب و شماره صفحه نشده است و در خصوص کتابهایی که چاپهای متعدد و متنوع دارد همچون کتابهای درسی و کتابهای حدیث و تراجم و رجال ارجاع بر اساس عناوین مطالب آن کتاب بوده است. رواج این شیوه فنی در ارجاعات، که از سابق در حوزه های علمی ما معمول بوده است، راه مراجعه به منابع را آسانتر می سازد.
6. آشنایی با فقه اهل سنّت و طرز تفکّر رجال معاصر آنها ضرورتی ملموس و انکارناپذیر است. بی شک فراهم آوردن ذهنیت صحیح از معتقدات هر یک از مذاهب اسلامی برای صاحبان دیگر مذاهب، خدمتی در راه تقریب میان مذاهب است. برای ما در اینجا هم تبیین باورها و معتقدات مذاهب اسلامی مهم بوده است و هم بررسی مقتضای ادله و اصولی که هر یک از مذاهب بدان پایبند شده اند.
7. ابتکار و نوآوری وصفی است که هر اثر جدید را به واقع جدید و دست نیاز را به سوی آن دراز می کند. قضاوت درباره آنکه ما تا چه حد موفق در نوآوری بوده ایم به عهده اساتید فن و خوانندگان است، ولی می توانیم بگوییم که در این زمینه تلاش خود را کرده ایم.
در ارائه گزارشها و جستجو از اقوال و آرا، در جمع بندی و تحلیل و استنتاج، در هندسه و ساختار کلان، در ترتیب و تنظیم مطالب، در تقسیم و مرزبندی بحثها، در کشف برخی خطاها و خلاصه در تبیین بایدها و نبایدها همه جا تلاش شده که متناسب با سطح علمی کتاب جذابیتی به لحاظ تازگی و پاکیزگی مطالب پدید آوریم؛ از این رو خواننده را به فضای مسائل جدید مطرح شده در اطراف علم فقه وارد کرده ایم و در عین حال طرح دقیق مباحث سنتی و ریشه دار را فرو نگذاشته ایم تا گذشته و حال با هم پیوند خورده، راهی هموار برای پیمودن در آینده نمایان شود.
اما ساختار کلی کتاب چنین است که درسها در شش فصل به شکل زیر سامان یافته اند: در فصل اول تحت عنوان «آشنایی با دانش فقه» از واژه فقه و اجتهاد و تطور معنای آن دو، اجتهاد مذموم و ممدوح، مقدمات اجتهاد، تجزّی در اجتهاد و تخطئه و تصویب سخن به میان آمده است.
فصل دوم در معرفی منابع چهارگانه فقه (قرآن، سنت، اجتماع و عقل) است. هر چند برخی مباحث این بحث متداخل با مباحث علم اصول در باب «ادله اربعه» به نظر می رسد، ولی البته زاویه بحث تفاوت یافته است و مؤلف سعی کرده، نگاهی کلی تر داشته باشد و اطلاعاتی به دست دهد که در کتابهای اصولی آورده نمی شود.
فصل سوم درباره منابع فرعی فقه نزد اهل سنّت یعنی قیاس، استحسان، استصلاح، عرف، شریعت سلف و مذهب صحابی است. در این فصل نکاتی مهم و اساسی درباره این منابع با عباراتی کوتاه و پرمعنا آمده است و برای کسانی که از فضای این مباحث دورند، مغتنم خواهد بود.
فصل چهارم درباره ابواب فقه شیعه و مباحث آن است و گزارش مفصلی از ساختار کلی علم فقه و شیوه تبویب و تقسیم مباحث در یک سیر تاریخی ارائه شده است و در تبیین نوع مباحث مطرح در کتابهای فقهی نیز کاری گسترده تر و کاملتر از کار استاد شهید مرتضی مطهری در کتاب ارزشمند آشنایی با علوم اسلامی صورت گرفته است، طوری که خواننده کاملاً به فضای علم فقه و مفاهیم اصطلاحات رایج فقهی آشنا می گردد.
فصل پنجم کتاب عهده دار تبیین دوره های دهگانه فقه شیعه است. شمارش این تعداد دوره برای علم فقه در سیر تاریخی اش و عنوان بندی مناسب برای هر دوره و مرزبندی ضابطه مند برای تفکیک میان راهها و شناخت فراز و نشیب علم فقه در سیر تکاملی اش، همه و همه از ابتکارات علمی مؤلف است که ارزش آن در قیاس با کارهای انجام شده در این زمینه بهتر دانسته می شود، مؤلف با آوردن گزارشی از کار دیگر ادوارنگارن فقه، راه مقارنه و مقایسه میان دیدگاه ها را هموار کرده است.
در پایان این فصل دیدگاه های امام خمینی و آیت الله خامنه ای (رهبر معظم انقلاب) درباره بایسته های حوزه و دروس فقه مطرح شده است و نقاط مهم و اساسی در این دیدگاه ها به خوبی مشخص گردیده است که باید نصب العین همه طلاب حوزه ها قرار گیرد.
معرفی فقه اهل سنّت و تاریخ و تطور آن و تبیین ضرورت پرداختن بدین امر همراه تبیین ممیزات فقه شیعه در برابر فقه اهل سنت، تمام مذاهبش و ذکر روشهای مختلف در شرح ادوار فقه اهل سنّت و ماجرای پیدایی مذاهب فقهی مشهور و غیر مشهور کتابها و رجال علمی هر دوره، فصل ششم کتاب را تشکیل می دهد. در همین فصل از عوامل انتشار مذاهب، اختلاف ائمه مذاهب، ارتباط میان امامان شیعه و پیشوایان مذاهب و منافرت میان ارباب مذاهب سخن به میان آمده است. چند درس پایانی این فصل به معرفی اجمالی ابواب فقه سنی و تقسیمات مباحث آنها اختصاص یافته است و در اینجا نیز چون بخشهای دیگر کتاب دیدگاه های مختلف مطرح و سرانجام نوعی تحلیل و جمع بندی صورت گرفته است که به طور ضمنی دقت و قوت علمی نویسنده را نشان می دهد.
دکتر جمال عطیه از معدود دانشمندان اهل سنّت است که در مجامع علمی پیشنهاداتی برای ساماندهی بهتر مباحث فقه ارائه داده است و حاصل گفتگوهای او با دکتر وهبه زحیلی که در کتاب تجدید الفقه الاسلامی ... به چاپ رسیده است. در این گفتگوها دکتر عطیه در نقش یک عنصر اصیل و اصلاح طلب و دکتر زحیلی در نقش یک فقیه سنّتی و بدبین به برخی از پیشنهادات اصلاحی ظهور کرده اند و طبعاً انعکاس گزارش فشرده از این گفتگو برای محیطهای علمی-فقهی ما می تواند جالب توجّه باشد، ولی مؤلف تنها محورهای پیشنهادی دکتر عطیه را مطرح کرده و خود به بررسی آنها پرداخته است.
در آغاز درس هشتاد و ششم تحت عنوان «فقه سنی و آفاق تجدیدنظرطلبی» آمده است:
فقه سنی در شرایط حاضر و در مواجهه با موج افکار و اندیشه ها در جستجوی راهی برای هر چه بیشتر مقبولیت یافتن نزد عوام و خواص است. گاه برخی روشنفکران کم مایه و غربزده منادی حرکت اصلاح طلبی در فقه و خواستار عقب نشینی فقه به نفع علوم و تجارب بشری و تنازل از موضع خود می شوند. سخن اینان البته در میان فقها مقبول نخواهد افتاد، چرا که نه از سر معرفت و آگاهی لازم به فقه است و نه خیرخواهانه و دلسوزانه. در برابر برخی عناصر اصیل و پایه و متعهد هب اسلام و شریعت، پیشنهاداتی برای بازسازی فقه و تکامل بخشیدن بدان ارائه می دهند که سخن اینان مورد اعتنا و توجّه خواهد بود و می تواند انعکاسی از یک احساس نیاز عمومی در نزد فقها برای نوآوری در عرصه فقه و فقاهت باشد. دکتر جمال عطیه از جمله این عناصر است که ندای او ندایی از عمق محیط اسلامی و از درون مراکز فقهی سنی است.
دکتر عطیه به تفصیل زمینه های نوآوری در فقه را چه از جهت مضمون و محتوا و چه از نظر صورت و ساختار در طی دوازده محور برشمرده است و سپس پیشنهادی برای تدوین فقه اسلامی با تمام ظرفیتهایش در قالب یک مجموعه بزرگ بر شانزده قسم اصلی-شریعت، ایمان، اخلاق، مقاصد شریعت، حقوق بشر، ضوابط شرعی علوم، شعائر، احوال شخصیه، معاملات مدنی و تجاری، تشریع جنایی، نظام حکومت، قضاوت، نظام اداری و دستگاه مدیریتی، نظام مالی و اقتصاد عمومی، روابط عام دولتها و در پایان روابط خاص میان دولتها ـ ارائه داده است.
مؤلف در دو درس اخیر پس از طرح دیدگاه های او به نقد و بررسی محورهای دوازده گانه و پیشنهادات او در محورهای شانزده گانه پرداخته است و از این طریق خواننده را به فضای مناقشه میان طرفداران سنی و فقه پویا در جهان اهل سنّت تا حدی نزدیک کرده است.
دو خصوصیت دیگر در این درسنامه جلب توجّه می کند: یکی بیان نکات مهم درس در پایان هر درس که می تواند بیانگر محورهای اصلی در هر بحث و تفکیک آنها از حواشی و توضیحات باشد-این نکات برای خواننده شایسته به خاطر سپردن است؛ دیگری برقرار ساختن ارتباط خواننده با منابع بحث و به دست دادن سرنخ برای تحقیق و بررسی بیشتر که این هدف از راه معرفی برخی کتابها یا مقالات در پایان برخی درسها تأمین شده است و تحت عنوان «برای مطالعه بیشتر» یا برای «تحقیق بیشتر» دیده می شود.
درباره منابعی که در این بخش معرفی می شوند نظر خاصی است و جدای از منابعی اند که در جزئیات مباحث و در برخی پاورقی ها آدرس داده شوند. گویا مؤلف در اینجا نظرش به معرفی منابع متوسط و سهل الوصول برای خواننده بوده است تا از طریق مراجعه بدانها گستره بحث و منابع اصیل به تدریج برای تازه راه یافتگان به دریای مباحث آشکار نشود و البته آموزشی بودن کتاب اقتضای چنین امری را دارد.
فهرست تفصیلی مباحث در آغاز کتاب و نمایه آیات، روایات، اسامی کتب، اسامی انبیا و معصومین و اسامی اشخاص و در انتهای کتاب بر حسن آن افزوده است و طراحی وزین جلد جذابیتی برای بیننده پدید می آورد.
با توجّه به اهمیّت کتاب و عرضه آن در قالب درسنامه آموزشی یا کمک آموزشی، انتظار می رود اساتید فن عنایت خاص بدان داشته باشند و در خلال مطالعه یا تدریس با ارائه پیشنهادات خود راه را برای برطرف کردن کمبودهای احتمالی و هرچه پربارتر شدن کتاب فراهم سازند.(1)

پی نوشت ها :

1. آینه پژوهش (سال 16، شماره 3، مرداد-شهریور 1384).

منبع مقاله :
به اهتمام مؤسسه خانه کتاب، کتاب نقد و نقد کتاب، تهران: خانه کتاب، چاپ اوّل، آبان 1386