نویسنده: حکیم سید عباس معارف




 

هر چند اساس علم کلام بر تفکر حصولی قرار دارد، اما از آنجا که این نحو حکمت ملتزم وحی است، صورت نوعی منطق در حوزه ی آن با منطق یونانی برخی تفاوت های اساسی دارا شده است. التزام به وحی، موجب آن گردید که بسیاری از امور که در منطق یونانی مورد غفلت قرار گرفته بود، در این نحو خاص از منطق که علم اصول نامیده می شود، مورد تحقیق قرار گیرد و بسیاری از مسائل نیز که در منطق متداول، بسیار اجمالی برگزار شده است، با تفصیل بیشتری مورد بحث قرار گیرد. مهم ترین مباحثی که مورد تمایز علم اصول، از منطق متداول می شود به قرار زیر است:

1. تفقه در کلام:

اعتقاد به وحی و کوشش برای دست یافتن به معانی دقیق کتاب و سنت، موجب آن گردیده است که در علم اصول، دانسته یا ندانسته طلب و تلاشی در جهت تفقه ی کلام، پدید آید و زبان به نحوی مشروح، مورد تحقیق قرار گیرد. در منطق یونانی، چنین پنداشته می شد که منطقی را بحث در الفاظ نیست و تنها لفظ از حیث دلالت آن بر معنی، آن هم به وجهی مطلق که اختصاص به هیچ زبانی ندارد، باید مورد بحث قرار گیرد. چنان که سبزواری گوید:
فلازم للفیلسوف المنطقی *** ان ینظر اللفظ بوجهٍ مطلق
همین اعتقاد منطقیان، موجب آن گردیده بود که بحث از زبان و کلام، در منطق بسیار ساده و بدوی باقی بماند. اصولیان نیز هر چند به سائقه ی التزام به وحی، در تفقه کلام اهتمام بیشتری نموده اند ولی از حوزه ی ادراک حصولی زبان و کلام، فراتر نرفته اند و لذا ساحت تفقه حضوری کلام و علم الاسماء، برای آنان فروبسته مانده است. اما در حکمت اُنسی، تفقه حضوری در زبان و کلام از لوازم تحقیق حضوری و شهود اسماء و صفات حق و رسوخ در ماهیات و اَعیان امور به شمار می رود.
در تفکر حکمت اُنسی، ماهیات چیزی جز مظاهر اسماء حق در علم حق نیستند و از همین روی، تفقه ی حضوری در کلمات تامّات و حروف عالیات، عین رسوخ در ماهیات و اعیان است و نیز از آنجا که قول «کن» واسطه در وجود موجودات است، تحقیق از وجودِ موجودات نیز بدون تفقه ی حضوری در زبان و کلام به نحو اَعم، ممکن نمی گردد.
بدین قرار پیدا است که تفقه و تفهم حضوری کلمات تامّات و حروف عالیات از سویی تحقیق در وجودِ موجودات است و از سویی دیگر رسوخ در ماهیات و اَعیان آنها.
در ذیل این تفقه و تورّط حضوری کلام است که حجاب از میان حکمت معقول و منقول برخیزد؛ حال آنکه به یاری تأمل حصولی در کلام تنها می توان میان آن دو جمع نمود. به همین جهت، در حوزه ی علم کلام تنها در این امر اهتمام به عمل آمده است که میان حکمت معقول و منقول جمع شود، لیکن هرگز حجاب از میان این دو برداشته نشده است و این بدان سبب است که تا حکمت افتاده در ورطه ی حصول است، این حجاب از میان برداشته نخواهد شد.
حاصل آنکه در علم اصول و حکمت انسی هر دو تفقه در زبان و کلام در کار می آید، لیکن این تفقه در علم اصول صرفاً حصولی است، حال آنکه در حکمت انسی، اساس بر تفقه ی حضوری کلام قرار دارد.
به هر تقدیر، تفقه در کلام هر چند در حوزه ی حصول باشد و نه ساحت حضور، موجب آن می گردد که مباحثی در علم اصول در خصوص کلمه و کلام مورد بحث قرار گیرد که یا در منطق یونانیان بالکل نیست انگاشته شده یا به نحوی بسیار مُجمل مورد بحث قرار گرفته است. اَهم این مباحث به قرار ذیل است.

الف) بحث از وضع و نسبت آن با موضوع له

مهمترین امری که در این مبحث از آن گفتگو به میان می آید این است که واضع کلمه و کلام کیست و وضع و تخصیص لفظ به معنی، امری تعیینی یا تعیّنی است؟ در علم اصول هر چند این پرسش بسیار مهم طرح گردیده است، ولی پاسخ موجهی بدان داده نشده است و توان گفت که این بحث بسیار مهم، در علم اصول در ورطه ی اجمال و ابهام باقی مانده است. اصولیان به رغم آنکه به اقامه ی مباحث بسیاری در خصوص وضع تعیینی و تعیّنی پرداخته اند به سبب غفلت از نسبت میان کلام و وجود و نیز غفلت از نسبت میان اسماء ملفوظ و اسماء و صفات حق، نتوانسته اند به حقیقت کلام و نحوه ی وضع کلمات، پی ببرند.
بر اساس مبادی حکمت اُنسی، اصل کلام بر اساس وضع تعیینی ربّانی است و زبان در اولین مرحله ی اُمت واحده ی سرآغاز تاریخ به وضع ربّانی ایجاد و به انسان الهام گشته است که آیات شریفه ی «الرَّحْمنُ‌ * عَلَّمَ الْقُرْآنَ‌ * خَلَقَ الْإِنْسَانَ‌ * عَلَّمَهُ الْبَیَانَ‌» (1) و آیه ی شریفه ی «فَتَلَقَّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ» (2)، صراحتاً بر این امر دلالت دارد؛ و نیز آیه ی شریفه ی «عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ کُلَّهَا» (3). هر چند در مرحله ی اول ناظر به علم انسان به اسماء و صفات حق است، لیکن در مرحله ی ثانی به اسماء ملفوظ که مظاهر این اسماء با آنها نامیده می شوند، دلالت دارد.
اسماء ملفوظ اگرچه در بادی امر به ماهیات دلالت می کنند، ولی از آنجا که ماهیات در نزد حکمای اُنسی جز مظاهر اسماء حق در علم حق نیستند، در نهایت امر، اسماء ملفوظ دلالت بر اسماء و صفات حق می کنند و به همین جهت حکمای انسی، اسماء ملفوظ را اسم الاسم نیز نامیده اند.
پس از سیر امت واحده از مرتبت اجمال به مرتبت تفصیل، زبان واحد الهامی انسان نیز به تدریج، دچار تشعّب گردید و به صورت زبانهای متعدد جلوه گر شد. پس از تلاشی امت واحده و پدیدار شدن جماعات مبتنی بر طبقات، نه تنها بر تشعّب زبانها هرچه بیش از پیش افزوده شد، بلکه معانی اصلی کلمات نیز در بسیاری از مواقع، مورد مسخ قرار گرفت که در دوره ی جدید، این مَسخ و رَسخ در زبان، مضاعف شده و به نهایت خود رسیده است. از اینجا است که اهمیت علم اسم شناسی «اتیمولوژی» پدیدار می شود؛ چرا که برای دریافتن معانی حقیقی کلمات، راهی جز رجوع به معانی آنها در زبانهای نزدیک به زبان پریروزی، یعنی زبان امت واحده ی گذشته وجود ندارد. هر چند از اواخر قرن نوزدهم هم تاکنون عده ای از دانشمندان کوشیده اند با استعانت از زبانهای کهن هندواروپایی چون سانسکریت و زبانهای اوستایی و یونانی باستان و لاتین و زبانهای سامی کهن چون اکدی و آرامی و آشوری و بابلی... به معنی اصلی لغات متداول در زبانهای کنونی پی ببرند، ولی با همه ی کوشش هایی که به عمل آورده اند و از بسیاری جهات قابل تقدیر نیز هست، مع الاسف به مقصود خود نائل نیامده اند؛ زیرا معرفتی به مبادی حکمی علم اسم شناسی «اتیمولوژی» نداشته اند. تنها کسی که با وقوف کامل نسبت به مبادی حِکَمی این امر و با توجه به علم الاسماء در حکمت انسی به تحقیق در اتیمولوژی پرداخت، استاد سید احمد فردید بود و برای اولین بار توفیق حاصل کرد که با توجه به نسبت «کلام» و «وجود» و نسبت اسماء ملفوظ با اسماء و صفات حق به تفقه در کلام بپردازد.
بنابر تحقیق استاد فردید، کلمه ی "اِتیمو" (Ethimo) ی یونانی، همریشه با کلمه ی اسم عربی است و به همین جهت اِتیمولوژی را می توان اسم شناسی نیز نامید. ولی به صِرف اتکاء بر اصول زبان شناسی نمی توان اسماء را شناخت و نسبت به آنها معرفت حاصل کرد؛ بلکه در اُنس با وجود و تجلیات آن، یعنی اسماء و صفات، می توان به ساحت معرفة الاسماء یا علم اتیمولوژی راه جست. به اعتقاد استاد فردید رسوخ در معانی حقیقی کلمات یکی از طرق وصول به حقیقت و انکشاف کلمات تامات و حروف عالیات است و از همین روی آن حکیم اُنسی هیچ گاه علم اِتیمولوژی را به تنهایی مورد تحقیق قرار نمی داد؛ بلکه همیشه در ضمن بحث از ابواب مختلف حکمت به ریشه شناسی و اسم شناسی کلمات متداول در آن مبحث می پرداخت.
از مسائل بسیار مهم دیگر مطروح در این باب، بحث از وضع و نسبت آن با موضوع له، از حیث عموم و خصوص است. نسبت وضع و موضوع له در چهار صورت منحصر می گردد: نخست، وضع عام و موضوع له عام؛ دوم، وضع خاص و موضوع له خاص؛ سوم، وضع عام و موضوع له خاص؛ و چهارم، وضع خاص و موضوع له عام؛ که این صورت چهارم به اجماع علمای اصول امری محال است.
بحث وضع و نسبت آن با موضوع له، از مباحثی است که در منطق ارسطویی مورد توجه قرار نگرفته است.

ب) بحث از مشتق و نسبت آن با مبدأ اشتقاق از «حیث تلبس یا عدم تلبس»

این بحث هر چند گهگاه به وجوه مختلف در منطق، به معنی متداول، رُخ می نماید و حتی به اعتقاد بعضی این مبحث، نخست از حواشی سیّد شریف جرجانی بر شرح شمسیه و مطالع آغاز گردیده، لیکن بحث تفصیلی از آن در علم اصول به عمل آمده است.

ج) بحث از اعم و صحیح و مفهوم و منطوق.

اصولیان در این بحث و بحث از مطلق و مقید و عام و خاص، بیش از پیش تفقه حصولی و تفسیر کلام را مورد نظر قرار داده اند؛ تا آنجا که این مباحث را می توان تفقه ی حصولی کلام به معنی اَخص دانست.
در این مبحث از مفهوم و منطوق، غیر از طرق دلالت جلی لفظ، یعنی دلالت مطابقه، تضمن، التزام، طرق و انحاء دلالات خفی، یعنی مفاهیمِ مخالف و موافق، مورد بحث قرار می گیرد. در بحث مفهوم مخالف، از مفاهیمی چون وصف، شرط، حصر و غایت که دلالت آنان مورد قبول کثیری از اصولیان واقع گردیده، سخن به میان می آید و نیز از مفاهیمی چون لقب که تفهم آن از منطوق مورد تردید است گفتگو شده است. (4)
در مبحث مفهوم موافق، لحن و فحوای خطاب، مورد بحث قرار می گیرد. در این بحث گذشته از تحقیق در کلام و منطوق و مفهوم آن، بسیاری از مسائل اساسی دیگر چون علت و حکمت حکم و بعضی مباحث مطروح در بحث قیاس، سخن به میان می آید؛ چرا که مفهوم موافق به دو قسم منقسم است که قسمتی از آن مرادف با قیاس اولویت، و قسم دیگر با قیاس مستنبط العلة قابل مقایسه است.

ه‍) مجمل و مبین

در این بحث، کلام از حیث اجمال و تبیین، مورد امعان نظر قرار می گیرد و از محکم و متشابه و اقسام آنها یعنی نص، ظاهر، مجمل و مأول سخن به میان می آید.

و) مطلق و مقید

در این مبحث، از اطلاق و تقیید و نسبت آن دو با یکدیگر و مقدمات حکمت که بر اساس آن کلام حمل بر اطلاق می گردد، بحث می شود. چنانکه پیدا است مباحثی که در بحث از اجمال و تبیین مورد امعان نظر قرار می گیرد، بالکل در منطق یونانی بی سابقه است و بحث از اطلاق و تقیید هر چند که در بعضی از مواضع منطق به میان آمده، لیکن تفسیری که در علم اصول از این امر ارائه گردیده و تفصیلی که بدان داده شده است، موجب تمایز اساسی آن از مباحث منطقی گشته است.

ز) عام و خاص.

در این بحث، کلام از حیث عموم و خصوص مورد امعان نظر قرار می گیرد، از اقسام مختلف عام یعنی عام مجموعی و استغراقی و شمولی و بدلی، و نسبت آنها با یکدیگر پرسش به عمل می آید و دلالت الفاظ بر معنی به نحو خصوص یا عموم، مورد تحقیق قرار می گیرد. از دیگر موارد این بحث، تخصیص، اقسام مخصّص متصل و منفصل، اجمال مخصّص و سرایت یا عدم سرایت این اجمال به عام است. توان گفت که تعارض عام و خاص به نحو اَخص، و تعارض و تزاحم احکام به معنی اَعم، لواحق این تعارضات از قبیل تخصیص، تخصص، ورود و حکومت که از مهمترین مباحث این فصل است، بالکل امری جدیدی است و در منطق یونانی این بحث و نظائر آن یا از اساس مورد توجه قرار نگرفته یا بحث از آن صورتی بدوی دارد.

2. بحث از انشاء

بحث از انشاء، به خصوص اوامر و نواهی، از موارد مهم دیگری است که علم اصول را از منطق متمایز می نماید.
منطقیان یونان به امعان نظر در مورد احکام انشایی و به خصوص مهمترین انحاء آن، یعنی امر و نهی نپرداخته اند و مقصد اصلی آنان از بحث در احکام، پژوهش در احکام خبری است؛ چرا که سعی آنها در اساس به بحث از قضایا مصروف گردیده است و قضیه نیز چنانکه خود تصریح نموده اند همان حکم خبری است و نه انشایی. اما علم اصول از آنجا که مُلتزم وحی است، به نحوی اساسی در تفهم خطاب شارع، اَعم از تکلیفی و وضعی، و بألاخص خطاب تکلیفی، اهتمام نموده است. از همین روی، برای عالمان اصول، پرسش از اوامر و نواهی جدّی گردیده و از اوامر و نواهی و آنچه لازم ذات و وجود آن دو است، تحقیق به عمل آورده اند. بحث از اوامر و نواهی و لوازم ذات و وجود آن دو متضمن برخی معانی عمیق حکمی نیز هست که به عنوان تمثیل می توان از بحث اجتماع امر و نهی در امر واحد و بحث عمیق ضد (عام و خاص) نام برد.
در ضمن اشارت بدین امر نیز ضروری است که در علم معانی نیز مباحث بسیار اساسی در احکام خبری و انشایی طرح گردیده که متضمن بسی مباحث عمیق حکمی است که در منطق و اصول بدانها توجه و تذکر حاصل نیامده است.
در علم اصول، برخی از مباحث نیز هست که هر چند اغلب به صورت مستقل مورد بحث قرار گرفته است، لیکن در حقیقت از لوازم ذات و وجود خطاب تکلیفی و اوامر و نواهی به شمار می رود؛ مانند بحث از مقدمه ی واجب و تمایز آن با مقدمه ی وجوب، اقسام و انحاء مقدمه، بحث اجزاء، دلالت نهی بر فساد و مسأله ی ضد. به همین جهت در برخی از کتب و رسالات اصولی، این مباحث در طی فصولی مستقل، و در بعضی دیگر در ضمن بحث از اوامر و نواهی مورد تحقیق قرار می گیرد.

3. بحث از مدارک احکام

بحث از مدارک احکام، اساسی ترین بحث علم اصول و مهمترین وجه تمایز آن با منطق یونانیان، و از لوازم ذاتی التزام به وحی است. توان گفت مباحث جدیدی که در علم اصول پیدا آمده است - که به بعضی از آنها اشارتی رفت و بعضی دیگر نیز مورد اشاره قرار خواهد گرفت - در پی امعان نظر و تحقیق در مدارک احکام است که پدیدار گردیده است.

4. بحث از اصول عملیه

مراد از اصول عملیه، آن اصولی است که فقها در صورت نبودن دلایل چهارگانه (کتاب و سنت و اجماع و عقل) یا اجمال و تعارض این ادلّه، بدانها رجوع می کنند. در اصطلاح، به این اصول عملیه دلایل فقاهتی می گویند، در مقابل مدارک چهارگانه ی احکام، که به دلیل اجتهادی موسوم است.
قطع و ظنّ، بحث از استصحاب، برائت، اشتغال و تخییر، مباحث اساسی این فصل است. پیدا است که بحث از اصول عملیه نیز خاص علم اصول است و در منطق یونانی از آن بحثی به میان نیامده است.

5. بحث از تعادل و تراجیح

بحث از تعارض ادلّه ی احکام و نحوه ی رفع این تناقض یا چگونگی ترجیح دادن برخی از ادلّه بر ادلّه ی دیگر موضوع این مبحث است.
بنابر قاعده ی «الجمع مهما امکن اولی من الطرح» اصولیان ابتدا می کوشند وجه جامعی بیابند که از دو دلیل متعارض، رفع تعارض کند؛ در غیر این صورت، بنابر قواعد معینی یکی از این دلایل را بر دیگری ترجیح می نهند.
در صورت عدم امکان ترجیح یک دلیل بر دلیل دیگر، برحسبِ قواعد معینی به اصول عملیه رجوع می شود.
هر چند علم اصول، با منطق یونانی، تفاوت اساسی دارد، لیکن از قرن دوازدهم به بعد، هرچه بیش از پیش، منطق و علوم معقول در آن نفوذ نموده است.

پی نوشت ها :

1. سوره ی الرحمن، آیات 1 تا 4: خداوند گسترده مهر، قرآن را تعلیم داد. انسان را آفرید. (و) بیان را به او آموخت.
2. سوره ی بقره، آیه ی 37: آدم از پروردگارش کلماتی را دریافت کرد، پس به درگاه او توبه نمود.
3. سوره ی بقره، آیه ی 31: (خداوند) به آدم تمام نامها را آموخت.
4. مفهوم مخالف دلیل خطاب نیز نامیده می شود.

منبع مقاله :
معارف، عباس؛ (1390)، نگاهی دوباره به مبادی حکمت اُنسی، آبادان: پرسش، چاپ اول