تربیت جهشی، رویکردی نوین در تربیت دینی
چکیده
اندیشمندان و مکاتب مختلف فکری و تربیتی کوشیده اند از جنبه های مختلف، مسائل و مشکلات بشری را بررسی کنند تا به راه حل های مناسب دست یابند. تعلیم و تربیت نیز یکی از مباحث اساسی است که به دلیل اهمیت و جایگاه برجسته آن در رشد جوامع و انسان ها مورد توجه و مطالعه قرار گرفته است. مکتب انسان ساز اسلام نیز که از جانب خداوند متعال برای هدایت و تربیت انسان عرضه شده است، توجه خاصی به این مباحث داشته و از لحاظ نظری و عملی رویکردهای جالب و قابل توجهی را ارائه کرده است. یکی از این رویکردها، «تربیت جهشی» است که در این مقاله با بهره گیری از شیوه ای تحلیلی - توصیفی و با استفاده از منابع اصلی و کتابخانه ای به آن می پردازیم. نماد بارز چنین تربیتی در تاریخ اسلام، حربن زید ریاحی، صحابه امام حسین (علیه السّلام) در واقعه کربلاست که در روز عاشورا، بر اثر عواملی دچار تحول شد و در یک نیم روز، از بتخانه کفر تا مدینه شهادت جهش کرد. نمونه های دیگری از این تحول ها را می توان در افرادی چون بُشر حافی، و در زمان معاصر در افرادی چون میرزا جهانگیرخان قشقایی مشاهده کرد. بررسی های مقدماتی در این زمینه نشان می دهد که سه دسته عوامل درونی، بیرونی و موقعیت تحول، در فرایند تربیت جهشی موثر هستند. سن، عوامل وراثتی و روحیات فردی از عوامل درونی، و محیط، عوامل فرهنگی - اجتماعی و استفاده از نماد، عوامل بیرونی، و وجود فشار در موقعیت تحول، نمونه ای از سازوکارهای این نوع تربیت است.کلید واژگان:
جهش، تحول، تربیت جهشی، آموزه های دینی.مقدمه
دین اسلام تنها زمانی می تواند داعیه ی جهان شمولی داشته باشد و در تربیت نسل های حاضر و آینده جامعه بشری تلاش کند که زبان تبلیغ و روش های تربیتی خود را با پیشرفت ها و گستره های ارتباطی هزاره سوم اطلاعات همگام سازد. بدیهی است که اسلام برای تربیت انسان آمده است و آنچه پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در هزار و چهارصد سال پیش بر مردم عرضه کرده اند، دستوراتی است که برای تربیت انسان های هر عصری لازم می باشد؛ بنابراین باید این دستورات در قالبی نو و روشی جدید ارائه شود تا افزون بر هماهنگی با تحولات کنونی، برای مخاطبان نیز جذاب باشد؛ آن هم در زمانی که گستره ی انتخاب های بشر رو به فزونی نهاده و هرازگاهی در جایی از جهان، ادعای ارائه یک ایدئولوژی فکری می شود. یکی از این زمینه ها که در عصر حاضر مورد توجه جوامع پیشرفته قرار گرفته است و در قالب این پرسش مطرح می شود که «آیا می توان روند تربیت انسان ها را سریع تر کرد»، بحث تربیت جهشی است که در فرهنگ ما قدمتی به اندازه تاریخ اسلام دارد. اما این بخش از رویکردهای تربیتی اهل بیت (علیه السّلام) و بزرگان دین، تاکنون مورد توجه دست اندرکاران تربیتدینی قرار نگرفته است. نمونه بارز این نوع تربیت در سیره اهل بیت(علیه السّلام)، همان نماد آزادگی و رهایی، یعنی حربن یزید ریاحی است. این رویکرد نوین تربیتی مربوط به فرهنگ شیعی است؛ زیرا نمونه چنین تربیتی در دیگر فرهنگ ها نادر و ضعیف است. از این روی، می توان با بررسی این رویکرد نوین در جهت به روز شدن روش های تربیت دینی و عرضه آن به عرصه ی جهانی قدم برداشت.
مفهوم شناسی تربیت جهشی
در بررسی مفهوم تربیت جهشی، توجه به سه نکته اهمیت دارد؛ نکته اول اینکه، منظور از جهش در تربیت جهشی به معنای نپیمودن مراحل تربیت نیست، بلکه منظور تسریع در فرایند تربیت و مراحل آن است. به عبارت دیگر، جریان رشد و تربیت در کودکان به طور جبری دارای مراحل متوالی است؛ هرچند سرعت رسیدن به این مراحل برحسب عوامل گوناگون متفاوت است (کریمی، 1373، ص26). عالمان علم اخلاق نیز بر این عقیده اند که برخی عوامل در فرایند تربیت، سرعت حرکت انسان را به سمت کمال، بسیار سریع تر می کند (ری شهری، 1379).نکته دوم اینکه؛ گاه سرعت پیمودن مراحل تربیت آن قدر زیاد است که روند آن قابل مشاهده نیست. این جریان، به علت تغییراتی درونی و نیز جهش ناگهانی ملموس نیست؛ به همین دلیل، این بعد تربیتی هنوز هم ناشناخته مانده است؛ آن هم در جایی که موارد وقوع آن بسیار زیاد می باشد. البته نباید تنها به اشخاص محدودی همچون حُر و یا بُشر حافی که دچار تحول عظیم در تربیت شده اند، اکتفا کرد؛ زیرا بسیاری از تحولات، تنها در یک بعد انسانی رخ می دهند و همه ابعاد شخصیت فرد را تغییر نمی دهند و به همین دلیل، زیاد محسوس نیستند. بنابراین به طور روزمره جهش های کوچک تربیتی در افراد به وقوع می پیوندد که تنها تأثیر آن در تغییر سبک زندگی و یا صرفاً تغییری درونی و غیرقابل مشاهده است؛ مانند تغییر در مسائل بینشی و اعتقادی.
نکته سوم اینکه؛ تحول و یا سرعت طی کردن مراحل تربیت، در ابعاد مختلف شناختی، عاطفی و اخلاقی صورت می پذیرد. آنچه اهمیت دارد این است که بعد شناختی، زیربنای دیگر ابعاد تربیتی در انسان می باشد. این بدین معناست که تحولات روانی در افراد، به تحولات شناختی صورت گرفته در آنها بستگی دارد. از این روی، تبیین مراحل تحول روانی انسان، تابع تغییر ساخت های شناختی و پدید آمدن ترازهای تازه توانایی های عقلی است (کریمی، 1373، ص34). امام علی (علیه السّلام) در این باره می فرماید: با وجود خرد است که نفس به کمال می رسد (3) (ری شهری، 1381، ج11، ص5264). ایشان در روایتی دیگر می فرماید: عقول انسان، هدایتگر اندیشه ها، اندیشه ها هدایتگر قلوب، قلوب هدایتگر حواس و حواس حاکم بر اعضا و جوارح آدمی است (4) (ری شهری، 1381، ج8، ص3872). این امر همان اتفاقی است که در روز عاشورا، برای حربن یزید ریاحی رخ داد. زمانی که مبانی فکری حر در اثر برخورد با امام (علیه السّلام) دچار تحول شد، دیگر ابعاد شخصیتی او نیز تحت تاثیر قرار گرفت، و در پی آن، دل در گروه عشق حسین (علیه السّلام) بست و رفتار او در برون دچار تحول شد و در نهایت به لشکریان امام (علیه السّلام) پیوست و به شهادت رسید. پس، باید به پرورش بعد شناختی افراد به مثابه زیربنای دیگر تحولات، توجهی خاص کرد.
با توجه به مولفه های ذکر شده، می توان تربیت جهشی را این گونه تعریف کرد: «تسریع در گذر از مراحل تربیت و رسیدن به مراحل بالاتر در یک یا چند بعد وجودی آدمی، به گونه ای که گاه این گذر ملموس و محسوس نیست». بدیهی است که در تربیت جهشی، تنها رسیدن به تحولی کلی و همه جانبه در افراد مد نظر نیست، بلکه مهم آن است که در جریان تربیت، تسریعی هر چند کوچک به وقوع بپیوندد؛ زیرا همین حرکت های کوچک تربیتی است که در نهایت، تکامل آدمی را سال ها زودتر رقم می زند.
نمونه هایی از تربیت جهشی
اگر به تاریخ و به ویژه تاریخ شیعه نظر بیفکنیم، خواهیم دید که افراد زیادی در طی زندگی خود تحول و جهش را تجربه کرده اند؛ اشخاصی چون حربن یزید ریاحی، بشر حافی و جهانگیر خان قشقایی، تنها نمونه های بارزی از این نوع تربیت هستند.حُر که شاخص این افراد است، شخصی عادی می باشد که به دلیل عدم آگاهی سیاسی و شناخت جریان های زمان خود، در سیر طبیعی زندگی شخصی اش به استخدام دولت اوموی درآمد و تنها به دلیل ویژگی های فردی اش به مقامی رسید؛ آن هم مقامی که برای او جنبه شغلی دارد، نه بر اساس یک جبهه گیری خودآگاهانه سیاسی در دفاع از رژیم و مقابله با نیروها و جبهه های انقلابی و ضد اموی (شریعتی، [بی تا]، ص 69-70). این شخصیت، در جریان واقعه کربلا و در روز عاشورا، پس از چند برخورد کوتاه با امام حسین (علیه السّلام) دگرگونی عمیقی در فطرت خویش احساس می کند؛ گویا ماهیت خود را دوباره می آفریند، وجود می یابد و احساس می کند که به سرعت از نزدیکانش دور می شود؛ هجرتی ده فاصله ای میان بتخانه شرک تا مدینه شهادت را در نیم روزی، با یک تصمیم و چند گام طی می کند؛ فاصله ای که به درازای ابدیت است و از شیطان تا خدا راه دارد (شریعتی، [بی تا]، ص71).
از دیگر اشخاصی که در زندگی خود چنین تجربه عظیمی داشته فضیل بن عیاض است. او دزد معروفی بود که مردم از دست او خواب راحت نداشتند. شبی از دیوار خانه ای بالا می رود و به قصد ورود به منزل، روی دیوار می نشیند؛ خانه از آن مرد عابد و زاهدی بود که شب زنده داری می کرد، نماز شب می خواند و دعا می کرد؛ اما در آن لحظه به تلاوت قرآن مشغول بود. صدای حزین قرائت قرآنش به گوش می رسید؛ ناگهان این آیه را تلاوت کرد: أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ؛ (5) «آیا وقت آن نرسیده
است که مدعیان ایمان، قلبشان به یاد خدا نرم و آرام شود»؟ فضیل بن عیاض همین که این آیه را شنید، گفت: خدایا! چرا، چرا، وقتش رسیده است و همین الان موقع آن است. از دیوار پایین آمد و بعد از آن، دزدی، شراب خواری، قمار و هرچه را که به آن مبتلا بود، کنار گذاشت. از همه هجرت کرد؛ از تمام آن آلودگی ها دوری گزید؛ تا حدی که برایش مقدور بود، اموال مردم را به صاحبانش پس داد؛ حقوق الهی را ادا کرد و کوتاهی های گذشته را جبران کرد؛ تا جایی که بعدها یکی از بزرگان گردید؛ نه فقط مرد باتقوایی شد، که مربی و معلمی نمونه برای دیگران گردید (عبداللهی، 1373، ج1، ص66).
آیت الله جهانگیرخان قشقایی (ره) نیز که یکی از عالمان و عارفان زمان خود بوده و شاگردانی مانند آیت الله بروجردی، شهید آیت الله سیدحسن مدرس و مرحوم حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی داشته است، در جریان زندگی خود، طعم شیرین ترقی و تحول را چشیده اند. این بزرگوار در جوانی از افراد مفرط در معاصی بود و در قبیله ها، تارزنی می کرد. از دوران جوانی تا چهل سالگی با تارزنی و آلات موسیقی، افراد را به سوی خود جلب می کرد و در هر مجلسی شادی و معصیتی که وجود داشته شرکت می کرد. ایشان در یکی از تابستان ها به اصفهان می رود و در آن شهر، در بازار برای تعمیر تار شکسته ای که همراه داشته است، از پیرمردی سراغ استاد یحیی ارمنی تارساز را می گیرد. آن پیر روشن ضمیر، ضمن راهنمایی و معرفی استاد یحیی ارمنی تارساز، اندرزوار به او می گوید حق است که پی کار بهتری روی و دانش بیاموزی و اگر راست می گویی، برو اول تار وجود خود را درست کن و از این کارها دست بردار. این سخن چنان در دل و جان جهانگیرخان اثر می گذارد و شوری به پا می کند که از همان جا ترک ایل کرده، رحل اقامت در اصفهان - که در آن زمان دارالعملی مشهور بوده است - می افکند و در مدرسه صدر که از معروف ترین مدارس حوزه علمیه اصفهان و مجمع فقیهان و حکیمان برزرگ بوده است، حجره ای برای سکونت اختیار می کند. ایشان از کارهای خود توبه کرد و با عشق و علاقه وافری که از نصیحت آن پیر روشن دل ناشناس در نهادش برانگیخته شده بود، به تحصیل
علوم دینی و عرفانی می پردازد (میرخلف زاده، 1378، ص23).
زندگی بشر حافی که با کلام امام موسی کاظم (علیه السّلام) دگرگون می شود؛ شعوانه که زنی بدکاره بوده است و با شنیدن آیه ای از قرآن متحول می گردد؛ معاویه پسر یزید که به کلام کنیزی مبنی بر وعده خداوند برای غاصبان خلافت، دست از دنیا و پست و مقامش می شوید (عبداللهی، 1373، ج1) و بسیاری دیگر که به لحظه ای دگرگون گشته اند، همه از این نوع می باشد.
عوامل موثر در تربیت جهشی
عوامل متعدد و متنوعی در ایجاد زمینه تحول در تربیت نقش دارند. بررسی اجمالی موارد و مباحث مرتبط، بیانگر آن است که به طور کلی می توان این عوامل را به سه دسته عوامل درونی، بیرونی و موقعیت تقسیم کرد. در تربیت جهشی، هماهنگی دو دسته عوامل درونی و بیرونی در موقعیت می تواند زمینه را برای بروز تحول ایجاد کند. البته پیش بینی نتیجه تلاش مربی چه در مورد تربیت به طور کلی و چه تربیت جهشی به طور خاص، ممکن نیست یا لااقل بسیار دشوار است؛ زیرا انسان موجود پیچیده ای است و نمی توان پاسخ های او را در برابر محرک های محیطی به طور دقیق پیش بینی کرد. همچنین در تربیت جهشی، طیف وسیعی از تحولات قابل حصول است؛ از تحولات پنهانی و درونی گرفته تا تغییرات عظیم و آشکار که همه ابعاد زندگی فرد را تحت تاثیر قرار می دهند. مهم این است که چنین اتفاقی در جریان تربیت و تسریع آن افتاق بیفتد؛ هر چند این تغییر ناچیز باشد.عوامل درونی موثر در تربیت جهشی
منظور از عوامل درونی، عواملی است که به تبیین رابطه فرد و ویژگی های او با تربیت می پردازد؛ مانند: عوامل وراثتی، سن، هوش، تفکر خلاق، روحیات فردی و پیش فرض های فکری.عوامل وراثتی
در ایجاد و ظهور هر پدیده ای، برخی عوامل زمینه ای وجود دارد که در هنگام بروز پدیده نمایان نیستند، اما با بررسی دقیق می توان به وجود آنها پی برد. عوامل وراثتی در زمینه سازی برای بروز تربیت جهشی، نقش زیربنایی دارند. منظور از وراثت این است که قبلاً زمینه بعضی از صفات، خصوصیات و تفاوت های فردی که در انسان مشاهده می شود، در سلولهای نطفه والدین فراهم بوده است و از این طریق به فرزندشان انتقال می یابد. همین ویژگی های موجود در نطفه است که مسیر رشد و نمو و تشکیل شخصیت آینده کودک را در داخل و خارج از رحم تعیین می کند (امینی، 1379، ص108-109). حال اگر منظور از تحول در تربیت جهشی، رشد و تکامل معنوی و حرکت آدمی به سوی خداوند باشد، پس تنها انسان هایی می توانند در این راه گام بردارند که دارای نطفه ای پاک و مطهر باشند. افرادی که از پدران و مادران ناپاک متولد می شوند و یا برخی خصلت های نامناسب را از والدین خود به ارث می برند، تا حد زیادی زمینه های تکامل معنوی را نخواهند داشت. حُر نیز که در جریان زندگی خود به ناچار از اصل و ریشه خود دور مانده بود، در نهایت، به سبب پاکی سرشتش به اساس خود بازگشت و با یک انتخاب رستگار شد.اسلام نیز موضوع وراثت را به طور اجمال پذیرفته است؛ قرآن تصریح می کند که انسان از نطفه ای مرکب و مخلوط آفریده شده است: «به انسان زمانی گذشت که چیز مذکوری نبود. ما انسان را از نطفه ای مخلوط و مرکب آفریدیم تا او را امتحان کنیم». (6) همچنین روایت شده است که موضوع اختلاف سلیقه ها و تفاوت های مردم در خدمت امیرالمومنین (علیه السّلام) مطرح شد، آن حضرت فرمود: آنچه میان مردم تفاوت به وجود آورده است، آغاز سرشت و طبیعت آنهاست (7) (نهج البلاغه، خطبه 234). پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز در بیان
دیگری می فرماید: اگر شنیدید کوهی از جای خود کنده شده است، باور کنید، ولی اگر شنیدید مردی از خلق طبیعی خود دست برداشته، تصدیق نکنید؛ زیرا ممکن است به حال طبیعی خود بازگردد (8) (پاینده، 1382، ص195). بنابراین وراثت عامل تعیین کننده ای در میزان هوش می باشد. به همین دلیل، اسلام از ازدواج با احمق و دیوانه نهی کرده است (امینی، 1379، ص119).
سن و رشد ارگانیک
سن و رشد اعضای بدن، از عوامل تاثیرگذار و زمینه ای در جریان تحول است. هر یک از این دو عامل، در تعامل با یکدیگر تاثیر خاصی بر روند تربیت جهشی دارند. منظور از سن در این رویکرد تربیتی، بهترین دوره و زمان به منظور برنامه ریزی برای تربیت جهشی است و منظور از رشد ارگانیک، نقطه آغاز مورد انتظار برای اتفاق افتادن چنین امری است. رشد داخلی عبارت است از گشایش امکاناتی جدید و ایجاد شرایط لازم برای پدیدار شدن برخی رفتارها، اما بدون اینکه شرط کافی را فراهم سازد. باید توجه داشت که هر چه در جریان تحول در تربیت پیش می رویم، رشد داخلی به تنهایی کمتر تاثیرگذار است و تاثیرات محیط جسمانی یا اجتماعی از اهمیت افزون تری برخوردار می شوند (شرفی، 1368، ص90). بر همین اساس، نمی توان از کودکانی که به میزان کافی زیربنای رشد جسمی آنها فراهم نشده است، انتظار داشت.این امر، به خوبی در زمینه تاکید اسلام در تربیت در سنین پایین نمایان می شود؛ زیرا روح با بدن اتحاد دارد و این اتحاد سبب شده است در یکدیگر تاثیر داشته باشند (امین زاده، 1376، ص73). از این روی، متربی در سنین پایین که هنوز شاکله شخصیت او شکل نگرفته است، راحت تر و سریع تر می تواند در برابر محرک های محیطی واکنش نشان
دهد و تغییر کند. شاید این امر، راز تاخیر حر در پذیرش دعوت امام حسین (علیه السّلام) در واقعه عاشورا باشد؛ آن هم بعد از چندین روز کشمکش و بستن آب بر روی امام (علیه السّلام). این همان راز اصلی خواهش های پسر جوان حر به اوست که چرا با حسین (علیه السّلام) بیعت نمی کند و به او نمی پیوندد (عباس قلی، 1375).
امام صادق (علیه السّلام) نیز در سفارش به اَخوَل، یکی از صحابیان خود، می فرماید: بر تو باد به تربیت نوجوانان؛ زیرا این گروه در پذیرش هر نوع خوبی شتاب بیشتری نشان می دهند (9) (ری شهری، 1381، ج6، ص2649).
پس در برنامه ریزی به منظور تربیت جهشی، دو جنبه اهمیت دارد: اول اینکه فرد باید به میزانی از رشد جسمی دست یافته باشد تا بتواند در برابر محرک های بیرونی تربیت جهشی پاسخ مثبت نشان دهد. دوم اینکه، به منظور بهتر نتیجه دادن این نوع تربیت، سن فرد در محدوده مناسب تربیتی قرار گرفته باشد. البته تعیین مرز دقیق برای دستیابی به این هدف آسان نیست، اما می توان دوران نوجوانی و جوانی را بهترین زمان برای این منظور دانست.
روحیات فردی
هر فرد بسته به عوامل ارثی و محیطی، دارای روحیات و مزاج خاص خود است. این روحیات در نوع تعامل فرد با محیط نقش بسزایی دارد و او را تنها تحت تاثیر برخی از عوامل بیرونی تربیت قرار می دهد (امینی، 1379، ص165)؛ به طوری که روحیات سخت، خشن و انعطاف ناپذیر، در پذیرش و سازگاری با محرک های بیرونی مقاومت می کنند و در مقابل، افراد دارای خصلت های نرم، در پذیرش حق مستعدتر هستند. یکی از شرایط تربیت جهشی نیز بحث سازش با عوامل بیرونی است که منظور از آن پذیرش وهماهنگی فرد با محرک های بیرونی می باشد؛ به گونه ای که آنها را بپذیرد و درونی کند. اسلام نیز به این موضوع توجه کرده و آن را در تربیت موثر می داند. در واقعه عاشورا، عمر سعد و حُر هر دو در جریان وقایع آن روز قرار می گیرند؛ اما عمر سعد در پاسخ حر مبنی بر جنگ با حسین (علیه السّلام) بیان می کند که جنگی خواهم کرد که کمترین حد آن، بریدن سرها باشد؛ واکنشی که ویژه شخصیت های ضعیف در خوش خویی و نیک دلی است و حقارت وجودی شان از ترس و طمع پر است (شریعتی، [بی تا]، ص67). امام صادق (علیه السّلام) خصلت های نیک اخلاقی را به یکدیگر وابسته می دانند (10) (ری شهری، 1381، ج4، ص1541). این بدین معناست که می توان از افراد دارای خصوصیات نیک، انتظار بیشتری برای تغییر و تحول داشت، تا افرادی دارای خصلت ها و روحیات نامناسب. امام کاظم (علیه السّلام) نیز می فرماید: حکمت در دل انسان فروتن آباد می شود و در دل انسان متکبر آباد نمی شود (11) (ری شهری، 1381، ج14، ص6855). فروتنی و تواضع در آموزه های اسلامی، جایگاه ویژه ای دارد؛ به گونه ای که خداوند در قرآن، رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) را به فروتنی در برابر مومنان دعوت می کند. البته فروتنی در برابر انسان های خودکامه و متکبر مذموم و نکوهیده است؛ زیرا تواضع در برابر آنها باعث افزایش کبر و غرورشان می شود.
هوش و تفکر خلاق
از ویژگی های مهم فردی که نقش اساسی در پیمودن سریع مراحل تربیت دارد، هوش و تفکر خلاق است. هوش عبارت است از توانایی اثربخشی حل مسئله، افراد تیز هوش نیز کسانی هستند که زودتر و کارآمدتر از دیگران کار را انجام می دهند (عباس زاده، 1372، ص40). آهنگ سریع یادگیری، سهولت در یافتن راه حل مشکلات (هارت، 1377،ص61) و وجود «من» پایدار و نیرومند که قادر است در برابر فشارهای اجتماعی و گروهی مقاومت کند و جست و جوی خویش را در فضای پرابهام و همراه با ناکامی ادامه دهد، از ویژگی های افراد تیزهوش است (کالاگر، 1367، ص10). تفکر خلاق نیز از آثار هوش است. ویژگی های افراد با تفکر خلاق عبارت است از: تمایل به تجربه و آزمایش، توانایی بازی با عقاید و نظریات، تمایل به ریسک و گرایش به امور مبهم (عباس زاده، 1372، ص40). چنین افرادی سریع تر از دیگران تربیت می شوند و این به دلیل خصوصیات شخصیتی آنهاست.
همه ویژگی های ذکر شده، تاثیر فعالی در زمینه تحولات روانی افراد دارد. همان طور که نمی توان از افراد نادان و سفیه انتظار تحول و رشد سریع داشت، به همان نسبت افراد با هوش در روند زندگی خود سریع تر از دیگران طی طریق می کنند.
در متون دینی، به طور مستقیم واژه ای با عنوان هوش وجود ندارد؛ اما به جای این واژه، به مفاهیمی همچون عقل و خرد به منزله اصلی ترین قوای آدمی پرداخته شده است. امام علی (علیه السّلام) در این باره می فرماید: خدا به وسیله ای بهتر از عقل پرستش نشود و عقل کسی درست نباشد تا چند خصلت در او ظاهر شود؛ ... ، رشد و نیکی از او امید رود (12) (کلینی، 1385، ص54). در اینجا به رابطه بین خرد و رشد و بالندگی و در قسمت قبل به رابطه بین عقل با سرعت فهم و دانایی اشاره شده است (کلینی، 1385).
پیش فرض های فکری و شک و تردیدهای شناختی
در هر زمان و با توجه به شرایط، برخی از افکار و عقاید، آدمی را قانع و توجیه می کند. به عبارت دیگر، تا زمانی که افراد در مورد درستی افکارشان اعتقاد راسخ داشته باشند، به دنبال راه صحیح یا صحیح تر نخواهند رفت؛ تنها زمانی که این شاکله فکری در اثر مواجههبا حادثه ای در بیرون و یا رشد ارگانیک در درون فرد دچار تزلزل و ابهام شود، می توان انتظار داشت که زمینه ای برای جهش فرد ایجاد شود (شرفی، 1368، ص100). این امر در باره افرادی که اعتقادات قبلی خود را با بنیان های محکم نپذیرفته اند نیز صادق است؛ زیرا چنین اعتقاداتی در جریان حوادثی کوچک، دچار ابهام و فراموشی می شوند. به طور کلی می توان شرایط ابهام آمیز و سوال برانگیز را در دوران نوجوانی و جوانی مشاهده کرد؛ سنینی که افراد به دنبال، پی ریزی شخصیت و تثبیت عقاید خود هستند. پس برنامه ریزی به منظور تربیت جهشی، در سنین نوجوانی و جوانی به دلیل وجود ویژگی های خاص این دوره موثرتر می باشد.
عوامل بیرونی موثر در تربیت جهشی
در تربیت جهشی عوامل بیرونی نیز نقش بازی می کنند که در ادامه به مواردی اشاره می شود:محیط
از جمله عوامل بیرونی موثر در تربیت جهشی که مربیان و عالمان اخلاق بر آن تاکید بسیاری دارند، محیط تعاملی فرد است. محیط عبارت است از هر آنچه که پیرامون فرد می باشد. در این میان، دو گروه تاثیرگذار در فرایند تربیت افراد، خانواده و گروه دوستان و همسالان است. خانواده در زمینه فراهم کردن زمینه های تربیت جهشی، و دوستان در زمینه ارائه بازخوردهای مثبت و منفی نسبت به اعمال فرد موثر می باشند. بی تردید اطرافیان و به ویژه والدین و همسالان، در تحول اخلاقی کودک تاثیر فراوانی دارند (کریمی، 1372، ص84). بر همین اساس، مطالعات انجام شده نشان می دهد میزان تشویق والدین در باره شرکت کودک در بحث «موقعیت های خاص تعارض اخلاقی»، در پیشرفت تحول اخلاقی عامل پرقدرتی به شمار می آید (کریمی، 1373، ص175). محیط می تواند بر انگیزاننده میل ها و رغبت ها در جهت منفی باشد و نیز می تواند سوق دهنده تمایلات درجهت مثبت باشد و صفات انسانی را ایجاد کند. برای اینکه انسان رغبت به خوبی ها پیدا کند، باید هم نشین پاک برگزیند و از هم نشینی با هواپرستان بپرهیزد (امین زاده، 1376، ص109). حضرت علی (علیه السّلام) می فرماید: بیشترین صلاح و نیکی درهم نشینی با خردمندان و صاحب دلان است (13) (ری شهری، ج6، ص3012). این همان راز هم نشینی کوتاه حر با امام حسین (علیه السّلام) است. امام علی (علیه السّلام) در کلامی دیگر درباره اثرگذاری هم نشین بد می فرماید: از هم نشینی با فاسقان دوری کن؛ زیرا بدی به بدی می پیوندد (14) (ری شهری، 1381، ج6، ص3018). در این زمینه، تاثیر خانواده و دوستان از همه گروه های اجتماعی بیشتر است. عالمان اخلاق نیز از چهار عامل اساسی در ارتباط با فرد یاد می کنند که باعث می شود حرکت تربیتی متربی بسیار سریع تر گردد و یا باعث توقف و سقوط فرد شود؛ دو عامل اصلی از این چهار عامل، خانواده و دوستان می باشند (ری شهری، 1379).
عوامل اجتماعی - فرهنگی
هر فرهنگی ملزومات خاص خود را دارد؛ صرف نظر از اینکه فرهنگ و جامعه به طور غیر مستقیم - از طریق تعیین هوش افراد - در تربیت و نوع آن تاثیرگذار است (عباس زاده، 1372، ص74). فرهنگ، به طور مستقیم نیز تعیین کننده برخی عوامل موثر در تربیت جهشی است؛ به طوری که بیشتر تحولات و باروری های روانی در فرهنگ شیعی و فرهنگ مرتبط با محبت اصل بیت (علیه السّلام) که براساس روابط معنوی و روحی می باشد، اتفاق می افتد. حتی اشخاصی چون دکتر محمد تیجانی (15) و دکتر عصام العمادی (16) زمانی که در اثر حادثه ای با فرهنگ شیعی آشنا می شوند، دچار تحول گشته اند. به همین دلیل است که در فرهنگ هایغربی و دیگر فرهنگ های اسلامی، بروز چنین تحولاتی به صورت نادر وجود داشته، یا اصلاً مشاهده نمی شود.
تربیت نمادین
عارفان در زندگی خود به جای تمسک به عقل و استدلال عقلی در تبیین پدیده ها، رو به سوی «کشف شهودی» یا «کشف دیداری» آورده اند و از این طریق، پله های ترقی خود را در یک شب طی می کنند و در لحظه ای ره صدساله می روند. داشتن چنین رویکردی در تربیت، در قالب استفاده از نما قابل توجیه است. «نما» کوچک ترین واحد ساختمانی یک پیام ابهام انگیز، سازمان نیافته و تعریف ناپذیر از پیام تربیتی در قالب نمادهای کلامی، هیجانی، رفتاری و حتی حرکات خفیف و ظریف چهره ای یا چشمی است که می تواند بزرگ ترین اثر را در روان و عاطفه فرد بر جا گذارد (کریمی، 1374، ص35). معمولاً آن دسته از رفتارها، گفته ها، نگاه ها، اشارات و حرکاتی از یک مربی و یا معلم در ما تاثیر پایدار می گذارد که بدانیم هیچ برنامه فریبنده و اقدام حساب شده و یا قصد و غرض از پیش تعیین شده ای برای تغییر دادن رفتار ما در آن وجود ندارد، و فرد در طبیعی ترین، خالص ترین و خودانگیخته ترین موقعیت، نمادی از رفتار تربیتی را ارائه می دهد (کریمی، 1374، ص34).در واقع، این اثر نمادین هرچند کوتاه و فشرده جلوه کرده است، اما به شیوه ای بسیار موجز همچون شعله های سوزان تمامی حجاب ها، موانع و رسوب های ذهنی و عاطفی فرد را در برابر حقیقت به یک باره ذوب می کند. در چنین مواردی، خاطره تمامی تجربه ها، آگاهی ها، دانش ها، حادثه ها، اندوخته ها و گفتارهایی که تاکنون در وجود فرد متراکم شده است و در بیغوله های ذهن ناخودآگاه او محبوس مانده، به یک باره زنده می شود و تمامی وجود فرد، سراسر عشق، شوق، وجد و بالندگی و بیداری می گردد (کریمی، 1374، ص34). این همان صدای «هل من معین» حسین (علیه السّلام) است که حر را به یک باره بیدار می کند (سیدبن طاووس، 1383، ص143).
تربیت نمادین، که به واسطه نمادهای تکان دهنده و هیجانی ایجاد می شود، می تواند به منزله نقبی ما را به درون آدم ها راه دهد و پنهانی ترین و رسوب یافته ترین جنبه شخصیت آنها را با اشاره ای گذرا و نمادین - هر چند لحظه ای و تصادفی - تحت تاثیر قرار دهد. نما در تربیت نمادین، همچون حرکت رندانه شاعران و عارفان رند است که در یک فاصله کوتاه، مسیر طولانی و پیچیده کمال را طی می کنند (کریمی، 1383، ص37). نمونه چنین تربیتی در حد اعلای آن در زندگی اهل بیت (علیه السّلام) فراوان یافت می شود. برای مثال، روایت شده است شخصی در راه به امام علی (علیه السّلام) توهین می کرد. یکی از اصحاب که همراه ایشان بود به گریه افتاد. امام (علیه السّلام) به او فرمود: به من توهین کرد، چرا تو گریه می کنی؟ صحابی جواب داد: زیرا او پسر من است. امام (علیه السّلام) به او گفت: آیا می خواهی او را متحول کنم. گفت: آری. امام (علیه السّلام) رو به پسرش کرد و به سر تا پای او نگاهی انداخت؛ پسر همانجا به زمین افتاد، گریه نمود و توبه کرد و از آن پس یکی از یاران امام (علیه السّلام) شد و در یکی از جنگ ها شهید گشت (مستنبط، 1384، ص179). البته چنین اتفاق هایی در زندگی بزرگان دینی نیز وجود داشته است که توانسته اند با نگاه و یا اشارتی به اعماق وجود انسان ها نفوذ کنند و از این طریق به جریان حرکت تربیتی افراد سرعت بخشند. دراین زمینه، باید به اهمیت وجود انسان ها و مربیان بزرگ در زندگی افراد توجه کرد. مربیان بزرگی چون امام موسی کاظم و امام حسین (علیه السّلام) که با کلام خود زندگی افرادی چون بشر حافی و حربن یزید ریاحی را متحول کرده اند، و در مرتبه پایین تر عارفان و انسان های بزرگی که بر زندگی افراد هم عصر خودمان تاثیرات ارزشمندی گذاشته اند. البته باید توجه داشت که کاربرد نما در تربیت، همیشه از جانب انسان ها و مربیان بزرگ نیست. بسیاری از اوقات، بدون برنامه ریزی قبلی اتفاق می افتد، اما به دلیل محتوای غنی و جذبه ناگهانی تاثیر می گذارد و سبب تغییر و تحول می شود؛ مانند آنچه برای معاویه پسر یزید افتاد. همچنین بسیاری از نمادهای تربیتی در طبیعت و بر اساس ارائه خداوند متعال یافت می شود. چگونه است که آدمی با دیدن جریان آب، به گذران عمر خویش پی می برد و برای حرکت و فعالیت تصمیم می گیرد؟
فرهنگ تبادی
ارتباط و تبادل اطلاعات با دیگران، از عوامل موثر در افزایش اطلاعات و توانایی های اجتماعی انسان هاست. افزایش اطلاعات و توانایی های اجتماعی افراد نیز در افزایش توان فکری آنها موثر بوده، به باروری های فردی و اجتماعی منجر می شود؛ افزون بر این، برقراری ارتباط، از مهم ترین و رایج ترین ابزارها به منظور تغییر نگرش، باورها و یا رفتارهای دیگران است (فرهنگی، 1373، ص35). به همین دلیل، در باره تبادل نظر و مشورت در متون دینی و روایی بسیار تاکید شده است؛ امام علی (علیه السّلام) در این باره می فرماید: هرکه با آرای گوناگون روبه رو شود، جایگاه های خطا و نادرستی اندیشه را بازشناسند (17) (ری شهری، 1381، ج4، ص1956). همچنین ایشان می فرماید: مشورت کردن با خردمند خیرخواه، مایه هدایت و یمن است (18) (ری شهری، 1381، ج6، ص2905). پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز مشورت کردن را دیده ی راهیابی می دانند (19) (ری شهری، 1381، ج6، ص2901).با مشورت کردن، راه هایی برای انسان باز میشود که پیش از آن، فرد با آن آشنایی نداشته است. البته اینکه با چه کسی مشورت شود، بسیار مهم است؛ زیرا همان قدر که اندیشه و رای صحیح در رشد آدمی کارساز است، اندیشه نادرست، گمراه کننده و ویرانگر می باشد.
محبت الگومدار
هیچ وادی ای به اندازه وادی محبت در تربیت انسان ها تاثیرگذارتر نیست. اگر متربی در فرایند تربیت، به مربی و هدایتگر خود محبت داشته باشد، از او الگو می گیرد و می کوشد از هرجهت شبیه او شود. این محبت که منجر به الگوگیری متربی از مربی در بعد ظاهری و باطنی می شود، عامل اصلی پیمودن راهی است که نیاز به سال ها تلاش و ممارست ازجانب مربی دارد. با نگاهی گذرا به زندگی افرادی که متحول شده اند، درمی یابیم که بسیاری از آنان در برهه ای حساس از زندگی خود، با مربیان و الگوهای بزرگ تربیتی - که رابطه ای عاطفی با ایشان داشته اند - مواجعه شده اند و از تاثیرات نفسانی ایشان بهره برده اند (شرفی، 1368، ص99). حر و مولوی، نمایندگان بارز این گروه می باشند.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در باره تاثیر روابط عاطفی در تربیت می فرماید: فرزندانتان را به سه خصلت تربیت کنید: محبت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)، محبت اهل بیت(علیه السّلام) و قرائت قرآن (20) (ری شهری، 1381، ج14، ص7104). امام خمینی (ره) نیز در تبیین نقش آفرینی محبت در عرصه هستی و انسان، بر این عقیده اند که هدایت، ده مرتبه دارد که برحسب سیر سایرین و مراتب سلوک سالکین متفاوت است. در این جایگاه، محبت در مرتبه سوم، و بعد از هدایت به نور توحید و ولایت قرار دارد و نور هدایت آن، بالاتر از نور هدایت قرآن، اسلام و حتی ایمان می باشد (فهری، 1373، ص289و292).
بنابراین محبت نیرویی اساسی برای تغییر افراد است که می توان با جهت دهی مناسب آن به سمت الگوگیری، زمینه تحولات روحی را در افراد فراهم آورد.
هماهنگی عوامل درونی و بیرونی در موقعیت
موقعیت، عامل اصلی در تربیت جهشی است، زیرا تنها در موقعیت مناسب می توان عوامل ذکر شده را با جهت دهی مناسب، به سمت تحول سوق داد. اصلی ترین ویژگی های موقعیت، فشار و هماهنگی عوامل درونی و بیرونی است که در اثر فشار عوامل درونی در فرد، از جمله عوامل وراثتی، روحیات فردی و پیش فرض های شناختی برانگیخته می شوند و در تبادل با عوامل بیرونی، تبدیل به یک جهش و تحول می گردند. این فشار می تواند از منابع مختلف نشئت گیرد: استفاده از نماد، سخن و رفتار یک الگو و یا شدت یافتن تعارض های شناختی در اثرمواجهه با یک رویداد، به ویژه در سنین نوجوانی و جوانی.مهم این است که موقعیت فشار و بحران ایجاد شود در پی آن، عوامل درونی و بیرونی تربیت هماهنگ گردد.
در واقع، تربیت جهشی زمانی تحقق می یابد که فرد مورد تربیت، در مجموعه ای از اوضاع و شرایط قرار گیرد و طبق امکاناتی که برایش فراهم شده است، استعدادهای نهفته او بروز کند و به فعلیت برسد. بنابراین مجموع اوضاع، شرایط و امکانات ویژه انسان مورد تربیت را باید از عوامل موثر در تربیت برشمرد. اگر در یک برنامه تربیتی همه عوامل موثر، هماهنگ باشد، امکان رسیدن به هدف در برنامه بسیار زیاد خواهد بود؛ اما اگر بعضی عوامل، هدف معینی را دنبال کنند و عوامل دیگر برخلاف آن اهداف عمل کنند و اثر آن را خنثی سازند، نمی توان توفیق چندانی را پیش بینی کرد (امینی، 1379، ص170). نگاهی به جهش تربیتی نمونه هایی که پیش از این بیان شد، بیانگر هماهنگی عوامل ذکر شده و برخی عوامل دیگر است.
** توضیح شکل
نتیجه گیری
تربیت جهشی، یکی از ابعاد و رویکردهای تربیت دینی است که با نیازها و اقتضائات جهان کنونی، تناسب تام دارد؛ زیرا در دنیای امروز، همه چیز به سرعت در حال تغییر و جایگزینی است و انسان باید برای تعالی و رشد خود، همگام با این تغییرات حرکت کند تا از چرخه زندگی قرن بیست و یکم باز نماند. بنابراین به تربیت جهشی، به منزله زمینه ای اساسی در دستیابی به اهداف بیان شده، توجه کرد. البته بدیهی است که ورود هر عنصر جدید به نظام تعلیم و تربیت، برنامه ای زمان بر و طولانی می طلبد؛ آن هم در مورد تربیت جهشی که دارای ابعاد گسترده و ناشناخته است. اما همان طور که هر حرکتی، آغازی دارد، باید در ابتدا به شناخت ابعاد مختلف این نوع تربیت پرداخت و سپس به منظور برنامه ریزی برای ورود آن به نظام های تعلیم و تربیت اقدام کرد. قدم بعدی در این زمینه، سعی در تثبیت موثر تحولات روحی و روانی در انسان ها و فرایند تربیت جهشی است؛ زیرا ایجاد تحول، امری مهم، و حفظ آن مهم تراست؛ همان طور که حفظ ایمان از ایمان آوردن دشوارتر و مهم تر است. در هر حال، همه اقدام های گفته شده، منوط به نقطه آغاز این حرکت، یعنی شناخت جنبه های مختلف «تربیت جهشی» است.پی نوشت ها :
1.کارشناس ارشد تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش دانشگاه اصفهان.
2.دکتر رضا علی نوروزی(استادیار گروه علوم تربیتی دانشگاه اصفهان.
3. بالعقل کمال النفس.
4. العقول ائمه الافکار و الافکار ائمه القلوب و القلوب ائمه الحواس و الحواس ائمه الاعضاء.
5. حدید (57)، آیه 16.
6. هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا، انا خلقنا الانسان من نطفه امشاج نبتلیه فجعلناه سمیعا بصیرا (انسان، 1 و 2).
7. انما فرق بینهم مبادی طینتهم.
8. اذا سمعتم بجبل زال عن مکانه فصدقوا و اذا سمعتم برجل زال عن خلقه فلا تصدقوا، فانه یصبر الی ماجبل علیه.
9. علیک بالاحداث، فانهم اسرع الی کل خیر.
10. ان خصال المکارم بعضها مفید ببعض.
11. الحکمه تعمر فی قلب المتراضع، و لا تعمر فی قلب المتکبر.
12. ما عبدالله بشیء افضل من العقل و ما تمّ عقل امرء حتی تکون فیه خصال شتی؛...، والرشد و الخیر منه مأمولان.
13. اکثر الصلاح و الصواب فی صحبه اولی نهی و الالباب.
14. ایاک و مصاحبه الفساق؛ فان الشر بالشر ملحق.
15. از عالمان اهل سنت تونس که گرایش به وهابیت داشته است.
16. از محققان اهل سنت که با عالمان رده اول اهل سنت در مورد گرایش به مذهب شیعه مناظره کرده است.
17. من استقبل وجوه الاراء عرف مواقع الخطاء.
18. مشاوره العاقل الناصح رشد و یمن.
19. الاستشاره عین الهدایه.
20. ادبو اولاکم علی ثلاث خصال: حب نبیکم، و حب اهل بیته، و قرآءه القران.
1. امین زاده، محمدرضا(1376)، فرهنگ تعلیم و تربیت اسلامی، انتشارات در راه حق، قم.
2. امینی، ابراهیم (1379)، اسلام و تعلیم و تربیت، بوستان کتاب، قم.
3. پاینده، ابولقاسم (1382)، نهج الفصاحه، چاپ چهارم، دنیای دانش، تهران.
4. سیدبن طاووس (1383)، لهوف، ترجمه عباس عزیزی، چاپ پنجم، صلاه، قم.
5. شرفی، محمد رضا (1368)، مراحل رشد و تحول انسان به ضمیمه مقدمه ای بر دیدگاه اسلام در مورد رشد، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران.
6. شریعتی، علی [بی تا]، دو شهید، تربیت، تهران.
7. عباس زاده، میرمحمد (1372)، آشنایی با تعلیم و تربیت کودکان تیزهوش، جهاد دانشگاهی ، تهران.
8. عباس قلی، سپهر (1375)، ناسخ التواریخ ، [بی تا] ، [بی جا].
9. عبدالهی، علی محمد (1373)، عاقبت بخیران عالم، جلد اول، روح، قم.
10. فهری زنجانی، احمد (1373)، پرواز در ملکوت، شرح و تفسیر آداب الصلوه امام خمینی (ره)، فیض کاشانی، تهران.
11. فرهنگی، علی اکبر (1373)، مبانی ارتباطات انسانی، تهران تایمز، تهران.
12. کریمی، عبدالعظیم (1373)، مراحل شکل گیری اخلاق در کودک با تاکید بر رویکرد تحولی، تربیت، تهران.
13. کریمی، عبدالعظیم (1374)، رویکرد نمادین به تربیت دینی، قدیانی، تهران.
14. کلینی، محمدبن یعقوب (1385)، کافی، ترجمه محمدباقر کمره ای، ج1، چاپ هفتم، اسوه، تهران.
15. کالاگر، جیمز (1367)، آموزش کودکان تیز هوش، ترجمه مجید مهدی زاده، آستان قدس رضوی، مشهد.
16. میر خلف زاده، علی (1378)، قصص التوابین، مهدی یار، قم.
17. محمدی ری شهری، محمد (1381)، میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، ج1، دارالحدیث، قم.
18. محمدی ری شهری، محمد (1381)، میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، ج4، دارالحدیث، قم.
19. محمدی ری شهری، محمد (1381)، میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، ج6، دارالحدیث، قم.
20. محمدی ری شهری، محمد (1381)، میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، ج8، دارالحدیث، قم.
21. محمدی ری شهری، محمد (1381)، میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، ج11، دارالحدیث، قم.
22. محمدی ری شهری، محمد (1381)، میزان الحکمه، ترجمه حمیدرضا شیخی، ج14، دارالحدیث، قم.
23. محمدی ری شهری، محمد (1381)، دوستی در قرآن و حدیث، ترجمه سید حسن اسلامی، دارالحدیث، قم.
24. مستنبط، احمد (1384)، قطره ای از دریای فضائل اهل بیت (علیه السّلام)، ترجمه محمد ظریف، ج1، چاپ چهارم، اسوه، قم.
25. هارت، فرانسیس (1377)، تیزهوشان در مدرسه، ترجمه ملیحه آشتیانی، شهید بهشتی، تهران.
منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان، (1388)، مجموعه مقالات همایش تربیت دینی، قم، انتشارات مؤسسه آموزشی و پرورشی امام خمینی (رحمه الله).
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}