نویسنده: دکتر محمد طاهر القادری
مترجم: سید عبدالحسین رئیس السادات




 

در کتابهای عمومی فقه برای شفعه سه درجه بیان شده است:

1- شرکت در نفس بیع

مراد این است که کسی چیزی را که دیگری هم در آن شریک است بفروشد. اگر یک سهیم سهم خود را برای فروش بگذارد، سهامدار دیگر حق دارد در دادگستری مطرح کند که برای خرید آن سهم و انضمام آن به سهم خویش، از همه مستحق تر و سزاوارتر است.

2- شرکت در حق مبیع

مقصود این است که کسی در مال دیگری شریک نیست تا بخشی از مال را صاحب باشد؛ ولی زمین این یکی با زمین نفر دیگر که قصد فروش آن را دارد، از یک نهر مشترک سیراب می شوند؛ یا یک راه مشترک دارند.

3- همسایگی محض

یک نفر با دیگری به دو شکلی که در بالا ذکر شد شریک نیستند بلکه فقط همسایه اند از سه نوعی که گفته شد، حق شفعه ی نوع اول از همه زیادتر است؛ نوع دوم کمتر و نوع سوم از همه کمتر است.

شفعه و حق قرابت و نزدیکی

از آنچه که در مورد شفعه گفتیم این هم برداشت می شود که خدایتعالی به اعتبار وابستگی و هم صحبتی و هم نشینی و قرابت، ایجاد حق می کند و آنان که نزدیکترند را بر آنان که دورترند ترجیح می دهد. هر چه کسی نزدیکتر باشد، حق شفعه ی او هم محکم تر خواهد بود. پس مبنای این حق شفعه فقط قرابت است.

نبی اکرم ( صلی الله علیه و آله) از جان نزدیک تر است.

همه ی قرابت های دنیا یک طرف و قرابت امّت به نبی اکرم ( صلی الله علیه و آله) یک طرف. اگر همه ی قرابت های دنیا یکجا با هم جمع شوند نمی توانند با قرابت مصطفی ( صلی الله علیه و آله) برابری کنند. باریتعالی در قرآن مجید می فرماید: النَّبِیُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ {33/ 6} ( نبی اکرم از جان مؤمنین به ایشان نزدیکتر است). یکی قرب و نزدیکی مکانی دارد که به دیواری یا حدّی محدود می شود. کسی با دیگری شریک است و دیگری وابستگی اش ارتباط خونی است. بیشترین قرابت بین مردم، قرابت خونی است و از این نزدیکتر قرابتی در ذهن نمی گنجد. ولی اگر همین قرابت با قرابت دیگری مقایسه شود، یعنی با قرابت نسبت به جان، درخواهیم یافت که از این قرابت در تمامی کائنات چیز نزدیکتری نمی توانیم بیابیم.
اگر قرابت خونی و قرابت جانی را در کنار یکدیگر بگذاریم، قرابت جانی بالاتر است؛ زیرا اگر خون را بگیرند، انسان تا حدی زنده می ماند ولی اگر جان را بگیرند، روح از قفس مادی تن آزاد می شود. در ضمن، کسی که جان داشته باشد اگر اهداکننده ی خون به وی یک کیسه خون بدهد، با وجود کمی آن، پس از مدتی خود به خود به زندگی ادامه می دهد. پس در حقیقت، آنچه را که زندگی می نامیم در واقع، همان جان است.
هنگامی که جان نباشد، به چه چیز زندگی می گوئیم؟ بنابراین، روشن شد که نزدیکی و قرابت جانی را با هیچ چیز دیگر در عالم امکان نمی توان مقایسه نمود. جانمان به قربان آقا و سرورمان که از بزرگی و مهربانی اش آنجا که هر گونه قرابتی به انتها می رسد، در همانجا قرابت مصطفی( صلی الله علیه و آله) آغاز می گردد. آیه ای که پیشتر آمد بیانگر همین است.

حق نبی اکرم ( صلی الله علیه و آله) بر جان مقدّم است

هر چه در این دنیا رنج می بریم و تلاش می کنیم برای جان است. اگر به خاطر جان نباشد، انسان چرا مصیبت دنیا را برای خود بخرد؟ انسان به خاطر جان خویش، مال و منال خود و هر چه را که دارد فدا می کند؛ اما دستور قرآن این است که حق آقایمان از جان بسیار نزدیکتر است.

برای نام تو جان را فدا کنم *** نه جان که هر دو جهان را فدا کنم

شفاعت نبی اکرم ( صلی الله علیه و آله) برای گنهکاران

در بحث، شفعه، فهم این مطلب لازم است که حق شفعه پس از معامله ایجاد می شود. اگر فرد نخواهد سهم خویش را در آن مکان مشترک به فروش برساند، هیچ دعوایی مطرح نیست و دادگاه دعوا را باطل می داند و آن را از دستور کار خارج خواهد کرد. به همین ترتیب اگر در محشر برای کسی حکم صادر نشده باشد که به دوزخ برود، شفاعت معنی پیدا نمی کند. انتظار شفاعت برای کسی مطرح است که حکم دوزخ برای او صادر شده باشد و نبی اکرم بر اساس حق شفاعت عرض می کند پروردگارا دادگاه عدل تو برای این فرد از امّت من حکم دوزخ داده است. تصمیم تو بر اساس حق و عدل است؛ اما مولای من! به حق شفاعتی که به من ارزانی داشته ای، این فرد را ببخشای.

اندیشه ی شفعه، تأیید شفاعت

پس از درک مفهومی که از شفعه مطرح شد، این موضوع روشن گردید که چون در قانون اسلامی، حق شفعه مسلّم و پذیرفته شده و نمی توان آن را انکار کرد، انکار شفاعت در اسلام چگونه ممکن خواهد بود؟ علاوه بر این، اموری در شفعه و شفاعت مشترک اند:
1- کسی که حق شفعه دارد اگر خودش آن حق را باطل کند و بگوید من از این حق صرفنظر کردم، حق شفعه ی وی ساقط خواهد شد. به همین صورت درمورد شفاعت مطرح است. نبی اکرم ( صلی الله علیه و آله) می فرمایند: شفاعتی یوم القیامة حق فمن لم یؤمن بها لم یکن من اهلها. ( کنز المعال، ج14، ص 399، ح 39059) شفاعت من در روز قیامت حق است؛ پس هر که به آن ایمان نداشته باشد، از آن برخوردار نخواهد بود.
2- چون شفعه حق کسی که نزدیک است و آنکه دور است، از این حق محروم است دقیقاً به همین ترتیب در مورد شفاعت مطرح است. آن کس که به بندگان مقرّب الهی نزدیک است، یعنی طرفدار آن نیکان و صالحان است، جزء محبان آنها به شمار می رود و نسبت به ایشان گستاخ نیست، آنها را برتر می شمارد و از آنان که از ایشان دور هستند دور می جوید؛ از شفاعت این مقربان برخوردار می شود. آنان که مبنایشان بی ادبی و گستاخی است، از شفاعت محروم می شوند. به همین خاطر است که خدایتعالی می فرماید:
فَمَا تَنْفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ‌ {74/ 48} شفاعت شفاعت کنندگان برای ایشان سودی ندارد.
خدایتعالی به کفّار و منکران تذکر می دهد که از بندگان محبوب و مقرّب من فاصله می گیرید و از طرفداران ایشان نیستید. بنابراین بدانید که از حق شفاعت نیز خود را بی بهره می کنید. معلوم می شود در روز قیامت کسانی هستند که شفاعت می کنند و پذیرفته می شود؛ اما شفاعت ایشان برای مجرمان سودی ندارد.
3- چون حق شفعه به این نمی نگرد که شخصی متقی و پرهیزگار است یا فاسق و گناهکار، بلکه فقط به قرابت می نگرد، به همین شکل شفاعت نبی اکرم ( صلی الله علیه و آله) هم برای گناهکاران و مجرمان، همه را در بر می گیرد و به عمل آنها نمی گرد؛ بلکه فقط به نزدیکی ایمانی آنها توجه خواهد کرد. و هر که در زمره ی ایمان آورندگان و در زیر سایه ی قرابت مصطفی ( صلی الله علیه و آله) قرار گیرد، مستحق شفاعت خواهد شد.
منبع مقاله: القادری، دکتر محمد طاهر، (1390)، عقیده شفاعت، سید عبدالحسین رئیس السادات، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی- معاونت فرهنگی، چاپ اول