هویت اخوان الصفا
اخوان الصفا از نهضت های مهم فکری - سیاسی قرن چهارم هجری است که در نزدیک کردن حکمت یونانی و دین اسلام استوارترین قدم ها را برداشته است. (1) آنان از سیاست و نظامات حکومتی به دقت بحث کرده اند، ولی این جنبه از اندیشه هایشان کمتر مورد توجه محققان و اندیشمندان قرار گرفته است. اخوان الصفا به دلیل این که انجمنی سرّی بودند و فعالیت های علمی و سیاسی آنان پنهانی و در خفا صورت می گرفت، شناخت مؤلفان رسائل با مشکلاتی روبه روست و درباره ی هویت آنان اختلاف نظر وجود دارد. در طول قرون گذشته، مولفان این رسائل و زمان و مکان دقیق این گروه به طور قطع مشخّص نشده است و اظهار نظرها در مورد آنها بعضاً متناقض و از هماهنگی و وحدت نظر برخوردار نیست.
آنچه که بدیهی و روشن است این که رسائل اخوان الصفا از مهم ترین میراث اسلامی حتی مهم ترین میراث عالم است که مجموعه ای از افکار و دیدگاه های مختلف -برگرفته از کتب آسمانی و غیرآسمانی و فلسفه اسلام و یونان- در آن گردآوری شده است.
گرچه هدف این نوشته پژوهشی تاریخی در زندگی و آثار و مؤلفان این گروه نیست، ولی به نظر می رسد بررسی اجمالی دیدگاه ها در مورد این گروه و نیز بیان شرایط سیاسی و اجتماعی آن عصر لازم و ضروری باشد.
نویسندگان رسائل اخوان الصفا
همان گونه که گفته شد هویت جمایت اخوان الصفا روشن نیست و این ابهامی است که در تاریخ اسلامی نظری قطعی بر آن وجود ندارد. هویت این گروه همواره میدان بحث و جدل و حدس و گمان ها بوده است، گروهی بر این عقیده هستند که آنان اسماعیلی مذهب بوده و یکی از ائمه اسماعیلی به نام احمدبن عبدالله بن محمد المکتوم بن جعفر الصادق نویسنده رسائل اخوان الصفاست. از رسائل اخوان الصفا ترجمه ای به زبان فارسی به اهتمام میرزا محمد ملک (در 1304ق.) انجام گرفته که در آن، شرح حال احمدبن عبدالله و کیفیّت تألیف رسائل بدین صورت بیان شده است:بعد از شهادت امام رضا( علیه السلام) مأمون عباسی به علوم فلاسفه یونان ملتفت شد. احمد پنجاه و یک رساله اخوان الصفا را نوشته بدون نام خود نزد مأمون فرستاد. مأمون دانست که روی زمین از علمای آل محمد خالی نیست و احمد در سرّ حال کوشیده به لباس تاجران گاهی در کوفه و گاهی در سلّمیه و گاهی در « سرّ من رأی» بود تا آن که در سلّمیه وفات یافت. (2)
طبق این گفته، تعداد رسائل اخوان الصفا پنجاه و یک رساله است و رساله ای به نام جامعه و جامعةالجامعه به آن ضمیمه شده که خلاصه ای از مجموع پنجاه و یک رساله است.
تاریخ ترجمه رسائل به فارسی را به عهده امیر تیمور گورکانی نسبت می دهد و می گوید: (3)
احمد حاصل این پنجاه و یک رساله را در یک رساله نوشته، نامش جامعه گذاشته و رساله دیگر موسوم به جامعة الجامعه نوشته و این هر دو رساله عزیز الوجودند و در عهد امیر تیمور گورکان لبّ لباب، رسائل اخوان الصفا به فارسی ترجمه گردید. (4)
احمدبن عبدالله در سال 198ق. در محلی به نام سلّمیه در سوریه به دنیا آمد و در سال 265ق. از دنیا رفت. کسانی که احمدبن عبدالله مکتوم را مؤلف رسائل اخوان الصفا می دانند، انگیزه او را برای نوشتن این مجموعه ی عظیم علمی و فلسفی، نگرانی او از گمراهی مسلمانان به دلیل برنامه های ضدّ شیعی عباسیان به ویژه مأمون و هارون الرشید بعد از شهادت امام موسی کاظم( علیه السلام) و امام رضا(علیه السلام) می دانند، زیرا خلفای عباسی گمان می کردند با به شهادت رساندن این دو امام معصوم (علیهما االسلام)، زمینه به طور کامل برای دخل و تصرّف و تغییر در شریعت محمدی (صلی الله علیه و آله و سلم) و متمایل کردن مردم به فلسفه و علم یونانی فراهم شده است. (5) احمدبن عبدالله جهت نجات دین از گمراهی ها و انحرفات فکری و آگاه کردن مردم از زخارف و پیرایه های عباسیان بر شریعت پیامبر ( صلی الله علیه و آله و سلم) که به نام دین انجام می شد، اقدام به تدوین رسائل اخوان الصفا کرد و در این رسائل به جمع آوری علوم و حکمت ها و معارف الهی و فلسفی و شریعت پرداخت.
ادریس عمادالدین یکی از مورخان قرن نهم هجری در عیون الاخبار، تألیف رسائل اخوان الصفا را به احمدبن عبدالله نسبت داده و می گوید:
احمدبن عبدالله از انحراف مسلمانان از شریعت محمدی به علوم فلاسفه بیمناک شده و لذا رسائل اخوان الصفا را تألیف نمود و در آن علوم و حکمت و معارف الهی و فلسفی و شرعی را گرد آوری نمود. (6)
سپس وی به علّت و هدف تألیف رسائل اشاره کرده و می گوید:
علّت تألیف رسائل توسط احمدبن عبدالله، اتمام حجّت بر مأمون و طرفداران او به دلیل انحراف آنها از علوم نبوی است. اقوال و دلایل دیگری نیز بر انتساب تألیف رسائل اخوان الصفا به احمدبن عبدالله وجود دارد که به دلیل پرهیز از اطاله ی کلام آنها را بیان نمی کنیم.
برخی دیگر معتقدند که اخوان الصفا، گروهی از فلاسفه قرن چهارم هجری بودند که به دلیل همدلی و همفکری بین شان برای اهداف علمی و سیاسی و فرهنگی اقدام به تألیف رسائل کردند.
این دیدگاه از اهمیّت تاریخی بیشتری برخوردار است و اشتهار علمی و سیاسی اخوان الصفا هم به سبب فعالیت جمعی و تشکّل گروهی آنان بوده است که به نوعی می توان آنان را در شمار گروه هایی که دارای تشکّل حزبی بوده اند، به حساب آورد.
در این جا ذکر این نکته لازم است که غالباً در جهان اسلام فعالیت های علمی فردی بوده و آثار علمی در قالب کارگروهی و جمعی کمتر به چشم می خورد. اخوان الصفا در تاریخ علمی اسلام از گروه های نادری بودند که فعالیت علمی آنان تشکیلاتی بوده است و موضوعات مختلف علمی را در رسائل، افراد متعدد نوشته اند. شیوه علمی آنان که مبتنی بر عمل گروهی بوده، متأثّر از هدف سیاسی آنان است که تحقّق این هدف را در سایه عمل گروهی و تشکیلاتی می دانستند. این شیوه ای پسندیده و الگویی از میراث علمی جهان اسلام و دانشمندان مسلمان است که در حوزه های پژوهشی علمی و دینی ما کمتر به آن توجه شده است.
به هر حال در بین معتقدان به دیدگاه دوم، برخی از متقدمان و بعضی از متأخران، رسائل اخوان الصفا را به جمعی از علمای بصره نسبت داده اند. (7) چون نویسندگان رسائل اسامی خویش را کتمان می کردند، لذا تعیین قطعی اسامی آنها همواره مورد اختلاف بوده است.
جمال الدین ابوالحسن علی بن یوسف قفطی ( نویسنده ی تاریخ الحکماء) از جمله کسانی است که به نقل از ابوحیان توحیدی ( نویسنده ی الامتاع و المؤانسه) اسامی نویسندگان رسائل را ذکر کرده و می گوید:
چون مصنّفین رسائل اخوان الصفا اسامی خویش را کتمان نموده بودند در بین مردم در مورد آنان اختلاف وجود داشت و هر گروهی از روی حدس و گمان چیزی می گفتند. گروهی آنان را به بعضی از ائمه از نسل علی بن ابی طالب ( علیه السلام) نسبت می دادند گروهی آنان را به برخی از نویسندگان معتزله نسبت می دادند، و این گونه بحث ها و اختلافات ادامه داشت تا این که به کلامی از ابوحیّان توحیدی برخورد نمودم که در جواب وزیر صمصام الدولة بن عضدالدوله در حدود سال 373 از ابوحیان نموده بود. ابوحیان در این پرسش و پاسخ، ضمن توضیح درباره مذهب و ویژگی های فکری و علمی و مکان آنان از چهارتن به عنوان مؤلفین رسائل اخوان الصفا نام می برد که عبارتند از: ابوسلیمان محمدبن معشر البستی معروف به مقدسی و ابوالحسن علی بن هارون زنجانی و ابواحمد مهرجانی و عوفیّ و گروهی دیگر. (8)
شهرزوری در نزهة الارواح و روضةالافراح از افراد دیگری نیز به عنوان مؤلفان رسائل اسم بره است، از جمله: ابوالحسن علی بن هارون الصابی، ابواحمد نهرجوری، عوفیّ البصری، زید بن رفاعه و ابوسلیمان معرفو به مقدسی، (9) که در کتاب تاریخ الحکماء از قول ابوحیان از او نیز نام برده شده است. شرح حال برخی از افرادی که ابوحیان از آنان نام برده است، در کتب تراجم کمتر به آنان اشاره شده است. خضیب بغدادی اشاره کوتاهی به زید بن رفاعه کرده و او را محدّث کاذب توصیف نموده است.(10) مرحوم دهخدا بر این عقیده است که آنها جمعی از علما و دانشمندا اسلام بوده اند که با تشکیل انجمنی مخفی به صورت گروهی دست به تألیف این رسائل زده اند. (11)
شهرزوری در دیدگاهی دیگر در نزهة الارواح با ذکر پنج تن از نویسندگان رسائل، انشای عبارات و الفاظ رسائل را به مقدسی نسبت می دهد. جرجی زیدان در کتاب آداب اللغة العربیة نام پنج نفر از اعضای این گروه را مطابق نقل قفطی ذکر کرده است.
در مورد عضویت ابوحیان توحیدی در اخوان الصفا اختلاف نظر وجود دارد: گروهی بر این عقیده هستند که ابوحیان از اخوان الصفا بوده است و گروهی نیز معتقدند که با آنان نوعی همفکری داشته، ولی کاملاً تسلیم جریان فکری اخوان الصفا نشده و حتی با یکی شدن دین و فلسفه که از آرمان های اخوان بوده، مخالفت کرده است. امّا آنچه مسلم است این که ابوحیان با برخی ازاعضای انجمن اخوان الصفا، نظیر زیدبن رفاعه و مقدسی گفت و گو و رابطه داشته است. البته این به معنای همراهی او با اخوان الصفا نیست، زیرا او چنان که از آثارش پیداست تا سال 400 هجری حیات داشته و برخی وفات او را در 414 نوشته اند. (12) خود او نقل می کند که درباره ی عقاید اخوان الصفا چیزی از مقدسی پرسیدم، مرا شایسته جواب نشمرد.
هانری کربن ضمن تأکید بر ابهام در نویسندگان اخوان الصفا، به نقل از ابوحیان و ابن قفطی و شهرزوری، ابوسلیمان بستی مقدسی، علی بن هارون زنجانی، محمد بن نهرجوری ( مهرجانی) و ابوالحسن عوفی را از نویسندگان رسائل برشمرده است. (13) او آنان را اسماعیلی مذهب دانسته و پایگاه فکری و استقرار آنها را بصره ذکر کرده است.
در مورد نویسندگان اخوان الصفا نظرگاه های دیگری نیز وجود دارد که کمتر مورد توجه بوده است، از جمله گروهی این رسائل را از آثار جعفر الصادق ( علیه السلام) می دانند. برخی آثار اخوان الصفا را به مَسْلَمَة بن قاسم اندلسی نسبت می دهند و گروهی بر این عقیده هستند که رسائل از تألیفات حکیم مجریطی قرطبی است، دلیل انتساب رسائل به مجریطی این است که او رساله ی جامعه ی اخوان الصفا را از طریق املای محتوای آن به شاگردانش در اندلس، ترویج کرده است، لذا این تصوّر پیش آمده که مجریطی خود رسائل را نوشته است. حناالفاخوری در تاریخ فلسفه در جهان اسلامی بر این عقیده است که شاید نویسندگان رسائل به راهنمایی احمدبن عبدالله آن مجموعه را تصنیف کرده اند، لذا رسائل به او منسوب است، سپس او نیز نویسندگان اخوان الصفا را زید بن رفاعه، ابوسلیمان محمدبن نصر البستی معروف به مقدسی، ابوالحسن علی بن هارون زنجانی و ابواحمد نهرجوری ذکر می کند. الفاخوری می گوید: این افراد در جهان علم و معرفت دارای نام و آوازه هستند. (14)
آنچه که مسلم است این که اخوان الصفا جمعیتی سازمان یافته بوده است و تعدادشان بیش از اعضای مشهوری است که به عنوان نویسندگان اخوان الصفا نام برده شده است؛ این پنج تن در واقع مشهورترین اعضای جمعیت اخوان الصفا بوده اند که ابوحیان آنان را شناسایی کرده است.
تاریخ تألیف رسائل اخوان الصفا
تاریخ دقیق تألیف رسائل اخوان الصفا همانند نویسندگان آنها در پرده ی ابهام است و نظر قطعی در مورد آن وجود ندارد. ابهام و گوناگونی نظرگاه ها به دلیل وجود ابهام در نویسندگان و تاریخ زندگی و آثار آنان است. برخی بر این عقیده اند که تألیف رسائل در سال های 350 تا 375 هجری بوده است. از دلایل پذیرش این دیدگاه این است که نویسندگان رسائل در جاهای گوناگون رساله ها به اشعار ابوالطیب متنبّی (متوفی 353-354ق.) استشهاد کرده اند و مجریطی که از مروّجان و انتشار دهندگان این رسائل در اسپانیا بوده، در سال 395 هجری در گذشته است که قاعدتاً در سال هایی قبل از آن این رسائل تألیف یافته است. همچنین ابوحیان توحیدی که تاریخ وفات او در 400 هجری بوده، با زیدبن رفاعه یکی از نویسندگان اخوان الصفا روبه رو شده و رسائل آنان را به ابوسلیمان منطقی سیستانی داده و او در آنها نظر کرده است و عقیده ی خود را مبتنی بر این که این گروه می خواهند فلسفه را با دنیا آشتی بدهند، اظهار کرده است. (15)نکته دیگری که در مورد رسائل اخوان الصفا باید ذکر کرد، اختلاف در عدد رسائل اخوان الصفاست. خود نویسندگان نیز در عدد رسائل اختلاف کرده و اعداد متفاوتی را بیان نموده اند. در فهرست رسائل، عدد آنها را پنجاه و دو رساله ذکر کرده و در جاهایی دیگر پنجاه و یک نوشته اند، ولی رسائل موجود براساس پنجاه و دو رساله تنظیم یافته است و رساله ی جامعه نیز که خلاصه ای از آن رسائل است براساس پنجاه و دو رساله ی مذکور در مجموعه ی رسائل تنظیم یافته است. البته گروهی بر این عقیده هستند که رساله ی جامعه از اخوان الصفا نیست و جمع آوری و تنظیم آن را به حکیم مجریطی نسبت می دهند که براساس اسلوب رسائل، آن را تنظیم کرده و همین خلاصه رسائل او در اندلس باعث رونق و ترویج مجموعه رسائل اخوان الصفا شده است. به نظر می رسد که این دیدگاه درست نیست زیرا در جاهای مختلفی در رسائل اخوان الصفا به رساله جامعه اشاره شده و حتی آن را کلید فهم رسائل ذکر کرده اند و فهم حقایق رسائل را در گروه فهم رساله جامعه دانسته اند. بنابراین رسائل اخوان الصفا، پنجاه و دو رساله است که یک رساله جامعه از طرف خود اخوان الصفا به آن ضمیمه شده است.
در رسائل چاپ شده، مطالب به چهار بخش تقسیم شده است: (16)
1. بخش ریاضی شامل چهارده رساله در: العدد، الهندسه، النجوم، الجغرافیا، الموسیقی، النسبة العددیة و الهندسیة العلمیة، الصنایع العملیة، الاخلاق و المنطق.
2. بخش طبیعی شامل هفده رساله در: هیولا، صورت، حرکت زمان و مکان، السماء و العالم، الکون و الفساد، الآثار العلویة، المعادن الطبیعة، النبات، الحیوان، الجسد، الحاس و المحسوس، مسقط النطقة الانسان عالم صغیر النفوس البشریة، طاقةالانسان فی العلوم، حکمة الموت و الحیات، لذات مرگ و اختلافات اللغات و الخطوط.
3. بخش عقلی شامل ده رساله در: مبادی موجودات عقلیه بنابر رأی فیثاغورثیان، عقلیه بنابر رأی اخوان الصفا، عالم انسان کبیر، عقل و معقول، ادوار و اکوار، عشق، بعث و قیامت، اجناس حرکات و علل و معلولات، و حدود.
4. بخش قانون الهی شامل یازده رساله در: آرا و دیانات، ماهیت طریق الی الله، اعتقاد اخوان الصفا، معاشرت اخوان الصفا، ماهیت ناموس الهی و شرایط نبوت، کیفیت دعوت الی الله، کیفیت احوال الروحانیین، انواع السیاسات، کیفیت نضد عالم، سحر و عزائم
هدف اخوان الصفا
ابوحیان در توضیح هدف اخوان الصفا، به پاک ساختن دین به مدد فلسفه اشاره دارد و سعی و کوشش اخوان الصفا را جهت یک اصلاح دینی - اخلاقی متذکر می شود. اما هدف سیاسی به مراتب مهم تر از هدف علمی و فکری بوده است، زیرا اخوان الصفا دشمن نظام سیاسی موجود در بغداد بودند. آنها از خلافت عباسیان دل خوش نداشتند و چندین بار در رسائل خویش به برپایی حکومت دنیوی که عدالت بر آن حاکم باشد، بشارت داده اند. آنان حکومت عباسیان را در اوج انحطاط دیده و یاران خویش را به قیامت علیه نظام سیاسی حاکم و برپایی دولت اخوان الصفا ترغیب می کردند.گرچه اخوان الصفا دگرگونی در نظام سیاسی را از طریق دگرگون کردن نظام عقلی مسلّط بر حیات مسلمانان امکان پذیر می دانستند و لذا به شیوه ی فیثاغورثیان و افلاطونیان با فساد نظام سیاسی به مقابله برخاستند، اما در واقع اخوان الصفا زاییده ی شرایط سیاسی و نهضت فکری - علمی قرن چهارم هجری است و پیدایش این گروه در بصره به دلیل وضعیت سیاسی خاص آن، دلیل بر هدف سیاسی آنهاست. از لابه لای رسائل اخوان الصفا به برخی از اهداف آنان پی برده می شود، از جمله دگرگون ساختن حکومت آن روز که از غایت های سیاسی آنان بوده است و این غایت را از طریق تلفیق دین و فلسفه و نظر کردن در همه ی دانش ها - اعم از علوم طبیعی، ریاضی، الهی و... - و عدم دشمنی با هیچ کدام از مذاهب امکان پذیر می دانستند. آنان اهداف خویش را با زبان رمز و اشاره و مضامین عرفانی و باطنی بیان می کردند.
از دلایلی که غایت سیاسی اخوان الصفا را برجسته می کند، شرایط خاص سیاسی و فکری قرن چهارم هجری است، زیرا زندگی سیاسی مسلمانان قرن چهارم هجری، آشکارا دچار فساد و تباهی شده بود، سلطه دستگاه خلافت بغداد روبه انحطاط نهاده و متزلزل شده بود، سرزمین های دور از مرکز خلافت، پرچم استقلال کامل برافراشته و سرزمین های نزدیک در پی کسب نوعی استقلال داخلی بودند و این وضعیت برحسب شرایط اجتماعی و اقتصادی هر منطقه و وجود رهبران و داعیه داران استقلال دارای شدت و ضعف بود به نحوی که جهان اسلام در این عصر به جولانگاه رقابت ها و تمایلات هوس آلود و هرج و مرج طلبی و اضطراب تبدیل شده بود. (17)
در چنین وضعیتی، اخوان الصفا با فعالیت های پنهانی و تمسک به رفق و مدارا درصدد یارگیری و قوت یابی و کسب قدرت بودند. در ارزیابی آنان آگاه کردن مردم به فساد قدرت سیاسی حاکم از طریق رمز و اشاره و اعلام دولت مورد نظر و ایده آل خویش، زمینه نفوذ در میان مردم و به ادّعای خودشان همه طبقات از حاکمان و تجّار و دهقانان را فراهم کرده و موجب پیدایش یک نهضت عظیم فکری، سیاسی می شد.
پینوشتها:
1. ذبیح الله صفا، تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی، ص 296.
2. ترجمه رسائل اخوان الصفا، به اهتمام میرزا محمد ملک، ص 159.
3. همان.
4. همان.
5. عارف تامر، رسائل اخوان الصفا، مقدمه، ص 16.
6. ادریس عمادالدین، عیون الاخبار، ج4، به نقل از عارف تامر، رسائل اخوان الصفا، مقدمه، ص 16.
7. سید حسین نصر، نظر متفکران اسلامی درباره طبیعت، ص 48.
8. جمال الدین أبوالحسین علی بن یوسف قفطی، تاریخ الحکماء، ص 82.
9. شمس الدین محمدبن محمود شهرزوری، نزهة الارواح و روضةالافراح، ص 368.
10. محمد فرید حجاب، الفلسفه السیاسیه عند اخوان الصفا، مقدمه.
11. علی اکبر دهخدا، لغت نامه، حرف الف.
12. جلال الدین همایی، غزالی نامه، چاپ سوم، تهران، 1368.
13. هانری کربن، تاریخ فلسفه اسلامی، ترجمه ی جواد طباطبایی، ص 189.
14. حناالفاخوری، تاریخ فلسفه در جهان اسلامی، ترجمه عبدالمحمد آیتی.
15. علی اصغر حلبی، گزیده رسائل اخوان الصفا.
16. یوحنا قمیر، اخوان الصفا یا روشنفکران شیعه مذهب، ترجمه محمد صادق سجادی.
17. همان، ص 9.
/م
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}