نویسنده: دکتر محمد پارسا




 

یکی از هدفهای پیگیر روان شناسی بررسی ماهیت انواع رفتار است. به طور کلی هر موجود زنده ای جز از راه شناخت رفتار در موقعیتهای مختلف شناخته نمی شود. چون آدمی مخلوق انگیزه ها، کششها و احساسهای هشیار و ناهشیار و همچنین استعدادها و امکانات فطری خویش است رفتارش هنگامی بهنجار است که موازنه یا تعادلی میان این عوامل برقرار گردد. در واقع تن و روان چنان با هم ارتباط نزدیک دارند که هر دگرگونی در یکی، موجب دگرگونی در دیگری می شود. از سوئی، وقتی شخص گرفتار بیماری مزمنی است ممکن است چنان بر اعصاب و عوامل انگیزشی او فشار و تنشی وارد گردد که رفتار و کردارش به وضعی نابهنجار درآید و نشانه های بیماریهای روانی مانند نوروز (1) و پسیکوز (2) در او نمایان شود. از سوی دیگر اختلال و بیماری روانی ممکن است چنان تأثیر نامطلوبی در تن به وجود آورد که دستگاهها و عضوهای درگیر تن نتوانند وظائف خود را به خوبی انجام دهند و در نتیجه عوارض و اختلالهای بدنی پدید آید. اکثر ناسازگاریهای فکری، عاطفی و اجتماعی بر اثر همین ناراحتیهای بدنی و روانی به گونه ای متقابل ایجاد می گردد. بهداشت روانی تنها به درمان محدود نمی شود، بلکه وظیفه ی اصلی آن پیشگیری از بروز بیماریهای روانی است و تا زمینه های ایجاد این بیماریها روشن نگردد، نمی توان به اهمیت بهداشت روانی پی برد. بیماریهای روانی، معمول عواملی است که چند نمونه از آنها در زیر بیان می شود.

زمینه های بیماریهای روانی:

روان شناسان در نتیجه ی پژوهشهای خود دریافته اند که زمینه های ناکامی به قرار زیر ممکن است در ایجاد بیماریهای روانی مؤثر باشند:
1- فقر و نابسامانی مالی و عدم تأمین اجتماعی طبقات پایین، یا به اصطلاح افراد مستضعف جامعه.
2- ناکامیهای فرد در جلب رضایت پدر و مادر در امر خاصی.
3- بیماری مزمن و نداشتن هوش و استعداد کافی برای رسیدن به هدفهای اجتماعی و هنری.
4- میل به ازدواج و نداشتن امکانات لازم.
5- ناتوانی در حل مسائل جنسی.
6- عشقهای یکطرفه و بی سرانجام.
7- تعارضهای خانوادگی و اجتماعی.
8- تشنج و ناامنی در انتخاب شغل.
9- شکست و ناکامی در انتخاب شغل.
10- اختناق فکری و عقیدتی.
11- داشتن فرزندان ناباب و منحرف.
اینها و بسیاری موارد دیگر از این قبیل می توانند عقده ی حقارت و انواع بیماریهای روانی و بدنی و اختلالهای شخصیتی به وجود آورند. البته،‌ مسائل روانی، مربوط به یک طبقه ی خاص جامعه نیست، بلکه هر گروه و دسته ای از مردم مسائلی دارند که برخی از آنها ناشی از بافت و روابط اجتماعی می باشند و برخی دیگر بر اثر کم فکری، بی احتیاطی و کجرویهای خود افراد حاصل می گردند. از سویی هر فردی در رویارویی با مشکلات زندگی با دیگری تفاوت دارد. برخی در برابر دشواریها به سختی مقاومت می کنند و به نیروی اندیشه و روشهای معقول به حل آنها توفیق می یابند. در صورتی که برخی دیگر توان مقابله با آنها را ندارند، دل به اندوه و غم می سپارند و دیر یا زود از پا در می آیند و به اختلال شخصیت گرفتار می شوند.

عوامل مؤثر در بهداشت روانی

بسیاری از بیماریهای روانی را، همانند بیماریهای بدنی، می توان شناسایی کرد و به علل بروز آنها پی برد و با به کار بستن اصول و دستورهای معینی از ظهور آنها جلوگیری نمود. اینک، چند عاملی را که در ایجاد زمینه های بهداشت روانی مؤثرند به اختصار یادآور می شویم:
1- پرهیز از هرگونه برانگیختگی عاطفی و هیجانی مانند ترس و خشم و پرخاشگری.
2- رفتار مطلوب پدران و مادران، مدیران و زمامداران هر جامعه در ایجاد محیط عقلی، عاطفی، اجتماعی و اخلاقی سالم.
3- نفوذ عاقلانه و سازنده ی همبازیها، همکلاسیها، دوستان و آشنایان در کودکان، نوجوانان، جوانان و حتی بزرگسالان.
4- تصویب و اجرای قانونهای فراگیر، عادلانه و اعمال روشهای صادقانه برای اداره ی امور مردم جامعه یا هر واحد تربیتی و اجتماعی.
5- تنظیم برنامه های درسی سنجیده، همگام با تربیت معلمان آگاه برای تربیت افراد مسؤول و وظیفه شناس.
6- نظارت در تهیه و نمایش فیلمهای سالم و ارزنده ی اجتماعی.
7- پیش بینی برنامه های سازنده و منطقی رسانه های همگانی مانند رادیو، تلویزیون، مجلات و نشریات برای همه ی گروههای سنی.
8- گسترش باشگاهها و انجمنهای تفریحات سالم.

اصول بهداشت روانی

بهداشت روانی، مانند هر علم و معرفتی، دارای احکام و اصولی است که رعایت آنها در پیشرفت و رفاه مردم دارای اهمیت است. اصول کلی آن به اختصار به قرار زیر است:

عزت نفس و حرمت دیگران

به اعتقاد روان شناسان افراد بهنجار خود و زندگی خود را دوست دارند و هرگز کاری نمی کنند که مورد بی احترامی و نفرت دیگران واقع شوند یا حب ذات و شخصیت خود را به خطر اندازند، بلکه برعکس همه ی کوشش آنان بر این استوار است که به جلب محبت و احترام دیگران بپردازند. برای نیل به این منظور غالباً در پنهان و آشکار حرمت دیگران را رعایت می کنند، در صورتی که افراد نابهنجار، نه تنها از خود بیزارند، بلکه نفرت خویش را به دیگران نیز نشان می دهند، از همه بدگوئی می کنند و آنان را افرادی شایسته و در خور اهمیت و احترام نمی دانند.
برای حصول اصل عزت نفس، پدران و مادران، به ویژه معلمان و بزرگترها، وظیفه دارند از تحقیر فرزندان و شاگردان خود به طوری جدی بپرهیزند و نیز، مدیران و کارفرمایان، امیران و فرماندهان ارتش باید نسبت به زیردستان با ادب رفتار کنند و تا می توانند در برخوردهای خود احترام آنان را رعایت نمایند.

خودشناسی

یکی دیگر از اصول مهم بهداشت روانی خودشناسی است. هر یک از افراد آدمی دارای امکانات، توانائیها و محدودیتهایی است. کسانی که از نیروها و کاستیهای خود آگاهند و با واقعیتهای مربوط به خود و محیط بیشتر آشنایی دارند کمتر گرفتار کجروی و انحراف می شوند. در واقع انسان هنگامی به صراط مستقیم رهنمون می گردد که کمتر دچار لغزش و بیراهه شود. به این جهت، یکی از برنامه های مهم بهداشت روانی آشنا ساختن افراد به خودشناسی از نظر امکانات بدنی و روانی است.
کشاکش و تضادهای روانی زمانی پدید می آید که فرد با تجربه های ناکام و دور از واقعیت رو به رو گردد. ما باید آن گونه که هستیم خود را قبول داشته باشیم. دست به کارهای ناممکن و خارج از توانمان نزنیم و اگر کسانی را برتر، باهوشتر و فعالتر از خود یافتیم کوشش نکنیم آنها را نادیده بگیریم یا احیاناً به مخالفت با آنها برخیزیم، بلکه برعکس در حفظ شخصیت و احترام آنها بکوشیم تا آنان نیز به سهم خود در احترام به شخصیت ما دریغ نورزند و در فرصت مناسب از کمکها و امکانات عقلی و فکری آنها بهره مند شویم.

توجه به اصل علت و معلول

در علوم انسانی، مانند علوم دیگر،‌ رفتار تابع علت و معلول است. زشتی و زیبایی یا خوبی و بدی هر رفتاری به سبب علتی به وجود می آید. کسی که دزدی می کند، دروغ می گوید یا غیبت و بدگوئی می کند به طور حتم علتی برای ارتکاب او به این گناهان وجود دارد: او یک بیمار است و بر اثر بدآموزی یا علل دیگر به انحراف کشیده شده است، وگرنه یک انسان بهنجار و متعادل شخصیت خود را تباه و بی حرمت نمی سازد.
روان شناسان و روان پزشکان هر رفتاری را که خلاف رفتار اکثر مردم یا جامعه باشد مجازات نمی کنند، بلکه نخستین عملی را که انجام می دهند یافتن علت آن رفتار است تا در صورت امکان به درمان آن بپردازند. زیرا، مجازات در بسیاری موارد، نه تنها دردی را درمان می کند، بلکه اختلال رفتار را شدیدتر می نماید.

آگاهی از نیازهای اصلی

سرانجام، واپسین اصلی که در بهداشت روانی از اهمیت ویژه ای برخوردار است آگاهی فرد از نیازهای اصلی خویشتن است. نیازها به دو دسته ی بدنی و روانی تقسیم می شوند. نیازهای بدنی عبارتند از: نیاز به غذا، استراحت، خواب، لباس، مسکن و مانند اینها، اما نیازهای روانی از نیاز به محبت، امنیت، آزادی و جامعه پذیری تشکیل یافته است. قسمت بزرگی از تلاشها و فعالیتهای هر انسانی در راه ارضاء یا رفع این نیازها صرف می شود. کسی که از نیازهای خود و راه رفع آنها آگاه است با واقعیتها سروکار دارد و برای رسیدن به هدفهای خود از هیچ تلاش و کوششی دریغ نخواهد کرد. همین فعالیتها و کار و کوششهاست که به سلامت روانی فرد یاری می دهد و به زندگی روانیش رونق می بخشد.

پی نوشت ها :

1. neurosis
2. psychosis

منبع مقاله :
پارسا، محمد؛ (1382)، بنیادهای روان شناسی، تهران: انتشارات سخن، چاپ دوم