نویسنده: مهشید فروغان




 

بیماری آلزایمر چگونه تشخیص داده می شود؟

بر اهمیت مراجعه ی زودرس به پزشک، هرچه تأکید شود باز هم کم است. در ارزیابی کامل طبی و روان شناختی ممکن است بتوان عللی یافت که درمان آن ها به رفع علایم منجر شود. در صورت تأیید تشخیص بیماری آلزایمر نیز شروع زودرس درمان دارویی و سایر مداخلات مناسب به ارتقای کیفیت زندگی بیمار منجر خواهد شد.
یک ارزیابی کامل شامل اقدامات زیر خواهد بود:
1. شرح حال مفصّل و دقیق وضعیت طبی بیمار که بهتر است هم از خود او و هم از بستگان یا دوستان نزدیکش گرفته شود. این شرح حال به پزشک کمک می کند که از نحوه ی شروع علایم و سرعت پیشرفت آن ها اطلاعات کافی به دست آورد.
2. معاینه ی کامل جسمی و عصبی شامل ارزیابی وضعیت حسی و حرکتی بیمار به منظور تأیید یا رد سایر بیماری ها و اختلالات و نیز تشخیص عواملی که احتمال دارد در وخامت حال بیمار دچار آلزایمر نقش داشته باشند.
3. آزمایشات مختلف از خون و ادرار برای کمک به تشخیص بیماری های احتمالی توجیه کننده ی علایم.
4. سایر آزمایشات تخصصی مانند عکس قفسه ی سینه، نوار قلب و مغز، سیتی اسکن و ام آرآی مغز.
5. اجرای آزمون های شناختی به منظور ارزیابی وضعیت حافظه، توجه و تمرکز، توانایی نوشتن و حساب کردن و مانند آن، که می تواند به عنوان ارزیابی پایه ثبت شود و در مراحل بعدی مبنای سنجش پیشرفت بیماری قرار گیرد.
6. ارزیابی عصبی - روان شناختی که به تعیین نواحی مغزی درگیر، توانایی های از دست رفته و توانایی های باقی مانده کمک می کند.
7. معاینه ی روانی به منظور تشخیص اختلالاتی مانند افسردگی که علایم مشابه زوال عقل دارند و نیز ارزیابی پدیده هایی مانند اضطراب، توهم و هذیان که ممکن است با زوال عقل همراه شوند.

اقدامات تشخیصی را باید از کجا شروع کرد؟

اقدامات تشخیصی را می توان با مراجعه به پزشک خانواده آغاز کرد. پزشک خانواده پس از بررسی اولیه، انجام معاینه و در خواست آزمایش، تشخیصی مقدماتی را مطرح می کند. در مرحله ی بعد، معمولاً بیمار به منظور تأیید یا رد تشخیص به پزشک متخصص مغز و اعصاب، اعصاب و روان یا طب سالمندی ارجاع داده می شود.
برخی از بیماران حاضر نیستند به پزشک مراجعه کنند. در عده ای علت آن است که صدمات مغزی ناشی از بیماری قوه ی تشخیص را از میان برده، به طوری که فرد متوجه اختلالی که در حافظه ی او پیدا شده نیست، به عبارت دیگر، آن را انکار می کند.
عده ای دیگر نیز از ترس تأیید شدن بیماری از مراجعه به پزشک خودداری می کنند. یکی از مؤثرترین راه های غلبه بر این ترس ها آن است که بیمار را تشویق کنیم به دلایل دیگری، مثلاً کنترل فشار خون، بررسی وضعیت قلبی یا معاینات دوره ای، به پزشک مراجعه کند. در این موارد، همراه باید به سالمند قوت قلب دهد و با برخوردی آرام او را یاری کند تا بر ترس ها و نگرانی های خود غلبه نماید.

آیا گفتن تشخیص پزشکی به بیمار لازم است؟

تصمیم گیری درباره ی گفتن یا نگفتن تشخیص به بیمار برای اطرافیان بسیار دشوار و با فشار عاطفی همراه است. پیشرفت روش های تشخیصی به معنی آن است که این بیماری را اکنون می توان در مراحل اولیه یعنی در مقطعی که بیمار هنوز توانایی درک پیامدهای آن را از دست نداده تشخیص داد. از این رو مقوله ی تصمیم گیری در زمینه ی آگاه کردن یا نکردن فرد، امروز بیش از گذشته مطرح می شود.
عده ای از متخصصان عقیده دارند که اگر فرد هنوز توانایی تشخیص دلیل معاینات و پیامدهای تأیید بیماری را دارد، خود او بهتر از هر کسی می تواند تصمیم بگیرد که آیا مایل است تشخیص را بداند یا خیر.
برخی از پزشکان در هر حال تشخیص را به بیمار می گویند، در این صورت بهتر است فرد را از قبل برای آگاهی از چنین تشخیصی آماده کنیم.
اگر بیمار در شرایطی نیست که معنا و تبعات تشخیص را به خوبی درک کند، نزدیکان براساس شناخت خود از او و خواسته هایش در گذشته می توانند قضاوت کنند که اگر بیمار هنوز توانایی درک موضوع را حفظ کرده بود، در این مورد چه تصمیمی می گرفت. تصمیم گیری به جای شخصی دیگر کاری بسیار دشوار است. گفت و گو و رایزنی با بستگان و مشورت با متخصصان در این موارد سودمند خواهد بود.
افرادی که طرفدار گفتن تشخیص به بیمار هستند، خصوصاً متخصصان اخلاق پزشکی، به دلایل زیر استناد می کنند:
1. آگاه شدن از وضعیت سلامت فردی از حقوق مسلم افراد است، منوط به این که به آن ها زیان نرساند.
2. بسیاری از بیماران می دانند که مشکلی جدی دارند، ولی از ماهیت آن با خبر نیستند. گفتن تشخیص در این موارد می تواند سبب آرامش و تسکین فرد شود.
3. آگاه شدن از تشخیص به فرد کمک می کند تا موقعیت خود را بهتر درک کند و پیشاپیش برای آینده اش، خصوصاً از جنبه ی حقوقی و مالی، برنامه ریزی کند.
4. آگاهی از بیماری به برقراری ارتباطی صادقانه تر میان بیمار و بستگان منجر شده و گفت و گو درباره ی تجربه بیماری را آسان تر می کند.
5. دسترسی به اطلاعات، برنامه های حمایتی و داروهای تازه، در صورت اطلاع فرد از بیماری خود، ساده تر می شود.
البته دلایلی نیز در حمایت از این عقیده که «نگفتن تشخیص به بیمار بهتر است» عنوان شده است:
1. ماهیت این بیماری به گونه ای است که فهم و به یاد سپاری اطلاعات را ناممکن می کند، در نتیجه گفتن حقیقت سودی نخواهد داشت جز آشفته ساختن مقطعی بیمار.
2. ممکن است برداشت اعضای خانواده آن باشد که آگاهی از حقیقت برای بیمار ضربه ای سهمگین و تحمل ناپذیر است. لذا از جنبه ی حمایتی مصلحت ببینند که حقیقت را از بیمار پنهان کنند.
به یاد داشته باشید که در مجموع توصیه می شود بیمار را از تشخیص آگاه کنیم. ولی که او قبلاً به صراحت عدم تمایل خود را به ندانستن تشخیص بیماری های مشابه عنوان کرده است، نباید او را از این حق محروم کرد.
اگر تصمیم بر آن شد که بیمار را از تشخیص بیماری با خبر کنیم، برنامه ریزی قبلی می تواند کار را آسان تر کند. در تدارک تمهیدات لازم باید به خصوصیات فردی بیمار توجه ویژه مبذول کرد، ولی در هر حال رعایت برخی از ملاحظات عمومی الزامی است:
- محلی که برای این کار در نظر گرفته می شود باید ساکت و آرام و فارغ از عوامل ایجاد کننده ی پراکندگی حواس باشد.
- افراد حاضر در جلسه باید شامل بیمار، همراه- همراهان، پزشک- تیم تخصصی باشند.
- باید بیمار را به طور مستقیم مورد خطاب قرار داد و با او روشن و شمرده صحبت کرد.
- اطلاعات را باید یک به یک به بیمار ارائه کرد.
- پس از ارائه ی هر تکه از اطلاعات باید به بیمار فرصت داد تا آن را جذب کند و در صورتی که سؤالی داشت مطرح کند. ممکن است دادن تمامی اطلاعات در یک جلسه مقدور نباشد و برنامه ریزی برای جلسات بعدی لازم شود.
- ارائه ی جزوه های آموزشی به بیمار می تواند راهی برای پاسخگویی به سؤالاتی باشد که پس از خاتمه ی جلسه در ذهن او مطرح می شود.
- باید تمهیداتی اندیشید تا پس از خاتمه ی جلسه یکی از نزدیکان مورد اعتماد، بیمار را همراهی و حمایت های عاطفی لازم را برایش فراهم کند.
اطلاعاتی که ارائه ی آن ها به بیمار در طی جلسات برگزار شده الزامی است، عبارتند از:
1. توجیه علت پدیدار شدن علایم و نشانه ها در فرد.
2. ذکر تشخیص دقیق و نام بیماری در صورتی که با سطح درکی بیمار متناسب باشد.
3. روش های درمانی در دسترس.
4. معرفی مراکز خدماتی و برنامه های حمایتی موجود.
آگاه کردن بیماران از تشخیص بیماری آلزایمر وظیفه ای بسیار خطیر است که به حساسیت، آرامش و متانت نیاز دارد. لحظات آگاه سازی نه تنها برای بیمار بلکه برای نزدیکان او نیز پر التهاب و تنش زاست. فراهم بودن امکان مشاوره و گفت و گو با افراد مطلع و نیز افرادی که تجربه ی مشابهی را پشت سرگذاشته اند می تواند از دشواری این لحظات بکاهد. در حال حاضر، در اکثر نقاط جهان انجمن های آلزایمر که مؤسساتی مردمی و غیردولتی هستند این گونه خدمات را در اختیار بیماران و خانواده های آنان قرار می دهند.
منبع مقاله :
فروغان، مهشید؛ (1387)، بیماری آلزایمر، تهران، نشر قطره، چاپ اول