نویسنده: دکتر شکوفه موسوی




 

برای رابطه ی بهتر با نوجوانان

بسیاری از اوقات می گوییم: «من همینم که هستم.»، «من این طوری عادت کرده ام.»، «من این طور فکر می کنم.»، «من این طوری حرف می زنم.»، «من این طور دوست دارم.»، «من این طور رفتار می کنم.»، مَن ... مَن ... مَن ...
البته بسیاری از فکرها، احساسات و رفتارها موثر و مثبت هستند، اما آیا همه ی باورها، هیجانات و عادات ما این گونه اند؟ آیا از نتایج آن ها آگاه هستیم؟ آیا سهم خود را در مورد مسائل مختلف می شناسیم؟ آیا درصدد هستیم تا حد امکان اوضاع نامساعد را به حداقل و اوضاع مساعد را به حداکثر برسانیم؟ یادمان باشد اگر به روش های سابق عمل کنیم، به نتایج سابق دست می یابیم، یعنی یک رفتار تکراری و ثابت ما، همیشه همان عکس العمل های قبلی را در طرف مقابل ما بر می انگیزد:
- اگر شروع به پند و نصیحت کنیم، خسته و بی حوصله شان می کنیم.
- اگر به آن ها زور بگوییم، خشمگین و عاصی شان می کنیم.
- اگر به نظرات خود سماجت کنیم، ناامید و دلسردشان می کنیم.
- اگر مدام انتقاد کنیم، مقابله جو و لجبازشان می کنیم.
- اگر ...
ما مجبور نیستیم گذشته را تکرار کنیم. ما می توانیم با نگاهی گذرا به زندگی مان، باورها، احساس ها و رفتارهای مان را ارزیابی کنیم. آن چه را که مثبت و کارآمد است حفظ کنیم و آن هایی را که منفی و غیرکارآمد هستند رفع کنیم.
می توانیم از همسر، دوستان، اقوامِ با تجربه و حتی از خود فرزندان مان کمک بگیریم.
بیاییم به جای این باور رایج که: «ما رشد کردیم، ازدواج کردیم و صاحب فرزند شدیم و حالا باید به رشد فرزندمان کمک کنیم»، این باور تازه را بپذیریم که «با رشد فرزندان مان، ما هم رشد می کنیم. ما هم تغییر می کنیم، ما هم بزرگ تر، عمیق تر، با تجربه تر و مسلط تر می شویم.» نوجوانیِ فرزندمان، بهترین فرصت برای تجدیدِ ساختارهایِ اساسیِ ذهنی و رفتاری ماست. از آن استفاده کنیم.
منبع مقاله :
موسوی، شکوفه؛ (1387)، رابطه ی والدین و نوجوان (با نوجوان خود چگونه رفتار کنید؟)، تهران: نشر قطره، چاپ چهارم