نویسنده:مسعود رضانژاد فهادان
 

مقدّمه:

در دین مبین اسلام برای ضیافت و مهمانی، آداب فراوانی ذکر شده که این خود دلالت بر اهمیّت و ارزش آن از نگاه اسلام و شارع مقدّس دارد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله در حدیثی که این نوشتار به شرح و تفصیل آن خواهد پرداخت به یکی از آداب ضیافت، اشاره کرده و می‌فرمایند: به کارگیری مهمان، باعث تنگی و سبکی در زندگی انسان می‌شود. آقای ابوالقاسم پاینده در کتاب نهج الفصاحة، دامنه حدیث را تنگ‌تر گرفته و حدیث را به گونه‌ای ترجمه نموده که به کارگیری مهمان، فقط مایه‌یِ سبک‌عقلی انسان باشد. امّا نگارنده با عنایت به قول لغویین، دامنه حدیث را توسعه داده و معتقد است که می‌توان از حدیث مزبور، استفاده نمود که: به کارگیری مهمان، اثر وضعیِ فقر را نیز به همراه خواهد داشت.

قالَ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلّم: سَخافَةٌ بِالمَرءِ أن یَستَخدِمَ ضَیفَه[1]؛ به کار گرفتن مهمان، باعث سبکی و تنگی در زندگی و شخصیّت انسان می‌شود.

بحث لغوی:

به گفته ابن فارس در مقائیس اللغه، سه حرف (سین _ خاء _ فاء) در اصل لغت، بر مطلق سبکی در هر چیزی دلالت دارد[2]. خلیل بن احمد نیز در «کتابُ العین» احتمال قوی داده است که سخف به معنای سبک‌عقلی ولی سَخافة به معنای مطلق سبکی در هر چیزی باشد[3].
همچنین سه حرف (ضیف) نیز به اعتقاد إبن فارس، دلالت بر میل چیزی به چیز دیگر دارد[4]. بر همین اساس، عرب به مهمان از آن جهت که به منزل انسان، متمایل می‌شود ضیف می‌گوید ظاهراً این کلمه و مشتقات آن، شش بار در قرآن تکرار شده است.

اهمیّت مهمانی گرفتن و حرمت مهمان در نگاه اسلام:

در دین مبین اسلام به رفت و آمد و ارتباط با یکدیگر توجه فراوانی شده تا آنجا که خداوند متعال برای آن فضیلت‌های زیادی را خصوصاً برای کسانی که آداب اسلامی آن را رعایت نمایند در نظر گرفته است از جمله آداب مهمانی گرفتن این است که مهمان در منزل میزبان، به کار وا داشته نشود و هر کاری هست صاحب‌خانه، عهده‌دار آن گردد.
در همین رابطه امام کاظم علیه‌السلام می‌فرمایند: به درستی که به کارگیری مهمان، جفاست[5]. و إبن أبی یعفور می‌گوید دیدم که مهمانی بر امام صادق علیه‌السلام وارد شد تا آنکه مهمان، برای کمک از جای خود بلند شد که حضرت صادق علیه‌السلام او را نهی فرمودند و خود حضرت، به انجام آن اقدام نمودند و سپس فرمودند: پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله از استخدام و به کارگیری مهمان نهی فرموده‌اند[6].
همچنین منقول است که مهمانی بر امام رضا علیه‌السلام وارد شد در آن شب، حضرت کنار مهمان خویش نشسته بودند و با هم صحبت می‌کردند که ناگهان فتیله چراغ، تغییر کرد آن مرد، دستش را برای تنظیم نمودن فتیله دراز نمود. امام رضا علیه‌السلام مانع شدند و سپس خودشان فتیله را تنظیم کرده و فرمودند: ما مردمانی هستیم که مهمان خود را به خدمت نمی‌گیریم[7].

سَخافةٌ بالمَرء یا سَخافَةُ المَرء؟!

چنانچه بیان شد سَخافة، دلالت بر مطلق سبکی در هر چیزی دارد و اختصاص به سبک‌مغزی و بی‌عقلی ندارد همچنین از آنجایی که باء در بالمرءِ، باء الصاق است سَخافَةٌ بِالمَرءِ به این معناست که: این سبک‌رفتاری و بی‌عقلی، کاملاً او را احاطه نموده به گونه‌ای که این نوعِ رفتار، اخلاق او شده است. به عبارت دیگر، مثل انسانی که چیزی را محکم بغل گرفته باشد کسی که مهمان خود را به کار می‌گیرد به همین صورت، سبک‌رفتاری و بی‌فرهنگی و بی‌مغزی او را محکم در آغوش خود خواهد گرفت. از باب مثال، یک وقت کسی به ما آب می‌پاشد ولی یک وقت ما را تمام قد، در آب می‌اندازد سَخافةٌ بِالمَرءِ یعنی همین، یعنی غرق در بی‌فرهنگی و بی‌ادبی شدن. نکته دیگر اینکه سَخافة، انسان را بغل می‌گیرد نه اینکه انسان، سخافة را بغل بگیرد و این دلالت بر شدّت سبکی دارد.

به کارگیری مهمان، باعث تنگدستی می‌شود!

با توجه به نزدیکی دو تعبیر «سَخافَةٌ بِالمَرء» و «أسخَف الرَّجُل»، احتمال دیگری در مصداق حدیث داده می‌شود و آن اینکه لغویین تصریح کرده‌اند که أسخف‏ الرجُل: به معنای کمی مال و تنگی معیشت است[8]. همچنین إبن أثیر در النهایة فی غریب الحدیث و الأثر می‌گوید[9]: السَخَف اگر با فتحه خواهده شود به معنای تنگی عیش است. بنابراین یکی از مصادیق سَخافة، تنگ‌دستی و ابتلاء به فقر است و حدیث «إستخدامُ الضیف، یورث السَّخافَة» یعنی به کارگیری مهمان موجب سَخافة می‌شود که یکی از مصادیق سَخافة، فقر است مصداق دیگر آن، بی‌فرهنگی و بی‌ادبی و بی‌شخصیتی از منظر و دیدگاهِ جامعه است.
نکته دیگر اینکه در این حدیث آنچه مذمّت شده استخدام مهمان است استخدام مهمان یعنی تو از او بخواهی برای امر پذیرایی یا غیره کار کند یا اینکه او را منع نکنی یا حتّی جوری رفتار کنی که مهمان، به کار کردن، وا داشته شود. امّا اینکه مهمان با اصرار خودش در انجام کارها به میزبان، کمک کند ظاهراً منع و قبحی نخواهد داشت خصوصاً در مواقعی که مهمانی طولانی گردد.
روایتی که از امام رضا علیه‌السلام نیز نقل گردید از همین باب است زیرا وقتی فتیله چراغ نفتی، تغییر کرد مسلّماً یکی باید آن را دوباره تنظیم کند و به حال اوّل باز گرداند حال اگر میزبان، بدون هیچ عکس‌العملی از جای خود تکان نخورد مسلّماً مهمان است که به آن کار مجبور می‌شود. دقیقاً مثل اینکه زنگ درب خانه به صدا در آید و میزبان هیچ عکس‌العملی از خود نشان ندهد. بنابراین استخدام و به کارگیری مهمان، شامل این موارد نیز می‌گردد و نهی حضرت رضا علیه‌السلام ناظر به این مطلب است.
و نکته آخر اینکه صِرف قدم نهادن در منزل کسی، باعث نمی‌شود عنوان مهمان بر انسان صدق کند چه بسا کسانی مثل مستخدم و تعمیرکار که از ابتداء، برای کار کردن به منزل شخص، وارد می‌شوند و یا کسی که تحت عناوین دیگری، اجیر شده باشد مانند پزشک یا آرایشگر؛ و یا اینکه مجلس، عنوان ضیافت نداشته مثلاً عنوان کلاس درس به خود گرفته باشد که در این موارد نیز گر چه صاحب‌خانه، افراد را به انجام کاری وا ‌دارد اما چون مجلس، عنوان ضیافت ندارد اشکال نداشته و مصداق حدیث مذکور نخواهد بود.

نتیجه‌گیری:

در این نوشته، که حول حدیثی از نبی مکرم اسلام حضرت محمد مصطفی، مبنی بر عدم به کارگیری مهمان بود نکات زیر استفاده شد:
1. به کارگیری مهمان نه تنها، بی‌ادبی بلکه دلالت بر اوج بی‌ادبی و بی‌فرهنگی دارد.
2. به کارگیری مهمان، باعث تنگی در زندگی و سبکی انسان می‌شود که مطابق قول لغویّون، یکی از مصادیق آن، تنگ‌دستی و فقر است.
3. در امر میزبانی باید جوری عمل شود که به هیچ وجه، نوبت عمل، به مهمان نرسد و لذا کسی که به مهمان دستور نمی‌دهد امّا خودش هم کارها را انجام نمی‌دهد گویا به مهمان، امر کرده است.
4. مهمان تعریف دارد و صِرف واردن شدن کسی به منزل دیگری را مهمان نمی‌گویند بلکه باید با قصد ضیافت همراه باشد.

پی‌نوشت‌ها:

1. نهج الفصاحة؛ حدیث 1738
2. السین و الخاء و الفاء أصلٌ مطَّرد یدلُّ على خفّة. (معجم مقاییس اللغه‏، 3/144)
3. لا یکادون یقولون: السُّخْفُ‏، إلا فی العقل خاصة، و السَّخَافَةُ عام فی کل شی‏ء. (کتاب العین، 4/202)
4. الضاد و الیاء و الفاء أصلٌ واحدٌ صحیح، یدلُّ على مَیل الشى‏ء إلى الشى‏ء. (معجم مقاییس اللغه‏، 3/380)
5. قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیهماالسلام‏ إِنَّ مِنَ الْجَفَاءِ اسْتِخْدَامَ الضَّیْفِ. (الکافی، 6/284)
6. ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ: رَأَیْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَهِ علیه‌السلام ضَیْفاً فَقَامَ یَوْماً فِی بَعْضِ الْحَوَائِجِ فَنَهَاهُ عَنْ ذَلِکَ وَ قَامَ بِنَفْسِهِ إِلَى تِلْکَ الْحَاجَةِ وَ قَالَ علیه‌السلام نَهَى رَسُولُ اللَهِ صلی الله علیه و آله عَنْ أَنْ یُسْتَخْدَمَ الضَّیْفُ. (الکافی، 6/283)
7. نَزَلَ بِأَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا علیه‌السلام ضَیْفٌ وَ کَانَ جَالِساً عِنْدَهُ یُحَدِّثُهُ فِی بَعْضِ اللَّیْلِ فَتَغَیَّرَ السِّرَاجُ فَمَدَّ الرَّجُلُ یَدَهُ لِیُصْلِحَهُ فَزَبَرَهُ أَبُو الْحَسَنِ علیه‌السلام ثُمَّ بَادَرَهُ بِنَفْسِهِ فَأَصْلَحَهُ ثُمَّ قَالَ لَهُ إِنَّا قَوْمٌ لَا نَسْتَخْدِمُ أَضْیَافَنَا. (همان)
8. أسخف‏ الرجُل: رَق مالُه و قَل‏. (تاج العروس، 12/266 _ لسان العرب، 9/146 _ المحکم و المحیط الأعظم‏، 5/86)
9. النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، 2/350

کتابنامه:
1. پاینده، ابو القاسم‏؛ (1363) نهج الفصاحة، تهران، انتشارات دنیاى دانش، چاپ چهارم.
2. ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد؛ (1367) النهایة فی غریب الحدیث و الأثر، محقق: محمود محمد طناحى، قم، انتشارات موسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چاپ چهارم.
3. ابن سیده، على بن اسماعیل‏؛ (1421ه.) المحکم و المحیط الأعظم‏، محقق: عبدالحمید هنداوى، بیروت، انتشارات دار الکتب العلمیة، چاپ اوّل.‏
4. ابن فارس، احمد بن فارس؛ (1404ه.) معجم مقاییس اللغه‏، تحقیق: عبدالسلام محمد هارون، قم، انتشارات مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اوّل‏.
5. ابن منظور، محمد بن مکرم‏؛ (1414ه.) لسان العرب‏، بیروت، انتشارات دار صادر، چاپ سوم.‏
6. فراهیدی، خلیل بن احمد؛ (1409ه.ق) کتابُ العین، قم، انتشارات هجرت، چاپ دوم.
7. کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق‏؛ (1407ق) الکافی، محقق: غفارى على اکبر و آخوندى، محمد، تهران، انتشارات دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم.
8. مرتضى زبیدى، محمد بن محمد؛ (1414ه.) تاج العروس من جواهر القاموس‏، محق: علی شیرى، بیروت، انتشارات دار الفکر، چاپ اوّل.‏