اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش
اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش *** حریف خانه و گرمابه و گلستان باش
شکنج زلف پریشان به دست باد مده *** مگو که خاطر عشّاق گو پریشان باش
گرت هواست که با خضر همنشین باشی *** نهان ز چشم سکندر چو آب حیوان باش
ز بور عشق نوازی نه کار هر مرغی است *** بیا و نوگل این بلبل غزلخوان باش
طریق خدمت و آیین بندگی کردن *** خدای را که رها کن به ما و سلطان باش
دگر به صید حرم تیغ بر مکش زنهار *** وز آنکه با دل ما کرده ای پشیمان باش
تو شمع انجمنی یک زبان و یکدل شو *** خیال و کوشش پروانه بین و خندان باش
کمال دلبری و حسن در نظر بازی است *** به شیوه ی نظر از نادران دوران باش
خموش حافظ و از جور یار ناله مکن *** تو را که گفت که در روی خوب حیران باش
1.اگر دوستی دلسوز و مهربان هستی، در عهد و پیمان خود وفادار بمان.همیشه همدم خانه و گرمابه و گلستان باش!یعنی همه جا و در همه حال به عهد دوستی وفا کن و غمخوار من باش.
2.ای معشوق!زلف پریشان و پر پیچ و تابت را به دست باده مده و آن را آشفته نکن تا جلوه ی زیبایی تو بیشتر شود و نگو که دل گرفتاران عشقت که گرفتار گیسوی پر پیچ و تاب تو هستند، بگذار پریشان باشد.جلوه گری نکن که همه را بی قرار می کنی.
3.اگر خضر به آب حیات دست یافت بدان علت بود که او مرد خدا بود.اما اسکندر، اهل هوی و هوس بود و به آب حیات دست نیافت.راه نجات و سیر به سوی حق تعالی و همنشینی با خضر و اهل معنا، دوری جستن از اهل دنیاست و چنانکه او آب حیات خود را از چشم اسکندر (دنیا دوستان)به دور داشت، تو نیز از شاه و قدرتمندان زمان و جاه و جلال زندگی این دنیا دوری کن.
4.عشق ورزی و نغمه ی دلنشین آن را سرودن، کار هر پرنده ای نیست.بیا و نوگل و معشوق این بلبل غزلخوان عشق باش.ای معشوق!فریب وسوسه های عاشقانه ی دیگران را مخور و با من بساز.
5.ای یار!به خاطر خدا راه و روش بنده نوازی را به ما واگذار کن و بگذار ما عاشق تو و در خدمت تو باشیم و تو سلطان و فرمانروای ما باش که شایسته ی آنی.
6.ای محبوب!بر حذر باش تا بر روی شکار عاشقی که در گرداگرد حریم عشق توست، تیغ نکشی و خونش را نریزی و از آن رنج و ستمی که در حقّ دل شیدای من کرده ای نادم و پشیمان باش.
7.ای معشوق!تو همچون شمع روشنایی بخش محفل عاشقان هستی؛ پس مانند آن باصفا و مهربان هم باش و آرزو و کوشش پروانه در عشق و جلب توجه شمع را ببین و خندان شو.با من مهربان باش تا خود را فدای تو کنم.
8.کمال دلبری و زیبایی در شیوه ی نگاه کردن درست به زیبارویان است؛ پس در روش نگریستن از افراد بی همتای روزگار باش.یعنی زیبایی را خوب درک و ستایش کن.
9.ای حافظ!خاموش باش و از ستم معشوق ناله و فریاد مکن.اگر خوبی و زیبایی را درک می کنی و عاشق آن می شوی، ظلم و ستم یار را هم باید تحمل کنی.چه کسی به تو گفت که عاشق زیبارویان باشی و در چهره ی زیبای آنها حیران و سرگردان شوی؟
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}