رجعت در لغت و اصطلاح
رجعت، مصدر ثلاثی مجرّد از باب «رَجَعَ، یرجِعُ، رُجوُعاً» است. این واژه، به بازگشتن و برگشتن اطلاق می شود. (1) رجعت، به معنای بازگشت به مبدأ است و مبدأ می تواند محل، حالت، عمل، گفتار یا هر چیزی باشد که حرکت از آن آغاز می گردد.
نویسنده: محمد عظیم محسنی دایکندی
رجعت در لغت
رجعت، مصدر ثلاثی مجرّد از باب «رَجَعَ، یرجِعُ، رُجوُعاً» است. این واژه، به بازگشتن و برگشتن اطلاق می شود. (1) رجعت، به معنای بازگشت به مبدأ است و مبدأ می تواند محل، حالت، عمل، گفتار یا هر چیزی باشد که حرکت از آن آغاز می گردد.فیومی می نویسد:«الرَّجعة بالفتح بمعنی الرّجوع؛ رَجعت با فتح، به معنای بازگشت می باشد. »(2)
و رجعت، به معنای یک بار بازگشتن می باشد؛«و الرّجعة، المرّة الواحدة. »(3)
چنان که زبیدی نیز می نویسد:«الرّجعة، المرّة من الرّجوع؛ رجعت، یک بار بازگشتن می باشد. »(4)
صاحب مجمع البحرین نیز این معنا را آورده و می گوید:«و الرّجعة بالفتح هی المرّة فی الرّجوع بعد الموت بعد ظهور المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) می باشد. «(5)
در قرآن در بعضی از موارد، رجعت در این معنا استعمال شده است:
(حتّی إذا جاء أحدهم الموت قال ربّ ارجعونِ)(6) زمانی که مرگ یکی از آن ها فرا رسد، می گوید: «پروردگارم مرا باز گردان. »
در آیات دیگری، کلمه رجعت، به معنای بازگشت روح به بدن بعد از برپایی قیامت به کار رفته است.
آنچه لازم به یادآوری است اینکه؛ کلمات «کرّة» و «إیاب» هم به معنای بازگشت می باشند. ابن منظور «کرّة » را همان رجوع معنا می کند و می گوید: «الکَرُّة، الرُّجوعُ».(7)
جوهری نیز «اَبَ » را به همین معنا می داند و می نویسد؛«اَبَ، یؤُبُ، إیاباً، به معنی رَجَعَ (بازگشت) می باشد. »(8)
رجعت در اصطلاح
رجعت در اصطلاح، با همان معنای لغوی خود، تناسب و هماهنگی نزدیک دارد. معنای اصطلاحی رجعت از معنای لغوی آن، گرفته شده است. تفاوت معنای اصطلاحی و لغوی در این است که رجعت در لغت، عام است و به هر نوع بازگشتی «رجعت» اطلاق می شود؛ اما در اصطلاح به یک بازگشت خاص گفته می شود. در این زمینه تعاریف مختلفی نقل شده است که ذیلاً ارائه می گردد.مرحوم شیخ حرّ عاملی رجعت را چنین تعریف کرده است:
«إعلم، أن الرّجعة هنا هی الحیاة بعد الموت قبل القیامة و هو الّذی یتبادر من معناها؛
بدان رجعت در این جا، همان زندگی پس از مرگ و قبل از قیامت است و این، همان معنایی است که از لفظ رجعت به ذهن تبادر می کند. »(9)
این تعریف، تعریف جامعی نیست؛ زیرا به ویژگی رجعت کنندگان- یعنی ایمان محض و کفر محض- اشاره نشده است. دیگر اینکه حاکمیت مؤمنان و عذاب کافران را متعرّض نشده است، مهم تر از این دو، بر بازگشت به این دنیا پس از مرگ تصریح نشده؛ چون حیات قبل از قیامت به حیات دنیا، منحصر نمی شود و حیات عالم برزخ را نیز شامل می شود.
علّامه رفیعی قزوینی می نویسد:
رجعت، یعنی رجوع ارواح و نفوس ناطقه مقدّسه حضرت رسالت پناهی و ائمّه طاهرین (علیهم السّلام) به بدن های عنصری و جسدهای دنیوی خویش ممکن، بلکه به ضرورت عقل واجب است. (10)
این تعریف نیز دارای اشکالاتی است:
1. ظرف زمانی رجعت را بیان نکرده است.
2. از جمع همه رجوع کنندگان، تنها به رجعت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمّه طاهرین (علیهم السّلام) اشاره کرده است و عموم انبیاء گذشته و امّتها را، چه مؤمن محض و چه کافر محض استثنا کرده است و حال آنکه دلیل بر استثنا وجود ندارد که هیچ، بلکه ادلّه رجعت بر عموم دلالت می کند. گذشته از این ادلّه رجعت، تنها دلیل عقلی نیست؛، بلکه رجعت توسّط آیات، روایات و اجماع به اثبات رسیده است.
مرحوم شاه آبادی بعد از ذکر آیات می گوید:
إذا عرفت مفاد هذه الآیات الشریفه فنقول انّ الرجعة لا تختص بالعترة بل الرّجعة ایضا للأمّة(11)؛
وقتی که معنای این آیات شریفه را دانستی پس می گوییم: رجعت، اختصاص به عترت ندارد؛ بلکه همه امّت رجعت دارند.
نکته قابل توجّه اینکه؛ مرحوم علامه قزوینی به علاقه روح انسان به بدن مادّی دنیوی تأکید زیاد دارد و می گوید:« از بین رفتن این علاقه، محال است».
سیّد مرتضی رجعت را چنین تعریف کرده است:
إعلم انّ الّذی تذهب الشیّعه الامامیه إلیه أنّ الله تعالی یعید عند ظهور الامام الزّمان المهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) قوما ممّن کان قد تقدّم موته من شیعته، لیفوزوا بثواب نصرته و معونته و مشاهدة دولته، و یعید أیضا قوما من اعدائه لینتقم منهم، فیتلذّوا بما یشاهدون من ظهور الحق و علوّ کلمة اهله؛
بدان آنچه شیعه امامیه به آن معتقد است؛ این است که خداوند متعال، هنگام ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، گروهی از شیعیان را که پیش از ظهور او مرده اند، به دنیا باز می گرداند، تا به پاداش یاری و کمک به او و مشاهده دولت ایشان برسند. نیز گروهی از دشمنان ایشان را باز می گرداند، تا از آنان انتقام بگیرد. پس آنان از مشاهده آشکار شدن حق و علوّ سخن [پیروزی آئین] پیروان آن، لذّت می برند. (12)
این تعریف، از جامعیت خوبی برخوردار است؛ امّا به ویژگی کفر و ایمانِ خالصِ رجعت کنندگان اشاره نکرده است.
کامل ترین و جامع ترین تعریفی که می توان بر رجعت ارائه کرد، این تعریف خواهد بود:
انَّ الله تبارک و تعالی یُعیدُ عندَ الظُّهورِ الامامِ الزّمان المهدیِ المنتظر فئةً منَ الأمواتِ مَن مَحَضَ الایمانَ محضاً و محض الکفرَ محضاً بعدَ الموتِ و قبلَ القیامة الی الدّنیا فی أبدانِهم هذا العنصریه لیفوزوا منهم بثوابِ نُصرَتِهِ وَ مُشاهدة دولَته أو لِینتَقِمَ منهم و یعذِّبَهم؛
خداوند متعال، هنگام ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، عدّه ای از مردگان- که دارای ایمان خالص یا کفر خالص بوده اند- را پس از مرگ و پیش از قیامت، با همین بدن عنصری به این دنیا باز می گرداند، تا مؤمنان به اجر و پاداش یاری آن حضرت برسند و شاهد عزت و حاکمّیت او بر زمین باشند و کافران، مورد انتقام و عذاب قرار گیرند.
البتّه درباره رجعت، نظریات دیگری نیز وجود دارد، که با تعریفی که کردیم متفاوت است؛ امّا برای اطلاع بیشتر خوانندگان، چند نمونه از آن ها بیان می شود:
عده ای قائل به رجعت با بدن مثالی می باشند، نه با بدن عنصری مادّی. برای روشن شدن نظریه آنان، ابتدا سخن مرحوم آیت الله محمد علی شاه آبادی را می آوریم.
ایشان در رشحات البحار ذیل «کتاب الایمان و الرّجعة» بحث رجعت را مفصلاًَ مورد تحلیل و بررسی قرار داده و در آن ده مقدّمه ذکر می کند و بعد نتیجه می گیرد رجعت ، با بدن برزخی (مثالی) صورت می گیرد.
از آن جا که بنای این نوشته بر اختصار است از ذکر مقدّمات ده گانه صرف نظر کرده و تنها نتیجه مقدّمات را نقل می کنم.
إذا عرفت هذه فنقول أن ظهور الأرواح فی الملک إنّما هو بأبدانهم البرزخّیه لا بأبدانهم الملکیه و ذلک باقتدار الرّوح علی تکاثف بدنه و الإستمداد و الإستزاده من الهواء و الأثیر فهو الدبابة و سر التعبیر عنه بالدّابة کما فی الایة هو اقتداره علی إظهار نفسه علی اهل الملک بحیث یرونه مع تقییدهم بالملک من غیر تجرید لهم کما أن علیّا (علیهم السّلام) أظهر جسده البرزخیة علی ولدیه حین حمله مقدم نعشه بنفسه و اظهر الرسول (صلی الله علیه و آله و سلم) لأبی بکر فی مسجد قبا و بدنه الشّریف فی قبر المدینة و أظهر الصّادق (علیه السّلام) مولانا الباقر (علیه السّلام) و بدنه المادی فی قبره و قد یتعلّق مشیة الروح باظهار یده و کتبه کما رای ظلمة مولانا الحسین (علیه السّلام) فی الطریق یدا یکتب علی الجدار:
اترجوا امة قتلت حسینا*** شفاعة جده یوم الحساب؟
کما یتعلّق مشیته باعلان صوته فی الملک حتی یسمع السامعة المقیدة مثل انه قرء مولانا الحسین (علیه السّلام) آیه الکهف «أم حسبت أن أصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا» و قال (علیه السّلام) ایضا و «سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون»
کما ورد فی الأخبار الکثیره ظهور أشخاص معینه و لا یخفی علی المنصف الخبیر فتدبر فیه (13)؛
بعد از بیان مقدمات سابقه، می گوییم: ظهور ارواح صاعده در عالم ملک با تعلّق آن ها به بدن های برزخی است نه ابدان ملکی؛ امّا نسبت به ارواح قوی به واسطه اقتدار روح است بر تکاثف (غلیظ شدن) بدن برزخی و استمداد و استزاده از هوا و اثیر (جو) و لذا از آن ها به دابّة الأرض تعبیر شده است، زیرا می توانند خود را به اهل عالم اظهار نمایند؛ به نحوی که آن ها با حواس مقیّد به مواد ملکی، آن ها را مشاهده کنند.
همانطور که علی بن ابی طالب (علیه السّلام) بدن مثالی خود را به دو فرزندش امام حسن و امام حسین (علیها السّلام) نمایاند، در هنگامی که حامل مقدم نعش خود بود. [ با این که بدن ملکی آن حضرت در تابوت بود.]
هم چنین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، در مسجد قبا، خود را به ابوبکر نمایاند، با این که بدن شریف آن حضرت در مسجد مدینه مدفون بود. نیز حضرت امام جعفر صادق (علیه السّلام) حضرت امام محمد باقر (علیه السّلام) را نمایاند و حال این که بدن مُلکی آن حضرت در قبر بود.
و گاهی اراده روح تعلّق گیرد به اظهار دست برزخی خود، به نحوی که اهل ملک با باصره مقیّد به بصرِ مادّی او را اِبصار کنند؛ همچنان که قتله حضرت سید الشهدا (علیه السّلام) در یکی از منازل بین کوفه و شام دستی را دیدند که بر دیوار این جمله را کتابت می کرد:
آیا امید دارند جماعتی که حسین را کشتند، شفاعت جدّ او را در روز حساب؟
و گاهی اراده روح تعلّق می گیرد به اظهار صوتش در عالم ملک، به گونه ای که اهل ملک، صورت او را با سامعه مقید به سمع ادراک کنند؛ چنانچه حضرت سید الشهداء (علیه السّلام) آیه کهف را قرائت کرد و نیز این آیه را: (و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون) البتّه تظاهر ارواح صاعده در عالم ملک به حسب اخبار و روایات، بسیار است و از حد تواتر اجمالی هم گذشته است. (14)
امام خمینی (رحمه الله) در باب رجعت، نظریه دیگری دارد. ایشان قائل به بازگشت رجعت- کنندگان با بدنی انشائی، می باشند؛ که روح تکامل یافته به اراده خداوند، آن را ایجاد می کند. برای تبیین بیشتر مسأله، عبارات وی را بدون تصرف، ذکر می کنیم:
و امّا جواب از قضیه رجعت، این است که آنچه بر ما مسلّم است، اصل رجعت است و این، ضروری مذهب ماست و همین اندازه بر آن دلیل داریم؛ امّا بر مازاد بر این، که بدنی خلق می شود، یا آن بدن اولی را آورده و ارواح پاک رجعت کنندگان در آن داخل می شود، دلیل نداریم؛ فلذا ممکن است قضیه رجعت به نحو تمثّل مثالی ولو در عالم مُلک صورت بگیرد و رجعت حسینیه هم ممکن است به این نحو باشد؛ زیرا ما بر اصل رجعت دلیل داریم، نه بر کیفیت آن و کیفیت آن، ضروری مذهب ما نیست.
... خلاصه آنچه بر آن، دلیل داریم و ضروری است، اصل قضیه رجعت است؛ امّا خصوصیات آن که مثلاً در رجعت حسینی (علیه السّلام) بعضی را می آورند و می بندند، یا این که با همان بدنی که سرش را بریدند رجعت می فرماید، و یا این که آن بدن شریف، اجزایش را جمع کرده و روح مطهرّش با آن بدن خواهد آمد، این ها خصوصیاتی است که بر آن ها دلیل نداریم و ضروری هم نیستند؛ پس در خصوص رجعت، اگر بگوییم که نفس شریف و مبارک رجعت کنندگان، بدن مُلکی انشا کرده و با آن بدن انشایی مُلکی رجوع می نمایند، هیچ استبعادی ندارد؛ بلکه حتماً قضیه چنین خواهد بود.
آیا ... قائل نیستند که حضرت امیر (علیه السّلام) در یک شب، در زمان واحد در چهل جا حاضر بود؛ در عرش با ملائکه، در خدمت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و در همان شب، مهمان حضرت سلمان بود و هم با فاطمه زهرا (علیها السّلام) در منزل خود بود. البتّه نه این است که حضرت با احاطه روحی بود، بلکه با ابدان متعدّد در جاهای متعدّد حاضر بود و هر یک از ابدان، حقیقتاً بدون اشکال، بدن شریف حضرت بوده است.
البتّه بعد از آن که نفس، قدرت کامله را دارا شد، ممکن است به عون الملک الکریم، هزاران بدن انشا کند و همه آن ها بدن حقیقی نفس باشند و نفس با هر یک مشغول کاری باشد، بدون این که اشتغال به کاری در جایی او را از اشتغال به کار دیگری مشغول کند. البتّه هیچ محال نیست؛ بلکه قضیه چنین است... چنان که اخبار هم ناطق است، حضرت امیر در بالای سر محتضرین از مؤمن و منافق حاضر می شود. البتّه چه بسیار جنگ هایی اتّفاق می افتد که روزی بیست هزار، پنجاه هزار نفر می میرند و اکثر آن ها در عرض هم در حالت احتضار هستند و این معنی در خصوص بعض ائمّه هدی (علیهم السّلام) هم وارد شده است. آیا این قضیه چگونه است؟ آیا غیر از این است که بگوییم با ابدان منشئه متعدّده حاضر می شوند؟
و بالجمله، نباید ما آن ها را به خود قیاس کنیم، ... »(15)
نظریات دیگری نیز در این باب وجود دارد؛ مانند این که منظور از رجعت را همان بازگشت حکومت به ائمّه (علیهم السّلام) می دانند و نه بازگشت افراد. منظور از رجعت، همان بازگشتِ افراد خاص به این دنیا، با بدن مادّی و عنصری می باشد و نه غیر آن.
پی نوشت ها :
1. معجم مقاییس اللغه، ماده رجع.
2. المصباح المنیر، ماده رجع.
3. کتاب العین، ج1، ص 225.
4. تاج العروس، ج11، ص 156.
5. مجمع البحرین، ج4، ص 334.
6. سوره مؤمنون، 99.
7. لسان العرب، ج5، ص 135.
8. الصّحاح، ج1، ص 89.
9. الإیقاظ، ص 91.
10. رجعت و معراج، ص 30.
11. رشحات البحار الأنوار، ص 18.
12. جوابات المسائل الرازیة، رسائل المرتضی، ج1، ص 125.
13. رشحات البحار، ص 41.
14. البتّه، کتابت دست و قرائت توسط سر امام حسین (علیه السّلام)، فقط در برخی کتب تاریخی وارد شده است.
15. تقریرات فلسفه امام خمینی (رحمه الله)، ج3، ص 197-199.
محسنی دایکندی، محمدعظیم، (1389)، رجعت در عصر ظهور، قم، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، مرکز تخصصی مهدویّت، چاپ اول
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}