نویسنده: سپنتا سبحانی (1)




 

کتاب دارای هفت فصل است و در 211 صفحه، برای اولین بار در سال 2009، توسط انتشارات راتلج منتشر شده است. دو قسمت کوتاه نیز در ابتدای کتاب به پیش گفتار و مقدمه اثر اختصاص یافته است. کتاب، آن چنان که در پیش گفتار اثر اشاره شده، نسخه تجدیدنظر شده ای از رساله دکترای نویسنده است که در سال 2002، به دانشگاه آکسفورد ارائه گردیده است. محور اصلی تحقیق؛ با دیدگاهی جدید به ارتباط اشعار مدیحه ای دو شاعر اصلیِ سلسله های غزنوی و سلجوقی، یعنی فرخی سیستانی و معزی با حکمرانان این سلسله ها، بر پایه سندیت شعر به عنوان منبعی برای بازسازی این دو دوره تاریخی مبتنی است. کتاب؛ تحقیقی مؤثر و سودمند درباره ی ادبیات و تاریخ دوران میانه و نخستین بررسی جامعی است که در زبان انگلیسی، درباره معزی و اشعار وی به چاپ رسیده است، هم چنان که پژوهشی سودمند درباره ارتباط مابین ترک ها و ایرانی ها است که این ارتباط، متغیر پر اهمیتی در خلال حکومت این دو سلسله محسوب می شود.
سازمان کتاب از هفت فصل تشکیل شده است: 1) تاریخ اجتماعی و سیاسی دوره های غزنوی و سلجوقی (با تکیه بر عنصر ترکی)؛ 2) فرخی سیستانی: زندگی، زمینه و حامیان وی تا سال 420؛ 3) فرخی سیستانی؛ زندگی و حامیان وی از سال 420 تا پایان زندگی وی؛ 4)مغزی: زندگی، زمینه و شخصیت وی تا سال 485؛ 5) معزی: زندگی فعالیت و حامیان وی از سال 485 تا پایان سلطنت برکیارق(498)؛ 6) معزی: زندگی و فعالیت وی در دوره ملک سنجر(510-498)؛ 7)معزی: مرحله نهایی زندگی و فعالیت وی در دوره سلطان سنجر(518-510).
نویسنده در آغاز مقدمه با تأکید بر نقش سودمند اشعار مدیحه ای در ارائه بینشی جدید درباره برخی از جزییات تاریخ نظامی، سیاسی و اجتماعی، توضیح می دهد که اشعاری می توانند بیشترین سودمندی تاریخی را داشته باشند، که در ارتباط با بزرگداشت رویدادهای خاص زندگی عمومی و خصوصیِ (مانند: اردوکشی های موفق، انتصابات مقامات عالی، تولد فرزند پسر، ساخت قصری جدید و ...) ولی نعمت های شاعران آن ها تصنیف شده باشند که این رویدادهای عمومی اغلب در شعرهایی که در جشن های مذهبی و غیرمذهبی بزرگ(عموماً عیدفطر، نوروز و مهرگان) خوانده شده اند، به جا مانده اند. مؤلف با بدیهی خواندن این امر که وابستگی اقتصادی و معیشتی شاعران درباری به شاهزادگان و طبقات حاکم، می تواند آنان را به راحتی در معرض اتهام عدم صداقت قرار دهد، با تکیه بر ضرورت تنقید درونی و بیرونی آثار ایشان، بر این موضوع که مدیحه های درباری هم چنان پیوند سودمندی با دیگر منابع این دوره است، تأکید می کند. در ادامه، فرخی و معزی به عنوان مدیحه سرایان سلسله های غزنوی و سلجوقی، به صورت کلی معرفی شده اند: فرخی که از مدیحه سرایان برجسته محمود غزنوی، محمد، یوسف و مسعود غزنوی بوده، بیشتر اشعار خود را در دوره ای 16 یا 17 ساله (434-407) نوشته است و معزی به عنوان امیرالشعرای ملکشاه، پسران بر کیارق و سنجر، دوره ای 50 ساله (518-465) را پوشش می دهد.
نویسنده در ادامه و با تأکید بر جنبه های تاریخی-تا ادبی-شعرهای فرخی و معزی، این موضوع را برخاسته از این دلیل کلی می داند که این شاعران، خودشان را تا اندازه ای به عنوان مورخ می دیده اند؛ آنان رویدادهای واقعی را توصیف و از آن ها تجلیل می کنند و به طور مکرر و قطعی بیان می کنند که آن چه ثبت کرده اند، واقعیت است. این ادعا آن چنان جنبه ای جدی داشت که می توان در ذیل آن، یکی از دلایل بی مهری هایی را که در عصر خود فردوسی به شاهنامه شده است، دریافت: به طوری که عموماً شاهنامه فاقد محتوا و معیارهای تاریخی ملاحظه شده، چنانچه فرخی شاهنامه را سراپا دروغ و معزی او را صراحتاً دروغ پرداز می خواند و بیرونی در نگاهی خاص به فردوسی، زبان فارسی را زبان امثال و حکم شاهان و قصه گویی های شبانه توصیف می کند.
در ادامه و با توجه به رابطه متقابل شعر و تاریخ، منابع اصلی این دوره مورد بررسی قرار گرفته اند. تاریخ یمینی عتبی، زین الاخبار گردیزی، تاریخ بیهقی که داده های ارزشمندی درباره حامیان و ممدوحان فرخی به دست می دهند، به عنوان نمونه هایی مؤثر از تاریخ نگاریِ نسبتاً غنی دوره غزنوی بررسی شده اند، نویسنده منابع اصلی دوره سلجوقی را در دو قسمت بررسی کرده است؛ الف: منابع عربی که عموماً درباره رویدادهای نیمه غربی قلمرو سلجوقی مبتنی هستند، با نمونه هایی چون معجم التواریخ از مؤلفی گمنام و ترجمه ای از تاریخ مفقود انوشیروان بن خالد (خزانه دار محمود) توسط عمادالدین اصفهانی در کتاب نصره الفطره. ب: منابع فارسی که شاخص ترین اثر این دسته؛ سلجوق نامه، اثر ظهیرالدین نیشابوری است که در زبده التوریخ کاشانی حفظ شده و رشیدالدین فضل الله در جامع التواریخ و راوندی در راحه الصدور استفاده فراوانی از آن کرده اند. نکته جالب در سلجوق نامه، نقل قول های فراوان این اثر از فردوسی است که نشانگر تغییر رویکردی نسبت به شاهنامه در اواخر دوره سلجوقی است.
بحث پایانی مقدمه، به عنوان نمونه هایی از سودمندی شعر به مثابه منبعی تاریخی(2)، به شباهت ها و تفاوت های دربارهای غزنوی و سلجوقی بر مبنای اشعار فرخی و معزی پرداخته است که در این مبحث وجود شباهت هایی چون به کارگیری آداب ایرانی-اسلامی توسط این دو سلسله با مصداق برجسته ای چون عنوان سلطان و تفاوت هایی هم چون میزان اندک نظارت سلجوقیان بر امور حکومتی و تقابل حادتر مابین درگاه و دیوان و نیاز عمیق تر آنان به دیوان سالاری ایرانی مورد بررسی مفصل قرار گرفته اند.
نویسنده در فصل اول کتاب، بر مبنای عنصر ترکی به بررسی و تحلیل تاریخ سیاسی و اجتماعی دوره مورد بحث پرداخته است. وی در آغاز بیان می کند که اگرچه ترک و ترک بودن، به طور کلی موضوعات فرعی در اشعار فرخی و معزی هستند، اما عنصر ترکی در جامعه روزگار آنان و خصوصاً در ارتباط بین ترک ها و ایرانی ها و به ویژه در دربارهایی که این شاعران زندگی خود را در آن ها گذراندند، بسیار مهم بود. با بیان این اهمیت، نویسنده به بررسی منابع موجود فارسی و ترکی درباره چگونگی فکر و برداشت ایرانی ها و ترک ها از یکدیگر می پردازد.
چهار منبع فارسی درباره ماهیت فکری ایرانی ها درباره ترک ها، انتخاب و تحلیل شده اند که نویسندگان این منابع؛ همگی خراسانی و کمابیش معاصر فرخی یا معزی بوده اند؛ 1)شاهنامه فردوسی که اصلی ترین شاخص مرتبط در آن، پرداختن مبسوط فردوسی به نبرد شاهان کیانی با افراسیاب تورانی است که در واقع بازتابی از رویدادهای عصر خود فردوسی به نظر می رسد.2) دیوان اشعار ناصرخسرو که نویسنده با ذکر و تحلیل برخی از اشعار بی شمار او در مذمت و استهزای ترکان و سرزنش خراسانیان خوگرفته به تملق گویی ترک ها نتیجه می گیرد که جایگزینی آرام غزنویان با سلجوقیان، به عنوان شاهدی بر پذیرش اربابان جدید، نشانگر این امر بوده است که علی رغم محبوب نبودن ترک ها، خشونت و نفرت ناصرخسرو درباره ترک ها نیز هرگز احساسی عمومی نبوده است. 3)تاریخ بیهقی که با نگاهی محترمانه، در ذیل گزارش های علی بن ارسلان قریب و خوارزمشاه آلتونتاش، از شجاعت و بی باکی سرداران ترک تمجید، و در ذکر سرگذشت غلامانی چون نوشتگین از زیبایی های آنان تعریف می کند که در واقع ستایش های وی از ترک ها، توجیه مناسبی برای این موضوع ارائه می کند که چگونه واژه «ترک» در این زمان-حد فاصل رودکی و حافظ-با کلمه «محبوب» هم معنی می شود. 4) سیاست نامه نظام الملک که در کنار تمجیدهای وافر از ملکشاه، شکایات و انتقادات فراوانی از سلجوقیان مطرح می کند، به عنوان نمونه این که؛ چرا القابی چون امام و عالم، به «شاگردان ترکی» که حتی خواندن و نوشتن نمی دانند، تعلق گرفته است.
دیدگاه ترک ها درباره ایرانی ها در دیوان لغات الترک کاشغری بازتاب یافته است، این کتاب بین سال های 469-464 در بغداد نوشته شده و به خلیفه المقتدی (87-467) تقدیم شده است. کتاب با هدف ارائه فرهنگی تحلیلی از زبان ترکی، لبریز از ستایش هایی افراطی از ترک هاست. چنان چه در حدیثی از پیامبر ذکر می شود: «زبان ترکی را بیاموزید؛ چرا که سلطنت ایشان طولانی خواهد بود». کاشغری با بیان این که ایرانی ها کلمات زیادی را از زبان ترکی وام گرفته اند، احساسات ضدفارسی خود را با موضعی ضد ایرانی همراه می سازد. با این حال تعصب وی در برابر زبان فارسی صرفاً از روی مهین پرستی افراطی نبود و پیشتر نیز علمای عربی، زبان فارسی را عاری از ظرفیت های یک زبان علمی تشخیص داده بودند، نویسنده در ادامه توضیح می دهد که علی رغم سخت گیری های کاشغری، فرهنگ درباری قراخانیان کاملاً فارسی بود و نه ترکی، و در واقع در کل دوره ترکان غزنوی و سلجوقی، الگوی حکومتی پادشاهی مطلق از منشا ترک، با سپاهی کاملاً ترک و دیوان سالاریی کاملاً ایرانی حمایت گردید. این سرداران ترک حتی حامیان شعر فارسی نیز بودند به طوری که از 220 ممدوح دیوان فرخی تنها دو ترک غیرسلطنتی قرار دارند و از 350 ممدوح دیوان معزی، این تعداد حدود دوجین است.
نویسنده در ادامه به توضیح مقایسه ای شعر و فرهنگ دوستی غزنویان و سلجوقیان پرداخته است. محمود و جانشینان وی حامیان آشکار دانش عربی و شعر فارسی بودند، آن چنان که نخستین عاشقانه منظوم با پیشگامی عنصری در سلطنت محمود پدید آمد. همچنان که کتاب دوستی و علم دوستی محمد امری مشهور بود و مسعود به قول بیهقی؛ در هر کاری آیتی بود. در کنار این مصادیق آشکار و بی شمار فرهنگ دوستی غزنویان، موارد مشابه کمتری درباره سلجوقیان به جا مانده است، به عنوان نمونه ای از این مصادیق محدود؛ مشخص است که در سال 474، به دستور ملک شاه، علی بن احمد گزیده هایی از شاهنامه فردوسی را با عنوان «اختصارات شاهنامه» تألیف نمود که این امر، همراه با وجود نام های ایرانی در میان سلاجقه روم، نشانگر تغییر رویکرد به شاهنامه و جایگاه آن محسوب می شود.
مؤلف در ادامه توضیح نفوذپذیری ترکان از زبان فارسی، این موضوع را در بحثی مفصل درباره خانات شرقی و غربی قلمرو قراخانیان بسط داده است. در خانات غربی (سمرقند و بخارا)؛ تمغاج خان ابواسحاق ابراهیم(460-444) و پسران او؛ شمس الملک نصر(473-460) و نصر(474-473) حامیان مشهور دانش و شعر بودند، به عنوان نمونه: «ترجمان البلاغه»، که بنا بر ادعای نویسنده آن؛ رادویانی، نخستین کتابی است که در زبان فارسی درباره بدیع نوشته شده، محصول دربار قراخانی است. هم چنان که محمد بن علی سمرقندی، مؤلف «سنبادنامه»، اثر خود را به قلیچ تمغاج خان رکن الدین مسعود قراخانی(573-556) تقدیم کرده است. در واقع هنگامی که علاالدین محمد خوارزمشاه، قلمرو شرقی خانات قراخانی را در سال 608 تصرف کرد، به حمایت 150 ساله قراخانی از زبان فارسی نیز پایان داد. خانات شرقی (کاشغر و بلاساغون) نیز با تمایل به فرهنگ بومی ترکی و زبان اسلام، کاملاً از الگوهای ایران متأثر بودند. عمده ترین محصول ادبی این فرهنگ؛ «کوتدگو بیلیگ»(حکمت شکوه سلطنتی)، پندنامه منظومی برای شاهزادگان است که توسط نویسنده آن؛ یوسف بلاساغونی در سال 461 به بغراخان، حاکم کاشغر تقدیم شده است. دیوان کاشغری، دیگر محصول این فرهنگ است که اشعار ترکی را در قالب اشعار چهار خطی دربرمی گیرد. ادبیات قراخانی بعد از این شکوفایی اولیه تحت سلطه ادبیات فارسی قرار می گیرد.
نویسنده در بحث پایانی فصل اول، با بیان این که عموماً شواهد اندکی درباره علاقه متقابل در میان سخنوران فارسی به زبان فرهنگ ترکی وجود دارد، به جایگاه ترک و زبان ترکی در میان نویسندگان فارسی پرداخته است. قابوس نامه در فصل مربوط به خرید بردگان، در کنار ستایش از دلیری و صراحت آنان، از کندذهنی و یاغی گری ایشان نکوهش می کند و در کل علاقه ای به ترکان به عنوان موجودات انسانی نشان نمی دهد. در واقع ملاحظات اهانت آمیز کاشغری درباره زبان فارسی، می تواند نشانگر این امر باشد که کتاب وی به طور خاص و زبان ترکی به طور عام مورد توجه مخاطبان فارس زبان نبوده است. اما در دوره سلجوقیان، تغییر مهمی در رویکرد نویسندگان فارسی به ترک ها به وجود آمد. دید و عقیده کاشغری درباره این که ترک ها، برگزیده پروردگار برای حکومت هستند، به طور مکرر در اشعار معزی برای ملکشاه تکرار می شود. این تبلیغات ترک مدارانه پیشتر با رساله ابن حصول آغاز شده بود که با خواندن ترک ها از نژاد تور، به اطناب درباره دلیری و فضایل ترک ها سخن می گوید. نویسنده در پایان فصل به عنوان نتیجه بیان می کند که هر چند در زمان معزی، ایرانی ها و ترک ها همدیگر را دوست نداشتند و احتمالاً تقابل های اجتماعی و اداری مابین آنان کم نبود، ولی دشمنی سنتی بین ایران و توران، موضوعی مربوط به گذشته به نظر می رسید.
فصل با عنوان «زیست نگاری، زمینه و حامیان فرخی سیستانی تا پایان 420» با توضیحی درباره منابع زیست نگاری فرخی آغاز می شود که در این مقوله، آثاری چون چهارمقاله نظامی عروضی، تاریخ گزیده حمدالله مستوفی، تذکره الشعرا دولتشاه مورد بررسی قرار گرفته اند. بر اساس این منابع، نخستین تاریخ دقیق زندگی وی؛ دیدار وی از امیرنشین چغانیان در شوال 406 است که آغاز حرفه وی محسوب می شود، که شعر تقدیم شده وی به امیر چغانی، او را به عنوان بهترین شاعر بعد از مرگ دقیقی مطرح می سازد. هر چند وی بعد از مدتی، برای یافتن ولی نعمتی بزرگ تر احتمالاً، در پاییز 407 وارد غزنه می شود. کنیه سیستانی و ارتباط وی بعد از این با سیستان، در ادامه مطلب مورد بررسی قرار گرفته اند که در ذیل آن به قصاید فرخی برای حسنک وزیر اشاره تفصیلی شده است. فرخی در این قصاید، با شوری میهن پرستانه حسنک را به جهت آبادانی سیستان در زمان وی ستایش می کند. در ادامه، دو حامی و ممدوح سیستانی فرخی بررسی شده اند: فقیه ابوبکر عبدالله بن یوسف حصیری؛ ندیم و رفیق شفیق سلطان محمود که بیهقی و فرخی تنها منابع زیست نگاری حصیری هستند، و ابواحمد تمیمی، ملقب به خواجه عمید سید که در دو قصیده فرخی همتراز با صاحب بن عباد تصویر شده است.
با توصیف ادبی اشعار فرخی، نویسنده به توصیف زیست نگارانه فرخی بازمی گردد و درباره ارتباط فرخی با عنصری، ملک الشعرای محمود غزنوی توضیح می دهد که این رابطه عمدتاً آرام بوده و فرخی گرچه در قصایدی تقلیدهای دانسته از اشعار عنصری کرده، اما تفاوت های اساسی با آثار وی دارد؛ به عنوان نمونه فرخی این اجازه را به خود می دهد که گاه برخلاف عنصری از سلطان انتقاد کند. مطلب مهم ذکر شده در ادامه، این موضوع است که فرخی در طول 13 سال آینده؛ 44 شعر برای محمود؛ 45 شعر برای محمد، 41 شعر برای یوسف و 12 شعر برای مسعود سرود که در این میان تعداد قصاید بیشتر محمد، نشانگر این موضوع است که مسعود علی رغم برخورداری از عنوان ولیعهدی، همواره موقعیتی ملتهب نزد پدر داشته است.
نویسنده در ادامه به ذکر و تحلیل محتوایی اشعار عمده فرخی برای محمود غزنوی در دو محور اصلی می پردازد. نخستین محور بحث شده، قصایدی است که فرخی به مناسبت اردوکشی های سلطان به هند سروده است که در سه دسته بررسی شده اند. دسته نخست؛ دو قصیده مربوط به اولین حضور شاعر در اردوکشی هند در سال 410 بوده که با محتوای آن ها؛ تبریک به سلطان و توصیف شکست نیروهای تریلوچنپل است. دسته دوم، مربوط به دومین حضور فرخی در هند است که حضور وی در التزام یوسف، برادر سلطان در تهاجم کشمیر صورت گرفته و مورد جالب توجه در این میان، این مطالب است که فرخی تنها منبعی است که بیان می کند مسعود و محمد در این لشکرکشی با محمود همراه بوده اند، در حالی که عرف معمول این بوده که نزدیکان سلطان در غیاب وی عهده دار مناطق سوق الجیشی باشند. شاخص ترین قصیده دسته سوم، قصیده ای است که به مناسبت اردوکشی سومنات در زمستان 416 سروده شده است. این شعر با تأکید بر هدف دینی این لشکرکشی، ارزش تاریخی توجیه پذیری برای بازسازی مسیر لشکرکشی نیروهای غزنوی دارد. دیگر مورد قابل توجه، این موضوع است که نبود هیچ اشاره ای به القاب اهدا شده خلیفه به مناسبت این پیروزی به سلطان، به این معنی است که القاب جدید با اهمیت زیادی دیده نشده اند.
محور دوم اشعار فرخی به فعالیت های دو جانبه محمود در ماوراالنهر، در فاصله سالهای 419-415 مربوط است که نویسنده با توصیف زمینه این رویدادها، به تحلیل و بررسی سه شعر فرخی که در مهرگان سال 415، به مناسبت های اردوکشی سغد، دوستی قادرخان؛ امیرکاشغر، و عبور معجزه گونه محمود از آمودریا ارائه شده، می پردازد. آخرین موضوعی که به صورت مبسوط مورد بررسی قرار گرفته؛ ماجرای سفارت خان قِطا و ایغور خان در سال 417، با درخواست پیمان ازدواج از محمود است که فرخی در قصیده ای سلطان را از پذیرفتن پیشنهاد ختاخان نهی می کند. در واقع فرخی در کنار منبع اصلی این سفارت، یعنی طبقات الحیوان شرف الزمان طاهر مروزی، با اشاره به دشمنی طبیعی ایران و توران، درباره خونریزی های بی مورد به سلطان هشدار می دهد که روشن نیست این موضوع نظر خود شاعر و یا تحت تأثیر یک جریان درباری بوده است.
بررسی «زیست نگاری و حامیان فرخی از سال 420 تا پایان زندگی وی» در فصل سوم کتاب ادامه یافته است. توصیف اشعار فرخی درباره پیروزی های غربی محمود و تحلیل مختصات اصلی آن ها نخستین بحثی است که مطرح شده است. در واقع توجه یک باره محمود به سمت غرب در سال 420، با تصرف قلمرو امیر مجدالدین بویهی در ری، احتمالاً به منظور تصرفی آتی قلمرو آل بویه، حفاظت از خلافت بغداد و نیز تهاجمی احتمالی به قلمرو بیزانس بود؛ چنانچه فرخی در قصیده ای محمود را برای حمله به بیزانس تشویق می کند. در ادامه، قصاید دوگانه فرخی به مناسبت فتح ری بررسی شده اند که در آن ها اطاعت از محمود تکلیفی دینی خوانده شده، و محمود برای حمله به مصر ترغیب می شود تا خلیفه فاطمی را برای سنگسار به غزنه بیاورد. خصوصیت مهم اشعار فرخی در سه سال آخر عمر سلطان؛ رویکرد توهین آمیز و بی رحمانه فرخی نسبت به دشمنان و حتی متحدان محمود است.
مرگ محمود و بازتاب آن در منابع و شعر فرخی، بحثی است که در فصل با آن ادامه یافته است که در همه این منابع، مرگ محمود به عنوان پایان یک دوره و احتمالاً آغاز دوره ای از بی ثباتی تصویر شده است. نویسنده در ادامه با بررسی رویدادهای بعد از مرگ محمود، نقش فرخی و اشعار وی را در دوره 5 ماهه سلطنت محمد بررسی کرده است. در واقع فرخی در این دوره گرچه طبیعتاً در جبهه محمودیان بوده، ولی با اطلاعاتی از شاهزادگان، مسعود را برنده این بازی می دانسته، چنان چه در شعرهای خود برای محمد، هرگز وی را سلطان نخوانده و مسعود را در قصیده ای به آمدن به غزنه تشویق کرده است.
اشعار فرخی برای محمد و چهار ممدوح از جبهه محمودیان، بحث بعدی نویسنده است که با معرفی این چهره ها، قصاید مطرح برای آنان تحلیل شده است. در واقع از تعداد 40 قصیده فرخی که به محمد تقدیم شده، تعداد اندکی متعلق به دوره کوتاه سلطنت وی هستند که در این میان، 3 قصیده اصلی فرخی مورد تحلیل قرار گرفته اند، که در دو شعر اول، محمد به عنوان ولی عهد خطاب شده که این موضوع اشاره به جایگزینی وی با مسعود در پاییز 420 دارد، شعر سوم، به مناسبت جلوس محمد سروده شده و استفاده مکرر از واژه «خلق» در این شعر، محبوبیت محمد را در ابتدای کار به خوبی می نمایاند. 4 ممدوح اصلی محمودی که بررسی شده اند، عبارتند از: 1-ابوسهل همداوی؛ وزیر محمد که در دوره مسعود به کدخدایی ری منصوب شد، و با وجود اشارات بیهقی، شخصیتی مبهم است و قصاید فرخی کمکی مختصر به شناخت اوست. 2-ابوبکر قهستانی؛ ندیم خاصه محمود و در دوره ای کوتاه، رئیس دیوان انشاء و صاحب دیوان سلطان غزنوی؛ فردی شاعر و عالم بوده که در دربارهای غزنوی، عباسی و سلجوقی خدمت نموده و بعدها مورد مدح مغزی نیز قرار گرفته است. در قصاید چهارگانه فرخی، از او با عنوان های «عارض الجیش» و «خواجه عمید» یاد می شود. 3- ابوسهل عبدالله بن احمد بن لکشان که قصاید چهارگانه فرخی به وی، بیشتر دارای ظرافت های ادبی هستند تا اشارات تاریخی. 4-خواجه حجاج، فرزند اولین وزیر محمود یعنی ابوالعباس فاضل بن احمد اسفراینی، که عامل گوزکان در سلطنت محمد بوده و فرخی پنج قصیده و یک ترجیع بند برای وی سروده است.
قسمت پایانی این فصل به بررسی اشعار فرخی برای مسعود و وزیر وی؛ میمندی اختصاص یافته است. در این قسمت، 7 قصیده فرخی برای مسعود، که عمدتاً درباره لشکرکشی سلطان به عراق هستند، ذکر و تحلیل شده و نیز از 15 شعر فرخی به میمندی، 7 قصیده مورد بررسی قرار گرفته اند که مضمون اساسی آن ها؛ تبریک برای تثبیت دوباره ی وی و نکوهشی تلویحی از محمود به خاطر عزل وی در سال 416 است. در پایان فصل به 6 قصیده فرخی که به پسران میمندی تقدیم شده، اشاره شده است که از میان آن ها، قصاید تقدیم شده به عبدالرزاق؛ ندیم مسعود و آخرین وزیر سلطان مودود غزنوی مورد تحلیل قرار گرفته اند.
نیمه دوم کتاب در قالب چهار فصل به معزی و بررسی اشعار وی اختصاص یافته است. فصل چهارم با عنوان «زندگی، زمینه و شخصیت معزی تا سال 485»، به بررسی اصلی ترین شعرهای معزی برای سه دسته از حامیان برجسته وی می پردازد. فصل با ارائه شباهت ها و تفاوت های معزی با فرخی سیستانی آغاز شده که در کنار شباهت اصلی تعلق هر دو دسته به سنت مدیحه سرایی، منشأ نژادی و زمینه متفاوت وی مورد بررسی قرار گرفته است. اصلی ترین تفاوت ارائه شده، تعلق درباری خاندان معزی است، چنان چه پدر معزی یعنی عبدالملک برهانی؛ امیرالشعرای آلپ ارسلان سلجوقی بوده و لقب خود را از لقب برهان امیرالمؤمنین سلطان سلجوقی گرفته بود، هم چنان که لقب معزی نیز برگرفته از لغب معزالدین سلطان ملکشاه سلجوقی بوده است. در ادامه بر پایه منابع به بررسی جایگاه و آثار برهانی و نابسامانی معزی بعد از مرگ پدر پرداخته شده است.
بخش عمده فصل به بررسی سه دسته از حامیان برجسته معزی در این دوره و تحلیل اشعار ارائه شده برای آنان معطوف شده است. نخستین گروه؛ حامیان پرنفوذ برهانی هستند که معزی بعد از مرگ پدر از حمایت ایشان بهره مند گردید. برجسته ترین اعضا این گروه که به صورت تفضیلی بررسی شده اند، عبارتند از؛ 1-علاالدین علی بن فرامرز امیر کاکویی که ندیم خاص ملکشاه بود و معزی به وساطت وی در سمت امیرالشعرای ملکشاه تثبیت می شود. اصلی ترین مضمون قصاید سه گانه معزی به وی، جدا از ارجاعات متعدد به درماندگی شاعر بعد از مرگ پدر، اشاره به تمایلات شیعی امیر است. 2-کمال الدوله ابورضا فضل الله بن محمد؛ رئیس دیوان انشا و طغرای ملکشاه 3-شرف الملک ابوسعد محمد بن منصور، رئیس دیوان استیفا 4-سیدالرؤسا معین الملک ابوالمحاسن محمد؛ فرزند و نایب کمال الدوله 5-عبدالملک جمشید بن بهمنیار؛ وزیر حاکم فارس 6-تاج الملک ابوالغنایم. سه نفر متأخر از اعضا برجسته جبهه ضد نظام الملکی بوده اند که در ذیل معرفی و تحلیل اشعار معزی برای ایشان، به این موضوع توجه ویژه ای شده است.
دومین دسته از حامیان معزی که به تفصیل مورد بررسی قرار گرفته اند، حامیان اولیه معزی و مربوط به دوره ای هستند که وی هنوز خود را به عنوان شاعر ملکشاه تثبیت نکرده بوده است. این دسته در ذیل سه گروه فرعی مطرح شده است: الف-رجال نظامی؛ 1-امیر ضیاالملک؛ فرمانده سربازان چغری بیگ 2-عمادالدوله سوتگین؛ سردار آلپ ارسلان و ملکشان و امیر کرمان و عراق ب-مقامات منطقه ای که عمدتاً رجال ایالت جبال را دربر می گیرند: 1-شرف شاه؛ رئیس قزوین 2-سیدابوهاشم علوی؛ رئیس همدان در فاصله سال های 477 تا 502 3-ابوطاهر مطهر بن علی علوی؛ نقیب علویان ری 4-ابوسهل عبدالرحیم؛ رئیس قلاع ری 5-ثقه الملک ابومسلم سوشیاری؛ رئیس ری. ج -خویشاوندن یا وابستگان خواجه نظام الملک: ادیب مختار زوزانی؛ عالم و شاعر برجسته عریب و از نایبان کمال الدوله در دیوان انشا.
آخرین دسته بررسی شده مربوط به حامیان اصلی معزی، یعنی ملکشاه نظام الملک و تاج الملک ابوالغنایم است. در این بحث، 13 قصیده معزی برای خواجه نظام الملک تاریخ گذاری و مضامین اصلی آن ها تحلیل شده اند که در این میان دو مضمون کلیدی و مکرر؛ یادآوری وابستگی متقابل سلطان و وزیر و اشاره به دینداری خواجه است. در ادامه و با بررسی قصاید چهارگانه معزی برای تاج الملک، اشعار ارائه شده برای ملکشاه به صورت مفصل تحلیل شده اند. مضامین اصلی این اشعار عبارتند از: تأکید بر رابطه همانند خواجه و سلطان؛ ذکر و تجلیل پیروزی های ملکشاه، چنانچه معزی در شعری لشکرکشی های 15 سال سلطان را به شکلی خلاصه بیان می کند و یا ارجاعات فراوانی که به پیروزی های سلطان در روم و شام وجود دارد؛ و نهایتاً اشاره به ضرورت روابط نیک مابین سلطان و خلیفه، هر چند اشاره ای به تیرگی حاد روابط ملکشاه و المقتدی وجود ندارد.
«زندگی، حرفه و حامیان معزی از سال 485 تا پایان سلطنت برکیارق در سال 489»، عنوان فصل پنجم کتاب است. فصل با بررسی برآیندهای مرگ ملکشاه و نظام الملک در منابع و اشعار معزی آغاز شده است. نویسنده با بیان این که غزالی و معزی تنها منابع معاصر باقی مانده درباره این مقطع ملتهب هستند، با بررسی مرثیه های معزی برای مرگ سلطان و دستور، به توصیف منازعات جانشینی و وضعیت معزی در این دوره، که در معیت امیرخودمختار و طغیان گر خراسان، یعنی امیرارسلان ارغو (490-486) بوده، می پردازد. معزی در دوره خدمت به امیرارسلان، 11 قصیده برای وی سروده که مضمون اساسی آن ها؛ دفاع از مشروعیت سلطنت وی است. با قتل امیر در 490 و حضور کوتاه برکیارق در خراسان؛ معزی 8 قصیده برای سلطان می سراید که مهم ترین آن ها متعلق به عید فطر 491، درباره بازپس گیری انطاکیه است. با نصب سنجر به عنوان ملک خراسان از جانب برکیارق، معزی متمایل به دربار وی می گردد. نویسنده زندگی معزی را قبل از تثبیت وی به عنوان ملک الشعرای دربار سنجر در سال 494، به دو دوره تقسیم می کند. الف: از 484 تا 490، که ممدوح اصلی وی ارسلان ارغواست، در عین حال که همزمان برای بسیاری از اشراف خراسانی نیز قصیده ساخته است. ب: از 490 تا 494 که برکیارق، مجدالملک بلاسانی، حبشی و خاندان نظام الملک حامیان عمده وی هستند.
نویسنده در ادامه، حامیان معزی را پیش از سنجر در سه گروه اصلی بررسی کرده است. الف-مقامات عالی رتبه خراسان که دسته بزرگ تر را تشکیل می دهند: 1-مشیرالملک مسعود بن محمد بن منصور؛ عمید نیشابور 2-سدیدالدین ابوبکر محمد ظهیری؛ احتمالاً عمید بلخ 3-تاج الدین ابومحمد مانی بن مسعود بن مانی؛ فقیه مشهور نیشابوری که در دوره هایی امیر، رئیس و صدر خراسان بوده است. 4-امیر سیف الدوله شمس الدین؛ سپهسالار برکیارق 5-دادبیگ حبشی بن آلتونتاق؛ امیر انتصابی برکیارق بر خراسان که توسط سنجر کشته شد. 6-هشام الدین علاالملک ابومظفر شمس المعالی؛ امیراسماعیلی طبس که تحمل عقاید وی در حاکمیت سلجوقی موضوعی عجیب محسوب می شود. ب-ممدوح هایی که به نحوی با قلمرو غرب مرتبط هستند: 1-سلطان محمد بن ملکشاه 2-زین الاسلام ابوسعد محمد بن نصر بن منصور (قاضی ابوسعد هروی)؛ قاضی دمشق و بغداد که بعداً به قضاوت قلمرو سنجر منصوب گردید 3-سعدالملک سعد بن محمد آوی؛ وزیر سلطان محمد که به ظن الحاد کشته شد. 4-شمس الدین زین الملک؛ رئیس دیوان استیفا در سلطنت محمد ج-کوچک ترین دسته مربوط یا ممدوح های خوارزمی و موارد متفرقه هستند؛ 1-خوارزمشاه اتسز بن محمد 2-خوارزمشاه قطب الدین محمد 3-ظهیرالدین ابوسعد؛ احتمالاً وکیل خوارزم 4-نصیرالدین مجیرالدوله؛ وزیر تورانشاه بن قاورد، حاکم خراسان. نویسنده در ذیل هر شخصیت، توضیحاتی درباره فعالیت و زمینه فرد، ارائه و نمونه هایی از اشعار معزی را با ارتباطی تاریخی تحلیل می کند.
بحث پایانی فصل به بررسی اشعار معزی برای خاندان نظام الملک، به ویژه موید الملک تخصیص یافته است. بنا به اظهار نویسنده، معزی با تصویر متفاوتی که از مؤیدالملک در 15 قصیده خویش ارائه می دهد، احتمالاً تنها منبع برای دوره ده ساله غیاب وی در تاریخ (487-477) است. در ادامه نمونه هایی از اشعار معزی برای کیامجیرالدوله؛ اولین وزیر سنجر تحلیل شده اند.
«زندگی معزی در دوره ملک سنجر؛ (510-498)»، عنوان فصل هشتم کتاب است. فصل با توضیحاتی کلی درباره سنجر، علایق دینی و زندگی خانوادگی وی آغاز شده و در ادامه جایگاه فخرالملک و نقش وی در منازعات جانشینی برکیارق، با تکیه بر منابع و نهایتاً اشعار معزی تحلیل شده است. از برجسته ترین مشخصاتی که درباره شعر معزی برای فخرالملک ذکر شده؛ تأکید مکرری است که معزی بر تبار و اصالت فخرالملک و کاریزمای درونی خاندان نظام الملک (اسحاقیان) مبذول می کند. در ادامه، قصاید معزی برای معین الملک که از خاندان برجسته عمیدیان و نایب وزارت فخرالملک بوده، ذکر و بررسی شده اند.
در قسمت دوم فصل، اشعار معزی برای سنجر از لحاظ محتوایی به دو گروه ملکی و سلطانی تقسیم شده اند که از نظر نویسنده، اشعار دوره ملکی عمدتاً محتوایی غنایی دارند، در حالی که اشعار سلطانی بیشتر از محتوایی تاریخی برخوردارند. در ادامه، مضامین اصلی اشعار دوره ملکی با ذکر نمونه هایی مورد بررسی قرار گرفته اند که در این میان، عمده قصایدی که از محورهای تاریخی برخوردارند؛ اشعاری است که به مناسبت های پیروزی سنجر بر قادرخان در ترمذ، اتحاد با قراخانیان و لشکرکشی علیه غوریان و خوارزم سروده شده اند. از دیگر مضامین اشعار این دوره؛ اشاره به روابط نزدیک محمد و سنجر و نیز روابط خود معزی با سنجر است.
فصل پایانی کتاب به «مرحله نهایی زندگی معزی در دوره سلطان سنجر؛ 528-510» می پردازد. این فصل به بررسی شعرهای تقدیم شده به سنجر و زمینه آن ها و نیز قصایدی که به اعضای خاندان سلطان، وزرا و دیگر مقامات عالی رتبه دستگاه حکومتی ارائه شده، می پردازد. به نظر نویسنده، در شعرهای این دوره، سبکی سنگین تر و مبالغه آمیزتر با خصوصیت غنایی شعرهای دوره ملکی جایگزین شده است. عمده قصاید معزی برای سنجر که در ادامه بحث شده اند؛ حول دو اردوکشی عمده سلطان به غزنه و ساوه متمرکز است.
بررسی و معرفی ممدوح های فرعی معزی در این دوره، مبحث بعدی این فصل است که این افراد عبارتند از: 1-امیر تغایرک؛ فرستاده محمود سلجوقی برای جلب توافق سلطان سنجر درباره ولی عهدی وی 2-محمود بن محمد سلجوقی، که در قصاید معزی با عنوان شاه محمود و ولی عهد سنجر خطاب می شود. 3-تاج الدین خاتون، مادر سلطان سنجر که در اشعار معزی تصویری آرام و نیکوکار از او ارائه می شود.
آخرین بحث کتاب؛ بررسی اشعار معزی برای 4 حامی عمده چهار سال آخر زندگی خویش است که این افراد وزاری سلطان سنجر بعد از صدرالدین محمد هستند: شهاب الاسلام ابوالمحاسن عبدالرزاق (515-511)؛ شرف الدین ابوطاهر سعد بن علی قمی (516 -515)؛ نظام الدین یبغوبیگ و مختص الملک کاشی. کتاب با توضیحی مؤکد و کوتاه درباره اهمیت معزی به عنوان شاعر سلسله سلجوقی پایان می گیرد.
کتاب با زبانی بسیار ساده نوشته شده که این موضوع، تابعی از رویکرد توصیفی پژوهش است. در کنار ادبیات روان متن، معرفی شخصیت های متعدد این بازه تاریخی از امتیازات آشکار کتاب محسوب می شود. اما شاید اصلی ترین انتقاد وارد بر اثر، مربوط به سازمان دهی مطالب آن باشد؛ در واقع متن جز عنوان های فصل از هیچ عنوان و تیتری برخوردار نیست،‌ و کشف انضباطی برای تراکم داده ها و تحلیل های ارائه شده به سهولت موجب آشفتگی معنایی خواننده است و به نظر می سد که محتوای متن ضرورتاً نیازمند سازمان دهی خردتری بوده است. نقد دیگری که آشکارا می توان بر اثر وارد دانست؛ تبعیت بسیار سنگین متن از رویکرد توصیفی است، به این معنی که هیچ چارچوب مفهومی ای برای حجم وسیع داده های متن ارائه نشده است. نبود فرضیه و مسأله مشخص، و مهم تر از آن قسمت نتیجه گیری در این پژوهش، شواهد آسانی بر این مدعا هستند.

پی نوشت ها :

1. کارشناس ارشد تاریخ اسلام.

منبع مقاله :
کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 132، صص 76-70.