نویسنده: حجت الاسلام روح الله حسینیان
رییس مرکز اسناد انقلاب اسلامی



 

یکی از عوامی بیاعتمادی مضاعف مردم نسبت به خاندان پهلوی فساد مالی آنها بود. بی شک بخشی از تظاهرات مردم ایران در سال 1357 در اعتراض به فساد مالی رژیم بود. مردم وقتی اختلاف خود را با اشرافیت درباری می دیدند به فریاد می آمدند. « در سالهای دهه 1970 (1350) علاوه بر سرمایه عظیم رو به رشد شاه، فساد مالی در دربار خاندان پهلوی و طبقه ممتاز جامعه به حدی زیاد بود که سهم عمده ای در افزایش مخالفت توده های عظیم مردم را داشت.»(1)
شاغه در مهر 1357 دستور داد تا خانواده سلطنتی در معاملات دخالت نکنند(2) و این خود نشانه فساد مالی دربار و ناخشنودی مردم بود.
دولت هر سال معادل 15 میلیون دلار بودجه در اختیار وزارت دربار قرار می داد(3) و تمامی آن صرف خوشگذرانیهای خانواده شاه می شد. البته این غیر از بودجه سری دولت بود که به دستور شاه به مصرف ولخرجیهای بی مورد می رسید.
فساد مالی دربار پهلوی در اشکال مختلف، تکاثر، تجمل، حیف و میل، قاچاق، حاتم بخشی های بی مورد و رانت خواری بروز می کند.

تکاثر:

خاندان پهلوی به دلیل فقر خانوادگی، عقیده ای سیر ناشدنی در جمع ثروت داشتند. رضا خان با رسیدن به قدرت شروع به جمع آوری ثروت کرد. با زور و قلدری املاک مردم را در مقابل بهای اندکی تملک می کرد. به اعتراف شاه، زمینهایی که از پدرش به او رسیده بود دویست و بیست هزار هکتار(4) یعنی 2200000000 متر مربع بود. رضا شاه مقادیری از ثروت خود را با شرکت کشتیرانی هندرسون سرمایه گذرای کرده بود و «از سهامداران اصلی» آن بود.(5) محمد رضا نیز مانند پدر در جمع آوری اموال بسیار حریص بود. به گفته فردوست، رضا شاه، « در مقام مقایسه با پسرش باید به او رحمت فرستاد».(6) محمد رضا از همان روزی که به حکومت رسید به فکر ثروت اندوزی افتاد. «در اواخر آذر ماه [1321] مقامات انگلیسی از طریق یک منبع کاملاً موثق پی بردند که شاه صاحب یک میلیون دلار در آمریکاست و در جستجوی سرمایه گذاری برای پول خود می باشد. این مبالغ وجوهی بود که به گفته بولارد می بایست اگر روزی از شاهی برکنار شود با آن زندگی خود و احتمالاً پدرش و بقیه خانواده اش را تأمین کند.»(7)
قبل از اینکه درآمد نفتی ایران زیاد شود، محمد رضا مانند پدرش به تملک اراضی می پرداخت. سرلشکر مزین را در منطقه شمال با اختیارات تام بر گرده مردم سوار کرده بود تا با فروش زمینهای موات و منابع ملی، پول آنها را به دربار تحویل بدهد.(8) پس از آن که قیمت نفت به شکل سرسام آوری بالا رفت، شاه به بهانه های مختلف هر روز بر ثروت خود افزود. شاه در سال 1337 برای عادی جلوه دادن فعالیت اقتصادی به پیشنهاد علم، سازمانی اقتصادی را تحت عنوان «بنیاد پهلوی» تأسیس کرد. بنیاد پهلوی ظاهراً یک بنباد خیریه بود و چند کار هم مانند کمک هزینه به دانشجویان خارج از کشور، احداث چند خانه مسکونی برای معلولان، تأمین پوشاک و طعام فقرا انجام می داد؛ ولی در واقع همه این ظاهر سازی برای پوشش دادن اقدامات اقتصادی شاه و خانواده وی بود. بنیاد با سرمایه گذاری در کارخانجات سیمان، قند، بیمه، بانک، کشتیرانی، هتل سازی، خانه سازی، کازینوهای قماربازی و کاباره ها، سود سرشاری را عاید خانواده پهلوی نمود.(9)
بنیاد پهلوی از موقعیت خود استفاده می کرد و با تمام امکاات به سفته بازی و تجارت مشغول بود. بارها زمینهای زراعتی بسیاری را به نفع این بنیاد ملی اعلام کردند و با ساختن ساختمانهای لوکس و فروش آن به وزارتخانه ها، سرمایه های زیادی را به دست آورد.(10)
بنیاد پهلوی سه هدف اساسی را دنبال می کرد: « 1. یافتن منابع مالی برای شرکت تجاری متعلق به شاه، 2. کنترل از طریق سرمایه گذاری در زمینه های مختلف، 3. حمایت مالی از افراد وفادار به سلطنت.»(11) بنیاد پهلوی با استفاده از موقعیت و اقدامات غیر قانونی در مدت کوتاهی توانست صاحب یا سهامدارد بیش از دهها بانک و شرکت سرمایه گذاری، شرکت بیمه، دهها هتل و کازینو، دهها شرکت تجاری، شرکت ساختمانی و صنعتی و شرکتهای کشت و صنعت شود.(12) بنیاد در سال 1352 توانست یک ساختمان 50 طبقه را در نیوبورک خریداری کند.(13)
قعالیت اقتصادی غیر قانونی بنیاد چنان چشمگیر شده بود که یکی از مشاوران فرح، احسان نراقی معتقد است که «فعالیتهای شک برانگیز بنیاد موجبات اضمحلال سلطنت را در ایران پدید می آورند.»(14)
حرص و ولع خانواده پهلوی برای صروت اندوزی از چشم نزدیکان آنها دور نماند. احمد علی انصاری عضور دربار پهلوی در خاطرات خود می نویسد: « نکته دیگری که در این سالها توجه مرا جلب می کرد، حرص خانواده پهلوی برای صروت اندوزی بیشتر بود و در کمتر جلسه و محفل و میهمانی بود که بی پرده سخن از جمع آوری ثروت به میان نیامد.(15)
بنیاد پهلوی از طریق ابراز قدرت زمینی را با تمسک به قانون تملک اراضی به قیمت بسیار ارزان می خرید و آن را به قیمت سرسام آوری می فروخت. به همین علت مردم معتقد بودند: «قانون مبارزه با زمین خواری نه برای ممانعت از عواید بی رویه زمین خواری، بلکه به منظور ربوردن این مناقع از چنگ طبقه متوسط و رساندن آن به اعضاء خاندان پهلوی و مقامات عالیرتبه دولت وضع شده است.»(16)
اشرف پهلوی خود به سود جویی کلان از طریق زمین خواری اعتراف می کند و می نویسد: « در این فضای اقتصادی بازار مستغلات نیر رونق گرفت و قیمت زمین گاه چند صد برابر ترقی کرد. مثل بسیاری دیگر از ایرانیان من نی زتوانستم از طریق چند معامله ملکی از جمله یک پروژه خانه سازی به مقیاس هزار ویلا بر ثروت شخصی خود بیفزایم.»(17)
اشرفتوانست از راههای غیر قانونی و سوء استفاده از موقعیتش یکی از نثروتمندترین افراد خاندان پهلوی و از سرمایه داران بزرگ جهان» شود و اکنون نیر در نیویورک، پاریس، رم، مونت کارلو و چند نقطه مصفای دیگر جهان هم اقامتگاههای مجلل و باشکوه دارد.»(18)
شاه نیز به جز اموالی که در ایران داشت، قسمت اعظم اموالش را به اروپا منتقل و کنستانتین، پادشاه سابق یونان را مسئول «اداره بعضی از سرمایه های اروپایی خود» کرد. وی قسمتی از «خریدهای مورد نیاز ارتش ایران را انجام می داد»(19) که از این طریق نیز اموالی را برای محمد رضا کسب می کرد.
در آستانه انقلاب نیز بسیاری از اموال محمد رضا پهلوی توسط بهبهانیان مسئول امور مالی شاه به خارج منتقل شد.(20) پس از سقوط رژیم، محمد رضا، هوشنگ انصاری، وزیر سابق اقتصاد را مسئول اداره امور املاک خود در آمریکا نمود. انصاری «یک نظام اداری برای رسیدگی به سرمایه گذاریهای خانواده پهلوی در آمرکیا تدسیس کرد که همه کارکنان آن آمریکایی بودند.»(21)
خانواده پهلوی مدعی بودند اموال آنها در خارج از کشور فقط 3 میلیارد دلار است.(22) مطبوعات آمریکایی اموال و دارایی شاه را تا 35 میلیارد دلار برآورد کرده اند.
طبق وصیت نامه مالی شاه این اموال بین فرح (20%)، رضا پهلوی (20%)، علیرضا پهلوی (20%)، فرحناز پهلوی (15%)، لیلا پهلوی (15%)، شهناز پهلوی (8%) و مهناز زاهدی دختر شهناز (2%) تقسیم شد. شهناز پهلوی به این وصیتنامه معترض شد و مدعی بود اموال پدیرش باید مطابق حقوق اسلامی تقسیم شود.(23)

مسافرت های پرخرج:

شاه و درباریان با مسافرتهای پرخرج به داخل و خارج از کشور هزینه سرسام آوری را به بودجه کشور تحمیل می کردند. دختران شاه به سفارت خانه ها دستور می دادند تا از همسرانشان با بودجه کشور پذیرایی کنند.(24)
«هزینه های سنگین مسافرتهای رسمی محمد رض و فرح به دعوت رؤسای کشورهای دیگر، برای رژیم امری عادی و معمولی شده بود»(25) گاه در طول سفر چند هواپیمای نظامی ابزار ووسایل مورد نیاز شاه و محافظین اش را حمل می کردند و با چند پرواز همراهان شاه را می بردند و چند هواپیما بین فوردگاه مهرآباد و کشور مربوطه دایم در حال پرواز بود.
در سال 1348 که درآمد عمومی ایران حدود یک میلیارد دلار بوده است شاه دویست هزار دلار خرج یک مسافرت به آمریکا نمود(26) و با گران شدن نفت در دهه پنجاه، هزینه این مسافرتها به دهها برابر افزایش یافت. فریده دیبا که هیچ امتیازی نداشت جز مادرزن شاه بودن، پی در پی به مسافرت خارج از کشور می رفت. وزارت دربار موظف بود مخارج سفر او را تأمین کند. در یک سفر بیهوده خانم دیبا، علم از شاه پرسید چقدر هزینه سفر در اختیار او قرار دهم شاه گفت: « هر قدر می خواهد، شاید این کار سبب شود دهانش را ببندد.»(27)
اشرف در تحمیل هزینه سفر به دولت، گوی سبقت را از همگان ربوده بود. طبق اسناد منتشر شده هزنیه های اشرف در مسافرتها به خارج رشد تصاعدی داشته است. در حالی که در سال 1349 در مسافرتش به آمریکا فقط 10000 دلار بابت مخارج از وزارت دربار دریافت نموده،(28) در سال 1356 در سفری به آمریکا نیم میلیون (500000) دلار هزینه به بیت المال تحمیل کرده است.(29)
البته اگر تعداد مسافرتهای اشرف نیز مانند هزنیه هایش از رشد برخودار باشد، باید تحمیل هزینه سفر اشرف بر دولت ایران سرسام آور باشد. طبق همان اسناد، اشرف برای مسافرتهای خارجی خود در چند نوبت دیگر به ستور وزارت دربار ارز گرفته است. در 1356/10/6، 2000000 دلار برای مسافرت به سوئیس، در 1356/10/8، 300000 دلار برای مسافرت یک مانه و نیمه به سوئیس و تایلند، در 1356/12/9، 3000000 فرانک فرانسه برای مسافرت به پاریس.(30)
گاه این سفرها هیچ توجیه معقولی هم نداشتند. مثلاً برای شرکت در مراسم اعطاء جایزه محمد رضا در تاریخ 55/6/11 به آمریکا مسافرت نموده است. در ای سفر مبلغ 500000 دلار هزنیه سفر به اشرف پرداخت شده است.(31)
مسافرتهای داخلی درباریان نیز برای ملت ایران کم هزنیه نبود. در یک مسافرت تفریحی گاه شاه، شهبانو و ولیعهد هر کدام با یک هواپیمای اختصاصی مسافرت می نمودند. حتی برای سفرهای تفریحی مثل اسکی در اطراف تهران با سه بالگرد جداگانه می رفتند.(32)

حاتم بخشی:

شاه و درباراین او با دست و دل بازی بی حد و حصر خود بیت المال را به کسانی وی بخشیدند که هرگز سزاوار نبودند. ولخرجی از اموال ملت در ردبار شاه یک فرهنگ و افتخار شده بود.
«یکی از اعضای خانواده سلطنتی مبلغ 5 میلیون دلار از بانک فرست نشنال ستی نیویورک قرض کرده» بود، اما از پرداخت آن خودداری می کرد. شاه به علم دستور داد به او تلگراف بزند و بگوید بعد از پرداخت بدهکاریهایشان «هر قدر دلشان می خواهد ولخرجی کنند.»(33)
به دلیل داشتن تعصب نسبت به نظامهای سلطنتی، همین که پادشاهی در کشورش سرنگون می شد، محمد رضا از اموال ملت ایران به او حاتم بخشی می کرد. پس از سرنگونی پادشاه افغانستان، محمد رضا دستور داد ماهیانه 10000 دلار از بودج سری دولت به وی پرداخت شود و هیچ کس در دولت نباید در این باره چیزی بداند.(34) پس از مدتی دستور تا 1000 دلار دیگر به مستمری او اضافه گردد و «خانه ای هم در رم برای او» از «بودجه سری دولت» خریداری شود.(35)
شاه پس از چندی دستور خرید اتومبیل لیموزین برای پادشاه افغانستان و دستور مستمری دیگری برای همسر پادشاه افغانستان صادر کرد و افزود: « خداوند به ما امکان داده که به کسانی بدشانس» کمک کنیم. این دست و دلبازیها زمانی است که اکثر روستاهای ایران از آب اشامیدنی بهداشتی و برق و راه محروم بودند و در حاشیه تهران حلبی آباد روییده بود. وی در فقر و فلاکت مردم ایران اقوام پادشاه افغانستان را فراموش نکرد و دستور خرید خانه و مستمری نیز برای عبدالوالی خان داماد پادشاه نیز صادر کرد.(36)
کسنتانتین پادشاه یونان نیز از شاهان کم شانسی بود که در سال 1353 به دست نیروهای نظامی سرنگون شد، ولی به دلیل دختر زیبایش مورد الطاف شاه قرار گرفت و مستمری 10000 دلاری برای او نیز معین شد.(37) علاوه بر ان، بسیاری از خریدهای ارتش نیز به وی سپرده شد و در معاملات تجاری سودهای کلانی را به جیب زد.(38)
پس از چندی دربار ایران مرکز رفت و آمد پادشاهان مخلوع برای سیر کردن جیبشان گردید. لکای، پادشاه برکنار شده البانی هم توانست از مراحم ملوکانه ایران سود کافی ببرد. شهبانو به بانک عمران در دو نوبت دستور داد تا 500000 دلار وام به او بدهند.(39) وی پس از چندی در نامه ای تشکرآمیز این کمک را موجب «تغییر چشمگیر در وضعیت مالی» خود اعلام کرد.(40) وی که اشتهای مفرطی برای سودجویی پیدا کرده بود با اطلاع از یک پروژه کلان در وزارت آموزش و پرورش درخواست اجرای آن را رد کرد.(41) شاه نیز به علم دستور داد تا به وزیر دارایی سفارش وی را بنماید.(42)
پادشاه بر کنار شده بلغارستان، سیمئون، نیز با گرفتن وامی کلان شرکتی به نام «بورانیا» تأسیس کرد و هودا به دستور شاه 200000 متر از اراضی ایران را به وی بخشید و سند قطعی را به نام شرکت وی صادر نمود.(43)
دربار پادشاه ایران علاوه ب رپرداخت حقوقهای کلان به خانواده سلطنتی، زنان مطلقه شاه را نیز مشمول مراحم ملوکانه قرار می داد. شاه1/5 میلیون دلار برای ثریا فرستاد و ثریا تقاض کرد مستمری 7000 دلاری او را افزایش دهند.(44) البته وقتی که معشوقه های شاه مانند گیتی از بخششهای بی کران شاه برخوردار بودند،(45) تقاضای ثریا امری عادی تلقی می گردید.
یکی از برجستگیهای دربار، فرهنگ هدیه بود. هر چند خانواده پهلوی به خست معروفند و حتی حاضر به پرداخت هزنیه دفن و کفن ملکه مادر نشدند، اما در بذل و بخش هدایای گران قیمت از بیت المال بسیتر بخشنده بودند. ناگفته نماند که این سنت را رضا شاه در خانواده پهلوی ها احیاء کرد. به گفته ملکه مادر «رضا به عنوان هدیه عروسی یک مقدار جواهرات زیبا مشتمل بر الماس و برلیان و انواع طلاجات و جواهراتی را که پس از خلع احمد شاه از سلطنت در خزانه کاخ گلستان کشف شده بود به فوزیه داد. مادر و خواهران فوزیه هم از سخاوتمندی رضا بسیار بهره مند شدند و هدایای نفیسی گرفتند.»(46)
درباریان از این که می دیدند ررسای جمهور آمریکا همیشه یک کراوات برای شاه هدیه می فرستند، غرق در تعجب می شدند، و محمد رضا را به خاطر این همه سخاوت می ستودند. محمد رضا در مقابل « یک کراوات رنگ و رو رفته» و یک نقاشی آبرنگی ژاکلین کندی و کندی، یک «گردنبد برلیان، گل سینه الماس، دستبند جواهرانشان، انگشتر الماس و گوشواره های برلیان» به ژاکلین هدیه کرد. البته این جواهرات به دلیل عتیقه بودن ارزشی فوق العاده داشت، زیرا این «عتیقه متعلق به ریچارد پیردال» بود.(47)
هدیه از بیت المال در سطح مسئولان پایین تر نیز نفوذ کرده بود. در ضیافتی که ولیان، نایب التولیه آستان قدس رضوی به مناسبت ورود سفیر آمریکا و همسرش به مشهد برقرار کرد، هدایایی به زنان اهداء نمود، از جمله به همسر سولیوان «یک دست جواهرات، مرکب از گردن بند، گوشواره و انگشتری از طلا و فیروزه و الماس» هدیه کرد. همسر سولیوان از پذیرفتن این هدایا امتناع نمود، ولی به سولیوان گفته شد « آستان قدس آن قدر ثروت دارد که هدایای چند هزار دلاری ما در نظر آنها بیش از یک فنجان قهوه ارزش ندارد.»(48)
ذب لو بخششهای سایر درباریان خصوصاً فرح در مؤسسات آمریکایی و اروپایی، خود احتیاج به بحثی مسقل دارد.(49)

کاخ افزاری:

کاخ نشینی در فرهنگ شیعیان رفتار ضدارزشی به حساب می آید، زیرا آن را نمادی با حکومت امویان و عباسیان می شناسند. شاه و خانواده اش بی اعتنا به این فرهنگ در هر گوشه ای مناسب در ایران و خارج از کشور برای خود کاخ یا قصری با شکوه برپا کرده بودند.
ابنیه و کاخحهای دربار چنان در حال توسعه بود که در سال 1346 که وعیت مالی دولت ایران بسیار بد بود و کل درآمد دولت 73/356/131/000 ریال (حدود یک میلیارد و چهل میلیون دلار) پیش بینی می شد، به جز بودجه وزارت دربار و بودجه جشنهای بیس و پنجمین سال شاهنشاهی پهلوی و بودجه کتابخانه پهلوی، 34/000/000 ریال (نیم میلیون دلار) فقط به اداره بیوتات سلطنتی اختصاص داده شد و در سال 1351 این بودجه به 136/361/000 ریال افزایش یافت و البته این غیر از بودجه خرید زمین و تجهیزات کاخ نیاوران بود که از سال 1349 منظور می شد.
شاه در مدت سلطنتش صاحب کاحهای گلستان، مرم، سعدآباد، فیروزه و نیاوران در تهران شد و در شهرهای کلاردشت، رامسر، نوشهر و کیش نیز کاخها را از پدر به ارث برد یا خود بنا نمود. شاه تا اواخر سلطنتش « در اکثر شهرها کاخ اختصاصی داشت.»(50)
شاه علاوه بر ایران « در نقاط خوش آب و هوای جهان اقامتگاههای آبرومندانه داشت.»(51) شاه قصر باشکوهی را مشتمل بر یک «باغ چند ده هکتاری فوق العاده زیبا و چشمگیر» که « با جویبارهای ... روشن و زلال منظره ای بدیع ایجاد کرده بود»، در جنوب لندن خریداری کرد و همزمان آپارتمانی که « در طبقه انتهایی یک برج نوساز واقع بود» و «حدود یک زمین فوتبال مساحت داشت» به نام فرح خریداری نمود.(52) قصر شاه در جنب لندن با کاخهای مجلل به نام استیل مانس از کاخهای ملکه ویکتوریا بود که توسط مهندسین فرانسوی بازسازی شده بود.
سپس یک مزرعه بزرگ برای ولیعهد در کنار همان کاخ خریداری نمودند. ابتداء مطبوعات نوشتندک « خریدار این مزرعه انجمن سلطنتی پرورش اسب ایران است»، اما وقتی موضوع غیر قابل انکار شد، هویدا، وزیر دربار با راجی سفیر ایران در انگلیس تماس گرفت و گفت: « سفارتخانه مجاز است مالکیت ولیعهد بر این مزرعه را تأیید کند.»(53) شاه در کالیفرنیا، پاریس و سن موریتس هم دارای املاک بسیار باشکوهی بود.
خواهران شاه نیز علاوه برکاخهایی که در سعدآباد، کرج، چالوی و نور و سایر نقاط ایران داشتند، املاک بسیار گرانی در آمریکا خریداری کردند. آپارتمان معروف چند هزار متری اشرف در منهتان نیویورک در آسمانخراش امپاپر است، کاخ او و شمس در کالیفرنیا از کاخهای مشهور آمریکاست.
واضح است که فرهنگ کاخ نشینی توأن با فرهنگ بوکس گریی است و دربار شاه، بی مهابا برای پاسخ به حس لوکس گرای یبه اموال ملت دست درازی ی کرد. ثریا همسر دوم شاه که به گزاف او را زنی صاد می شمردند، حتی از وامهای آمرکیا به ایران برای تجملات چشم پوشی نمی کرد. او خود در خاطراتش می نویسد: « حکومت زاهدی از اعتباری معادل چهل و پنج میلیون دلار برخوردار است. دیگر از این که پیش خور کردن پلوها برای هزینه شخصی شاه ایجاد جنجال بکند هراسی ندارم. بنابراین دکوراتور ژانسن را از پاریس فرا می خوانم و با کندن هزاره های چوبی وحشتناک تالارهای پذیرایی و تغییراتی که او می دهد به زودی کاخ اختصاصی با دیوارهای نقاشی شده و مبلها و تزئینات لویی شانزده چنان جای زیبایی می شود که دوست دار.»054) این لوکس گرایی در کاخ شاه در زمانی صورت می گیرد که تهران از زبان ثریا این گونه توصیف می شود» « محلات جنوب شهر با جیهای سرباز که آب کثیف آن پس از عبور رختشوی خانه ها و آلوده شدن به کثافات ولگردان و سگها به مصرف خوراک مردم می رسد، بچه های مفلوج، زنان و پیرمردان گرسنه، گل و لای کوچه ها که خانه هایشان شباهتی به خانه ندارد، محلاتی که فقر کامل بر آنها حکمفرماست و توان شکایت نیز ندارند.»(55)
فرح نیز که از یک خانواده فقیر بود و برای اجرای عدالت زستهای چپگرایانه می گرفت به محض رسیدن به دربار شاه ناگهان دگرگون شد، خلق و خوی کاخ نشینی گرفت و در اندک مدتی گوی لوکس گرایی را از دیگران ربود و به بهانه حفظ آثار [هنری] دستور داد درهای کاخ سعدآباد را کندند و به «جای ان درهای عتیقه و قیتی، درهای قلابی با قیمت گزاف آوردند.»(56)
فرح به جایی رسید که کاخهای سعدآباد او را قانع نمی کرد و با طرح کاخ نیاوران هزینه سرسام آوری را به دولت ایران تحمیل کرد. به گفته فردوست «هزینه ایجاد کاخ نیاوران و مرمت کاخ قاجار (صاحبقرانیه) در نیاوران رقم فوق العاده ای را تشکیل می داد.»(57) هزینه تجهیزاتی کاخ نیاوران در سالهای 1349 به بعد دارای یک ردیف خاص در بودجه کشور گردید.(58) فرهنگ کاخ نشینی و احسا لوکس گرایی و غرب زدگی رح به حدی بود که حاضر نشد از مبلهای زیبای ساخت ایران در کاخ نیاوران استفاده کند. او شخصاً به پاریس رفت و مبلمان گران قیمتی را برای کاخ خریداری کرد.(69)
یک شرکت فرانسوی به نام «ژانسن»، مأمور تزئین کاخهای دربار پهلوی بود.(60)پرداخت سرسام آور هزنیه های تزیین کاخها، خصوصاً کاخ اشرف(61) جفای مضاعفی بر مردم فقیر ایران بود.

تشریفات و تجملات:

تجمل گرایی از آثار و نتایج سرمایه داری است؛ خصوصاً اگر سرمایه داران از نوکیسگان باشند تجملات بیشتر تجلی پیدا می کند؛ زیرا رفتار نوکیسه گان از یک عقده روانی هم حکایت می کند. دربار پهلوی از گدازادگان نوکیسه ای بودند که بی هیچ زحمتی وارث سرمایه ای بی حساب شدند و سرمایه کشور را ملک خود تلقی می کردند. تجلی تشریفات بیشتر در جشنها تبلور پیدا می کرد. جشنهای عروسی، جشنهای شاهنشاهی و دو هزار و پانصد ساله اوج تشریفات دربار پهلوی بود. محمد رضا سه مرتبه جسن عروشی گرفت و در هر سه بار برای اشباع تجمل گرایی خود بودجه هنگفتی از کشور را به مصرف رساند.
هنگام ازدواج شاه با فوزیه (فرودین 1317) مقادیری از «جواهرات سلطنتی پشتوانه اسکناس» را « برای برگزاری مراسم جشن و زینت خانواده سلطنتی» به امانت گرفتند تا دختران شاه خود را به آن بیارایند؛ ولی قسمتی از این جواهران به «فوزیه و شمس پهلوی و دیگران داده شد» و هرگز به بانک بازگردانده نشد.(62) طبق گزارش کمیسیون جواهرات که بعد از سقوط رضا شاه در بانک ملی تشکیل شد، این جواهرات برای ساختن تاج، نیمتاج برای محمد رضا و فوزیه و مقادیری انگشتر و سینه ریز و گوشواره برای زینت زنان دربار بود.(63) شش روز سرتاسر ایران جشن و چراغانی برپا شد. در مراسم عروسی از کلیه دولتها دعوت به عمل آمد و نمایندگانشان شرکت کردند. طاق نصرتهای مجلل در خیابانها برافراشته شد. شاگردان مدارس برای پایکوبی به خیابان آورده شدند. حتی در دعوت نامه ای که برای شخصیتهای کشوری ارسال نمودند، مشخص کردند که «لباس خانمها باید به رنگ سفید و دکلته بی استین باشد.» در شبهای قبل خانمها موظف شده بودند رنگ استین و بازوی لباس شان یکی باشد.(64) به گفته ملکه مادر چون مسیر عروسی از بندر شاهپور (امام خمینی فعلی) با راه آهن بود، «رضا دستور داد در مسیر راه آهن همه خانه های روستایی را رنگ سفید بزنند.» برای پذیرایی «از آلمان چند نفر متخصص برگزاری میهمانی استخدام» کردند. «غذاها عموماً به سبک غذاهای اروپایی تهیه و سرو می شد.» حتی برای زیبایی این عروسی « رضا دستور داده بود از آلمان بشقاب و لیوان و کارد و چنگال و کلی ظرف» خریداری شود. رضا شاه برای عظمت این عروسی « از چند ماه قبل همه مملکت و دستگاههای دولت را موظف کرده بود وسایل برگزاری این جشن را فرا هم کند.» « به دستور رضا در همه شهرهای بزرگ و کوچک مملکت جشنهای فراوان برگزار شد» و وی مقادیری جواهرات خزانه را به فوزیه و خواهران شاه هدیه کرد.(65)
دومین عروسی شاه، یعنی ازدواج با ثریا (بهمن ماه 1329) هم زمان با آغاز نهضت ملی شدن نفت بود. با آنکه دربار آزادی عمل چندانی نداشت، این ازدواج نیز خالی از تجملات نبود. برای ثریا پیراهنی تهیه شده بود که دنباله آن را چهار نفر پیسه بردار حمل می کردند. این پیراهن که « با هزاران الماس مصنوعی تزئین شده بود» توسط یکی از خیاطات معروف فرانسه دوخته شد. برای ثریا، یک نیم تاج، دستبندها و گردنبدی از جواهرات خزانه درست کردند.(66) محمد رضا نیز با اونیفورمی «مزین به طلا و نقره و انواع مدال ها، یراقهای آستین، پولک ها و پاگون ها و حمایل شاهانه»(67) خود را برای ازدواج آماده کرد.
برای رفتن عروس از کاخ گلستان تا کاخ مرمر «زن ها، مردها و بچه ها» را جمع کرده بودند تا برای شاه وملکه نوعروس هورا بکشند.(68)
شاه در الین فرصت برای مسافرت به غرب به ثریا دستور داد: « یک مجموعه لباس بسیار مجلل برای خودتان سفارش بدهید. هر چه مجلل تر بهتر.»(69) این زرق و برقها و تجملات، زمانی در دربار پهلوی جحاکم بود که ثریا، تنها پروشگاه پایتخت را اینگونه توصیف می کند:

بچه هایی را می بینم که تمام بدنشان پوشیده از چرک و دمل است. زمستان است و بخاری ندارند. دفتر پرورشگاه را مطالبه می کنم و با وحشت متوجه می شوم که بسیاری از دختر بچه ها و پسر بچه هایی که نام نویسی شده اند دیگر زنده نیستند. میزان مرگ در این خانه مرگ به مراتب بیشتر از خانه سالمندان است.(70)

سومین جشن عروسی شاه (آذر 1338) یعنی ازدواج با فرح به داستهای افسانه ای تاریخ باستان شباهت دارد. شاه نیز پس از خواستگاری در مورد مراسم عروسی به فرح گفت: « عروسی باید در حد پادشاه یک مملکت باستانی باشد.»(71) فرح این دختر تازه به دوران رسیده هم، خیاطهای ایرانی را مناسب ندید، لذا تصمیم گرفت «لباس عروسی خود را در پاریس تهیه نماید.»(72)
مقارن آن ایام، عکس فرح که در آستانه ملکه شدن ایران قرار گرفته بود، در بیشتر مجلات فرانسوی به چشم می خورد و او تصمیم داشت یا سر و وضعی مناسب در انظار ظاهر گردد؛ لذا، ابتدا « به آرایشگاه معروف کارتبه رفت» و پس از آرایش از «آرایشگرهای این آرایشگاه» دعوت کرد، برای آرایش او به تهران بیایند. فرح از تجارت خانه معروف «کریستن دیور، لباس، کفش، دستکش، زیرپوش و جواهر خریداری کرد». مسئولان خرید همراه فرح یک روز وی را « به فروشگاهی معروف در پاریس که فق لباس های عروسی برای خانواده هیا اشرافی اروپایی می دوخت بردند» و لباس عروسی برای وی اندازه گیری و دوخته شد. « از فرانسه چند نفر به عنوان طراح مجلس عروسی و مشلاور جشن به ایران» دعوت شدند. « یکی از آنها به نام کلود بلوند بود که شهرت جهانی داشت».
سرانجام فرح بهایران بازگشت و مراسم اغاز شد. خیاط خانه کریستین دیور «دو نفر از زبده ترنی خیاطهای خود را به تهران فرستاد تا لباس عروسی فرح را در تهران آزمایش کند.» چهار آرایشگر نیز از آرایشگاه کارتیه به ایران آمدند تا دو نفر آنها فرح را آرایش کنند و دو نفر دیگر «کار آرایش نزدیکان عروس و خواهران شاه را نظارت» کنند. برای تزئین زنان دربار و فرح « بعضی از جواهرات از خزانه بانک مرکزی بیرون آورده شد تا در مراسم از آنها بهره برداری شود.»
«دو کارگردان متخصص برجسته برگزاری جشنها» نیز بر تشرفات نظارت می کردند. یک «هواپیمای اختصاصی پیاپی میان تهران و پاریس پرواز می کرد. تا لوازم مورد نیاز مجلس جشن را به تهران بیاورند.»
گاهی اوقات به خاطر آوردن یک نوار خیاطی که در تهران هم موجود بود، یک هواپیما را به فرانسه می فرستادند تا « یک قطعه نوار بیاوردم.(73)
وزارت دربار طی اعلامیه ای اعلام کرد مراسم عروسی در 29 آذر برگزار خواهد شد. در این چند روز، سرتاسر ایران را چراغانی و ادارت دولتی را مجحبور به برگزاری جشن کردند. روز موعود فرا رسید و با حضور نمایندگان و سفرای جهان مراسم شاهانه به عمل آمد. مطبوعات با چاپ عکسهای مختلف ونوشتن مقالات در اوصاف عظمت خاندان فرح و درج شجره نامه های مختلف دهها سمت به پدرانش اعطا کردند؛ ولی در آن سوی مرزها، روزنامه های چپ گرا شروع به انتقاد نمودند. تا جای یکه، طبق گزارش ساواک، قضیه «500 هزار دلار»ی که شاه در اختیار فرح برای خرید لوازم عروسی گذاشته بود و اینکه «برای دوخت لباس فقط مبلغ دو میلیون فرانک به مؤسسه کریستین دیور پاریس پرداخت شده»، موضوع روزنامه های متمایل به چپ در خارج از کشور شد به طوری که، «مطالب زننده ای علیه ازدواج ملوکانه و مخارجی که دراین مورد می شود به چاپ» رساندند. رژیم شاه برای مشروع جلوه دادن مراسم پر زرق و برق عروسی به وسیله نویسندگان چاپلوسی به داستان سرایی پرداختند تا نشان دهند در دربار هخامنشیان نیز جسنهای عروسی مجلل بوده است.(74)
تجملات و زرق و برقهای شاهانه به جشن عروسی ختم نمی شد. شاه و فرح در مراسم تاجگذاری و جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی با تاج نیم تاج طلا مزین به یاقوت و زمرد و لباسهای پرزرق و برق چشم دنیا را خیره کردند. دولتمردان موظف بودند که هنگام حضور شاه لباسهای زربفت تجملاتی که یادآور شوالیه های قرن پانزدهم انگلیسی بود، بپوشند. شاید باور نکردنی نباشد که حتی دستگیره ها و داشبورد اتومبیلها نیز از طلا ساخته شده بود،(75) تا مناسب دربار افسانه ای شاه باشد.

اسراف و تبذیر:

شاید هیچ قوم غالبی با اموال مردم شکست خورده همانند دربار پهلوی با بیت المال رفتار نکرده است. انواع و اقسام ریخت و پاشهایی که درردبار پهلوی صورت گرفت. در طول تاریخ بی سابقه یا کم سابقه بود.
بودجه کلان وزارت دربار تنها به مصرف تشریفات زن و بچه، مشروب، تفریح و خورد و خوراک یک خانواده می رسید. مقادیر معتنابهی ارز خارجی هزینه ولخرجیهای خانواده شاه می شد.(76)
هنگامی که در ایران به خاطر نداشتن دسترسی به پزشک معمولی بسیاری از بیماران می مردند، شاه برای یک دندان درد دندانپزشک از سوئیس می آورد.(77) هنگامی که روزانه صدها ایرانی به خاطر سوء تغذیه جان می دادند، شاه و شهبانو وان شیر می گرفتند تا چروکهای بدنشان از بین برود.(78)
هنگامی که مردم روستاها برای حمل و نقل بیمارانشان از تابوت استفاده می کردند، یک هواپیمای 747 دربست فاطمه پهلوی را از تهران به نیویورک می برد.(79) هنگامی که بسیاری از زنان ایران لباسهایی با دهها وصله می پوشیدند تا خود را حفظ کنند، شهبانوی ایران با سالنهای آخرین مد اروپا ارتباط داشت و با پرداخت هزینه های سرسام آوری آخرین مدلها را سفارش می داد.(80)
و سرانجام، در همان هنگامی که معلم روستاها برای پر کردن شکم محصیلنش بچه ها را به چرا می برد، برای جشن تولد فرح دربار از بهترین آشپزهای دنیا برای پخت غذا دعوت می کرد(81) و بهامر شاه یک استخر خصوصی در اطراف چشمه های آب معدنی برای تاج الملوک ساختند.(82) و گاه هفته ای چهار بار با هواپیما به رامسر می رفت تا در این استخر شنا کند(83) و گاه هواپیمایی را عازم رضائیه می کردند تا از دریاچه اش چند گالن لجن بیاورند تا ملکه مادر وان لجن بگیرد!!(84)
شاید تعجب انگیز باشد که طبق اسناد منتشر شده، اشرف در سال 1344 که وضعیت مالی ایران به شدت وخیم بود تنهاهفت دستگاه اتومبیل سواری اپل، مرسدس بنز 230 و 220، کادیلاک، جاگوار و بیوک از طریق گمرک تهران وارد کرده است و در سال 1346 سه دستگاه شورلت و مرسدس بنز بر این ماشینها افزود(85) و شاید باور نکردنی باشد که اشرف در سالهای 44 و 46، 880 صندوق، چمدان لباس و چند عدل پارچه از گمرک مهرآباد بدون مراحل قانونی ترخیص کرده است.(86) اگر در هر صندوق چند دست لباس باشد معلوم نیست این همه لباس را چه می کرده است.

رانت خواری:

استفاده های انحصاری درباریان از امکانات، معاملات، صنایع و وامها به خاطر موقعیت آنان یا رشوه خواری از صاحبان سرمایه به خاطر وساطت و سفارشات یکی از راههای سوء استفاده درباریان در کسب ثروت بود.
نزدیکان دربار تحت پوششهای مختلف به ثروت اندوزیانحصاری می پرداختند. یکی از پوششها نمایندگی بود. «دوستان نزدیک شاه خود را نماینده شرکتهای مختلف خارجی کرده و اصرار داشتند که بدون دخالت آنان هیچ کاری انجام نمی گیرد و هیچ قراردادی امضاء نمی شود. در واقع در حدود پنج، شش نماینده عالی با کمک بیست و پنج تا سی نماینده جزء عملاً مسیر اقتصادی کشور ار تعیین می کردند.»(87) ناکارآکدی ساختار اقتصادی کشور یکی از عوامل عمده فساد دربار بود. مجریان طرحهای دولتی برای حل مشکلات خود دست به پرداخت رشوه می زدند و این بیماری چنان رشد کرد که در مدت کوتاهی «فساد چنان بالا گرفت که بسیاری از مقامات بالای دولتی و بدتر از همه اعشای خانواده سلطنتی را هم آلوده ساخت.»(88) در سال 1975 تحقیقات سنای آمریکا نشان می داد که شرکتهای آمریکایی میلیونها دلار به مقامات سرشناس جهان سوم رشوه پرداخت نموده اند و «در این میان اقلام هنگفتی نیز به دست خانواده سلطنتی ایران رسیده بود.»(89) فساد و رشوه خواری دربار به حدی رسید که حتی هویدا به نزدیکانش می گفت: « تو نمی توانی درک کنی که در دربار چه می گذرد. مسابقه غارتگری است، لانه فساد است.»(90)
گرفتن پورسانت در دربار یک عمل مشروع و کاملاً قانونی جلوه می کرد. به گفته ملکه مادر، شاه در مورد کمیسیون و پورسانت می گفت: « این رسم است که شرکتهای خارجی پورسانتاژ بدهند. این بیچاره ها از بودجه مملکت که برنداشته اند. خارجی ها اگر دلشان می خواهد چند میلیون به رجال ما بدهند چرا ما باید تنگ چشمی کنیم و جلو بخشش آنها را بگیریم؟»(91) شاه حتی خودش در معاملات بزرگ نظامی از پورسانتهای کلان بهره مند می شد. وی پس از سقوط در مقابل این عقیده مردم که می گویند شما دزد بوده اید، می گویدک « کدام دزدید، یک کمیسیونهایی بود که معلوم و معین بود.»(92)
شاه در دوران اقتدار خود نیز امال اقتصادی درباریان را توجیه می کرد ومی گفت:

این فساد نخواهد بود، بلکه مثل دیگران کردن است. یعنی مثل کسانی که کاملاً حق کار کردن و معامله کردن را دارند.(93)

یکی از روشهای خانواده سلطنت این بود که در مقابل اخذ پروانه تأسیس یک مؤسسه یا ساختمان یک کارخانه، صاحبان صنایع و بازرگانان، سهامی را مجاناً به آنها واگذار می کردند. به همین جهت خاندان سلطنت و درباریان « در تمام شرکتهای انحصاری» مشارکت داشتند.(94) گاهی «اشرف و پسرش شهرام ده درصد از سهام کارخانه ها را برای خود می گرفتند تا امکان دریافت پروانه را فراهم آورند.»(95) به عنوان نمونه، طبق اسناد موجود شرکت سیمان خوزستان و فارس ناچار شد مقداری از سهام خود را به اشرف واگذار نماید و مدیر عامل شرکت موظف بود هر ماه سود سهام را تبدیل به ارز نماید و برای فرزندان و همسر اشرف به پاریس ارسال نماید.(96) اشرف مقداری از سهام کاغذ پارس را نیز به همین شیوه تصاحب کرد.(97) اشرف در زمینه رانت خواری گوی سبقت را از برادران و خواهران خود نیز ربوده بود.
سازمان سیا گزارش داد اشرف با اعمالی که اگر «کاملا غیر قانونی نباشد، اغلب در مرز اعمال خلاف قانون است» در معاملات شرکت می کند. کارهایی که اگر دیگران انجام دهند لااقل ده سال زندان دارد؛ ولی وقتی موضوع را به شاه گزارش می دهند، شاه «فقط به بالا انداختن شانه اکتفا می کند.»(98) اشرف گاه وزارتخانه را وادار می کرد خارج از مناقصه با یک شرکت خارجی قرارداد ببندد و خود مبالغ هنگفتی را به عنوان رشوه دریافت می کرد. در یک معامله بزرگ یم شریک بلژیکی، 35% سود آن به اشرف پرداخت شد.(99)
گاه دخالتهای اشرف عرصه را بر مسئولان دولتی چنان تنگ می کرد که گاه به زبان می آوردند. اشرف در جریان خرید مراکز اتمی، سازمان انرژی اتمی را تحت فشار قرار داد تا پیشنهاد یک گروه آلمانی را بپذیرد. جمشید آموزگار نخست وزیر وقت نیز رئیس سازمان را احضار کرد و گفت: « نظر والاحضرت حتماً باید تأمین گردد.»(100)
وزیر کشاوری یک قطعه زمین را در شمال تهران به بنیاد پهلوی واگذار کرد. بنیاد این زمینها را به قیمت ارزان در اختیار اشرف قرار داد. اشرف یک شرکت ساختمانی به نام مهستان تأسیس کرد و با یک شرکت ایتالیایی قراردادی منعقد کرد تا 3000 مسکن لوکس بسازد. قبل از این که کار ساختمانی شروع شود، ان را پیش فروش کرد و سپس کل شرکت را واگذار کرد(101) و به قول خودش مقادیر معتنابهی سود برد.(102)
نه تنها اشرف، بلکه پسرش نیز با استفاده از موقعیتش در کارهای کلان اقتصادی شرکت داشت. به گزارش سازمان سیا «او به طرزی گسترده و نامطلوب به عنوان دلار معاملات شناخته شده که در بیش از بیست شرکت حمل و نقل، کلوپهای شبانه، ساختمان، تبلیغات و پخش و توزیع سهامداران است.»(103)
برادران شاه نیز هر کدام از راه رانت خواری و گرفتن سهام به دلیل موقعیت خود و واسطه گری در قررادادهای دولتی با شرکتهای خارجی صاحب ثروتی کلان شدند.(104)
در دربار بین خاندان سلطنت و تزه به دوران رسیده های دیبا، در رانت خواری رقابت بود. پس از ازدواج فرح با شاه، هر چه دیبا بود با شجره نامه به کاخ آمد. محمد رضا قطبی دایی فرح، «مقاطعه کاریهای سازمان بزنامه را منحصر به خود کرد و با کمک اصفیاء که در آ زمان رئیس سازمان برنامه بود با 25% استفاده به افراد دیگر واگذار می کرد.»(105)
محمد علی قطبی، با تأسیس یک دفتر ساختمانی «پروزه های بزرگ و نان و آب دار را از وزارتخانه ها به چنگ می آورد»(106) و بدون اینکه زحمت ساخت و ساز را به خود بدهد « با گرفتن پورسانت کلان به شرکتهای دیگر واگذار می کرد.»(107) وی به جز درآمد سرسام آور از طریق وساطت در مقاطعه کاریهای دولتی به کار وارد کردن گوشت یخ زده نیز مبادرت می ورزید و به همراه ارتشبد خاتم، شوهر فاطمه پهلوی و فمرانده نیروی هوایی، واردات گوشت یخ زده را به انحصار خود درآورده بود.(108) گوشت های یخ زده استرالیا را که سالها از تاریخ مصرف آن گذشته بود به قیمت کود خریداری می کردند و با تبلیغات تلویزیون که در اختیار رضا قطبی، پسرش بود، به فروس می رساندند. قصاب هایی که حاضر به توزیعه این گوشت ها نمی شدند،تحت فشار ساواک قرار می گرفتند.(109)
سایر درباریان مانند دکتر ایادی، پزشک مخصوص شاه، امیر هوشنگ انصاری وزیر اقتصادی و برادران ابتهاج از دوستان اشرف، پرویز بوشهری برادر همسر اشرف و بشسیاری از وابستگان دربار مانند مجید اعلم و ابوالفتح محوی با استفاده از رانتهای دولتی ثروتهای کلانی به چنگ آوردند.
ابوالفتح محوی بیست سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از فروش نفت و خرید اسلحه زمان شاه هنوز مشغول دریافت پورسانت وحق و حساب است.
داستان پورسانتهای شاپور جی با همکاری علم در فروش تسلیحات، خود اخحتیاج به نگار کتاب مستقلی دارد.(110)
به گفته فریدون هویدا، سفیر شاه در سازمان ملل، فساد دربار شاه ابعاد خطرناکی داشت، «ولی گرفتاری اصلی در این قضیه فقط مسئله رشوه خواری یا دریافت حق کمیسیون توسط خانواده سلطنت نبود، بلکه اقدامات آنها الگویی برای تقلید دیگران می شد و به صورت منبعی درآمده بود که جامعه را در هر سطحی به آلودگی می کشاند»(111). به همین جهت، از سال 1350 تا سال 1357 تنها در بازرسی خشاهنشاهی] 3750 پرونده سوء استفاده کلان تشکیل شد که عموماً به دادگستری ارجاع گردید»، ولی «پرونده ها طبق دستور شفاهی وزیر دادگستری بایگانی می شد و محمد رضا نیز اهمتی به این امر نمی داد.»(112)

قاچاق مواد مخدر:

درباریان شاه ایران در قاچاق ماد مخدر نیز دست داشتند. معروف ترین قاچاقچیان دربار عبارت بودند از اشرف، دکتر عبدالکریم ایادی پزشک مخصوص شاه و هوشنگ دولو قاجار.
ایاد یو دول «دهها هزار کیلو تریاک وارد مملکت می کردند و کسی را هم جرأت حرف زدن نبود. حتی برای راننده های کامیونهای حامل تریاک قاچاق باند دکتر ایادی و هوشنگ دولو، مأمورین انتظامی حفاظت می کردند.(113) به گفته علم وزیر دربار، هشتم تیر 53، دول «راننده اش را به اصفهان فرستاده بود تا 30 کیلو تریاک برای او بیاورند.» اتومبیل حامل تریاک تصادف کرد و همسر راننده اش کشته شد. ژاندارمری تریاکها را کشف کرد و فرمانده ژاندارمی به دربار احضار شد و گزارش واقعه را تأیید کرد. وقتی دولو در فردای آن روز به حضور علم رسیده بود از او پرسید: « بر سر تریاکها چه آمده است. بدون کوچکترین فکری برای جراحات راننده با مرگ غم انگیز همسرش».(114)
اشرف نیز در قاچاق مواد مخدر شهرت جهانی یافته بود. فردوست معتقد است: « اشرف قاچاقچی بین المللی و به طور مسجل عضو مافیای آمریکاست.» فردوست به عنوان مسئول دفتر ویژه اطلاعات مدعی است که اشرف هرجا که می رفت در یکی از چمدان هایش هروئین حمل می کرد و کسی جرأت نمی کرد آن را بازرسی کند.» وقتی فردوست موضوع را به اطلاع محمد رضا رساند، محمد رضا گفت: « به او بگویید این کار را نکنند.» وقتی محمد رضا خود جرأت عکس العمل نداشت، فردوست چه می توانست انجام دهد؟(115)
روزنامه لوموند در 5 مارس 1972 مدعی شد که مأمورین گمرک سوئیس در فرودگاه کوانترن ژنو داخل «چمدانی که نام پرنسس اشرف بر آن بود چند کیلو هروئین کشف کردند. پرنسس مالکیت چمدان را تکذیب کرد. شاه به کمک خواهرش شتافت و قضیه بدون سر و صدا ختم شد.»(116)
در سال 1351 هنگامی که شاه برای تفریح به سوئیس می رفت، از چمدان یکی از همراهان شاه به نام قریشی مقادیری تریاک کشف شد. قریشی در بازجویی اعتراف کرد این تریاکها را برای استفاده شاه و یکی از دوستانش به نام دولو برده است. روزنامه های اروپایی با نوشت مقالاتی اشرف را متهم کردند که در این قاچاق دست داشته است.(117)
پرونده قاچاق به دادگاههای سوئیس ارسال شد؛ اما با تلاش وزیر دربار و پرویز خوانساری، سفیر شاه در ژنو، پرونده از مسیر رسیدگی قانونی منحرف شد.(118) علم سعی کرد با وساطت سفیر سوئیس در ژنو موضوع محترمانه ختم شود.(119) با پرداخت مقادیری زیاد فرانک به وکیل سوئیسی به نام «نیکله»(120) موضوع را با رشوه حل کردند. دربار ایران با پیشنهاد آقای نیکله مقادیری خاویار به روزنامه نگاران فرستاد و روزنامه نگاران را ساکت کردند. سپس موضوع در دادگستری سوئیس مختومه شد. علم با خوشحالی خبر مختومه شدن پرونده را به اطلاع شاه رساند.(121) سرانجام دربار از دادستان و قاضی و رئیس پلیس ژنو دعوت کرد تا به پاس خدماتشان به میهمانی دربار ایران بیایند.(122) رئیس پلیس ژنو پس از بازگشت از ایران نامهتشکر آمیزی به دربار شاهنشاهی فرستاد و تشکر خود و همسرش را ابلاغ کرد.(123)
اشرف در جریان هکاری با باندهای بین الملی تا نزدیکی مرگ نیز رفت. صبحگاهان (شهریور 1356) هنگامی که از یکی از کازینوهای پاریس به طرف منزل می رفت، یک اتومبیل راه را بر انها مسدود کرد و اتومبیل اشرف را به رگبار بست. یکی از همراهان اشرف، به نام خواجه نوری کشته شد، ولی اشرف جان سالم به در برد. بیشتر تحلیلگران در روزنامه های غربی این ترور را توسط باندهای مافیا دانستند که به خارط اختلاف مالی به اشرف اعلام خطر کرده اند و قصد کشتن وی را نداشته اند.

قاچاق عتیقه:

معروفترین قاچاقچی عتیقه در دربار، شهرام پسر اشرف بود. «وی یک گروه مجهز گنج یاب و حفار را در خدمت داشت». آنه را به تپه ها و مناطق تاریخی می فرستاد تا «اشیای عتیقه را از زیر خاک بیرون» بکشند.(124) وی در یک مورد نصنایع دستی طلایی مربوط به دوران باستان را که در تپه مارلیک از زیر خاک درآمده بود علناً دزدید و به خارج از کشور برد.»(125) هویدا از قاچاق عتیقه جات با خبر شد و برای بازگرداندن آنها با شهارم مذاکره کرد و شهرام مبلغ 12/000/000 فرانک خواستار شد. هویدا شخصی به نام فروغی را به توکیو فرستاد تا قیمت عتیقه ها را ارزیابی کند، وی آنها را حدود 6/000/000 فرانک تخمین زد.(126) گرچه شهرام سردسته قاچاقچیان عتیقه دربار بوده، اما «سایر اعضای خانواده پهلوی به خوص شمس هم در آن فعال بودند.»(127) وقتی به محمد رضا می گفتند تا از اقدامات غیر قانونی خانواده اش جلوگیری کند، پاسخ می داد: « این مملکت بسیار وسیع است و از این گونه اشیای کهنه و بی ارزش در دل خاک آن فراوان است.»(128)

پی نوشت ها :

1. کدی، نیکی ار؛ ریشه های انقلاب ایران، عبدالکریم گواهی.
2. راجی، پرویز؛ یشین، ص 268.
3. لاینگ، مارگارت، پیشین، ص 7.
4. وارن، اولیویه؛ پیشین7، ص 28، البته احسان نراقی املاک شاه را «830 دهکده با مساحتی با دو میلیون و نیم هکتار» یعنی ده برابر آمار فوق می داند. (از کاخ شاه تا زندان اولین، ص 94).
5. تاج الملوک، پیشی، ص 322.
6. فردوست، حسین؛ پیشین، ص 322.
7. عظیمی، فخر الدین؛ بحران دمکراسی در ایران، ترجمه عبدالرضا هوشتگ مهدوی، نشر البرز، تهران، 1372، ص 124.
8. فردوست، حسین؛ پیشین، ص218.
9. صمیمی، مینو؛ پیشین، ص 196.
10. بورویه، ژان؛ پیشین، ص 104.
11. نراقی، احسان؛ از کاخ شاه تا زندان اوین، ترجمه سعید آذری، مرسسه خدمات فرهنگی رسا، تهران، 1372، ص 94.
12. برای آگاهی بیشتر از اموال بنیاد پهلوی مراجعه کنید به: گراهام،رابرت؛ ایران سراب قدرت، ترجمه فیروزه فیروزنیا، کتاب، تهران، 1358، صص 208-204.
13. پیشین، ص 96.
14. همان.
15. انصاری، احمد علی، پیشین، ص 92.
16. زونیس، ماروین؛ پیشین، ص 148.
17. پهلوی، اشرفغ پیشین، ص 298.
18. دیبا، فریده، پیشین، ص 506.
19. همان، ص 440.
20. شهبازی، علی؛ پیشین، ص 299.
21. دیبا، فریده، پیشین، ص 278.
22. همان، ص 515.
23. انصاری، احمد علی، پیشین، ص 177.
24. زنان دربار به روایت اسناد ساواک، ج1، ص 284.
25. فردوست، حسین؛ پیشین، ص 214.
26. علم، امیراسدالله؛ پیشین، ص 415.
27. همان، ج2، ص 542. همچنین برای آگاهی بیشتر به صفحات 415 و 818 مراجعه کنید.
28. زنان دربار...، ص 222.
29. همان، ص 393.
30. همان، صص 221،423،429.
31. همان، صص 354، 353.
32. علم، امیراسدالله؛ پیشین، ج1، ص292.
33. علم، امیراسدالله؛ پیشین، ص824.
34. همان، ص 532.
35. همان، ص 569.
36. همان، ص 770.
37. همان، ص 569.
38. همان، ص 770.
39. همان، ص 752.
40. پهلوی ها، پیشین، ص 307.
41و همان، ص 308.
42. علم، امیراسدالله؛ پیشین، ص 770.
43.پهلوی ها، پیشین، ص 308.
44. علم، امیراسدالله؛ پیشین، ص 830.
45. فردوست، حسین؛ پیشین، ص 209؛ و، دیبا، فریده؛ پیشین، ص 541.
46. پهلوی، تاج الملوک؛ پیشین، ص 54.
47. دیبا، فریده؛ پیشین، ص 172.
48. سولیوان، خاطرات دو سفیر، صص 88 و 89.
49. به عنوان نمونه مراجعه کنید به: گاهنامه پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی، ج2، ص 1851؛ و، پهلوی ها، پیشین، ص 311.
50. دیبا، فریده؛ پیشین، ص 99.
51. همان، ص 183.
52. همان، ص 177.
53. راجی، پرویز؛ پیشینف ص 178.
54. اسفندیاری، ثریا؛ پیشین، ص 194.
55. همان، ص 133.
56. شهبازی، علی؛ پیشین، ص 220.
57. فردوست، حسین؛ پیشین، ص 213.
58. قانون بودجه سال 1349، صص 50 و 51 و ... .
59. شهبازی، علی؛ پیشین، ص 247.
60. زنان دربار، پیشین، ص 347.
61. همان، صص 308 تا 313؛ ص 375.
62. مکی، حسین؛ تاریخ بیست ساله ایران، ج6، انتشاراتت علمی، 1374، تهران، ص 447.
63. همان، ج4، برای اطلاع از نوع و تعداد این جواهرات به همین کتاب صص 78-57 رجوع کنید.
64. هدایت (مخبر السلطنه)، مهدی قلی؛ خاطرات و خطرات، زوار، 71375، تهران، ص 413.
65. پهلوی، تاج الملوک؛ پیشین، صص 54-51.
66. اسفندیاری، ثریا؛ پیشین، ص 98.
67. همان، ص 102.
68. همان، ص 109.
69. همان، ص 207.
70. همان، ص 198.
71. دیبا، فریده؛ پیشین، ص 60.
72. پهلوی، محمد رضا؛ مأموریت برای وطنم؛ بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1353، تهران، ص 457.
73. دیبا، فریده؛ پیشین، ص 60-53.
74. به عنوان نمونه نگاه کنید به: قدیمی، ذبیح الله؛ شاهنشاه پهلوی آریامهر- شاه بزرگ، بی جا، بی تا، ص 31.
75. صمیمی، مینو؛ پیشین، ص 151.
76. به عنوان نمونه ر. ک. به: پهلوی ها، ج3، ص 135؛ و، زنان دربار، ج1، صص 229، 239، 263، 268، 278، 289،331، 346، 351.
77. صمیمی، مینو؛ پیشین، ص88 .
78. دیبا، فریده؛ پیشین، ص 147.
79 گاهنامه پنجاه سال شاهنشاهی پهلوی، ج3، ص 3094.
80. صمیمی، مینو؛ پیشین، ص 151.
81. علم، امیراسدالله؛ پیشین، ص 269.
82. پهلوی، تاج الملوک؛ پیشین، ص 210.
83. همان، ص 448.
84. همان، ص 449.
85. زنان دربار، پیشین، اسناد مورخ 4/1/12 تا 44/11/24 و اسناد 46/1/14 تا 46/9/12.
86. همان، صفحان مختلف که با هم جمع زده شده اند.
87. شوکراس، ویلیام؛ پیشین، ص 243.
88. سولیوان، پیشین، ص 66.
89. هویدا، فریدون؛ پیشین، ص 29.
90 همان.
91. پهلوی، تاج الملوک؛ پیشین، ص 441.
92. انصاری، احمد علی؛ یپشین، ص 170.
93. وارن، اولیویه؛ پیشین، ص 214.
94. لوروریه، ژان؛ پیشین، ص 91.
95. کدی، نیکی ار؛ پیشین، ص 297.
96. زنان دربار، پیشین، صص 274-285.
97. همان، ص 334.
98. شوکراس، ویلیام؛ پیشین، ص 240.
99. زنان دربار به روایت اسناد،؛ پیشین، ص 33.
100. نراقی، احسان؛ پیشین، ص 106.
101. همان، ص 100.
102. پهلوی، اشرف؛ پیشین، ص 298.
103. شوکراس، ویلیام؛ پیشین، ص 424.
104. به عنوان نمونه ر. ک: نراقی، احسان؛ پیشین، ص 106؛ و، انصاری، احمد علی؛ یپشین، ص91؛ دیبا، فریده؛ پیشین.
105. فردوست، حسین؛ پیشین، ص 212.
106. انصاری، احمد علی؛ یپشین، ص 139.
107. شهبازی، علی؛ پیشین، ص 225.
108.انصاری، احمد علی؛ یپشین، ص 139.
109.شهبازی، علی؛ پیشین، صص 225-226.
110. به عنوان نمونه ر. ک: پهلوی ها، ج3، صص 304-268، اسناد 144 تا 179.
111. هویدا، فریدون؛ پیشین، ص 90.
112. فردوست، حسین؛ پیشین، ص 266.
113. شهبازی، علی؛ پیشین، ص210.
114. علم، امیراسدالله؛ پیشین، صص 600-601.
115. فردوست، حسین؛ پیشین، ص 237.
116. پهلوی، اشرف؛ پیشین، ص 329.
117. همان، ص 328.
118. پهلوی ها، ح3، ص 227.
119. همان، ص 29.
120. همان، صص 245-256.
121. علم، امیراسدالله؛ پیشین، ص 601.
122. پهلوی ها، ج3، ص 223.
123. همان، ص 224.
125. دیبا، فریده؛ پیشین، ص 283.
126. شوکراس، ویلیام؛ پیشین، ص 243.
127. نراقی، احسان؛ پیشین، ص 127.
128. دیبا، فریده؛ پیشین، ص 283.
129. همان، ص 285.
منبع مقاله :
ابطحی، سید مصطفی؛ (1384)، سقوط، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ اول