نویسنده: مهدی ناصحی (1)




 

مقدمه

خانواده مهمترین و ابتدایی ترین نهاد اجتماعی تاریخ بشری است، هسته ی کوچکی از اجتماع که در حیات اجتماعی مردم، نقش و تأثیر فراوانی دارد. همه چیز از ایجاد شدن، انتقال مواریث و رشد و شکوفایی انسان به خانواده مربوط می شود.
فلاسفه و اندیشمندان به خانواده به عنوان کوچکترین و در عین حال مهمترین واحد اجتماعی که سبب بقای پیوند جامعه می شود، توجه داشته و درباره ی آن به بحث و گفتگو پرداخته اند؛ چرا که ثبات و سلامت جامعه و روابط درون آن با چگونگی ساختار و کارکرد خانواده ارتباط مستقیم دارد. (2)
در افکار ملاصدرا «تدبیر منزل» یکی از شاخه های حکمت عملی است که بر پایه حکمت نظری استوار شده است. بیشترین آراء ملاصدرا در باب تدبیر منزل، در مشهد پنجم کتاب الشواهد الربوبیة آمده است. حجم مطالب در این مورد بسیار اندک است ولی در مقایسه با فلاسفه پیش از خود، کلیات را از نظر دور نداشته است. محور بحث در این نوشتار تدبیر خانواده در آثار ملاصدرا به همراه نگاهی مختصر به نظریات فلاسفه متقدم در همین مقوله خواهد بود.

مقام انسان در حکمت متعالیه ملاصدرا

در ادیان الهی، انسان حامل بار امانت و اسرار آفرینش و احسن تقویم است. او بلحاظ ایجادی، نقطه ی آخرین قوس نزولی دایره وجود و به جهت پویندگی راه تکامل نفس، در بدایت قوس عروجی است.
ملاصدرا در تفاسیر خود از قرآن کریم، تأکید می کند که فقط انسان کامل، صلاحیت خلافت و جانشینی خداوند و آبادانی در جهان را دارد و حامل بار امانت الهی است. ولی قبل از هر چیز باید معلوم باشد که نفس انسان چیست، غایت و کمال او در چیست، قوّتهای او کدام است و کمال و سعادت مطلوب او چیست؟
ملاصدرا، انسان را مردمک چشم عالم می داند و خدا با این مردمک، به انسان نگاه می کند. انسان در صورت، عالم صغیر است ولی در حقیقت و معنا، عالم کبیر و میوه درخت وجود است. او در شناخت نفس انسانی و فضیلت خودشناسی ضمن اشاره به چند مرحله می گوید: هر کس که نفس خود را بشناسد، عالم را شناسد و هر که عالم را شناخت در مقام مشاهده خداوند تبارک و تعالی است. شناخت انسان هم از خود، نباید صرفاً بلحاظ جسم و بدن باشد، زیرا در آن صورت هر عملی را که انجام دهد، قصدش سعادت بدنی است و تا آفتاب طلعت روح از مغرب بدن طلوع ننماید و رخسار آدمیّت به نور روح منوّر و رخشنده نشود، هر چه از آدمی صادر شود چه ناقص، تیره و آکنده از کدورت و در معرض زوال و فساد است.
ملاصدرا در حاشیه شفا، در تعریف کمال انسانی می گوید: کمال آن چیزی است که شیء به آن تمام می شود یا از نظر ماهیت واصلِ حقیقت می شود که آن کمال اوست، نظیر حیوانیت و ناطقیت یا از نظر صفتی مانند شجاعت. وی در الشواهد الربوبیة به این نکته اشاره می کند که ما به علّت وابستگی به بدن و حواس بدنیه و تعلّق خاطر به امیال و مقاصد دنیویه، تمایلی به آن کمال عالی جاودانی از خود نشان نمی دهیم. در تعلیقات خود بر شرح حکمة الاشراق نیز ملاصدرا، نفس انسانیِ آلوده به شهوات و کدورات را که دامنگیر انسانهای نادان آلوده یا غیرآلوده می شود، فاقد قوه راهیابی به عالم نور قدسی می داند و تأکید می کند برای نفوسی که به علوم حقیقی پیراسته باشند امکان دسترسی به آن عالم میسر است. (3)
یکی از اصول اساسی حکمت عملی ملاصدرا این است که او بر خلاف تصور عده ای از صوفی مسلکان در مقام جدا کردنِ غیب و شهادت، عقل و شهوت، دنیا و آخرت، معقول و محسوس و دین و سیاست نیست. او هر کدام از این دو نشئه را مربوط به نوعی از مراتب حیات انسانی می داند که در مرتبه خود با اهمیت است.
[ملاصدرا] دنیا را منزلی از منازل سائرین الی الله تعبیر می کند و انسان را مسافری می داند که از منازل متعدد باید عبور کند تا به مطلوب حقیقی خویش نایل شود. از اینرو دنیا از اینجهت متصل به آخرت است و کمال انسان بر حسب دو نشئه دنیا و آخرت، معنا و مفهوم پیدا می کند. (4)

سازمان خانواده در تعبیر ملاصدرا

از نظر تفکّر منظومه ای و سلسله مراتبی صدرالمتألهین، نظام اجتماعی جهانی، سیستم کلان و بقیه زیر مجموعه سیستم هستند. سازماندهی به خانواده که هسته اصلی تشکیل دهنده ی جامعه است مربوط می شود و تدبیر منزل نام دارد. هر چند که خانواده در آخرین مرحله قرار دارد ولی شالوده همه نظامهای اجتماعی بشمار می رود. اهمیت خانواده بیشتر از آن نظر است که هر عضوی از این خانواده بنوعی رئیس این جامعه بحساب می آید. چون فرزندان در سیر حرکت جامعه بشری روزی جایگاه مدبّر خانواده را بخود اختصاص خواهند داد. در اندیشه والای ملاصدرا که ارزش و موقعیت انسان را در منزلگاه آخرت جستجو می کند، مسلماً نهاد خانواده که باید بر پایه تهذیب و ایمان استوار شود، اهمیتی ویژه دارد.

پیشینه بحث (تدبیر منزل در آثار فلاسفه متقدم)

تعابیر «سیاست منزل» و «حکمت منزلی» معادلی برای «ایکونومیا» (ایکوس بمعنای خانه و نوموس یعنی قانون) در زبان یونانی است. اهمیت بحث تدبیر منزل در یونان حاصل توجه ارسطو به این موضوع است. ارسطو در فلسفه سیاست با تأکید بر این نکته که «هر شهری از خانواده فراهم می آید»، جایگاه خاصّی برای خانواده قائل شده است.
در عالم اسلامی، فارابی نخستین حکیمی است که اشارتی به مباحث تدبیر منزل کرده است. وی در فصول منتزعه (فصول المدنی) از مدبّر منزل با عنوان «رب المنزل» یاد می کند و این مدبّر را در منزل بمانند مدبّر مدینه و منزل را به بدن انسان شبیه می داند. پس از فارابی، مسکویه رازی در آثار خود به تدبیر منزل توجّه کرده است.
نخستین رساله مستقلی که در عالم اسلام به موضوع تدبیر منزل اختصاص دارد رساله السیاسة ابن سیناست که در آن بر خلاف آثار دیگر خود، از تعبیر سیاست [منزل] بجای تدبیر منزل استفاده کرده است. اختصاص باب اول این رساله به سیاست نفس و تقدم آن بر مباحث چهارگانه ی تدبیر منزل، بر این نکته دلالت دارد که احتمالاً سیاست نفس، بر سیاست منزل در درجه ی اول اهمیت تصور او بوده است و تدبیر منزل فرع بر اخلاق می باشد.
در قرن هفتم، چند اثر در زمینه حکمت عملی نگاشته شده است. مهمترین آنها اخلاص ناصری، تألیف خواجه نصیرالدین طوسی است که مقاله دوم آن به تدبیر منزل و بیان جامع مباحث آن اختصاص یافته و از مفصلترین مباحثی است که در اینباره در عالم اسلام مطرح شده است.
در قرن هشتم، عضدالدین ایجی در یکی از آثار خود به زبان عربی با عنوان الرسالة الشاهیه فی الاخلاق که در حکمت عملی است، فصلی را به «سیاست منزل» اختصاص داده است و فصلی نیز «در تدبیرِ اخوان و اقارب» به مباحث تدبیر منزل افزوده و به نقل احادیث ائمه معصومین (علیهم السلام) پرداخته است. (5)
ابن باجه نخستین پژوهشگر آندلسی، در علوم کهن است که بمعنای دقیق کلمه، فیلسوفی شناخته شده است. تدبیر از دیدگاه او یعنی اینکه، چگونه می توان از بهم پیوستن افعال انسانی به هدف معیّنی دست یافت. البته ابن باجه اهمیت ویژه ای برای تدبیر منزل قائل نیست، زیرا بنظر او منزل جزئی از ساختار «مدینه» است و احکام آن نهایتاً در مدینه فاضله امکان تحقق دارد. (6)
نظریات ابن سینا در باب تدبیر منزل بیشتر می تواند مورد امعان نظر قرار بگیرد و به نظر می رسد که برای اصلاح یک جامعه محتاجیم به همه اقشار جامعه عنایت داشته باشیم. او آموختن و شکل اداره کردن منزل را وظیفه ی همگان می داند و می گوید:
کسیکه تنهاست و کمک و معاون و اخوان و انصاری برای او نیست، از کسیکه از کفایت وزیران و احوال انصار استفاده می کند، به حُسن عنایت محتاجتر و به شدّت احتراز سزاوارتر است و شخصی که فقیر و محتاج است به رفاهیت و آسایش زندگانی و ترمیم حال و اصلاح وضع بیشتر از ثروتمند و توانگری که برای آموزش مدیر و مدبّر است نیازمند است. (7)

تدبیر منزل در نگاه ملاصدرا

صدرالمتألهین در الشواهد الربوبیة، المظاهر الالهیة، اسرار الآیات و انوار البینات و شرح اصول کافی اشاراتی به «تدبیر منزل» دارد. در المظاهر الالهیة گفته است:
مقصود از یاد دادن روش آباد سازی منازل و مراحل سلوک بسوی خدای تعالی و طریقه بندگی وی و چگونگی برداشت توشه و مرکب برای سفر آخرت و مهیا شدن جهت ریاضت دادن و تعلیف کردن مرکب تن، چگونگی رفتار و برخورد انسان با عینیات این جهانی است که برخی از این عینیات در درون خود انسان است. مانند صفات نفسی از قبیل قوای شهوانی و غضبی و علم به این عینیات را «تهذیب اخلاق» می نامند؛ برخی از این عینیات (امور) در برون انسان است (خارج از نفسانیات شخصی است) چه در یک منزل، مانند خانواده و خدمتکاران و پدر و فرزند که علم به این عینیات را «تدبیر المنزل» می نامند؛ چه در یک شهر که علم به این عینیات (امور) را «علم سیاست و احکام شریعت»، از قبیل دیات و قصاص احکام، نام می نهند. (8)
نظیر مطالب فوق در کتاب اسرارالآیات و انوار البینات (9) هم ذکر شده است که علم سیاست را به معنی علمی می داند که چگونگی معامله ی انسان با انسانهای دیگر را که در یک منزل یا بیشتر (یعنی جوامع کوچک و بزرگ) هستند مشخص می کند.
ملاصدرا در مشهد پنجم الشواهد الربوبیة نقش و جایگاه پیامبر در هدایت مردم را مشخص می کند. شاید بیشترین بحثی که ملاصدرا در مورد تدبیر خانواده کرده در همین کتاب است. وی در بیان آنچه که بر عامه ی مردم در شریعت واجب و لازم است می گوید:
بر شخص نبی مبعوث از جانب خدا واجب و لازم است که بندگان خدا را در شریعت خود به انجام طاعات و عبادات الزام نماید، تا بدین وسیله آنان را از مقام و مرتبه ی حیوانیت به مقام فرشتگان سکّان عالم ملکوت سوق دهد. برخی از عبادات امور عدمیه اند که آنان را تزکیه و نفوس را تصفیه می کنند و نفع و فایده ی آنها اختصاص به خود آنان و دیگران خواهد داشت، مانند پرهیز از دروغ و آزار نکردن نوع و یا جنس خود و خاموشی و سکوت.
پس از این مقدمه، ملاصدرا به بیان حکمت و فلسفه و سیاسات و حدود می پردازد و می گوید:
دنیا خود منزلی است از منازل سالکان راه خدا و نفس انسانیه مسافر الی الله و در راه سیر و سلوک بسوی اوست، برای نفس منازل و مراحلی است و ناچار سالک الی الله باید جمیع مراتب را طی کند تا به مقصود و مطلوب حقیقی نایل شود.
انبیا، رؤسای قوافل و امرا مسافرین الی الله اند و ابدانِ مسافران مرکبهای ایشانند و ناچار باید آن مرکبها را تربیت و تأدیب و تهذیب نمود، تا سفر الی الله به اتمام رسد. پس امرار معاش در دار دنیا که عبارت است از حالت تعلّق نفس به بدن و بازگشت بسوی خدا و سیر و صعود معنوی به حریم کبریا و این امر برای انسان ممکن نیست مگر آنکه بدن او سالم و نسل او دائم و نوع او محفوظ باشد و ایندو امر یعنی امر معاش و امر معاد تمام نمی شود و میّسر نمی شود مگر بوسیله ی اسبابی که حافظ و نگهبان وجود آنها و جالب منافع آنها و دافع مضار و آنچه که مایه ی فساد و تباهی آنهاست، باشند و از اینرو خداوند متعال برای بقای شخص، غذا و مسکن و لباس و سایر ضروریات را آفرید و در سازمان بدن او میل و شهوتی به اکل و شرب و استراحت ایجاد نمود. (تا بوسیله ی آن صحّت و سلامتی خود را حفظ کند.)
و نیز در وجود وی نیروی خشم و غضب قرار داد تا بوسیله ی آن، موانع اکل و شرب و استراحت را از خود دفع کند و به او آلات و وسایلی (از قبیل: چشم و گوش و دست و یا سایر قوا و جوارح) داد که او را در انجام امور نامبرده یاری دهد و نیز برای او اسباب و وسایل دیگری خارج از وجودش آماده ساخت تا آنها را در امر کشت و زرع، حرث و احداث، اجرای قنوات و جداول، تهیه ی منزل و محل سکونت استفاده کند و نیز برای بقای نوع و حفظ نسل، وسایل نکاح و ازدواج و آنچه را که در انجام مناکحات و ازدواجات بکار آید آفرید و برای انجام این اعمال در وجود او نیروی شهوت و رغبتی که انگیزه ی او باشد و نیروی غضبی که دافع موانع وی و آلاتی که مُعّد انجام اعمال شهوانی باشد، قرار داد و باید دانست که این امور نامبرده، فقط اختصاص به بعضی افراد بشر ندارند، بلکه شامل کلیه ی افراد است؛ زیرا عنایت الهیه شامل همه ی افراد بشر است وغرض نهایی خلقت و آفرینش سوق دادن کلیّه افراد بشر به جوار الهی و دار کرامت و عنایت و رحمت اوست که شامل همگی است و چنانکه قبلاً گفته شد، انسان موجودی است که حبّ تفرّد و خودخواهی و غلبه بر دیگران بر وی غالب گشته است، هر چند خودخواهی و حبّ غلبه منجر به هلاکت و نابودی دیگران گردد. پس اگر امر حیات و زندگانی در افراد بشر مهمل و معطل گذاشته شود و سیاست عادلانه و حکومت زاجرانه ای مابین آنان در مورد تقسیمات اراضی و اماکن و اموال و تخصیص دادن هر قسمتی از آنها به شخص خاصّی طبق حقوق و قوانین موضوعه وجود نداشته باشد، هر آینه امر حیات و معیشت بر آنان دشوار و مشوّش می گردد و کار به جنگ و جدال و قتال می کشد و این مسئله آنان را از سیر و سلوک و عبودیت پروردگار منحرف می سازد و آنان را از ذکر خدا غافل می کند.
بر شخص واضع سنن و قوانین الهی لازم است که ضوابط اختصاص به مناکحات و تمتع از همسران را در ابواب نکاح، صداق، طلاق، عده، رجعت، خُلع، ایلاء، ظهار و لعان و کلیه ی ابواب محرمات ناشی از نسب و رضاع و مظاهرات را بدانگونه که در کتب فقه بیان گردیده است به آنان تعلیم دهد. (10)
ملاحظه می شود که حکیم متألّه با چه نگاه ژرفی مباحث تدبیر منزل را تحلیل و تفسیر می کند؛ آنهم در نهایت ایجاز و اختصار. ملاصدرا رابطه ی تنگاتنگ معاد و معاش را با ظرافت هر چه تمامتر و بر اساس نظام طبیعت برای ما توضیح می دهد و حکمت احکام را چه دنیویه و چه اخرویه برای سعادت بشر و رسیدن به سرمنزل نهایی را جلوی دیدگان و بصیرت ما می نهد. ملاصدرا در جای جای اسفار اربعه و آثار دیگرش ویژگیهای ذاتی افراد از قبیل عشق، شهوت، قتل نفس، عفت و مواردی مانند اینها را ذکر کرده است و همگی از کیفیات نفسانی است و جزو خلقیات افراد می شود و برای تدبیر در امور فردی و جمعی حدود و موقعیت خاصی در بکارگیری هر کدام از آنها باید در نظر گرفته شود.

برخی کیفیات تدبیر منزل از نگاه ملاصدرا

ابتدا عشق از دید این عالم ربّانی مطرح می شود: «عشق بمعنی عام، خودسازی در تمام موجودات و ذرات عالم بوده و هیچ موجودی در عالم وجود نیست مگر آنکه به حکم عشق فطری ساری در موجودات، در جریان و حرکت است.»
او عشق را به سه بخش تقسیم کرده: عشق اصغر، عشق اوسط و عشق اکبر. درباره ی عشق ظرفا و فتیان در مورد زیبارویان می گوید: «فلاسفه را در این مسئله اختلاف است که آیا این نوع عشق خوب و ممدوح است یا زشت و ناپسند. چنانکه بعضی آن را مذمّت کرده و بعضی خوب دانسته اند و بعضی آن را از رذائل دانند و بعضی از فضایل شمرند. بعضی گویند مرض نفسانی است و بعضی گویند جنون الهی است.» ملاصدرا نظر خود را چنین ابراز می کند:
این نوع عشق که نتیجه ی آن التذاذ به وجوه زیبا و محبت مفرط است نسبت به زیبارویان که در نفوس اکثر امم موجود است نیز از اوضاع الهیه است که تابع مصالح و حکم خاصی است و از این جهت مستحسن و ممدوح است و این عشقها اکثر منشأ صنایع ظریفه است.
او می گوید: «عشق به زیبارویان منشأ نکاح و زَواج و بالاخره بقای نوع است.» (11) مورد بعدی تعریف شهوت است که ملاصدرا در الاسفارالاربعة آورده است:
شهوت بمعنی میل مفرط و علاقه و رغبت شدید. «شهی»، یعنی لذیذ و عبارت از حرکت نفس است برای طلب ملائم یا ملذ. «شها» یعنی کثیرالشهوه، «شهوان» و «شهوی» و «شهوانی» یعنی ذوشهوت و بالجمله شهوت یکی از اوصاف نفسانی است و اعتدال آن عفت است و افراط آن شره و تفریط آن خمود است. عفت مصدر و مبدأ سخا، حیا، صبر، مسامحه، قناعت، ورع، قلت، طمع و مساعدت است. و از طرف افراط آن حرص، وقاحت، تبذیر، ریا، هتک، مخافت، ملق، حسد، شماتت و تذلل در مقابل اغنیا منشعب می شود. (12)
در جایی دیگر از الاسفارالاربعة عفت را که یکی از کیفیات نفسانی است و از اقسام خلقیات می باشد، اینگونه تعریف می کند:
هی الخلق الذی یصدر عنه الافعال المتوسطه بین افعال الفجور و الخمود. (13)
مشخص می شود که خمود و فجور، دو طرف عفت و رذیلت هستند.
بحث قتل نفس که در الشواهد الربوبیة آمده است مستقیماً به تدبیر خانواده مربوط می شود، به این معنی که انسان فقط برای خودش نیست که هر زمان اراده کرد در هلاکت خود اقدام بورزد و یا دیگری حق داشته باشد نوع خود را از پهنه زمین بردارد. شدت تأثیر منفی زنا، در از همپاشی نظام خانواده نیز، از دید این فیلسوف الهی دور نمانده است. بخشی از نظرات او را در دو مورد اخیر ذکر می کنیم:
قتل نفس از جمله گناهان کبیره است، هر چند رتبه و درجه ی او پایینتر از رتبه و درجه ی کفر است؛ زیرا کفر انسان را از اصل مقصود دور می کند، ولی قتل نفس، انسان را از اسباب و وسایل تحصیل مقصود (که یکی از آنها حیات است) دور می سازد و در رتبه ی تالی آن قطع ایادی و اطراف و آنچه که منجر به هلاکت شخص گردد حتی ایراد ضرب، قرار گرفته است و مسلم است که بعضی از آنها در تأثیر و اهمیت اشدّ از دیگری است و از همین قبیل است زنا و لواط، زیرا هرگاه جامعه به جنس ذکور اکتفا کند نسل به کلی منقطع می گردد و دفع موجود، تالی مرتبه ی رفع وجود است (پس قطع نسل بمنزله ی رفع و نابود ساختن اوست) و امّا زنا هر چند اصل وجود نسل را از بین نمی برد (زیرا امکان انعقاد نطفه بوسیله ی آن نیز باقی است) لکن انساب را مشوش و مختل می کند و توارث و تناسل را باطل می سازد و موجب اختلال و عدم انتظام اسباب حیات و اختلاط و اختلاف طبقات و تحریک علل و اسبابی که باعث جنگ و جدال مابین مردمند می گردد. (14)

نتیجه

خانواده میراث بزرگ و گرانمایه ای است که از نیاکان و گذشتگان به ما رسیده است. این مجموعه مقدّس که دربرگیرنده کنشهای مختلف اولیه انسان نسبت به همنوع است، بعنوان زیربنایی ترین موضوع مباحث مربوط به شناخت اجتماع و محیط پیرامون آن قرار گرفته است.
سیاست کشور و خانواده بصورتی غیر قابل تفکیک چنان بهم گره خورده که بصراحت و جرأت می توان گفت که نظام فکری یک کشور در جهتی مستقیم متأثر از خانواده است. برای داشتن مدینه ای فاضله در دنیای حقیقی و آخرتی پرثمر، در نخستین گام باید مدیریت و کیاست قابل و توانا در خانواده بوجود آید و برای رسیدن به هدف مطلوب در لوای نظام فطری مبتنی بر کرامات و شعور والای انسانی، می بایست درصدد یافتن الگوهای سازنده و مفید و بزرگ باشیم تا بتوانیم فرداهای روشنی ترسیم نماییم.
اگر بر پایه اندیشه های ملاصدرا در سلسله مراتب اجتماع انسانی، خانواده را یک «اجتماع ناکامل» به حساب آوریم، امید و آرزوی هر پدر و مادری بعنوان مسئولان این نظام در وهله ی اول این است که انسانهایی وارسته، پرهیزگار و آماده ی خدمت به همنوعان تربیت کنند، بنابراین آنجا که هادی خانواده بسوی هدف مشخص شده اش در حرکت است، یک سلسله برنامه ریزیهای متعدد و گوناگون وجود دارد که در هر لحظه و موقعیتی معیار سنجش نیکی و بدی است. آنچه باعث قوام و دوام تصمیمات و اجرای صحیح آن است، ارزشها و اعتقادات راسخ است که بعنوان پوشش مستحکم و غیرقابل نفوذ در برابر تهاجمات، از متن و محتوای درونی خویش که آمیخته با حسن تدبیر است، حفاظت می کند.

پی نوشت ها :

1- فوق لیسانس زبان و ادبیات فارسی و عضو انجمن زبان و ادبیات فارسی کشور.
2- داوودی مهاجر، فریبا، «نگرش جدید به خانواده با نگاه زنانه»: بمناسبت روز جهانی، نشریه آبادی، 25 اردیبهشت 1384.
3- اعوانی، شهین، «اشراق روح از مغرب جسم، مقام انسان در حکمت متعالیه»، روزنامه جام جم، 31 اردیبهشت 1383.
4- ملاصدرا، الشواهد الربوبیة، به اهتمام و مقدمه جلال الدین آشتیانی، ص 361.
5- پورجوادی، رضا، دانشنامه جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، چ 1، تهران، مصور (بخش رنگی) تهران، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، 1380، ج 6، ذیل عبارت «تدبیر منزل».
6- کورداغلو، برهان، «تدبیرالموحد»، ص 40 (به نقل از مجموعه مقالات همایش جهانی ملاصدرا، ج4، ص 211 و 221).
7- ابن سینا، تدبیر منزل، قسمتی از کتاب شفا مربوط به زندگی زناشویی و بحث در اطراف آن، ترجمه محمد نجفی زنجانی، تهران، مجمع ناشر کتاب، 1319، ص 9.
8- ملاصدرا، المظاهر الالهیة، ترجمه سید حمید طبیبیان، تهران، امیرکبیر، 1367، بخش اول، مظهر یکم، ص 15 و 16.
9- همو، اسرارالآیات و انوارالبینات، ترجمه محمد خواجوی، قاعده 7، ص 48 و 49 (به نقل از «پیوند شریعت و سیاست از دیدگاه ملاصدرا»، مصطفی امه طلب، نشریه حکومت اسلامی، ش 4، ص 158).
10- الشواهد الربوبیة، ص 492-495.
11- ملاصدرا، الاسفار الاربعة، ج 3، ص 142-147 (به نقل از مصطلحات فلسفی صدرالدین شیرازی، سیدجعفر سجادی، چ 2، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1360، ص 153).
12- الاسفار الاربعة، ج 4، ص 120 (به نقل از مصطلحات فلسفی صدرالدین شیرازی، ص 131).
13- همان، ج 2، ص 38 (به نقل از مصطلحات فلسفی صدرالدین شیرازی، ص 155).
14- مصلح، جواد، ترجمه و تفسیر الشواهد الربوبیة، چ 1، تهران، سروش، 1366، ص 506.

منبع مقاله :
خامنه ای، سید محمّد، حکمت متعالیه و تدبیر خانواده بهمراه ملاصدرا و مکتب شیراز (مجموعه مقالات یازدهمین و دوازدهمین همایش بزرگداشت حکیم صدرالمتألهین شیرازی) (1388)، تهران: بنیاد حکمت اسلامی صدرا، چاپ اول