مؤلف: سوزان پاپا
مترجم: حمیرا ثقفی



 

«فقط یکی دیگر، این آخری خواهد بود، قول می دهم. من هر وقت که بخواهم می توانم کنار بگذارم.»
آیا تاکنون این جمله ها را از کسی شنیده اید؟ شاید این کلمات را از یک دوست،‌ پدر یا مادرتان و یا حتی خودتان شنیده باشید. آن «یکی دیگر» ی که شخص از آن حرف می زند. چه بوده است؟ یک لیوان مشروب؟ یک قرص؟ یک سیگار؟ یک فنجان قهوه؟
متأسفانه، کسی که ادعا می کند «هر وقت که بخواهم می توانم کنار بگذارم» اغلب در حال مبارزه ی ناموفقی در برابر عادتی خطرناک است. این شخص می تواند یک معتاد باشد.

اعتیاد چیست؟

اعتیاد مقوله ای بحث برانگیز است. تعریف اعتیاد، و نگرش به آن، در طی زمان، تغییرات شگرفی داشته است. این عقاید بر پایه ی باورهای شخصی، تجربه هایی از دوستان و خانواده، یا مشاهده ی زندگی مشقت بار بعضی ورزشکاران، موسیقیدان ها، یا هنرپیشه های مشهور ایجاد شده اند. به رغم پیشرفت های چشم گیر اخیر در پژوهش و شناختن اعتیاد، هنوز هم در این که اعتیاد دقیقاً چیست، جای بحث باقی مانده است. دانشمندان و پژوهشگران در معیارهای قضاوت درباره ی اعتیاد اختلاف نظر دارند و در مورد بهترین شیوه ی مبارزه با اعتیاد و درمان آن نیز دارای دیدگاه های متفاوتی هستند. آنان حتی درباره ی این که کدام مواد یا فعالیت ها به لحاظ تکنیکی اعتیادآور محسوب می شوند، اختلاف نظر دارند.
در این مقاله، از اعتیاد به عنوان وابستگی ویژه به داروها یا مواد مختلف دیگر، سخن خواهیم گفت. بیشتر بحث ما درباره ی اثرات زیان باری که در این مواد بالقوه اند، متمرکز می شود. این اثرات پس از مصرف طولانی مدت بروز می کنند. فعالیت های دیگری - مانند استفاده ی بیش از اندازه از اینترنت، قماربازی، خوردن یا خرید کردن - اغلب نوعی اعتیاد محسوب می شوند، اما موارد نام برده بیشتر به صورت نوعی رفتار بی اختیار یا وسواسی (compulsive or obsessive bahaviors) مورد بررسی قرار می گیرند. در زیاده روی کردن در چنین فعالیت هایی ممکن است همان ناحیه هایی از مغز، مؤثر باشند که در اعتیاد دارویی دخالت دارند، اما این ارتباط هنوز ثابت نشده است.
بنابراین، اعتیاد چیست؟ را با طرح اختلاف نظرها درباره تعریف اعتیاد آغاز می کنیم. با این که تقریباً همه، در این باره که بیوشیمی بدن، در اعتیاد نقشی کلیدی ایفا می کند، اتفاق نظر دارند، کارشناسان با توجه به میزان اهمیتی که به شرایط زیستی بدن می دهند به دو گروه تقسیم می شوند. گروه نخست معتقد است که اعتیاد را می توان بیشتر نوعی بیماری زیست شناختی دانست. در حالی که گروه دوم اعتقاد دارد که اعتیاد عمدتاً یک مشکل رفتاری آموختنی است.

اعتیاد به عنوان نوعی بیماری

اعتقاد به بیماری بودنِ اعتیاد بدین معنی است که با هر بیماری دیگری که می تواند بدن را مبتلا کند قابل مقایسه است - مانند سینه پهلو، سرطان، آبله مرغان. چنین بیماری هایی بر سلول های بدن ما اثر می گذارند و لازم است که با دارو و شیوه های دیگر درمان شوند و درست همان طور که در میان دوره ی آبله مرغان، کسی نمی تواند بگوید، «خارشم تمام شده؛ تا دو ساعت دیگر دانه هایم می روند!» یک معتاد هم نمی تواند به صرف تصمیم گیری، مصرف مواد اعتیادآور را متوقف کند. هنگامی که بدن شخصی به ماده ی اعتیادآور را متوقف کند. هنگامی که بدن شخصی به ماده ی اعتیادآوری وابسته می شود، میل غیرقابل کنترلی برای مصرف آن ماده به وجود می آید - پیام این میل را، مغز درست مانند پیام گرسنگی و تشنگی به بدن می فرستد.
بعضی از مردم خیال می کنند که معتادان ضعیف یا احمق اند. افرادی که اعتیاد را نوعی بیماری زیست شناختی می دانند، می گویند یک معتاد کنترل بدن خود را که شامل اراده و خودکنترلی است، از دست می دهد. طرفداران این عقیده، می گویند که معتادان برای بهبودی و به دست آوردن بار دیگر یک زندگی طبیعی، به دارودرمانی، مشاوره، و پرهیز کامل از مواد اعتیادآور نیاز دارند.

اعتیاد به عنوان رفتاری ارادی

اگرچه اغلب کارشناسان عقیده دارند شرایط زیستی و محیط شیمیایی بدن در اعتیاد نقش دارند، در این که، تا چه میزان این نقش ها به طور علمی اثبات شده اند، اختلاف نظر وجود دارد. بعضی از کارشناسان منکر این عقیده اند که اعتیاد نوعی بیماری است - آن ها می گویند این که اعتیاد را یک مشکل زیست شناختی بنامیم، مسئولیت کارهای یک معتاد را از دوش او برمی داریم. این کارشناسان اعتیاد را نوعی رفتار از سوی مصرف کننده ی مواد می دانند - گزینش مصرف مواد اعتیادآور - که یک شخص را به یک معتاد تبدیل می کند. این کارشناسان معتقدند که تغییر در محیط بیوشیمیایی مغز، عامل اعتیاد نیست.
مطابق این دیدگاه، بسیاری از معتادان (اگرچه نه همه ی آنها) قادرند بدون کمک پزشک، دارو درمانی، یا مشاوره، اعتیاد خود را کنار بگذارند، اگرچه انجام این کار واقعاً مشکل است.

بالاخره اعتیاد کدام است؟

مانند بسیاری از نظریه های موجود، احتمالاً واقعیت هایی درباره ی اعتیاد در عقیده ی هر دو طرف وجود دارد - مشکل می توان واقعیت مطلق و قطعی را شناخت. در این مقاله، رویکرد ما به اعتیاد عمدتاً به عنوان نوعی بیماری است که عامل آن دو چیز است: تحمل و وابستگی. در اعتیاد، شخص اغلب به اندازه ای از یک ماده ی اعتیادآور مصرف می کند تا محیط شیمیایی مغزش تغییر کند. هنگامی که محیط شیمیایی مغز تغییر کرد، ماده ی اعتیادآور بیشتر و بیشتری برای ایجاد همان اثر دلخواه، مورد نیاز خواهد بود (تحمل). در همان زمان که مغز مقادیر روزافزونی از ماده ی اعتیادآور را طلب می کند، مغز به این نیز می اندیشد که عملاً برای آن که بتواند زنده بماند به آن ماده نیازمند است (وابستگی). علاوه بر ایجاد تغییر در مغز، اعتیاد می تواند سبب تغییراتی در قسمت های دیگر بدن از جمله کبد، شش ها، یا قلب بشود. این تغییرات ترک اعتیاد را سخت تر می سازند.
اعتیاد چیزی بیشتر از تغییرات فیزیکی را، در یک معتاد موجب می شود و می تواند حتی سبب تغییرات روانشناختی نیز بشود. اعتیاد بدان علت که محیط شیمیایی مغز را تغییر می دهد، اغلب سبب ایجاد تغییرات شدیدی در شخصیت فرد می شود. معتادان اغلب، بدگمان (paranoid)، بسیار عاطفی و پرخاشگر می شوند و حتی اقدام به آدمکشی یا خودکشی می کنند. در بیشتر معتادان واقعی، اعتیاد محور همه چیز در زندگی آنان می شود. نیاز آنها به یک ماده ی اعتیادآور چنان قوی می شود که تمام افکار و انگیزه های فعالیت آنها را اشغال می کند. معتاد اغلب احساس می کند که در یک حالت ناراحتی ابدی سردرگم شده است - از درون بدنی به دام افتاده است که هرگز نمی تواند از آن چه می خواهد به حد کافی دریافت کند.

چه کسی می تواند معتاد شود؟

اعتیاد هیچ مرزی نمی شناسد. اشخاص مختلفی می توانند معتاد شوند. معتاد می تواند ثروتمند، تهیدست، تحصیل کرده، یا حتی پیرو جوان باشد. همه آمادگی برای معتاد شدن دارند؛ زیرا هر کس مغزی دارد که در اساس مشابه مغز دیگران کار می کند. مواد اعتیادآور، اغلب جنبه هایی از کنش مغز را که بر اجرای بعضی از اساسی ترین نیازهای ما نظارت دارند، تحت تأثیر قرار می دهند. این بخش ها در مغز هر انسانی وجود دارند. بنابراین، به جاست اگر بگوییم حال که مغزی دارید، استعداد معتاد شدن را هم دارید.
به یاد داشته باشید که معتادان می توانند در همه طبقات اجتماعی یافت شوند، از بزهکار خیابانی تا افسر پلیس، از ترک تحصیل کرده تا استاد دانشگاه، از خویشاوندان دور تا بستگان نزدیک شما، خواه همه این مطلب را باور داشته باشته باشید، خواه نه، احتمالاً حداقل یک شخص معتاد را می شناسید.
منطقی به نظر می رسد که بگوییم، رفتار یک مصرف کننده ی مواد در سوق دادن او به سوی کوره راه اعتیاد، نقش بسیار بزرگی ایفا می کند. درست همان طور که هر مصرف کننده ی مواد استعداد معتاد شدن دارد، استعداد معتاد نشدن را نیز دارد. تصمیم گیری مناسب اولیه، و تلاش شخص، این امکان را فراهم می سازند تا بسیاری از مردم بتوانند، پیش از آن که ماده ی اعتیادآور بدنشان را تسخیر کند، با اعتیاد مقابله کنند، البته در آغاز، بهترین شیوه برای پرهیز از اعتیاد، هرگز مصرف نکردن ماده ی اعتیادآور است.

شناسایی نشانه ها

تشخیص این که چه موقع شخصی (حتی خود شما)، معتاد شده است، آسان نیست. بسیاری از معتادان به خوبی خودشان و بقیه را گول می زنند، و باور دارند که «همه چیز تحت کنترل است.» اما در نهایت پنهان کردن بعضی از نشانه های بارز اعتیاد بسیار دشوار می شود مانند:
* مصرف مواد اعتیادآور حتی اگر مانع از انجام وظیفه در محل کار، مدرسه، یا خانه باشد.
* مصرف مواد اعتیادآور هنگامی که از نظر فیزیکی جان شما یا دیگران را به خطر بیاندازد، مانند نوشیدن مشروبات الکلی در حال رانندگی اتومبیل.
* بازماندن از کار، اخراج شدن از مدرسه یا محل کار به علت وابستگی به مواد اعتیادآور، اما ادامه دادن به مصرف آن مواد.
* مشاجره داشتن با والدین، دوستان، یا اشخاص دیگر بر سر مصرف مواد اعتیادآور.
* استفاده از موارد اعتیادآور به منظور تسکین فشار روانی یا اضطراب.
* مردود شدن یا فرار از مدرسه، محل کار، یا تعهدات دیگر به علت مواد اعتیادآور.
* کوشش برای ترک مواد اعتیادآور، اما نتوانستن.
* دزدیدن یا قرض کردن پول برای خریدن مواد اعتیادآور.
* نشان دادن رفتارهای غیرمتعارف، پیدایش تغییرات شخصیتی واضح، از جمله تندخویی، عصبانیت، بدگمانی، افسردگی شدید، یا تزلزل عاطفی. اگر شما، یا کسی که شما او را می شناسید، یکی از این الگوهای رفتاری را نشان دهد، باید در جستجوی کمک باشد. کمک می تواند از طرف اشخاص مورد اعتماد مانند پدر و یا مادر، پزشک، مبلغ مذهبی، مشاور و یا یک دوست باشد.
منبع مقاله :
پاپا، سوزان؛ (1385)، شگفتیهای مغز (اعتیاد)، ترجمه ی حمیرا ثقفی، تهران: مؤسسه فرهنگی فاطمی، چاپ اول