مؤلف: سوزان پاپا
مترجم: حمیرا ثقفی



 

 داروهای اعتیادآور و اثر آنها بر مغز

فرض کنید که کسی زنگ خانه ی شما را به صدا درمی آورد. یک یا دو زنگ کوتاه خبر مهمی را به شما می رساند؛ مهمان دارید. اما اگر نتوانید به سرعت به در برسید و میهمان ناشکیبایی کند و دکمه زنگ را پیوسته فشار دهد، آن وقت چه؟ آن صدای پیوسته اطلاع بیشتری نمی دهد؛ قبلاً هم می دانستید کسی پشت در است. در عوض، آن صدا از این پس تحریکی آزاردهنده است.
مواد اعتیادآور اثری مشابه بر مغزتان دارند. به طور عادی، گذر یک ناقل عصبی از میان دو نورون درست به اندازه ای طول می کشد که برای فرستادن اطلاعات کافی است. مواد اعتیادآور موجب می شوند که مدت زمان انتقال پیام شیمیایی از اندازه ی لازم درازتر شود. همان طور که صدای ممتد زنگ احتمالاً شما را از کوره به در می برد، پیام شیمیایی طولانی شده در اثر ماده ی اعتیادآور می تواند در مغزتان درک خوشایندی ایجاد کند. اما این پیام های غیرعادی ممکن است برای بدن زیان آور باشند. آن ها می توانند روند کنش های دستگاه عصبی را تغییر دهند - به ویژه قادرند در شیوه ای که ما با آن دنیای اطراف را حس و تفسیر می کنیم و به آن پاسخ می دهیم مداخله کنند. چنان چه در نظر داشته باشید که تا چه اندازه برای واکنش دادن به دنیای اطرافتان به حواس خود متکی هستید، خواهید فهمید که این نوع تداخل حسی می تواند بسیار خطرناک باشد.

دستکاری کردن دستگاه عصبی

مغز، مرکز دستگاه عصبی ماست، شبکه نورون ها مغز و بدن را قادر می سازند تا با محیط مرتبط شوند و به آن واکنش دهند. دستگاه عصبی دو بخش اصلی دارد. دستگاه عصبی مرکزی (central nervous system) که شامل مغز و نخاع است و مرکز کنترل بدن است. دستگاه عصبی محیطی (prepheral nervous system) که شامل همه ی عصب های دیگر است، و نورون های آن مغز و نخاع را به ماهیچه ها و غده ها مربوط می سازند. ایجاد تغییر در نحوه ی کنش این شبکه، تنها بر مغز اثر نمی گذارد؛ بلکه می تواند حس یا کنش همه ی اعضا را، از دست و پا گرفته تا اندام های داخلی مانند قلب و شش ها، تحت تأثیر قرار دهد.
نخستین وظیفه ی دستگاه عصبی حس کردن تغییرات است. مثلاً فرض کنید در یک شب تاریک و بارانی مشغول رانندگی هستید، در این موقع چیز بزرگی را می بینید که مثل برق به وسط جاده می پرد. در کمتر از ثانیه ای پی می برید که گوزنی جلوی چراغ اتومبیل تان خشکش زده است. بی آنکه آگاه باشید، مغز و بدنتان از پیش به این اضطرار بالقوه پاسخ داده اند. غده ی فوق کلیوی (adrenal gland) شما مقداری اپی نفرین (epinephrine) در خون آزاد کرده است. این هورمون سرعت ضربان قلبتان را می افزاید. سرعت تنفستان نیز افزایش می یابد. چشمتان کاملاً باز می شود. بی تأمل، محکم روی ترمز می زنید، اتومبیل با لغزیدن روی جاده در چند سانتیمتری گوزن می ایستد.
هنگامی که دستگاه عصبی تغییری را تشخیص می دهد، کنش دوم آن نیز فعال می شود: ادراک. مغز تغییرات را تفسیر و توجیه می کند. شما نه تنها تشخیص می دهید که چیزی سر راهتان در جاده است، بلکه می فهمید که آن چیز یک گوزن است. سپس پی می برید این امر به صورت بالقوه خطری جدّی را مطرح می کند.
کنش سوم دستگاه عصبی، پاسخ دادن است. با احساس «وضعیت اضطراری»، مغزتان به تمام قسمت های لازم بدنتان هشدار می فرستد، برای همین است که می توانید اغلب واکنش فوری نشان دهید. آدرنالین (adrenalin) ماده ی محرکی است که برای تأمین انرژی و قدرت فوق العاده ی ناگهانی در بدن، در موقعیت هایی که مغز فکر می کند زندگی به مخاطره افتاده، پیش بینی شده است. پایتان را روی پدال ترمز می کوبید. اتومبیل در همان لحظه می ایستد و شما - و گوزن - نجات می یابید.
این سه نوع کنش دستگاه عصبی - حس کردن، درک کردن، و واکنش دادن - در هر دقیقه از روز و به درجات گوناگون، به طور لحظه ای رخ می دهند. در اغلب موارد، حتی از این که چنین فرایندهایی در جریان اند، آگاه نمی شویم. هنگامی که مواد اعتیادآور به دستگاه عصبی وارد می شوند، سرعت و فرایند طبیعی حس کردن، درک کردن، و پاسخ دادن تغییر می کند. گاهی سرعت افزایش می یابد، و گاهی به طور شگرفی کُند می شود. در هر صورت، پیامدهای آن ها بالقوه خطرناک اند. برای لحظه ای الکل را در نظر بگیرید. الکل، به عنوان یک کُندساز، فرایندهای حس کردن، درک کردن، و واکنش دادن را در دستگاه عصبی آهسته می کند. اکنون همان داستان رانندگی و برخورد با گوزن را در نظر آورید. اگر تأخیری در توانایی حس کردن آن که گوزنی به میان جاده پریده است رخ دهد، چه می شود؟ و نیز اگر هشدار مغزتان کمی دیرتر پیامی به قلب، شش، چشم، و پایتان بفرستد، چه خواهد شد؟ و اگر پایتان زمانی کمتر از یک ثانیه در رسیدن به پدال ترمز تأخیر داشته باشد، آن وقت چه خواهد شد؟

رساندن دارو به مغز

در درجه ی اول، باید بدانیم که چگونه مواد شیمیایی، به مغز می رسند؟ به منظور آن که داروی اعتیادآوری بر بدنتان اثر کند، باید به نورون ها برسد. تنها راه به سوی نورون ها از طریق گردش خون است. شیوه های گوناگونی برای رساندن دارو به درون خون وجود دارند.
هنگامی که دارویی بلعیده می شود، از پوشش معده و روده، به گردش خون وارد می شود. این شیوه که احتمالاً متداولترین راه جذب داروهاست، کندترین و کم بازده ترین راه رساندن دارو به مغز نیز است.
بسیاری از مواد اعتیادآور با دفاع طبیعی دستگاه گوارش، که تا اندازه ای مواد غذایی مفید را از فرآورده های زاید یا مواد زیان آور «جدا می کند»، از دست می روند. در این شیوه سرعت رسیدن ماده ی اعتیادآور به خون به وجود غذا در معده وابسته است زیرا بودن غذا در معده سرعت جذب را کاهش می دهد. مصرف ماده ی اعتیادآور از طریق دستگاه گوارش، برای یک دوره ی درازمدت، می تواند به تمام اندام های طول مسیر آسیب برساند. مثلاً اشخاصی که در مصرف الکل زیاده روی می کنند، اغلب مستعد بیماری های کبدی هستند، زیرا حذف مواد خطرناک از خون وظیفه ی کبد است.
چون معده در جذب ماده ی اعتیادآور ناحیه ی نسبتاً ناکارآمدی است، مصرف کنندگان مواد اعتیادآور و معتادان معمولاً روش های دیگری را به کار می بندند. در بافت مخاطی دهان و بینی، سطح پوست نازکتر و چسبنده تر است و رگ های خونی به پوست بسیار نزدیک اند، بنابراین جذب مواد شیمیایی نسبتاً سریع است. توتون و کوکائین، دو ماده ی اعتیادآوری هستند که جذب آن ها از دهان و بینی رایج است. راه کوتاه دیگر به دستگاه گردش خون، از مسیر شش هاست. این روش جذب به وسیله ی اشخاصی که سیگار می کشند به کار برده می شود. مقدار زیاد نیکوتین از سیگار، THC از ماری جوانا، یا کوکائین از کرک (crack)، در ظرف چند ثانیه از پوشش درونی شش ها به مغز برده می شوند. علاوه بر خطرات خود مواد اعتیادآور، در اشخاصی که این مواد را بدین شیوه ها مصرف می کنند، خطر سرطان دهان، بینی، گلو و شش نیز افزایش می یابد.
سریع ترین - و خطرناکترین - راه رساندن یک ماده ی اعتیادآور به درون گردش خون، تزریق مستقیم آن با سرنگ و سوزن است. مواد اعتیادآور تزریق شده به جریان خون، حتی قبل از رسیدن به مغز، در قلب توقف دارند. همین اثر به تنهایی می تواند موجب مرگ فوری معتاد شود. همچنین در اثر استفاده از سوزن آلوده و روش تزریق نامناسب (اگر هوا وارد رگ شود، کشنده است) سلامتی این افراد به خطر می افتد. خطر بزرگ دیگری که در تزریق مواد اعتیادآوری مانند هروئین وجود دارد، آن است که چون همه ی مقدار دارو یک دفعه به دستگاه گردش خون وارد می شود، به آسانی می تواند عوارض مصرف بیش از حد دارو را پیش بیاورد. اُوِردوز (overdose) دارو، ناقل های عصبی را به سرعت تحت تأثیر قرار می دهد، و وقتی این مواد مغز را فرابگیرند، کنش های ضروری بدن - مانند تنفس - متوقف خواهند شد.
لحظه ای که داروی اعتیادآوری به دستگاه گردش خون وارد شده، و به وسیله ی خون به مغز برده می شود، ناحیه های مختلف دستگاه عصبی، از جمله چرخه ی لذت را تحت تأثیر قرار خواهد داد.

شیمی چرخه ی لذت

داروهای اعتیادآور روانگردان شیوه ی به کار رفتن ناقل های عصبی را در نورون های مربوط به چرخه ی لذت تغییر می دهند. بسیاری از ناقل های عصبی با ورود داروهای اعتیادآور به مغز فعال می شوند. به ویژه، دوپامین (dopamine)، که عمده ترین پیام رسان شیمیایی (ناقل های عصبی) در چرخه ی لذت به نظر می رسد.
نورون ها همواره در حال کارند - جریان ثابتی از ناقل های عصبی در سیناپس ها وجود دارد. این جریان ثابت، در مورد دوپامین، می تواند بخشِ ذاتی خلق و خوی شما باشد. هنگامی که واقعاً احساس خوبی دارید، جریان دوپامین افزایش یافته است. در حقیقت، برخی از پژوهشگران مغز عقیده دارند که افسردگی ممکن است به علت کمبود دوپامین باشد. در مغز مصرف کنندگان مواد اعتیادآور، وجود بی نظمی هایی در گیرنده های دوپامین و تراز دوپامین متداول به نظر می رسد.
بعضی از مواد اعتیادآور مانند هروئین و اِمفیتامین ها، سبب می شوند که مغز دوپامین بیشتری تولید کند. این امر سبب افزایش ناگهانی و ارسال پیام های ویژه ای به گیرنده های عصبی، به خصوص در چرخه ی لذت می شود. آیا مثال زنگ در را که در آغاز آمده بود به یاد دارید؟ فرض کنید که زنگ در، ناگهان صدایی به بلندی صدای هواپیمای جت ایجاد کند. این امر همانند اثری است که هروئین و مواد اعتیادآور مشابه، برگیرنده های دوپامین می گذارند. مواد اعتیادآور دیگری، مانند کوکائین، فرایند جذب مجدد را مختل می کنند. طی فرایند جذب مجدد، پس از آن که پیامی فرستاده شد، دوپامین جذب شده و از توقف پیام روی گیرنده ها پس از انتقال اولیه ی پیام جلوگیری می شود - اختلال حاصل بی شباهت به این نیست که شخصی که پشت در است انگشت خود را از روی زنگ برندارد، حتی پس از آنکه به در زدنِ او پاسخ داده اید. نیکوتین به هر دو شکل گفته شده بر دوپامین اثر می کند؛ یعنی سبب افزایش تولید دوپامین می شود و در عین حال، جذب مجدد دوپامین را کند می سازند. مغز که همیشه افزایش غیرمعمول دوپامین در چرخه ی لذت را به عنوان یک چیز خوب درک کرده است، فریب می خورد و درک خوبی در آن ایجاد می شود، اگرچه این آثار برای تن و روانتان خطرناک اند. چون مغز شما درک هر «چیز خوب» را با «رسیدن به حداکثر مقدار ممکن از آن چیز خوب» برابر می شمرد، نیکوتین و مشتقات آن بی نهایت اعتیاد آورند.

ایجاد اعتیاد مستلزم مرور زمان است

اعتیاد سبب می شود که ساختار سیناپس و شکل سلول های عصبی تغییر یابد. بسیاری از مواد اعتیادآور، با تکرار مصرف - به وسیله ی معتاد - ساختار نورون ها را برای همیشه تغییر می دهند. این تغییر فیزیکی شیوه ی ارتباط نورون ها را برای همیشه تغییر می دهند. این تغییر فیزیکی شیوه ی ارتباط نورون ها با یکدیگر را دگرگون می سازد. از آن جا که شبکه های سلول های عصبی (که از نورون ها ساخته می شوند) عمل مغز را - که به ترتیب شامل کنترل حس، رفتار، و پاسخ به محیط است - کنترل می کنند، هر تغییری در نورون ها باعث تغییر در تن و روان خواهد شد.
در بیشتر موارد، اعتیاد یک شَبِه رخ نمی دهد. این تغییرات مستلزم مرور زمان و تکرار مصرف یک ماده ی اعتیادآور است. اغلب هیچ کس در نخستین دفعه ای که سیگار می کشد،‌ الکل مصرف می کند، یا یک فنجان قهوه می نوشد، معتاد نمی شود. اما، پژوهشگران عقیده دارند، بعضی از مردم از نظر زیست شناختی برای معتاد شدن آماده تر از دیگران اند. بسته به ویژگی های بدن هر شخص، اعتیاد او به مواد، می تواند پیشرفت بسیار متفاوتی داشته باشد.
** توضیح تصویر:
اعتیاد سبب تغییر شکل سلول های عصبی می شود، گاهی همیشگی است.

آیا خود بدن هم ماده ای مشابه مواد اعتیادآور تولید می کند؟

اغلبِ مواد اعتیادآور به صورت غیرمستقیم روی گیرنده های عصبی عمل می کنند؛ این مواد نورون ها را تحت تأثیر قرار می دهند، تا آن نورون ها، ناقل های عصب را آزاد کرده، به سوی گیرنده هایشان روانه کنند. در سال 1973 دکتر کاندیس پرت (Dr. Candace Pert) و دکتر سولومون اِسنایدر (Dr. Soloman Snyder) به کشف مهمی دست پیدا کردند. آن ها دریافتند که مواد مخدر افیونی مانند مرفین، چون خودشان مستقیماً گیرنده های عصبی مغز را اشغال می کنند، باعث حذف ناقل عصبی «میدِلمن» (middleman) می شوند!
از آن جا که گیرنده ها به قفل هایی شباهت دارند که تنها کلید آن ها، ناقل های عصبی اند، دانشمندان فرض کرده اند که مواد افیونی بایستی به بعضی از ناقل های عصبی آن قدر شباهت داشته باشند که گیرنده ی مربوط به آن ناقل عصبی با پذیرفتن ماده ی اعتیادآور افیونی به جای ماده ی شیمیایی خود بدن، اِشغال می شود. پژوهش بعدی این واقعیت را ثابت کرد: بدن خودش ناقل های عصبی مخدری، به نام اندورفین ها (endorphins) و انکفالین ها، (enkephalins) می سازد اندروفین از عبارت «مرفین درونی» مشتق شده و انکفالین به معنی «درون سر» است. خانواده ی اندروفین / انکفالین، همان گونه که از نامش برمی آید، دستگاه طبیعی کنترل درد در بدن است. چنین ناقل های عصبی هنگامی آزاد می شوند که بدن تحت فشار روانی یا آسیب دیدگی شدید، قرار می گیرد.
همچنین این عقیده مطرح است که اندروفین ها پس از دوره های طولانی تمرینات ورزشی نوعی سرخوشی را که به «نشئه ی دونده» معروف است، سبب می شوند. چرا؟ احتمالاً بدن در حال پاسخ دادن به چیزی است که خود آن را به عنوان خطر تفسیر می کند (فشار بدنی یا شاید، درد واقعی ناشی از تمرینات طولانی). چون بدن، نظام مسکن طبیعی درد خود را فعال می سازد، به شما برای ادامه دادن به تمرینات ورزشی کمک می شود (و از «خطر» به معنای بالا در امان می مانید).
منبع مقاله :
پاپا، سوزان؛ (1385)، شگفتیهای مغز (اعتیاد)، ترجمه ی حمیرا ثقفی، تهران: مؤسسه فرهنگی فاطمی، چاپ اول