به کوشش: رضا باقریان موحد




 

یا مُبسماً یُحاکِی دُرجاً مِن اللّآلی *** یا رب چه در خور آمد گردش خط هلالی
حالی خیال وصلت خوش می دهد فریبم *** تا خود چه نقش بازد این صورت خیالی
می ده که گر چه گشتم نامه سیاه عالم *** نومید کی توان بود از لطف لا یزالی
ساقی بیار جامی و ز خلوتم برون کش *** تا در به در بگردم قلّاش و لاابالی
از چار چیز مگذر گر عاقلی و زیرک *** امن و شراب بی غش، معشوق و جای خالی
چون نیست نقش دوران در هیچ حال ثابت *** حافظ مکن شکایت تا مِیْ خوریم حالی
صافی است جام خاطر در دور آصف عهد *** قُم فَاسقِنی رَحیقاً اَصفی مِنَ الزَّلالِ
المُلکُ قَد تَباهی مِنْ جِدّه و جِدّه *** یا رب که جاودان باد این قدر و این معالی
مسند فروز دولت کان شِکوه و شوکت *** برهان ملک و ملت بونصر بوالمعالی


1. ای محبوبی که لب و دهان تو از صندوقچه ی مروارید زیباتر است! خدایا! آن خطّ هلالی بر گرد آن چه زیبا و برازنده است.
2. ای معشوق! اکنون خیال وصال تو به خوبی مرا فریب می دهد تا ببینیم سرانجام این تصویر خیالی چه نقشی را بازی می کند.
3. شراب بده که اگر چه به گناهکاری و بدنامی رسوای عالم شدم، ولی کی می توان از لطف و بخشایش ازلی خداوند ناامید شد؟
4. ای ساقی! جام شرابی بده و مرا از گوشه تنهایی و عزلت بیرون بیاور تا آواره و سرگردان مانند مردم خراباتی و رسوا به هر سو بروم.
5. اگر عاقل و دانا هستی، از چهار چیز چشم پوشی مکن:عافیت، شراب خالص، معشوق زیبا و جای خالی از اغیار.
6. از آنجایی که رویدادهای روزگار در هیچ حالی ثابت نیست؛ پس ای حافظ! گله مکن و بگذار تا شراب بنوشم.
7. در زمان آصف دوران، دل و اندیشه ام مانند جام شراب صاف و روشن است؛ پس ای ساقی! برخیز و شراب پاک تر از آب زلال را به من بنوشان.
8. پادشاهی و مملکت از بزرگی و کوشش او فخر و مباهات می کند. خدایا! این منزلت و شرف ها پیوسته برقرار باد.
9. خواجه برهان الدین ابونصر فتح الله، دلیل محکمی برای مملکت و دین و روشنی بخش تخت دولت و معدن بزرگی و عظمت است.

منبع مقاله :
باقریان موحد، رضا؛ (1390)، شرح عرفانی دیوان حافظ بر اساس نسخه دکتر قاسم غنی و محمد قزوینی، قم: کومه، چاپ اول