نویسنده: سعید عابدپور




 

مارشال هاجسن، مورخ برجسته فرهنگ و تمدن اسلامی است. مهم ترین پژوهش این مورخ برجسته، اثر سه جلدی وی تحت عنوان «سفر پرمخاطره اسلام، تفکر و تاریخ» است. دو جلد نخست، در حیات این مورخ و جلد سوم پس از فوت ناگهانی وی در سال 1968 میلادی، منتشر گردید. آلبرت حورانی جلد نخست این مجموعه را با مقدمه ابن خلدون قابل مقایسه می داند، اثری که در برگیرنده روش تاریخ نگاری و فلسفه تاریخ این مورخ بزرگ است.
روش هاجسن در تاریخ نگاری، دیدگاهی وحدت گرا به تاریخ جهان است. از نظر هاجسن، تاریخ غیرغربی و یا تاریخ غربی وجود ندارد، تاریخ یک مجموعه و یک کل است ک همه با یکدیگر در ارتباط و از طریق ارتباط با یکدیگر قابل فهم اند. دیدگاه او برای نخستین بار، زمانی که 19 ساله بود در مقاله ای تحت عنوان «تاریخ جهان و چشم انداز جهان» منتشر شد. این دیدگاه، اساس روش و مطالعات تاریخی او در 40 سال بعد بود.
هاجسن معتقد بود توانایی و خلاقیت افراد به تغییر واقعیت ها و شرایط جمعی می انجامد. تفکر «اقلیت خلاق» از نظر هاجسن، تعلق به طبقه یا گروه خاصی ندارد، ولی دارای یک شکل عقلانی و اجتماعی مستقل است. اقلیت خلاق، تنها گروهی است که تأثیر عمیق فرهنگی بر جامعه و تاریخ می گذارد. هاجسن به بررسی تأثیر فرهنگ عالی اسلام و فرهنگ عالمان آن بر تاریخ جهان پرداخته و نقش توده های مردمی را در هسته تمدن اسلامی برجسته و مهم می داند؛ بار و کشش تمدن ها بر دوش توده های مردم است.
نگاه انتقادی او به مکتب تاریخ نگاری و فلسفه تاریخ ایده الیستی آشکار است. از نظر هاجسن، مشکل بسیاری از مورخین این است که از دیدگاه هگلی شروع به نگارش تاریخ می کنند، آنها تاریخ را به عنوان داستان پیشرفت و تکامل مطالعه می کنند؛ داستانی که با غرب آغاز می شود و به شکل نارسایی، بیانگر تفکر اروپامداری است، اروپایی که خود را منشأ تاریخ جهان می داند. او باور داشت، از نظر معرفت شناسی، شناسایی تمامی آثار مؤلفین، ضروری است. تاریخ نگار باید بدون تعهد دینی، مارکسیستی و غرب گرایانه به نگارش تاریخ بپردازد. غرب گرایان از دیدگاه وی «آنهایی که بیش از همه از فرهنگ غرب حمایت می کنند، فرهنگ غربی را یکپارچه و یا حداقل مناسب ترین جایگاه ارزش های آزادی و حقیقت می بینند».
مورخی که خود را از قبل متعهد به چیزی می داند، در نگارش تاریخ و برای تحلیل حال، آنجا از گذشته استفاده می کند که داری معنی باشد. او معتقد بود، مورخ با نگاه منظم و اعتماد به نفس از ظرف محدودیت های فردی فراتر می رود. او بایستی نقش تفکرات پیشین را به حداقل برساند. هاجسن قبول داشت که نمی توان بدون پیش داوری و بدون اندیشه پیشین به تاریخ نگریست. این کار غیرممکن است پیش داوری و یا نگاه متعهدانه، فهم ما را افزایش می بخشد، ولی در عین حال اطمینان داشت که نگارش تاریخ انسانی امکان پذیر و سودمند است.
از نظر هاجسن، تمدن یک اصل سازماندهی است ولی واقعیت سعی در تقلیل آن اصل دارد. جوامع هیچگاه بسته نیستند و در آنها همواره نوعی از فعالیت وجود دارد که به شکلی با سنت اصلی تمدن در ارتباط است. سنت های نوشتاری مختلف در درجات متفاوتی در جوامع وجود دارد. آنچه در تمدن اسلامی مشاهده می کنیم، چند زبانی و چند فرهنگی است که همیشه تا حد معینی وجود داشته است. هاجسن بر آن است هر تمدنی اساس و جوهری دارد که از طریق مطالعه «کتاب های بزرگ» در هر تمدنی امکان پذیر است. رهیافت او در سراسر دوره سه جلدی سفر پرمخاطره اسلام، دیده می شود.
یکی از دستاوردهای شناخت شناسی او نگاه انتقادی است که به «عربی گرایی» در تاریخ اسلام دارد. عربی گراها، هر نوشته ای را که در تاریخ اسلام به زبان عربی نگاشته شده است، دستاورد فرهنگ عربی می دانند. ولی سرزمین های اسلامی، چند ملیتی و چند فرهنگی بودند و اسلام با خود فرهنگی جهانی آورد. نخبگان فرهنگی با بیش از یک زبان آشنا بودند و مسأله مهم تر این که بسیاری از آثاری که به زبان عربی باقی مانده، توسط دانشمندان غیر زبان عرب زبان نوشته شده است.
انتقاداتی که هاجسن از تفکر اروپامداری داشت، باعث شده تا نوینسدگانی چون برنارد لویس، او را اسلام گرا بنامند. او نظریه مدرنیسم را در دهه 1950 زیر سؤال برد و از غرب گرایان به دلیل نگاه غیرواقعی به تاریخ جهان، سخت انتقاد کرد.
روش هاجسن در نگارش اثر سفر پرمخاطره اسلام، تأکید عمده بر روندها و جریان های سیاسی و فرهنگی و تمدنی است. او مشخصاً بین اسلام، به عنوان مقوله تمدنی، با اسلام به عنوان ایمان و تفکر دینی، در مطالعه تاریخی تفاوت می گذارد و در این کتاب به اسلام به عنوان تمدن و فرهنگ می پردازد. با این وجود، مطالعه او بدون گریز به مسائل و مبادی دینی نیست و همچنان که خود او نیز معترف، است به دشواری می توان خط مرزی مشخصی بین این دو ایجاد کرد. ولی آن چه مهم است، ولی از نظر تمدنی اسلام را می شناساند.
هاجسن در ایران نامی آشنا است و پیش تر، از او آثاری به فارسی ترجمه و منتشر شده است؛ ولی به نظر می رسد بدون ترجمه این اثر، نمی توان به تفکر و تاریخ نگاری هاجسن اطلاع و آگاهی دقیق یافت. سهم آگاهی ما از تمدن اسلامی در مرحله نازلی است و ترجمه منابع اصیل و مطالعات برجسته، نخستین گام در بازسازی آگاهی تاریخی ما نسبت به خویش است.
منبع مقاله :
کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 108-109، صص 68-67