خراسان بزرگ پس از نادر
درآمد:
کتاب تاریخ احمدشاهی شرح زندگانی نخستین فرمانروایی افغانستان، احمد خان ابدالی درّانی از زمان تلاش های اولیه وی در سپاه نادر برای رسیدن به قدرت تا زمان مرگ است، که به دستور خود او توسط محمودالحسینی ابن ابراهیم جامی به رشته ی تحریر کشیده شده است.هنگامی که نادرشاه افشار در 11 جمادی الاخر 1160 در خبوشان به قتل رسید، سپاهیانش که ترکیبی از تیره ها و طوایف گونه گون بودند، خزانه ی نادری را غارت کردند و در رقابت برای به دست گرفتن قدرت، هر یک به سویی گسیل شدند، در این میان افغانان سپاه نیز مستثنی نبودند.
احمدخان سدوزائی ابدالی که رئیس شاخه سدوزائی سپاه نادر بود و بعدها به درّانی شهرت یافت، در تاراج خزانه و حرم فرمانروای خویش،توانست الماس کوه نور را نصیب خود کند و سپس همراه سایر افغان ها رهسپار قندهار گردد.
در شورایی که در رجب 1160 در نادرآباد قندهار تشکیل شد، احمدخان با وجود مخالفت ها و رقیبان سرسخت، به عنوان حاکم قندهار و رئیس خوانین افغان انتخاب گردید و تلاش های خود برای به دست گرفتن قدرت در ایران شرقی را آغاز کرد. مورخان افغان شبه قوریلتای نادرآباد(1) را آغاز سلطنت سلسله درّانی می دانند.
احمدخان در تلاش برای تثبیت حکومتش، با دو مشکل اساسی روبه رو بود: نخست عدم اطاعت خوانینی که پیشتر اغلب مقامی بالاتر از وی داشتند و دوم مشکلات مالی. ورود محصلان مالیاتی نادر که بی خبر از مرگ او، در راه رسیدن به دربار نادری به قندهار رسیده بودند، مشکلات مالی وی را حل کرد، او با طلاهای به دست آمده به نام خود سکه ضرب کرد، حقوق معوقه سپاهیان را پرداخت نمود و با محبوبیتی که در میان سپاه به دست آورده بود، راهی سرکوب خوانین طاغی شد. احمدخان نخست شورش خوانین حوزه قندهار را سرکوب کرد و توانست نورمحمدخان علیزائی (2) را مطیع خویش سازد.
وی سپس در تعقیب ناصرخان(3)، توانست غزنین، کابل و پیشاور را تصرف کند، عدم مقاومت ناصرخان در برابر خان درّانی و فرار مداوم او از برابر سپاهیان، موجب شد تا راه رسیدن احمدخان به سوی لاهور نیز گشوده شود. احمدخان توانست لاهور را نیز متصرف شود و اکنون دهلی پیش روی وی قرار داشت.
در این زمان خبر رسید که سپاه محمدشاه گورگانی به فرماندهی احمدشاه پسر پادشاه گورکانی و قمرالدین وزیر، به قصد سرکوب وی عازم لاهور هستند، احمدخان که راه بازگشت نداشت، خود را برای مقابله با قوای هند آماده کرد، اما سپاه افغان به دلیل ناکارآزمودگی در استفاده از توپخانه شکست خورد و بر اساس منابع افغان، قرارداد صلح امضا شد و رود سند به عنوان مرز میان قلمرو حکومت احمدخان و محمدشاه تعیین گردید، خان درّانی نیز راهی قندهار شد.
پس از شکست احمدخان در لاهور، خبر رسید که عده ای از خوانین افغان در توطئه ای قصد دارند تا ضمن اظهار انقیاد به شاهرخ میرزای افشار، احمدخان را به قتل رسانند، خان درّانی که از این نقشه مطلع شده بود، توانست بر آن پیشی جوید و در اطراف قندهار آنان را به قتل رساند.
در سال 1163، احمدخان که از یکسو از خطر مخالفان داخلی آسوده خاطر شده بود و از دیگر سوی اوضاع خراسان را آشفته می دید، در اندیشه شد تا شکست لاهور را در خراسان جبران کند و از همین روی روانه ی محاصره هرات شد، قوای مدافع شهر که گرفتار قحطی بودند، خیلی زود تسلیم سپاه خان درّانی شدند، هرات سقوط کرد و راه پیشروی به سوی مشهد گشوده شد، اما تصرف مشهد ناکام ماند و احمد خان راهی محاصره نیشابور گردید، محاصره این شهر بی نتیجه بود و خان درّانی به ناچار به قندهار بازگشت و چند ماه بعد عازم لشکرکشی به هند شد و این بار توانست شکست پیشین خویش را جبران نماید.
در همین زمان (سال 1165) خبر رسید که قندهار توسط خان خانان تصرف شده است، به قندهار بازگشت تا مرکز حکومتش را از تصرف درآورد و پس از میان برداشتن خان خانان بار دیگر فرصتی برای لشکرکشی به هند یافت که این بار نیز با چند پیروزی نظامی همراه شد.
احمدخان دو بار دیگر در سال های 1167 و 1184 قصد تصرف خراسان را کرد، که هر دو بار چهار ماه محاصره ی مشهد به طول انجامید، بار نخست شکست خورد و دومین بار در حالی که نصرالله میرزا از درِ اطاعت درآمده بود، خان درّانی که می دانست ادامه حضورش موجب شکست وی خواهد شد، خراسان را ترک کرد. وی یک بار نیز در سال 1171، عازم هند شد و توانست بر دهلی غلبه یابد.
خان درّانی دو سال آخر زندگی خویش را با رنج بیماری سپری کرد و سرانجام در دوم ربیع الاول سال 1186 پس از لشکرکشی های طولانی به شرق و غرب افغانستان بر اثر جذام درگذشت و در باغ روضه احمدشاهی در قندهار به خاک سپرده شد.
درباره ی مؤلف:
اطلاعات ما درباره ی محمود الحسینی ابن ابراهیم جامی بسیار اندک است و محدود می شود به همان مختصری که وی در دیباچه ی کتابش آورده است، وی احتمالاً متولد تربت جام خراسان بوده است، و نه چنان که دوست مراد سید مرادوف در مقدمه ی خویش می نویسد اهل جام شیراز یا هرات.(4)چنان که از متن کتاب برمی آید، احمدخان درّانی پس از رسیدن به فرمانروایی، درصدد برمی آید تا مورخی را برای ثبت وقایع دربارش استخدام کند، وی که در عداد سپاهیان نادر بوده است و شیوه ی کار میرزا مهدی خان استرآبادی مصنف کتاب تاریخ نادرشاهی را می پسندیده، محمدتقی خان شیرازی(5) را مأمور می کند تا منشی سخن سنجی همچون استرآبادی برای ثبت وقایع دربار خان درّانی بیابد که وقایع را به «عبارات واضح، مبرّا از اغراق و مضامین رنگین لایح خالی از اغلاق، بر صفحه بیان تواند نگاشت».(6) منشی جامی از منشیان دربار نادری بوده و «مخدومی اوستادی میرزا مهدی خان استرآبادی»(7) را کرده بود، اما «به سبب حوادث روزگار، گوشه نشینی و عزلت اختیار کرده، مشغول عبادت معبود حقیقی»(8) شده بود، محمدتقی خان شیرازی در سال 1166(یا 1167) پس از فتح مشهد، توسط سپاهیان احمدخان، به منشی جامی معرفی می شود و شیوه ی کار وی مقبول طبع احمدخان واقع می گردد. جالب این که منشی جامی که به شاگردی استرآبادی افتخار می کند، خود را برتر از استاد خویش می انگارد و از قول محمدتقی خان شیرازی می نویسد: «بلکه مطلب را ازو بهتر و رنگین تر می نویسد و در مدعانویسی ید بیضاء می نماید».(9)
منشی جامی احتمالاً تا زمان مرگ احمدخان در خدمت وی بوده و کتاب تاریخ احمدشاهی را اندکی پس از مرگ وی به پایان برده است. در انتهای کتاب مرثیه ای هست که به قلم محمداسماعیل فرزند منشی جامی نگاشته شده و می تواند شاهدی بر این مدعا باشد که منشی جامی اندکی پس از مرگ احمدخان دارفانی را وداع گفته است.
منشی جامی همانند بسیاری دیگر از مورخان درباری، هر فرصتی را برای مدح فرمانروای خویش مغتنم می شمارد و در بسیاری از موارد از طریق معدلت خارج می شود و چاپلوسی و تملق چنان پیشه می کند که گاه مهوع و مضحک به نظر می رسد، به طور مثال در ذکر شکار رفتن احمدخان چنین می نگارد: «چون با کوکبه عظمت و جاه بر ساحت نخجیرگاه سایه گستر گردید، وحوش و طیور آن وادی از فرط بهجت و شادی در پوست نمی گنجیدند و سرها به طریق نیاز پیش آورده، به ذوق قربان شدن دویدند».(10)
به همین طریق، مخالفان احمدخان را یا محکوم به ناسپاسی و نمک به حرامی می کند یا متهم به نادانی و نخوت. چنان که می نویسد: «چون تراکم بخار نخوت و نادانی، چراغ عقل و خرد علی محمدخان خوکیانی صوبه دار ملتان را در فانوس دماغ فرونشانیده بود، آن تیره بخت ابدی به مقتضای ضلالت و بی خردی، نسبت به طایفه جلیله سدوزیی سکنه ملتان بی حرمتی کرده...»(11)
هر جا مخالفتی از سوی خوانین صورت می گیرد، به درستی توضیح داده نمی شود و هر جا شکستی دامنگیر احمدخان می شود، مقصر ضعف سرداران و توطئه ی مخالفان است و نه سوء تدابیر خان درّانی و بالعکس هر کجا، لیاقت و کاردانی از اطرافیان احمدخان دیده می شود، این لیاقت به خود وی نسبت داده می شود.
اهمیت تاریخی کتاب:
1-تاریخ احمدشاهی چنان که پیشتر نیز گفته شد، به دستور خود احمدخان به رشته تحریر درآمده است و تاریخ نخستین پادشاه سلسله درّانی است. این کتاب به مانند هر تاریخ فرمایشی دیگری، مرزهایی برای گفتن و ناگفتن دارد، بایدها و نبایدهایی که تنها مختص این اثر نیست، اما منشی جامی همانند هر مورخ درباری دیگری این فرصت را داشته که شاهد عینی بسیاری از وقایعی باشد که به ثبت رسانده است، چنان که خود وی می نویسد: «محاربات و فتوحات خاقانی که... همگی را به رأی العین مشاهده کرده ام، به قید تحریر و تسطیر می آورم و بر مقدماتی که خود اطلاع ندارم، از مردم صداقت کیش صحیح القول تحقیق نموده، در سلک تسوید می کشم».(12) و چنان که از همین جملات وی برمی آید، منشی جامی شاهد تمام ماجراهایی که ثبت کرده نبوده است و به گفته راویانی که به زعم او صادق بوده اند، مراجعه کرده است.2-از آنجایی که تاریخ احمدشاهی، تاریخ شخص احمدخان است و وی بیشتر دوران حکومت خویش را صرف لشکرکشی به هند و خراسان کرده است، طبعاً محتوای این کتاب در اکثر موارد شرح جزئیات جنگ های احمدخان درّانی است، از میان نوشته های منشی جامی چنین مستفاد می شود که انگیزه ی احمدخان همچون بسیاری از کشورگشایان دیگر، نه تنها گسترش قلمرو و به دست آوردن غنائم نیست، بلکه وی تنها انگیزه های مذهبی را دنبال می کند! احمدخان، در بسیاری از موارد، پس از فتح شهرها، حکومت ان ها را به حاکمان پیشینیان می سپرد که به عقیده ی منشی جامی نشان از جوانمردی وی دارد.
3-در برخی موارد دیده می شود که به مقتضای احوال، منشی جامی به گوشه هایی از مسائل غیرنظامی زندگی احمدخان پرداخته است، به طور مثال خوی و خصلت صوفیانه ی احمدشاه که به تصریح مورخان، وی به مانند دیگر پادشاهان، تاج بر سر نگذاشت، بر تخت ننشست و لباس شاهانه بر تن نکرد، علاقه اش به امور مذهبی و شرکت در جلسات علما، ارادتش به حضرت ثامن الائمه، اقداماتش برای تزئین دربار امام هشتم، سرگرمی او در اوقات فراغتش که شکار بود، ازدواج های او، آشنایی اش با فنون شهرسازی و معماری و نظارت او بر ساخت بناها، مساجد، باغات و اشرف البلاد احمدشاهی و شرح بیماری و مرگ او و ...
4-بسیاری از وقایع ثبت شده در تاریخ احمدشاهی، در هیچ اثر دیگری به چشم نمی خورد و در برخی موارد کتاب مزبور، منبع بسیاری از مورخان متأخری چون سلطان محمدخان درّانی نویسنده تاریخ سلطانی، کاتب هزاره صاحب کتاب سراج التواریخ و علی قلی خان اعتضادالسلطنه مؤلف کتاب وقایع و سوانح افغانستان بوده است که در کتاب خویش وقایع افغانستان را به ثبت رسانده اند.
5-کتاب منشی جامی علاوه بر وقایع افغانستان، اطلاعاتی نیز درباره ی لشکرکشی های احمدخان به هند و خراسان دارد و برخی اطلاعات او درباره ی تاریخ آن عصر خراسان و هند و سران و خوانین آن دو سامان منحصر به فرد است، وی حتی اطلاعات بی نظیری از منازعات قدرت در خراسان ارائه می دهد و اخباری نیز درباره ی محمدحسن خان قاجار پدر آقامحمدخان ارائه می کند، گزارش های او درباره ی وقایع خراسان می تواند از این روی قابل توجه باشد که وی به عنوان ناظری خارجی به وقایع این سامان نگریسته است و هر چند بی طرف نبوده، اما می توان از میان نوشته هایش به برخی حقایق نائل آمد. به سخن دیگر، تاریخ احمدشاهی نه تنها تاریخ افغانستان، بلکه به گونه ای تاریخ بخش هایی از هند و ایران و به خصوص خراسان آن عصر است.
6-کتاب منشی جامی منبع مهمی برای قوم شناسی خراسان است، وی درباره ی نسب خوانین خراسان و از جمله شهرهای مهمی مانند سبزوار، نیشابور، توس، طبس و قوچان، رقابت های آنان و تعارضاتشان با یکدیگر و همچنین نقش آنان در پیروزی های احمدخان در خراسان و ناکامی جانشینان نادر به خصوص شاهرخ میرزا، مطالب ارزشمندی در کتاب خویش آورده است. منشی جامی صریحاً دلیل سقوط هرات به دست احمدخان را جنگ داخلی می نویسد.
ارزش ادبی کتاب:
در اوایل عهد قاجایه، دوران بازگشت ادبی هستیم، اما رستاخیز ادبی پیشتر توسط میرزا مهدی خان استرآبادی آغاز شده بود، وی قبل از ظهور مکتب بازگشت، با فاصله گرفتن از سنت های تاریخ نویسی دوره ی مغول و صفوی، پایه گذار مکتب تاریخ نویسی روان در میان رهروان خود شد و با تألیف تاریخ جهانگشای نادری، الگویی در پیش روی منشیان و وقایع نگاران قرار داد.(13)1-منشی جامی نیز از منشیان دربار نادری بوده و در سلک پیروان میرزا مهدی خان استرآبادی. وی به طور آشکارا در دیباچه کتابش می نویسد که قصد دارد به تقلید از تاریخ نادری، تاریخی به عبارات واضح و مبرا از اغراق به رشته تحریر درآورد. پرواضح است که منشی جامی در تمام طول کتاب به روان نویسی پایبند بوده است، اما نثر او به هیچ وجه به پایه ی نثر استادش نمی رسد و به هیچ عنوان از استحکام، صلابت و قوت ادبی نثر استرآبادی برخوردار نیست.
2-منشی جامی در برخی موارد، نثر خویش را مزین به صناعات ادبی کرده و با سجع و توازن آمیخته است، این موارد به خصوص در خطابه ها، توصیف میادین جنگ و بهارانه های هر سال مشاهده می شود. به طور مثال در خطبه ی نوروزی سال هفتم سلطنت خاقانی، مطابق سنه 1166، چنین می نویسد: «در حینی که موکب همایون کوکب خدیو جم اقتدار، مانند ابر بهار، سایه گستر به الکای پیشاور بود، نیّر نوربخش آفاق و فروغ افزای قصر نُه طاق، از منزل حوت به منظر حمل، قدوم سعادت ارزانی داشته، به اشاعت انوار جهان افروزی و آرایش بزم نوروزی پرداخته و نظر تربیت به پژمرده حالان عالم خاک انداخته، بی برگان باغستان روزگار را خلعت سرسبزی عطا فرموده، عساکر نشو و نما را به امداد ستم کشیدگان لشکر دی تعیین نموده، خان خانان چنار را که به تحریک هوای فسادافزای خزان پنجه تطاول به خون لاله و گل، حنایی ساخته، قامت خودنمایی به بستان سرکشی و رعنایی افروخته بود، خون زاید به خنجر بید برگ از تن بیرون ریخت و بستان خان نارون را که به افروختن رنگ فتنه خویی و طرح کینه جویی تلاش سرخ رویی از برای خود می نمود، چون مستوفیان خاین به جرم کاغذبری، آب زندگانی به خاک آمیخت».(14)
3-منشی جامی در متن تاریخ احمدشاهی در بسیاری موارد از آیات قرآن و احادیث سود جسته است. از این میان می توان به نمونه زیر اشاره کرد: «هر ضرب که از گلوله توپ های کوه افکن به احجار حصار می رسید، مضمون «وَ تَکون الجِبالُ کَالعِهنِ المَنفوش»(15) ظاهر می گردید و هر آوازی که از دهان زنبورک و جزایر سرمی کشید، منطوق «یَجعَلونَ اَصابِعَهُم فی اذانِهِم مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ المَوت»(16)پرده گوش قلعگیان می درید».(17)
4-شعر در متن تاریخ احمدشاهی نقشی مهم ایفا می کند و در اکثر صفحات به چشم می خورد، تعداد ابیات در کتاب مزبور از هزار بیت تجاوز می کند، منشی جامی قصد داشته است برخی حوادث و وقایع را در قالب شعر بیان کند، این اشعار که غالباً سروده های شخص منشی جامی است، هر چند در اکثر موارد حاوی مضامین مهم تاریخی هستند، اما متأسفانه کمتر از ذوق هنری و استحکام ادبی برخوردارند. منشی جامی در باب تنبیه قوم بلوچ چنین سروده است:
به تنبیه و تأدیب قوم بلوچ ***ز کابل کنون می نماییم کوچ
به تأیید پروردگار جهان ***بجنبیم با لشکر بی کران
نماییم آهنگ میدان جنگ *** بگوییم فرق عدو بی درنگ(18)
شیوه ی تصحیح کتاب:
کتاب تاریخ احمدشاهی دو بار با مشخصات زیر به چاپ رسیده است:1-تاریخ احمدشاهی (تاریخ تشکیل اولین حکومت افغانستان)، به تصحیح و تحشیه ی دکتر غلامحسین زرگری نژاد، انتشارات دانشگاه تهران، 1384.
2- تاریخ احمدشاهی، با مقدمه، تصحیح و فهارس دکتر محمدسرور مولایی، انتشارات عرفان، تهران، 1386
اساس کار هر دو مصحح، تنها نسخه ی کامل موجود کتاب متعلق به انستیتوی شرق شناسی آکادمی علوم شوروی سابق بوده، که در سال 1974، توسط محقق روس دوست مراد سید مرادوف به صورت عکسی در مسکویه به چاپ رسیده است.
چاپ نخست این کتاب به تصحیح دکتر زرگری نژاد، امتیازاتی دارد که در پی می آید:
- ویژگی بارز این تصحیح، انتقادی بودن آن است، ایشان در این چاپ انتقادی، افزون بر تصحیح اشتباهات سهوی کاتب نسخه و برخی خطاهای دیگر در کتابت کلمات و واژگان پارسی، با علامت گذاری برخی لغات دشوار و جداسازی کلمات بهم پیوسته، زمینه مطالعه روان تر را برای خوانندگان فراهم آورده اند.
- در برخی موارد که پیچیدگی عبارات نویسنده، دریافت جملات را برای خوانندگان دشوار می کرده است، ایشان کلمه مناسب یا فعل را در انتهای جملات عاری از آن در میان علامت [] (برای متمایز شد افزوده های مصحح از متن اصلی)، افزوده اند.
- دکتر زرگری نژاد با بهره گیری از دانش کم نظیر خود در شناخت منابع این دوره، با ارجاع عمده ی مباحث و گزارش های منشی جامی در دیگر منابع، امکان مراجعه ی سریع به روایات سایر منابع و مطالعه ی تطبیقی گزارش ها را فراهم کرده اند.
- ایشان همچنین هر جا لزوم اطلاعات بیشتر درباره ی شخصیت ها و اماکن را احساس کرده اند، توضیحات خود را به صورت موجز در پاورقی آورده اند.
- از دیگر امتیازات این تصحیح، آوردن آدرس آیات، نمایه اشخاص، اماکن و اصطلاحات و همچنین معنای کلمات دشواری است که بدون آن ها، مطالعه ی کتاب برای خوانندگان، نیازمند مراجعه ی مداوم به فرهنگ لغات بود.
به نظر می رسد تصحیح انتقادی دکتر زرگری نژاد از تاریخ احمدشاهی، این کتاب را از هرگونه تصحیح مجدد، بی نیاز کرده باشد، اما مدیر انتشارات عرفان که قصد دارند آثار مربوط به تاریخ و ادب و فرهنگ کشور افغانستان را در ایران منتشر سازند و گویا در تلاشند که این مهم را تنها به کمک محققین و اساتید افغان انجام دهند، ویراستاری و تصحیح این اثر را به دکتر محمد سرور مولایی استاد دانشگاه بامیان سپرده اند که نگاهی کوتاه به کارنامه ی ایشان می دهد که دکتر سرور مولایی بیشتر در زمینه فرهنگ و ادب فعال بوده و (علاقه ی ایشان به ادبیات در مقدمه کتاب آشکار است)، اکثر تصحیحات ایشان نیز در زمینه ی ادبیات بوده است. تصحیح دکتر سرور مولایی دارای ویژگی هایی است که لازم به ذکر است:
- شرط انصاف این بود که دکتر سرور مولایی، در مقدمه ی مفصل خویش، اشاره ای به چاپ پیشین این کتاب با تصحیح دکتر زرگری نژاد می کردند، که متأسفانه چنین نشده است، تنها در شناسنامه ی کتاب، در صفحه ی نخست آن، اشاره ی کوتاهی به چاپ پیشین کتاب آمده است.
- صفحه ی بندی زیبا: پیش از هر چیز جلد گالینگور و زیبایی کتاب نظر هر بیننده ای را جلب می کند، زیبایی کتاب می تواند مزین هر کتابخانه ای باشد.
- فهرست موضوعی: دکتر سرور مولایی گزارش های کتاب را به صورت سالیانه فهرست بندی کرده و ذیل هر سال، وقایع را به صورت موضوعی آورده اند، هر چند عناوین ایشان، عناوین نوشته شده توسط منشی جامی نیست، اما این فهرست بندی، دسترسی به اطلاعات کتاب را بسیار سهل الوصول کرده است.
- اعلام و نمایه ها:
اعلام این کتاب در هشت نمایه تنظیم شده است، 1- آیات، احادیث و اقوال، 2- اشعار و امثال و حکم؛ 3-لغات و ترکیبات؛ 4- جنگ افزارها، 5- اصطلاحات دیوانی، نظامی، اداری، 6- اقوام و طوایف و قبایل، 7- اشخاص و کسان و نکات مربوط به آنان، 8- مکان ها.
پرواضح است که مصحح کتاب، زحمت زیادی برای این اعلام کشیده اند. فهرست جنگ افزارها و اصطلاحات دیوانی، نظامی و اداری، بسیار جالب است، اما خواندنی ترین بخش این نمایه، فهرست اشخاص و کسان است، که دکتر سرور مولایی با دقت و حوصله ای مثال زدنی، تمام نکات مربوط به افراد را به صورت توصیفی و با ذکر صفحه آورده اند و خوانندگان را از تورق بیهوده و اتلاف وقت، آسوده خاطر کرده اند.
ممکن است نگارنده ی این سطور، در این اندیشه که آقای شریعتی افغانستانی (مدیر انتشارات عرفان) تعمدی در افغان بودن مصحح کتاب داشته اند، ره به خطا برده باشد، با این وجود لازم به یادآوری نیست که هر چند پس از احمدخان درّانی، قریب به دو قرن و نیم است که در ایران و افغانستان، حاکمان سیاسی مستقل از یکدیگر حکومت می کنند، اما تاریخ این دو کشور هرگز جدای از یک دیگر نبوده است و ایران و افغانستان هنوز هم پیوندهای شترک فرهنگی خویش را حفظ کرده اند.
پی نوشت ها :
1. اقدام احمدخان در تشکیل شورای مزار شیر سرخ در نادرآباد، تقلیدی بود از تشکیل قوریلتای دشت مغان توسط نادر در ابعاد کوچک تر. در این مجلس، اغلب خوانین بر کنار نهادن نورمحمدخان علیزائی که تا آن زمان ریاست خوانین افغان را برعهده داشت، اتفاق نظر داشتند، اما در مورد جانشین وی به توافق نرسیده بودند، در همان مجلس درویشی به نام صابرشاه خوشه گندمی بر عمامه احمدخان نهاد و او را پادشاه خواند و بدین ترتیب انتخاب احمدخان به عنوان تقدیر آسمانی و الهی تلقی گردید، برخی از مورخین معتقدند این درویش با توافق قبلی با شخص احمدخان به این عمل اقدام نموده بود.
2- نورمحمدخان علیزائی، در سپاه نادر مقامی بالاتر از احمدخان سدوزائی داشت و پیش از آن که شورای نادرآباد، ریاست خوانین افغان را به احمدخان بسپارد، عهده دار این منصب بود.
3- ناصرخان حاکم کابل و پیشاور بود که همراه تقی خان شیرازی صاحب اختیار مالیات دولت افشاری بی خبر از مرگ نادر، در راه رسیدن به درگاه نادری وارد قندهار شد. احمدخان دستور دستگیری آنان و مصادره اموالشان را صادر کرد و با ذوب کردن طلاهای به دست آمده، نخستین سکه های حکومت خویش را ضرب کرد.
4- برای اطلاعات بیشتر از محل تولد منشی جامی بنگرید به: تاریخ احمدشاهی، تصحیح دکتر غلامحسین زرگری نژاد، ص 22 و 39.
5- محمدتقی خان شیرازی بیگلربیگی نادرشاه افشار بود که چند بار علیه شاه افشاری شورش کرد و معزول شد. اما مورد لطف نادر قرار گرفت و مستوفی الممالک نادر شد، وی پس از مرگ نادر بی خبر از قتل او، در راه رساندن مالیات به دربار وی، وارد قندهار شد و توسط احمدخان درانی دستگیر گردید، وی پس از آن واقعه در خدمت خان درّانی باقی ماند و به صاحب اختیاری ولایات خراسان منصوب شد.
6- همان؛ تصحیح زرگری نژاد، ص 51، تصحیح سرور مولایی، ص 43.
7- همان؛ همان جا.
8- همان؛ همان جا.
9- همان؛ همان جا.
10- همان؛ تصحیح زرگری نژلد، ص 329، تصحیح سرور مولایی، ص 274.
11- همان؛ تصحیح زرگری نژاد، ص 638، تصحیح سرور مولایی، ص 556.
12- همان؛ تصحیح زرگری نژاد، ص 54، تصحیح سرور مولایی، ص 47.
13- برای اطلاع بیشتر از مغلق نویسی و رستاخیز ادبی بنگرید به: مجله تخصصی گروه تاریخ، سال دوم، شماره یکم، 1380، مقاله خاوری شیرازی و تثبیت مکتب تاریخ نویسی استرآبادی، دکتر غلامحسین زرگری نژاد
14- همان؛ تصحیح زرگری نژاد، ص 262-263، تصحیح سرورمولایی، ص 217-218.
15- القارعه: 5.
16- البقره: 19.
17- همان؛ تصحیح زرگری نژاد، ص 199، تصحیح سرور مولایی، ص 165.
18- همان؛ تصحیح زرگری نژاد، ص 436، تصحیح سرور مولایی، ص 365.
کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 122، صص 65-61
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}