نویسنده: جواد محمودی قرائی




 

در چه زمانی کودکان یا نوجوانان رسماً اعلام استقلال می کنند؟

فرد در دو دوره اعلام استقلال می کند؛ در دو سالگی و در دوره ی نوجوانی. دوسالگی زمانی است که شیرخوار از مادر مستقل می شود. در این سن کودک به والد می گوید:« خودم می خواهم کارهایم را انجام دهم. خودم می خواهم غذا بخورم. خودم می خواهم لباس بپوشم». والد احساس می کند کودکش با او لجبازی می کند؛ در حالی که این رفتار راهی برای به دست آوردن استقلال است و شیرخوار به این ترتیب اعلام استقلال می کند.
دومین دوره ای که فرد اعلام استقلال می کند، دوره ی نوجوانی است. در این دوره نوجوان می خواهد مستقل شود، اما نه از مادر؛ بلکه از خانواده. در این دوره ارتباطات اجتماعی گسترده تر از فضای خانواده است. نوجوان به سبب نیاز به مستقل شدن برای خودش حریم خصوصی تعریف می کند. وی به شدت از این حریم خصوصی مراقبت می کند. به علاوه مایل است در تصمیم گیری های خانواده نقش داشته باشد و مسئولیت برخی امور را به دست گیرد. این امور ابتدا در حوزه ی فعالیت های ساده و جاری خانواده است که به تدریج به مسائل پیچیده تر منتهی می شود.

استقلال در دوران نوجوانی چه مفهومی دارد؟

استقلال در دوران نوجوانی، به معنای شناخته شدن نوجوان به عنوان یک شخصیت مستقل است. شخصیتی که دارای ارزش و احترام ذاتی است. این شخصیت برای خود مرز و محدوده ای خصوصی دارد و به این مرزهای خصوصی او احترام گذاشته می شود، حق انتخاب و حق تصمیم گیری دارد و در قبال انتخاب های خود مسئول است.
همه ی این موارد را در سایر مراحل زندگی از جمله دوران کودکی هم می توان در درجات متفاوتی دید ولی در دوران نوجوانی این مسئله حساسیت خاصی پیدا می کند و دچار تحولاتی می شود. بدین معنی که تا قبل از بلوغ، کودک نیز واجد ارزش و احترام ذاتی است و برای خود حریمی خصوصی دارد، ولی نوجوان در راستای نیاز دیگری که همانا پذیرفته شدن و تحسین شدن از سوی دیگران است، این ارزش و احترام را در رفتار دیگران نسبت به خودش جست و جو می کند و به رفتارهایی مثل سرزنش، توهین یا تحقیر و نادیده انگاشته شدن، به خصوص در حضور دیگران به شدت حساس می شود.
همان گونه که گفته شد، نیاز به حریم خصوصی در کودکی وجود دارد ولی مرزهای آن به مراتب سست تر از نوجوانی است. نوجوان با حساسیت زیادی از این
حدود خصوصی اش محافظت می کند. مثلاً ورود بدون اجازه ی دیگران به اتاقش و تفتیش وسایلش او را به شدت عصبی می کند. کودک اگرچه مسئول اعمال خود است ولی از حق تصمیم گیری کمتری برخوردار است و به لحاظ اجتماعی نیز کم تر پاسخ گوست. ولی با ورود به این دوره و رسیدن به سن بلوغ، نوجوانان به این علت که از نظر شناختی پخته تر از کودکان هستند می توانند تصمیمات مهم تری را اتخاذ کنند و در برابر اعمال خود، مسئولیت بیشتری دارند؛ چرا که می بایست مسئولیت و پیامدهای اعمال خود را بپذیرند و به تناسب موارد، با پیامدهای آن رو به رو شوند. هم چنین به انجام تکالیف متعهد و به رعایت حدود و مرزها ملزم هستند. بنابراین ضروری است اجتماع این استقلال را به عنوان حریم و مرز حقوقی، اعتقادی و ارزشی یک شخصیت حقوقی و اجتماعی حرمت گذاری کند.
خلاصه آن که استقلال در دوران نوجوانی به معنی دستیابی به یک شخصیت مستقل است که دارای ارزش و احترام ذاتی است. و لازم است مرزهای این شخصیت توسط دیگران به رسمیت شناخته شود.

علاوه بر استقلال طلبی در دوران نوجوانی چه تکالیف رشدی دیگری وجود دارند؟

1 -رشد جسمی:

به این معنی است که فرزند شما از حالت کودکی به حالت بزرگسالی رشد می یابد. به این دوره، که فرد باید توانایی زیادی کسب کند، اصطلاحاً دوره ی گذر می گویند. دوران نوجوانی سنین 11 تا 19سالگی را شامل می شود، تقریباً یک دوره ی 10 ساله که تبدیل شدن کودک به یک انسان بالغ از نظر جسمی و فیزیکی را در برمی گیرد و با رشد قد و سیستم عضلانی و استخوان بندی همراه است. در اثر بلوغ نیز صفات ثانویه ی جنسی به آن اضافه می شود؛ به نحوی که تا اواخر نوجوانی شکل و شمایل یک انسان بالغ را پیدا می کند.

2-رشد شناختی(رشد فکری):

منظور از رشد شناختی شیوه ی نگرش نوجوان نسبت به خود و اطرافیان و نیز شیوه ی تفکر و استدلال وی است. اگر دقت کرده باشید، می بینید که کودکان پیش دبستانی بسیار سطحی و ساده استدلال می کنند و قادر نیستند به عمق و کنه مطالب پی ببرند. در اواخر کودکی؛ استدلال ویژگی جزء به کل را پیدا می کند، یعنی این که کودک بر اساس شواهد نتیجه گیری می کند. ولی در سال های نوجوانی شیوه ی دیگری از استدلال شکل می گیرد. این شیوه، روش فرضیه سازی است. یعنی نوجوان فرضیاتی را بر اساس مشاهدات در ذهن خویش می سازد و بعد آن ها را آزمایش می کند. شاید به همین سبب است که نوجوانان میل زیادی به تجربه کردن دارند.
مثلاً ممکن است شما به یک کودک دبستانی بگویید:« ببین دوستت
موقع راه رفتن می لنگد. پس دوستت مریض شده است و تو باید به او کمک کنی.» کودک این گفته ی شما را می پذیرد؛ چرا که با سبک استدلال او سازگار است. شما از لنگیدن یک کودک نتیجه گرفته اید که او بیمار است، یعنی از جزء به کل حرکت کرده اید. حال ببینیم این مسئله در مورد نوجوانان چگونه است. نوجوان می بیند که دوستش می لنگد. پیش خودش فکر می کند احتمالاً دوستش مشکلی دارد. اول چند فرضیه در ذهن خویش می سازد. مانند آن که شاید پایش صدمه دیده، شاید مفصلش بیماری خاصی دارد، شاید کفشش تنگ است و فرضیاتی دیگر. در مرحله ی بعد این فرضیه ها را می آزماید؛ یعنی می پرسد که چه شده و بر اساس اطلاعاتی که به دست می آورد، درمی یابد کدام فرضیه درست است و بعد تصمیم می گیرد که چه اقدامی انجام دهد.
این یک مثال ساده است. شاید در بسیاری از موارد فهم اتفاقاتی که در طی به کارگیری این شیوه ی استدلال روی می دهند، به این سادگی نباشد، ولی نکته ی مسلم این است که اگر شما به یک نوجوان همان چیزی را بگویید که به یک کودک می گویید، قابل درک است که نوجوان آن را به آسانی نپذیرد. چرا که شیوه ی استدلال متفاوت است. به همین علت است که وقتی به برخی نوجوانان می گوییم:«ببین هوا سرد است، لباس گرم بپوش. ممکن
است مریض شوی.» نمی پذیرند و این عدم پذیرش موجب بروز تنش بین والد و نوجوان می شود.
به نظر می رسد باید خوشحال باشیم که نوجوان مان این گونه عمیق استدلال می کند. ولی در مقابل، سؤال این است که چگونه باید با او صحبت کرد که بپذیرد؟ از یک سو نوجوان می خواهد تجربه کند و از سوی دیگر می دانیم این تجربه برای او گران تمام می شود.
در مورد این موضوع در قسمت های بعدی هم صحبت می کنم ولی آن چه که والدین باید بدانند، این است که این مسئله کاملاً نسبی و وابسته به شرایط است. شکل گیری این گونه تفکر یک شبه اتفاق نمی افتد و کاملاً تدریجی است. نوجوان در بدو ورود به دوره ی نوجوانی از همان ابتدا نمی خواهد همه چیز را تجربه کند یا برای هر موضوعی فرضیه سازی و بعد آن را آزمایش کند. اگر چنین بود، واقعاً شرایط دشواری ایجاد می شد. این رشد، تدریجی است و از وضعیت های ساده تر به سمت وضعیت های پیچیده تر حرکت می کند. در عین حال، آن چه که آموخته می گردد، حفظ می شود و شاید لازم نباشد دوباره تجربه شود. در این آزمون و خطاها نوجوان از پیامد رفتارها و تصمیماتش درس می گیرد. به همین علت است که در قسمت قبلی تأکید کردیم که اجازه دهید نوجوان با پیامدهای مثبت و منفی
انتخاب هایش رو به رو شود. منتها این پیامدها نباید خطرناک یا آسیب زا باشند. از سوی دیگر انتقال به این نوع استدلال باید تدریجی باشد. یعنی این که نه فقط والد مانع این شیوه ی استدلال نمی شود، بلکه آن را تسهیل می کند و شرایط ساده ای را ایجاد می کند تا نوجوان برخی فرضیات را بسازد و آزمایش کند و در عین حال از تجربه ی دیگران در آزمایش کردن این فرضیات استفاده کند.

3 -شکل گیری هویت:

یعنی این که نوجوان می خواهد بداند کیست، از کجا آمده است، به کجا تعلق دارد، چه افکار و اندیشه هایی دارد و چه مذهب، فرهنگ و ملیتی دارد. در واقع باید خویشتن خودش را بشناسد. شکل گیری هویت یکی از مهم ترین تکالیف نوجوانی است. شناخت خویشتن به عنوان یک فرد مستقل با ویژگی های منحصر به خود، از جمله مراحل شکل گیری هویت است. هویت حوزه های مختلفی را در برمی گیرد که قصد نداریم در این جا وارد آن ها شویم ولی مهم این است که وقتی فردی خویشتن خویش را می شناسد، انتظار دارد بر اساس این شناخت رفتار نماید و به دیگران نیز این خویشتن را معرفی کند. لذا نوجوان از محیط بیرونی انتظار دارد او را همان گونه که هست و با همان ویژگی ها بپذیرند، مسئله ای که فردیت یافتگی او را نیز نشان می دهد. یعنی او به عنوان یک فرد مستقل، دارای علایق، تمایلات، خواسته ها و ویژگی هایی است که مشخص بوده و مرز بیرونی آن معلوم است و باید
بتواند در این محدوده دست به انتخاب بزند.

4 -رشد اخلاق:

از دوران کودکی شروع می شود و مراحل مختلفی دارد. توجه کودکان به اخلاقیات و خوب و بد زندگی بر اساس معیارهای ساده تری است. در این دوران رعایت خوبی ها و اجتناب از بدی ها به علت ترس از تنبیه یا برای کسب پاداش یا تأیید دیگران است. در دوره ی نوجوانی رشد اخلاقیات می بایست به حد اعلای خود برسد؛ یعنی فرد رفتار خوب را برای خوب بودنش انجام دهد. در این مرحله نوجوان بایستی بتواند در شرایط مختلف، خوب و بد را تعریف نموده و بر اساس آن اقدام کند.
متوجه می شویم که این مرحله از رشد اخلاقیات با پیچیدگی های خاصی همراه است و ممکن است بسیاری از افراد بزرگسال را ببینیم که هنوز از ترس مجازات، از بدی ها اجتناب می کنند. مثل راننده ای که دور از چشم پلیس به راحتی مرتکب خلاف رانندگی می شود ولی در حضور پلیس از ترس جریمه شدن مقررات را رعایت می کند. در مقابل، راننده ای را می بینیم که چه در حضور پلیس و چه در غیاب او مقررات را رعایت می کند؛ چرا که به مفید بودن مقررات معتقد است. انتظار داریم در مراحل رشد اخلاقی در نهایت حالت دوم اتفاق بیفتد. چنان چه نوجوان در این مرحله به رشد اخلاقی دست یابد مطمئن خواهیم بود حتی در غیاب والدین نیز دست به رفتارهای غیراخلاقی نمی زند.
از آن جا که عوامل متعددی در دستیابی به این مرحله ی رشدی دخالت دارند، بدیهی است که همه ی افراد به آن نمی رسند. شاید اعتماد به توانمندی های نوجوان در انتخاب کردن ها و تأیید آن ها از سوی والدین و احترام به استقلال او بتواند دسترسی به این سطح از رشد اخلاقی را تسهیل کند.

5-کسب موقعیت اجتماعی:

نوجوان نیاز دارد که مورد احترام اطرافیان باشد. باید توجه داشته باشیم که نوجوان ما صرف نظر از رفتار، افکار، احساسات و عقایدش، فردی مورد احترام است و نمی بایست مورد سرزنش، تحقیر یا توهین واقع شود.
یکی دیگر از نیازهای دوران نوجوانی، دستیابی به موقعیت و جایگاه اجتماعی است. دستیابی به جایگاه اجتماعی نیز مستلزم برخورداری نوجوان از حق استقلال است. فراهم کردن فرصتی برای شرکت فعالانه ی نوجوان در برنامه های گروهی و اجتماعی می تواند در این زمینه کمک کننده باشد. در اواخر نوجوانی، نوجوان این نیاز را از طریق پیدا کردن شغل و برعهده گرفتن مسئولیت های اجتماعی تأمین می کند.

6-رشد جنسی نوجوان:

رشد توانایی های جنسی در نوجوانان با شروع بلوغ مصادف می شود.در این دوره فعالیت های دستگاه جنسی و
تولیدمثلی نوجوان آغاز و کامل می شود. بسیاری از نگرانی های والدین ناشی از فعال شدن این ارگان حیاتی بدن است. از سوی دیگر کم تر والدی را می توان یافت که موافق عقیم ماندن یا نقص عملکرد جنسی فرزندش باشد. به دنبال فعال شدن دستگاه جنسی، تمایلات جنسی و تمایل به جنس مخالف ایجاد می شود. پس این نوع تمایلات نیز طبیعی بوده و در مسیر رشدی قرار دارند و نمی توان آن ها را نادیده گرفت. چنان چه این نوع تمایلات را در کنار تمایل به استقلال، نیازهای عاطفی، نیاز به تجربه و آزمون و نیاز به دوست و کم رنگ شدن ارتباط با خانواده قرار دهیم و بی تجربگی نوجوان در این گونه تجربیات را همراه با آفت های محیطی و خطرات ناشی از رفتار سوءاستفاده گران از این تمایلات نوجوان را به آ‌ن اضافه کنیم، پیچیدگی موضوع مشخص تر می شود و کاملاً قابل درک است که چرا برخی والدین ترجیح می دهند نوجوان شان به کلی این نیاز را نادیده بگیرد. برخی از والدین مانع رابطه ی فرزندشان با جنس مخالف می شوند و بعضی آن ها را آزاد می گذارند. بعضی آن را از دید پدر پنهان می کنند و برخی سعی می کنند خود بر این روابط نظارت داشته باشند و این رابطه در حضور آن ها باشد. برخی هم سرگردانند که چه کار کنند و حالات دیگر.
در بعضی موارد نتیجه مطلوب است و در برخی موارد نامطلوب.
برخی نیز موقتاً موفقند و برخی در رابطه با فرزندشان دچار مشکلات عدیده ای می شوند. مسلماً تمایل به ارتباط با جنس مخالف و دوست داشتن و دوست داشته شدن و کسب صمیمیت و محبت از این طریق یک نیاز است. ولی همان طور که در بخش های قبلی هم گفتیم، تمام این نیاز یک شبه ایجاد نمی شود و از ابتدای نوجوانی تا انتهای آن به تدریج ابعاد مختلف خود را نشان می دهد. بنابراین این طور نیست که نوجوان بخواهد از همان ابتدا به تمام ابعاد آن پاسخ دهد. پس والدین به اندازه ی کافی فرصت دارند که به شیوه ای ایمن به این نیاز بپردازند. یادمان باشد وقتی می گوییم:« پرداختن به یک نیاز»، منظور پاسخ فوری به آن نیاز نیست. مثالی می زنم؛ فرض کنید در یک مسافرت طولانی فرزند شما گرسنه شده است و داخل خودروی شما به اندازه ی کافی غذا وجود ندارد؛ بنابراین مجبورید غذا را از بیرون تأمین کنید. از طرفی هم مطمئن هستید رستوران های بین راه غذای سالم ندارند و خوردن غذای آن ها باعث مسمومیت می شود. مسلماً برای تأمین نیاز غذایی فرزندتان به این رستوران ها مراجعه نمی کنید؛ بلکه تدابیری اتخاذ می کنید تا نیاز فرزند خود را تا رسیدن به غذای سالم مدیریت نمایید و ممکن است شیوه های مختلفی را به کار گیرید. در این حالت شما نیاز کودک تان را که همانا نیاز به غذاست، می شناسید؛ آن را نادیده نمی گیرید، بلکه به آن توجه هم می کنید.
سعی می کنید به او یاد دهید چگونه تا دسترسی به غذای سالم آن را مدیریت کند و حتی ویژگی های غذای ناسالم را به او آموزش می دهید و سعی می کنید این نیاز را در اولین فرصتی که آسیب زا نباشد فراهم کنید.
ممکن است بگویید نیازهای جنسی با نیازهای تغذیه ای کاملاً متفاوتند. این موضوع کاملاً درست است. قاعدتاً هم متفاوت و هم ممکن است پیچیده تر باشد. نوجوان شاید نتواند این نیاز را اصلاً با شما مطرح کند یا نخواهد در مورد شیوه ی کمک گرفتن با شما مشورت کند یا این که شاید بخواهد آن را به صورت یک راز نگه دارد یا این که خود شخصاً تصمیم بگیرد که آن را چگونه تجربه کند. تمام این ها درست است و مشکل را پیچیده تر می کند. به یاد داشته باشیم که نیاز به برقراری ارتباط با جنس مخالف در خدمت هدف خاصی است؛ یعنی شکل گرفتن خانواده. مسلماً این یک مسئله ی مهم در زندگی بشر است؛ پس نمی توان آن را نادیده گرفت یا از آن غافل شد. این نیاز یک نیاز رشدی است و به صورت تدریجی ابعاد آن گسترش می یابد، والدینی که خواستار نادیده گرفتن آن از سوی نوجوان هستند ممکن است موفق نباشند. والدینی هم که مسئله را به کلی به نوجوان واگذار می کنند و پرداختن به آن را تشویق نموده و حتی شرایط را برای برقراری این رابطه با تمام ابعادش فراهم می سازد، ممکن است ‌آسیب شدیدی را به نوجوان تحمیل کنند. باید بدانیم که مفهوم پرداختن به این نیاز، فراهم کردن فوری امکان برقراری ارتباط با جنس مخالف نیست. معتقدیم باید این مسئله را به عنوان یک نیاز پذیرفت و برای تأمین آن در شرایطی امن برنامه ریزی کرد. باید به آن ها نحوه ی شناسایی خطرات و آسیب هایی را که در این مسیر وجود دارد، آموزش دهیم. به یاد داشته باشیم که نوجوانان باید در مورد خطرات و آسیب ها به یک باور درونی برسند. چنان چه لازم است تأمین این نیاز تا زمان دیگری به تعویق افتد، در این مورد هم برنامه ریزی کنیم و نحوه ی مدیریت این نیاز و روش های به تعویق انداختن آن را به نوجوان آموزش دهیم.
هم چنین می بایست به نوجوان آموزش دهیم که به شیوه های امن و به روشی که در خدمت نیازهای تکاملی است یعنی تشکیل واحد خانواده به این نیاز بپردازد.
مطالعات نشان داده اند که چنان چه این نیاز به خوبی مدیریت شود می تواند باعث تعالی نوجوان و بهبود عملکرد اجتماعی وی شود.

استقلال نوجوان از خانواده چگونه اتفاق می افتد؟

تا قبل از این که فرد به دوره ی نوجوانی برسد و خود را به عنوان یک فرد بزرگ تر(و نه یک کودک) احساس کند، اتکا به والدین برای او جایگاه ویژه ای دارد. او یاد گرفته در تصمیم گیری هایش به والدین خود تکیه کند؛ چون آن ها را قوی و قدرتمند می داند. در کودکی، فرد والدین خود را افراد توانمندی می داند که می تواند در سایه ی آنان و با تکیه بر آن ها فعالیت خود را انجام دهد. کم کم با ورود به دوره ی نوجوانی، ارتباط وی با خانواده اش کم رنگ تر و تعاملش با دوستانش پررنگ تر می شود. این همان جایی است که نوجوان به تدریج ارتباط با محیط خارج را تجربه و استقلال از والدین را تمرین می کند. دوست برای نوجوان نماد دنیای بیرونی است؛ دنیایی خارج از اصول و قوانین خانواده، با قوانین نانوشته ی مختص به خود.
نوجوان تمایل دارد برخی تصمیم ها را خود بگیرد. وی بیشتر از گذشته به حضور نزد هم سالان گرایش دارد و می خواهد استقلال از خانواده را تا حدی تجربه کند. بنابراین ممکن است از فعالیت ها و موقعیت هایی که او را وابسته به خانواده نشان دهد دوری کند. از نظر او خانواده باید روی توانایی و قدرت وی حساب کنند و به او اعتماد داشته باشند؛ چرا که او دیگر بزرگ شده است و
می خواهد خودش برخی مسئولیت های زندگی اش را برعهده بگیرد.
در این راستا خانواده با مشکلاتی چون سرباز زدن نوجوان از خواسته های آنان، مخالفت ورزیدن با افکار و تمایلات آن ها و اصرار در انجام فعالیت های دلخواه خود مواجه هستند. آنان احساس می کنند که دیگر قادر نیستند به شیوه ی گذشته با او صحبت کنند. احساس می کنند نوجوان از آن ها دور می شود. در حقیقت همین طور هم است. در ابتدای نوجوانی تمایل نوجوان به ارتباط با گروه همتاها زیاد می شود و تمایلش برای تعامل با خانواده کاهش می یابد. با این حال، در اواخر این دوره، ‌پیوندهای نوجوان با خانواده محکم تر می شود. در واقع نوجوان در همان سال های اول نیز پیوندش با خانواده سست نمی شود؛ بلکه در کنار ارتباط با خانواده به تدریج مایل است جنبه های دیگری از ارتباط اجتماعی را تجربه کند.
بنابراین چنان چه خانواده ها این نیاز را در نظر داشته باشند و راه های تأمین آن را به شیوه ای امن بشناسند این نگرانی که نوجوان ممکن است از خانواده دور شود دیگر مطرح نخواهد بود.

استقلال طلبی نوجوان در مدرسه چگونه بروز می کند؟

ویژگی استقلال طلبی نوجوان در مدرسه نیز نمود پیدا می کند. در آن جا نوجوان قصد دارد استقلال خود را به معرض نمایش بگذارد. می خواهد هم به همسالان و هم به اولیای مدرسه بقبولاند که او دیگر بزرگ شده و خودش می داند چه کار کند. بر این اساس، اولیای مدرسه هم در ارتباط با دانش آموزان مقطع راهنمایی و متوسطه، با مشکلاتی مواجه هستند. کارکنان مدرسه باید آشنایی لازم را با ویژگی های دوران نوجوانی داشته باشند تا بتوانند در برابر این رفتارها عکس العمل های مناسبی را بروز دهند. باید توجه داشت که در نظر نگرفتن این نیاز منشأ بسیاری از تنش ها و مشکلاتی است که در ارتباط با نوجوان در محیط های آموزشی رخ می دهد.
به عنوان مثال تحکم کردن به نوجوان، در نظر گرفتن اختیار وی در تصمیم گیری ها و نادیده گرفتن وی اعتراض نوجوان را به دنبال خواهد داشت.
بنابراین باید توجه داشت که استقلال طلبی یک نیاز دوران نوجوانی است و پاسخ مناسب به این نیاز نه فقط باعث مشکل نمی شود، بلکه موجب کاهش تنش و چالش های جدی در فرایند ارتباط با نوجوان می شود.
منبع مقاله :
محمودی قرائی، جواد؛ (1388)، نیاز نوجوان به استقلال،(چگونه به این نیاز پاسخ دهیم)، تهران، نشر قطره