نظری به ریاضیات پست مدرن
پست مدرنیسم یک حرکت علیه بنیان های فکری است که امروزه هنر، سیاست، اقتصاد، علم، فن آوری و فرهنگ را تحت تأثیر خود قرار داده است. این مقاله ( با زبان مدرنیستی) به توصیف دیدگاه فلسفی پست مدرنیسم راجع به علم ( با تکیه بر
پست مدرنیسم یک حرکت علیه بنیان های فکری است که امروزه هنر، سیاست، اقتصاد، علم، فن آوری و فرهنگ را تحت تأثیر خود قرار داده است. این مقاله ( با زبان مدرنیستی) به توصیف دیدگاه فلسفی پست مدرنیسم راجع به علم ( با تکیه بر ریاضیات) و پیامدهای آموزشی آن می پردازد.
پست مدرنیسم
پست مدرنیسم برای هیچ چیز از قبل تعیین شده ای تکوین نیافته است و هیچ خط مشی مشخص و تغییر ناپذیری ندارد. با این حال، در همه ی فعالیت های بشری ظاهر شده است. پست مدرنیسم جنبشی علیه خردباوری است و به همین دلیل تبیین آن امری غامض است.پست مدرنیسم در ابتدا حرکتی در معماری بود و با تقلید از الگو های سنتی، معماری مدرن را نفی کرد. در هنر، پست مدرنیست ها با نمادها و علائم فاقد معنا، با تأکید روی اشکال ناقص، و با استفاده از رنگ ها، مواد و روش های ناهمگن به توصیف جهان پرداختند. موسیقی دان ها پست مدرن از ملودی و هارمونی اجتناب کردند. همچنین نویسندگان پست مدرن داستان های خود را با چیزهایی غیر از پدیدارها، با راویان متعدد و به صورت ناتمام ارایه کردند.
این که پست مدرنیسم توسط چه کسی یا از چه زمانی شروع شده است نامشخص است. با این حال از متفکران معاصر پیرو پست مدرنیسم می توان از میشل فوکو، ژاک دریدا، ژان فرانسوا لیوتار، ژان بودریار و فلکس گتاری نام برد.
به زعم اکثر پست مدرنیست ها، پست مدرنیسم نقد مدرنیسم و یا عکس العملی نسبت به آن است.
در این جا مدرنیسم اشاره به دوره تاریخی بین قرن هفدهم و اوایل قرن بیستم دارد که از دیدگاه فلسفه ی علم بر موارد ذیل تاکید می ورزد:
الف) واقعیت غایی.
چیزی قائم به ذات، مستقل از ادراک آدمی و فراسوی چارچوب زمان و مکان، موسوم به واقعیت، وجود دارد که تجربیات و مشاهدات ما ( موسوم به نمود) مشعر به آن است. به علاوه انسان با به کار بردن علم و به شیوه ای خاص که روش علمی خوانده می شود می تواند فاصله ی بین نمود و واقعیت را کاهش دهد. منظور از رومی یک مطالعه نظام مند طبیعت، یک بررسی تجربی، کنترل شده و با دید انتقادی از پدیدارها است که در آن بعد از طرح مسأله، در مورد وجود چیزی یا رابطه ی بین چند چیز، به کمک مشاهده و تفکر، حدس هایی با عنوان فرضیه زده می شود و سپس نتایجی آزمودنی از آن اخذ می شود و پیش بینی هایی صورت می پذیرد.اینک تجربه، مشاهده یا آزمایش آن ها را تأیید یا ابطال می کند. تأییدات نوعی جواز موقت برای استفاده از فرضیه به دست می دهد و آن را به نظریه ( به زعم استقرارگرایان کلاسیک) تبدیل می کند و ابطال ها راه را برای حدس بهتر دیگری ( به زعم ابطال گرایان) هموار می سازد.
ب) حقیقت ( مطلق).
آن چه توسط علم به عنوان یک حکم درست ( یا حقیقت) معرفی می شود عینی و بی طرفانه است و انسان می تواند آن ها را برای تسلط بر طبیعت و کنترل امور به کار برد.ج) عقلانیت.
استدلال، مبتنی بر عقل است و قاضی برای آن چیزی است که حقیقت دارد، خوب است یا زیباست.د) شفافیت زبان.
زبان واضح است. واژه ها مشعر به اشیاء عینی اند و بین دال و مدلول ارتباطی مستحکم وجود دارد.ه) نظم.
جهان منظم است. علم به دنبال یافتن نظم است و این کار را به کمک عقلانیت انجام می دهد. بی نظمی محصول خطای مشاهده گر، ضعف ابزارهای مشاهده و اندازه گیری، و نیز فرضیه ی نامناسب است.اما پست مدرنیسم با چندین مؤلفه نشان داده می شود:
1. طرد واقعیت غایی.
پست مدرنیسم این ایده ی مدرنیستی و آرامش بخش که واقعیت وجود دارد و قابل شناخت است را طرد می کند. بنا به پست مدرنیسم، واقعیت مانند موسیقی، خرافه و شعر یک ساختار فرهنگی دارد که با زمان و گذر از جامعه ای به جامعه ای دیگر تغییر می کند و می تواند مورد نقد قرار گیرد؛ انسان واقعیت را برای خودش و بر مبنای احتیاج ها، علایق، پیش داوری ها و سنت های فرهنگی اش می سازد.در پست مدرنیسم فقط دلالت کننده ( واژه) وجود دارد، بدون دلالت شونده ( واقعیت عینی)؛ به عبارت دیگر و بنا به نظر ژان بودریار، هیچ چیز اصیلی که واژه ها مشعر به آن باشند وجود ندارد. این واقعیت ساخت انسان، مشابه یا کپی خوانده می شود. هم چون لوح های فشرده یا نوارهای کاست موسیقی، که هیچ نسخه ی اصلی از آن وجود ندارد. به علاوه همه ی آن ها دارای ارزش یکسان هستند. نمونه ی دیگر، واقعیت مجازی است که از طریق شبیه سازی ( مانند آن چه در بازی های کامپیوتری مشاهده می شود) خلق می شود. هم چنین فتوشاپ، نمونه ای از یک نرم افزار پست مدرن است که می تواند تصاویری مختلف خلق نماید به طوری که تمیز واقعیت و مجاز، به معنای کلاسیک، ناممکن گردد.
2. نفی حقیقت مطلق.
پست مدرنیسم می گوید هیچ طبیعت ذاتی در ورای اشیا وجود ندارد که بتواند به صورت حقیقت مطلق ارائه شود. به زعم میشل فوکو هر ادعایی به نام حق در نژاد پرستی، جنسیت گرایی یا جاه طلبی ریشه دارد و فایده اش حفظ ساختار قدرت است و لذا باید نسبت به آن تردید روا داشت.دانش نیز چنین پنداشته می شود؛ یعنی پست مدرنیست ها معتقدند که دانش و قدرت نمی توانند از یکدیگر منفک شوند؛ به ویژه لیوتار تأکید داشت که تمام دانش به دست آمده باید مورد شک قرار گیرد.
3. ساختار شکنی.
ساختارشکنی یعنی شکستن مرزها، قالب های سنتی، باورها، نظم های موروثی، و قوانین؛ و یا تجزیه یک متن برای دریافت معانی چندگانه ی آن، کشف تضادها و حوزه های ناشناخته و بازنگری نظام ها؛ و سرانجام فرار از هر نوع تعریف و اصل. ساختارشکنی بر این که نمی توان همه چیز را به یک بار و برای همیشه تعریف کرد تأکید دارد، زیرا چنان که دریدا متذکر می شود مجموعه ای پیچیده از روابط مبهم میان گوینده، شنونده و بستر تاریخی – فرهنگی که معنادادن در آن انجام می شود، وجود دارد که تسلط کامل بر معنا را از بین می برد.پست مدرنیسم با طرد نظم مدرنیستی، روایات کبیر را که ایده های بزرگی مانند تنازع، تضاد و ناخودآگاه، و داستان هایی مانند داروینیسم و فرویدیسم هستند و برای معنادادن به زندگی و نظم دادن به عالم معنا به کار می روند طرد می کند؛ چرا که آن ها را نقابی بر بی ثباتی ها و تناقض هایی می داند که در هر جامعه ای وجود دارد. در عوض پست مدرنیسم استفاده از روایات صغیر را که مفاهیم و داستان هایی موضعی، شخصی و موقتی هستند و ضمناً نیازی به ارائه دلیل برای درستی آن ها به کسی وجود ندارد، پیشنهاد می کند.
برای پست مدرنیست ها جهان بی معنا است آن ها می گویند نباید تظاهر کنیم که علم، هنر و ... می تواند معنایی به آن ببخشد، بلکه باید با نامعقول سرگرم شد. پست مدرنیسم دنیا را به مثابه یک پیاز می بیند که وقتی تمام لایه های آن را یکایک بشکافیم، در انتها به هیچ می رسیم.
علم پست مدرن
علم پست مدرن با نظریه های متعددی هم چون نظریه ی نسبیت ( که بنا به آن چگونگی دیدن عالم به نقطه ای که از آن جا این عمل انجام می شود وابسته است)، نظریه ی کوانتوم ( که جهان را شامل امور متضاد فرض می کند) و نظریه ی آشوب ( که به مطالعه ی رابطه متغیر بین نظم و بی نظمی به کمک دستگاه های غیرخطی می پردازد) هم خوانی دارد. ریاضیات پست مدرن بیشتر بر دستگاه های غیرخطی به عنوان یک شاخه ی جدید در ریاضیات تجربی نگاه می کند و رایانه ها نیز به مطالعه بهتر این دستگاه ها کمک می نمایند.پست مدرنیسم به دنبال یک توضیح نهایی برای جهان پیچیده ی ما نیست. در عوض انسان با علم پست مدرن و از طریق ارائه ی فرضیه های روشن و موقتی به دنبال حل مشکلات خود است. در مدرنیسم، علم، عینی و خردمآبانه است و به علاوه پیش فرض های آن حقایقی آشکار ( بدیهی) فرض می شوند، در حالی که در پست مدرنیسم تمام بنیان های علوم، ذهنی فرض شده اند و فقط برای گروهی از مردم درست هستند و از یک جامعه به جامعه ای دیگر تفاوت می کنند. هم چنین این اعتقاد وجود دارد که چون کلمات به کار رفته در یک پاردایم ( به معنای مجموعه باورها و روش های به کار رفته توسط دانشمندان در یک جامعه و یک زمان) نمی تواند به زبان پارادایم دیگری ترجمه شود ( مانند واژه ی جرم در مکانیک کلاسیک و مکانیک کوانتومی) این پاردایم ها غیر قابل قیاس هستند و لذا نمی توانیم بگوییم که یکی از آن ها واقعیت را دقیق تر یا صحیح تر از بقیه توصیف می کند.
پست مدرنیسم چنان که فایرآبند گفته است به علم به مثابه جادو می نگرد که تخیل در آن نقشی اساسی بازی می کند. پست مدرنیسم هیچ فرقی بین فرضیه های علمی و افسانه نمی گذارد و قوانین را به مثابه ی باورهای خرافی می نگرد، چرا که معتقد است در ورای اشیاء هیچ واقعیت نهانی که سرشت اشیاء را تشکیل دهد و مستقل از فاعل شناسایی باشد، وجود ندارد. بنابراین مریضی به دلیل ویروس و مریضی به دلیل ارواح خبیثه هر دو به یک اندازه معتبر هستند ( شاید گفته شود که باکتری کاملاً قابل رؤیت است؛ ولی باید توجه نمود که یک طبیب سنتی چینی نیز معتقد است که می تواند ارواح خبیثه را ببیند).
پست مدرنیسم می گوید که علم کشف شدنی نیست، بلکه توسط انسان ساخته و پرداخته می شود. ظهور فناوری های رایانه ای از 1960 به بعد که شیوه های تولید، توزیع و کاربرد دانش را در جامعه دچار دگرگونی نموده است با ویژگی های پست مدرنیسم سازگارتر است. علم پست مدرن تمایزهای متافیزیکی بین علت و اثر، بین عین و ذهن، بین عقلانیت و دیوانگی، و بین قطعیت و احتمال را ویران کرده است. پست مدرنیسم قائل به خلطی از نظم و بی نظمی در هر دستگاهی است و ادعا می کند که بر خلاف آموزه های مدرنیستی، نظم پایه ی دانش و بی نظمی دشمن حقیقت نیست.
از دیدگاه پست مدرنیسم، علم یک فرآورده ی اجتماعی بوده و تمام نظریه های آن نسبی است. برای مثال نمی توان گفت که فقط هندسه ی اقلیدسی بیانگر خواص فضا است. در واقع این هندسه همچون هندسه های نااقلیدسی، یک دستگاه قیاسی مبتنی بر اصول انتخابی است و هیچ مبنایی برای درستی یا بدیهی بودن این اصول وجود ندارد. هر دو هندسه به یک نسبت درست هستند و نوع کاربرد، تعیین کننده ی نظریه ی مطلوب است.
پست مدرنیسم می گوید علم از منطق استفاده می کند؛ اما منطق حاصل تعامل های اجتماعی است که انسان ها برای ایجاد توافق، تفاهم و هم زیستی در جامعه به وجود آورده اند. استدلال منطقی آن است که دیگران را به قبول حکمی متقاعد کند و آن ها را مطیع گرداند ( اما آیا این کار با ارعاب و تطمیع نیز انجام شدنی نیست؟)
در مدرنیسم روش علمی موجد پیشرفت و کمال است. اما پست مدرنیسم منکر هر تعبیری از پیشرفت است. می توان از تغییر و حرکت صحبت کرد ولی پیشرفت معنایی ندارد. یک دانشمند پست مدرن علاقه مند به آن چیزی است که می تواند ( یا ممکن است) درست باشد.
مکتب انسان گرایی و ریاضیات پست مدرن
بعضی از مکاتب فلسفی ریاضی، از جمله منطق گرایی و صورت گرایی، مطلق گرایند؛ به این معنا که معتقدند واقعیت و حقایق ریاضی، کامل و لایتغیر هستند.در مقابل این ها مکاتب پویایی وجود دارند که ریاضیات را خطاپذیر، اصلاح پذیر و بخشی از فرهنگ و فعالیت بشری می دانند و به ویژه حقایق ریاضی را مطلق و حتمی نمی پندارند. یکی از این مکاتب انسان گرایی است.
انسان گرایی، ریاضیات را یک پدیده ی اجتماعی – تاریخی – فرهنگی می داند و، چنان که پاتنام عقیده دارد، آن را یک علم شبه تجربی که بر اساس احتیاجات علوم و زندگی شکل می گیرد تلقی می نماید. به علاوه چنان که لاکاتوش متذکر شده است برهان های ریاضی روی مفروضاتی بنا می شوند که توسط انسان های خطاپذیر وضع شده اند. لذا قطعیت ریاضی به مفهوم مکاتب مطلق گرا نفی می گردد.
امروزه رایانه ها راه های کشف و اثبات ایده های ریاضی را دگرگون کرده اند و برهان های مبتنی بر محاسبات رایانه ای و احتمالات جای خود را در ریاضیات باز کرده اند. در علم مدرن، قوانین منطق ارسطویی به کار می روند که بر طبق آن ها هر گزاره ای یا درست و یا غلط است. در یک جهان پیچیده و به منظور کنترل سیستم های غیرخطی و طراحی الگوهایی برای سیستم های مبهم، از منطق فازی استفاده می شود که در آن ارزش درستی یک گزاره، عددی بین صفر و یک است و نه لزوماً ( همچون منطق کلاسیک) فقط یکی از دو عدد صفر و یک.
پیامدهای آموزشی دیدگاه پست مدرن
آموزش پست مدرن در دبستان، چنان که رورتی بیان کرده است، بر آموزش حقوق شهروندی به کودکان و چگونه زیستن تأکید دارد و در مراحل بالاتر به ارائه دیدگاه های مختلف راجع به یک موضوع، به ویژه با به کار بردن اینترنت و نرم افزارهای رایانه ای می پردازد؛ بدون این که از دانش آموختگان بخواهد از یکی از دیدگاه های مورد نظر معلم تبعیت کنند.علم پست مدرن کاربردی است، یعنی ما علم را نه برای دانستن حقایق قطعی و قوانین عام بلکه برای به کار بردن آن فرا می گیریم.
مدرسه جایی است که دانش آموزان یاد می گیرند چه طور فکر کنند. کلاس های درس محلی برای بحث آزاد است. در آن جا دانش آموزان یاد می گیرند به عقاید و ارزش های دیگران احترام بگذارند. آموزش نیز یک طرفه نیست به این معنی که معلم و شاگرد از یکدیگر درس می گیرند.
به علاوه در آموزش ریاضیات، پست مدرنیسم بر تدریس مواد و روش های زیر تأکید دارد: هندسه های اقلیدسی و نااقلیدسی، نرم افزارهای رایانه ای، فراکتال ها، نظریه ی آشوب، حل مسأله، نظریه ی فاجعه، تکیه بر توضیحات و مشاهدات به جای روش های صوری، دستگاه های غیرخطی، منطق فازی، نظریه ی رسته به جای روش های بوربارکی، شانس، احتمال، شهود به جای تجرید و ...
و سرانجام،
به نظر می رسد این نوع ریاضیات درباره ی زندگی ما و بخشی از آن است که نه تنها قابل دسترس است بلکه هر کس می تواند آن را یاد بگیرد و دوست بدارد.
منبع مقاله :
فلسفه ریاضی: کلاسیک، مدرن، پست مدرن
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}