زمان مخصوص برای فرزندان
در واقع همکاری فرزند در یک فضای امن و شاد و بدون نگرانی بیشتر می شود و این موضوع در بقیه قسمت های زندگی هم تأثیرش را نشان می دهد. حیطه هایی مثل منظم بودن، وقت شناس بودن، حل تکالیف، رسیدگی و مراقبت از خود و در
نویسنده: دکتر شکوفه موسوی
در واقع همکاری فرزند در یک فضای امن و شاد و بدون نگرانی بیشتر می شود و این موضوع در بقیه قسمت های زندگی هم تأثیرش را نشان می دهد. حیطه هایی مثل منظم بودن، وقت شناس بودن، حل تکالیف، رسیدگی و مراقبت از خود و در مجموع تبعیت از قوانین منزل.
این زمان معمولاً توسط مادران به طور روزمره، و در مدت زمان کمتر مثلاً نیم ساعت یا یک ساعت، و توسط پدران به طور هفتگی ولی در مدت بیشتر مثلاً 2 ساعت صرف می شود. نکاتی که باید به خاطر داشت این است که این قرار مهم است و بی دلیل نباید به هم بخورد. راجع به کارهایی که حین این زمان خاص می گذرد، مثل یک راز دو نفره، چیزی به کسی گفته نشود.
در نظر گرفتن این « زمان خاص»، خصوصاً به والدینی که فرزندان زیر سن بلوغ دارند توصیه می شود؛ چون شروع یک ارتباط خوب با فرزند بعد از فرا رسیدن سن بلوغ ممکن است سخت تر باشد. وقتی فرزندان مان به سن بلوغ می رسند، که مشکلات و ویژگی های خاص خود را دارد، اگر قبلاً با او رابطه ی صمیمانه ای ایجاد کرده باشیم فرصت های زیادی در دست داریم تا با آن ها ارتباط برقرار کنیم.
رمان « بادبادک باز» اثر نویسنده ی افغان، خالد حسینی، مسائل بعد از سقوط ظاهرشاه و حوادث بعد از آن را به مدت 26 سال دربرمی گیرد. در میان همه ی مصائبی که اتفاق می افتد، محور داستان حول فاجعه ای است که توسط چند پسر قلدر و ضداجتماعی برای حسن، دوست و همبازی امیر، قهرمان داستان اتفاق می افتد. دوستی که بعدها مشخص می شود برادر او بوده است. امیر، فرزند یک مرد بسیار موفق و متمول است و از بهترین امکانات رفاهی موجود در کابل برخوردار است. خانه ای زیبا، باغی وسیع، خدمتکاران، وسایل مجلل، اتومبیل فورد موستانگ آخرین مدل، پدر و... اما هیچ گاه نتوانسته ارتباط امنی با پدر داشته باشد. آن ها داستان فاجعه را به کسی نمی گویند و از آن جاست که اتفاقات مصیبت بار دیگری عرض 26 سال اتفاق می افتد. وقتی کتاب را می خواندم فکر می کردم گذشته از سرگذشت غم انگیز مردم افغان در طول سه دهه ی اخیر، آیا وقوع این فاجعه ی خاص، محتوم بود؟ آیا نمی شد جلویش را گرفت؟ اگر رابطه ی این پدر و پسر گرم تر و نزدیک تر بود وقایع شکل دیگری به خود نمی گرفت؟
وجود « زمان خاص» در زندگی هم همکاری فرزندان را نسبت به انجام وظایف بیشتر می کند، هم بعد از زمان بلوغ ادامه ی رابطه ی خوب را راحت تر می کند، و هم هنگام بروز مشکلات می تواند بستری باشد برای کسب اطلاعات بیشتر درباره ی هر مشکل و حل بهتر آن.
بعضی از والدین به داشتن زمان خاص با فرزندشان معتقد نیستند و بعضی دیگر معتقد هستند ولی نمی توانند آن را انجام بدهند.
گروه اول ضرورتی در صرف این وقت نمی بینند. نتایجش را نمی دانند یا باور ندارند. حتی ممکن است آن را ساخته و پرداخته ی ذهن کسانی بدانند که هدفی جز پیچیده کردن زندگی ندارند. زندگی پیچیده و سخت است و برای حرکت و فعالیت درست در آن باید راه و روش های زیادی به کار رود، خصوصاً که نتایجش در مطالعات علمی ثابت شده باشد. این راه و روش ها جزء آسان ترین و قابل اجراترین روش ها هستند که گاه نتایج مثبت شان بسیار چشمگیر است.
گاه والدین وقت زیادی صرف کسب درآمد و برآوردن خواسته های مادی فرزندشان می کنند. مثلاً فرزندشان کفش گران تری بپوشد یا در رستوران غذا بخورد و یا تعداد بیشتری لباس داشته باشد. آن ها آن قدر خسته می شوند که نمی توانند زمان خاص برای فرزندشان بگذارند. آن ها می گویند: « تمام انرژی من صرف برآوردن احتیاجات ریز و درشت آن ها می شود. دیگر حال و حوصله ندارم وقت خود را با آن ها بگذرانم.»
تأمین احتیاجات زندگی ضروری و سخت است؛ ولی نباید اجازه بدهیم پول و امکانات زندگی، جای با هم بودن را بگیرند. نسل جوان امروز لباس و دفتر و مداد بیشتر و قشنگ تری از نسل گذشته ی خود دارد، اما پدر و مادرش را کمتر در کنار خود می بیند. اگر بدانیم وجود ما برای فرزندان چه ضرورت غیر قابل انکاری دارد، شاید به این نگرش برسیم که این وقت را به طور ضروری و حتمی در کنار او بگذرانیم.
آدم های دسته ی دوم از نظر فکر مشکلی با صرف وقت برای فرزندان شان ندارند اما می گویند فرصت این کار را ندارند.
در یکی از کتاب های دکتر تامس هریس نویسنده ی کتاب « وضعیت آخر» این جمله آمده: « اگر خود شما وقت تان را تنظیم نکنید، دیگران این کار را برایتان می کنند.»
در واقع بسیاری از اوقات وقت ما توسط برنامه های تلویزیونی، تلفن های متعدد یا روابط ناخواسته تنظیم می شود. البته هر کسی در صرف اوقات خود می تواند برای همه ی موارد بالا، فرصتی بگنجاند، اما بهتر است اولویت ها را هم در نظر بگیرید. آیا بهتر است هر شب برای تماشای تلویزیون ساعت ها وقت بگذاریم یا وقتی را صرف پیاده روی با فرزندمان کنیم؟ آیا بهتر نیست به جای تلفن حرف زدن با فرزندمان بازی کنیم، جدول حل کنیم، به حرف هایش گوش کنیم، و از بودن با او لذت ببریم؟
شاید هیچ معیاری بهتر از زمان برای سنجش قدرت مدیریت کردن در انسان ها وجود نداشته باشد. همه ی آدم ها در شبانه روز 24 ساعت وقت دارند. پس چه طور است که بعضی به بسیاری از امور مهم می رسند و بعضی نه؟ آیا کسی می تواند ادعا کند یک آدم موفق، در شبانه روز، وقت بیشتری دارد؟ مدیریت وقت یکی از مهم ترین مهارت های لازم برای زندگی است. برای مدیریت بهتر زمان، لازم است اولویت ها را شناخت و در درجه ی اول به آن ها پرداخت.
وقتی را که ما از روی لذت با فرزندان خود می گذرانیم باعث می شود او با شرایط مالی ما انطباق بهتری حاصل کند و بسیاری از زیاده طلبی هایش کم شود و فرصت می یابد تا با پدر و مادری شاد که بلدند بخندند و لذت ببرند همانندسازی کند. ارزش این تجربه آن قدر هست که هر طور شده این وقت را در رأس اولویت های زندگی خود قرار دهیم. بعدها خواهیم دید که بسیاری از مشکلاتی که وجود داشته یا مشکلاتی که در سایر خانواده ها وجود دارند، دیگر در خانواده ی ما دیده نمی شوند. فرزندمان بهتر از قبل با ما همکاری می کند، و بهتر به مسئولیت هایش عمل می کند، رفتارش با دیگران بهتر می شود، و درس اش را بهتر می خواند. ما با صرف این زمان خاص، که به دلخواه صرف می کنیم ممکن است باعث شویم که بسیاری از مشاجره ها، برخوردها، جروبحث ها و جدل ها در روابط والدین و فرزندان کمتر شود.
البته به دلیل اختلاف بین علائق و نوع نگاه والدین با فرزندان ممکن است پیدا کردن و رسیدن به این زمان خاص کمی مشکل باشد؛ ولی باید توجه داشت که تفاوت بین انسان ها مختلف ناگزیر است. اختلاف سلیقه بین افراد خانواده بسیار شایع و طبیعی است. حتی در یک خانواده ی سالم هم رابطه ی بین والدین و فرزندان سالم است اختلاف نظر و سلیقه وجود دارد؛ ولی نحوه ی مدیریت و حل این مسائل به شکلی است که مانع از ایجاد هر گونه درگیری می شود و فاصله ی بین افراد را کم می کند. در واقع باید گفت این هنر یک والد است که بتواند فصل مشترکی را بین خود و فرزندش کشف و برای بیشتر شدن و عمق بخشیدن به آن تلاش کند، یعنی در این عرصه وظیفه ی والدین سنگین تر از فرزندان است. لازم است به این نکته توجه کنیم که والدین با کشف این فصل مشترک نه تنها باعث رابطه ی بهتر بین خود و فرزندان می شوند، بلکه بسیاری از آن ها در این رابطه ی نزدیک با فرزندان، موضوعات زیادی را می آموزند یعنی به عبارتی « به روز» می شوند.
قوانین رفتاری در خانه یعنی فضای اداری؟!!
اغلب ما تصوری از یک خانه ی دلخواه یا خانواده ی کارآمد داریم. در این تصور آرامش، امنیت، راحتی، مهربانی، نظم و ترتیب، کارآیی و بسیاری خصوصیات، جزیی جدایی ناپذیر است.اگر خانه و خانواده ای دلخواه باشد، حتماً قوانین بسیار قوی و باثباتی دارد که همیشه به آن عمل می شود. این قوانین و عمل کردن به آن ها در متن ارزش های خانواده و در درون رفتارهای افراد وجود دارد و نهادینه شده است، و نه تنها موجب درگیری و برخورد نمی شود بلکه باعث بالا رفتن اعتماد به نفس و احساس رضایت و توانایی افراد خانواده می شود. مرد که به مسئولیت هایش به عنوان یک شوهر و پدر مسلط است و همه را به خوبی انجام می دهد، زن که به وظایف خود به عنوان یک زن و مادر مسلط است و از عهده شان برمی آید، و فرزندانی که به عنوان یک پسر و یا دختر و فرزند، از عهده ی نقش های خود برمی آیند و آن ها را با موفقیت انجام می دهند، خانواده ای با قوانین متعدد، روشن و باثبات را تشکیل می دهند که مرزهای آن مشخص است، و در آن روابط افراد تعریف شده و مسئولیت هر کس روشن است.
در یک خانواده ی کارآمد، حقوق همه ی افراد خانواده رعایت می شود اما قانون گذار اصلی والدین، یا به عبارتی، واحد زناشویی هستند. اگر واحد زناشویی سالم باشد، قادر به وضع قوانین مناسبی است که توسط بقیه ی افراد اجرا شود. در مجموع هر خانواده خطوط قرمزی دارد که همه باید از آن ها
منبع مقاله :
موسوی، شکوفه؛ (1386) موفقیت تحصیلی: نقش والدین در تحصیل فرزندان، تهران: نشر قطره، چاپ پنجم
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}