نویسنده: ابراهیم حاجیانی(1)




 

تجزیه و تحلیل شرایط و پدیده های موجود در هر حوزه تخصصی به وسیله مفاهیم خاص و واژگان تخصصی تولید شده در آن رشته علمی امکان پذیر است. وجود مفاهیم متعدد و فرایند مستمر تولید آنها می تواند در توضیح هرچه بیشتر واقعیت های جاری و پدیده های پیش رو مؤثر باشد، ضمن آنکه بر غنا، پیچیدگی و کیفیت تحلیل نیز تأثیر مثبتی گذاشته و امکانات تجزیه و تحلیل را در هر حوزه علمی، توسعه و ارتقا می دهد. به این دلیل است که دانشمندان علوم اجتماعی و پژوهشگران حوزه مطالعات فرهنگی و جامعه شناسی فرهنگ نیز می کوشند با ابداع و بسط ابزارهای مفهومی، واقعیت متحول فرهنگ و اجزاء آن را توضیح دهند. طرح و بسط انبوه مفاهیم جدید گویای چنین وضعیتی هستند.
مفهوم سبک زندگی(2) نیز از زمره مفاهیمی است که پژوهشگران، حوزه جامعه شناسی و مطالعات فرهنگی برای بیان پاره ای واقعیت آن را مطرح و به کار می برند و دامنه به کارگیری آن در ادبیات علوم اجتماعی رواج زیادی یافته است؛ تا حدی که بعضی معتقدند این مفهوم قابلیت جانشینی بسیاری از واژگان موجود از جمله مفهوم طبقه را داراست و می تواند به نحو دقیق تری، گویای واقعیت پیچیده رفتارها و نگرش های فرهنگی و اجتماعی در جامعه جدید باشد و حتی به کارگیری آن به جای مفاهیمی همچون قومیت و ملیت را مطرح کرده اند.
سبک زندگی در حوزه مطالعات فرهنگی به مجموعه رفتارها و الگوهای کنش های هر فرد که معطوف به ابعاد هنجاری و معنای زندگی اجتماعی باشد اطلاق می شود و نشان دهنده کم و کیف نظام باورها و کنش های فرد است. به عبارتی، سبک زندگی دلالت بر ماهیت و محتوای خاص تعاملات و کنش های اشخاص در هر جامعه دارد و مبین اغراض، نیات، معانی و تفاسیر فرد در جریان عمل روزمره زندگی روزانه می باشد.
سبک زندگی را می توان در تمامی کنش ها و رفتارهای فرد و در تعاملات و ارتباطات وی با دیگران، طبیعت و به طور کلی محیط اجتماعی اطراف وی- که معمولاً قابل مشاهده، توصیف و اندازه گیری است- ملاحظه و مشاهده کرد. از این منظر سبک زندگی جنبه های عینی، مشهود و ملموس فرهنگ و نظام ارزشی در یک جامعه است و گویای بخش قابل رؤیت هویت جمعی و هویت فرهنگی در یک جامعه می باشد. سبک زندگی را می توان در اوقات فراغت، تفریح، رفتارهای جنسیتی، علایق حرفه ای، شغلی و پوشش و علایق هنری، ادبی، ورزشی، زبان و غیره مورد بررسی قرار داد. اما مهم ترین شاخص برای سنجش تجربی آن در اوقات فراغت و تفریحات است، زیرا این مقوله، جایی است که افراد با آرامش، طیب خاطر و بنابر سلیقه شخصی و آزادانه یا داوطلبانه خود آن را برمی گزینند و بدین لحاظ به شیوه کاملاً داوطلبانه و آسان تری می توانند علایق، ذهنیات و تمایلات خود را در آن به کار گرفته و دنبال نمایند. به سخن دیگر هنگام گذران اوقات فراغت، کنش گران فرصت می یابند تا ارزش های فرهنگی، علایق هویتی عمیق و نگرش های پنهان خود را تعیّن ببخشند و نوع نگاه و نگرشی متفاوت را اظهار و پی گیری نمایند. حتی اگر این نگاه و نگرش مغایر با ارزش های رسمی و قواعد تنظیم شده از سوی نهادهای کنترل اجتماعی و فرهنگی جامعه ای که در آن زیست می کنند، باشد و چه بسا از سبک زندگی خود و الگوهای به کار گرفته شده در آن، برای نوع مقاومت یا مبارزه پنهان و سرد با نظام ارزش های رایج بهره ببرند.
علاوه بر اوقات فراغت و تفریح یکی دیگر از اشکال و قالب های مهم در شناسایی سبک زندگی الگوی مصرف است. مصرف به دلیل اهمیتش در جامعه مدرن، شاخص استقرار و حاکمیت سبک زندگی جدید (در مقابل یا در ادامه سبک زندگی سنتی) تلقی می شود و محل بررسی و مطالعه جامعه شان و پژوهشگران حوزه مطالعات فرهنگی است. علاوه بر این نوع مصرف و یا الگوهای مختلف مصرف نیز حاکی از شیوه ها و رواج انواع سبک های زندگی بوده و خود نوع مرزبندی بین انواع هویت ها را به وجود می آورد. به دلیل وسعت به کارگیری این مفهوم و دامنه شمول آن و نیز ویژگی هایی که مفهوم سبک زندگی در تحلیل های فرهنگی و اجتماعی دارد می توان گفت: این مفهوم با مفهوم خرده فرهنگ(3) قرابت و نزدیکی فراوان دارد.
بر این اساس باید تأکید کرد؛ سبک زندگی و بررسی آن- که حوزه بسیار تخصصی و حرفه ای در مطالعات فرهنگی به خود اختصاص می دهد- مقوله بسیار تعیین کننده و جدی در مطالعات و بررسی های کلان استراتژیک نیز می باشد. اصولاً باید دانست حوزه مطالعات استراتژیک برخلاف بار لغوی آن که همواره نوعی نگاه کلان را مطرح می سازد، تنها بر پایه مطالعات و بررسی های جزئی امکان پذیر است. به عبارتی در مطالعات و بررسی های راهبردی، از لحاظ روش شناختی، باید بر مبنای مشاهدات و تحلیل های جزئی، کوچک (و استقرایی) حرکت کرد تا به تحلیل، توصیف و تبیین کلان نزدیک شد و پس از آن به حوزه پیش بینی و آینده نگری- که اساس مباحث راهبردی بر آن استوار است- نزدیک شد. بنابراین مجموعه توصیف های ریز و جزئی مبنای تحلیل های راهبردی محسوب می شوند و پس از آن متغیرهای کلان یا ساختاری را در این گونه بررسی ها باید وارد و اعمال نمود؛ چرا که واقعیت های موجود و پراکنده که امکان بررسی و سنجش تجربی و ملاحظه عینی داشته باشند می توانند پایه و نتیجه گیری های کلان و راهبردی آینده نگرانه باشند.
در این چارچوب، سبک زندگی، پایه و اساس فهم شرایط فرهنگی موجود و تحولات پیش رو در این حوزه تلقی می شود و نشان می دهد که در بطن ارزشهای موجود در خرده نظام فرهنگی چه می گذرد. در واقع با به کارگیری مفهوم سبک زندگی و تعمیق درباره آن می توان از هنجارهای پنهان که در اذهان، باورها و رفتارهای مردم یک جامعه قابل مشاهده است، سر درآورد و از جهت گیری ها و الگوهای موجود یا در حال شکل گیری، به نحو واقع بینانه ای تفسیر به دست داد. در اینجاست که تحلیل گر می تواند به شیوه ای نسبتاً بی واسطه از کیفیت خرده فرهنگ ها، روش ها، سلیقه ها و رفتارهای شهروندان اطلاعات ذی قیمتی به دست آورد.(4) با این حال و حتی در هنگام بررسی های سطحی در این حوزه، داده های به دست آمده از غنا و کیفیت بیشتری نسبت به تحلیل های غیرعینی برخوردارند و دارای قابلیت استناد و اعتماد بیشتری می باشند. بر این مبنا باید گفت: که دغدغه مستمر مسئولان کشور، در حوزه مسائل و تحولات فرهنگی در ایران را می توان با بررسی سبک زندگی و الگوهای آن پاسخ داد و به صورت عینی، شفاف و واضح از روندها و فرایندهای موجود در حال تغییر گزارش داد. ویژگی مهم به کارگیری و استفاده از سبک زندگی در تحلیل های راهبردی آن است که به سبب خصلت تجربی بودن آنها، این مفهوم الزاماً در گروه های مختلف سنی، جنسی، شهری یا روستایی و غیره قابل بررسی است. علاوه بر آن سبک زندگی را می توان در موضوعات و مقولات مختلف اعم از اوقات فراغت، تفریح، ورزش، مصرف (در ابعاد مختلف مثل مصرف رسانه ای، مصرف کالاها و ...) جست و جو کرد و این همه می تواند منشأ اثر و مبنای متقنی برای بررسی های استراتژیک در حوزه مسائل فرهنگی و اجتماعی باشد. به عبارتی سبک زندگی ابزار تجربی و دقیقی برای درک، فهم و استنباط واقعیت های فرهنگی در لایه های مختلف اجتماعی و در موضوعات متعدد می باشد و تراکم و تجمیع چنین بررسی هایی، در نهایت، دستمایه اتخاذ رویکرد کلان و بنیادین در تحلیل شرایط فرهنگی خواهد بود.
بکارگیری استفاده از مفهوم سبک زندگی، علاوه بر فواید فوق، در درک تحولات فرهنگی پنهان و نگران کننده (یا تهدیدات فرهنگی) نیز بسیار مساعدت می نماید. همان گونه که اشاره شد سبک زندگی محلی است که بروز هویت های نوظهور را- که قصد انجام رفتارهای متمایز از فرهنگ غالب را دارند تا به نتایج و اهداف موردنظر خود، مانند انقلاب های رنگین و یا تحولات مخملین نزدیک شوند- امکان پذیر می سازد؛ زیرا انجام این رفتارهای جدید از نظر کنش گران کم هزینه است و مجازات ها و عواقب رسمی یا غیررسمی از سوی متولیان فرهنگ رسمی و حاملان و عاملان فرهنگ حاکم (و تا حدودی سنتی) را، کمتر به دنبال دارد. بنابراین نسل های جدیدی و یا گروه های تحول خواه و مدرن از طریق تغییر ماهیت، جهت و محتوای رفتارهای فراغتی، تفریحی و مصرفی خود در فضاهای باز(سالن های ورزش، مراکز خرید، پارک ها و ...) به شیوه آسان تری عمل می کنند و نگرانی جدی در خصوص احتمال طرد یا ایجاد تنش در هنگام نمایش این رفتارهای جدید خود ندارند. شاید به همین سبب است که نیروهای رقیب یا حریف نظام فرهنگی موجود نیز از طریق رسانه، سیستم های جدید اطلاع رسانی و سایر ابزارها قصد اثرگذاری بر این حوزه را دارند. به هر حال و صرف نظر از وجود تعمد و برنامه ریزی در ایجاد تغییرات رفتاری و یا اتخاذ فرضیه مبنی بر طبیعی بودن چنین تغییراتی و فقدان نیرو و عقبه برای این تحولات، نفس بروز این تغییرات همواره می تواند در تغایر و تباین با نظام فرهنگی موجود باشد. در مجموعه پی گیری و رصد مستمر، الگوهای سبک زندگی دارای کارکردهای سیاسی خاص هم می باشد. زیرا تحول در سبک زندگی و شکل گیری سبک های زندگی متفاوت، تمایز و مقاومت گونه خود مانعی در تداوم و استحکام مبانی مشروعیت ساز نظام خواهد بود. حداقل نگرانی ناشی از تنوع زیاد در سبک زندگی آن است که جامعه را دچار انشقاق و چنددستگی می نماید. بنابراین نفس تحول در سبک زندگی، صرف نظر از انواع آن، خطرساز تلقی می شود. همچنین کیفیت و ماهیت سبک ها و سلیقه های جدید که ماهیتی متفاوت از فرهنگ رسمی دارند سنگر و ملجائی برای بروز هویت های مقاومت گونه بوده و بنابراین اهمیت بررسی سبک زندگی در حوزه مطالعات راهبردی را افزایش می دهد.
تأکید مجدد بر این نکته لازم است که در شرایط کنونی برای همه نظام های سیاسی حفظ هویت یکپارچه نسبتاً هماهنگ که موجد امنیت اجتماعی است، اهمیت فراوانی پیدا کرده است و حفظ ثبات و نظم اجتماعی بر پایه حفظ همبستگی، انسجام و هویت جمعی مشترک تعریف می شود. طرح دغدغه های مهم نخبگان در نظام های سیاسی مختلف، اعم از لیبرال دموکراسی، کشورهای در حال توسعه و یا در جمهوری اسلامی ایران درباره امنیت اجتماعی نیز از این زاویه قابل بررسی است. به سخنی دیگر یک نگرانی مشترک متولیان امور در حوزه امنیت به حفظ هویت در سبک زندگی محلی- که وجه ممیزه اصلی هر جامعه ای است- باز می گردد. نخبگان و متولیان رسمی نظام های سیاسی کوشش می کنند تا سبک زندگی خاص در جامعه خود راحفظ کنند و آن را از خطرات و تهدیدات ناشی از ورود و استقرار سبک های زندگی وارداتی حفظ نمایند. در این چارچوب است که مفهوم امنیت اجتماعی و عنصر اصلی آن یعنی هویت فرهنگی مورد توجه قرار گرفته و انبوه هزینه ها و سرمایه گذاری ها برای حفظ و تداوم امنیت اجتماعی انجام می شود. به سخن دیگر سبک زندگی بومی و محلی عنصر اصلی و اساسی هویت فرهنگی است و هویت نیز جوهر امنیت اجتماعی تلقی می شود. مفهوم امنیت اجتماعی که مرجع آن جامعه و فرهنگ رایج و ویژه متعلق هر نظام اجتماعی است، به عنوان مسئله اجتماعی و اخیراً امنیتی در نزد دولتمردان مطرح شده است. البته این نگاه جدید به موضوع و مسئله امنیت در تمامی نظام های سیاسی حتی کشورهای توسعه یافته صنعتی در غرب تسری یافته است و دغدغه مشترک دولت ها شده است. در پایان باید گفت: حفظ سبک زندگی با حفظ امنیت اجتماعی ارتباط وثیقی برقرار کرده است و به طور طبیعی این موضوع در بررسی های راهبردی و استراتژیک نیز رسوخ و نفوذ کرده است. در چارچوب بررسی های استراتژیک، شناسایی انواع سبک های زندگی و سیاست گذاری برای حفظ سبک زندگی بومی در مقابل سبک های جدید و نوظهور و تلاش برای مدیریت کم هزینه تغییرات در سبک زندگی مورد توجه قرار می گیرد.

پی نوشت ها :

1. مدیرگروه پژوهش های فرهنگی معاونت پژوهش های فرهنگی و اجتماعی مرکز تحقیقات استراتژیک
2. life style
3. sub-culture
4. البته این خود به شرط توجه به ابعاد مختلف سبک زندگی(ذهنی و عینی یا نظری و رفتاری) و به کارگیری دقیق روش های تجربی و کیفی امکان پذیر می باشد.

منبع مقاله :
زیر نظر: سیدرضا صالحی امیری؛ به اهتمام: ابراهیم حاجیانی؛ (1386)، الگوهای سبک زندگی ایرانیان، تهران: مجمع تشخیص مصلحت نظام، مرکز تحقیقات استراتژیک، چاپ دوم