تحول سبک زندگی روستایی در ایران
روستا و زندگی روستایی اگرچه اکنون جمعیتی معادل یک چهارم جمعیت ایران را شامل می شود، اما در تمام طول تاریخ شکل غالب زندگی ما بوده است و «ما از دیرباز در ایران با دو نظام آبادی نشینی و چادرنشینی آشنایی داشته ایم»
نویسنده: دکتر نعمت الله فاضلی(1)
مقدمه
روستا و زندگی روستایی اگرچه اکنون جمعیتی معادل یک چهارم جمعیت ایران را شامل می شود، اما در تمام طول تاریخ شکل غالب زندگی ما بوده است و «ما از دیرباز در ایران با دو نظام آبادی نشینی و چادرنشینی آشنایی داشته ایم» (خسروی، 48:1335) حتی بنابر مطالعات باستان شناسان «قدیمی ترین دهکده های جهان که تاکنون به وسیله حفاران پیدا شده در خاورمیانه واقع است. دو روستا در «جارمو» و «تپه سَرَبین» واقع در ایران و عراق امروزی نشان می دهند که یکجانشینی با تشکیل اجتماعات روستایی دست کم در 10،000 سال پیش آغاز شده است» (نیک خلق، 34:1384). این قدمت تاریخی بدون تردید نمی تواند در کلیت شکل گیری فرهنگ و تمدن ایرانی بی تاثیر بوده باشد.نگارنده در این مقاله ضمن شرح تفاوت های کلاسیک شیوه زندگی روستایی و شهری به بیان نحوه نفوذ معیار شهری در روستاها یا شهری شدن زندگی روستایی از منظر سبک زندگی می پردازد. به نظر می رسد این نخستین بار باشد که در مطالعه روستاهای ایران به مقوله سبک زندگی روستایی توجه می شود؛ زیرا مفهوم سبک زندگی برای فهم و توصیف زندگی مدرن شهری ابدع و بکار رفته است. در واقع در مطالعات جامعه شناسی شهری کلاسیک، زندگی شهری به مثابه شیوه ای از زیستن در تقابل با شیوه زندگی روستایی تعریف می شود.
بخشی از این تقابل و تفاوت موضوع سبک مندی زندگی شهری و وضعیت یا حالت «بی سبکی» زندگی روستایی است. بر پایه مفهوم یا نظریه سبک زندگی می توان گفت: زندگی روستایی در معنای گذشته و سنتی آن از نظر ابعاد زیر با زندگی شهری متفاوت است:
* زندگی روستایی بر پایه «تولید» سامان گرفته است در حالی که زندگی شهری «مصرف» گراست.
* زندگی روستایی مبتنی بر مفهوم «کار» است و در آن فراغت به معنای دقیق کلمه معنا ندارد اما زندگی شهری مبتنی بر «کار و فراغت» است.
* زندگی روستایی مبتنی بر «ارزش کاربردی» کالاهاست در حالی که زندگی شهری مبتنی بر «ارزش کاربردی و نمادین» می باشد.
زندگی روستایی مبتنی بر «تداوم و استمرار سنت ها و تکرار گذشته»است در حالی که زندگی شهری مبتنی بر «نوآوری فرهنگی» است.
* روستاییان عمدتاً از طریق ساختارهای خویشاوندی و سنن و طایفگی به توزیع قدرت می پردازند، اما در شهر توزیع قدرت عمدتاً بر اساس تخصصی شدن، تقسیم کار اجتماعی و ویژگی های طبقاتی است.
* هر روستا دارای یک فرهنگ واحد و فرهنگ آن یک کلیت یکپارچه ای را بوجود می آورد و این فرهنگ یکپارچه تعیین کننده تمام ویژگی های زندگی افراد است. اما فرهنگ شهر ناهمگون است و دارای خرده فرهنگ های مختلف و تنوع فرهنگ های زبانی، نژادی و قومی است:
* زندگی روستایی مبتنی بر الگوی «سازگاری با الزام های طبیعت» است، اما زندگی شهری مبتنی بر الگوی فرهنگ، ایجاد تغییر، دستکاری محیط و تسلط و بهره کشی از آن است.
این ویژگی ها و ویژگی های دیگر شیوه زندگی روستایی در دروه های گذشته اجازه نمی داد تا پدیده سبک زندگی به معنایی که در شهر دیده می شود بوجود آید، اما با رشد فرایند شهرنشینی و بهتر است دقیق تر گفته شود «شهری شدن»، در روستاها نیز سبک زندگی در حال شکل گیری است. جامعه شناسان اکنون از «روستاییان شهری» و «دهکده های شهری» در شهرهای بزرگ گزارش می دهند، مانند منطقه ی بنتنال گرین در منطقه ی مرکزی لندن و منطقه ی وست اند بوستون. «روستاییان شهری گروه هایی از مردم هستند که در شهرها اقامت دارند و بین آنها روابط خویشاوندی گسترده و پیوندهای همسایگی مستحکم وجود دارد»(ساوج و وارد، 142:1380).
زیمل در مقاله مشهور خود با عنوان «زندگی فکری و کلان شهر» از تضاد بین شهرها و روستاها سخن نمی گوید، بلکه او کلان شهرهای معاصر را شکلی از فرهنگ نوگرایی و تجدد معرفی می کند که با شهرهای کوچک دوران های اولیه تاریخ به ویژه در دوران باستان در تضاد است. زیمل به این دلیل از تمایز فرهنگ های شهر و روستا سخن نمی گفت که به تجربه دریافته بود که در دنیای جدید، نفوذ کلان شهر در کل جامعه از جمله منطقه و سرزمین های روستایی آن جاری و ساری می شود(ساوج و وارد، 158:1380).
این نفوذ شهرها در روستاها کمتر از نیم قرن به بعد به واضح در اغلب کشورهای جهان مشاهده شد. جورج فاستر، متخصص انسان شناسی که بر روستاهای بسیاری در آفریقا و آمریکای لاتین و همچنین آمریکای شمالی مطالعه میدانی کرده است در دهه 1960 درباره این نفوذ می نویسد:
جامعه روستایی در واقع نمونه ای از تمدن های قبل از صنعتی شدن است که دارای طبقه بندی اجتماعی و اقتصاد پیچیده، تجارت و حرفه های خاص می باشد. منبع و سرچشمه بیشتر نوآوری های برای این گونه جوامع شهر است و شهر و دولت مرکزی اوضاع و احوال سیاسی، دینی و اقتصادی آنها را تعیین می کند(فاستر، 54:1378).
البته این تغییر جامعه روستایی نه تنها بر اساس تقاضا و تمایل روستاییان و همچنین نگرش مثبت رهبران و مدیران محلی بود، بلکه از حمایت های بین المللی نیز بهره مند می شد. به تعبیر فاستر«از پایان جنگ جهانی دوم به این طرف جوامع سنتی نیاز به تغییر را احساس کردند و تشخیص دادند که تغییر حتمی و غیرقابل اجتناب است. این نکته موجب شد که کوشش های وسیع و بین المللی در دادن و گرفتن کمک های فنی صورت پذیرد»(فاستر، 11:1378).
یکی از جامعه شناسان ایرانی با توجه به تجربه روستاییان ایران در این زمینه می نویسد:
«اصولاً شهرنشینی و شهری بودن در میان روستانشینان به عنوان نوعی ارزش اجتماعی تلقی می شود و مورد خواست و آرزوی مردم است. شاید بتوان گفت که گروهی از روستائیان بر اثر تحقیرهایی که در گذشته از طرف شهریان و مالکان بزرگ بر آنها اعمال می شد، نوعی احساس نارضایی نسبت به پایگاه اجتماعی و زندگی روستایی پیدا کرده و به گروه خود بدبین و بی اعتنا شده اند. بدبینی، احساس حقارت و از خودبیگانگی از عوامل موثری است که روستایی را به گریز از ده و اقامت و زندگی در شهر برمی انگیزد»(نیک خلق، 110:1384).
این گرایش و تمایل بسوی شهری شدن، فرایندی است که از آغاز شکل گیری دولت ملی و مدرن یعنی از پهلوی اول با شکل گیری نهادها و موسسات جدید مثل نظام وظیفه و مدرسه آغاز شد. اما شاید بتوان گفت اصلاحات ارضی نقطه عطفی در این زمینه بود. لمپتون در کتاب مالک و زارع درباره تاثیرات اطلاحات ارضی در روستاهای ایران می نویسد: «در روستاهای بی شماری که در آنها اصلاحات ارضی در مرحله اول یا دوم اجرا شده است روستاییان برای خود خانه های بهتری ساخته اند. این قبیل فعالیت های ساختمانی دلالت بر بهبود شرایط اقتصادی و اجتماعی آنان دارد، هرچند ارتقا سطح زندگی دهقانان فقط به خانه سازی محدود نمی شود. در مجموع در دهات اصلاحات ارضی شده، دهقانان بهتر غذا می خورند و بهتر لباس می پوشند و اسباب و اثاثیه بیشتری نسبت به قبل از اصلاحات ارضی در اختیار دارند و علاوه بر آن، از میزان بدهکاری دهقانان نیز کاسته شده است. سلف فروشی محصولات و بدهکاری که از ویژگی های جامعه روستایی ایران قبل از اصلاحات ارضی بود به مقدار قابل ملاحظه ای کاهش یافته و این امر بدون وجود شرکت های تعاونی امکان پذیر نبوده است»(به نقل از، ازکیا، 75:1365).
«افرادی که وارد دوره جوانی شده اند، جوانانی که ازدواج کرده اند، معمولاً خانه پدری را ترک می کنند و بر اثر مشکلات اقتصادی که بر زندگی خانوادگی آنها فشار می آورد، مجبورند برای کسب درآمد و یافتن کار سرزمین خود را ترک کنند و به شهرها روی آورند. بنابراین مسئله مهاجرت روستائیان بیشتر متوجه نیروهای فعال و جوان جامعه روستایی است. بررسی هایی که در زمینه سن مهاجران روستایی به عمل آمده است این امر را تائید می کند»(نیک خلق، 106:1384).
«در ذهن جوانان روستایی که تا مدت ها جز این تصوری نداشتند که مجبورند کار پدران خود را دنبال کنند، با آموزش سواد و کسب آگاهی اجتماعی درباره ارزش های موجود جامعه و پائین بودن پایگاه اجتماعی خود، سعی دارند از ده بگریزند، زمین را ترک کنند و به شغلی غیر از کشاورزی اشتغال ورزند»(نیک خلق، 107:1384).
اکنون روستاها حوزه گسترده و فوق العاده ای برای شناخت مدرنیته است؛ زیرا در آنها تضاد بین کهنه و نو، و سنت و نوگرایی به طور مستقیم و عریان در زندگی روستاییان مشاهده می شود. به گمان من آنچه مارشال بر من درباره ماهیت زندگی خیابانی به مثابه عرصه بازنمای فرهنگ نوگرایی با مشکلات و امتیازات آن بیان می کرد می توان درباره کوچه های روستاها نیز گفت، کوچه های دنیای کوچکی برای زندگی مدرن و عرصه ای برای مبارزه برای فضای عمومی دانست.
به رغم شهری شدن روستاها باید این نکته را در نظر داشت که این فرایند به معنای اضمحلال کامل شیوه زندگی روستایی و از بین رفتن کامل تفاوت های شهر و روستا نمی شود. دوپویی به درستی در این زمینه می نویسد: «برداشت ما از جامعه روستایی، یک گروه اجتماعی نسبتاً مستقل و خودکفا است که در محیط روستایی قرار دارد، دارای سازمان، نظام تولید و ارزش های خاص خودش است، تابع جامعه جهانی است ولی جذب آن نمی شود»(دوپویی، 241:1385). آنچه به سبک زندگی روستایی شهری شده در حال حاضر اهمیت می دهد، شهری شدن و در عین حال جذب کامل نشدن آن در این فرایند است.
روستاهای ایران طی نیم قرن گذشته از نظر شیوه زندگی و ارزش های بنیادی فرهنگی دستخوش تغییرات مهمی شده اند. از این رو دیگر نمی توان با رویکردهای کلاسیک که روستا را مقر سنت می دید و شهر ر مقر مدرنیته فهم کرد. در روستاهای ایران به نوعی «مدرنیته روستایی ایرانی» بوجود آمده است. برای مثال ارزش های مبتنی بر مصرف یا ارزش های نمادین کالاها در روستاها نیز دیده می شود. آن تلقی سنتی که روستا زادبوم و زیستگاه «فولکلور» یا «فرهنگ قومی» بود اکنون از میان رفته است و در روستاها نیز دیگر همانند شهرها به ندرت می توان شعر و زبان و موسیقی فولکلوریک را مشاهده کرد و بجای آن همان محصولات رسانه ای یا فرهنگ عامه پسند چایگزین شده است. حتی صنایع دستی سنتی روستایی مانند قالیبافی، گلیم بافی، سفالگری و امثال اینها در حال از بین رفتن هستند و دختران جوان روستایی دیگر ترجیح می دهند به یادگیری مهارت نوین بپردازند.
در نتیجه رسانه ای شدن فرهنگ روستایی و تحولات ساختاری، دیگر ارزش های اجتماع گرایانه روبه افول نهاده و ارزش های فرد گرایانه در آن توسعه یافته است. این امر باعث تفاوت های اساسی بین نسل های بزرگسالان(پدربزرگ ها و مادربزرگ ها) با فرزندان و نوه های آنها شده است. این موضوع بیش از هر چیز در شیوه لباس پوشیدن، آرایش، شیوه های گفتار و رفتار نسل جوان روستایی تجلی و عینیت یافته است. دیگر به سهولت نمی توان تفاوت فرهنگی بارز بین جوان روستایی و شهری مشاهده کرد اگرچه همچنان این دو در زمینه های خاصی متفاوت هستند.
1-روش شناسی و چارچوب نظری
از نظر روش شناختی این مقاله مبتنی بر تحلیل های نظری، تحلیل ثانویه برخی داده های آماری«و همچنین مردم نگاری فوری»(2) از طریق انجام مصاحبه باز با تعدادی از روستاییان «ده مصلح آباد» و مطالعه میدانی و مشاهده مشارکتی است. نگارنده علاوه بر 18 سال زندگی در روستای مورد مطالعه، به منظور انجام این مطالعه چندین نوبت به روستا سفر کرده و در آن به مطالعه میدانی پرداخته است. مطالعه میدانی در پاییز و زمستان 1385 و بخشی از مصاحبه ها در بهار 1386 صورت گرفته است. بنابراین، این بررسی یک «خودمردم نگاری»(3) بر پایه تجربه زندگی نسبتاً طولانی در زادگاه نگارنده می باشد.در انجام این بررسی نگارنده اساساً در تلاش بوده است تا تجربه مدرنیته در روستاهای ایران را با تکیه بر تحولات و وضعیت روستای مورد بررسی مطالعه کند. منظور از تجربه مدرنیته، تجزیه و تحلیل مجموعه تغییر و تحول در شیوه زندگی، الگوهای رفتاری، هنجارها، احساسات، عواطف، ارزش ها و وجوه مادی است که روستاییان در زندگی روزمره شان طی دوره مدرن شدن ایران از زمان رضاشاه تا به امروز پشت سر گذارده و تجربه کرده اند. برای رسیدن به فهم تجربه مدرن در زندگی روزمره ی روستاییان یک راه بررسی تطبیقی زندگی روستاییان قبل از دوره مدرن با بعد از این دوره می باشد. از این رو نگارنده تلاش کرده است تا رهیافت تطبیقی برای مقایسه تفاوت ها بین آنچه بوده و آنچه هست به کار گیرد. البته لازم به ذکر است که نمی توان آنچه درباره روستای مورد بررسی اظهار می شود را، به تمام روستاهای ایران تعمیم داد. از طرف دیگر نمی توان آنچه را در این روستا مشاهده شده است پدیده هایی منحصر به فرد و محدود به یک روستا دانست، مسلماً بخش زیادی از روستاهای ایران که در آنها برنامه های نوسازی شامل توسعه مدارس، به کارگیری تکنولوژی های کشاورزی، توسعه خدمات بهداشتی و اجتماعی، گسترش رسانه های جمعی مانند رادیو و تلویزیون، توسعه مصرف و به طور کلی شیوه زندگی مدرن در آنها شکل گرفته است، کم و بیش همان تجربه مدرنیته روستایی را که مصلح آبادی ها تجربه کرده اند، پشت سر گزارده اند.
2- مروری بر گفتمان های روستاپژوهی ایران
مطالعات روستایی در ایران با گفتمان روستاشناسی ایران بیشتر متمرکز بر تلقی از روستا به مثابه امری اقتصادی و مادی بوده است. از این دیدگاه انسان روستایی انسان اقتصادی است. برخی معتقدند: حتی در تجزیه تحلیل اقتصادی نیز این مطالعات تنها به برخی از ابعاد اقتصاد روستایی که دارای اهمیت سیاسی بوده اند، محدود شده اند. برای مثال، ازکیا، از صاحب نظران برجسته روستایی در ایران، در تحلیلش درباره مطالعات می نویسد: «اکثر مطالعاتی که درباره مسائل روستایی در ایران طی دهه اخیر صورت گرفته بیشتر به تجزیه و تحلیل نتایج اقتصادی و اجتماعی اصلاحات ارضی سال 1341 پرداخته است»(ازکیا، 71:1365). اگرچه این مطالعات حتی در همان قلمرو شناخت حیات اقتصادی و تبیین مساله اصلاحات ارضی و ابعاد مختلف آن چنانکه ازکیا می گوید: «در تحلیل از ساخت اجتماعی روستایی ایران و تاثیر اصلاحات ارضی بر آن موفق نبوده اند»(ازکیا، 72:1365).اما مهم ترین نقدی که به این رویکرد می توان داشت ناکامی آن در تبیین اقتصادی روستا نیست، بلکه بیش از هر چیز این است که زندگی و جامعه روستایی را به حیات اقتصادی، ابعاد و مسائل جمعیتی(مانند مهاجرت به شهرها و آمارهای جمعیتی) و برنامه های توسعه ای (که این برنامه ها نیز معطوف به همان ابعاد اقتصادی و جمعیتی بوده اند) محدود می کند این تمرکز مطالعات روستایی بر ابعاد مختلف اقتصادی، جمعیتی و وجوه مادی روستا ناشی از این واقعیت است که مطالعات روستایی در ایران توسط شهرنشینان و از منظر نوع مناسباتی که روستا و روستاییان با شهر، جامعه ی شهری و نظام سیاسی دارد صورت گرفته است. این مناسبات عمدتاً حول محور اقتصاد کشاورزی و دامپروری و کارکرد روستاها به مثابه تأمین کننده مواد غذایی و نیروی انسانی(عمدتاً غیرماهر مانند کارگران ساختمانی و نیروهای خدماتی) شهرنشینان یا مشکلات سیاسی که برای دولت ها ایجاد می کرده اند، بوده است. ولی باید در نظر داشت که «گرچه روستائیان در اصل و اساس اکثراً کشاورز هستند، لیکن معیارهای تشخیص و تعریف آنها به عنوان روستایی معیارهای ساخت و روابط اجتماعی است و نه شغلی»(فاستر، 54:1387). همچنین تلقی مناسبات روستا با شهر در ایران بر محور مناسبات اقتصادی نیز با واقعیت ها منطق نمی باشد. خسرو خسروی از پیشگامان بزرگ مطالعات روستایی در ایران در این باره بدرستی می نویسد: «رابطه ی شهرها با روستاها صرفاً مبتنی بر مبادله اقتصادی نبوده بلکه زمینه های اجتماعی را نیز دربرمی گرفته است. تامین نیروی انسانی دستگاه های دولتی هنگام جنگ و استفاده از نیروی کار مهاجران روستایی در شهرها به صورت خدمه و یا در فعالیت های تولیدی دیگر، از روابط شهری ها با دهقانان محسوب می شود. از سوی دیگر حفظ فرهنگ ملی و نهادهای اجتماعی به ویژه زبان به هنگام استیلای اقوام خارجی که گاهی در ایران قرن ها به طول انجامیده و پاسداری سنت ها، عمدتاً به عهده ی روستانشینان به ویژه دهقانان بوده است»(خسروی(ب)، 5:1358).
مطالعات روستایی ایران به فرهنگ روستایی نیز پرداخته اند، اما نگاه غالب در تجزیه تحلیل فرهنگ روستا عمدتاً مبتنی بر رویکردی اقتصادی است که روستا را از منظر نظریه های توسعه ای اقتصاد محور مانند نظریه ی نوسازی و با کمک مفاهیمی مانند شناخت مولفه ها و ویژگی های «خرده فرهنگ دهقانی» تبیین و توصیف می کند. مهم ترین مساله این رویکرد شناخت اقتصادی فرهنگ روستایی از منظر موانعی که در راه توسعه اقتصادی ایجاد می کند و انتقال آن از وضعیت سنتی به مدرن است. این محققان معتقدند: «برای درک چگونگی انتقال جامعه روستایی سنتی ایران به یک جامعه مدرن، از نظریه نوسازی کمک گرفته اند... وجه نظرهای سنتی نسبت به زندگی، «فقدان انگیزه پیشرفت»، «فقدان روحیه سرمایه گذاری»، وجود روحیه «تقدیرگرایی» و غیره به عنوان موانع توسعه یافتگی در این کشورها ذکر شده است، پیروان این مکتب معتقدند: این عناصر را می توان از طریق اشاعه فرهنگی در جامعه از بین برد»(ازکیا، 72:1365).
بهنام و راسخ از جامعه شناسان برجسته ایران یکی از فصول کتاب «مقدمه ای بر جامعه شناسی ایران»(1348) را که اکنون از آثار کلاسیک جامعه شناسی ایران محسوب می شود به شناخت روستای ایرانی اختصاص داده اند و در توصیف فرهنگ روستایی ایران می نویسند: «درباره فرهنگ ده نشینان اجمالاً می توان گفت که نظر به محافظه کاری که خاص ایشان است بهتر از شهرنشینان، سنت ها و رسوم و آداب و عقاید دیرین را حفظ کرده اند و اگر کسی بخواهد درباره معتقدات و مناسک کهنه تحقیق کند یا احیاناً لغات و لهجه های قدیم را بازیابد، بهتر از همه جا مقصود خود را در مطالعه روستاییان برخواهد آورد. چون علم و فن در روستاها آنچنان رخنه نکرده که در شهرها، از این رو می توان مجموعه ای از اوهام و خرافات و اندیشه ها و اعمال جادویی را در نزد دهقانان بازیافت و چون ده نشین نه فقط به بیعت برونی بلکه به آنچه طبیعت انسانی است هم نزدیک تر است در شعر و ادب عامیانه و فولکلور، تجلی غرایز آدمی و عکس العمل طبیعی و ناپرورده و ناسنجیده ایشان را در برابر جهان، آسان تر می توان باز جست»(بهنام و راسخ، 283:1348).
این تلقی از فرهنگ روستایی را می توان گفتمان غالب در مطالعات روستایی ایران و تا حدودی جامعه شناسی روستایی در سطح جهانی دانست. به طور مشخص این تلقی مبتنی بر نظریه ای است که راجرز درباره روستاها با نام «خرده فرهنگ دهقانی» ارائه کرد. به اعتقاد راجرز ده عنصر اصلی «خرده فرهنگ دهقانی» عبارتند از:
1- عدم اعتماد متقابل در روابط شخصی.
2- فقدان نوآوری.
3- تقدیرگرایی.
4- پایین بودن سطح آرزوها و تمایلات.
5- عدم توانایی چشم پوشی از منافع آنی به خاطر منافع آتی.
6- کم اهمیت دادن به عامل زمان.
7- خانواده گرایی.
8- وابستگی به قدرت دولت.
9- محلی گرایی.
10- فقدان همدلی(ازکیا، 56:1364).
اگرچه در مقابل این دیدگاه انتقادی و بدبینانه همواره یک رویکرد خوشبینانه- که روستا را به مثابه محیطی امن و آرام و بسیار سالم و طبیعی می بیند- در ادبیات و فرهنگ عامیانه ایران وجود دارد. سعدی در گلستان عبارتی دارد که می گوید: «روستا زادگان دانشمند/به وزیری پادشا رفتند». این عبارت راهنمای ابراهیم باستانی پاریزی مورخ ادیب صاحب نام برای ارائه انبوهی از شواهد تاریخی مبنی بر اینکه «در تمام طول تاریخ، همین دهات کوچک بوده اند که مردان بزرگ سیاست و علم و ادب را به شهرهای ایران تقدیم کرده اند و حقیقت آن است که اگر این دهات کوچک نبود، ما بسیاری از این مردان بزرگ را نداشتیم. فرهنگ و تمدن چندهزار ساله ما زائیده و پرورده هوا و فضای آزاد همین دهات است»(باستانی پاریزی، 101:1357) می شود. باستانی پاریزی با تکیه بر این پیش فرض و رویکرد درباره نقش تمدن ساز روستاهای ایران می نویسد: «در تمام طول تاریخ چندهزار ساله ما، این دهات ها بودند که شمع مدنیت و فرهنگ ما را دست به دست-از عصر حجر به قرن اتم کشاندند و درست مثل قهرمانان المپیک، اگر گروهی خسته شد، شمع را به دست گروه دیگر داد و همچنان آن را روشن نگاه داشت تا به زمان ما رسید. در تمام روزگار مدنیت، تغذیه فکری و معنوی شهرها، چنانکه توضیح داده شد بیشتر توسط کسانی صورت گرفته که از دهات برخاسته اند و این شاید هوای صاف و فضای آزاد روستا و روحیه بی غل و غش روستائیان باشد که منبع مغزهای بزرگ و محل پرورش افکار عالیه شده است»(باستانی پاریزی، 151:1357).
این تصور شیرین و دلپذیر از زندگی روستایی «سابقه ای طولانی دارد که هر از چندی تحت عناوینی مثل: آرمان شبانی، افسانه زیبایی زندگی کشاورزی، افسانه ساده زیستن و احترام به وحشی های شیرین مطرح می شود»(فاستر 46:1378). بندیکت اندرسون در کتاب «اجتماعات خیالی»(1983) استدلال می کند: «همه گروه بندی انسانی بزرگ تر از روستاهای نخستین که ارتباط رودررو با یکدیگر داشته اند، اجتماعات خیالی بوده اند»(پیت و هارتویک، 194:1384). نویسنده در این مقاله با ارائه گزارشی توصیفی در فراهان اراک تلاش می کند تا تحولات و ابعاد مختلف فرهنگ و تجربه زیسته زندگی روزمره در آن را نشان دهد. هدف نویسنده از این گزارش نه ارائه بازنمایی از روستا به مثابه یک بهشت گمشده که در گفتمان «آرمان شبانی» آمده است و نه آنچه در نظریه «خرده فرهنگ دهقانی» از روستا تصویر شده است، بلکه بیش از هرچیز بازنمای فرایندهای مدرن شدن در این روستا با در نظر گرفتن مجموعه پیامدهای سازنده یا مخرب آن است. در اینجا نیز ممکن است تعلقات فردی یا تجربیات نگارنده در توصیف و تبیین مسائل تأثیر بگذارد، اما تا آنجا که به خودآگاه نگارنده مرتبط است تلاش شده است از کلیشه های جامعه شناختی در مطالعات روستایی ایران پرهیز شود.
2-«مصلح آباد» و فرایند مدرن شدن
مصلح آباد از توابع فراهان شهرستان اراک است. این روستا دارای سابقه تاریخ نزدیک به چهار قرن است و در نیم قرن حاضر شاهد تحولات گسترده اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بوده است. از نظر تاریخی، تحولات اجتماعی و اقتصادی مصلح آباد را در سه دوره پیشامدرن، مدرن و امروزی می توان توضیح داد. منظور از دوره پیشامدرن از ابتدای تأسیس روستا تا دهه های نخست قرن حاضر است. مصلح آباد مانند دیگر روستاهای ایران دارای اقتصاد مبتنی بر کشاورزی و دامپروری و جمعیت 483 نفری می باشد. به طور سنتی این روستا فاقد ارباب و مالک اصلی بوده و زمین های آن خرده مالکی است که طی اجرای برنامه اصلاحات ارضی، املاک خرده مالکان نیز بین دهقانان تقسیم شد. مصلح آباد همگام با پیدایش دولت ملت مدرن در زمان رضاخان تحولات خود را با تأسیس مدرسه ابتدایی در آن مقارن با سال 1312 آغاز کرد، سپس با اعزام جوان روستا به خدمت نظام وظیفه عمومی سیر مهاجرت و آشنایی روستاییان با شهرها و پیوند آنها با دولت مرکزی آغاز شد. در دوره پهلوی این روستا در نتیجه مهاجرت گسترده جوانان به شهرها که عمدتاً برای استخدام در ارتش و کارهای خدماتی به تهران و اراک اعزام می شدند، با کاهش عمده جمعیت مواجه شد. همچنین به علت تخریب قنوات، کاهش نیروی جوان و فقدان تکنولوژی های کشاورزی، اقتصاد کشاورزی این روستا نیز روبه اضمحلال گذاشت. بعد از انقلاب 1357 مصلح آباد شاهد تجربه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی متفاوتی از تمام تاریخ خود بود.3- سفرهای زیارتی
در دوره پیشامدرن، اغلب روستاها(به جز روستاهای حاشیه نزدیک شهرها) دور افتاده و منزوی از شهرها بودند. به علت فقدان وسایل ارتباطی و نقلیه و همچنین راه های مناسب و امن، روستاییان به ندرت این امکان را داشتند که از محیط روستای خود برای مسافت های طولانی خارج شوند. روستای مورد مطالعه ما نیز اگرچه در دشتی هموار قرار داشت و فاصله آن با نزدیک ترین شهر خود کمتر از 40 کیلومتر بود، اما روستاییان به ندرت می توانستند در طول عمر خود بیش از دو یا سه نوبت به آن سفر کنند. در این شرایط تنها مورد استثنا سفرهای زیارتی به مکه، کربلا، مشهد و دیگر اماکن مقدس بود. این سفرهای زیارتی نیز عمدتاً محدود به اقشار مرفه (اربابان، مالکان و خرده مالکان) و به ویژه مردان بزرگسال بود. از این رو جوانان، زنان کودکان و گروه های اجتماعی فقیر و دهقانان نمی توانستند به سفرهای زیارتی دور بروند، با وجود این سفرهای زیارتی یکی از معدود پنجره های گشوده به روی روستاییان برای مشاهده و تجربه کردن سایر فرهنگ ها و جوامع بود. القابی که به زائران پس از بازگشت آنها از سفر داده می شد، نقش اجتماعی جدیدی برای آنها تعریف می کرد و متناسب با این موقعیت، مجموعه ای از انتظارات نقشی واقعی و آرمانی وجود داشت. آنها باید نه تنها تقوی پیشه می کردند و در رعایت واجبات و مستحبات احکام شرعی دقت می نمودند، بلکه همچنین از آنان انتظار می رفت که به مثابه افراد متمکن و توانا گشاده دست تر، بلندنظرتر و در مصرف کردن، بی ریاتر عمل کنند. این امر از همان لحاظ بازگشت که زائر باید سوغات ها و هدایای سفر را تقسیم کند و ولیمه و سور به همه مردم دهد شروع می شد. مستمندان و مردم انتظار داشتند که به ویژه حاجیان و کربلایی ها از محرومان و نیازمندان دستگیری کنند و در اعیاد و مناسبت های دینی به خصوص عید قربان و ایام محرم، نذورات، قربانی ها و ولیمه بدهند. این امر باعث می شد که یک زمینه و الگوی فرهنگی برای هزینه کردن ثروت، در موقعیت های اجتماعی که ضرورتی برای بقا ندارند، شکل بگیرند. در واقع مصرف تجملی از این طریق، راه مشروعی برای ورود به زندگی روستاییان پیدا کند.هدایا و سوغاتی هایی که زائران با خود از شهرها به روستا می آوردند در آشنا کردن روستاییان با مظاهر زندگی شهری بی تاثیر نبود. این هدایا اغلب شامل اشیای مذهبی (مهر، تسبیح، قبله نما و جانماز)، خوراکی های بومی مذهبی(سوهان، نبات و نقل) و پوشاک و ابزارهای جدید بود. بسیاری از روستاییان لباس ها و ابزارهایی که از شهرهای مذهبی آورده بودند را تبرک می دانستند و سالیان طولانی از آنها با مراقبت ویژه استفاده می کردند. عکس های یادگاری که در قم و به ویژه مشهد می گرفتند، اغلب به عنوان یادبود سفر و همچنین نماد تکنولوژی و دنیای جدید در جای ویژه ای از خانه ها نصب می شد. اگرچه عکاسی از راه های دیگر(مانند عکس های شناسنامه) وارد ده شده بود، اما عکس های مذهبی به تکنولوژی عکاسی قداست و مشروعیت بخشید.
یکی دیگر از پیامدهای سفرهای زیارتی، گسترش افق دید روستاییان به ورای مرزهای زیست جهان روستایی آنها و آشنایی شان با شیوه های متفاوت فرهنگ دیگری بود. در واقع، روستاییان از طریق سفرهای زیارتی می توانستند عبور از مرزهای مادی و نمادین خود را تجربه کنند. این تجربه می توانست برای روستایی که محیط بیرون از زیست جهان خود را نمی شناسد دردناک و مملو از اضطراب و تشویق باشد، اما تلاقی اشتیاق مذهبی با لذت ناشی از کسب تجربه بین فرهنگی باعث کاهش هزینه های روحی و اجتماعی این سفرها می شد. روستاییان بیشتری هر ساله به شهرهای مذهبی داخل کشور مانند قم و مشهد می رفتند، در نتیجه در این گروه که از نظر کمی بسیار بیش از حاجیان و کربلایی ها بودند نقش تأثیرگذارتری در معرفی شهرها به روستاییان داشتند. نه تنها شور مذهبی بلکه میل و اشتیاق دیدار از شهر نیز به روستاییان انگیزه زیادی برای انجام سفرهای زیارتی داخل کشور می داد. در روستاهای مورد مطالعه ما تقریباً همه روستاییان حداقل یکبار تجربه سفر به شهرهای مذهبی قم و مشهد را داشته اند.
در نتیجه اجرای برنامه های نوسازی و توسعه رضاشاه در زمینه ایجاد راه های شوسه و گسترش صنعت حمل و نقل، روستاییان امکان بییشتری برای انجام سفرهای زیارتی خود پیدا کردند و با توسعه تدریجی و فراهم شدن بیشتر تسهیلات سفر، به تدریج نه تنها مسافرت های زیارتی به شهرهای مذهبی داخل کشور بلکه انجام سفر حج و سفر به کربلا هر روز بیشتر گردید. به گونه ای که در حال حاضر اکثریت مردم روستای مورد مطالعه ما القاب حاجی، کربلایی و مشهدی دارند.
سفرهای زیارتی از نظر فرهنگی تاثیر مهمی بر شیوه ی زیست و الگوهای رفتاری روستاییان به جای می گذاشت. یکی از این تاثیرات القای حسن خرسندی از زندگی بود. روستاییان که اغلب به علت محدودیت دسترسی آنها به منابع قدرت، ثروت و منزلت تنها به پاسخگوی نیازهای زیستی شان قناعت می کردند در نتیجه این سفرها علاوه بر کسب منزلت می توانستند لذت سفر و تجربه یک فعالیت فرهنگی را کسب کنند. این امر زندگی آنها را به گونه ای متفاوت معنادار و در بستری جدید قرار می داد. اکنون آنها می توانستند به مقایسه خود با مردمان دیگر بپردازند و ارزیابی از وضعیت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خودشان بدست آورند. علاوه بر این در این سفرها فرصت های زیادی برای گفتگو و اندیشیدن درباره ی موضوعات مختلف زندگی با مردمانی از شهرها و روستاهای دیگر بدست می آوردند. در مشهد، قم و شهرهای دیگر با مظاهر جدید زندگی شهری مانند: آب لوله کشی، خیابان ها، معماری جدید، اتومبیل ها، زرق و برق زندگی شهری، کالاها و مصنوعات نوین، مؤسسات و نهاد جدید آموزشی درمانی خدماتی نظامی اداری و سیاسی آشنا می شدند و چشمشان به تکنولوژی و دیگر محصولات تمدن امروز می افتاد. بدین وسیله تخیل فرهنگی روستاییان توسعه می یافت و می توانستند زندگی را به گونه ای دیگر نیز تجربه کنند. همچنین در این سفرها فرصتی پیدا می کردند تا به مبادله چیزهای مختلف با مردم و اقوام گوناگون از سراسر کشور بپردازند. چنانچه گاهی در قم یا مشهد دختران خود را شوهر می دادند یا برای پسرانشان از دختران شهرها و سرزمین های دیگر عروسی برمی گزیدند.
رسوبات تجربه این سفرها برای همیشه در ذهن و ضمیر روستاییان باقی می ماند. نگارنده خود تجربه زیسته غنی از سفرهای زیارتی با خانواده اش به شهرهای مذهبی- زیارتی داشته است. در این سفرها اغلب آنچه برای نگارنده جالب بود، تغییر رفتار والدین با بچه های خانه بود. آنها اغلب در مواجهه با بچه ها مهربان تر و صبورتر می شدند و فرصت های بیشتری برای گفتگو و سپری کردن با بچه ها داشتند. این سفرها شاید تنها موقعیتی بود که روستاییان و از جمله والدین مجال کافی برای توجه کردن به نیازهای روحی روانی و عاطفی فرزندانشان می یافتند. با گسترش امکانات حمل و نقل و سفر و توسعه سفرهای روستاییان یکی از ارزشهای مدرن، یعنی توجه به فرزندان و خواسته های آنها کم کم در میان روستاییان نفوذ می کرد. در عین حال فرزندان نیز فرصتی می یافتند تا تجربه متفاوتی از بزرگسالان و بزرگسالی بدست آورند. فرزندان و نوجوانان روستا در وضعیت عادی (غیرسفر) اغلب والدین را به صورت کارفرما یا ارباب که آنها را به انجام کارهای سخت کشاورزی و دامپروری وادار می سازند، تجربه می کردند. به ویژه در دوره های پیشامدرن که نظام مدرسه ای وجود نداشت، برای فرزندان جز موقعیت های سفر هیچ موقعیت فراغت از کار وجود نداشت.
4- نظام وظیفه
یکی از نخستین اقدامات رضاخان به مثابه اولین دولت ملت مدرن ایران تاسیس ارتش متمرکز و نظام یافته بود. از ارکان ارتش ملی انجام خدمت نظام وظیفه اجباری برای تمام مردم اعم از شهری، روستایی و عشایری بود. ارتش سوای آنکه نهادی مدرن برای دفاع از سرزمین و استقرار امنیت محسوب می شود دارای کارکردها و پیامدهای اجتماعی و فرهنگی گسترده برای تمام کشورها است. ژان پیتیه در کتاب مجمل خود با عنوان «مهاجرت روستاییان»(1369) خدمت نظام وظیفه عمومی را از عوامل مهم مهاجرت روستاییان به شهرها معرفی می کنند. همچنین نحوه واکنش روستاییان جوامع اروپایی به خدمت نظام وظیفه عمومی را شرح می دهد. روستاییان اروپایی در قرن نوزدهم از خدمت سربازی وحشت داشتند. چنانکه «قبل از اجباری شدن خدمت سربازی، ترس از ارتش در روستازادگان بی تردید سبب گرایش آنان به «شغل» روحانیت و آموزگاری می شد؛ زیرا آموزگاران و کشیشان از خدمت نظام وظیفه معاف بودند. بسیاری از «فرارهای» روستایی به این امتیاز نسبت داده می شد، ولی این جز در معدودی موارد صادق نبود»(پیتیه، 35:1369). علاوه بر این خدمت نظام وظیفه بر روحیات و الگوی رفتاری روستاییان اروپایی تأثیر می گذاشت؛ به طوری که پیتیه به نقل از یک محقق می نویسد: «بطالتی که برای ارتشیان در دوره خدمت زیرپرچم فراهم می شود آنها را فاسد و سست می کند؛ اگر روستاها خالی از جمعیت می شود، برای این است که روستاییان در لباس ارتشی عادات سخت کوشی طبقه اجتماعی خود را از دست می دهند»(پیتیه، 35:1369).درباره پیامدها و کارکردهای اجتماعی و فرهنگی ارتش و خدمت نظام وظیفه عمومی در ایران تاکنون کمتر کار شده است. نگارنده در مصاحبه هایی که با روستاییان نسل های سال های دهه نخست این قرن انجام داده است، به این نتیجه رسیده است که خدمت نظام وظیفه عمومی یکی از مهم ترین و نخستین عوامل مهم تحول فرهنگی و اجتماعی در روستای مورد بررسی بوده است. این تحولات شامل آگاهی یافتن روستاییان جوان از شهرها و محیط بیرون زیست جهان روستایی آنها، کسب تجربه زیسته مستقل از سازمان اداری و نهاد تازه تاسیس دولت مدرن، آگاهی یافتن نسبت به بدن و اهمیت و ابعاد مختلف آن و در نهایت آشنایی با شیوه زندگی کاملاً متفاوت با شیوه ی زیست روستایی بود. یکی از مصاحبه شوندگان که در سال های 1320 دوران سربازی خود را گذرانده است درباره سربازی و اهمیت آن می گوید:«همه نوع تمدن را سربازان با خود به روستا می آوردند و وقتی جوان روستا به اجباری می رفتند تعلیمات نظام برای آنها یک فرهنگ می شد. آنها چیزهای زیادی علاوه بر امور نظامی و آشنایی با سلاح ها و وسایل نظامی فرا می گرفتند. به خصوص ورزش ها و تمرین های بدنی برای آن ها تازگی داشت. نظم و ترتیب و چگونه ایستادن، راه رفتن و تناسب اندام را در ارتش می آموختند. آنها با لباس های فرم و پوتین و پوشش جدید و متفاوت آشنا می شدند، می آموختند که چگونه تمیز و مرتب باشند و هنگام بازگشت به روستا این جوانان احساس می کردند که نسبت به روستاییان دیگر چیزهای مهمی فراگرفته و می دانند. مردم روستا نیز برای سربازان احترام زیادی قائل بودند و در آن سال ها جوانان سربازی رفته سرمشقی برای دیگر اهالی ده بودند. در واقع سربازی باعث بیداری جوان در روستا شد. آنها اگرچه قبل از عزیمت به سربازی از رفتن به خدمت نظام گریزان بودند، اما بعد از انجام خدمت به خود افتخار می کردند و کارت پایان خدمت برای آنها مثل مدرک لیسانس برای جوانان امروزی بود.»
نگارنده خود پای سخن بسیاری از روستاییان و خاطرات آنها درباره ی دوران سربازی نشسته است، روستاییان سربازی رفته، اغلب یک روایت هویت ساز از دوران خدمت خود ارائه می کنند. در این روایت آنها به مشاهداتشان از شهر، شهرنشینان، دولتمردان و دیگر پدیده های مدرن می پردازند. بدین جهت از نظر روستاییان دوران خدمت یک فرایند جامعه پذیری مدرن و پیوستن به دنیای امروز بوده است. بسیاری از روستاییان بعد از انجام خدمت نظام و آشنا شدن با زندگی شهری و همچنین به دلیل نداشتن درآمد و منابع ثروت کافی در روستا به شهرها مهاجرت کردند. هر چند عده ای نیز به روستاها بازگشتند.
5- نظام مدرسه ای
مدرسه مهم ترین عامل تحول فرهنگی گسترده در روستاها در دوره مدرن بوده است. تا پیش از پیدایش نظام آموزش عمومی، در روستاهای ایران از جمله روستای مورد مطالعه ما، مکتب خانه نهاد سوادآموزی بود. بسیاری از روستاهای کشور مکتب خانه نداشتند و تنها معدودی از روستاها از جمله روستای مورد مطالعه ما دارای مکتب خانه بود. تعالیم و درس های مکتب خانه عمدتاً با هدف آموزش خواندن، نوشتن، حساب تعالیم مذهبی در سطوح اولیه آن بود. از این رو اگرچه افراد مکتب رفته یا مکتب دیده امتیازات اجتماعی مهمی نسبت به سایرین داشتند، اما آموزش مکتب خانه ای از آنجا که در امتداد نظام فرهنگ سنتی بود موجب تحول بینش، منش و احساسات روستاییان نمی شد. اما در مقابل نظام مدرسه ای دربردارنده مجموعه ای از تعالیم بود که موجب تحول بینش و منش دینی و سنتی روستاییان می گردید. در تعالیم مدرسه ای از یکسو دانستنی ها و آگاهی های ملی مانند مباحث تاریخ، جغرافیا و ادبیات فارسی و از سوی دیگر دانستنی های عرفی و دنیوی مانند علوم و فنون جدید را به دانش آموزان آموزش می دادند، در نتیجه این تعالیم بین ارزش ها و زیست جهان سنتی روستاییان و موقعیت معاصر آنها فاصله یا حداقل تفاوت ایجاد می کرد. گذشته از اینها مهم ترین تفاوت مدرسه و مکتب خانه در هدف فرهنگی غایی مدرسه که همان آماده سازی فرزندان روستایی برای ایفای نقش های مدرن نه سنتی طراحی شده بود. روستاییان نیز که از وضعیت فقر، بیماری های لاعلاج و موقعیت دشوار خود ناراضی بودند از مدرسه رفتن فرزندانشان حمایت می کردند. در روستای مورد مطالعه ما در سال 1312 مدرسه ابتدایی تاسیس شد و از آنجا که آموزش رایگان بود و سابقه مکتب خانه در روستا وجود داشت و تقریباً همه روستاییان از فرستادن فرزندان خود به مدرسه استقبال کردند. به تدریج طی دهه های بعد دوره های راهنمایی، دبیرستان و در حال حاضر مدرسه فنی و حرفه ای در آن تاسیس شد. نظام مدرسه ای مانند انجام وظیفه اجباری عمومی تحول بنیادینی در زندگی روستاییان ایجاد می کرد. یکی از مهم ترین این تاثیرات، مهاجرت روستاییان به شهرها بود روستاییان تعلیم دیده دیگر زندگی در محیط روستا را شایسته شأن خود نمی دانستند؛ چرا که در روستا امکان استفاده از سواد و دانشی که آنها آموخته بودند وجود نداشت به علاوه اغلب روستاییان برای گذراندن دوره سیکل یا متوسطه ناگزیر به شهرها می رفتند. اقامت در شهر و تحصیل دانش ها و دانستنی های جدید، بینش، منش و عواطف آن ها را کاملاً دگرگون می کرد. به طوری که اغلب آنها نه تنها تمایل و گرایشی به بازگشت به روستا نداشتند، بلکه نوعی احساس تنفّر نسبت به زندگی روستایی خود پیدا می کردند. اما به هر حال مهاجرت آنها به شهر موجب قطع ارتباطشان با روستای زادگاهشان نمی شد و در سراسر زندگی خود به طور پیوسته یا گسسته با زادگاه و خانواده پدری خود داد و ستد و رفت و آمد می کردند. این امر باعث انتقال تدریجی فرهنگ شهری به روستاها می شد. در دهه های 1350 به بعد الگوهای متفاوتی از مهاجرت روستاییان بوجود آمد. در روستای مورد مطالعه ما می توان حداقل چند الگوی زیر را مشاهده کرد. نخست روستاییانی که ساکن ده هستند؛6- مصرفی شدن روستا
شبکه تعاونی های روستایی دارای 2948 شرکت تعاونی روستایی در سطح 56252 روستا بوده که این شرکت ها به نوبه خود تعداد 256 اتحادیه را در سطح شهرستان تشکیل می دهند. این اتحادیه ها نیز در سطح هر استان تشکیل اتحادیه استانی را داده که تعداد آن تاکنون به 27 اتحادیه استانی رسیده است. تعاونی های روستایی چند منظوره بود و به فعالیت های مختلف خدماتی، تولیدی، بازرگانی، و ترویجی می پردازند که این فعالیت ها در راستای اهداف و سیاست های حمایتی دولت در جهت توسعه بخش کشاورزی و حمایت از روستاییان قرار دارد، به طوری که توزیع وام های معیشتی اعضاء تعاونی ها، توزیع سوخت روستاییان، توزیع حدود 65 درصد کود شیمیایی، توزیع نهادهای دیگر کشاورزی نظیر سم های دفع آفات، بذرهای گیاهی، ماشین آلات کشاورزی و قطعات یدکی آنها و غیره و توزیع کلیه کالاهای کوپنی روستاییان نظیر برنج، روغن نباتی، قند، شکر و آرد و همچنین خرید تضمینی محصولات کشاورزی در میزان قابل توجهی از طریق این تعاونی ها صورت می پذیرد. علاه بر آن خرید و فروش محصولات غیرتضمینی و تهیه و تدارک کالاهای مصرفی و مواد غذایی مورد نیاز روستاییان با وجود بیش از یازده هزار فروشگاه تعاونی صورت می گیرد. از دیگر فعالیت های این شبکه، خدمات آموزشی، ترویجی و نیز خدمات ماشینی که از طریق تاسیس و توسعه مراکز مکانیزاسیون انجام می شود همچنین سایر خدماتی که این شبکه در زمینه های فرهنگی، اجتماعی و حل و فصل اختلافات محلی و کمک و مساعدت به دستگاه های اجرائی محل به آن مبادرت می ورزد نیز قابل توجه می باشد.(4)گذر از اقتصاد متکی بر شکار و خوشه چینی به کشاورزی، نهایتاً ساخت سکونت گاه های ثابت را به همراه داشته است که در قالب ده ها و روستاها پدید آمدند. مکانی لازم بود تا سکونت گاه های پراکنده بتوانند محصولات تولیدی خود را به همدیگر عرضه کنند. این محل ماهیتی «خدماتی-تجاری» به خود گرفت و حیات آن وابسته به مناطق پیرامونی خود بود. لذا وجود یک حوزه زراعی و کشاورزی پیرامونی برای تشکیل چنین محلی از لوازم اولیه تشکیل شهرها محسوب می شود. همان گونه که «اکارت اهلرز» هم بیان می دارد:
«از میان ویژگی های گوناگونی که مبین ماهیت شهر هستند و چه بسا علت اولیه برپایی آن به شمار می آیند وجود یک حوزه زراعی پیرامونی است که از طریق اضافه تولید خود اساس تغذیه جمعیت شهری را فراهم می سازد و در عین حال بازاری برای تولیدات نهایی نیمه تمام شهری به شمار می آید.» رشد این گونه شهرهای کوچک و متوسط حاکی از رشد ادواری و تاریخی آنهاست.
7- مجازی شدن روستا
اولین مرکز جامع خدمات فناوری اطلاعات و ارتباطات روستایی کشور در روستای «قرن آباد»واقع در استان گلستان (شهرستان گرگان) در خردادماه 1383 به بهره برداری رسید. در این مرکز خدمات متنوع فناوری اطلاعات برای ارائه خدمات دولتی در محل روستا شامل کافی نت، آمفی تئاتر، کارگاه های آموزشی، دفاتر مجازی سرویس های خدماتی شامل پست، پست بانک، دفاتر ارتباطی، دفتر ترویج کشاورزی، دامپزشکی، خدمات بیمه و مرکز رشد فناوری اطلاعاتی روستایی و امکانات لازم برای کار از راه دور پیش بینی شده است. این مرکز در واقع تمامی خدماتی را که روستاییان بدون رفتن به ادارات شهر احتیاج دارند، تامین می کند. همچنین این مرکز محلی برای دسترسی روستاییان به آموزش های مجازی، کتابخانه مجازی، تجارت الکترونیکی، بانکداری الکترونیکی و سایر خدمات نوین می باشد.(5)روستای قرن آباد در 20 کیلومتری شهرستان گرگان قرار دارد. کل جمعیت این روستا 2109 نفر می باشد که از این تعداد 73% باسواد هستند. در این روستا بیش از 30 خانم با تحصیلات لیسانس ساکن هستند. مرکز ICT در سال 84 بیش از 1000 نفر از دانش آموزان، دانش جویان و بزرگسالان را در زمینه های علوم رایانه آموزش داده است. از دیگر آموزش های این مرکز برگزاری کلاس های زبان انگلیسی و کلاس های آموزشی دفاتر ICT روستایی، آموزش بانکداری و پست بانک می باشد. شرکت کنندگان در این کلاس ها علاوه بر روستای قرن آباد از روستاهای دیگر استان گلستان می باشند.
با تاسیس مرکز ICT روستای قرن آباد زمینه فرهنگی لازم برای تجهیز ده هزار روستا به دفاتر ارتباطات و فناوری اطلاعات در کشور فراهم شده است. این طرح از نظر بین المللی مورد توجه یونسکو و بانک جهانی قرار گرفته تا پس از بررسی جوانب، نمونه هایی از آن در سایر نقاط جهان نیز تأسیس گردد.
8- جشنواره ورزشی روستا و عشایر
این جشنواره از سال 70 در این منطقه راه اندازی شده است و امسال چهاردهمین دوره خود را پشت سر می گذارد. جشنواره های ورزشی برای 30 استان کشور، با هدف ترویج ورزش های بومی و محلی، امسال برگزار خواهد شد. به گزارش باشگاه خبرنگاران جوان، جعفری، رئیس فدراسیون ورزش روستایی و عشایری در نشست خبری در جمع خبرنگاران تصریح کرد: چهاردهمین جشنواره فرهنگی ورزشی عشایر به میزبانی استان آذربایجان شرقی در شهرستان کلیبر در تاریخ 28 اردیبهشت 1386 برگزار می شود که به گفته فرمانداری استان، حدوداً 30 الی 40 هزار نفر در این برنامه حضور دارند.
وی افزود: در این مسابقات شرکت کنندگان در دو بخش بانوان و آقایان در رشته های تیراندازی، سوارکاری، کشتی و دو رقابت می کنند که انتخاب این رشته ها با توجه به زندگی عشایر مشخص شده است.(6) وی بیان کرد: در این جشنواره ها می توان استعدادهای ورزشی را شناسایی کرد که این برنامه تاکنون به صورت مدرن اجرا نمی شد بنابراین ما با هدف تشکیل شوراهای ورزشی از باب ساماندهی ورزش روستایی به دنبال آن هستیم.
«مجید نامجو» روز یک شنبه در مراسم تودیع و معارفه مدیرعامل شرکت آب و فاضلات شهری کرمانشاه افزود: اکنون 68 درصد روستاهای کشور از آب آشامیدنی سالم برخوردار هستند. وی گفت: اساس برنامه چهارم توسعه تا سال 88 باید صد در صد از جمعیت شهری و 85 درصد از جمعیت روستایی کشور از آب آشامیدنی سالم برخوردار شوند.(7)
روابط عمومی شرکت مادر تخصصی صندوق حمایت از توسعه سرمایه گذاری در بخش کشاورزی، پیام درام دیوف(8) مدیرکل فائو به مناسبت روز جهانی غذا در سال 2006 میلادی را منتشر کرده است.
در این گزارش آمده است: امروزه، کشاورزی بواسطه ارتقای استانداردهای زندگی و تغذیه، سهم ویژه ای در تمدن بشری دارد. به علاوه، تولید و توزیع محصولات کشاورزی، شیلاتی و منابع طبیعی، همچنین، غذای کافی برای تغذیه تمامی ساکنان زمین را تضمین می کند.
در ادامه این گزارش عنوان شده است: به رغم پیشرفت های حاصله در زمینه توسعه روستایی و کشاورزی، هنوز، بیش از 850 میلیون نفر از مردم جهان در گرسنگی و فقر بسر می برند و بزرگ ترین چالش کشورها دستیابی به اهداف اجلاس جهانی غذا و اولین هدف توسعه هزاره ملل متحد یعنی تقلیل محرومان و گرسنگان جهان به نصف تا سال 2015 میلادی است.
بیشترین درصد مردم گرسنه جهان، در مناطق روستایی زندگی می کنند. مناطقی که مهم ترین و بحرانی ترین مکان جغرافیایی برای تامین غذا و اشتغال است.(9)
جشن پایان بیسوادی ساکنان پنج روستای بخش مرکزی بروجرد چهارشنبه با حضور جمعی از مسوولان در روستای «سرنجه» این شهرستان برگزار شد.(10)
پی نوشت ها :
1. عضو هیأت علمی گروه مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبایی.
2. Qick research
3. auto ethnography
4. http://www.corc.ir/portal/persian/coops/rural.php.
5. http://communicatyion83.blogfa.com/post-346.aspx
6. http://67.18.209.222/news/browse.php?url
7. http://67.18.209.222/news/browse.php?url=
8. jackques diof
9. http://www.iana.ir/news. aspx?id=6576
10. http://67.18.209.222/news/brows.php? url=
1- ازکیا، مصطفی، مقدمه ای بر جامعه شناسی توسعه روستایی، تهران، انتشارات اطلاعات، 1346.
2- ازکیا، مصطفی، جامعه شناسی توسعه و توسعه نیافتگی روستای ایران تهران: انتشارات اطلاعات، 1365.
3- آقاسی زاده، فتح اله(1384)، جوانان روستایی و کشاورزی، تهران: انتشارات معاونت آموزش و تجهیز نیروی انسانی، سازمان تحقیقات و آموزش کشاورزی.
4- باستانی پاریزی، محمدابراهیم، حماسه ی کویر، تهران: انتشارات امیرکبیر: 1357.
5- بهنام، جمشید و راسخ، شاپور، مقدمه بر جامعه شناسی ایران، تهران: انتشارات خوارزمی، 1348.
6- پیت، ریچارد، و ویک، الین هارت، نظریه های توسعه، ترجمه مصطفی ازکیا، رضا صفری شالی و اسماعیل رحمانپور، تهران: نشر لویه، 1384.
7- خسروی، خسرو(الف)، جامعه شناسی روستایی ایران، تهران: انتشارات پیام، 1358.
8- خسروی، خسرو(ب)، جامعه دهقانی ایران، تهران: انتشارات پیام، 1358.
9- دوپویی، فرانسیس، انسان شناسی اقتصادی، ترجمه محدثه محب حسینی، تهران: نشر علم، 1385.
10- ساوج، مایک و وارد، آلن، جامعه شناسی شهری، ترجمه ابوالقاسم پوررضا، تهران: انتشارات سمت، 1380.
11- فاستر، جرج. م، جوامع سنتی و تغییرات فنی، ترجمه سیدمهدی ثریا، تهران: انتشارات کتاب فرا، 1378.
12- کاظمی، فرهاد و آبراهامیان، یرواند "دهقانان غیرانقلابی در ایران معاصر" در کتاب مقالاتی در جامعه شناسی سیاسی ایران، آبراهامیان، یرواند، ترجمه سهیلا ترابی فارسانی، تهران: انتشارات شیرازه، 1376.
13- کوئن، بروس، مبانی جامعه شناسی، ترجمه غلام عباس توسلی و رضا فاضل، تهران: انتشارات سمت، 1372.
14- گیدنز، آنتونی، جامعه شناسی: پیش درآمدی انتقادی، ترجمه ابوطالب فنایی. تهران: مرکز نشر دانشگاه شیراز، 1371.
15- لرنر، دانیل، گذر جامعه سنتی. ترجمه غلامرضا خواجه سروی. تهران: انتشارات پژوهشکده مطالعات راهبردی، 1383.
16- لمپتون، ا.ک، مالک و زارع در ایران. ترجمه منوجهر امیری. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1339.
17- مقال، محمود، روستای ما، ترجمه توفیق ه. سبحانی، تهران: انتشارات سروش، 1368.
18- مندراس، هانری، "جامعه شناسی محیط روستایی"، در کتاب طرح مسائل جامعه شناسی امروز: شامل مباحث جامعه شناسی عمومی و جامعه شناسی علمی، الف گورویچ؛ پ.ه. شومبارت دولو و همکاران. تهران: انتشارات پیام، 1349.
19- مومنی، کاشانی، محمد، مهاجرت روستاییان، تهران: انتشارات سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1369.
20- نیک خلق، علی اکبر، جامعه شناسی روستایی، تهران: انتشارات چاپخش، 1384.
21- Hooglund,"The khwushnishin population of Iran", Iranian studies, vI,4(Autumn,1979),p.23.
منبع مقاله :
زیر نظر: سیدرضا صالحی امیری؛ به اهتمام: ابراهیم حاجیانی؛ (1386)، الگوهای سبک زندگی ایرانیان، تهران: مجمع تشخیص مصلحت نظام، مرکز تحقیقات استراتژیک، چاپ دوم
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}