جاهلیت یهود پشتیبان جاهلیّت عرب
خاستگاه اسرائیلیات و اثر آن بر فرهنگ اسلامی (1)
جاهلیت یهود پشتیبان جاهلیّت عرب
دروغ سازی فرهنگی، سیمای سهمگینی از جریان عمومی دروغ سازی
دروغ سازی در عصر رسالت و دهه های بعد از آن، دارای سیماها، جلوه ها و ابعاد مختلف بود که برشمردن هر یک از این ابعاد و ارائه مطالب تفصیلی و تحلیلی پیرامون هر یک از آنها، واقعاً کاری دشوار است و به زمان و پژوهش زیاد نیاز دارد. تاکنون اندکی پیرامون برخی جلوه ها و جنبه های دروغ سازی و خواهرخوانده ها و برادرخوانده های دروغ و دروغ سازی همچون نفاق، نیرنگ، تهمت و... در عصر رسالت بدان پرداختیم و از حادثه آفرینی های منافقان، پیامبران دروغین و... مطالبی نقل کردیم. همچنین، توضیح دادیم که مجموع خطوط و جریانهای باطل اعم از کفار، منافقان، یهودیان و مسیحیان منحرف، پیامبران دروغین و... چگونه جبهه ی واحد تشکیل دادند و هدف واحدی را دنبال کردند تا اسلام را بردارند و جاهلیت را که فرهنگ واحد همه ی خطوط و جناحهای باطل بود؛ بار دیگر بازگردانند و یا این که ظرف اسلام را نیز از جاهلیت پر و آن را آلوده کنند. اکنون به یکی دیگر از سیماهای مهم دروغ سازی که از همان عصر رسالت - عصر رسول خدا - آغاز شد و بعداً دامنه ی بسیار وسیع و خطرناک پیدا کرد، اشاره می کنیم و پس از توضیح پیرامون این موضوع، به بحث درباره ی دروغ سازان عصر رسالت نیز پایان می دهیم.در زمان رسول اکرم، به موازات همه ی خطوط و جریانهای دروغ سازی که هر یک به سهم خود، با پدید آوردن توفانها و حوادث متعدد، ضربه ها زدند و دردسرهایی برای مسلمانان آفریدند، جریان دروغ ساز ویژه ای نیز جوانه زد که در آن زمان نام خاصی نداشت و عنوان عمومی و کلی «دروغ» و «دروغگویی» بر آن اطلاق می شد، ولی بعد از آن که این جریان عمق و گسترش پیدا کرد و ضربه های سهمگینی بر فرهنگ اسلامی وارد آورد، عنوان ویژه پیدا کرد و «اسرائیلیات» نامیده شد. اسرائیلیات (عناصر دروغ، بیگانه و باطلی که دشمنان وارد فرهنگ اسلامی کردند)، نام جریان مهیبی از دروغ سازی است که از یک سو با جریانهای دروغ ساز دیگر، همگنی ها، همرنگی ها و شباهتها، و از سوی دیگر با آنها تفاوتهای اساسی دارد. شباهت در هدف و شباهت در زمان تولد و شروع، از مهمترین جنبه های همگنی این جریان با جریانهای دیگر دروغ ساز در عصر رسالت است. منظور از شباهت در هدف این است که هدف اسرائیلیات نیز انهدام و یا منحرف کردن و آلوده نمودن اسلام به جاهلیت بود. منظور از شباهت در تولد و زمان شروع این است که اسرائیلیات نیز دقیقاً مثل جریانهای نفاق، ارتداد، پیامبران دروغین و... در زمان رسول اکرم متولد شد، ولی بعداً ضمن گسترش یافتن و عمق پیدا کردن، پیچیدگیهای حیرت انگیز یافت و لایه های مختلف در آن پدید آمد؛ به طوری که شناخت جریان اسرائیلیات و تمیز دادن آن از معارف ناب اسلامی برای بسیاری از مسلمانان مشکل شد. قبلاً اشاره کردیم که مراکز مذهبی و سیاسی مسیحیت و یهودیت در حمایت و تحریک بسیاری از جریانهای دروغ ساز، نقش داشتند و عملاً با دروغ سازان علیه اسلام متحد می شدند و بعضی مواقع نیز اساساً سرنخها دست آنها بود و سلسله جنبان فتنه ها و جریانهای دروغ ساز محسوب می شدند. جریان اسرائیلیات، از این نظر نیز به سایر جریانهای دروغ ساز شباهت داشت.
آنهایی که با لباس عالمان به دروغ سازی علمی و تخصصی مشغول شدند
درباره ی تفاوت جریان اسرائیلیات با سایر جریانهای دروغ ساز، باید بر این تأکید کرد که اسرائیلیات، دروغ سازی تخصصی، علمی و فرهنگی محسوب می شود. به همین سبب، دست اندکارانش کسانی بودند که ظاهراً وجهه و رنگ علمی و فرهنگی داشتند، ولی در باطن، توطئه گرانی بودند که لباس نفاق به تن کرده بودند تا بنیانهای فرهنگی و معرفتی، اصول و مبانی اسلامی، بینشهای اساسی اسلام در حوزه های مختلف و... را یا نابود کنند و ریشه ی مسلمانی را بزنند و یا آن را چنان آلوده کنند که ظاهر و قالب اسلام بماند، ولی محتوا و باطن آن کاملاً تغییر یابد. البته در میان جریان اسرائیلیات ساده لوحان خوش نیّت هم بودند که قصد نداشتند به اسلام و مسلمانی ضربه بزنند، ولی به سبب ناآگاهی و ساده لوحی، در مسیری که پدید آوردندگان اسرائیلیات ترسیم کرده بودند، گام بر می داشتند. چنین ساده لوحان، در هر جریان باطل و توطئه آمیزی مشاهده می شوند و افتادن آنها در این گونه مسیرهای باطل، به سبب رقت و قلت فهم، ضعف بصیرت، ساده لوحی و عدم درک ژرفای مسائل و پدیده ها می باشد. بنابراین، حضور آنها در میان هر جریان باطل، نباید در باطل بودن و توطئه آمیز بودن جریان مورد نظر تردیدی ایجاد کند. اشاره به این موضوع را بدین سبب لازم دانستیم که بعضی به علت بی بهره نبودن خودشان از ساده لوحی و خوش بینی های بچگانه، هنگامی که در میان جریانهای باطل، افراد ساده لوح و بی غرض را که به دام افتاده اند می بینند، گرفتار تردیدهایی می شوند ونمی توانند موضع قاطع و حکم روشن نشان بدهند. این افراد، توجه ندارند که افراد ساده لوح، همواره در حد ابزار و سیاهی لشکر و نردبان صعود فتنه گران هستند و اصلاً نقشی در تعیین جهتها ندارند. بنابراین، حضور آنان در میان جریانهای باطل، نباید ما را در شناخت ماهیّت این جریانها گرفتار تردید کند و بپنداریم که مثلاً در میان فلان جریان باطل، بخشی و جناحی نیز درمسیر حق بوده اند.اسرائیلیات، آمیزه ای از دروغ، نفاق، و جنگ فرهنگی برای برهم زدن سامان مسلمانی
به هر حال، اسرائیلیات، جریانی بودکه از نفاق، دروغ سازی، نبرد پنهان فرهنگی و فکری، تهاجم از درون اسلام به اسلام، نفوذ مکارانه به درون اسلام برای برهم زدن سامان مسلمانی و... انباشته بود. به همین سبب، خطرها و توفانهایی در پی داشت که به سادگی قابل مهار نبود. اگر نفاقها و دروغ سازیها در حوزه ی سیاست و اجتماع، به انحراف اساسی و راهبردی در عرصه ی زمامداری و رهبری عمومی جامعه ی اسلامی منجر شد و ماهیّت، نوع، سطح و کیفیت نظام سیاسی اسلام را به قهقرا کشاند و آن را به انواع نمادها، معیارها و عناصر جاهلی آلوده کرد، اسرائیلیات نیز سبب شد همین آلودگی به پیکر فرهنگ ناب اسلامی رخنه کند و به ماهیّت زلال آن ضربه ی سهمگین وارد آورد؛ به طوری که تصفیه ی آن را ضروری و استفاده ی آسان از آن را دشوار کرد. لازم است در همین جا بگوییم که هرگاه پدیده وعنصری، اعم از پدیده و عنصر مادّی و غیر مادّی، آلوده و مرکب شود، استفاده از آن د شوار خواهد شد. به عنوان مثال، اگر آب زلالی، آلوده شود، برای استفاده از آن آب آلوده، چاره ای غیر از تصفیه و پاک ساختن آن نداریم؛ زیرا اگر آب آلوده را مصرف کنیم، به انواع بیماریها گرفتار می شویم. تصفیه ی آب نیز گذشته از آن که خبرگی، تجربه، داتنش و ابزار لازم دارد، وقت و هزینه نیز می خواهد. فرهنگ آلوده نیز به همین صورت است و اگر بخواهیم آن را مصرف کنیم و ضمناً از بیماریها و انحرافات ناشی از آلودگی آن در امان بمانیم، چاره ای غیر از این نداریم که آن را تصفیه کنیم. البته تصفیه ی فرهنگ بسیار دشوار می باشد و قابل مقایسه با سایر تصفیه ها نیست. به همین سبب، در طول تاریخ اسلام آنهایی که نتوانستند از منبع زلال و غیر آلوده ی فرهنگ اسلامی یعنی قرآن و عترت بخوبی بهره گیرند و در حوزه ی عمومی فرهنگ و معارف اسلامی بخوبی موفق به تصفیه و جدا کردن اسرائیلیات از فرهنگ ناب دین نشدند، هم خودشان با استفاده از فرهنگ آلوده، مسموم و منحرف شدند و هم واسطه ای برای انتقال فرهنگ آلوده و انباشته از اسرائیلیات به میان جامعه ی اسلامی شدند.آنهایی که دشمن را نمی دیدند و یا بعضی استقبال هم کردند!
از همان ابتدای ورود اسرائیلیات به میان فرهنگ اسلامی، گروهی نسبت به این موضوع بی تفاوت بودند و حساسیت مبارزه با آن را درک نمی کردند.آنها مثل افراد نابینا و ناشنوایی بودند که نه ورود سربازان دشمن به منزل و میهن خود را می دیدند، و نه صدای پای سواران مهاجم را می شنیدند. عده ای هم بودند که اساساً از ورود اسرائیلیات استقبال می کردند؛ زیرا ساده لوح بودند و دست دشمن را در این ماجرا نمی دیدند، یا به سبب کنجکاویهای کودکانه و...، به شنیدن اسرائیلیات شادمان می شدند بنابراین، در بین گروهی که از اسرائیلیات استقبال می کرد، افراد متفاوت و با انگیزه های متفاوت حضور داشتند. بالاخره، گروه سومی هم بودند که از آغاز ورود اسرائیلیات به میان فرهنگ اسلامی، دست دشمن را در پشت این ماجرا دیدند و با جدّیت با آن مبارزه کردند. اینان، مؤمنان بسیار بابصیرتی بودند که لایه های مختلف نفاق و توطئه را به خوبی می شناختند و چیزی نمی توانست از دید آنها مخفی بماند. جالب است که در رأس این گروه، رسول اکرم قرار داشت. بنابراین، رسول اکرم اوّلین کسی است که با اسرائیلیات مبارزه کرد. به عبارت دیگر، همان طور که پیامبر خدا اوّلین کسی بود که با دروغ سازیهای کفار، منافقان، یهودیان و مسیحیان منحرف، پیامبران دروغین و... مبارزه کرد، در امر مبارزه با اسرائیلیات نیز پیشتاز بود. بعد از رحلت رسول اکرم که هجوم اسرائیلیات بتدریج افزایش یافت، ائمه شیعه، مؤمنان بصیر و اصیل، علمای روشن بین و... به پیروی از رسول اکرم، مبارزه با اسرائیلیات و تصفیه معارف ناب دین از آلودگیها را ادامه دادند. این مبارزه، تاریخ مفصل دارد، به طوری که تا زمان کنونی هم ادامه یافته است و بعد از این هم ادامه خواهد یافت. اساساً بخشی از وظایف دانش رجال، حدیث شناسی، تفسیر و... مبارزه با اسرائیلیات و تصفیه ی فرهنگ اسلامی از عناصری است که ذیل عنوان اسرائیلیات وارد فرهنگ اسلامی شده ا ست.
تعریف اسرائیلیات چیست؟
توصیفهایی از اسرائیلیات ارائه شد، با این حال، درباره ی وجه تسمیه اسرائیلیات و تعریفهایی که از آن ارائه داده اند، به اختصار چنین است که واژه اسرائیلیات جمع واژه ی «اسرائیلیه» است. این واژه نیز برگرفته از واژه «اسرائیل» و منسوب به آن است. «اسرائیل» از القاب مشهور حضرت یعقوب (فرزند اسحاق و اسحاق فرزند حضرت ابراهیم (علیه السلام) می باشد. چون همه ی یهودیان و یا اصلی ترین شاخه و اکثریت یهودیان از نسل یعقوب (اسرائیل) و از نسل فرزند ایشان بوه اند، کل یهودیان را «بنی اسرائیل» نیز گفته اند. بنابراین، در یک تعریف کلی می توان چنین گفت که همه ی آنچه مربوط به قوم یهود (بنی اسرائیل) و عبرانی ها (نام دیگر یهودیان) می باشد، اسرائیلیات نام دارد. با این تعریف گسترده، هر پدیده اعم از مادّی و غیرمادّی و مفهومی که مربوط به قوم یهود و یا صبغه و ویژگی یهودی و عبرانی داشته باشد، اسرائیلیات است. مثلاً می توان گفت که صهیونیسم و آنچه متعلق به آن می باشد اعم از فرهنگ، تفکر و همه ی پدیده های عینی و غیرعینی نیز نوعی اسرائیلیات محسوب می شود. با این حال، در تاریخ و فرهنگ اسلامی، اسرائیلیات مجموعه ای از دروغها، خرافات، افسانه ها، مجعولات و مفاهیم باطلی است که یهودیان، مسیحیان و پیروان فرق و مکاتب و مذاهب غیر اسلامی وارد فرهنگ اسلامی کرده و آن را آلوده اند. البته این را هم باید گفت که شاید بعضی از این افراد که دروغها و خرافات و... را وارد فرهنگ اسلام کردند، شخصاً یهودی، مسیحی و... نبوده اند، ولی به سبب ساده لوحی و برخی اغراض و اهداف دیگر، پیرو یهودیان، مسیحیان شده و در بستر سیاست فرهنگی و توطئه آنها گام زده اند.چرا به این خرافات و دروغهای فرهنگی، اسرائیلیات می گویند؟
مسلماً اکنون این پرسش مطرح می شود که اگر یهودیان، مسیحیان و... به طور مشترک دست به توطئه زدند و دروغها و خرافات را وارد فرهنگ اسلامی کردند، چرا نام این جریان، «اسرائیلیات» شد. پاسخ این پرسش، ساده و روشن است. زیرا علاوه بر این که یهودیان منافق و منحرف، در این عرصه پیشتاز و مبتکر بودند، بیشترین دروغها و افسانه ها را نیز آنها وارد فرهنگ اسلامی کردند. سهمی که یهودیان در وارد کردن عناصر دروغ، خرافات و مفاهیم باطل در فرهنگ اسلامی داشتند، قابل مقایسه با سهم دیگران نیست. به همین سبب، این روند مهلک و توطئه آمیز، در تاریخ و فرهنگ اسلامی به اسرائیلیات معروف شد. گرچه سهم مسیحیان در آلوده کردن فرهنگ اسلامی به اندازه ی یهودیان نیست، ولی به هر حال، آنها نیز نقش داشتند و توطئه گران ردیف دوم در ماجرای اسرائیلیات هستند. در مرتبه ی سوم، پیروان اقوام و مکاتب و مذاهب دیگر قرار دارند. البته نقش گروه سوم در مقایسه با گروه اوّل و دوم (یهودیان و مسیحیان) ناچیز است.رابطه ی اسرائیلیات با جاهلیات
مورخان، محققان و مفسرانی که عمیق تر و جامع تر می اندیشند، همچنین علمای بزرگ تاریخ اسلام، اسرائیلیات را مجموع عقاید و عناصر دروغی می دانند که با فرهنگ و تعالیم ناب اسلامی، همرنگی ندارند و در سده های اوّلیه ی هجری - بویژه در قرن اوّل - از طریق یهودیان، مسیحیان و... وارد فرهنگ اسلامی شدند. اگر هر باور باطل و غیر اسلامی را اسرائیلیات بنامیم، می توانیم بگوییم که اسرائیلیات، همان جاهلیت و فرهنگ جاهلی است که قبلاً درباره ی آن سخن گفتیم. بنابراین، جاهلیت و اسرائیلیات می توانند دو اصطلاح و دو نام برای یک مفهوم و یک پدیده نیز محسوب شوند. اساساً اگر بخواهیم کلّی تر بنگریم، می توانیم بگوییم که گرچه امور و پدیده های باطل، سرشت واحد و شبیه به یکدیگر دارند، ولی در هر زمان و در هر جایی می توانند نام و عنوانی متفاوت داشته باشند، حتی در زمان واحد و جای واحد می توانند نامها و عناوین مختلف داشته باشند.اصولاً تغییر نام و عنوان، از ویژگیهای جریانهای باطل است. اگر باطل بخواهد همواره با یک نام مشخص بیاید، شناخته می شود. به همین سبب، باید دائماً نام و رنگ عوض کند تا نفاق آن آشکار نشود. البته در بسیاری موارد این تعویض رنگ و تغییر نام، از بیرون جریان باطل نیز صورت می گیرد و هرگاه جریان باطلی در یک ویژگی، برجستگی می یابد، همان ویژگی، نام آن جریان می شود. چنانکه «اسرائیلیات» نام مجموعه ای از دروغ سازی و توطئه های فرهنگی شد.
اسرائیلیات وجاهلیات اوّلیه، سرچشمه ی اسلام لیبرالی، آمریکایی، القتاطی...
باید بدانیم اسلام آلوده به اسرائیلیات و جاهلیات از همان دهه ی اوّل هجری بذر آن در زاویه ها و حاشیه هایی از فرهنگ اسلامی پاشیده شد و بعداً رشد حیرت انگیز و سرطانی پیدا کرد، ریشه و نیای اوّلیه ی اسلام لیبرالی و اسلام آمریکایی امروز و مادر هر نوع اسلام التقاطی، آلوده و غیراصلی عصر حاضر نیز محسوب می شود؛ زیرا اندودن و آلودن اسلام به اسرائیلیات و فرهنگ جاهلی، اوّلین گام سازمان یافته و جریانی برای مقابله ی توطئه گرانه، زیرکانه و منافقانه با فرهنگ اسلامی در تاریخ است. این توطئه که حتی در بسیاری موارد به نام ترویج فرهنگ اسلامی و به بهانه ی کمک به نشر اسلام صورت می گرفت، در تمام تاریخ اسلام به الگویی برای مقابله با اسلام از طریق آلودن و اندودن اسلام به عناصر باطل و غیراصیل تبدیل گردید و روشی شد که تا امروز نیز به کار گرفته شده است. البته همان طور که اشاره شد، در هر زمان، نام و نقاب خاصی داشته است تا نفاق و هدف شوم آن مشخص نشود. گرچه در کل تاریخ اسلام همواره افراد، جریانها و فرقه هایی پیدا شده و برای آلودن فرهنگ اصیل اسلام اقدام کرده اند و ماجراهای حزن انگیزی - که داستان مفصل دارد - آفریده اند، ولی از چند سده ی پیش که غرب جان تازه گرفت و با جوامع اسلامی ارتباط پیدا کرد، موج نوینی از اسرائیلیات و جاهلیت به راه انداخت تا با آلودن فرهنگ اسلامی، رفتار مسلمانان را به نفع سیاستهای غرب تغییر دهد. از همین زمان بود که بتدریج، اسلام غربزده و یا آلوده به فرهنگ غرب (اسلام آلوده به اسرائیلیات و جاهلیت نوین)، اسلام لیبرالی، اسلام التقاطی، اسلام انحرافی و آمریکایی به تعبیر امام خمینی و هر نوع اسلام دیگری که رنگ و بویی از آلودگی دارد، شکل گرفت. فتنه ی نوین فرهنگی غرب مسیحی و متحد دیرین و بنیادین آن یهودیت منحرف و صهیونیسم در سده های اخیر و عصر حاضر که استمرار همان فتنه ی دیرین فرهنگی در دهه ها و سده های اوّلیه ی هجری یعنی اسرائیلیات است، واقعاً بسیار پیچیده تر و گسترده از فتنه ی دیرین می باشد و تشخیص آن برای بسیاری از مردم و حتی برای بسیاری از خواص دشوار است. یکی از علل و ابعاد مهم پیچیدگی مذکور در این می باشد که اسرائیلیات و جاهلیت جدید یعنی لیبرالیسم، اومانیسم، سکولاریسم، اسلامی لیبرالی و التقاطی و انحرافی و آمریکای و... را چنان آراسته و زینت یافته وارد فرهنگ اسلامی کردند و می کنند که گویی یگانه راه رستگاری و رهایی از همه ی مصایب و مفاسد شخصی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، علمی، فرهنگی، صنعتی و...، وابسته به این است که جوامع اسلامی همه ی اصول، فروع و مظاهر اسرائیلیات و جاهلیت نوین را به طور کامل بپذیرند و هیچ تردیدی در خاصیت نجات بخشی و درمانی آن نکنند!امام خمینی (ره) در این باره سخن عمیق و شگفت انگیزی دارند و معتقدند دشمنان اسلام به انحرافات فرهنگی، بویژه به اسلام انحرافی و... چنان صورت زیبا دارند که همه گمان کنند راه نجات و راه مستقیم، همین انحرافات است و چه بسا افرادی هم بودند که به تبعیت از اسلام و به صراط مستقیم الهی و گریز از راههای شیطانی معتقد بودند، ولی انحرافات فرهنگی چنان ماهرانه تزیین شد که معتقدان گمان کردند که اسلام حقیقی و فرهنگ حقیقی همان چیزهایی است که برای جوامع آراسته و نجات بخش معرفی کرده اند. (1)
آنهایی که به دام اسرائیلیات و جاهلیات نوین افتادند
از زمان رسوخ دادن همین انحرافات به درون جوامع بود که پدیده ها و آفتها و جریانهایی همچون غربزدگی، شیفتگی به فرهنگ و سیاست غرب، خودباختگی و انفعال فکری و فرهنگی در برابر غرب و بسیاری آفتهای دیگر، گریبان گیر جوامع اسلامی و شرقی شد و حتی رفتار و ظواهر بسیاری از اقشار جوامع اسلامی را تحت تأثیر قرار داد. البته نباید از نظر دور داشت که با هجوم و رسوخ این انحرافات تزیین شده، قربانیان چند دسته شدند. گروهی از اساس، دین و فرهنگ اسلامی را کنار نهادند و غیرمذهبی شدند و در سیرت و صورت، به عمد به حوزه ی غربی مآبی پیوستند؛ گروهی نیز به تصور ماندن در حوزه ی مسلمانی و همچنین به خیال عقب نماندن از حرکت زمانه، به اسلامی که آلوده و آغشته به اسرائیلیات و جاهلیات نوین بود، گرفتار شدند! در این میان، دسته ای نیز بودند که از همه ی آفت های مذکور در امان ماندند.اهمیت و گستردگی تاریخ جاهلیات و اسرائیلیات نوین
اسرائیلیات و جاهلیات نوین که می تواند نام مجموعه ای از تکاپوهای فرهنگی و نبرد نرم دشمنان علیه باورها و افکار ناب اسلامی و بومی مسلمانان باشد، چندین قرن سابقه دارد. به عبارت دیگر، چندین قرن است که جوامع اسلامی را عرصه ی تاخت و تاز قرار داده و اذهان را درگیر کرده است. بنابراین، چیزی نیست که بتوان در چند صفحه و چند بند به تاریخ و ابعاد و زوایای آن، به مروجان و مخالفان آن، به قربانیان آن، به تأثیرات و حوادث مرتبط با آن و...، پرداخت. اگر قرار شود هر یک از سر فصل و عناوین مذکور (و دهها عناوین مرتبط آن) بخوبی تشریح شوند، حتماً باید رنج تألیف چندین کتاب را تحمل کرد؛ زیرا محور و سرنخ بسیاری از حوادث فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، مذهبی و منشأ خیزشها و جنبشها و فروافتادن های جمعی و شخصی و... همین اسرائیلیات و جاهلیات بوده است. همان طور که اشاره شد، این جریان هم از جانب مبلغان و مروجانش و هم از طرف کسانی که با آن ستیز کرده اند، نامهای مختلف یافته است و اگر بخواهیم پیرامون همین نامها و اصطلاحات اسلام لیبرالی، اسلام آلوده به اومانیسم و سکولاریسم، سوسیالیسم، کمونیسم و به تعبیر امام خمینی، اسلام آمریکایی و اسلام شاهنشاهی و اسلام ملکی و... نیز بحث کنیم، مثنوی هفتاد من می شود. بنابراین، علاوه بر مطالبی که ذکر شد، در این باره به چند نکته ی دیگر اشاره می کنیم و سپس از این بحث رابطه ی اسرائیلیات و جاهلیات دیرین و نوین خارج می شویم و دوباره به بحث اصلی جریان اسرائیلیات در دهه های اوّلیه ی هجری باز می گردیم.از اسلام آلوده به جاهلیات و اسرائیلیات تا اسلام لیبرالی و آمریکایی
نکته ی اوّل این که نباید پنداشت روندی که در چند سده های اخیر به طور گسترده مداوم درحال وارد کردن اسرائیلیات و جاهلیت نوین به درون فرهنگ اسلامی بوده است، تنها راه ستیز دشمن صلیبی (غرب مسیحی) و صیهونی با اسلام و جوامع اسلامی به شمار می رود، بلکه انواع راههای سیاسی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی نیز در این زمینه به کار گرفته شده است که داستان دیگری دارد و خارج از بحث فعلی می باشد.دوم این که روند وارد کردن هر عنصر ناسالم به درون یک فرهنگ، در ظاهر حالتی دارد که شاید بعضی افراد حساسیت آن را بدرستی درک نکنند و آن را در قالب تعامل فرهنگی و مباح بودن و حتی ضروری بودن آشنایی و فراگیری عناصر فرهنگی و فکری دیگران و...، ارزیابی نمایند. این در حالی است که چنین روندی بسیار خطرناک می باشد، زیرا ماهیّت و هویّت بنیادین یک فرهنگ را هدف قرار می دهد. در این روند، معمولاً از روش رقیق سازی پیوسته و آهسته وروش جایگزینی استفاده می شود؛ یعنی این که عناصر مورد نظر بتدریج، چنان نفوذ داده می شود که در نهایت به محو ماهیّت فرهنگ مورد نظر ختم می گردد. در دهه ها و سده های اوّلیه ی تاریخ اسلام، روند رقیق سازی و جایگزین سازی با توطئه ی مشتنرک یهودیان و مسیحیان و طرفداران جاهلیت آغاز شد و آنها عناصری را که به اسرائیلیات و جاهلیات مشهور شده است، آرام آرام وارد اسلام کردند. بدین ترتیب، اسلام رقیق شده و ماهیّت زدایی شده ای که عناصر اصلی آن کاملاً به حاشیه رانده شده بود، چنان فراگیر شد که چیز قابل توجهی از عناصر اصیل اسلام در حوزه های مختلف باقی نماند و بسیاری از حرامها، مباح و بسیاری از رفتارهای زشت، مجاز دانسته شد. جالب است که همین واقعه در قرون اخیر، و سده ی حاضر نیز با ورود اسرائیلیات و جاهلیات نوین اتفاق افتاد و اسلام لیبرالی و آمریکایی و... بشدّت تبلیغ شد؛ به طوری که امام خمینی (ره) در توصیف اسلام آمریکایی و لیبرالی به همین مسائل اشاره نموده و توضیح می دهند که اسلام آمریکایی و ملکی، اسلامی است که نه سیاست اسلامی دارد، نه پیوند دیانت و سیاست را می پسندد، نه موافق جاری شدن حدود شرعی و الهی است، نه موافق جلوگیری از فحشا، ربا، مشروبات الکلی و... می باشد.
در اسلام جاهلیت زده و آلوده به اسرائییات دهه ها و سده های اوّل هجری، قشری از اهل حکومت و سیاست و ثروت بودند که با موازات ادعای مسلمانی، شراب نوشی هم می کردند، قمار بازی هم می نمودند، در فحشا و انواع لذتهای حرام غوطه می خوردند، تجاوز می کردند، در حرام خواری و دنیا پرستی پیشتاز می شدند. این وضعیت، دقیقاً شبیه اسلام غربزده و لیبرال زده ی (اسلام آمریکایی و ملکی و... )زمان ما است که مسلمان بودن طرفداران چ0نین اسلامی، فقط در حد ادعا می باشد و آنها اسلام را بدون احکام و دستوراتش در حوزه ی سیاست، اجتماع و اقتصاد و بدون محرمات و بایدها و نبایدهایش قبول دارند؛ یعنی همان اباحه گری و لیبرالیسم محض. در واقع از نظر این افراد، اسلام همان لیبرالیسم یعنی اسرائیلیات و جاهلیات نوین است و لیبرالیسم نیز همان اسلام است و فقط نام آنها با هم تفاوت دارد، همچنان که غرب لیبرالی و صهیونی این بلا را طی قرنها بر سر یهودیت و مسیحیت نیز آورده و بتدریج ماهیّت کاملاً لیبرالی و الحاد آمیز را بر این دو مذهب غلبه داد.
نکته سوم این که یهودیان و مسیحیان دهه ها و سده های اوّلیه ی هجری در وارد کردن اسرائیلیات به درون فرهنگ اسلامی، با هم متحد بودند. چنین وضعیتی در عصر اسرائیلیات و جاهلیات نوین نیز پدید آمد. اگر به رفتارهای و توطئه های مشترک آنها در طول سده های اخیر و عصر حاضر نگاه کنیم، این موضوع را بوضوح مشاهده خواهیم کرد. از سوی دیگر، با مطالعه ی آن دسته از متون و نوشته های غرب صلیبی و لیبرالی و صهیونی که درباره ی اسلام، جوامع اسلامی و شرق شناسی و اسلام شناسی به رشته ی تحریر درآمده است، تلاش مشترک آنها برای وارد کردن اسرائیلیات و جاهلیات نوین به درون فرهنگ اسلامی بیشتر روشن می شود.
رسول اکرم (صل الله علیه و آله و سلم) ای مسلمانان! مبادا دینتان را از مجاری یهودیان و مسیحیان بگیرید
شاید لازم باشد که ابتدا به این سؤال پاسخ دهیم که چرا اسرائیلیات آغاز شد؟ به طور ساده باید پاسخ داد که بعد از شکست نظامی و فرهنگی یهودیان و مسیحیان شبه جزیره ی عربستان از اسلام و مسلمانان و نقش بر آب شدن همه ی توطئه های آنها و متحدانشان، چاره ای غیر از این ندیدند که ابتدا تظاهر به اسلام و مسلمانی کنند و سپس در لباس مسلمانی، از طریق اسرائیلیات، تعالیم و بنیانهای اسلامی را هدف قرار دهند.نقل کردیم که جریان دروغ سازی اسرائیلیات از همان زمان حیات رسول اکرم شکل گرفت و اوّلین کسی که با این جریان به مبارزه برخاست، رسول اکرم بود. امام علی (علیه السلام) در پاسخ به سؤالی در این باره می فرماید: احادیثی که در دست مردم است، یا حق است یا باطل؛ یا دروغ است یا راست، یا ناسخ است و یا منسوخ، یا عام است و یا خاص؛ یا محکم است و یا متشابه. در زمان رسول خدا آن قدر بر ایشان دروغ بستند که برخاست و برای مردم خطبه ای ایرادند کردند و فرمودند: هر کس عمداً بر من دروغ ببندد، جایگاهش در آتش خواهد بود.
طبق نقل مورخان و محققان، رسول اکرم بارها به مسلمانان هشدار دادند که سعی کنند مسائل دین را از افراد مغرض اخذ ننمایند و هر حدیثی را که از منابع غیرمطمئن دریافت می کنند، با قرآن تطبیق دهند تا گرفتار دروغ نشوند. در این میان، رسول اکرم بر خطر یهودیان و مسیحیانی که مسلمان شده بودند، تأکید ویژه داشته و می فرمودند. ای مسلمانان! دینتان را از کسانی که اهل کتاب (یهودیان و مسیحیان) بوده و مسلمان شده اند، نگیرید. من حقایق روشن و پیراسته برایتان آورده ام؛ پس، متحیر و سرگردان نشوید و مواظب فریب متحیران باشید تا شما را فریب ندهند. از اهل کتاب چیزی سؤال نکنید؛ زیرا آنها هرگز شما را هدایت نمی کنند. خود آنها گمراه هستند و گمراه نمی تواند هدایت کند. شریعتی که من آورده ام، پاک و بی آلایش است. اگر چیزی از من برایتان نقل شد، آن را با قرآن بسنجید. اگر موافق قرآن بود، بپذیرید و اگر مخالف بود، بدانید که من نگفته ام و آن را رها سازید.
اوّلین تشکل جاهلیت که با مروجان اسرائیلیات سازمان سیاسی یافت
گرچه ضعف فرهنگی عرب، ساده لوحی و ضعف ایمان بعضی از مسلمانان، کینه ی دشمنان و داستان سرایان و... از عوامل نفوذ اسرائیلیات به درون فرهنگ اسلامی به حساب می آید، ولی بدون تردید باید گفت که قدرت یافتن امویان، کمک بسیار زیادی به گسترش اسرائیلیات کرد. قبل از قدرت یافتن امویان نیز افراد و جریانهایی به طور نهان و آشکار درصدد بازگرداندن جاهلیت و ترویج اسرائیلیات بودند و موفقیتهایی نیز به دست آوردند، ولی با قدرت گرفتن امویان، جاهلیت سازمان سیاسی پیدا کرد و مروجان اسرائیلیات را نیز در پناه خود گرفت. قبلاً از همسانی ها و روابط جاهلیات و اسرائیلیات سخن گفتیم. از سوی دیگر می دانیم که امویان و خلافت اموی نماد تکاپو برای بازگرداندن جاهلیت در تاریخ اسلام محسوب می شود؛ بنابراین، طبیعی که خلافت اموی کانونی برای فعالان حوزه ی اسرائیلیات و جاهلیات بشود. درون دستگاه خلافت اموی، تقریباً همه ی جریانهای انحرافی جمع شده بودند و با تمام توان فعالیت می کردند. عناصر وابسته به لایه های مختلف شرک و نفاق وکفر، مسیحیان و یهودیانی که تظاهر به اسلام می کردند و یا آن که بدون هیچ واهمه ای به طور آشکار دین اصلی خود یعنی مسیحیت و یهودیت را ابراز می داشتند و...، از طیفهایی بودند که در دستگاه خلافت اموی جمع شده بودند. بعضی از اهل کتاب (مسیحیان و یهودیان) در خلافت امویان به قدری نفوذ داشتند که محرم اسرار و مشاوران اصلی خلیفه شدند و مناصب مهمی نیز به آنها واگذار شد. به تعبیر امام علی (علیه السلام)، امویان در پذیرش اسلام، مصلحت اندیشی کرده و به اکراه و از روی ناچاری مسلمان شده بودند و اعتقادات واقعی آنها فرهنگ جاهلی بود. به همین سبب، با هر جریانی که با جاهلیت همخوانی و همسانی داشت، علیه اسلام اصیل متحد می شدند و زمینه را برای جریانهای منحرف فراهم می کردند. همان طور که خط جاهلیت و جریانهای همسو با آن، از ابتدای ظهور اسلام با فرهنگ اسلام به ستیز برخاست، بعد از رحلت رسول اکرم نیز همین ستیز ادامه یافت و در واقعه ی عاشورای سال 61 هجری این ستیز به اوج فاجعه آمیز رسید. جالب است که در این واقعه نیز همه ی جریانهای همسو با جاهلیت، حضور فعال داشتند؛ حتی کسانی همچون سرجون بن منصور مسیحی رومی که رازدار معاویه بود و در تزریق اسرائیلیات و جاهلیات سیاسی به پیکر جامعه ی اسلامی با معاویه همکاری می نمود نیز به یزیدبن معاویه در پدید آوردن واقعه ی عاشورا خط دهی می کرد و افراد مناسبی را که بتوانند با خط اسلام اصیل یعنی خط امام حسین (علیه السلام) مقابله کنند، معرفی می نمود تا یزید در انهدام خط اصیل به پیروزی قطعی دست یابد.پیشگامان ترویج اسرائیلیات
اوّلین و معروف ترین اشخاصی که در ترویج اسرائیلیات، شهرت و آوازه ای یافته اند، عبارت اند از: کعب الاحبار، عبدالله بن سلام، تمیم داری، وهب بن منبّه، ابوهریره، عبدالله بن عمرو بن عاص و تعدادی دیگر. البته چه بسا پیش از اینها نیز افرادی در ترویج اسرائیلیات فعال بودند، ولی به سبب محدود بودن و یا پنهانی بودن حوزه ی فعالیتشان، شهرت افراد مذکور را نیافته اند. کعب الاحبار که از دروغ پردازان مشهور حوزه ی اسرائیلیات به شمار می رود، از یهودیان یمن بود و بعد از رحلت رسول اکرم و یا در زمان خلیفه ی دوم به مدینه رفت و در ظاهر مسلمان شد. وی که در دروغ پردازیهای فرهنگی (اسرائیلیات) تبحر داشت، ابتدا در مدینه مستقر شد و سپس به شام رفت، زیرا فرمانروایی آن سرزمین در دست معاویه بود و او (معاویه) زمینه ی مناسبی برای ترویج اسرائیلیات در شام پدید آورده بود. کعب الاحبار در همه ی سالهایی که در مدینه و شام به سر می برد، حجم گسترده ای از دروغ، خرافه و افسانه را وارد فرهنگ اسلامی کرد و سرانجام در سال 38 هجری، در حالی که انواع دروغها را بر مردم و اسلام تحمیل کرده بود، در سرزمین شام جان سپرد. با این که امام علی (علیها لسلام) درباره دروغگوییهای کعب الاحبار هشدار می داد ولی افراد و جریانهایی بودن که از وی حمایت می کردند. همین حمایتهای مشکوک به دروغ سازی های کعب الاحبار کمک فراوان کرد. گرچه کعب به ظاهر مسلمانی بود، ولی بعضی مواقع باورهای یهودی خود را به طور آشکار ابراز می کرد و می گفت: هر بامداد، کعب در برابر قبیله ی یهودیان سجده می کند!این مسیحی تبار نیز کمر به ترویج اسرائیلیات بست!
تمیم داری مسیحی، از دیگر مروجان اسرائیلیات به شمار می رود. وی که از راهبان و عالمان مسیحیت و اهل فلسطین بود، در سال نهم هجری بعد از جنگ تبوک که قدرت مسلمانان در پیروزی بر جبهه متحد شرک و نفاق و مسیحیت و یهودیت، آشکار شد، به مدینه رفت و اظهار مسلمانی کرد. نقل شده است که تظاهر وی به مسلمانی به حدی شد که در زمان خلیفه دوم اجازه یافت پیش از خطبه های نماز جمعه سخنرانی کند و در بعضی نمازهای مستحبی نیز امام جماعت مسلمانان شود! تیمم داری بسیاری از عناصر مسیحیت را وارد اسلام کرد.پیشنهاد خواندن تورات در مسجد مسلمانان!
عبدالله بن سلام از یهودیان مدینه و از قبیله ی بنی قینقاع بود و در زمان رسول اکرم به ظاهر مسلمان شد و سال 43 هجری در مدینه فوت کرد. عبدالله بن سلام در ترویج اسرائیلیات به قدری اصرار داشت که حتی با گستاخی از رسول اکرم اجازه خواست قداست روز شنبه - طبق آیین یهود - را حفظ کند و شبها نیز بعد از نماز برای مسلمانان تورات بخواند! البته رسول اکرم با درخواست عبدالله بن سلام موافقت نکردند. عبدالله بن سلام نیز یک چهره ی معمولی از یهودیان نبود و یکی از عالمان بزرگ یهود محسوب می شد.این ایرانی هم به جمع مروجان اسرائیلیات یهود پیوست
وهب بن منبّه که در ترویج اسرائیلیات توانا بود، سال 43 هجری متولد شد. گرچه وی یهودی و مسیحی نبود و از نژاد ایرانیان محسوب می شد، ولی علاقه ی شدیدی به فرهنگ یهودی و مسیحی داشت. به همین سبب، در فراگیری و پژوهش در این دو فرهنگ، تبحر ویژه به دست آورد. وهب که با فرهنگ یونانی نیز آشنایی زیاد داشت، به خاطر داشتن اطلاعات وسیع، اسرائیلیات زیادی وارد فرهنگ اسلامی کرد که ماجرای آن مفصل است. پدر وهب از ایرانیان اهل هرات بود که در زمان انوشیروان به یمن اعزام شده بود تا در بیرون راندن حبشی ها از یمن مشارکت کند. پدر وهب در عصر رسول اکرم مسلمان شد و احتمالاً در مبارزه با پیامبر دروغگوی یمن به نفع رسول خدا وارد میدان شد، ولی خود وهب راه خلاف پیمود و عمداً دروغهای زیادی وارد فرهنگ اسلامی کرد. وهب بن منبه حتی خیالات خود را به عنوان حدیث به رسول اکرم نسبت می داد!پی نوشت :
1- صحیفه امام، جلد 17، صص 322 و 323، پیام امام در 22 بهمن 1361.
منبع مقاله :(1390)، دروغ پردازی و دجال گری علیه دولت نبوی و علوی(از هیاهوی ملحدانه در شرق مکه تا غوغای منافقانه در غرب رقه)، تهران، مؤسسه فرهنگی هنری قدر ولایت، چاپ اول
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}