نویسنده: محمد دشتی




 

آیا نهج البلاغه برای انسان عصر ما پیام دارد؟
آیا با دگرگونی انسان و جامعه، می توان از منابع روائی چند صد سال قبل استفاده کرد؟
آیا راه حل های نهج البلاغه می تواند جاودانه باشد؟
چگونه مباحث مطرح شده در چهارده قرن گذشته، امروزه پاسخگوی انسان عصر فضاست؟
و ضرورت برّرسی و شناسایی آن کدام است؟
پاسخ سئوالات یادشده به ارزیابی دو طرز تفکّر، دو نوع جهان بینی، دو مکتب فلسفی ارتباط داد.
الف- تفکّر دیالیک تیکی «ماتریالیسم دیالیک تیک»
ب- تفکّر رئالیستی «در فلسفه ی اسلامی»
هر یک از دو مکتب یادشده در طول زندگی انسان ها، و حیات علمی بشر، بارها و بارها به آموزش و نقد و تحقیق و بررّسی گذاشته شده و طرفداران فراوانی داشته و دارند، که باور آن و اصالت دادن به هر کدام از دو نوع تفکّر فوق الذّکر ره آوردهای بینشی فراوانی را به همراه خواهد داشت.

1- نظریّه ی تغییر دائمی و عمومی

گروهی باور دارند که:
* همه چیز تغییر می کند؛
* چیزی ثابت و جاویدان نیست،
و دیالیک تیک یعنی «نفی در نفی» که هیچ ثابتی وجود ندارد، و به هیچ باور ثابتی نمی شود باور داشت.
در این طرز تفکّر، از تحوّلات علمی، صنعتی و دگرگونی های اجتماعی، شاهد و مثال فراوانی به رُخ می کشند.
حال این نظریّه چقدر اعتبار علمی و فلسفی دارد؟
و تا کجا می تواند دوام بیاورد؟
جای ارزیابی دقیق است.
آنچه که مهمّ است ره آورد نظریّه ی تغییر عمومی و دائمی است،
وقتی انسانی، حزبی و متفکّرانی به این باور رسیدند که:
همه چیز تغییر می کند و چیزی نمی تواند جاویدان باشد.
آنگاه، دین و دین باوری، ارزش اخلاقی، و باورهای فلسفی و اعتقادی ثابت را انکار کردند،
و مبارزه با دین و باورهای ثابت را جزو الفبای حرکت الحادی خود قرار دادند،
و اگر به قدرت رسیدند، حکومت لائیک(بی دینی) را تقویت کردند.
پس از انقلاب اکتبر 1917، بلشکویک ها و لنینیسم ها، با تمام قدرت، با مذهب و باور مذهبی و هر چیزی که به گذشته تعلّق داشت، مبارزه کردند.
قتل عام ها صورت گرفت.
کشتارهای قومی تحقّق یافت.
و با پذیرش دیالیک تیک گفتند:
دین را باید برانداخت.
حزب نظامیات بی خدا،
فرهنگیان بی خدا،
درست کردند.
با تمام ظواهر دین مقابله نمودند،
تعالیم مذهبی را در مراکز آموزشی ممنوع کردند،
یک شب 750 نفر از علمای مسلمان را کشتند و جنازه های آنان را در کنار شهر «کئریم» در دریاچه ی سیاه ریختند.(1)
و اعلام کردند که:
«دین را باید نابود کرد»
و «عصر دینداری سپری شده است».
در غرب نیز تحقّق و گسترش این طرز تفکّر، تحوّلات و حوادثی را پدید آورد،
نه می توانستند اصل تغییر عمومی و دائمی و تحوّلات نوین و ظهور و غروب تئوریها را نادیده بگیرند، و نه می خواستند دین را به کلّی ریشه کن سازند،
از این رو به اصلاح و بازسازی مسیحیّت تن در دادند،
و گروهی «پروتستانیسم» را پدید آوردند تا میان دین و علم روز، دین و باورهای متغیّر آن زمان، آشتی ایجاد کنند.
در کشورهای اسلامی و ایران نیز، گروهی با نام دانشجویان از فرهنگ برگشته یا فراماسونرها، یا منوّرالفکرها و روشنفکرها از سال 1320 تاکنون، در یک تلاش هماهنگ و مداوم بر آن شدند که:
* دین اسلام بصورت موجود قابل عرضه به جهان امروز نیست.
* باید دین را بازسازی نمائیم تا وجدان عصر ما آن را بپذیرد.

باید پروتستانیسم اسلامی پدید آورد.(2)

گروهی فریاد می زدند، بیائید تا با تلاش فراوان دین را بازسازی و اصلاح کنیم و دچار تغییر نمائیم.
و برخی از روشنفکران معتقدند که تلاش و کوشش بیهوده است،
دین معرفت بشری است،
و خودبخود با تغییر افکار و آراء بشری تغییر خواهد کرد(3)،
و در طول سالیان گذشته، ده ها اسلامِ نوین، علمی، غرب پسندانه را مونتاژ کرده و معرّفی نمودند.
چون اصل دیالیک تیک را پذیرفتند و بر خلاف اصل تغییر عمومی، آن را ثابت و جاویدان پنداشتند،
خواستند همه چیز را متحوّل و دگرگون کنند.
همه ی باورها را تغییر دهند،
دین و احکام را نیز دچار تغییر کنند،
که همواره در برابر دفاع همه جانبه ی حوزه های علمی شیعه و فقهاء همیشه بیدار، رنگ می باختند،
و سرافکنده و شرمنده دست از مبارزه ی بی امان می کشیدند، و موفّق نمی شدند پروتستانیسم اسلامی درست کنند.
حال اگر تغییر عمومی، درست باشد، نیازی به بررّسی نهج البلاغه و دیگر متون روائی نیست،
قرآن و وحی نیز پیامی نمی تواند داشته باشد،
و دین نیز بدرد انسان نخواهد خورد،
گرچه فراوان تلاش کردند تا دیالیک تیک را توحیدی بسازند،
و اصل توحید را دیالیک تیکی بشناسانند،
زیرا دیالیک تیک یعنی خودکفائی و اصالت مادّه،
پس هرگز با اصل توحید و نیازمندی مادّه به الله، سازش نخواهد داشت.

2- نظریّه ی رئالیسم و ثبوت واقعیّت ها

تفکّر باور داشتن حق و واقعیّت، و ثبوت واقعیّت ها، نظریّه ی ادیان الهی و دین اسلام است،
که در فلسفه ی اسلامی جایگاه ارزشمندی دارد.
در تفکّر رئالیستی:
* همه چیز تغییر نمی کند.
* حقّ و واقعیّت های ثابتی وجود دارد.
* خدای واحد جاودانه، با ارزشهای جاویدان اثبات می شود.
* ارزش های اخلاقی جاویدان وجود دارند و باید وجود داشته باشد.
* دین کامل و جاویدان و همچنین احکام کامل و جاویدان الهی وجود دارد.
زیرا:
* مقرّرات و احکام حاکم بر منظومه و کهکشان ثابت است.
* مقرّرات و احکام حاکم بر زمین ثابت است.
* خاصیّت ها و اندازه های عناصر طبیعت، ثابت است.
* مقرّرات حاکم بر طبیعت و گل ها و میوه جات و موجودات گوناگون ثابت است.
* مقرّرات و احکام بیولوژی انسان، ثابت است.
* مقرّرات و احکام فیزیولوژی انسان، ثابت است.
* مقرّرات و احکام پسیکولوژی انسان ثابت است و تغییر نمی کند.
* غرائز انسان ذاتی و فطری است و تغییرپذیر نیست.
* عواطف و احساسات انسان تغییر نمی کند.
* اصول نیازها و نیازمندی انسان ثابت است.
وقتی با عقل و علم و فلسفه و تجربه ثابت کردیم که:
همه چیز تغییر نمی کند،
پس دین کامل الهی و مقرّرات جامع و کامل الهی را می توانیم باور داشته باشیم،
تا رهنمون بشر در گذشته و حال و آینده باشیم،
که پروردگار جهان فرمود:
اِنَّمَا الدِّینُ عِنَداللهِ الاِسلام
(همانا دین جاوید در نزد خدا اسلام است.)(4)
***
پس از سیر تکاملی أدیان الهی، از آدم علیه السلام تا خاتم صلی الله علیه و اله و سلم، و تحقّق اسلام، دین کامل الهی، توسّط خاتم پیامبران، دین خدا به مراحل نهائی تکامل رسیده و تا قیامت جاودانه خواهد بود.
نه دچار تغییر و دگرگونی می شود،
و نه می توان آن را قبض یا بسط نمود،
و پس از اعلام ولایت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام کمال دین و اتمام نعمت های الهی به همگان ابلاغ گردید که فرمود:
اَلیومَ اَکمَلتُ لَکُم دینَکم(5)
(امروز دین را برای شما کامل کردم).
***
پس قرآن همواره مورد نیاز و بزرگترین راهنمای انسان است،
و نهج البلاغه و منابع روائی نیز کامل ترین و بهترین دستورالعمل های زندگی انسان ها خواهد بود،
که از چشمه ی همیشه زلال وحی می جوشند و از زلال حقیقت جاری اند.
در تفکّر اصالت وجود و ثبوت حق و واقعیّتها، انسان در حق گرائی امیدوار است،
هدفدار است،
تلاش و کاوش او جهت دار و به نتیجه خواهد رسید، چون واقعیّت ها وجود دارند و ثابتند و قابل شناختن می باشند.
چون اصول نیازهای انسان، و غرائز انسان ثابت است، احکام و مقرّرات کامل الهی برای پاسخگوئی به آن دسته از نیازهای ثابت مطرح گردید، جاویدان است،
و همواره قابل بهره برداری و از نظر کاربردی قابل عمل خواهد بود.
رنگ کهنگی نخواهد پذیرفت،
چون از حق نازل و بر حقّ تکیه دارد جاویدان است. رهنمودهای نهج البلاغه چون بر حق و واقعیّت تکیه دارد.
و با رفع نیازها و مشکلات انسان ارتباط دارد، همواره قابل ارزیابی و شناخت و عمل خواهد بود، که درد و درمان و روش های معالجه ی انسان، اگر منطبق با حق باشد، رنگ تغییر و کهنگی نخواهد گرفت.
از این رو شاهدیم که پس از چهارده قرن، افق روشن علوم بشری با هزاران سال تجربه و آزمایش، آرام آرام به افق اندیشه ی نهج البلاغه و قرآن نزدیک می گردند.
چیزی را می گویند که هزاران سال قبل در منابع روائی ما مطرح شده است.
راه حلّی را به بشریّت معرّفی می کنند که در گذشته های دور از طرف امامان علیهم السلام به ما شناسانده شده است.
درمانی را تجویز می کنند که قبلاً در قرآن و حدیث یاد شده بود.
و متأسّفانه برخورد روشنفکران، ناآگاهانه بود که بر اساس شعرِ؛
«آنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا می کرد»،
چشم به بیگانگان دوخته اند.
بنابراین در عصر فضا نیز باید به نهج البلاغه روی بیاوریم،
و از رهنمودهای آن بهره مند گردیم،
که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام با توجّه به تداوم اصالت دین و تغییرناپذیر بودن احکام الهی، خطاب به مدّعیان بازسازی دین می فرماید:
أَمْ أَنْزَلَ اللهُ سُبْحَانَهُ دِیناً نَاقِصاً فَاسْتَعَانَ بِهِمْ عَلَی إِتْمَامِهِ! أَمْ کَانُوا شُرَکَاءَ لَهُ فَلَهُمْ أَنْ یَقُولُوا وَعَلَیْهِ أَنْ یَرْضِی؟ أَمْ أَنْزَلَ اللهُ سُبْحَانَهُ دِیناً تَامًّا فَقَصَّرَ الرَّسُولُ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ سَلَّمَ عَنْ تَبْلِیغِهِ وَأَدَائِهِ وَاللهُ سُبْحَانَهُ یَقُولُ:
(مَا فَرَّطْنَا فی الْکِتَابِ مِنْ شَیْءٍ)
وَفِیهِ تِبْیَانٌ لِکُلِّ شَیْءٍ، وَذَکَرَ أَنَّ الْکِتَابَ یُصَدِّقُ بَعْضَهُ بَعْضاً، وَأَنَّهُ لاَ اخْتِلافَ فِیهِ، فَقَالَ سُبْحَانَهُ: (وَلَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیرِ اللهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلافاً کَثِیراً).
وَإِنَّ الْقُرآنَ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ، وَبَاطِنُهُ عَمِیقٌ، لاَ تَفْنَی عَجَائِبُهُ، وَلاَتَنْقَضِی غَرَائِبُهُ، وَلاَ تُکْشَفُ الظُّلُمَاتُ إلاَّ بِهِ.
***
«آیا خداوند دین ناقصی فرو فرستاده که در تکمیل آن از آنان استمداد جسته است؟
و یا آنها شریک خدایند که حق دارند بگویند، و بر خدا لازم است رضایت دهد؟
و یا این که خداوند! دین را کامل نازل کرده، امّا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در تبلیغ و ادای آن کوتاهی ورزیده است؟
با اینکه خداوند می فرماید:
ما فَرَّطنا فِی الکِتابِ مِن شیءٍ
«ما در قرآن از چیزی را فروگذار نکردیم»(6)
و نیز می فرماید:
تِبیانَّ لِکُلِّ شَیءٍ «در قرآن بیان هر چیزی است»(7).
و یادآور شده است که: آیات قرآن یکدیگر را تصدیق می کنند، و اختلافی در آن وجود ندارد.
چنانچه می فرماید: اگر قرآن از ناحیه ی غیر خدا نازل می شد، اختلافات زیادی در آن می یافتند.(8)
قرآن دارای ظاهری زیبا و شگفت انگیز، و باطنی پرمایه و عمیق است، مطالب شگفت آور آن فانی نگردد، و اسرار نهفته آن پایان نپذیرد، و هرگز تاریکی های جهل و نادانی، جز به قرآن رفع نخواهد شد.»(9)
***
و در فراز دیگری، دردآلود از اختلاف در افکار و آرای مدّعیان مذهب، شکوه می کند و می فرماید:
فَیَا عَجَباً! وَمَا لِیَ لاَ أَعْجَبُ مِنْ خَطَإِ هذِهِ الْفِرَقِ عَلَی اختِلاَفِ حُجَجِهَا فِی دِینِهَا! لاَ یَقْتَصُّونَ أَثَرَ نَبِیٍّ، وَلاَیَقْتَدُونَ بَعَمَلِ وَصِیٍّ، وَلاَ یُؤْمِنُونَ بَغَیْبٍ، وَلاَ یَعِفُّونَ عَنْ عَیْبٍ، یَعْمَلُونَ فِی الشُّبُهَاتِ، وَیَسِیرُونَ فِی الشَّهَوَاتِ، الْمَعْرُوفُ فِیهمْ مَا عَرَفُوا، وَالْمُنْکَرُ عِنْدَهُمْ مَا أَنْکَرُوا، مَفْزَعُهُمْ فِی الْمُعْضِلاَتِ إِلَی أَنْفُسِهمْ، وَتَعْوِیلُهُمْ فِی الْمُهِمَّاتِ عَلَی آرَائِهِمْ، کَأَنَّ کُلَّ امْرِیءٍ مِنْهُمْ إِمَامُ نَفْسِهِ، قَدْ أَخَذَ مِنْهَا فِیَما یَرَی بَعُریً ثِقَاتٍ، وأَسْبَابٍ مُحْکَمَاتٍ.
***
«یک در مذهب خود دارند! نه گام به جای گام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می نهند، و نه از رفتار جانشین پیغمبری پیروی می کنند، نه به غیب ایمان می آورند و نه خود را از عیب برکنار می دارند، به شبهات عمل می کنند و در گرداب شهوات غوطه ورند، نیکی در نظرشان همان است که آنها منکرند.
در حلّ مشکلات به خود پناه می برند، و در مبهمات تنها به رأی خویش تکیه می کنند، گویا هر کدام امام و راهبر خویش می باشند که به دستگیره های مطمئن و اسباب محکمی که خود باور دارند و چنگ می زنند».(10)
آنها که ادّعای اصلاح و بازسازی و تکمیل دین را دارند، باید جواب حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را بدهند،
که می فرماید:
اسلام کامل است و قرآن به همه ی نیازمندی های بشر پاسخ می گوید.
چون همه چیز تغییر نمی کند و اصول نیازها و نیازمندی های جسمی و روحی انسان ثابت است.

پی نوشت ها :

1. به کتاب مسلمانان و روسیّه مراجعه شود.
2. معمولاً در نوشته های دکتر شریعتی مانند اسلام شناسی، با مخاطبهای آشنا، این دیدگاهها مطرح شود.
3. قبض و بست تئوریک شریعت: سروش.
4. آل عمران، آیه ی 19
5. مائده آیه ی 3
6. انعام آیه 38
7. نحل آیه ی 89
8. نساء آیه ی 82
9. خطبه 18 نهج البلاغه مهجم المفهرس مؤلّف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:
(1) مطالب السؤول، ج1، ص 141: ابن طلحة شافعی (متوفای 652هـ)
(2) احتجاج 139/ ح1 ص 620 و 621: طبرسی(متوفای 558هـ)
(3) دعائم الاسلام ج1 ص 93: قاضی نعمان (متوفای 363هـ)
(4) بصائر الدرجات: صفار (متوفای 290هـ)
(5) البصائر و الذخائر ج1 ص 7: ابوحیان توحیدی (متوفای 380هـ)
(6) منهاج البراعة ج1 ص 175: ابن راوندی (متوفای 573 هـ)
10. خطبه 87 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:
(1) روضه ی کافی، ج8 ص 63 و 64 ح 22: کلینی(متوفای 328 هـ)
(2) ارشاد ص 155: شیخ مفید (متوفای 513هـ)
(3) النهایة ج1(در مادّه ی ازل): ابن اثیر شافعی(متوفای 606 هـ)
(4) منهاج البراعة ج1 ص 365: ابن راوندی(متوفای 573 هـ)
(5) بحارالانوار ج32 ص 43 ح 28 ب1: مجلسی(متوفای 1110 هـ)
(6) غررالحکم ج4 ص 445: آمدی(متوفای 588 هـ)

منبع مقاله :
دشتی، محمد، (1379)، امام علی(ع) و تفریحات سالم(الگوهای رفتاری 15)، قم: انتشارات امیرالمؤمنین علیه السلام، چاپ سوم