تقابل قدرت نرم ایران و آمریکا در خاورمیانه
علی جعفری
علی اصغر ستوده
مجید نجاتی
چکیده
با تغییر قواعد و شرایط نظام بین الملل، قدرت نرم و جنگ نرم از جایگاه ویژه ای در اهداف استراتژیک کشور ها و معادلات نظام بین الملل برخوردار شده تا جایی که برای توضیح این پدیده از اصطلاح نبرد اذهان و قلب ها استفاده می شود.با توجه به اهمیت و جایگاه ویژه خاور میانه در معادلات نظام جهانی، قدرت های بزرگ جهانی و منطقه ای از جمله ایران وآمریکا سعی در کنترل ومدیریت تحولات این منطقه استراتژیک با استفاده از ظرفیت های قدرت نرم خویش دارند.
این مقاله به دنبال تببین تقابل قدرت نرم ایران وآمریکا در خاور میانه، با توجه به ظرفیت های قدرت نرم این دوکشور در این منطقه استراتژیک می باشد و به موازات آن این فرضیه را دنبال می کند:
ظرفیت های قدرت نرم ایران در خاورمیانه در تقابل با ایالات متحده، رو به فزونی می باشد که استفاده از این ظرفیت ها یک سیاست خارجی مدبرانه وهوشمندانه را می طلبد.
روش تحقیق در این مقاله توصیفی- تحلیلی و ابزار گردآوری داده ها منابع کتاب خانه ای واینترنتی می باشد.
واژگان کلیدی:
قدرت نرم، قدرت سخت،خاورمیانه، ایران، آمریکا،سیاست خارجیمقدمه
با توجه به تغییرات وسیع در حوزه ها و ملزومات روابط بین الملل، که ناشی از تاثیر جهانی شدن حوزه های مختلف زندگی بشری می باشد، قدرت نرم و جنگ نرم از اهمیت روزافزونی در اهداف استراتژیک بازیگران نظام جهانی(دولت- ملتها،سازمان های دولیت وغیر دولتی و...) برخوردار شده است تا جایی که قدرت های بزرگ جهانی ومنطقه ای در کنار افزایش جنبه های قدرت سخت، در پی افزایش وبهره وری از قدرت نرم خود در راستای اهداف استراتژیک می باشند.قدرت های جهانی و منطقه ای همیشه برای تداوم وافزایش قدرت خویش، سعی در کنترل و مدیریت تحولات نظام جهانی و منطقه ای داشته اند. خاورمیانه به عنوان یک منطقه ژئوپلیتیک وژئواستراتژیک مهم از اهمیت ویژه ای در معادلات نظام جهانی برخوردار می باشد تا جایی که تحولات درون این منطقه توجه قدرت های بزرگ از جمله آمریکا به عنوان هژمون نظام جهانی وایران به عنوان یک قدرت منطقه ای و ضد هژمون را به خویش معطوف داشته است.
با توجه به تحولات نظام جهانی،در تقابل استراتژیک میان ایران وآمریکا در خاور میانه، قدرت نرم از اهمیت و وزن بیشتری نسبت به قدرت سخت برخوردار شده است در نتیجه هر دو کشور با آگاهی از این معادله سعی در افزایش و بهره وری بیشتر، از ظرفیت های قدرت نرم خود در راستای اهداف استراتژیکشان می باشند.
این پژوهش با یک برسی تطبیقی سعی در شناسایی ظرفیت های قدرت نرم هر دوکشور در خاور میانه و در نتیجه آن ارائه راهکارهای در راستای افزایش قدرت نرم ایران در خاور میانه دارد.
در بخش اول این پژوهش قدرت نرم در مقایسه با قدرت سخت از زوایای مختلف مورد بررسی قرار می گیرد سپس در بخش بعدی به بررسی جنگ نرم وجایگاه آن در نظام بین الملل پرداخته می شود. در ادامه این پژوهش، ظرفیت های قدرت نرم ایران وآمریکا در خاور میانه مورد ارزیابی قرا می گیرد و به دنبال آن راهکار های برای افزایش وبهره وری بیشتر جمهوری اسلامی ایران، در راستای افزایش قدرت نرم خویش در خاور میانه پیشنهاد می شود.
1-قدرت نرم؛ تعاریف و مفاهیم
قدرت از موضوعاتی است که همواره مورد توجه دولت ها بوده است، دولت ها برای اینکه بتوانند بر دیگران تأثیر بگذارند به گونه ای که آنها را تغییر و به اهداف و منافع خود دست یابند؛ توجه ویژه ای به نقش قدرت داشته اند. در گذشته دولت ها برای به دست آوردن اهداف سیاست خارجی صرفاً به اعمال قدرت سخت در قالب توانایی های نظامی و اقتصادی متکی بودند و نقش قدرت نرم مورد غفلت قرار می گرفت.اما امروزه با توجه به انقلاب ارتباطات و همچنین اهمیت یافتن بازیگران غیر دولتی و نقش افکار عمومی در سیاست بین-الملل، بکارگیری قدرت سخت هزینه های زیادی برای کشور بکار گیرنده در پی دارد؛ بنابراین کشورها سعی دارند در سیاست خارجی خود از قدرت نرم به منظور مقبولیت و پذیرش بیشتر و همچنین کاستن از هزینه ها بواسطه مقاومت کمتر دیگران استفاده کنند.
همان گونه که در سال های اخیر جوزف نای به طور خلاصه بیان کرده است، قدرت نرم بر مبنای توانایی شکل دهی به ترجیحات دیگران استوار است که عمدتا با مقوله های نامحسوس وناملموسی همچون جاذبه های شخصیتی، فرهنگی، ارزش ها و نهاد های سیاسی وسیاست های جذاب که مشروع تلقی می شوند، مرتبط می باشد. بر این اساس ، قدرت نرم چیزی فراتر از قدرت فرهنگی است واینکه به اندازه قدرت سخت، وابسته به دولت نیست وتنها در چنبره حکومت محبوس نبوده وفرهنگ عمومی جامعه تاثیر فراوانی بر آن دارد(نای،1387: 59).
ژوزف نای – نویسنده کتاب قدرت نرم ورهبری هوشمند- در تعریف قدرت نرم می گوید:
«قدرت نرم توانایی دستیابی به اهداف وآمال مطلوب از طریق جلب حمایت افکار عمومی جامعه ونخبگان واقناع اذهان به جای اعمال فشار است. این بعد متاخر قدرت، از منابع فرهنگ، عقاید، باور ها وآداب وسنن اجتماعی نشات می گیرد. پیشرفت چشمگیر فناوری اطلاعات در دوران جدید به رشد روزافزون ارتباطات منجر شده ومرز های جغرافیایی را در نوردیده است. امروزه این قدرت نقش مهمی در عرصه روابط بین الملل و مانور واحد های سیاسی یافته است»(Nye,2007: 154).
آن چه از فحوای کلمات اندیشمندان در توضیح واژه قدرت نرم بر می آید این است که قدرت نرم، محصول وبرآیند تصویر سازی مثبت، ارایه چهره موجه از خود، کسب اعتبار در افکار عمومی داخلی وخارجی، قدرت تاثیر گذاری غیر مستقیم توام با رضایت بر دیگران، اراده دیگران را تابع اراده خویش ساختن ومولفه های از این سنخ است. بارزترین نمونه قدرت نرم در سطح خرد و شخصی تصویری است که ماکس وبر، جامعه شناس مشهور آلمانی از نفوذ واقتدار بلامنازع شخصیت های بزرگ وچهرهای متنفذ وکاریزما به دست داده است.
1-1-تعین حوزه های قدرت نرم و قدرت سخت
قدرت نرم در مقابل قدرت سخت تعریف می شود. لذا در اینجا لازم است تفاوت میان قدرت نرم و قدرت سخت آشکار شود تا این دو اصطلاح از هم متمایز گردند.قدرت سخت یا در کاربرد ابزار های نظامی، اعمال زور، بازدارندگی، تهدید وارعاب،جنگ و سیاست زور مدارانه جلوه می کند یا در اعمال قدرت اقتصادی، تحت فشار مالی گذاشتن، تحریم اقتصادی، رشوه دادن، کمک های مالی وتشویق و تهدید اقتصادی خود را نشان می دهد. اما قدرت نرم، سرشت دیگری دارد وخود را از راه جذابیت، فریبندگی، برنامه ریزی فرهنگی، ترویج رشته ای از ارزش ها به میانجی رسانه ونیز دیپلماسی عمومی وچند جانبه آشکار می سازد. بنابراین قدرت نرم یعنی توانای دولت ها برای دستیابی به هدف دلخواه از راه اقناع وکشش، نه از طریق اعمال زور یا پرداخت پول((Nye,2007: 155)). دیپلماسی عمومی نیز به مثابه بازوی اجرایی قدرت نرم، به معنای تاثیر گذاری بر نگرش های عمومی توسط دولت در کشور ها وجوامع دیگر وکاربرد ابزار های بین فرهنگی وارتباطات بین المللی در سیاست خارجی است.
اعمال قدرت نرم وبهره گیری از دیپلماسی عمومی در سیاست خارجی، همواره از مولفه های کلیدی در رهبری کشور ها بوده ودر جهان یکپارچه کنونی که به واسطه یک ساختارارتباطی پیچیده به دهکده ای تبدیل شده، امکانی است برای کشور ها تا هزینه های مرتبط با قدرت سخت ودیپلماسی سنتی را به طرز شگفت آوری پایین آورند وگاه حتی به اهدافی دست یابند که به با هر میزان قدرت سخت نیز رسدن به آن امکان پذیر نخواهد بود.
قدرت نرم هر کشور در ابتدا از سه منبع سرچشمه می گیرد: فرهنگ(بخش های که برای دیگران جذاب است)، ارزش های سیاسی(زمانی که منطبق با افکار عمومی داخل وخارج باشد) وسیاست خارجی(زمانی که مشروع تلقی شود)(Nye,2004:6).
همزمان با ورود به هزاره سوم میلادی وبه دلیل تغییر ماهیت سیاست های بین المللی، منابع قدرت نرم نیز تحول یافته واشکال نامحسوس قدرت از اهمیت بیشتری برخوردار شده است. در واقع تحول بستر قدرت در سیاست بین الملل موجب شده تا قدرت از خاستگاه اصلی خود تغییر مکان داده وجوامع نیز قدرتمندی را نه در گروی منابع صرفا مادی بلکه در توانایی تغییر رفتار دولت های دیگر به حسای آورند. این بعد از قدرت، چهره دوم قدرت یا قدرت نرم خوانده می شود که محصول و برآیند کسب اعتبار بین المللی وتاثیر گذاری غیر مستقیم همراه با رضایت، بر دیگران است(Nye,2004:7). قدرت نرم، توجه به اشغال فضای ذهنی شهروندان دیگر جوامع، از طریق ایجاد اقناع است وهدف آن در درجه نخست، افکار عمومی خارج کشور است. در قدرن نرم باید دیددنیا چگونه به مامی نگرد، نه اینکه ما به دنیا چگونه می نگریم.
باید گفت اصولا جهانی شدن امروز با وجود تغییرات ژرفی که ازپایان جنگ سرد تاکنون آبستن آنها بوده، دیگر سلطه جویی های مبتنی بر قدرت سخت را در سطح وسیع برنمی تابد. امروز شرایط کاملا دگرگون شده است. بازیگر هژمونی طلب باید ضمن پذیرش اقتضائات دنیای جدید، شیوه های اعمال نفوذش را بر وفق آن متحول سازد. در زمان غلبه ورواج قدرت نرم، بازیگری می تواند تاج سرکردگی ورهبری جامعه جهانی را بر سر بگذارد که قادر باشدفرهنگ، جهان بینی، ارزش ها، هنجارها وشیوه زیست اجتماعی خود را عالمگیر نموده وجهانیان را بدون کاربرد زورآشکار وادارد تا داوطلبانه وبا طیب خاطر از زاویه نگاه او به موضوعات جاری بنگرند، با قواعد ابداعی او بازی کنند وتفاسیر برساخته او از وقایع و پدیده های حادث در جهان را بپذیرند.
از آنجا که قدرت نرم با به کارگیری ابزار های چون فرهنگ، ایدئولوژی، آرمان وارزش های اخلاقی به صورت غیر مستقیم بر منافع یا رفتار دیگر کشور های وجوامع تاثیر می گذارد، بنابراین موفقیت در کاربرد ابعاد نرم افزاری قدرت از سوی دولت ها با توجه به شرایط وویژگی های فرهنگی، مذهبی،سیاسی واجتماعی خاص هر کشور و یا منطقه متفاوت است.
1-2-عوامل ایجاد کننده یا تقویت کننده قدرت نرم
عوامل ایجاد کننده یا تقویت کننده این نوع قدرت بر حسب زیر می باشد:موقعیت ایدئولوژیک، ارتباطات دیپلماتیک مطبوع وگسترده، مناسبات ومبادلات فرهنگی، ترویج زبان وادبیات، تبلیغ آرمان ها، ارزش ها واهداف متعالی، ارایه تصویرمثبت ومطلوب از خود، بهره گیری مناسب از اطلاعات وفرهنگ در راستای مقاصد دیپلماتیک، طراحی واتخاذ سیاست های استراتژیک مقبول، زدودن ذهنیت های تاریخی منفی، مبادلات دانشگاهی وآکادمییک وسرمایه گذاری در تربیت نخبگان سایر کشور ها و...(نای،1383: 64).
براین اساس، برخی ابزار هاوراهکار های عملی دست یابی ودر اختیار داشتن قدرت نرم کشور ها رااین گونه می توان برشمرد:1)همگرایی وپیوند های فرهنگی،مذهبی، قومی وزبانی با سایر کشور ها؛2)ایجاد نمایندگی های سیاسی، کنسولی و فرهنگی در دیگر کشور های جهان؛3)تشکیل انجمن های دوستی وبر گزاری هفته های فرهنگی در کشور های مختلف جهت شناساندن ظرفیت های فرهنگی کشور وایجادتعامل با افکار عمومی در خارج؛4)سفر های خارجی مسولین سیاسی وفرهنگی کشور به نقاط مختلف جهان؛5)انتشاروتوزیع روزنامه وایجاد شبکه های خبری- رسانه ای به زبان های مختلف؛6)برنامه های تبادل استاد ودانشجو وهمکاری های علمی؛7)پذیرش مهاجران وتشویق به مسافرت های خارج از کشور جهت انتقال فرهنگ داخل به خارج؛8)پذیرش توریست؛9)ایجاد وتقویت موسسات فرهنگ شناسی وزبان شناسی کشور مبدا در کشور های هدف؛10)تشویق به آموزش زبان های دیگر در دانشگا هها وموسسات آموزشی جهت تعامل با دنیای خارج.
فرهنگ هم از جایگاه ویژه ای در شکل گیری وافزایش منابع قدرت نرم برخوردار می باشد.اهمیت جایگاه فرهنگ در عرصه معادلات نوین جهانی تا بدان جارسیده است که قدرت پژوهانی مانند جوزف نای این عنصر را در قلمرو منابع قدرت نرم گنجانده وظرفیت های بسیار بالای آن را برای اعمال نفوذ وتحمیل اراده مورد توجه ویژه قرار داده اند. جوزف نای در هنگام بر شمردن منابع قدرت نرم در درجه اول از فرهنگ نام می برد(Gill&Huang,2006:17-36).
پس به زعم نای فرهنگ می تواند افزایش دهنده قدرت باشد. اما آیا قدرت آفرینی، خصوصیات ماهوی همه فرهنگ ها محسوب می شود؟
پاسخ نای به پرسش مذکور منفی است. وی شرط جذابیت رامطرح می کند وعقیده دارد فرهنگ کشوری را می توان قدرت آفرین نامید که در انظار مردمان دیگر کشور ها جذاب باشد(Nye,2008:4).
می توان چنین نتیجه گرفت که اگر فرهنگ یک کشور دارای نوعی جذابیت و گیرایی ذاتی باشد به نحوی که دیگر کشور ها داوطلبانه وبا طیب خاطر نسبت به اقتباس وپیروی از مظاهر آن ومصرف محصولاتش رغبت نشان دهند، کشور مورد نظر قادر خواهد بود از فرهنگ خود به عنوان یک منبع مهم افزایش قدرت نرم استفاده نماید.
1-3-رسانه ها؛ عامل انتقال قدرت نرم فرهنگی
با توجه به اینکه اگر یک کشور بتواند در انظار دیگران مشروع جلوه دهد، در مسیر پیگیری وتحقق خواسته هایش با ایستادگی کمتری روبرو خواهد شد ودر صورتی که از فرهنگ وایدئولوژی گیرایی بهره مند باشد، دیگر کشور ها با اشتیاق افزون تری رهبری آن را خواهن پذیرفت. اکنون باید دید که چنین کشوری چگونه در عرصه جهانی برای خود کسب مشروعیت نموده وارزش های فرهنگی وایدئولوژیکش را از چه طریقی عالمگیر می سازد.با توجه به نظرات جوزف نای قدرت نرم یک بازیگر به آگاهی دیگران از ویژگی های جذاب او نیز بستگی دارد. به عبارت دیگر صرفنظر از اینکه ارزش های بازیگر چقدر خوب وگیرا هستند، مادامی که سایرین چیزی درباره آنها ندانند هیچ قدرت نرمی حاصل نخواهد شد. لذا مهمترین مسئله در برداشت قدرت نرم اشاعه آگاهی اجتماعی وجهانی راجع به ارزش های فرهنگی و ایدئولوژیک بازیگر برخوردار از جذابیت می باشد. از این حیث می توان ادعا کردکه قدرت نرم عمیقا ریشه در ارتباطات وتبادل ارتباطی دارد(Bially Mattern,2007:101).
با توجه به اهمیت ارتباطات، نای میان پیامد های عصر اطلاعات که در آن به سر می بریم از یک سو وظهور قدرت نرم به عنوان ابزاری کاربردی در عرصه سیاست جهان از سوی دیگر پیوند وثیقی برقرار می سازد. البته وی اذعان دارد که قدرت نرم پدیده جدیدی نیست وبازیگران جهانی از مدت ها پیش آن را در راستای فعالیت هایشان به کار می گرفته اند. لکن تنها از زمانی که پیشرفت های عظیم فناوری اطلاعات برقراری ارتباط با دیگران را دارد اقصی نقاط عالم آسان وارزان گردانید، استفاده از قدرت نرم به عنوان یک استراتژی کلان آگاهانه ومستمر برای همه بازیگران امکان پذیر شده است. لذا آن دسته از بازیگرانی که از منابع قدرت نرم نظیر جذابیت فرهنگی برخوردارند،می بایست این قدرت را ازطریق فناوری های ارتباطات واطلاعات بر جوامع وتوده های انسانی هدف اعمال نمایند( Bially Mattern,2007: 101-102).
در عصر حاضر، فرهنگ جذاب که می تواند حامل قدرت نرم باشد، به واسطه تبادل ارتباطی اشاعه داده می شود. تبادل ارتباطی فرآیندی است که از طریق آن بازیگران تفاسیر وتلقیات خوداز امور وپدیدارهای جهانی را به یکدیگرانتقال می دهند. اهمیت تبادل ارتباطی از این رو است که بازیگران را قادر می سازد تا باور های ذهنی وجهان بینی شخصی را به اطلاعات عمومی بدل کنند زیرا یک باور وتفکر شخصی تنها زمانی که ازطریق ارتباطات به اطلاعات عمومی تغییر شکل دهد می تواند آن شانس را داشته باشد که به عنوان یک حقیقت اجتماعی وبخشی از فرهنگ- واقعیت مطرح گردد. در نتیجه، غلبه وچیرگی طرز فکر یک بازیگر بر دیگران بستگی به استراتژی ارتباطی وی دارد. یعنی اینکه اودر مقام گوینده چگونه تفسیر خود را از مجرای تبادل ارتباطی برای شنوندگان بیان می کند. بر این اساس اینکه گوینده چگونه سخن می گوید اهمیت به مراتب بیشتری دارد از اینکه گوینده چه کسی است،چه می گوید وبرای که می گوید( Bially Mattern,2007:106 -107).
در راستای آنچه تا به حال عنوان شد، اکنون می توان پای رسانه را به میان کشید وآن را به عنوان عامل انتقال و اشاعه قدرت نرم فرهنگی در عصر ارتباطات واطلاعات ملقب نمود. جوزف نای اهرم های رسانه ای نظیر تلویزیون، خبر گزاری ها، سینما واینترنت را به عنوان مروجین فرهنگ عامه بازیگری همچون ایالات متحده آمریکا در تمام دنیا معرفی می کند. وی در کتاب قدرت نرم می نویسد:«تصاویر چند گانه ترسیم شده توسط تلویزیون یا سینما می تواند انتقال دهنده پیام های سیاسی باشند. معمولا تصاویر ارزشها را قدرتمندتر از کلمات انتقال می دهند وهالیود اصلی ترین مروج نماد های مجازی است»(نای،1387: 106).
در این جا می توان این مسئله را روشن کرد که رسانه ها چه نقش کلیدی وسرنوشت سازی را در خدمت به بازیگر دارنده قدرت نرم ایفا می کنند.
با توجه به نظریات نای، مادامی که حلاوت فرهنگی یک کشور با ترفند های گوناگون در ذائقه مردمان دیگر کشور ها ننشیند،آن فرهنگ علی رغم همه جذابیت های ذاتی قادر به اعمال قدرت ونفوذگذاری بر رفتارتوده ها نخواهد بود. یعنی بهره مندی از جذابیت فرهنگی یک مسئله است وتوانایی اشاعه وترویج این جذابیت به نحوی که موجب تسخیر قلوب واذهان جهانیان گردد مسئله ای دیگر. در همی راستا استیون لوکس واژه تامل برانگیز «نبرد قلب ها و اذهان» را برای مقاله خود در باره مفهوم قدرت نرم برمی گزیند(Lukes,2007:89). بی شک بر کسی پوشیده نیست که امروزه در عصر ارتباطات و اطلاعات، رسانه های ارتباطی سربازان این نبرد فراگیر فرهنگی هستند که با سلاح بسیار قدرتمند ونافذ تصویر، قلب وذهن مخاطبان خود را هدف قرار می دهند.
در آخر می توان استدلال کرد که جنگ رسانه ای بر خلاف جنگ های نظامی که عمدتا از ماهیت سخت افزارانه برخوردارند وغالبا میان دو یا چند کشور به عنوان ائتلاف با یک کشور جریان می یابند، می تواند میان یک گروه از کشور ها با گروه بزرگ دیگری از کشور ها با ویژگی های مشخصی جریان یابد. جنگ رسانه ای غرب علیه جهان اسلام ونیز کشور های جنوب، دونمونه بارز از موضوعی هستند که می توانیم آن را به جنگ جهانی رسانه ای تعبیر کنیم.
2-جایگاه جنگ نرم در نظام بین الملل
جنگ نرم همزاد انسان بوده است و درواقع از تولد او وجود داشته وتا عصر حاضر تغییرات مختلفی کرده است. البته اصطلاح جنگ نرم جدید است. در سال 1939 در تحقیقات بحث قدرت نرم مطرح ودر دهه هفتاد میلادی گسترده تر شده است(ضیایی پور،1387ج: 6).یک اصل کلی وجود دارد که جنگ نرم همیشه موفق تر از جنگ سخت بوده است. به عنوان مثال امام (ره) در برابر شاه همواره از جنگ نرم بهره برد اما شاه به جنگ سخت متوسل شد وهمین اشتباه راهبردی، سقوط وی را سرعت بخشید. ویک نکته هم قابل طرح است که جنگ نرم شامل همه موضوعات می باشد وفقط حوزه های فرهنگی را در بر نمی گیرد.
2-1-جنگ نرم؛ تعاریف ومفاهیم
جنگ نرم در برابر جنگ سخت تعریف می شود و اساتید بزرگ تعاریف مختلفی برای آن مطرح کرده ند. در مجموع می توان گفت جنگ نرم کلیه اقدامات هدفمندی است که برای تغییر شناخت شناسی(مبانی واصول وارزش ها وتمایلات ورفتارهای فردی وگروهی) گرو های هدف وبا استفاده از ابزار های مختلف به ویژه رسانه وبرای تغییر نماد ها، تعاملات وافکار عمومی ورویکرد های اجتماعی انجام می شود(جعفرپور،1387: 15) .این اقدامات بسیار گسترده اند ودر سطوح مختلف اهداف خاصی را دنبال می کنند. سیستماتیک است به این معنا که ورودی، خروجی ومحیط ویژه ای دارد. در این جنگ ابزار سخت وحتی گفتمان سخت وجود ندارد وهدف نهایی تحمیل اراده وخواست مهاجم بر گروه هدف است.
جنگ نرم یک پدیده مهم وتاریخی است که امروزه عمق وپیچیدگی بیشتری یافته است. ما باید باید بتوانیم از پدیده ها به ذات آنها برسیم وآنها را تحلیل کنیم. در ذات پدیده ها خیر وشر هر دو نهفته است وجنگ نرم نیز از این قاعده مثتثنی نیست. بنابراین می توان از جنگ نرم برای کسب اهداف درست بهره برد.در واقع با ایجاد شک در اندیشه، فرد را با جذابیت های خاص، به سمت تمایلات وگرایش مد نظر سوق می دهد. هدف جنگ نرم همه جنبه های زندگی انسان می شود(Kelly,2002:19).
در چند سال اخیر نظرات جوزف نای وکتاب «قدرت نرم» وی که در سال 1994 نوشته شده ، زیاد مطرح می شود. در این ارتباط متفکر دیگری به نام «وال راسل میت» نیز نظرات جالبی دارد. او در نقد نظرات مربوط به قدرت نرم، سه مولفه را در این قدرت مطرح می کند؛ با این سه عنوان : قدرت شرین، قدرت تیز وقدرت چسبناک. مولفه چسبناک حوزه های از زندگی انسان را دربر می گیردکه بدون آنها ادامه زندگی امکان ندارد. مثل اقتصاد؛ عنصر شیرین شامل حوزه های است که انسان به آن تمایل وگرایش دارد وبرایش شیرین وجذاب است مثل سینما، فیلم، موسیقی و... وعنصر تیز شامل قدرت امنیتی ومسائل مربوط به امنیت است. در قدرت نرم بر اساس نظر دکتر میت، یک همگرایی هماهنگ بین این سه مولفه وجود دارد(ضیایی پور،1387الف:65).
عدم خشونت در بحث مولفه شیرین جنگ نرم قابل تحلیل است. عدم خشونت یک بحث عام وکاملا یرای همگان قابل لمس ودلپذیر جلوه می کند ودامنه تاثیر این ویژگی از مسائل ساده روزمره تا مسائل پیچیده امنیتی قابل مشاهده و درک است. مخفی بودن نیز در مولفه تیز یعنی بحث های امنیتی می گنجد. نکته دیگر پیرامون عدم خشونت که بسیاری از نظریه پردازان معروف قدرت نرم، مثل شارپ قائل به این هستند که هر کارزار بدون خشونت در فاز های نهایی برای حصول نتیجه، ناگزیر به خشونت است. این موضوع در انقلاب های رنگی نیز مشاهده شده است(ضیایی پور،1387الف:68).
البته این موضوع در فرآیند تغییر وبراندازی جا می گیرد ونه در مفهوم جنگ نرم. در واقع مدت ها بعد از شروع وتداوم جنگ نرم، تهاجم وارد فاز براندازی می شود که خشونت نیز در آن وجود دارد. اصولا وجه تمایز انقلاب های کلاسیک وانقلاب های غیر کلاسیک، خشونت است . در تمام انقلاب های کلاسیک خشونت به طور بار ز دیده می شود. بعضی از انقلاب ها هم با شعار اصلاح آغاز می شود ونهایتا به اعمال حشونت می رسند واین انقلاب ها در دسته جنگ های نیمه سخت قرار می گیرند.
ویژگی خاص دیگر جنگ نرم تدریجی بودن آن می باشد. انقلاب ها عموما ناگهانی اتفاق می افتند. اما اصلاحات و وروند براندازی نرم بسیار تدریجی می باشد. در واقع جنگ نرم در راستای سه مولفه حرکت می کند؛1- جذب نیروی حریف به حوزه خود 2- مجاب کردن او به تسلیم 3- منصرف نمودن وی از هدفش. برای دست یابی به این سه هدف عدم خشونت اصل اساسی می باشد(ضیایی پور، 1387ب:34).
اولین هدف، در واقع اولین سنگری که دشمنان مایل به فتح آن هستند، اندیشه وافکار جامعه هدف است. کشور مورد نظر ابتدا ذهن وفکر جامعه را با خود همراه می کند وبعد با تغییر باور ها رفتار ها را هدایت می کند. به این ترتیب جامعه هدف به سمت رفتار ها وفرهنگ دلبخواهانه کشور مورد نظر می رود.
در باره ویژگی های جنگ نرم می توان به این موارد نیز اشاره کرد . تدریجی ،آرام ومستمر است. بر اساس یک فرآیند استراتژیک طراحی شده است. به عبارت بهتر تابع یک منحنی خطی نیست بلکه از یک منحنی سینوسی مرکب تبعیت می کند وبعد از مدتی به هدف می رسد . شیب حرکت تعریف شده ای دارد که کارشناسان زبده آن را تعریف و تبیین می کنند تا تاثیر گذاری اش را به حداکثر برسانند. نماد سازی وشبیه سازی در آن بسیار به چشم می خورد. نماد ها بعد نرم افزاری تمدن ها هستند . نماد مورد اعتقاد جامعه هدف را می گیرند وبا شیوه های علمی وجذاب با ویژگی های مورد نظر خود آنها را بازتولید می کنند وبه صورت آرام وتدریجی جایگزین نماد حقیقی آن جامعه می کنند . این کار بسیار هنرمندانه وتدریجی صورت می گیرد به طوری که جامعه هدف نسبت به آن مقاومت جدی نمی کنند(کلاهچیان،1387د: 144).
از دیگر ویژگی های جنگ نرم این است که هیجان زا وچند وجهی است. منظومه ای است وتعارض ایجاد می کند . در واقع به دنبال ایجاد بحران هویت، تعارض ایجاد می کند. تهاجم آن عموما در حوزه اندیشه و جهان بینی فردی است. مبتنی بر اصول ثابتی نیست اما فرایند و اهداف ثابتی دارد. تهدید آن عمدتا ذهنی است تا عینی . فرماندهان این جنگ، نظریه پردازان مهاجم هستند. برای اقشار مختلف جامعه هدف، برنامه مستقل ومشخصی دارد. مثلا در جامعه ما یکی از مهمترین گروه های هدف آنان جوانان وبانوان هستند(Kelly,2002:20).
نکته دیگر در تهاجم نرم استفاده دشمنان از نخبگان جامعه هدف است. به شیوه کاملا موثری نخبگان جامعه را جذب می کنند وبه دنبال آن جذب مردم را نیز به دست می آورند. به عبارتی نخبگان در نقش سرباز آنها، راه را برایشان باز می کنند.
به طور کلی می توان گفت که جنگ نرم مجموعه اقداماتی است که باعث دگرگونی در هویت فرهنگ والگوی رفتاری مورد قبول یک نظام سیاسی می شود. به عبارت دیگر جنگ نرم نوعی سلطه در ابعاد سه گانه حکومت، اقتصاد وفرهنگ است واز طریق استحاله الگو های رفتاری در این حوزه ها، نماد ها والگو های نظام سلطه جایگزین آن می شود.
2-2-هدف جنگ نرم
عمده ترین هدف در جنگ نرم، تاثیر گذاری بر انتخابات وکنترل فرآیند، تصمیم گیری وشیوه اطلاع رسانی وتغییر در نظام ارزش هاست که منجر به استیلای سیاسی، فرهنگ واقتصادی کشور هدف می شد(Kelly,2002:21).بدین ترتیب مهاجم فرهنگی سعی می کند با استفاده از برتری اقتصادی، سیاسی، نظامی، اجتماعی وفن آوری به مبانی اندیشه و رفتار یک ملت هجوم آورد وبا تغییر الگویی رفتار حریف وتضعیف، تحریف واحیانا نفی وطرد آنها، زمینه حاکمیت اندیشه، ارزش ها ورفتار های مطلوب خویش را فرآهم آورد.
2-3-ماهیت جنگ نرم ایران وآمریکا در خاور میانه
غرب به رهبری آمریکا در دنیای امروز پرچم دار جنگ نرم است وهدف محوری واصلی آنها در دوحوزه بین المللی و ملی قابل بررسی می باشد. در حوزه بین المللی آنها کنترل ژئو پلیتیکی وژئو استراتژیک را دنبال می کنند. دردل این هدف نهایی حذف نظام های چالش گرا، حفظ تمدن غرب وجهانی سازی آن وممانعت از اتحاد وانسجام کشور های مخالف واسلامی قرار دارد. در سطح ملی؛ هدف اصلی آنها از بین بردن نظام هایی همچون نظام جمهوری اسلامی ایران است(Fischer,2006:152). زیرا این نظام و فلسفه سیاسی آن را که مبتنی بر اسلام است را به عنوان مهمترین چالش بر علیه نظام لیبرال دوموکراسی ودر نتیجه هژمونی فرهنگی آمریکا در جهان وبخصوص خاور میانه محسوب می کنند.رویکرد های ارایه شده از سوی نظریه پردازان غربی نشان می دهد جنگ روانی غرب علیه کشور های اسلامی وخاورمیانه از طریق بهره گیری از روش های تاکتیکی والگو های استراتژی متفاوت انجام می شود. هم اکنون، جلو ه های متفاوتی از رفتار در جهان غرب شکل گرفته که بر عملیات روانی واقدامات نرم افزار ی مبتنی می باشد. نشانه های این گونه رفتار را می توان در فعال سازی «هالیوود» و «والت دیسنی» ، تولید بازی های کامپیوتری ونیز توسعه ادبیات نبرد سرنوشت ساز مورد ملاحظه قرار داد. البته هر یک از از این اقدامات بخشی از عملیات روانی جهان غرب علیه گروه های متعارض که عمدتا کشور های اسلامی خاورمیانه می باشند، محسوب می شوند.
در سطح کلان اگر بخواهیم سیاست های راهبردی آمریکا را درتقابل جنگ نرم با ایران در منطقه ژئو استراتژیک خاور میانه تشریح کنیم حول پنج محور اساسی می باشد: القای اسلام هراسی، القای شیعه هراسی، القای سنی هراسی، القای ترس از انقلاب اسلامی والقای ایران هراسی. به عنوان مثال طرح هلال شیعی در شیعه هراسی ونشان دادن چهره خشن از اسلام در اسلام هراسی وانتشار اخبار کذب پیرامون قذرت هسته ای ایران در ایران هراسی قرار می گیرد. نشان دادن چهره بد از سنی ها در نگاه شیعیان در سنی هراسی قابل تحلیل می باشد. در کنار این پنج سیاست، ارائه یک تصویر زیبا ومدینه فاضله از تمدن غرب وزندگی غربی در دستور کار آنها قرار دارد(Fischer,2006:157).
آمریکایی ها به استثنا گرایی معتقدند وملت آمریکا را یک ملت استثنا فرض می گیرند . آنها تصور می کنند که الگوی جهانیان هستند وخود را در شهر بر فراز تپه می دانند. ملت ایران با انقلاب اسلامی خود یک حقیقت استثنایی در عالم ایجاد کردند ودر واقع پایه های تمدنی جدید را متعالی خود را در عصر حاضر بنیان نهادند. طرح این موضوع رنگ وبوی ملی گرایانه ندارد؛ مذهب نهادینه شده یک ساحتار سیاسی را شکل می دهد که دین در آن حضور اساسی دارد وپاسخگوی نیاز های امروز شهروند در حوزه های فردی واجتماعی است. بنابراین این اعتبار، استثنا گرایی آمریکایی را زیر سوال برده است. در کنفرانس دیپلماسی عمومی معروف در سال 2009 ، کارشناسان غربی پنج منطقه جغرافیایی را در جهان اسلام تعریف کرده اند که شامل اروپا ، فریقا ، خاور میانه، جنوب آسیا وشرق آسیا می شد وایران را به تنهایی به عنوان یک منطقه جغرافیایی مهم می دانستند. زیرا معتقدند ایران به تنهای یک مدل استثنایی در جهان اسلام است(BBC World Service,2009).
نای به طور ویژه به کشورش یعنی ایالات متحده اشاره می کند واعتقاد دارد این کشور به واسطه وجود منابع وتوانایی های فراوان در این زمینه می تواند نقش مهمی در کنترل و هدایت تعارضات جهانی ایفا کند. به همین خاطر خاور میانه از جایگاه ویژه ای برخوردار می باشد(Nye,2004:9).
نای در جایی دیگر ، از ترکیب قدرت نرم با قدرت سخت سخن می گوید وآن را قدرت هوشمند می نامد. از منظر او آمریکا باید با کشور هایی همچون ایران، که موجب همسویی منافع سایر تهدید کنندگان منافع ایالات متحده در خاور میانه می شوند، هوشمندانه مقابله نماید.
«آمریکا باید نگران استراتژی هایی باشد که به دشمنانش کمک می کند نیرو های ناهمگون را تحت یک پرچم متحد سازند. ایالات متحده داستان خوبی برای روایت کردن در اختیار دارد، اما ناکامی هایش در ترکیب قدرت سخت ونرم در یک استراتژی هوشمند بدین معنی است که اغلب اوقات راه خود را می رود وقصه خود را می سراید واین می تواند مخرب باشد»(Nye,2004:10).
اهداف آمریکادر جنگ نرم علیه ایران در خاور میانه را می توان این گونه برشمرد:
- مرعوب سازی ملت ایران وتضعیف روحیه مقاومت وپایداری
- ترویج سکولاریسم، لیرال دموکراسی وارزش های غربی در خاور میانه در تقابل با الگوی اسلامی جمهوری اسلامی ایران
- مقابله با فرهنگ دینی ومذهبی ایران وجلوگیری از گسترش آن به کشور های دیگر خاور یمانه
- عرفی سازی حکومت های خاور میانه وترویج پلورالیسم دینی
- تشدید اختلافات قومی ومذهبی در ایران وهمچنین کشور های خاور میانه با ایران در قالب دوقوم عرب وفارس ودومذهب شیعه وسنی
3-منابع قدرت نرم امریکا در خاور میانه
تردیدی نیست که امریکا از منابع قدرت نرم زیادی در خاور میانه بر خوردار می باشد. پیروزی در جنگ سرد، فروپاشی شوروی وتک قطبی شدن جهان نیز بر این اعتبار افزوده است. حضور بلند مدت در منطقه، نیاز شدید کشور های عربی به حمایت مستمر آمریکا، تامین امنیت صوری منطقه، پایان دادن به اشغال کویت، اشغال عراق وسرنگون کردن صدام، انعقاد پیمان های مختلف با کشور های منطقه، نفوذ بلا منازع در ساز مان های بین المللی، روابط گسترده سیاسی، اقتصادی نظامی وفرهنگی با بیشتر کشور های منطقه، تلقی این کشور به عنوان مامن وتکیه گاه نظام های استبدادی وغیر دموکراتیک حاکم بر بیشتر کشور های منطقه، نقش محوری آن در فرآیند جهانی شدن، کمک های اقتصادی وبعضا بلا عوض به برخی از کشور های نیاز مند منطقه، تلاش گسترده برای انتشار ارزش ها والگوهای مورد قبول خود در جهان اسلام، به ویژه در میان نسل جوان و.... به اعتبار و نفوذ بیش ار پیش این ابر قدرت در منطقه افزوده است.نای فرهنگ عامه ایالات متحده نمونه بارز یک فرهنگ جذاب قدرت آفرین می داند. وی در مقدمه«پارادوکس آمریکایی» می نویسد:
«قطع نظراز آنچه که ما انجام می دهیم، فرهنگ عامه آمریکایی از یک اقبال جهانی بر خور دار است. هیچ مفری از نفوذ هالیود، سی.ان.ان واینترنت وجود ندارد. فیلم ها وتلویزیون امریکا بیانگر آزادی، فردگراییوتغییر علاوه بر سکس وخشونت هستند. به طور کلی اقبال عمومی به فرهنگ آمریکایی سبب ارتقا قدرت نرم ما- مطلوبیت فرهنگی وایدئولوژیک ما – می گردد»(Nye,2002:21).
برخورداری آمریکا از امکانات عظیم رسانه ای با توجه به کارویژه متنوع آنها در دیپلماسی فرهنگی، نقش مهمی در تامین قدرت نرم برای این کشور به دنبال داشته است. اثرات نقش برتر آمریکا در آموزش جهانی، با سلطه رسانه های جمعی امریکا تقویت و تشدید می گردد. هرچند سایه گسترده فرهنگ آمریکا گاهی موجب واکنش های تهاجمی می شود،اما عنصر قدرت نرم آمریکا یک سلاح توانا وغیر تهدید آمیز در کوشش برای تسلط بر قلوب واذهان نخبگان خارجی است.
ایالات متحده صاحب فرهنگی با جذابیت های کاذب در سطح جهانی است واز سوی دیگرحجم عظیم فناوری های ارتباطی ورسانه ای را برای اشاعه این فرهنگ جذاب در اختیار دارد. در یک کلام، ایالات متحده، مالک بزرگترین ومجهزترین کارخانجات صنایهع فرهنگ سازی جهان می باشد واین یعنی بهرهمندی از منبع غنی وسرشار مولد قدرت نرم به منظور اعمال نفوذ در عرصه سیاست بین الملل.
3-1-محدودیت های قدرت نرم آمریکا در خاور میانه
در یکی دو دهه اخیر به دلیل اعمال آشکار برخی سیاسیت های خشن وتوجیه ناپذیر آمریکا در منطقه مانند حمایت صریح وقاطعانه از اسرائیل ، یک جانبه گرایی ، توسعه طلبی، اشغال عراق وافغانستان، مخالفت با سوریه ولبنان، حمایت از برخی گروههای تروریستی همچون القاعده و... اعتبار ووجاهت آن افول یافته وقدرت نرم آن تا حد زیادی تحلیل رفته است. این معادله احتمالا در خصوص ایران سیری معکوس طی کرده است(Hinen,2008:69).مهمترین عامل در افول قدرت نرم امریکا قیام ها وخیزش های مردمی منطقه در مبارزه با استبداد حاکمان مستبد مورد حمایت ایالات متحده امریکا می باشد. به طور کلی می توان نتیجه گرفت که اسلام سیاسی جایگاه ویژ ه ای در گسترش این قیامها داشته است ونه تنها حاکمان مستبد خاور میانه بلکه ارزش های لیبرال دموکراسی غرب را هم به چالش کشیده است ونماد این چالش ها در خواست های مردمی این قیام ها نمایان می باشد.
در حال حاضر موضع مبهم ایالات متحده در قبال بحران بحرین، اردن، یمن ، عربستان و سایر متحدین خود در منطقه موجب تضعیف قدرت نرم آمریکا در خاورمیانه شده است.
4-منابع قدرت نرم ایران در خاور میانه
دیپلماسی فعال کشور در چند سال اخیر به اتخاذ، احیا وتثبیت سیاست های خاصی دامن زده است که مجموعا به خروج ایران از انزوا وتصویر سازی مثبت از آن در افکار عمومی بین المللی وزددودن برخی ابهامات ودر نتیجه آن افزایش منابع قدرت نرم ایران در منطقه منجر شده است.- ایجاد در هم آمیختگی های فرهنگی ، اقتصادی ودینی وسیاسی با بسیاری از کشور های منطقه
- اعلام خاور میانه به عنوان منطقه ای عاری از سلاح های کشتار جمعی
- تحرک دیپلماتیک وحضور موفق در مجامع بین المللی
- طرح وترویج ایده گفت گوی مذاهب، فرهنگ ها وتمدن ها
- محکومیت مستمر اسرائیل به عنوان کانون شرارت در منطقه
- مبارزه با کشت، تولید، توزیع وترانزیت مواد مخدر
- کمک اقتصادی به برخی از کشور های فقیر منطقه وجهان اسلام
- پذیرش بیش از دو میلیون آواره افغانی وعراقی در دو دهه
- مبارزه جدی با تروریسم
افزایش نقش واهمیت تاثی گذاری ایران در خاور میانه بعد از حادثه یازده سپتامبر و بحران عراق، دردرجه اول به افزایش روزافزون اهمیت مسائل خاور میانه در نظام امنیت بین المل باز می گردد. به همین نسبت ودر درجه دوم، ایران به دلیل برخورداری از یک رشته ویژگی های طبیعی ژئوپلیتیک از یک سو وساخت فرهنگی، مذهبی وتاریخی قدرت وسیاست از سوی دیگر، به عنوان مهمترین کشور تاثیر گذار بر مسائل خاور میانه حائز اهمیت می باشد(برزگز،1387: 655-654).
مقامات وموسسات امریکایی به این دیدگاه واحد رسیده اند که قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران باید از طریق قدرت و تهدیدات نرمکنترل ومدیریت گردد. تلاش های اوباما پس از حضور در کاخ سفید بر مبنای همین راهبرد، تدوین ودر حال اجراست. بدیهی است شناخت دقیق این راهبرد ومجهز شدن ایران اسلامی به سازکار های مناسب آن ضروری است که امکان رویارویی با قدرت نرم آمریکا را برای ما فرآهم می آورد(کاتب،1388).
جمهوری اسلامی ایران اگر چه از حیث قدرت سخت افزاری در جایگاه پایین تری نسبت به امریکا قرار دارد، اما شواهد عینی نشان می دهد که موقعیثت معنوی و فرهنگی وبه اصطلاح قدرت نرم ایران در منطقه رو به فزونی نهاده است ودر حال تبدیل شدن به یک قطب فرهنگی موثر در منطقه است. ایران زمینه ها وشرایط لازم برای کسب قدرت معنوی وارتقای ناب محبوبیت خود در میان کشور های منطقه را فراهم ساخته است. دیپلماسی فعال ایران در چند سال اخیر به اتخاذ، احیا وتثبیت سیاست های خاصی دامن زده است که در مجموع، می تواند تصویر سازی مثبت از آن در افکار عمومی بین المللی ومنطقه ای وزدودن برخی ابهاماتف ودر یک کلام هژمونی فرهنگی، کمک شایانی نماید(شرف الدین،1384: 56-54).
به طور کلی تحولات جدیدسیاسی- امنیتی در خاور میانه( قیام ها وخیزشهای مردمی)، ساخت قدرت وسیاست در خاور میانه را به نفع ایران تغییر داده وهمین امر، آثار وعواقب منفی بر منافع استراتژیک امریکا در منطقه، متحدان منطقه ای آن در جهان عرب وموقعیت رژیم صهیونیستی داشته است.
4-1-محدودیت ها منابع قدرت نرم ایران
جمهوری اسلامی ایران به دلیل طرح برخی اتهامات از سوی غرب بخصوص آمریکا با محدودیت های در ارتقا قدرت نرم خود در خاور میانه مواجهه می باشد.- بدبین کردن کشورهای خاور میانه نسبت به جمهوری اسلامی ایران با خطرناک جلوه دادن ارزش های انقلاب اسلامی ایران بر علیه نظام های حکومتی آن کشور ها
- محکوم کردن ایران به حمایت از جریان های بنیاد گرایی وتروریستی در خاور میانه
- مانور دادن بر خطر اتمی شدن ایران برای کشور های منطقه ودر نتیجه تغییر دیدگاه آنها نسبت به ایران
- کمک به گسترش تعارضات درون منطقه ای ایران با کشور های همجوار(جزایر سه گانه) وتغییر نام خلیج فارس به خلیج عربی با تحریک کشور های منطقه
4-2-را هکار های افزایش منابع قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران در منطقه
در ذیل با توجه به ظرفیت های ایران در خاور میانه راهکار هایی در راستای افزایش قدرت نرم ایران در خاور میانه پیشنهاد شده است:- استفاده از پتا نسیل های تاریخی، فرهنگی وتمدنی با سابقه ایران برای ارتباط با کشور های منطقه
- دیپلماسی هوشمندانه در راستای اتحاد سیاسی، اقتصادی وفرهنگی جهان اسلام وکشور های منطقه
- تشنج زدایی وپیش برد صلح وامنیت در سطح منطقه وجهان
- بسط روابط فرهنگی ، اقتصادی ودینی با توجه به مشترکات موجود با کشور های منطقه در قالب برنامه های علمی وفنی، فرهنگی وغیره مشترک
- حسن همجواری با همسایگان وارتقای اعتماد فیمابین از طریق اقدامات اعتماد ساز
- حل وفصل مسالمت آمیز بحران های منطقه ای وبین المللی
- مخالفت با جریانات افراطی وبنیاد گرایانه در جهان اسلام
- صدور فیلم های دارای محتوای غنی فرهنگی وتلاش در جهت گسترش زبان فارسی
- از همه مهمتر راه اندازی شبکه های گسترده تلویزیونی، اینترنتی و ماهوار های در راستای تبلیغات ارزش های انقلاب اسلامی ایران در کشور های منطقه ای
4-3-راهکار های جمهوری اسلامی ایران در مقابله با جنگ نرم
الف:ارائه شناخت درست از تهدیدارائه شناخت درست و کامل در رابطه با جنگ نرم وتعیین مرزها از اصول اساسی و مهم می باشد. به عبارتی وضعیت سنجی علمی است. به این معنا که ما در کجای این مقابله قرار داریم ومیزان آسیب پذیری، تهدیدات وفشار ها چگونه است. این امر تلاش نخبگان را می طلبد وطراحی یک فرم برآورد اطلاعات راهبردی در این زمینه ضروری می باشد.
ب:تاکید براشتراکات
اشتراکاتی مثل مثل دین، ملیت، استقلال وعزت ملی و... این باعث جذب حداکثری می شود. در کنار آن تقویت وتعمیق بصیرت و توجه به دشمن شناسی بسیار مهم است.
تغییر از حالت تدافعی به تهاجمی
در جامعه با تعمیق ارزش ها وتعالی اندیشه ها می توانیم مبارزه را همگانی کنیم. از فروع دین هر مسلمانی جهاد است وتک تک مردم ما باید به این باور برسند که در این جبهه نوک پیکان آمریکا متوجه اسلام می باشد. اساتید دانشگاه ومتخصصین رسالت سنگینی در این امر دارند.
ج:توسعه بخشی عملیات رسانه ای
دامنه اطلاع یابی از دشمن را باید گسترش دهیم. باید جهانی شدن را به مثابه یک فرآیند طبیعی در نظر بگیریم ومهم این باشد که در جایگاه خود را در این فرآیند تعریف نماییم و یا استفاده از فضای سایبر. شاید در کوتاه مدت بتوان فضای سایبر را محدود کرد اما در دراز مدت باید تلاش در استفاده حداکثری از این فضا باشد تا مقابله به درستی انجام شود. به عبارت دیگرهرکس بتواند در آینده ارزش های خود رادر فضای سایبر محدود کند حرف اول را خواهد زد.
تهدیدات نرم از ماهیت پیچد ه ای برخوردارند که ثمره بازخوانی آرا واندیشه های خواص می باشد. بر خلاف تهدیدات سخت که هنگام اندازه گیری به سهولت قابل روئیت اند، تهدیدات نرم به دلیل غیر محسوس بودن از ماهیت نامشخصی برای اندازه گیری بر خوردار هستند. در این میان نقش رسانه ها در پشتیبانی وحمایت از روند اجرایی این تهدید ها بسیار حایز اهمیت می باشد. اصلی ترین ابزار کشور ها در راه اندازی عملیات روانی علیه یک کشور دیگر استفاده از دستاویزی به نام رسانه می باشد. کشور ها بدون تمسک به رسانه نمی توانند دست به عملیات روانی بزنند. رسانه می تواند به عنوان اولین رشد فزاینده شایعه، به کمک طراحان عملیات روانی در یک کشور بشتابد.
نتیجه گیری:
در نتیجه بررسی های صورت گرفته در این پژوهش می توان استدلا کرد که قدرت نرم از اهمیت روز افزونی در معادلات استراتژیک واهداف کلان کشور ها برخوردار می باشد که این نتیجه وتاثیر رشد سریع جهانی شدن در همه ابعاد زندگی بشری می باشد.گسترش ارتباطات و رشد سریع شبکه های تلویزیونی، ماهوار ه ای، اینترنتی، مجلات وکتب و...این امکان را برای کشور های همچون آمریکا(به عنوان یک هژمون همه جانبه) فرآهم آورده تا در سایه امکانات خویش درپی دست یابی به اهداف کلان خودر درنظام بین الملل باشد.
با توجه به جایگاه ویژه خاور میانه در معادلا ت نظام جهانی ورشد اسلام سیاسی به عنوان رقیب جدی لیبرال دموکراسی غربی، این منطقه استراتژیک از اهمیت ویژ ه ای در دستگاه سیاستگذاری خارجی ایالات متحده برخوردار می باشد.
نظر به اهمیت و جایگاه قدرت نرم به نسبت قدرت سخت در دست یابی کشور ها به اهداف استراتژیک خود، ایالات متحده سعی در مدیریت وکنترل تحولات خاور میانه با استفاده از افزایش قدرت نرم خویش در این منطقه استراتژیک دارد.جمهوری اسلامی ایران هم سعی در صدور ارزش ها ی انقلاب اسلامی ایران به کشور های این منطقه دارد که همین امر منجر به رویارویی دو قدرت نرم لیبرال دموکراسی غرب به رهبری آمریکا و اسلام سیاسی به رهبری ایران شد ه است.
بعد از جنگ سردایالات متحده آمریکا با توجه به شرایط نظام بین الملل از ظرفیت های بیشتری به نسبت جمهوری اسلامی ایران در تقابل قدرت نرم این دوکشور برخوردار بو ده است ولی تحولات سیاسی وامنیتی در خاور میانه بالاخص تحولات جدید، وزنه این ظرفیت ها را به سمت ایران سوق داده که تنها در سایه یک دیپلماسی هوشمندانه جمهوری اسلامی ایران می تواند از این ظرفیت در جهت اهداف استراتژیک خویش استفاده نماید.
پینوشتها:
1. دانشجوی دکتری تاریخ ایران اسلامی دانشگاه اصفهان
2. دانشجوی دکتری روابط بین الملل دانشگاه گیلان
3. کارشناس ارشد علوم سیاسی دانشگاه اصفهان
برزگر،کیهان(1387)"ایران،خاور میانه وامنیت بین الملل"،فصلنامه سیاست خارجی،سال بیست ودوم،شماره3،پاییز.
جعفرپور، محمود(1387)قدرت نرم: درآمدی بر جنگ های رسانه ای ورایانه ای، قدرت نرم:معنا ومفهوم،ج1،تهران:پژوهشکده مطالعات وتحقیقات بسیج.
شرف الدین، حسین (1384)"نرم افزار گرایی در سیاست خاور میانه ای آمریکا، فصل نامه راهبرد دفاعی، سال پنجمف شماره 15، بهار.
ضیایی پور، حمید(1387/الف) جنگ نرم: ویژه جنگ رایانه ای،ج1، تهران:ابرار معاصر.
ضیایی پور، حمید(1387/ب)جنگ نرم: ویژه جنگ رسانه ای، ج2،تهران: ابرار معاصر.
ضیایی پور، حمید(1387/ج)جنگ نرم: ویژه نبرد در عصر اطلاعات،ج3،تهران: ابرار معاصر.
کاتب، غلام رضا (1388)"قدرت نرم وفروپاشی سیاسی، بررسی استراتژیک"، قابل دسترس در:
http://www.persian-languge.org.
کلاهچیان،محمود(1387/د)بررسی قدرت ونقد قدرت در گفتمان غربی،قدرت نرم:معنا ومفهوم،ج1،تهران: پژوهشکده تحقیقات ومطالعات بسیج.
نای، جوزف (1383)" کاربرد قدرت نرم"، ترجمه سید رضا میر طاهر، فصلنامه راهبرد دفاعی، سال دوم شماره ششم.
نای،جوزف(1387ب)قدرت نرم، ترجمه محسن روحانی ومهدی ذوالفقاری،تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق(ع) وپژوهشکده مطالعات وتحقیقات بسیج.
BBC World Service (2009) “Global Views of USA Improve”, Available at:http://news.bbc.co.uk/.
Bially , Mateern Janice(2007) Why Soft Power isn’t so soft: Representational Force and Attraction in World Political, in Power in World Politics, Edited by Felix Berend&M.J.Williams, Politics,London&New York:Routledge.
Fischer, Markus(2006) Culture and Foreign Politics, in The Limits of Culture: Islam and Foreign Policy, MIT Press Cambridge, Massachusetts.
Gill, B. Hung,Y(2006)” Sources and Limits of Chinese Soft Power”, Survival, vol.48,no2.Summer.
Hinen, Games(2008) Smart Power in the World, University, New York.
Kelly,Paul(2002)”Soft Power for Hard Heads”, the Weekend Australian,No.8(June).
Lukes, Steven (2007) Power and the Battle for Hearts and Minds: on the Bluntness of Soft Power”, in Power in Politics,London&New York:Routledge.
Nye S. joseph (2004) Soft power: The Means to Success in Politics, New York: public Affairs.
Nye S. joseph (2008)” The Benefits of Soft Power”.until Recently the Dean of Harvard Kennedy School. Available:http://hbswk.hbs.edu/.
Nye S. Joseph(2007) Notes for a Soft Power Research Agenda, in Power in Politics,London&New York:Routledge.
Nye,Joseph (2002) “Limits of American Power”, Political Quarterly, vol.117,no,4.
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}