نویسنده: احمد موسوی بجنوردی




 

مقدمه

پایان جنگ جهانی دوم در حقیقت آغازی بر یک جنگ دیگر بود. آغاز رقابت امریکا و شوروی، در عرصه نظام نوین بین المللی که به جنگ سرد مشهور گردید.
اروپای ضعیف شده از جنگ، برابری و توان مقابله با دو ابرقدرت تازه سربرآورده جدید جهانی را نداشت. مردم کشورهای درهم کوبیده شده اروپایی در پی لقمه نانی بودند برای ادامه معیشت خویش و این فرصتی بود که برای شوروی کمونیست که جنگ ایدئولوژیک خوش را در سراسر اروپای گرسنه و جنگ زده آغاز کند. (جلال فرهمند، بهارستان، 35). کشورهای همسایه شوروی که اشغال شده بودند سر تسلیم فرود آوردند و بلوک شرق شکل گرفت. دولتهای اروپای غربی توان فروخفتن این نهضت عمومی را نداشتند و تنها پناه امریکا بود. امریکا که تا قبل از جنگ جهانی سیاست انزواگرایی را پیشه داشت، با استمداد اروپاییان و خطر نفوذ و گسترش کمونیسم تغییر موضع داد.
به دنبال خروج نیروهای انگلیس از یونان و احتمال پیروزی کمونیست ها در این کشور و حتی همسایه اش ترکیه و اشغال ایران، رئیس جمهور امریکا اعلام کرد که کشورش جای انگلیس را در کمک به یونان و ترکیه خواهد گرفت و در مارس 1947 طی نطقی در کنگره امریکا، دکترین جدیدی را اعلام کرد که بعدها به دکترین ترومن مشهور گردید. دکترین وی سپس پایه اصلی طرح مارشال گردید که کمک های اقتصادی فراوانی را روانه جبهه اول نبرد با شوروی یعنی اروپای غربی نمود.
به طور کلی دکترین ترومن تعهدات سیاسی فراگیر و پایان ناپذیری را برای امریکا به وجود آورد و از سوی دیگر آن کشور را در بسیاری از نقاط جغرافیایی درگیر کرد، ولی همواره هدف اصلی آن جلوگیری از توسعه نفوذ و پیشروی کمونیسم در سراسر جهان بود.

بخش اول

چارچوب نظری بحث

روابط نوین سلطه در پایان جنگ جهانی دوم؛ ماهیت و تحلیل روابط

به طور کلی هدف از رابطه سلطه آمیز ارتقای امنیت کشور سلطه گر و حاکمان کشور سلطه پذیر است. به عبارت دیگر می توان گفت در این میان کالایی به نام امنیت وجود دارد که هر دو طرف خواهان دستیابی به آن می باشند. منظور از امنیت، صرفاً بعد نظامی آن نیست بلکه شامل ابعاد سیاسی و اقتصادی نیز می شود. حاکمان کشورهای ضعیف می خواهند به هر نحو ممکن قدرت و حکومت خود را ادامه دهند، در مقابل نیز کشورهای سلطه گر نیاز به حاکمیت بر منابع مهم انرژی دارند. یعنی در صورت تداوم سلطه در برابر تداوم امنیت صدور انرژی، رابطه سلطه شکل می گیرد. کشورهایی که در معرض روابط سلطه آمیز قرار دارند دارای مشخصاتی هستند که مهمترین آنها عبارتند از:
1- این کشورها که از نظر استراتژیک مهم هستند دو دسته اند: الف) کشورهایی که به لحاظ جغرافیایی نزدیک یا هم مرز با کشور رقیب کشور سلطه گر هستند. ب) کشورهایی که به لحاظ جغرافیایی نزدیک یا هم مرز با خود کشور سلطه گر هستند. ایران و کوبا برای امریکا و شوروی از نوع کشورهای الف بوده و تمام کشورهایی که نزدیک به شوروی بودند برای امریکا اهمیت داشت و سعی شد با سه پیمان نظامی ناتو، سنتو و سیتو راه نفوذ شوروی مسدود گردد.
2- کشورهایی که در مسیر راه های استراتژیک حمل و نقل بین المللی خصوصاً راه های دریایی قرار دارند از اهمیت حیاتی برخوردارند. مهمترین مناطق و آبراه های استراتژیک عبارتند از: تنگه هرمز، تنگه باب المندب، تنگه جبل الطارق، تنگه لومبوک، تنگه سوندا، تنگه مالدی، تنگه اسکاژراک، تنگه کاتگات، تنگه بسفر، تنگه داردانل، تنگه ماژلان، دماغه امید نیک، کانال سوئز، کانال پاناما و کانال مانش همچنین مناطق مهمی در سراسر جهان از جمله خاورمیانه به لحاظ اقتصادی، صنعتی و یا منابع مهم انرژی از اهمیت حیاتی برخوردارند و بنابراین همواره در معرض روابط سلطه آمیز می باشند.
3- کشورهایی که از نظر ایدئولوژیکی اهمیت دارند و صاحب فکر، اندیشه و صاحب مکتب هستند و می توانند بر جوامع دیگر اثرگذار باشند. (عبدالعلی قوام، اصول سیاست خارجی و سیاست بین الملل ص 69)
بدون تردید می توان گفت که شاخصه های کشورهای با اهمیت در ایران وجود دارد. یعنی نزدیکی و همسایگی با شوروی (روسیه امروز) به عنوان رقیب ایالات متحده امریکا، در اختیار داشتن یکی از مهمترین آبراه های جهان یعنی تنگه هرمز، در اختیار داشتن منابع عظیم انرژی اعم از نفت و گاز، برخورداری از منابع عظیم مواد خام و مواد اولیه موردنیاز بسیاری از صنایع استراتژیک جهان و بالاخره اینکه ایران کشوری صاحب اندیشه و با مردمانی فرهیخته با سابقه طولانی فرهنگی و تمدنی است.

دلایل پذیرش سلطه

1- دستیابی به کمکهای اقتصادی
2- دستیابی به کمک های نظامی و امنیتی. حکومتی نظیر رژیم پهلوی که احساس عدم مشروعیت می کرد، برای حفظ حکومت و قدرت خود به امریکا پناه می آورد. این وضعیت در کشورهای دیگر حوزه خلیج فارس، علیرغم در اختیار داشتن امکانات وسیع مالی، به لحاظ امنیتی و فقدان پایگاه مردمی خود را نیازمند بیگانگان می دانند.
3- کسب حمایت بیگانگان برای رویارویی با مخالفان داخلی یا دشمنان احتمالی خارجی. رژیم شاه علاوه بر نگرانی از قیام مردم، از روس ها بویژه ایدئولوژی مارکسیزم نگران بود و علاوه بر این، خطر نظامی برخی همسایگان، توجیه رژیم شاه برای ارتباط گسترده با امریکا بود.
4- کسب پرستیژ. بسیاری از حکومت های ضعیف می پندارند برای کسب یک نوع پرستیژ و احساس عظمت و قدرت باید خود را به قدرت های بزرگ نزدیک سازند. (علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران- دولت دست نشانده)

پیامدهای روابط سلطه آمیز

1- سرمایه گذاری کشور سلطه گر در کشور تحت سلطه
2- روابط بازرگانی، آموزشی و فرهنگی بین دولت سلطه پذیر و دولت سلطه گر تسریع و افزایش می یابد.
3- تماس های شخصی بین مهره های دو حکومت افزایش می یابد. در این وضعیت روابط خارجی گاه جای خود را به رفت و آمدهای خانوادگی و دوستانه می دهد.
4- نفوذ فرهنگی نظام سلطه گر در کشورهای تحت سلطه، بی هویت کردن جامعه، تحمیل روحیه حقارت و تسلیم پذیری و بالاخره از بین بردن اعتماد به نفس مردم در جوامع تحت سلطه.
5- وابستگی های عمیق امنیتی، نظامی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی به گونه ای که همه چیز از ارتش گرفته تا سازمان های امنیتی و مراکز آموزش، فرهنگی و حتی مدیریت و برنامه ریزی کشورهای تحت سلطه به کشور سلطه گر واگذار می شود. حضور مشاوران و کارشناسان خارجی جهت کنترل و نظارت بر اوضاع در این کشورها فراوان به چشم می خورد. ایران در زمان شاه یک الگوی تمام عیار وابستگی و سرسپردگی بود. (گازیوروسکی، سیاست خارجی امریکا و شاه ص).
6- عدم تفکیک میان امور داخلی و خارجی به نحوی که علاوه بر سیاست خارجی شئونات داخلی کشور نیز تحت تأثیر کشور سلطه گر تدوین و تبیین می گردد. (منوچهر محمدی، مروری بر سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی، ص)

بخش دوم

ایران و امنیت ملی امریکا

مطالعه و بررسی محورهای سیاست خارجی امریکا، در دوره ظهور سیستم سلطه گری که سیاست خارجی ایران نیز ذیل آن تعریف می شده است حائز اهمیت است. (بیژن ایزدی، فصلنامه علوم سیاسی، شماره 9، ویژه امنیت ملی).

دکترین ترومن

هاری ترومن، از حزب دموکرات امریکا بین سال های 1945 تا 1953 رئیس جمهور بود. دستیابی امریکا به بمب اتمی این تصور را در آن کشور دامن زده بود که امریکا قادر است با داشتن این بمب همه مسائل خارجی خود را به سادگی حل کند، اما خیلی زود امریکایی ها به عدم کارایی این عامل پی بردند.
خطر احتمالی سقوط دولت دست راستی یونان به دامان کمونیست ها، مشکلات ترکیه و خطر تسلط شوروی بر تنگه داردانل و بیرون نرفتن روس ها از ایران، زنگ های خطر را در امریکا به صدا درآورد.
هرچند نیروهای روس بالاخره در سال 1325 ش/1946م. خاک ایران را ترک کردند (حسین فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج2، ص 149) اما خطر گسترش نفوذ کمونیسم و شوروی در کشورهای پیرامون منجر به تدوین و اعلام دکترین ترومن در مارس 1947 در مجلس نمایندگان امریکا شد.
بر اساس این دکترین، هر زمان و هر جا که یک دولت ضد کمونیست از طریق مختلف، مانند شوراندن یاغیان بومی، دخالت خارجی و یا حتی فشار دیپلماتیک مورد تهدید قرار گیرد، امریکا با کمک های اقتصادی، سیاسی و مهمتر از همه نظامی از آن دولت حمایت خواهد کرد. بدین ترتیب دکترین ترومن راه را بر هر انقلابی می بست. ترومن معتقد بود که کمونیسم در شرایط فقر رشد می کند و روش مقابله با آن اعطای کمک های اقتصادی است. وی توانست حمایت کنگره امریکا را برای تصویب کمک ها به دست آورد. (استیفن امبروز، روند سلطه گری، ص 138-139)
کنگره امریکا بعداً ایران را نیز به دلیل اهمیت در ردیف یونان و ترکیه قرار داد. همچنین در ژوئیه 1947 جورج کنان، مسوول ستاد سیاستگذاری وزارت خارجه امریکا، در مجله فارین افیرز foreign Affairs با نام مستعار ایکس مقاله ای تحت عنوان «منشأ رفتار شوروی» نوشت که به زودی به صورت بیانیه نیمه رسمی سیاست خارجی امریکا درآمد و در نهایت در سیاست «سد نفوذ» containment policy تجلی یافت، به موجب این سیاست، به تدریج چند پیمان دفاعی زنجیره ای از اروپا تا آسیای جنوب شرقی در اطراف شوروی ایجاد شد.
ایران عضو پیمان سنتو بود که در زمان آیزنهاور تشکیل شد و میان پیمان های ناتو و سیتو قرار داشت.
امریکا در چارچوب دکترین ترومن کمک ها و وام هایی با بهره های زیاد در اختیار ایران قرار می داد؛ از جمله یک وام 250 میلیون دلاری در سال 1325 برای تشکیل سازمان برنامه (حسین فردوست، پیشین، ص 275) و کمک ها و وام های نظامی به مبلغ 175 میلیون دلار بین سال های 1325 تا 1330 شمسی به ایران پرداخت کرد. (علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران؛ دولت دست نشانده، ص 180).
همچنین ایران یکی از اولین کشورهایی بود که اصل چهار ترومن در مورد آن اجرا شد. به موجب این اصل، که ترومن در سال 1949 ارائه کرد، امریکا به کشورهای خاص در جهان سوم از جمله ایران کمک های فنی و مالی می کرد؛ از این رو در ایران «کمیسیون مشترک ایران و امریکا برای بهود امور روستایی» تشکیل شد. اسناد موجود نشان می دهد که امریکا بعضی از عناصر کمیسیون مانند فضل ا... زاهدی، که در پست معاونت خزانه داری مشغول بود، را در سال 1331 تحت پوشش آموزش به امریکا برد. او همان کسی است که در 28 مرداد 1332 دست به کودتا زد (حسین فردوست، پیشین، ص 258)
کمک های امریکا به ایران در این زمان به منظور حفظ منافع ملی و امنیتی این کشور بود، چرا که به تصور امریکایی ها اگر ایران از دست امریکا خارج می شد، راه ورود شوروی به خلیج فارس هموار گردیده و سراسر منطقه خلیج فارس در خطر نفوذ شوروی قرار می گرفت. (مصطفی کواکبیان، ایران و امنیت ملی امریکا.) البته گفتنی است که فرهنگ غنی دینی و تاریخی ایرانیان خود بزرگترین سد و مانع در برابر نفوذ کمونیسم در ایران بود.

دکترین آیزنهاور

ژنرال آیزنهاور از حزب جمهوریخواه امریکا، به دلیل شهرتی که در جنگ جهانی دوم کسب کرده بود و نیز تبلیغات مک کارتیسم مبنی بر ناتوانی ترومن برای مهار کمونیسم که ناشی از نفوذ کمونیست ها در حزب دموکرات و وزارت خارجه و سرویس های امنیتی تلقی می شد، در انتخابات ریاست جمهوری نوامبر 1331/1952 پیروز شد. جمهوریخواهان در این زمان اعلام کردند که ناامنی شدید در امریکا و درگیری شدید این کشور در جنگ کره نتیجه اشتباهات روزولت و ترومن درباره شوروی در کنفرانس های تهران، یالتا و پوتسدام بوده است، زیرا آنها راه توسعه کمونیسم در دوره پس از جنگ را با از دست دادن اروپای شرقی و خیانت به چیانکای چک(رئیس جمهور سابق چین پیش از روی کارآمدن کمونیست ها) هموار کردند. (عبدالرحمن عالم، سیاست خارجی امریکا بعد جنگ جهانی دوم، ص 47) به نظر جمهوریخواهان، سیاست حزب دموکرات در مورد همزیستی، به دلیل هزینه سنگین تسلیحات و کمک اقتصادی، اقتصاد ملی را نابود کرده است و هدف شوروی این است که امریکا با دست خود، خود را به افلاس بکشاند. آنها به مردم قول دادند که یک استراتژی دفاعی مؤثر (به منظور عقب راندن شوروی و تقویت دفاعی امریکا) و یک بودجه متعادل تنظیم کنند و مالیات ها را کاهش دهند برای این کار، به نظر آنان، بایستی جنگ کره پایان می یافت، مرز روشنی در اطراف شوروی و چین کشیده می شد- که این کار را حکومت قبلی کرده بود، ولی باید تقویت می گردید و خاورمیانه و خاور دور را در برمی گرفت- و این مرز با قدرت بازدارندگی اتمی حفظ می گردید، به گونه ای که هشدار داده می شد که اگر شوروی و چین از آن عبور کنند با نابودی کامل روبه رو خواهند شد. جان فاستردالس، وزیر خارجه آیزنهاور، می گفت اگر به کمونیست های کره اخطار می شد که در صورت حمله به کره شمالی، مسکو بمباران اتمی خواهد شد، از حمله خودداری می کردند. وی تأکید می کرد که حکومت ایزنهاور این اشتباه را تکرار نخواهد کرد. (عبدالرحمن عالم، همان، ص 49).
دالس دکترین سد نفوذ ترومن را سیاست درجا زدن Treadmill policy خواند و گفت این سیاست امریکا، امریکا را آنقدر در یک موقعیت نگه می دارد که به دلیل خسته شدن انگیزه خود را برای مقابله با توطئه های بین المللی و بحران های منطقه از دست بدهد. (ابراهیم متقی، تحولات سیاست خارجی امریکا، مداخله گرایی و گسترش 1945- 1997، ص 55)وی معتقد بود هدف امریکا نباید همزیستی مسالمت آمیز با کمونیسم باشد، بلکه باید آن را از میان بردارد. او هرگونه رفتار مداخله گرایانه امریکا را مشروع می دانست.
آیزنهاور و دالس از«استراتژی تلافی گسترده» که بر مبنای آن هر کشوری که منافع و اهداف امریکا را در هر نقطه ای از جهان مورد تهاجم قرار می داد، در هر نقطه ای و با هر وسیله ممکن تنبیه می شد، پشتیبانی کردند. (ابراهیم متقی، همان، ص 57). اما در خصوص خاورمیانه دکترین آیزنهاور که در سال 1957 میلادی در کنگره امریکا ارائه شد تأکید داشت که امریکا حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشورهای خاورمیانه و خلیج فارس را برای امنیت خود امری حیاتی می داند و حاضر است برای حفاظت از کشورهایی که مورد تجاوز مسلحانه کمونیسم بین المللی قرار می گیرند، از نیروهای مسلح خود استفاده کند.(ریچارد نیکسون، فرصت را دریابیم، ص 257).
به طور کلی با اقدامات امنیتی آیزنهاور، حجم و میزان حضور و مداخله امریکا در نقاط مختلف جهان افزایش یافت؛ اما تهدید به استفاده از سلاح اتمی علیه شوروی یا چین، با توجه به دستیابی روس ها به آن، کارایی خود را از دست داد. در حالی که این کشور تا قبل از جنگ جهانی دوم هیچگونه پیمان اتحادی با کشورهای خارج از نیم کره غربی امضا نکرده بود و همچنین فاقد پایگاه نظامی در سایر کشورها بود، اما تا سال 1959 دارای 1400 پایگاه در 31 کشور بود. (ابراهیم متقی، پیشین، ص 58). مداخله در ویتنام که در تمامی دهه 1960 و نیمه اول دهه 1970 نیز به طول انجامید، کودتای 28 مرداد 1953/1332 در ایران، کمک به شورشیان گواتمالا در 1954، گسیل ناوگان ششم امریکا به مدیترانه شرقی در سال 1957 برای نجات ملک حسین پادشاه اردن در برابر شورش افسران طرفدار ناصر و کمک ده میلیون دلاری به وی، توسل به زور و گسیل چهارده هزار نیرو به لبنان که به دنبال کودتای 1958 عراق در آستانه تغییرات رادیکال قرار گرفته بود و کودتا در دومینیکن در سال 1962 علیه حکومت خوان بوش از جمله این مداخله ها هستند. (عبدالرحمن عالم، پیشین، ص 59-ابراهیم متقی، پیشین، ص 60-استیفن امبروز، پیشین، ص 234 و ناصرالدین نشاشیبی، در خاورمیانه چه گذشت، ص 351)
دستگاه سیاست خارجی و سرویس های امنیتی دولت امریکا در زمان آیزنهاور بسیار بیشتر از زمان ترومن بر روی ایران تمرکز نموده و بر حفظ آن در زنجیره تأمین منافع غرب تأکید کردند. کودتا علیه دولت دکتر مصدق، ورود ایران به پیمان بغداد(سنتو)، امضای قراردادهای نظامی میان امریکا و ایران که ورود مستشاران نظامی امریکایی و نفوذ آنها در ارتش ایران را به همراه داشت و تشکیل ساواک که به کمک و همکاری سازمان سیا صورت گرفت، همه مؤید این امر هستند. (مصطفی کواکبیان، پیشین). دو هفته بعد از روی کارآمدن آیزنهاور، چند مقام بلندپایه امریکایی و انگلیسی طرحی با نام رمز «آژاکس» Ajax که رهبری آن با کرومیت روزولت، بود را تهیه کردند و سیا و اینتلیجنت سرویس انگلستان برای اجرای کودتا دست به کار شدند. (علیرضا ازغندی، پیشین، ص 237) بدین ترتیب، روزولت، در پانزده تیر 1332 با نام مستعار جیمز اف لاکریج مخفیانه از مرز عراق وارد ایران شد. در 10 مرداد نیز ژنرال شوارتسکف، که قبلاً یک مستشار نظامی امریکا در ژاندارمری ایران بود، وارد تهران شد. آنها در 28 مرداد 1332 با همکاری عوامل داخلی دست به کودتا زدند. پس از کودتا، آیزنهاور پیام تبریکی به محمدرضا پهلوی فرستاد و به سرعت به تقویت نظامی، سیاسی و اقتصادی دولت زاهدی پرداخت.
استراتژی نگاه نو آیزنهاور تأکید زیادی بر کشورهای پیرامون شوروی از جمله ایران داشت. از دیدگاه امریکایی ها، جایگاه ایران در خط شمالی خاورمیانه، موقعیت این کشور را به عنوان پایگاهی برای حمله هوایی یا زمینی به درون شوروی حیاتی می ساخت. منابع نفت ایران و دیگر کشورهای خلیج فارس برای بازسازی اروپای غربی و برای توانا ساختن غرب جهت دوام آوردن در یک جنگ طولانی نقش حیاتی داشتند. بنابراین، حکومت آیزنهاور ایران را دارای اهمیت تعیین کننده برای امنیت ملی امریکا خواند. (کازیورسکی، ص 164).
تلاش امریکا برای سهیم شدن در نفت ایران با قرارداد پیچ- امینی در 28 شهریور 1333 در تهران به ثمر نشست. بر اساس این قرارداد، چهل درصد از سهام به شرکت های انگلیسی، چهل درصد به شرکت های امریکایی، چهارده درصد به شرکت رویال داچ شل (هلندی- انگلیسی) و شش درصد به شرکت نفت فرانسه داده شد.
زاهدی نخست وزیر کودتا در جلسه مشترک هیأت دولت و روسای دو مجلس گفت: در واقع ما سر انگلیس و امریکا کلاه گذاشته ایم، زیرا تا هفت-هشت سال دیگر نیروی اتم جای نفت را می گیرد و ذخایر نفت ایران بی مصرف می ماند و بنابراین، در این ده ساله هرچه از کنسرسیوم بگیریم وجهی بازیافتی است. (سیدجلال مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج1، ص 310)
کودتای 28 مرداد، عقد قرارداد با کنسرسیوم نفتی، عضویت ایران در پیمان بغداد، قانون جلب و حمایت از سرمایه های خارجی و قانون بانکداری مصوب 1334 که بر اساس آنها دولت ایران امتیازات بی سابقه ای به سرمایه داران خارجی می داد، باعث گسترش شدید روابط سیاسی، اقتصادی و نظامی ایران و امریکا شد. ملاقات ها و رفت و آمدهای مکرر مقامات دو کشور در دوره آیزنهاور از شواهد این گسترش رابطه بود. (علیرضا ازغندی، ص 376) سپس کودتای عراق و نزدیکی این کشور به شوروی وابستگی شاه به امریکا را بیشتر کرد و بر تعداد مستشاران و مأموران سازمان سیا در ایران افزود.

دکترین کندی

جان اف کندی از حزب دموکرات امریکا، از ژانویه 1961 تا نوامبر 1963 رئیس جمهور این کشور بود که در این سال ترور شد و جای خود را به لیندون جانسون داد. به نظر وی، هرچند آیزنهاور و جمهوریخواهان در برابر شوروی خصومت آشتی ناپذیر نشان می دادند، اما در عمل محتاط و محدود بودند و به اندازه کافی تهاجمی عمل نمی کردند. (استیفن امبروز، ص 254) با پیروزی انقلاب کوبا در 1959، کمونیسم تا حیات خلوت امریکا یعنی امریکای لاتین نیز پیشروی کرده بود.
در خط مشی کندی تأکید بر اصلاحات از بالا و پشتیبانی از آن از راه استفاده از نیروی نظامی برای جلوگیری از وقوع انقلاب در جهان سوم و مسابقه تسلیحاتی گسترده با اتحاد شوروی دیده می شد. کندی در تبیین دکترین خود در پیامی به کنگره در می 1961 گفت: پیمان های نظامی نمی تواند به کشورهایی که بی عدالتی اجتماعی و هرج و مرج اقتصادی راه خرابکاری را در آنها باز کرده کمک نماید.
امریکا نمی تواند به مشکلات کشورهای کم رشد فقط از نظر نظامی توجه کند. این امر خاصه در مورد کشورهای کم توسعه یافته، که به میدان بزرگ مبارزه تبدیل شده اند، صادق است ... هیچ مقدار اسلحه و قشونی نمی تواند به رژیم هایی که نمی خواهند یا نمی توانند اصلاحات اجتماعی کنند ثبات و استواری ببخشد. (سید حمید روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ص 120) کانون اصلی برنامه کندی طرح «اتحاد برای پیشرفت» و شروع آن از امریکای لاتین بود. ایران نیز در فهرست کشورهایی قرار داشت که باید اصلاحات مورد نظر امریکا را اجرا می کرد. (جیمز بیل، شیر و عقاب، ص 161) کندی در دکترین خود از مشاور امنیتی اش والت و تیمن روستو و نظریه توسعه خاص او الهام می گرفت. روستو در کتاب مدل توسعه پنج مرحله ای اش این جملات را آورده بود: هم اکنون که این رساله را در دست تألیف دارم نه به امریکا، بلکه به جاکارتا، رانگون، دهلی نو، کراچی، تهران، بغداد، و قاهره می اندیشم. (والت ویتمن روستو، ؟؟) نتیجه یک بررسی سیا در پایان سال 1958 این بود که اگر محمدرضا شاه دست به اصلاحات نزند، ظرف یکی دو سال سقوط خواهد کرد. (گازیوروسکی، ص 170)
مصاحبه والتر لیپمن، روزنامه نگار امریکایی، با خروشچف رهبر شوروی نیز بر نگرانی مقامات امریکایی افزود؛ خروشچف در این مصاحبه گفت رژیم ایران مثل یک سیب رسیده است و ما منتظر افتادن آن در دامان خود هستیم.
(عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران، ص 160)
به طور کلی در اوایل دهه 1960 در امریکا این نگرانی پدید آمده بود که به زودی در ایران اتفاقات ناگواری خواهد افتاد. بنابراین هشدارها و پیشنهادات متفاوتی برای آغاز اصلاحات در ایران از سوی مقامات امریکایی اظهار می شد.(جیمز بیل، ص 185) اما محمدرضا پهلوی در برابر خواست اصلاحات مقاومت کرد و معتقد بود که با قدرت پلیس و سازمان اطلاعاتی می تواند هر حرکتی را از بین ببرد و بر همین اساس در انتخابات ریاست جمهوری امریکا با ارسال کمک های مالی قابل توجهی به صندوق انتخاباتی نیکسون(رقیب کندی) از او حمایت کرده بود. (محمد طلوعی، پدر و پسر، ناگفته ها از زندگی و روزگار پهلوی ها، ص 817) سرانجام با اصرار کندی دکتر علی امینی به نخست وزیری رسید و روند اصلاحات در ایران پیگیری شد. شاه به امریکا سفر کرد(فروردین 1341)و امریکایی ها که از شاه در حمایت از اصلاحات راضی به نظر می رسیدند، دست او را برای انتخاب نخست وزیر باز گذاشتند و او یار مطمئن خود اسدا... علم را به نخست وزیری برگزید. شاه از این می ترسید که امریکایی ها از طریق امینی به فکر تغییر او بیفتند. بدین ترتیب، اجرای اصلاحات ارضی، تدوین لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی و طرح و اجرای اصول انقلاب سفید به دنبال درخواست امریکایی ها انجام شد. بعدها این روند در دوره جانشین کندی به احیای کاپیتولاسیون و واکنش شدید امام خمینی انجامید.

دکترین نیکسون

ریچارد نیکسون از حزب جمهوریخواه از سال 1969 تا 1974 رئیس جمهور امریکا بود و در این سال به دنبال رسوایی واترگیت استعفا داد. قبل از به قدرت رسیدن او تحولات بین المللی مهمی اتفاق افتاده بود. این تحولات تغییر عمده ای را در استراتژی امنیتی امریکا به دنبال داشت. از جمله این تحولات، درگیری و شکست امریکا در جنگ ویتنام و نارضایتی مردم امریکا، پیروزی های بزرگ نهضت های رهایی بخش در آسیا و افریقا و امریکای لاتین، دستیابی شوروی به بمب اتمی و تصمیم انگلیس به خروج از شرق سوئز تا 1971 بود.
نیکسون در 22 ژوئیه 1969 در راه سفر به فیلیپین در جزیره گوام دکترین خود را اعلام کرد: «گمان می کنم وقت آن رسیده باشد که ایالات متحده در زمینه مناسباتش با کشورهای آسیایی به دو نکته توجه کند: اولا، ما به همه تعهدات قراردادهای خود احترام خواهیم گذاشت؛ ثانیا، تا جایی که مربوط به مسائل امنیت داخلی و مسائل دفاع نظامی باشد- صرف نظر از تهدید از جانب یک دولت بزرگ که مسلما منجر به استفاده از سلاح هسته ای خواهد شد- دولت امریکا، ملل آسیایی را تشویق می کند که مسائل امنیت داخلی و دفاعی را بین خودشان حل و فصل کنند و انتظار دارد خودشان مسوولیت را به عهده بگیرند.»(آندره فونتن، یک بستر و دو رویا، ص 174). در سخنرانی های دیگر، نیکسون می گفت که امریکا به کشورهای دیکر کمک خواهد کرد تا قادر باشند از خودشان دفاع کنند. (هنری کیسینجر، سیاست خارجی امریکا، ص 7) بر اساس دکترین جدید، امریکا دیگر در جنگ های محدود در اطراف شوروی مانند جنگ ویتنام شرکت نمی کرد و مسوولیت دفاع را به خود کشورها واگذار می کرد و بدین منظور آنها را به پیشرفته ترین سلاح های غیراتمی مجهز می کرد. بدین ترتیب هم مجتمع های صنعتی-نظامی امریکا رونق یافتند و هم از بدنامی شکست در جنگ ها و از تلفات انسانی و مادی دور می ماند.
در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس، نیکسون و کیسینجر، وزیر خارجه اش، برای دفاع از منافع ملی و امنیتی امریکا روی رژیم شاه در ایران دست گذاشتند و او را به صورت ژاندارم امریکا درآوردند. در این استراتژی ایران به عنوان ستون نظامی و عربستان سعودی به عنوان ستون مالی در منطقه در نظر گرفته شدند. تعدادی از علل مربوط به انتخاب ایران به عنوان ستون نظامی «استراتژی دو ستونی» عبارت بودند از:
1- مرزهای طولانی ایران و شوروی.
2- عضویت ایران در سنتو که حلقه میانی پیمان های دفاعی زنجیره ای غرب در اطراف شوروی بود.
3- موقعیت جغرافیایی ایران که بر سراسر سواحل شمالی خلیج فارس و تنگه هرمز تسلط داشت.
4- جمعیت زیاد ایران نسبت به سایر کشورهای منطقه (به طوریکه از 55 میلیون جمعیت منطقه حدود 35 میلیون نفر در ایران بودند).
5-رژیم شاه تنها متحد مورد اعتماد اسرائیل در منطقه بود.
6- خصوصیات شخصی بلندپروازانه محمدرضا شاه.
بدین ترتیب، نیکسون تسلیح بدون محدودیت ایران را اعلام کرد. سپس افزایش بهای بین المللی نفت، که به دنبال بستن شیرهای نفت از سوی اعراب در جنگ 1973 اعراب و اسرائیل رخ داد، دست شاه را برای خرید تسلیحات لازم باز گذارد. بدینگونه، تا اواسط دهه 1350 شمسی، ایران بزرگترین خریدار اسلحه امریکایی، از جمله هواپیماهای پیشرفته، تبدیل شد. مخارج نظامی ایران از 241 میلیون دلار در سال 1946 به 3680 میلیون دلار در سال 1974 رسید. و در سال های بعد به مراتب افزایش یافت. (مصطفی کواکبیان، ص 8)
در حالی که در دهه 1340 شمسی ایران یکی از حلقه های زنجیره دفاعی امریکا بوده که باید مواظبش بود که از دست نرود، در دهه 1350 به گونه ای تقویت شد که بتواند به جای حضور مستقیم امریکا، منافع منطقه ای این کشور را تأمین کند. کمک شاه به سرکوب شورشیان ظفار در عمان و سلطنت طلبان یمن شمالی و اردن و اتیوپی و سومالی در این راستا ارزیابی می گردد.

دکترین کارتر

جیمی کارتر از حزب دموکرات آخرین رئیس جمهور امریکا تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بود. کارتر برای ایجاد چهره ای مثبت از امرکیا و زدودن آثار مداخلات این کشور در جهان و تقویت و ایجاد ثبات در کشورهای پیرامون با ایده «حقوق بشر» پا به میدان گذارد. گرچه به قول نیکی کدی، امریکا در زمان کارتر هرگز ایران را به طور جدی تهدید نکرد که اگر محمدرضا پهلوی حقوق بشر را رعایت نکند تحریم تسلیحاتی و غیره خواهد شد؛ اما ترس و نگرانی شاه باعث گرایش گزینش به سمت فضای باز سیاسی شد.
علیرغم این ایران، در زمان کارتر قراردادهای جدیدی در زمینه خریدهای تسلیحاتی بین ایران و امریکا امضا شد. کارتر نیز همانند رؤسای جمهور پیشین به اهمیت ایران تأکید می کرد. وی در دی ماه 1356 در سفر به تهران، ایران را «جزیره ثبات در یکی از پرآشوب ترین نقاط دنیا» خواند و گفت: در مسائل مربوط به امنیت نظامی، دیدگاه های ما با هیچ کشوری به اندازه ایران نزدیک نیست. (عبدالرضا هوشنگ مهدوی، پیشین، ص 468) در زمان وقوع انقلاب اسلامی هر دو گروه کاخ سفید- یعنی گروه سایروس ونس وزیرخارجه که سیاست های ملایم را تجویز می کرد و گروه برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر که ایستادگی و برخورد قاطع با انقلابیون را تأکید می کرد- بر منافع ملی و امنیتی امریکا نظر داشتند و توصیه های خود را با هدف حفظ ایران در دستان امریکا ارائه می دادند.
سپهبد علی رزم آرا نخست وزیر وقت ایران روز 27 مهر 1329 قرارداد همکاری برای استفاده از اصل چهار ترومن را با سفیر ایالات متحده در تهران امضا کرد: «اصل چهار» به عنوان بخشی از دکترین هری ترومن رئیس جمهور امریکا تلقی می شد که بر اساس آن کمک به «کشورهای آزاد» برای حفظ امنیت ایالات متحده مورد توجه قرار می گرفت. دولت ایران از زمان نخست وزیری احمد قوام در سال 1325 تقاضای یک کمک فوری 45 میلیون دلاری را برای اجرای طرح های بازسازی ایران به امریکا ارائه کرده بود. اما واشینگتن در پاسخ تنها یک وام ده میلیون دلاری را وعده داد. در همان هنگام یکی از معاونان وزارت خارجه امریکا که در جریان مذاکره با دولت ایران قرار داشت، نسبت به بی توجهی دولت ایالات متحده به نیازهای ایران هشدار داد و آن را زمینه ساز از میان رفتن نفوذ آمریکا در ایران به نفع قدرتهای دیگر، بویژه اتحاد جماهیر شوروی دانست.
در سال 1951 ویلیام وارن به عنوان رئیس برنامه اصل چهار امریکا وارد ایران شد. امریکایی ها امیدوار بودند که کمک هایشان در ایران در محدوده همین برنامه برای نیل به هدف هایشان در ایران کافی باشد. برنامه اصل چهار در ایران شامل اقداماتی از قبیل مبارزه با مالاریا، بهبود وضع کشاورزی و افزایش تولید گندم، تأمین آب بهداشتی، احداث کارخانجات نساجی و تعلیم آموزگاران بود ولی همین اصل چهار، پایه گذار دخالت های سیاسی آینده امریکا در ایران بود. ورود کادرهای ایرانی به بدنه کارمندان اصل چهار زمینه وابستگی هرچه بیشتر ایرانیان به سیاست های امریکا بود. فردی چون اردشیر زاهدی که در جوانی پا به این سازمان گذاشته بود از جمله آنان بود که نقش مهمی همراه با پدرش در جریان کودتای 28 مرداد داشت. بالاخره در سال 1967 چون وضعیت رژیم شاه در ایران تثبیت شده بود دیگر از کمک های بلاعوض نیز خبری نبود و این نقطه پایان اصل چهار در ایران بود.
امریکا بعد از آذر 1325 در زمینه های مختلف اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، نظامی و فرهنگی همچنان به استحکام ارتباط و جایگاه خود در ایران ادامه داد.
روابط و بستر سازی های اجتماعی و سیاسی:
در مجلس پانزدهم 3 فراکسیون عمده وجود داشت که از این 3 فراکسیون، فراکسیون حزب دموکرات با داشتن 8 کرسی، بیشترین کرسی مجلس را دارا بود. حزب دموکرات به رهبری «قوام» تأسیس شد و با بیرون آمدن قوام از حکومت عملا متلاشی گردید. به هر حال این حزب در صحنه سیاست و در یکی از بحرانی ترین مقاطع تاریخ معاصر، توانست در مجلس نقش خوبی را به نفع امریکا بازی کند و این مساله باعث گردید تا نفوذ شوروی در ایران با شکست سختی روبه رو شود.
در مجلس شانزدهم نیز عملاً چهارگروه وجود داشت که یکی از این گروه ها، گروه «جبهه ملی» بود که تعداد نمایندگان آن اندک بود. برخی از سران جبهه ملی، مثل «مظفر بقایی» از طرفداران سیاست امریکا بودند. همچنین این جبهه در رسیدن به اهداف ملی خود و مبارزه با استعمار پیر انگلیس، سعی نمود تا از رقیب تازه وارد انگلستان، یعنی امریکا استفاده نماید که این مسأله خود به خود باعث گسترش و نفوذ امریکا در این جبهه و در کشور گردید. در ضمن بخش وسیعی از جامعه روشنفکران به دلیل سیاست ضد روسی و ضد انگلیسی امریکا به این کشور گرایش داشتند.
در این مقطع عوامل سیاسی نفوذ امریکا در ایران عبارتند از:
- مخالفت امریکا با موافقت نامه «قوام- ساد چیکف» و تشویق ایران در رد آن- توصیه امریکایی ها به ایران و تشویق آنها جهت تجدید نظر ایران در قرارداد «الفت» ایران و انگلیس
- مخالفت امریکاییها با شاه در تغییر قانون اساسی و افزایش قدرت وی و قدرت انحلال مجلس
- اعزام «گریدی» بعنوان سفیر جدید امریکا در ایران
- مسافرت شاه و برادرانش به امریکا
- پشتیبانی امریکا در رد قرارداد الحاقی گس-گلشاییان» توسط ایران
- همدردی و پشتیبانی امریکا از نهضت ملی
- نفوذ امریکا بر نخست وزیرانی، همچون قوام و هژیر و توافق و پشتیبانی جهت روی کارآمدن رزم آرا

بخش سوم

روابط بسترسازی اقتصادی

در تاریخ 1327/9/24 قراردادی بین ایران و امریکا مبنی بر استخدام 56 نفر مستشار برای اجرای برنامه های هفت ساله به تصویب دولت امریکا رسید.
در 24 آبان 1328 محمدرضا پهلوی به امریکا سفر کرد و یکی از اهداف مسافرت او به امریکا جلب نظر و موافقت دولت امریکا مبنی بر اعطای کمک های اقتصادی به ایران بود. او می خواست هزینه اولین برنامه عمرانی خود را که بالغ بر 250 میلیون دلار بود- از بانک صادرات و واردات امریکا تأمین نماید، اما دولت امریکا چندان علاقه ای جهت همکاری با ایران در امور مالی از خود نشان نداد.
مقامات امریکایی توجه شاه را به اصلاحات اقتصادی و اجتماعی معطوف نمود و به او توصیه نمودند که ارز مورد نیاز خود را از طریق افزایش درآمد نفت تأمین نماید و «ترومن» در مورد اعطای کمک های اقتصادی و مالی به ایران وعده های مبهمی داد. این دیدگاه امریکایی ها بدان جهت بود که سیاست مشابه امریکا در چین با شکست روبرو شد و کمونیست ها به قدرت رسیده بودند.
طی کنفرانس هایی که در سال 1328 و 1329 در قاهره و استانبول تشکیل گردید، مسأله چگونگی کمک امریکا به ایران مورد مذاکره قرار گرفت. وزارت امور خارجه امریکا تحت تأثیر تصمیمات این کنفرانس ها به دولت ایران یادآوری کرد که ایالات متحده در صورتی آماده همکاری مالی با ایران است که:
اولاً: حکومتی قدرتمند در ایران بر سر کار باشد.
ثانیاً: این حکومت بتواند بی درنگ به تغییر و تحولات اداری و سیاسی ضروری در دستگاه حکومتی اقدام ورزد.
ظاهراً به قدرت رسیدن رزم آرا در 6 تیر 1329 شرایط همکاری ایران و امریکا در زمینه مالی بیشتر از گذشته فراهم شده بود. در 27 مهر 1329 موافقت نامه ای بین رزم آرا و «هنری گریدی» سفیر امریکا در ایران به امضا رسید. به موجب این قرارداد، «مؤسسه اصل چهار» در ایران به وجود آمد تا به رشد کشاورزی و بهبود وضعیت بهداشتی و فرهنگی روستاهای ایران کمک کند.
علاوه بر مبلغ 500 هزار دلاری که در سال 1329 و 1330 در چهارچوب برنامه اصل چهارم در اختیار ایران قرار گرفت، بانک صادرات و واردات امریکا اعلام کرد، آماده است تا وامی به مبلغ 25 میلیون دلار در اختیار ایران قرار دهد. در واقع ایران نخستین کشوری بود که مشمول قانون توسعه بین المللی با استفاده از کمک های فنی به کشورهای کم رشد در خرداد 1329 در کنگره امریکا قرار گرفت و اصل چهارم در آن به اجرا گذاشته شد.
فعالیت اصل چهار، با تشکیل 3 مرکز نمونه در «اصفهانک» نزدیک اصفهان، «شبانکار» در حوالی بوشهر و «کمال آباد» در 50 کیلومتری تهران آغاز گردید. قرار بود تا اواسط سال 1331 در سراسر ایران 10 مرکز نمونه عمران روستایی تأسیس شود. دولت ایران متعهد شده بود، زمین زراعی، ساختمان های مورد نیاز، وسایل کشاورزی و همچنین امکانات مالی را در اختیار اصل چهار قرار دهد. در مقابل امریکایی ها می بایست 500 هزار دلار وسایل مورد نیاز را در اختیار دولت ایران قرار دهند.
در سال 1329 یک هیأت بررسی کننده ویژه اقتصادی برای ارزیابی نیازهای اقتصادی کشور به ایران آمد. در ماه اکتبر یک وام بیست و پنج میلیون دلاری بانک صادرات و واردات (گرچه عملاً هرگز اعطا نشد) تصویب شد و یک برنامه کمک معتدل اصل چهار آغاز گردید. همچنین ایالات متحده از تقاضای وام ده میلیون دلاری ایران از بانک جهانی پشتیبانی نمود.

روابط و بسترسازی های نظامی

تقاضای جدید دریافت وسایل و تجهیزات نظامی از سوی ایران در دوره نخست وزیری احمد قوام در شهریور 1326 صورت گرفت و درنتیجه مذاکراتی که در مهرماه همان سال در زمینه همکاری های نظامی انجام گرفت پیشرفت چشمگیری در روابط دو کشور حاصل شد؛ به طوری که در 30 خرداد 1326 یک موافقت نامه واگذاری اعتبار به مبلغ حدود 10 میلیون دلار به ایران برای خرید تجهیزات نظامی بین ایران و امریکا به امضا رسید. دولت ایران پیش از عقد این موافقت نامه، هیأتی را به ریاست «ژنرال هدایت» به واشنگتن فرستاده بود تا درباره نیازهای اساسی ژاندارمری و ارتش با مقامات نظامی بین ایران و امریکایی به مذاکره بپردازد. اعتبار این موافقت نامه همانند سایر قراردادهای دولتی، منوط به تصویب مجلس بود که در 27 بهمن 1326 مجلس شورای ملی آن را به تصویب رساند. این مصوبه مدت خدمت مأموران نظامی و ژاندارمری امریکایی را به مدت یکسال دیگر تمدید کرد. بر طبق این مصوبه مجلس به وزارت جنگ اجازه می دهد تا وامی به مبلغی که از ده میلیون دلار تجاوز نکند جهت خرید تجهیزات نظامی دریافت کند تا برای تکمیل وسایل و تجهیزات نیروهای زمینی، هوایی، و هم چنین ژاندارمری بکار برد. مدت بازپرداخت وام 12 سال با اقساط سالانه و با بهره 3/8 درصد تعیین شده بود. ولی با توجه به اینکه دولت ایران ارز کافی برای پرداخت بدهی خویش را نداشت، توافق نامه جدید در 7 مرداد بین ایران و امریکا به امضا رسید که بر طبق آن، دولت امریکا یک اعتبار 10 میلیون دلاری برای خرید تجهیزات نظامی اضافی و یک اعتبار دیگر که از 16 میلیون دلار تجاوز نمی کرد، جهت تأمین هزینه های دیگر در اختیار ایران قرار بدهد و این توافق نامه جایگزین توافق نامه 30 خرداد شد.
در اسفند 1326 بر اساس قراردادی که در خصوص فروش جنگ افزارهای امریکایی به ایران در 18 خرداد 1326 به امضا رسیده بود، نخستین محموله نظامی وارد ایران شد.
همچنین در 13 مهرماه 1326 قرارداد جدیدی با امریکا به امضا رسید که این قرارداد مهم، نحوه عملیات نیروهای نظامی امریکایی مستقر در ایران را مشخص نمود.
در این قرارداد قید شده بود که تمامی اعضای مستشار، نسبت به تمام نظامیان ایرانی هم ردیف خود حق ارشدیت خواهند داشت، آنها حق بازرسی ادارات نظامی ارتش ایران را داشته و حتی می توانستند در امور سری نیز دخالت کنند.
همچنین دولت ایران متعهد گردید که از هیچ کشور دیگری برای انجام وظایفی که در ارتباط با ارتش ایران است، مستشار نظامی استخدام نکند. مگر با موافقت دو کشور امریکا و ایران، این قرارداد که در زمان قوام به امضای «محمود جم» وزیر جنگ و «جرج آلن» سفیر امریکا در ایران رسید، تا 29 اسفند 1327 اعتبار داشت و بعدها نیز تمدید شد.
در اردیبهشت 1329 یک معاهده دو جانبه کمک دفاعی بین دو کشور ایران و امریکا به امضا رسید که میانگین 23 میلیون دلار کمک نظامی سالانه تا سال 1956 را برای ایران پیش بینی می کرد. علاوه بر این، کنگره امریکا دو ماه بعد با افزودن اصلاحیه ای به قانون کمک به دفاع مشترک، ایران را به دلیل کسب اهمیت جهانی، در ردیف کشورهای یونان و ترکیه قرار داد و مبلغ 131 میلیون دلار برای کمک های نظامی به این سه کشور در نظر گرفت.
در سال 1329 مقادیر زیادی تجهیزات آموزشی امریکا در اختیار ژاندارمری قرار گرفت که باعث بهبود تحرک قدرت آتش و تواناییهای ارتباطی ژاندارمری شد و همچنین فراهم نمودن تعداد زیادی کامیون، موتورسیکلت، اتومبیل ضد گلوله، دو هواپیمای سبک و انواع سلاحهای سبک و سیستم رادیویی پیچیده و گسترش تشکیلات و نفرات ژاندارمری را در پی داشت.
در مجموع، از سال 1325 تا 1330 ایالات متحده 175 میلیون دلار کمک نظامی در اختیار ایران قرار داد. جنگ افزارهای دریافتی ایران شامل هواپیماهای جنگی، تانک های سبک، خمپاره اندازها، مسلسل های سبک و سنگین و دیگر سلاح های سبک بود.
نظر امریکاییان بر این بود که ارتش ایران را به ارتش نیم میلیون نفری افزایش دهند. بنابراین با توجه به این مسأله نیروهای مسلح که از 65 هزار نفر در سال 1320 به 102 هزار نفر در سال 1325 رسیده بود، در سال 1328 با کمک امریکایی ها به 120 هزار نفر رسید و این آمار مرتباً در حال افزایش بود.

روابط و بسترسازی های فرهنگی

در این مقطع ما شاهد مناسبات فرهنگی ایران و امریکا هستیم که این مناسبات به ازدیاد نفوذ فرهنگی امریکا در ایران می انجامد.
در 10شهریور 1328 قراردادی فرهنگی بین ایران و امریکا منعقد شد که به موجب آن- که به امضای «جان وایلی» سفیر امریکا و «علی اصغر حکمت» وزیر امورخارجه ایران رسید- کمیسیونی مرکب از شش نفر عضو- سه امریکایی و سه ایرانی- به منظور همکاری فرهنگی به ویژه تأمین هزینه تحصیل و تحقیق و تعلیم اتباع ایالات متحده امریکا در مدارس و مؤسسات عالی فرهنگی ایران و اتباع ایران در مدارس و موسسات عالی فرهنگی امریکا و سایر کشورهایی که امریکا مؤسسات فرهنگی در آن دارد، تشکیل شد.
دولت امریکا در ظرف سی روز- از تاریخ امضای این موافقت نامه فرهنگی- مبلغ 10 میلیون ریالی در بانک ملی ایران به حساب کمیسیون یادشده واریز کرد و این وجوه به منظور تأمین تعهدات این موافقت نامه در اختیار کمیسیون قرار می گرفت. این موافقت نامه از جمله اقدامات ایالات متحده بود که زمینه همکاری دو جانبه فرهنگی میان دو کشور و در نتیجه امکانات نفوذ بیشتر فرهنگی و ... امریکا در ایران را فراهم می نمود.
مهمترین فعالیت هایی که سازمان اطلاعات مرکزی امریکا در این دوره بدان دست زد، برنامه «مبادله ای فوبرایت و صدای امریکا» بود. برنامه فوبرایت، پیرو یک معاهده مراوده بی فرهنگی که در بالا بدان پرداختیم کار خود را در ایران آغاز نمود.
این معاهده در نهایت به 1368 نفر ایرانی امکان تحصیل و تدریس در امریکا و 293 نفر امریکایی فرصت تدریس و تحصیل در ایران را داد. صدای امریکا نیز طی جنگ دوم جهانی راه اندازی شد و بجز مدت کوتاهی وقفه تا سال 1960 معمولاً روزی 2 تا 3 ساعت برنامه پخش کرد.
در سال های دهه 1950 و اوایل دهه 60 دست کم نود کتاب در ایران ترجمه و توزیع گردید که «کالبدشکافی کمونیسم»، «هفت سال در اردوگاههای زندانهای شوروی»، «ایالات متحده، انقلاب مداوم»، «تاریخ جیبی ایالات متحده» و ... از جمله آنها بود.
در همین زمان تعداد زیادی کتابخانه از سوی امریکایی ها در ایران افتتاح و اداره می شد روزنامه و مجلاتی نیز به زبان فارسی منتشر می گردید و مواد خام اطلاعاتی اکثریت روزنامه ها نیز از ناحیه آنان تأمین می شد.
قطعاً موارد فوق الذکر بازتاب دهنده مراودات ایران و امریکا در قبل از انقلاب نمی باشد؛ لیکن می تواند خط سیر کلی این روابط را نشان دهد. شاید اولین مطلبی که در ذهن خواننده این سطور تداعی گردد آن است که چرا ایالات متحده تا به این حد به ایران بها داده و این همه در امور اقتصادی، سیاسی، نظامی، فرهنگی و ... ایران سرمایه گذاری می کرد. شاید در آن مقطع هیچ کشوری به استثنای رژیم اشغالگر قدس- به اندازه ایران از ایالات متحده کمک دریافت نکرده است.
به نظر نگارنده کلیدی ترین سؤال در چیستی و ماهیت نظام شاهنشاهی میزان عطف توجه امریکاییها به ایران آن زمان و هزینه هایی است که در این رابطه متحمل می شدند.
در مقابل میزان عظمت و بزرگی انقلاب اسلامی و اقدامی که امام خمینی(ره) با اتکا به پشتیبانی ملت ایران نیز انجام داد، از اینجا معلوم می گردد. ضمن آنکه ریشه دشمنی و عداوتی دیروز، امروز و فردای امریکا به انقلاب و مردم ایران نیز از این جا روشن می گردد.
* سند شماره 240 (پرونده شماره NSC-s/s، بخش 63، د 351) «شورای امنیت ملی 136»، بیانیه سیاست ایالات متحده و پیشنهاد از سوی شورای امنیت ملی، وضعیت کنونی در ایران، واشنگتن، بیستم نوامبر 1952 بکلی سری (شورای امنیت ملی 136/1)، سیاستی را که حکومت ترومن اتخاذ کرده بود، تشریح می کند:
1- برای ایالات متحده دارای اهمیت خطیر و سرنوشت سازی است که ایران به شکل یک کشور مستقل و دارای حاکمیت باقی بماند و تحت تسلط اتحاد شوروی قرار نگیرد. به مناسبت موقعیت کلیدی استراتژیکی، به جهت منابع نفتی و به لحاظ آسیب پذیری آن در قبال مداخله و یا حمله نیروهای مسلح اتحاد شوروی و شکنندگی آن در قبال براندازی سیاسی، ایران بایستی به عنوان یکی از هدفهای توسعه طلبی اتحاد شوری تلقی شود...
2-گرایشها و روندهای کنونی در ایران برای حفظ کنترل آن کشور از سوی یک رژیم غیرکمونیستی برای یک مدت طولانی ناخوشایند است. با خارج ساختن ابتکار سیاسی از کف شاه، مالکان ارضی و سایر صاحبان قدرت سنتی، سیاست کاران جبهه ملی که اینک بر سر قدرت هستند، حداقل به طور موقت هر راه و گزینه دیگری که در مقابل حکومت خود را، جز حزب کمونیست، از میان برداشته اند. به هر حال، توانایی و لیاقت جبهه ملی برای کنترل وضعیت کنونی، برای مدت غیرمشخص، مورد تردید مالی دولت و توسل دولت به استفاده از روش کسر بودجه برای پرداخت هزینه های جاری شده است و احتمال دارد موجب پیدایش آشفتگی شتابنده در وضعیت مجموع اقتصاد کشور بگردد.
3- اینک برآورد می شود که نیروهای کمونیستی احتمالاً نخواهند توانست زمام امور دولت ایران را در طول سال 1953، بدست گیرند. مع الوصف، در وضعیت کنونی ایران، اجزا و عناصر مهمی برای ایجاد عدم ثبات حضور دارند. بنابراین، هر روش سیاسی ایالات متحده، در قبال ایران، می بایستی این خطر را در نظر بگیرد که کمونیست ها ممکن است بتوانند... زمام امور کشور را به دست بگیرند.
روشن است که انگلستان دیگر دارای ظرفیتی که به تنهایی ثبات منطقه را تأمین کند، نمی باشد. اگر روند کنونی، بدون ممیزی ادامه یابد، ایران ممکن است بطور قطع، از کف جهان آزاد بدر رود... باتوجه به وضعیت کنونی، ایالات متحده بایستی سیاستهای ذیل را برگزیده و آن را پیگیری کند:
الف- به تلاش خویشتن برای این که به هر ترتیب که عملی باشد اختلاف ناشی از موضوع نفت به شیوه عادلانه حل شود، ادامه دهد.
ب- آماده باشد تدابیر ضرور در دادن کمک به ایران، برای شروع فعالیت صنعت نفت آن کشور و در بدست آوردن بازارهایی برای نفت آن کشور، اتخاذ نماید تا ایران از درآمدهای سرشار خود بهره مند شود.
ج- آماده باشد تا کمک بودجه ای فوری از سوی ایالات متحده به ایران بنماید. تا زمانی که از سرگیری فعالیت صنعت نفت آن کشور و بدست آوردن بازارهای نفتی، دادن این کمک برای متوقف ساختن روند نارسایی ها و وخامت شدید در وضعیت مالی و سیاسی در ایران، ضرورت دارد.
در انجام بندهای الف و ب و ج، ایالات متحده باید:
1- با دولت انگلیس مشاوره کامل انجام دهد.
2- از فدا نمودن و گذشت غیرلازم از منافع مشروع انگلستان و یا آسیب رساندن غیرضرور به روابط ایالات متحده با این کشور اجتناب نماید.
3- اجازه ندهد که انگلیس اقداماتی را که به نظر ایالات متحده برای تحقق هدفهای سیاسی بالا بیان شده است، وتو نموده و از انجام آن جلوگیری کند.
4- آماده باشد که از اختیارات ریاست جمهوری برای تصویب توافقهای داوطلبانه و برنامه ها بر اساس ماده 708 (تبصره های الف و ب) قانون تولید دفاعی مصوب سال 1950 و اصلاحیه آن را مورد استفاده قرار دهد.
د- توان احساسات ناسیونالیستی ایرانیان را بشناسد. سعی کند آن را به مسیرهای سازنده هدایت نماید و آماده باشد که برای این کار، از هر فرصتی استفاده نماید و مطلوبیت توانمندی و اراده مردم ایران برای مقاومت و پایداری در مقابل فشار کمونیسم را همواره در نظر داشته باشد.
5- در صورتی که تلاش برای تسلط و یا تسلط عملی کمونیستها بر یک یا تعداد بیشتری از استان های ایران و یا بر تهران، ایالات متحده بایستی از یک دولت غیرکمونیست ایرانی پشتیبانی نماید و بعلاوه، در پشتیبانی نظامی از آن دولت، چنانچه ضرور و مفید باشد، مشارکت کند...
6- در صورتی که یک دولت کمونیستی بتواند تسط کامل بر ایران را آنقدر سریع انجام دهد که هیچ دولت غیرکمونیستی در ایران باقی نماند که درخواست کمک کند، موضع ایالات متحده می بایستی با توجه به موقعیت موجود در آن هنگام تعیین و اتخاذ شود...
7- در صورت حمله از سوی نیروهای مسلح و سازمان یافته شوروی به ایران، ایالات متحده با حزم و احتیاط می بایستی بر اساس این فرض که جنگ جهانی احتمالاً در شرف وقوع است حرکت نماید. بنابراین، ایالات متحده می بایستی بلافاصله: الف- باتوجه به اوضاع و احوال موجود در آن زمان تصمیم بگیرد و سعی نماید جنگ را به صورت یک رویداد محلی محدود نماید...
(3)- تحصیل اختیار و مجوز از سازمان ملل متحد برای کشورهای عضو جهت مبادرت به اقدام مناسب و دادن کمک به ایران به نام سازمان ملل متحد (صفحات 796-792) انقلاب اسلامی: بدین قرار، در بیستم نوامبر 1952، حکومت امریکا سیاستی را اتخاذ کرده که گزارشگر پیروزی سیاست مصدق بوده است. در این تاریخ، آیزنهاور به ریاست جمهوری امریکا انتخاب شده و او از 20 ژانویه 1953، مقام خویش را تصدی می کرده است. پرسش اساسی که می باید در سندهای بعدی برایش پاسخ بجوییم، این است:
علت به عمل درنیامدن این سیاست و تغییر آن به سیاست همکاری با انگلستان و تدارک کودتا، در ایران و از سوی «ایرانیان» ساخته شده و یا حاصل به ریاست جمهوری رسیدن نامزد حزب جمهوریخواه امریکا بوده است.
منبع مقاله :
(1387)، سقوط2: مجموعه مقالات دومین همایش بررسی علل فروپاشی سلطنت پهلوی، تهران: موسسه مطالعات و پ‍ژوهشهای سیاسی