نویسنده: ناصر فکوهی




 

ناصر خسرو قبادیانی بلخی(88-1003)(394-481هجری) شاعر، نویسنده و جهانگرد ایرانی بود که از بزرگان مذهب اسماعیلی به شمار می آمد و بسیاری از آثار او همچون جامع الحکمتین، زادالمسافرین، وجه دین و گشایش و رهایش به تبلیغ و تشریح این مذهب اختصاص دارند. اما گرویدن او به این مذهب پس از سفری بود که به مصر انجام داد. در واقع ناصر خسرو که به خانواده ای اشرافی تعلق داشت، توانسته بود در زادگاه خود به مقامات بالای دولتی دست یابد، اما در 43 سالگی به نوشته ی خودش بر اثر خوابی که می بیند، روش زندگی بی بند و بار خود را ترک می کند و به قصد مکه سفری طولانی را از سال 1045میلادی(437هجری)آغاز می کند که هفت سال ادامه دارد. در طول این سفر ناصر خسرو از بلخ به مقصد مکه و سپس مصر حرکت کرد و در بازگشت از راه خراسان به بلخ بازگشت. مسیر ناصر خسرو از بلخ به مرو، طوس، مشهد، نیشابور، بسطام، دامغان، سمنان، ری و شمال ایران بود و پس از گذشتن از آذربایجان وارد عراق و بین النهرین شد و از شمال عربستان به مکه و سپس به مصر رفت. او پیش از بازگشت سه بار دیگر به زیارت مکه رفت و سرانجام از طریق مرکز ایران، بهبهان، اصفهان، نایین، طبس و قاین به سرخس و سرانجام به بلخ بازگشت. او در مصر سه سال به سر برد و در آنجا به مذهب اسماعیلی گروید و به خدمت خلیفه ی فاطمی المستنصر بالله ابوتمیم معدّ بن علی(487-427ه.ق)رسید و بعد از طی مراحل و مدارج مرتبه ی حجت یافت و از طرف امام فاطمیان به مقام حجت جزیره ی خراسان که یکی از جزایر دوازده گانه ی دعوت اسماعیلیه بود، انتخاب و مأمور نشر مذهب اسماعیلی و ریاست باطنیه ی آن سامان گردید(1). در بازگشت به وطن ناصر خسرو تحت فشار شدید علمای خراسان و امرای سلجوقی یعنی مخالفان مذهبی خود قرار گرفت و سال های آخر عمر را در تبعید و انزوا گذراند.
آنچه ناصر خسرو را در میان انسان شناسان قرار می دهد، همین سفر اما نه در بُعد مذهبی آن، بلکه نتیجه ی ادبی آن یعنی تألیف سفرنامه ی اوست. در بررسی این کتاب می توان مشاهده کرد که توصیف وی چندان نظام مند نیست و برحسب مورد به جغرافیا، گاه به تاریخ و گاه به داستان هایی درباره ی هر شهری می پردازد. با وجود این دیدگاه و توصیف جغرافیایی در این اثر نقش غالب را دارند. یکی از مهم ترین نکات در مورد سفرنامه ی ناصر خسرو دقتی است که او در توصیف مرحله به مرحله ی سفر خود به کار می گیرد. در این توصیف استفاده از روش مشاهده ی مستقیم کاملاً روشن است و خواننده می تواند همچون یک گزارش مصور مسافر را دنبال کند. توصیف دقیق جغرافیایی ناصرخسرو که در سراسر اثر دیده می شود، با توصیف هایی درباره ی آداب و رسوم همچون توصیف وی از مراسم زیارت در بیت المقدس، توصیف هایی معماری همچون در مورد مسجدالحرام و بیت کعبه، تکمیل می شود.


«آب نیل از میان جنوب و مغرب می‌ آید و به مصر می گذرد و به دریای روم می رود؛ و آب نیل چون زیادت می شود دوباره چندان می شود که جیحون به ترمذ؛ و این آب از ولایتِ نوبه می گذرد و به مصر می آید؛ و ولایتِ نوبه کوهستان است، و چون به صحرا رسد، ولایتِ مصر است؛ و سرحدش- که اول آنجا رسد- اسوان می گویند؛ و از مصر تا آنجا سیصد فرسنگ باشد؛ و بر لب آب،‌ همه، شهرها و ولایت هاست؛ و آن ولایات را صعیدالاعلی می گویند.
چون کشتی به شهر اسوان رسد از آنجا برنگذرد، چه آب از دره ای تنگ بیرون می آید و تیز می رود؛ و از آن بالاتر، سوی جنوب، ولایتِ نوبه است؛ و پادشاهِ آن زمینْ دیگر است؛ و مردم آنجا سیاه پوست باشند؛ و دین ایشان ترسایی باشد و بازرگانان آنجا روند و مهره و شانه و پُستد برند و از آنجا برده آورند؛ و به مصر، برده یا نوبی باشد یا رومی؛ و دیدم که از نوبه گندم و ارزن آورده بودند، هر دو سیاه بود؛ و گویند نتوانسته اند که منبع آب نیل را به حقیقت بدانند؛ و شنیدم که سلطان مصر کس فرستاد تا یک ساله راه بر کنار نیل رفته و تفحص کردند، هیچ کس حقیقت آن ندانست، الا آن که گفتند که از جنوب از کوهی می آید که آن را جبل القمر گویند؛ و چون آفتاب به سرِ سرطان رود، آب نیل زیادت شدن گیرد؛ از آنجا که به زمستان گه قرار دارد، بیست ارش بالا گیرد، چنان که به تدریج، روز به روز، می افزاید.
و به شهر مصر مقیاس ها و نشان ها ساخته اند و عاملی باشد به هزار دینار معیشت که حافظ آن باشد گه چند می افزاید؛ و از آن روز که زیادت شدن گیرد، منادیان به شهر اندر فرستد که ایزد سبحانه و تعالی، امروز در نیل چندین زیادت گردانید، و هر روز گویند چندین اصبع زیادت شد؛ و چون یک گز تمام می شود، آن وقت بشارت می زنند و شادی می کنند تا هجده ارش برآید؛ و آن هجده ارش معهود است. یعنی هر وقت که از این کم بود، نقصان گویند و صدقات دهند و نذرها کنند و اندوه و غم خورند؛ و چون از این مقدار بیش شود، شادی ها کنند و خرمی ها نمایند؛ و تا هجده گز بالا نرود، خراج سلطان بر رعیت ننهند.»
(ناصرخسرو، 1374، سفرنامه، به کوشش دکتر نادر وزین پور، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، صص 49-50.)

پی نوشت :

1.صفا، 1372،‌ جلد دوم، صص 449-450.

منبع مقاله :
فکوهی، ناصر؛(1390)، تاریخ اندیشه و نظریه های انسان شناسی، تهران، نشر نی، چاپ هفتم