نویسنده: ناصر فکوهی




 

ادریسی

ابوعبدالله محمد الشریف الادریسی(1100-1166)(494-562هجری)، از اعضای یک خاندان قدیمی از حاکمان مغرب بود که در سبته به دنیا آمد و پس از تحصیل در قرطبه(اسپانیا) شروع به انجام سفرهای متعددی در افریقا و خاورمیانه کرد و سپس به دعوت روجر دوم، پادشاه سیسیل، عازم آنجا شد و در پالرمو ساکن شد(1). کتاب معروف ادریسی که شهرت جهانی یافت و به یکی از مهم ترین منابع کلاسیک در جغرافیای دوران قرون وسطی بدل شد، کتاب روجر(2) یا در عربی نزهة المشتاق فی اختراق الافاق نام داشت و حاوی اطلاعات بسیار ارزشمندی درباره ی ایتالیا و همچنین اروپای غربی بود. برنارد لویس معتقد است که کتاب روجر به بهترین وجهی نشان دهنده ی میزان بالای آگاهی مسلمانان قرون وسطی از وضعیت اروپا و سایر نقاط جهان است(3). در این کتاب ادریسی توصیف های دقیقی از انگلستان و شهرهایی چون لندن، دوور، سالیسبوری، وینچستر، دوچستر و... ارائه می دهد. هر چند او خود نتوانسته است از نقاط دورتری بازدید کند اما توصیف آن نقاط را، از جمله اسکاتلند، ایرلند و اروپای شمالی، بر اساس شواهد غیرمستقیم در کتاب خود جای داده است.

ابن بطوطه

ابن بطوطه(1304-1369)(703-771هجری)، از جمله اندیشمندان عرب زاده ی طنجه بود که به قصد زیارت و سفر حج نخستین بار زادگاه خود را در سن 21 سالگی ترک کرد و در فاصله ی سال های 1325-1353 سفری نزدیک به سی سال را آغاز کرد که در طی آن به جز چهار بار زیارت کعبه، اقامتی طولانی مدت در این شهر داشت(1327-1342میلادی)، 18 ماه به عنوان قاضی در جزایر مالدیو ساکن بود(1342-1343میلادی)، هشت سال باز هم به عنوان قاضی در دهلی (1334-1342میلادی) و دو سال نیز در افریقای سیاه یعنی در مالی(1352-1353میلادی) ساکن شد. در طول این مدت ابن بطوطه از کشورها و مناطق مختلفی چون مغرب، مصر، سوریه، ایران، عراق، روسیه، قسطنطنیه، خوارزم، خراسان، افغانستان، هند، مالدیو، مالزی، اندونزی، سیلان، چین و سودان دیدن کرد. نزدیک به سی سال پس از آغاز سفرها، ابن بطوطه در بازگشت خاطرات خود را برای ابن جزیة الکعبی دیکته کرد و وی پس از سه ماه کار مداوم این خاطرات را در سال 1355 میلادی(756هجری) به پایان رساند. بدین ترتیب یکی از بزرگ ترین و معتبرترین سفرنامه های قرون وسطای اسلامی تألیف شد. البته اشتباهات زیادی در این اثر از سوی متخصصان پیدا شده است(4) با وجود این تعداد این اشتباهات به نسبت گستره ی سفرنامه چندان زیاد نیست.
ابن بطوطه، همچون ابن فضلان، هرگز نفرت خود را از اعمال غیراسلامی پنهان نمی کند و به عنوان یک قاضی شرع کاملاً بر اساس قوانین اسلامی عمل کرده و ابایی از محکوم کردن خاطیان به بدترین مجازات ها ندارد. وی بارها بر باور خود به استخاره(5)، خواندن فکر دیگران(6) و تله پاتی(7)تأکید می کند. ابن بطوطه مسلمانی سختگیر است که نفرت خود را از آنچه«بدعت شیعه»می نامد به کرات اعلام می دارد(8) و موضعی سخت درباره ی غذاها و اشربه ی حرام دارد(9) و حتی از خوردن غذا در ظروف طلایی اجتناب می کند(10) با وجود این شهادت او در بسیاری موارد منحصر به فرد است. برای مثال، توصیف ابن بطوطه از شیوع بیماری طاعون در سرزمین های مدیترانه ای، اوضاع اقتصادی و اجتماعی چین، مصر و هند قابل توجه است. او توصیفی بسیار دقیق از نظام دولتی چین ارائه می دهد که در آن نظام پلیسی و بوروکراتیک این کشور با دقت تشریح شده اند. همچنین توصیف او از ابداعات و اختراعات تمدن چینی شگفت آور است. در هند نیز ابن بطوطه به عنوان شاهدی زنده در مراسمی چون سوزاندن بیوه زنان به همراه شوهرانشان شرکت داشته است(11) و نظام دینی هند از جمله رسوم مربوط به گاوهای مقدس را تشریح می کند(12).


«مراسم دمشقیان در تشییع جنازه نیز عجیب است. مردم در پیشاپیش جنازه راه می افتند، قاریان با آواز خوش و آهنگ محزون و غم انگیز که روح آدمی را تکان می دهد به خواندن قرآن می پردازند، میت را تا جلو مقصوره ی مسجد جامع می برند و در آنجا نماز می گزارند. اگر میت از پیش نمازان یا از مؤذنان یا خدام مسجد باشد جنازه تا محل اقامه ی نماز به ترتیبی که گفتیم تشییع می شود لیکن برای اشخاص عادی قرائت قرآن بعد از وصول به در مسجد قطع می شود و جنازه را برون می آورند. آن گاه جمعی در شبستان غربی نزدیک باب البرید پشت ربع قرآن نشسته به قرائت می پردازند، هر یک از بزرگان و اعیان شهر که وارد مجلس تعزیه می شود معرف لقب وی را به بانگ بلند می گوید بدین سان:« بسم الله! کمال الدین یا جمال الدین یا شمس الدین یا بدرالدین فلانی» و چون قرائت قرآن به پایان رسید مؤذن برخاسته چنین می گوید:« ای مردم بیندیشید و از این نماز که بر جنازه ی این مرد صالح عالم می خوانید عبرت گیرید». آن گاه صفات خوب مرده را برمی شمرد و سپس به جنازه نماز می گزارند و به گورستانش می برند.
مردم هندوستان را در این مورد رسوم عجیب تر و مفصل تری هست. هندیان بامداد روز سوم دفن مرده بر سر خاک او می آیند و فرش های خوب می گسترانند و پرده ی گرانبهایی بر روی قبر می افکنند. دور و بر قبر را نیز گل های سرخ و نسرین و یاسمن و غیره که همیشه در هندوستان وجود دارند و همچنین شاخه های لیمو و ترنج می چینند و اگر نباشد تخم آن ها را می گذارند و سراپرده ای ترتیب می دهند که مردم زیر سایه ی آن گرد می آیند. قضات و امرا و بزرگان در سراپرده می نشینند و قاریان در برابر آنان جای می گیرند، سپس جزوه های قرآن می آورند و هر کس یک جزوه برمی دارد و چون قرائت قرآن توسط قاریان خوش الحان به پایان رسید قاضی دعا می کند و از جای برخاسته خطبه ای مناسب حال می خواند که در اثنای آن ذکری از میت به میان می آورد و شعرها در مرثیه ی او می خواند و اقارب و خویشاوندان او را تعزیت می دهد و انجام سخن را به دعای پادشاه می رساند. حاضرین به شنیدن نام پادشاه از جای برمی خیزند و سر خود را به جانبی که سلطان نشسته باشد خم می کنند. پس قاضی به جای خود می نشیند و گلاب می آورند و اول به دست قاضی و سپس به دست دیگران می ریزند، آن گاه ظرف های شیره می آورند و آن جلابی است که با آب درهم آمیخته اند(شربت) و به همان ترتیب ابتدا به قاضی و اطرافیان او می دهند و سپس به سایر حضار. آن گاه تنبول می آورند که سخت مورد علاقه ی هندیان است و اگر سلطان به کسی از آن بدهد از طلا و خلعت هم در نظر آنان ارزش بیشتری دارد. هیچ کس از خانواده ی میت تا روز سوم تنبول نمی خورد و آن روز قاضی یا قائم مقام او به ولیّ میت از آن تعارف می کند و بعد از خوردن آن متفرق می شوند».
(ابن بطوطه، سفرنامه، ترجمه ی محمدعلی موحد، مرکز انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، چاپ سوم، 1361، صص 108-110).

پی نوشت ها :

1.Jawaideh 1997
2.The Book of Roger
3.لویس، 1374، ص 200.
4.ن .ک به: The Chronology of Ibn Battuta`s Travels Prague,Archiv Orientalini,30,1962,p.409-486,quoted in,Voyages d`Ibn Battuta,1968
5.Ibid,I: 15
6.Ibid,I: 36
7.Ibid,IV:218
8.Ibid,I:130,145,417;II:12,36,58,96
9.Ibid,I:185;II:80,229,370;III:242; IV:233
10.Ibid,II:304;III:11
11.Ibid,141,253
12.Ibid,III: 200;IV:172

منبع مقاله :
فکوهی، ناصر؛(1390)، تاریخ اندیشه و نظریه های انسان شناسی، تهران، نشر نی، چاپ هفتم