نویسنده: مارتین گریفیتس
مترجم: علیرضا طیب



 
نام عربی سازمان بنیادگرای مسلمان تحت رهبری اسامه بن لادن (به معنی «پایگاه»؛ نام کامل آن القاعده الصلبه به معنی «پایگاه استوار» است) که سرسپرده مبارزه با رژیم ها و گروه هایی است که خود، آن ها را دشمن اسلام می داند. تاکتیک های این سازمان شامل عملیات چریکی مثلاً بر ضد شوروی ها در افغانستان، و توسل به تروریسم بر ضد آماج های غیرنظامی و حکومت ها مانند حملات 11 سپتامبر 2001 به مرکز تجارت جهانی و پنتاگون می شود. آماج های آن را عمدتاً کشورهای غربی مانند ایالات متحده تشکیل می دهند که سازمان یادشده آن ها را دست اندرکار امپریالیسم یا استعمار نو بر ضد کشورهای مسلمان می داند. از این گذشته حکومت های مسلمان طرفدار ایالات متحده مانند عربستان سعودی یا مصر هم به منزله «رژیم های مرتد» هدف عملیات این سازمان هستند. سرانجام، گروه های مسلمان رقیب و نخبگان غیرمذهبی کشورهای اسلامی نیز جزو آماج های آن هستند القاعده برای احیای یک دولت فراگیر اسلامی بر مبنای احکام اهل سنت تلاش می کنند. این سازمان نخستین شبکه تروریستی به راستی چند ملیتی را با دامنه عملیات به راستی جهانی به وجود آورده است.

تاریخچه

القاعده در سال های 88-1987 به دست یک بنیادگرای مسلمان فلسطینی به نام شیخ عبدالله عزم در اخوان المسلمین اردن شکل گرفت. عزم در 1979 برای کمک به مقاومت افغان وارد پاکستان شد. پس از پیوستن اسامه بن لادن به عزم، آنان برای جذب اعراب و دیگر مسلمانان سنی به جنگ با شوروی، مکتب الخدمات را در 1984 پایه گذاری کردند که بعدها به القاعده تغییر نام یافت. پس از عقب نشینی شوروی، مکتب الخدمات کوشید یکپارچگی مبارزان بیکارشده ای را که همگی به برنامه سیاسی اسلام بنیادگرا اعتقاد داشتند و پای بند توسل به شیوه های خشونت آمیز برای تحقق آن بودند حفظ کند. عزم خیال داشت القاعده را به یک «نیروی واکنش سریع» تبدیل کند که در سراسر جهان به فریاد مسلمانان سرکوب شده برسد. اما دستیار اولیه او اسامه بن لادن می خواست القاعده را بر ضد ایالات متحده-به عنوان دشمن اصلی اسلام-و رژیم های مسلمان همسو با آن به کار گیرد. عزم این ها را قبول نداشت و معتقد بود تروریسم بر ضد ایالات متحده یا رژیم های سرکوبگر مسلمان برندگی ندارد و تنها با برانگیختن تلافی جویی آن ها به جنبش های اسلام گرا صدمه خواهد زد. از این گذشته، عربستان سعودی و شیخ نشین های خلیج فارس کمک هایی مادی و معنوی در اختیار مکتب الخدمات گذاشته بودند که بدون آن، القاعده نمی توانست در آینده پیگیر رسالت محدودتری شود که عزم در خیال خود می پروراند. این اختلاف نظر نتیجه پیوستن دو تن از اعضای گروه جهاد مصر به نام های ایمن الظواهری و محمد عاطف در 1985 به مکتب الخدمات بود که بن لادن را طرفدار دیدگاه های تندروانه تر خود ساخته بودند. پس آن که عزم در سال 1989 در یک بمب گذاری کشته شد بن لادن کنترل کامل القاعده را به دست گرفت.
ایالات متحده از طریق سیا یا سازمان اطلاعات نیروهای مسلح پاکستان از گروه های مختلف مجاهدین افغانستان پشتیبانی می کرد ولی شواهد چندانی وجود ندارد که نشان دهد سیا القاعده را تشکیل داده یا از اسامه بن لادن حمایت کرده است. گروه های مجاهدین در جریان جنگ با اتحاد شوروی از پشتیبانی دولت های رقیب حامی خود برخوردار بودند: ایران از حزب اسلامی گلبدین حکمت یار حمایت می کرد و دولت های خلیج فارس از جنبش انقلابی اسلامی محمد نبی محمدی پشتیبانی به عمل می آوردند. ایالات متحده پشتیانی گروه هایی بود که تحت رهبری خود افغان ها قرار داشتند و دستور کار ملت گرایانه ای داشتند حال آنکه عربستان سعودی گروه های بنیادگرایی چون مکتب الخدمات را تأمین مالی می کرد که شمار زیادی از داوطلبان عرب در صفوف آن ها حضور داشتند. بن لادن منکر آن بود که خودش یا گروهش کمکی از ایالات متحده دریافت کرده باشد و ادعا می کرد که برای حمایت ایالات متحده از اسرائیل همواره مخالف آمریکا بوده است. القاعده پس از آن که ایالات متحده در جریان جنگ 1991 خلیج فارس در کویت مداخله در عملیات خود را بر ضد نیروهای امریکایی آغاز کرد.

ایدئولوژی و برنامه

القاعده یک گروه مسلمان بنیادگرا است. این گونه گروه ها دارای برخی باورهای مشترک هستند: اسلام و قوانین آن برای همه مشکلات اقتصادی، اجتماعی، دیپلماتیک، جنایی و مدنی راه حل های جامعی دارد. قانون اسلام، کامل، تغییرناپذیر و زنده است و نیازی به اصلاح ندارد. امروزه جهان مسلمان به دلیل درآمیختن قوانین و نهادهای سنتی اسلام با قوانین و نهادهای غربی و فروشکسته شدن خلافت تاریخی اسلام به چندین دولت ملی، از اسلام راستین فاصله گرفته است. سرانجام، وظیفه جهاد (جنگ مقدس) اجازه توسل به خشونت را برای رها ساختن سرزمین های اسلام از قوانین، نهادها، حاکمان غیراسلامی و قدرت های بیگانه می دهد. القاعده به عنوان یک گروه سلفی (پاکدین) اصلاح طلبی یا گفت و گو را مردود می شمارد و هوادار خشونت انقلابی برای برقراری حکومت اسلامی است.
القاعده پیرو تفسیر وهابیان از مکتب فقهی سنی حنبلی است که تفاسیر تحت اللفظی از قرآن و سنن وارده را درست می داند و خردگرایی، عرفان و هر چیزی دیگری را که جزو اسلام نخستین نبوده است مردود می شمارد. این سازمان با دیگر گروه های سنتی سلفی مانند گروه اسلامی مصر، گروه جهاد مصر و سایرین پیوندهای نزدیکی دارد. با آن که وهابیان اسلام شیعی را بدعت می دانند القاعده از تماس با حزب الله لبنان یا عوام ایران ابا نداشته است. این سازمان چندان در پی برقراری حکومت اسلامی در داخل یکی از کشورهای مسلمان موجود نیست و به جای آن می کوشد نظام بین الملل را سرنگون سازد و خلافتی تشکیل دهد که تمامی کشورهای مسلمان را در برگیرد.
ایدئولوژی و برنامه القاعده را می توان در سندهای متعددی سراغ گرفت که مشهورترین آن ها دانشنامه جهاد افغان (1996) مشتمل بر ده جلد است که چکیده ای از تاکتیک ها و راهبرد نظامی به کارگرفته شده در جنگ افغانستان را خود گرد آورده است. اسناد دیگر شامل کتاب راهنمای دانشنامه یادشده با نام اعلام جهاد بر ضد جباران کشور است که به تاکتیک های تروریستی اختصاص دارد. این اسناد که در اصل به زبان عربی نوشته شده بودند در برگیرنده مطالبی گلچین شده از کتاب های راهنمای آمریکایی و انگلیسی بودند و به شکل پنهان در میان نیروهای کارآموز القاعده دست به دست می گشتند و قرار نبود آشکارا منتشر می شوند. در 1999 نسخه هایی از این اسناد که به دست پلیس اردن افتاده بود تسلیم سازمان های اطلاعاتی غرب شد و آن ها نیز ترجمه انگلیسی اسناد یاد شده را که اکنون با نام راهنمای آموزش القاعده موجود است منتشر ساختند. از دیگر اسناد علنی القاعده فتواها یا فرمان های فقهی اسلامی چندی است که این سازمان صادر کرده است.
یکی از این فتواها با امضای بن لادن در 3 فوریه 1998 با نمابر به دفتر روزنامه عرب زبان القدس العربی در لندن ارسال شد و سه فتوای دیگر هم صادر گردیده که در آن ها اعلام شده بود «تکلیف دینی هر فرد مسلمان است که برای پاک ساختن بلاد مقدس اسلام از حضور نیروهای غیرمسلمان بیگانه، امریکاییان را اعم از نظامی غیرنظامی هر جا ببیند از بین ببرد». این گونه فتواها را تنها چهره های مذهبی مسلمانان که به تقوا، شرافت و تخصص در فقه اسلامی شهره باشند می توانند صادر کنند.گرچه رهبران مذهبی سرشناس مسلمانان خود بن لادن را به عنوان چنین چهره ای به رسمیت نمی شناسند، این گونه سخنان در سراسر جهان به دل مسلمانان از هر طبقه اجتماعی نشست زیرا آنان اغلب ایالات متحده را مسئول مشکلات کشورشان می دانستند.
در این فتواها هدف کلی مقابله با قدرت ایالات متحده بیان شده ولی مشخص نگردیده است که بدین منظور باید چه گام های ملموسی برداشت. هدف های میان برد را می توان در دانشنامه جهان افغان یافت: تندروشدن گروه های اسلامی در سراسر جهان؛ سرنگون کردن حکومت های «مرتد» کشورهای اسلامی؛ پشتیبانی از شورشیان مسلمان کشورهای سراسر جهان؛ نابودی اسرائیل، نابودی ایالات متحده؛ و سرانجام احیای خلافت اسلامی که همه ملت های مسلمان را زیر چتر خود یکپارچه سازد. گام های عملی تر و معمولی که برای دستیابی به این هدف ها باید برداشته شود در راهنمای آموزشی القاعده آمده است: شناسایی آماج ها؛ ربودن کارکنان، اسناد، اسرار و سلاح های دشمن؛ کشتن کارکنان و جهانگردان دشمن؛ آزادسازی هم رزمان زندانی؛ انتشار تبلیغات برانگیزنده برای تحریک مردم بر ضد دشمن؛ و نیز بمب گذاری در محل های رفت و آمد و تفریح، سفارت خانه ها، مراکز اقتصادی حیاتی، و پل ها و تونل های مهم دشمن در مناطق شهری مهم. سایر اسناد نیز نشانگر تمایل شدید القاعده برای دستیابی به جنگ افزارهای نابودی جمعی یا تولید آن هاست.
با توجه به این هدف ها، باید القاعده را در کجای طیف گروه های بنیادگرای مسلمان جای داد؟ متخصصان درباره گروه های تندرو اسلامی، این گروه ها را به چهار دسته تقسیم می کنند: گروه های انقلابی که به طور گزینشی از خشونت بر ضد غیرمسلمانان بهره می گیرند؛ گروه های ایدئولوژیک که در کنار فعالیت سیاسی عادی یا ارائه خدمات اجتماعی به مسلمانان هوادار خود، از خشونت نیز به مثابه یکی از تاکتیک ها استفاده می کنند؛ گروه های آرمان جو که خواهان سرنگون ساختن نظم سیاسی موجود از طریق توسل به خشونت نامحدودند؛ و گروه های آخرالزمانی که می کوشند گذشته از نظم سیاسی دشمنان خودشان، نهادهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی آن ها، از جمله آماج های غیرنظامی و سیاسی و نظامی مورد نظرشان، را هم از بین ببرند(منگوس، رنستروپ به نقل از: Gunaratna2002:92-3). القاعده گروهی آخرالزمانی است و از همین رو احتمال بیش تری دارد که برای دستیابی به هدف نهایی خود از جنگ افزارهای نابودی جمعی یا توسل به تروریسم پرتلفات بهره جویند.
القاعده کوشیده است با خرید جنگ افزارهای حاضر و آماده یا به دست آوردن مواد و فناوری لازم برای تولید آن ها به این جنگ افزارها دست یابد. نیروهای ایالات متحده که اردوگاه های القاعده را در افغانستان به اشغال خود درآورند در آن ها معرف های شیمیایی قرص های یدور پتاسیم (مورد استفاده برای مقابله با مسمومیت ناشی از قرار گرفتن در معرض پرتوهای رادیواکتیو)، کتابچه های متعددی که در آن ها طرح های خامی برای تولید جنگ افزارهای شیمیایی و بمب های پرتوزا وجود داشت، و نیز نوارهای ویدئویی از آزمایش گازهای سمی روی سگ ها به دست آورده اند. ممکن است نگرانی از بابت تلاش القاعده برای دستیابی به جنگ افزارهای نابودی جمعی بی مورد باشد. القاعده با از دست دادن اردوگاه هایش در افغانستان دیگر مکان امن و امنیت لازم برای تولید جنگ افزارهای میکروبی یا شیمیایی را در اختیار ندارد. ولی این سازمان پیشاپیش تخصص فراوانی در زمینه کاربرد مواد منفجره پیدا کرده و خلاقیت قابل ملاحظه ای از لحاظ تبدیل فناوری غرب به جنگ افزارهای پرتلفات از خود نشان داده است که نمونه اش به چنگ آوردن کنترل چهار فروند هواپیمای مسافربری و استفاده از آن ها به منزله بمب های پرنده در حملات 11 سپتامبر بود. در مقایسه با احتمال تقلید القاعده از حمله ای که فرقه آئوم شین ریکیو با گازهای سمی انجام داد این سازمان به احتمال بیش تر همچنان به استفاده از بمب های بزرگ تمایل خواهد داشت که تاکتیکی است که هم بُرندگی آن به اثبات رسیده است، هم اجرای آن آسان است و هم نسبتاً هزینه چندانی نمی برد.

رهبری

اسامه بن لادن، امیر یا فرمانده القاعده است. محمد عاطف که ریاست کمیته نظامی آن را در دست داشت و مغز متفکر بمب گذاری های سال 1998 در سفارت خانه های ایالات متحده بود در حملات هوایی آن کشور در نوامبر 2001 کشته شد. ایمن الظواهری یک پزشک مصری است که رهبری گروه جهاد را بر عهده داشت. او پزشک خصوصی و مشاور اصلی بن لادن است و ریاست کمیته مطالعات اسلامی را در اختیار دارد. چهره دیگر القاعده، خالد شیخ محمد که مغز متفکر حملات 11 سپتامبر 2001 بود در اول مارس 2003 به جنگ نیروهای پاکستانی افتاد و تسلیم بازپرسان ایالات متحده شد.
اسامه بن لادن در 1957 در ریاض چشم به جهان گشود، او یکی از پنجاه و دو فرزند محمد بن لادن پیمان کار یمنی بود که ثروتی در حدود 5 میلیارد دلار به هم زده بود. اسامه بن لادن به اداره کسب و کار خانوادگی کم کرد و حدود 25 میلیون دلار از پدرش به او به ارث رسید. او با تهاجم شوروی به افغانستان، در 11 ژانویه 1979 بن لادن کسب و کار خانوادگی را رها کرد و به کمک مجاهدین رفت. در سال های 84-1979 که در پاکستان بود به رزمندگان افغان کمک مالی می کرد و برای پناهندگان افغان سرپناه می ساخت. در سال های 89-1984 هم که در افغانستان به سر می برد برای مجاهدین جاده و سرپناه ساخت و بعدها نیز عملاً در جنگ شرکت می جست. وی به همراه عبدالله عزم به سازمان دهی مکتب الخدمات کمک کرد و در سراسر جهان هر جا امکان جذب نیرو از مسلمانان وجود داشت دفاتری دایر کرد. پس از آنکه شوروی در 1989 افغانستان را ترک کرد مجاهدین به شهر جلال آباد، که به شدت از آن دفاع می شد، حمله بردند. بن لادن که حمله به فرودگاه جلال آباد را هدایت می کرد با ترکش زخمی شد و بسیاری از داوطلبان زیرفرمانش کشته شدند. وی پس از این جریان به عربستان سعودی بازگشت و کسب و کار خانوادگی را از سر گرفت.
صف آرایی نیروهای ایالات متحده بر ضد عراق در سال های 91 -1990 و به ویژه استقرار سربازان امریکایی غیرمسلمان در عربستان سعودی بن لادن را بر سر خشم آورد. از دید او اجازه ای که خاندان سلطنتی سعودی برای استقرار سرزبان امریکایی در عربستان داده بود خیانت به اسلام بود زیرا حکومت عربستان «خادم حرمین شریفین»، یعنی دو شهر مکه و مدینه، بود که ورود غیرمسلمانان به آن ها ممنوع بود ولی در آن زمان عملاً تحت حمایت نظامی ایالات متحده قرار گرفته بود. بن لادن در آوریل 1991 ظاهراً به این دلیل که شرکت ساختمانی اش می توانست به توسعه یک کشور تهیدست مسلمان یاری رساند به سودان رفت. اما تا سال 1994 حکومت های مصر، الجزایر و یمن وی را به پشتیبانی از بنیادگرایانی متهم کردند که قصد سرنگونی این حکومت ها را داشتند حکومت سعودی پس از آگاهی از ارتباط بن لادن با گروه های مخالف داخلی در سال 1994 گذرنامه او را باطل و تابعیت سعودی وی را از او سلب کرد؛ بنا به گزارش های خانواده اش هم او را طرد کردند. موشک های استینگری را که شبه نظامیان سومالی در پاییز 1993 بر ضد هلی کوپترهای آمریکایی به کار گرفتند القاعده در اختیارشان گذاشته بود. گرچه بن لادن در آغاز روابط خوبی با جبهه اسلامی حاکم بر سودان داشت ولی با فشار مصر در 1996 از او خواسته شد تا سودان را رک کند. علت این فشارها آن بود که حسنی مبارک رئیس جمهور آن کشور در جریان دیدار 26 ژوئن 1995 خود از اتیوپی قصد سوء قصد ناموفق القاعده قرار گرفته بود.
بن لادن به افغانستان بازگشت البته از 1996 به بعد جابه جایی های او دقیقاً روشن نیست. پایگاه او در بیرون جلال آباد در حدود 600 تن از پیروانش را، که تعدادشان در بیش از بیست و پنج کشور به حدود 10،000 نفر یا بیش تر می رسید، در خود جای داده بود، وی با ملاعمر رهبر طالبان که نیروهایش در سپتامبر 1996 کابل را به تصرف خو درآوردند روابط نزدیکی برقرار کرد. بن لادن بیش از 5000 نفر مرد کارآزموده را برای جنگ دوشادوش طالبان، که تا اواخر سال 1999 تنها 10 درصد خاک افغانستان از کنترل شان بیرون بود، گسیل داشت. در 9 سپتامبر 2001 دو نفر بمب گذار انتحاری القاعده در پوشش خبرنگاران عرب، احمدشاه مسعود رهبر اصلی نیروهای ائتلاف شمال را که در برابر طالبان مقاومت می کردند به قتل رساندند. در پی ورود نیروهای ایالات متحده به افغانستان محل بن لادن بیش از پیش در پرده ابهام فرو رفت. یک نوار ویدئو، که مربوط به 9 نوامبر 2001 بود و در دسامبر 2001 به دست نیروهای آمریکایی افتاد، نشان می داد که وی در قندهار با متحدان القاعده دیدار می کند و نقش خودش را در حملات 11 سپتامبر برای آن ها توضیح می دهد. در حالی که در دسامبر 2001 پنداشته می شد که او در تونل های پر پیچ و خم کوهستان تورابورا پنهان شده است بعدها آشکار شد که وی به یکی از پیروانش دستور داده بود از تلفن ماهواره ای اش برای گمراه ساختن نیروهای اطلاعاتی ایالت متحده استفاده کند. در اواخر سال 2003 اعتقاد بر آن بود که بن لادن و الظواهری در مناطق مرزی پاکستان و افغانستان پنهان شده اند که تحت کنترل قبایل پاکستانی است که از حکومت پاکستان حرف شنوی ندارند. پس از دسامبر 2001 بن لادن از به کاربردن تلفن و دیگر وسایل ارتباطی الکترونیکی که ممکن است محل اختفای او را آشکار سازند پرهیز به جای آن از پیک های انسانی استفاده کند.

عملیات

عملیات القاعده شامل جذب نیرو، پشتیبانی تدارکاتی، گردآوری منابع مالی، تبلیغات، و آموزش جنگ نامتعارف به رزمندگان در اردوگاه های جدا از هم می شد. القاعده دارای شرکت های اقتصادی و مؤسسات خیریه گسترده ای به عنوان سازمان های پوششی است و مجاری مالی سنتی، منابع مالی و ارتباطات لازم را برای فعالیت مؤثر شبکه گروه های هم پیمانش در اختیار آن می گذارند. برخی از این شرکت ها و مؤسسات را خود القاعده تشکیل داده ولی در بسیاری موارد به درون مؤسسات خیریه و بانک ها و شرکت های موجود رخنه کرده و کنترل آن ها را به دست گرفته است. سرانجام، القاعده به حملاتی تروریستی دست زده که موجب سوء شهرت آن شده است.
القاعده پیش از حملات 11 سپتامبر هم درگیر این عملیات بود. در 29 دسامبر 1992 القاعده در یکی از هتل های عدن واقع در یمن که سربازان آمریکایی گسیل شده به سومالی را در خود جای داده بود بمب گذاری کرد. در ژوئن 1993 پلیس اردن نقشه القاعده را برای ترور عبدالله ولیعهد وقت آن کشور کشف کرد. در 3 اکتبر 1993 نیروهای القاعده از کنیا وارد خاک سومالی شدند و با حمله به نیروهای امریکایی هجده تن از آنان و بسیاری از سومالیایی ها را کشتند. بمب گذاری در مرکز تجارت جهانی در 26 فوریه 1993 که به کشته شدن شش نفر و زخمی شدن بیش از یک هزار نفر منجر شد توسط رمزی یوسف از عوامل القاعده طراحی و اجرا شد. وی در فوریه 1995 در یکی از خانه های امن بن لادن دستگیر شد. در 24 ژوئن 1993 اعضای القاعده برای کشیدن نقشه بمب گذاری در تونل لینکلن و تونل هالند واقع در شهر نیویورک دستگیر شدند. عمر عبدالرحمن روحانی مصری که گروه اسلامی او در مصر متحد القاعده شده بود دستگیر و بعدها به دلیل نقشی که در این توطئه ها داشت محکوم شد. در 6 ژانویه 1994 در یورش نیروهای پلیس به آپارتمان رمزی یوسف در مانیل طرح بوجینکا که شامل نقشه ترور پاپ ژان پل دوم طی دیدارش از فیلیپین و نیز ترور بیل کلینتون رئیس جمهور ایالت متحده و فیدل راموس رئیس جمهور فیلیپین بود برملا شد. دسیسه چینان پس از آن که در 11 دسامبر 1991 موفق شدند با بمب گذاری آزمایشی در یکی از پروازهای خطوط هوایی فیلیپین که به کشته شدن یک مسافر ژاپنی منجر شد آن هواپیما را ناچار از فرود اجباری در فرودگاه ناها واقع در اوکیناوا کنند نقشه بمب گذاری در یازده هواپیمای مسافربر ایالات متحده را ریختند. در26 ژوئن 1995 حسنی مبارک از سوء قصدی که القاعده در جریان دیدار رسمی اش از اتیوپی نسبت به او به عمل آورد جان سالم به در برد.
در 13 نوامبر 1995 در یکی از دفاتر گارد ملی عربستان سعودی بمبی منفجر شد که به کشته شدن هفت کارمند خارجی و زخمی شدن چهل و دو رهگذر انجامید. در 25 ژوئن 1996 محل اقامت نظامیان امریکایی در برج های خُبر در ظهران عربستان سعودی با یک کامیون حامل بمب منفجر شد که به کشته شدن نوزده شهروند امریکایی و زخمی شدن 500 نفر از مردم منجر گردید. در 17 نوامبر 1997 گروه اسلامی هم پیمانان القاعده پنجاه و هشت تن از جهانگردان خارجی و چهار نفر مصری را در معبد ملکه هاشتیپوت واقع در بیرون شهر اقصر مصر قتل عام کرد. در 7 اوت 1998 تقریباً به طور هم زمان دو بمب در سفارت خانه های ایالات متحده در نایروبی کنیا و دارالسلام تانزانیا منفجر شد که موجب کشته شدن 291 نفر و زخمی شدن 77 نفر در حمله دارالسلام گردید. در 14 دسامبر 1999 اداره گمرک ایالات متحده یک الجزایری به نام احمد رسام را به جرم قاچاق مواد منفجره از کانادا دستگیر کرد و بدین ترتیب توطئه القاعده برای بمب گذاری در فرودگاه بین المللی لوس آنجلس و آماج های دیگری در امریکای شمالی و اروپا در جریان جشن های آغاز هزاره جدید میلادی برملا شد. پیش از آن نیز در 30 نوامبر 1999 پلیس اردن نقشه القاعده برای بمب گذاری در هتل رادیسون امان در شب سال نو را که قطعاً بسیاری از خارجیان در جشن بزرگ هزاره آن شرکت می جستند کشف کرده بود.
در سوم ژانویه 2000 در بمب گذار تلاش کردند ناو یو اس اس سالیوانز را که در بندر عدن یمن لنگر انداخت بود با هدایت قایقی پر از مواد انفجاری غرق کنند ولی چون قایق بر اثر سنگینی مواد منجفره غرق شد عملیات ناکام ماند. در 12 اکتبر 2000 در تلاش دیگری ناو یو اس اس کول در اثر انفجار بمب بزرگی که دو بمب گذار انتحاری با قایقی کوچک به آن زدند به شدت صدمه دید و 17 ناوی هم کشته شدند. سرانجام، القاعده در 11 سپتامبر 2001 حملاتی را ترتیب داد که طی آن بمب گذاران انتحاری چهار فروند هواپیمای پرواز داخلی امریکا را ربودند و یکی از آن ها را به برج شمالی مرکز تجارت جهانی، ساختمان پنتاگون کوبیدند. هواپیمای چهارم در پی درگیری مسافران با هواپیماربایان سقوط کرد. دست کم 2817 نفر در مرکز تجارت جهانی و 125 نفر در پنتاگون کشته شدند. هر نوزده نفر هواپیما ربا و 238 نفر مسافران هواپیماها هم در این حملات کشته شدند.
پس از آن که نیروهای ایالات متحده افغانستان را اشغال کردند دیگر القاعده توانایی انجام عملیات تروریستی را در مقیاسی که پیش از حملات 11 سپتامبر مشاهده می شد نداشت. ولی در 13 اکتبر 2002 گروه جماعت اسلامیه، که با القاعده پیوند دارد، در چندین باشگاه شبانه شهر بالی اندونزی بمب گذاری کرد و 202 نفر از جمله 88 جهانگرد جهانگرد استرالیایی و 7 جهانگرد امریکایی را کشت. در 12 مه 2003 القاعده در شهر ریاض پایتخت عربستان سعودی سه بمب هم زمان را در مجتمع مسکونی کارگران خارجی منفجر کرد که طی آن 23 نفر به همراه 12 بمب گذار انتحاری کشته شدند. اعتقاد بر آن است که در بمب گذاری 19 اوت 2003 در دفاتر سازمان ملل در بغداد هم که به کشته شدن 23 نفر از جمله سرجیو وی پیرا دوملو فرستاده بلندپایه سازمان ملل به عراق انجامید القاعده دست داشته است.

سازمان

القاعده از ساختارهای فرماندهی و تاکتیک های نوظهوری برای گسترش عمودی خود بهره می برد. این گروه با سایر جنبش های اسلام گرا تماس برقرار می کند و آن ها را از طریق تلقینات ایدئولوژیک گیرا، حمایت مالی مقاومت ناپذیر و اغلب با توسل به زور محض به درون شبکه خودش جذب می کند. این سازمان ها شامل مشهورترین گروه های اسلامی مبارز و خشونت گرا می شوند. تنها استثنا در این زمینه گروه های فلسطینی حماس و جهاد اسلامی هستند که از تمایل القاعده به جذب متحدان شان بیمناک اند. هر گروه جذب شده در مرحله بعد دستورهای راهبردی و پشتیبانی تاکتیکی القاعده را به طور افقی در اختیار تمام هسته ای جدا از هم و گروه های پوششی خود می گذارد. از این گذشته، تا یک پنجم مؤسسات خیریه و بنیادهای آموزشی اسلامی در سراسر جهان جذب شبکه القاعده شدند ولی حامیان این مؤسسات از این مسئله بی خبر بودند تا این که سرانجام پس از حملات 11 سپتامبر یورش پلیس این حقیقت را برملا ساخت. در بسیاری موارد به دست گرفتن کنترل گروه های اسلامی توسط القاعده شکل خصمانه داشته و شامل قتل رهبران یا اعضایی از آن گروه ها می شده است که با دستورکار یا روش های القاعده شکل خصمانه داشته و شامل قتل رهبران یا اعضایی از آن گروه ها می شده است که با دستور کار یا روش های القاعده موافق نبوده اند. شگفت آن که القاعده که نطفه اش با مخالفت با رژیمی مارکسیست-لنینیستی (-مارکیسیم) در افغانستان منعقد شده برای ایجاد نمونه خاص خودش از یک «بین الملل اسلامی» مبارزه جو که با رهبری پیشرو خاص خودش تکمیل می شود بسیاری از تاکتیک های لنینیستی را در پیش گرفته است.
باید میان هسته مرکزی القاعده که گرد بن لادن تشکیل شده و شبکه انعطاف پذیر سازمان وابسته ای که در بیرون از افغانستان و پاکستان دست به عملیات می زنند فرق گذاشت. لایه سومی از «نیروهای حاضر و آماده» مرکب از جوانان مسلمان بنیادگرا هم جذب القاعده شده اند که بدون داشتن تجربه جنگ در افغانستان یا برخورداری از هرگونه آموزشی، داوطلب انجام اقدامات شهادت طلبانه می شوند. برای پذیرفته شدن در القاعده فرد باید مسلمانی معتقد باشد. اما پذیرفته شدن در جایگاه رهبری نیازمند تسلط به زبان عربی و داشتن برخی پیوندهای خانوادگی، دوستی یا تجربه رزم مشترکی در گذشته است که گواه صداقت فرد در سرسپردگی به آرمان القاعده باشد.
پیش از شکل گیری القاعده بیش تر سازمان های تروریست دارای یک هسته مرکزی رهبری و شاخه های فرماندهی و کنترلی بودند که با چندین هسته جدا از هم، که به طور مستقل عملیات خود را انجام می دادند، پیوند داشتند ولی چون این هسته ها به طور معمول منزوی از هم بودند قادر به انجام حملات هماهنگ نبودند. بن لادن نظامی را پدید آورد که در چارچوب آن گروه های هم پیمانش در بیرون از افغانستان و هسته هایی از عوامل خود القاعده در کشورهای گوناگون مستقل از هم فعالیت می کنند ولی می توان با استفاده از شبکه ای از پیک های انسانی که مورد شناسایی ردگیری های الکترونیک سازمان های اطلاعاتی غرب قرار نمی گیرند اقدامات آن ها را هماهنگ ساخت. علت موفقیت این نظام آن است که چندین هزار نفر اعضای این گروه ها و هسته های مختلف چندین هزار اعضای این گروه ها و هسته های مختلف را رشته های اعتمادی به هم پیوند داده است که حاصل تجربه مشترک جنگیده شان در افغانستان است. بیش تر رهبران گروه های منطقه ای هم پیمان القاعده دارای سابقه دوستی با شخص بن لادن و دیگر رهبران القاعده در جریان جنگ افغانستان هستند.
هسته مرکزی القاعده از بن لادن، سایر رهبران این گروه و حدود 1000 تا 1500 نفری تشکیل می شود که برنامه های آموزشی القاعده را دیده، آزمون های سخت فیزیکی و روانی آن را گذرانده، و با بن لادن در مقام امیر خودشان بیعت کرده اند و بدین واسطه خود را به لحاظ دین مکلف می بینند تا پای جان به او وفادار باشند. این هسته مرکزی، محافظان شخصی رهبران، نیروهای امنیت داخلی برای جلوگیری از رخنه عوامل نفوذی، و نیز کارکنانی را که سوابق نفرات و امور مالی گروه را کنترل می کنند تأمین می نماید.
ریاست این سازمان پایه در دست بن لادن، امیر القاعده است که از یاری الظواهری مشاور اصلی اش نیز برخوردار است. در لایه پایین تر از امیر یک مجلس شورا مرکب از حدود 10 تا 15 نفر مرد، وجود دارد که کمیته های اجرایی مختلف گروه را اداره می کنند چهار کمیته دائمی بر فعالیت القاعده نظارت دارند: کمیته امور نظامی که مسئول آموزش دهی، طراحی عملیات و تأمین تدارکات است؛ کمیته بررسی های اسلامی که مسئول شست و شوی مغزی اعضا با برداشت خاص سازمان از قوانین اسلامی است؛ کمیته امور مالی که بر دارایی های القاعده، شبکه پرداخت های مالی و انواع طرح های درآمد زای تأمین کننده هزینه عملیات نظارت دارد؛ و کمیته تبلیغات اسلامی که با استفاده از رسانه های همگانی و از طریق مجاری غیررسمی اعلامیه های القاعده را منتشر می کنند. عضویت در این کمیته ها و ساختار آن ها چندان تابع مقررات و اسناد مکتوب نیست بلکه پیوندهای خانوادگی، دوستی و زمینه های تجربه و تخصص افراد تعیین کننده آن است. انگیزه بخش اعضای هسته مرکزی القاعده بیش تر از اهداف مشترکی است که دارند و نه دستورهای سازمانی یا آیین رسمی.
گرچه بیش از بیست و پنج گروه اسلام گرای تندرو مختلف به عنوان بخشی از شبکه القاعده نام برده شده است ولی تنها تعداد اندکی از آن ها پیوسته از گروه مرکزی حرف شنوی داشته اند. این گروه ها شامل اتحاد اسلامیه در افریقای جنوب صحرا؛ گروه جماعت اسلامیه در مالزی و اندونزی؛ و گروه اسلامی مصر می شوند. گروه حزب الله لبنان با این که بیش تر در مقام یک گروه برابر با القاعده تعامل دارد و نه به عنوان گروهی زیر سلطه آن، دستورالعمل مربوط به بمب گذاری های پرتلفات و بهره گیری از بمب گذاری انتحاری را در اختیار آن گذاشته است. در سایر موارد، القاعده شبکه های الجزایریان و مصریان مقیم اروپای غربی را جذب خود کرده است. هرگاه رفتار یک گروه فضاحت بار بوده القاعده با آن قطع رابطه کرده است. در 1998 پس از آن که گروه مسلح اسلامی در الجزایر دست به قتل عام غیرنظامیان مسلمان زد القاعده دست از حمایت آن گروه کشید. همچنین وقتی گروه ابوسیاف در فیلیپین به جای مبارزه برای تشکیل دولت اسلامی به یک دارو دسته تبهکار علاقه مند به راهزنی و آدم ربایی و اخاذی تبدیل شد القاعده پیوندهایش را با آن قطع کرد.
القاعده هسته های خاص خودش را در سراسر آمریکای شمالی، انگلستان و اروپا پراکنده است. این هسته ها از «خانواده های»عوامل القاعده که از میان اتباع همان کشورها دست چین شده اند و با هم در افغانستان آموزش دیده اند که برای خود هویتی پوششی دست و پا کنند و هماهنگ با آن شغل، محل اقامت و رفتار معقولی داشته باشند. القاعده که نگران است پلیس جوامع مسلمان مهاجر را شناسایی کند به اعضای هسته های خود توصیه کرده است از درآمیختن با جمعیت های مسلمان محلی و حضور در مراسم عبادی در مساجد و مراکز اسلامی موجود بپرهیزند.
بن لادن معتقد است که ستیز اساسی تری که میان مسلمانان و دشمنان شان جریان دارد ایجاب می کند که آنان اختلافات مکتبی خود را کنار بگذارند و با هم متحد شوند. بر همین اساس، القاعده به رغم سخت گیری سلفی-وهابی خود با گروه های شیعی مانند حزب الله لبنان نیز همکاری دارد. القاعده به طور کلی از برقراری تماس با غیرمسلمانان ابا دارد ولی برای کسب تجربه بیش تر در زمینه استفاده از بمب گذاری انتحاری با ببرهای آزادی بخش تامیل ییلام تماس هایی داشته و برای کسب درآمد و در برخی موارد تلاش برای خرید مواد هسته ای با سندیکاهای جنایی سازمان یافته تماس گرفته است. اما این گونه تماس ها با شیعیان و گروه های مختلف غیرمسلمان بیش از آن که بخشی از راهبرد بلند مدت القاعده باشد یک سازش تاکتیکی کوتاه مدت است.
القاعده با پاکستان و عربستان سعودی و نیز با دولت هایی مانند عراق و لیبی چه رابطه ای دارد؟ سازمان اطلاعات نیروهای مسلح پاکستان با القاعده تماس هایی داشت و به تشکیل گروه طالبان کمک کرد ولی حکومت آن کشور در پی حملات 11 سپتامبر دوشادوش ایالات متحده به مبارزه با طالبان و القاعده برخاسته و از همین رو موضوع پشتیبانی پاکستان از القاعده مورد تردید قرار گرفته است. پس از افشای پشتیبانی سعودی ها از «جامعه جهانی مسلمانان» و «سازمان بین المللی امداد و کمک اسلامی»، که هر دو از حامیان مالی القاعده بودند، اعضای کنگره ایالات متحده و دیگران در صادقانه بودن مبارزه عربستان سعودی با القاعده تردید کرده اند. در گذشته، نخبگان حاکم عربستان سعودی بر اساس این تفاهم تلویحی که القاعده آن ها را آماج حملات مستقیم خود قرار نخواهد داد چشم خود را بر گردآوری منابع مالی برای القاعده با فعالیت های محدود آن سازمان در داخل مرزهای شان می بستند. ولی با حملاتی که به تازگی القاعده به اهدافی در داخل خاک آن کشور انجام داده است از جمله برنامه ریزی این گروه برای انجام حملاتی در داخل شهر مقدس مکه، مسئله حمایت غیرفعال سعودی ها از القاعده نیز مورد تردید قرار گرفته است.
از بازی های روزگار که لیبی نخستین کشوری بود که در پی کشته شدن یک زوج آلمانی گردشکر در سال 1994 در شهر سرت به دست عوامل القاعده، دستور دستگیری بن لادن را صادر کرد. معمر قذافی رهبر لیبی همواره گروه های سلفی را در لیبی سرکوب کرده است و حتی در دهه 1990 با جلوگیری از عملیات سلفی ها در امتداد مرز غربی لیبی با الجزایر و با همکاری های اطلاعاتی، به حکومت الجزایر در جنگ با سلفی های آن کشور یاری رساند. در پی حملات 11 سپتامبر درباره پشتیبانی عراق از القاعده و به ویژه درباره این امکان که عراق بانی این حملات بوده باشد پرسش هایی مطرح شد. در 16 سپتامبر 2003 دونالد رامسفلد وزیر دفاع ایلات متحده اعلام کرد که هیچ گونه شواهدی درباره دست داشتن عراق در حملات 11 سپتامبر وجود ندارد ولی مدارکی هست که نشان می دهد عراق قبلاً به القاعده در زمینه ساخت بمب و آموزش استفاده از جنگ افزارهای شیمیایی و میکروبی یاری رسانده است. اما با سرنگون شدن صدام حسین به دست سربازان ایالت متحده در آوریل 2003 موضوع حمایت دولت عراق از القاعده مورد تردید قرار گرفت.

چالش

روهان گوناراتنا(Guanaratna 2002:223) و دیگر کارشناسان مبارزه با تروریسم بر این اعتقادند که سیاست هایی که مردم سالاری لیبرال غربی برای مقابله با القاعده در پیش می گیرند باید چند جانبه و نه یک جانبه باشد (-چند جانبه گرایی) ولی اقدامات نظامی بر ضد القاعده حتی اگر از سوی ائتلاف هایی از کشورها صورت گیرد همچنان ناقص خواهد بود مگر آن که با نوعی دیپلماسی علنی همراه باشد که هدفش رساندن صدای این کشورها به گوش ملت های مسلمان در حال توسعه ای باشد که القاعده دست به دامان شان شده است. سایر کارشناسان مبارزه با تروریسم یادآور می شوند که «مرکز ثقل» واقعی بیشتر درگیری ها را مسئله مشروعیت یعنی مشروعیت رژیم های مورد حمله در برابر مشروعیت حمله کنندگان تشکیل می دهد. اگر چنین باشد پس خلع سلاح کردن القاعده در گرو آن است که برای هواداران مسلمان بالقوه این گروه روشن سازیم ایدئولوژی آن چیزی جز بازیچه قراردادن فرصت طلبانه آموزه های اسلامی نیست. این اسطوره زدایی ضرورت دارد زیرا جذابیت بن لادن برخاسته از تصویری است که در مقام مبارزی پرهیزگار و خدمتگزار اسلام از خود ارائه کرده است. بن لادن نبوغ خود را در بهره برداری از نمادهای مذهبی اسلام و گلایه های مسلمانان در جهت افزایش قدرت خویش به اثبات رسانده و نه تنها در میان مسلمانان آسیا، آفریقا و خاورمیانه بلکه حتی در میان مسلمانان تحصیل کرده و مرفهی که در امریکای شمالی، اروپا و استرالیا پراکنده اند خودش را در مقام قهرمانی مردمی و مردم گرا جا انداخته است.
جدای از مسئله ادامه یافتن عملیات القاعده و گروه های مشابه آن، برای کاستن از تهدیدات آن ها باید دو معضل دیگر روابط بین الملل را نیز برطرف ساخت. معضل نخست، مسئله دولت های درمانده و «مناطق خاکستری» است. پس از شکست شوروی در افغانستان در اواخر دهه 1980، سیاست خارجی ایالات متحده نتوانست خلأ سیاسی فزاینده ای را که به وجود آمده بود پُر کند ولی طالبان و القاعده خیلی سریع از این خلأ بهره برداری کردند. دولت های درمانده ای چون افغانستان و سومالی، هم پناهگاه هایی در اختیار گروه های چون القاعده می گذارند و هم زمینه جذب هزاران تن از جوانانی را به این گروه ها فراهم می سازند که در نظام های از پا درآمده اقتصادی و سیاسی این کشور شغل حاضر و آماده دیگری نمی یابند. غیر از دولت های درمانده، نوای دورافتاده ای موسوم به «مناطق خاکستری» هم که حکومت ها در آن ها هیچ گونه مرجعیت و اقتداری ندارند از دیگر پناهگاه های این گروه هاست. مناطق مرزی پاکستان و افغانستان و مرز سه کشور برزیل، پاراگوئه و آرژانتین که زمین حاصلخیزی برای پرورش تروریسم است نمونه هایی از این مناطق خاکستری هستند. معضل دوم، مسئله دولت های نافرمان است که از گروه هایی چون القاعده برای پیگیری اهداف ژئوپلتیک خود بهره می گیرند. روشن است که حتی شبکه های برخوردار از منابع مالی کافی چون القاعده هم برای تأمین مدارک هویت، جنگ افزارها، مواد منفجره، پناهگاه ها و دیگر نیازهای شان به پشتیبانی دولت ها نیاز دارند. سیاست های مبارزه با تروریسم باید با برطرف ساختن معضل دولت های درمانده مناطق خاکستری، دولت های سرکشی را که از تروریسم حمایت می کنند منزوی سازد و به دولت هایی که دست از حمایت فعال یا غیرفعال از تررویسم می کشد پاداش و یاری می دهد. سرانجام، مردم سالاری های لیبرال باید راهی پیدا کنند که تضمین کند جهانی شدن برای کشورهای در حال توسعه و به ویژه برای کشورهای مسلمان منافع مادی، اجتماعی و سیاسی خالصی به بار خواهد آورد تا بدین ترتیب گلایه ها و ناخرسندی هایی که مورد بهره برداری گروه هایی چون القاعده قرار می گیرد برطرف شود.
ـــ تروریسم؛ تروریسم انتحاری

خواندنی های پیشنهادی

-2003 Burke,J.Al-Qaeda:Casing A shadow of Terror,London:I.B.Tauris
-2002 Bergen,p.I.Holy War,Inc:Inside Secret World of Qsama bin Laden,New York: Free press.
-2002 Gunaratna,R.Inside Al Qaeda:Global Network of Terror:New York Columbia University press
-1998 Ranstrop,M,Interpreting the Broader Context and Meaning of Bin-Laden' s Fatwa',Studies in conflict and Terrorism 21,4:321-30.
شان اندرسون
منبع مقاله :
گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390