اندازه گیری میزان شادی انسان
میزان شادی در انسان چه قدر است؟
برای یافتن پاسخی برای این سؤال پروفسور داینر در دانشگاه مینه سوتا در امریکا، از اواسط دهه ی 1980 میلادی به این طرف، دست به پژوهشی گسترده و در سطح جهانی زده است که طی آن نتایج مطالعات انجام شده درباره ی شادی را در 916 پژوهش در 45 کشور جهان و بر روی بیش از یک میلیون نفر آزمودنی، تجزیه و تحلیل کرده است.داینر و همکاران (1999)، بر اساس تمام داده های موجود، مقیاسی بین صفر تا ده را به وجود آوردند که در آن صفر به منزله ی حداکثر میزان غم و اندوه و ده به معنی حداکثر میزان شادی، قابل محاسبه بود و عدد پنج در این مقیاس، نشان دهنده ی داشتن حالتی خنثا در فرد محسوب می شد. براساس استنتاج داینر، میانگین شادی که توسط آزدمودنی ها گزارش شد، 6/75 بود.
داینر چنین نتیجه گیری کرد که فرد معمولی بیش تر به سمت شادی گرایش دارد و بیش از حد متوسط شاد است. جالب این جاست که در بین تمام مطالعات انجام شده، کم تر پژوهشی نمره میانگین شادی را زیر پنج نشان می داد و این خصوصیت مثبت به طور کلی در تمام گروه های سنی و نژادی و در میان دو جنس، یکسان بود.
با وجود این، برخی گروه ها در مقایسه با دیگران اظهار ناراحتی می کردند و نمره ی شادی آن ها پایین بود. این گروه ها شامل بزهکارانی که به تازگی زندانی شده بودند، الکی های بستری در بیمارستان، و سیاه پوستانی بود که در افریقای جنوبی و در سایه نظام تبعیض نژادی «آپارتاید» زندگی می کردند. هم چنین بیمارانی که اخیراً درمان را شروع کرده بودند و دانشجویانی که زیر سلطه ی حکومت های زورگو زندگی می کردند، از دیگران ناشادتر بودند. بر اساس پژوهش داینر، سن و جنسیت در تغییرپذیری شادی نقش دارد.
در مقایسه با مردان و افراد مسن تر، زنان و افراد جوان تر شادی یا اندوه خود را با شدت بیش تری گزارش می کنند. در ضمن تغییرات اندک ولی قابل توجهی در جنبه هایی از شادی در طول عمر انسان مشاهده شده است. برای مثال چنین به نظر می رسد که رضایت از زندگی با افزایش سن افزایش می یابد و میزان عواطف مثبت کاهش می یابد؛ هر چند این نوسانات ناچیز، ولی از نظر آماری معنی دار است.
چگونه می توان شادی را اندازه گیری کرد؟
در مطالعاتی که درباره ی شادی انجام شده انواع متنوعی از روش های اندازه گیری استفاده شده است. در بسیاری از نگرش سنجی های گسترده که توسط دولت یا بخش خصوصی در کشورهای مختلف و در سطح ملی انجام شده، معمولاً از یک سؤال واحد برای اندازه گیری شادی استفاده شده است.این سؤال معمولاً با عناوین زیر مطرح می شود: «شما چه قدر شاد هستید؟» یا «احساس شما درباره ی کل زندگی تان چگونه است؟» یا «تا چه اندازه از زندگی خود رضایت دارید؟» معمولاً از پاسخ دهنده درخواست می شود تا نظر خود را بر اساس یک طیف مشخص نمره گذاری کند.
داینر از یک مقیاس ساده که در سال 1988 میلادی ساخته شده است، یاد می کند که در آن تنها دو سؤال ساده از آزمودنی پرسیده می شود:
1) به طور کلی چه قدر احساس شادی یا ناشادی می کنید؟
که برای این سؤال، نمره ی ده به معنی داشتن احساس وجد و سرور خارق العاده و نمره ی صفر به معنی کاملاً افسرده و غمگین بودن است.
2) به طور متوسط مدت زمانی که شاد یا ناشاد یا خنثا هستید چه قدر است؟ که برای این سؤال از پاسخ دهنده تقاضا می شود زمان را به صورت درصد تخمین بزند. میانگین نمره برای سؤال نخست 9/6 و میانگین درصد برای سؤال دوم 54 است.
در سال های اخیر مقیاس های دقیق تر که از اعتبار و روایی بالایی نیز برخوردارند، توسط پژوهشگران استفاده شده است.
این مقیاس ها به صورت پرسش نامه تهیه شده اند و مهم ترین آن ها شامل مقیاس های زیر می شود:
پرسش نامه پنج سؤالی رضایت از زندگی و مقیاس 18 سؤالی به زیستی که به عنوان بخشی از پرسش نامه ی چندوجهی شخصیت استفاده می شود.
هم چنین می توان از مقیاس احساس مثبت که بخشی از مقیاس اندازه گیری کیفیت زندگی است و توسط سازمان جهانی بهداشت ساخته شده است نیز نام برد، اما مهم ترین این مقیاس ها مقیاس شادکامی آکسفورد است که توسط مایکل آرگایل در سال 2001 میلادی در دانشگاه آکسفورد ساخته شد و شاید محبوب ترین پرسش نامه ی سنجش شادی در میان روان شناسان مثبت نگر محسوب شود.
ما مقیاس پنج سؤالی رضایت از زندگی و نمونه هایی از سؤالات مقیاس شادی آکسفورد را در این جا بیان می کنیم.
جدول 2: مقیاس رضایت از زندگی
دستورالعمل: لطفاً میزان موافقت یا عدم موافقت خود را با هر یک از پنج عبارت زیر با علامت زدن بر روی مقیاس هفت نمره ای مشخص کنید. پاسخی که نظر شخص خودتان است را با صداقت ارائه دهید.
جدول 2
|
شدیداً |
مخالفم |
کمی |
نظری |
کمی موافقم |
موافقم |
شدیداً |
1-در بیش تر مواقع، زندگی من به آرمان هایم نزدیک می شود. |
|
|
|
|
|
|
|
2-شرایط زندگی من عالی است. |
|
|
|
|
|
|
|
3-من از زندگی خود رضایت دارم. |
|
|
|
|
|
|
|
4-تا به حال چیزهای مهمی را که در زندگی خواسته ام، به دست آورده ام. |
|
|
|
|
|
|
|
5-اگر قرار شود یک بار دیگر به دنیا بیایم و زندگی کنم، تقریباً هیچ چیز را تغییر نخواهم داد. |
|
|
|
|
|
|
|
جدول3: مقیاس 29 سؤالی شادی آکسفورد
جدول 3
1-الف) من احساس خوشحالی نمی کنم. |
2-الف) احساس می کنم از سلامتی برخوردار نیستم. |
3-الف) نسبت به آینده خوش بین نیستم. |
4- الف) احساسات صمیمانه ای نسبت به دیگران ندارم. |
5- الف) از هیچ چیز در زندگی ام راضی نیستم. |
6- الف) من خاطرات خوشایندی از گذشته ندارم. |
7- الف) احساس می کنم هیچ کنترلی بر زندگی ام ندارم. |
8- الف) هیچگاه شاد نبوده ام و از چیزی لذت نبرده ام. |
9- الف) احساس می کنم که زندگی دل گرم کننده نیست. |
10- الف) آن چه خواسته ام و آن چه به دست آورده ام با هم متفاوت اند. |
11- الف) از وضعی که در آن هستم احساس لذت نمی کنم. |
12- الف) نمی توانم وقتم را به طور مطلوب تنظیم کنم. |
13- الف) هیچ گاه تأثیر خوبی روی وقایع ندارم. |
14- الف) با دیگران شوخی و مزاح نمی کنم. |
15- الف) زندگی را تحمل می کنم. |
16- الف) هرگز تأثیر خوبی بر دیگران ندارم. |
17- الف) علاقه ای به دیگران ندارم. |
18- الف) احساس می کنم زندگی ام معنی دار و هدفمند نیست. |
19- الف) انجام کارها برایم مشکل است. |
20- الف) فکر می کنم دنیا جای خوبی نیست. |
21- الف) به ندرت با احساس راحتی بیدار می شوم. |
22- الف) به ندرت می خندم. |
23- الف) احساس می کنم اصلاً انرژی ندارم. |
24- الف) فکر می کنم جذاب نیستم. |
25- الف) به نظرم هیچ چیز زیبا نیست. |
26- الف) چیزی برایم سرگرم کننده نیست. |
27- الف) احساس می کنم هوشیار نیستم. |
|
دستورالعمل: در این پرسش نامه چندین گروه جمله وجود دارد. لطفاً جملات هر گروه را با دقت بخوانید. سپس جمله ای را که احساس شما را طی چند روز اخیر مشخص می کند، انتخاب کنید. درباره ی هر جمله زیاد فکر نکنید، زیرا پاسخ درست یا غلط وجود ندارد. اولین حدسی که می زنید، بهترین پاسخ است. اگر چند جمله را وصف حال خود می دانید، حروف مقابل همه ی آن ها را علامت بزنید. لطفاً قبل از انتخاب گزینه ی مورد نظر، همه ی گزینه ها را بخوانید.
مطالعات مبتنی بر روش «تحلیل عاملی بر روی مقیاس های شادی» -که در روان شناسی با هدف مشخص کردن عوامل تشکیل دهنده ی پدیده ها انجام می شود- نشان داده است که شادی دست کم از دو بُعد مجزا تشکیل می شود. یکی از این ابعاد بعد عاطفی و شناختی است که به تجربه ی احساساتی چون سرور، سرخوشی، لذت و سایر هیجان های مثبت مربوط می شود.
بُعد دوم دربرگیرنده ی ارزش یابیِ شناختیِ رضایت با توجه به حیطه های مختلف زندگی اجتماعی و بین فردی است.
نتیجه ی پژوهش های بین فرهنگی نشان داده است که هم بستگی بین او دو عامل در فرهنگ های فردگرا مثل غرب اروپا و ایالات متحده به مراتب بیش تر از فرهنگ های جمع گرا مثل خاورمیانه و کشورهای آسیایی است که در آن ها شادی افراد تا حد زیادی بستگی به حالات دیگران دارد (کار، 2004). بنابراین چنین به نظر می رسد که بعد عاطفی و شناختی شادی؛ یعنی سرور و خوشی در برابر رضایت به صورت مستقل عمل می کند. اضافه بر این شادی فراگیر ظاهراً به ارزیابی شناختی فرد و در موقعیت ها و با توجه به حیطه های مختلف زندگی چون زندگی خانوادگی و شغلی و عواطف و احساساتی که فرد در درون این موقعیت ها تجربه می کند، بستگی دارد. بنابراین پینشهاد می شود به جای استفاده از مقیاس های تک سؤالی یا مقیاس هایی که تنها یک بعد شادی را می سنجد، محققان از مقیاس های چند بعدی سود جویند.
برخی از پژوهشگران توصیه می کنند که استفاده از هر نوع مقیاس اندازه گیری باید با توجه به حیطه ی زندگی فرد باشد. برای مثال میزان شادی در فرد باید در زمینه های فردی، خانوادگی، روابط جنسی و بین فردی، اجتماعی، جسمانی و شغلی به طور مجزا سنجیده شود، در ضمن این سنجش باید در طول زمان و با عنایت به نواسانات خلقی فرد انجام پذیرد.
مؤلفه های شادی کدام اند؟
محققان عوامل متعدی را در به وجود آمدن و پایدار ماندن شادی مؤثر دانسته اند که برخی از این عوامل در برنامه های درمانی که با هدف افزایش میزان شادی در افراد طراحی شده است نیز گنجانده شده است. ما به بررسی برخی از این مؤلفه ها می پردازیم.یکی از عوامل مهم و مؤثر در میزان شادی انسان، برقراری و حفظ روابط بین فردی منسجم و داشتن تماس اجتماعی مداوم و پایدار است. تحقیقات در این زمینه بیشتر بر روی اثر بخشی ازدواج و زندگی زناشویی متمرکز بوده است.
به طور کلی نتایج این پژوهش ها نشانگر این است که شادی در افراد متأهل بیش از افراد مجرد است و هم چنین شادی در افرادی که یک بار ازدواج کرده اند (صرف نظر از این که از همسرشان جدا شده باشند یا این که همسر آن ها مرده باشد یا خیر) در مقایسه با افرادی که هرگز ازدواج نکرده اند بیش تر است (داینر و همکاران، 1999). اما در میان تمامی این گروه ها میزان شادی در افرادی که در یک زندگی زناشویی ناموفق اسیر شده اند از همه کم تر است (همان منبع).
یک دلیل برای این موضوع می تواند این باشد که در مقایسه با افراد ناشاد، زنان و مردان شاد نامزدهای موفق تری برای ازدواج محسوب می شوند. علاوه بر این ازدواج می تواند سود و منفعت زیادی برای افراد در پی داشته باشد، زیرا باعث به وجود آمدن نزدیکی و قرابت روانی و جسمانی می شود. هم چنین ازدواج یک نقش مشخص اجتماعی تحت عناوینی چون همسر، پدر و مادر به افراد اعطا، و در بسیاری از جوامع، محیطی را برای بچه دار شدن و پرورش فرزندان مهیا می کند.
پس زندگی زناشویی هویت بخش است و نزدیکی عاطفی و روانی و جسمانی را ممکن می کند.
در یک پژوهش جالب که توسط محققان امریکایی در دهه ی 1980 انجام شد و کار آن را در سال 2004 در کتاب خود نقل کرد، نشان داده شد که در دراز مدت احتمال این که افراد شاد زندگی زناشویی موفقی در مقایسه با دیگران داشته باشند بسیار بالاتر است. محققان با طرح پژوهشی خلاقانه به تجزیه و تحلیل عکس های یادگاری تعداد زیادی زن میان سال پرداختند که سال ها پیش در زمان دانشجویی شان در کتاب سال دانشگاه منتشر شده بود. تجزیه و تحلیل به این صورت بود که چند نفر متخصص آموزش دیده، نوع لبخند زنان را در عکس ها بررسی کردند تا مشخص کنند آیا لبخند آن ها ساختگی است یا به اصطلاح «دوشنی» (Duchenne Smile) است.
لبخند دوشن به لبخندی گفته می شود که واقعی است و می توان آن را از لبخند ساختگی تمیز داد، به این صورت که در لبخند واقعی، کنج لب ها به سمت بالا متمایل می شود و به طور طبیعی گوشه ی چشمان، به سمت شقیقه ها چروک می خورد. نتایج پژوهش انجام شده نشان داد که زنان میان سالی که در عکس کتاب سال دانشگاه لبخند «دوشنی» زده بودند از هم گنان دوره ی دانشگاه که لبخند ساختگی زده بودند، زندگی زناشویی به مراتب موفق تری را گزارش کردند. پس به نظر می رسد که افراد شاد در ایجاد و حفظ زندگی زناشویی موفق نقش مهمی را ایفا می کنند.
داینر رابطه ی بین ازدواج و شادی را در بیش از 40 کشور جهان گزارش کرده است. به غیر از ازدواج، روابط نزدیک و صمیمی در خانواده و داشتن روابط صمیمی در شبکه ای کوچک، ولی منسجم از دوستان نیز به عنوان عوامل مهم و تأثیرگذار در شادی شناسایی شده است. به نظر می رسد که افراد شاد بیش تر از دیگران به عنوان دوست و هم دم برگزیده می شوند و روابط میان اعضای خانواده و دوستان نه تنها باعث تقویت میزان حمایت اجتماعی می شود بلکه نیازهای تعلق داشتن را نیز برطرف می کند و در نتیجه رضایت از زندگی را در فرد افزایش می دهد.
رابطه ی قوی و مثبت بین شادی و مذهب و معنویت نیز مکرر گزارش شده است، که بر نقش مهم رفتار و نگرش مذهبی و معنوی، و تعامل آن با شادی تأکید می شود.
سلیگمن (2002) معتقد است که مذهب دست کم به سه دلیل در افزایش سطح به زیستی انسان اهمیت دارد:
نخست این که مذهب ارائه کننده ی یک نظام منسجم اعتقادی است که به انسان این امکان را می دهد تا برای زندگی به جست و جوی معنی بپردازد و برای آینده امید بیابد.
دوم این که نظام های اعتقادی مذهبی کمک می کند تا فرد دلایل قابل قبول و دست کم آرامش بخشی را برای توجیه ناکامی ها، شکست ها، و مصائب زندگی خود بیابد.
سوم این که افرادی که واقعاً مذهبی هستند و عنصر معنویت در اعتقادات آن ها نیرومند است، گرایش کم تری نسبت به انحرافات دارند و رفتارهای نیکو، جامعه پسند و انسان دوستانه ی بیش تری انجام می دهند.
پس جای تعجب نیست که میزان شادی گزارش شده توسط افراد مذهبی بیش تر از افراد غیرمذهبی باشد. یکی از اجزای معنویت که در افزایش میزان شادی نقش به سزایی ایفا می کند، بخشایش است که در آموزه های مذهبی نیز به آن توجه ویژه شده است.
پژوهش ها نشان می دهد که بخشایش، از خشم که یکی از عوامل عمده در ایجاد ناشادی است، پیشگیری می کند و اگر به موقع و به طور صحیح انجام شود باعث حل شدن احساساتی چون درد، سوگ، شرم و نفرت می شود (وست، 1387).
یکی دیگر از مؤلفه های شادی ثروت و پول است و محققان درباره ی آن پژوهش های بسیاری انجام داده اند. مردم در کشورهای فقیر شادی کم تری را در مقایسه با مردم ساکن کشورهای غنی گزارش می کنند. هم چنین براساس پژوهش داینر، میزان شادی در کشورهایی چون روسیه و ترکیه پایین تر از کشورهایی چون کانادا، دانمارک و سوئیس است، زیرا در کشورهای فقیرتر که شاهد رشد و افزایش ثروت در دیگر کشورها هستند شادی به طور فزاینده ای کاهش می یابد.
به طور کلی رابطه ی مستقیم بین قدرت خرید افراد و شادی، در کشورهای متعدد گزارش شده است (وین هوون، 1992). (البته ذکر این توضیح ضروری است که ثروت، همان طور که قبلاً نیز اشاره شد، باعث شادی واقعی نمی شود و به نظر می رسد افراد خود را با دیگران مقایسه می کنند، کسانی که قدرت خرید بالاتر دارند بیش تر احساس رضایت می کنند و کسانی که قدرت خرید پایین دارند بیش تر احساس نارضایتی می کنند.)
پژوهش ها نشان داده اند که بسیاری از عوامل زیست محیطی چون آب و هوا و موقعیت جغرافیایی در خُلق انسان مؤثر است. عواملی چون محیط سبز، پایین بودن رطوبت هوا، باز بودن فضا و وجود آب و به طور کلی وجود آب و هوای معتدل باعث افزایش احساسات مثبت در انسان می شود. هم چنین امکانات رفاهی در منزل مثل متراژ بالای خانه، وجود تسهیلات رفاهی و به طور کلی کیفیت خانه در افزایش خلق مثبت، به خصوص شادی، مؤثر است (کار، 2004).
با وجود این انسان ظاهراً به این عوامل زیست محیطی نیز عادت می کند و هر چند تفاوت هایی میان مردم کشورهای مختلف براساس مؤلفه های بالا مشاهده شده، ولی هیچ یک از این خصوصیات تأثیر معنی داری بر شادی فراگیر افراد نداشته است.
مؤلفه های متعدد دیگری در میزان شادی گزارش شده توسط افراد مهم بوده اند. برای مثال وضعیت جسمانی و میزان سلامتی فردی که شامل فعالیت های سالم برای حفظ تندرستی چون تغذیه ی مناسب و فعالیت بدنی کافی و نیز وضعیت دلخواه ظاهری بدن و سلامت مزاجی فرد می شود. هم چنین اوقات فراغت به عنوان یکی از عوامل تأثیرگذار بر میزان شادی افراد شناسایی شده است. عضویت در باشگاه ها و کلوب های ورزشی، تغذیه ی مناسب و داشتن آرامش و استراحت، خلق مثبت را افزایش می دهد.
افرادی که ایام تعطیل را سپری می کنند، شادی بیش تر و خشم کم تری را گزارش می دهند (آرگایل، 2001). اگر سرگرمی به عنوان کاری که فرد به آن عشق و علاقه دارد انجام شود (نه صرفاً برای پرکردن اوقات فراغت) و در صورتی که این سرگرمی ها شامل فعالیت های همراه با حرکت و هیجان و رقص و موسیقی باشد، اثربخشی بیش تری بر افزایش شادی فرد خواهد داشت.
رضایت شغلی نیز در تحقیقات انجام شده یکی از عوامل مهم در شادی انسان شناخته شده است. به طور کلی، شادی در افرادی که حرفه ای و متخصص اند بیش از افراد غیرمتخصص و کارگران ساده دیده می شود، زیرا افراد حرفه ای معمولاً در کار خود از آزادی و استقلال بیش تری برخوردارند و بهتر می توانند از خلاقیت خود استفاده کنند. داشتن اقتدار در محیط کار نیز یکی از دلایل مهم برای وجود این تفاوت ذکر شده است؛ اقتدار، توانایی، و داشتن امکان برای ایجاد تغییر و تحول در سازمان و نهادی که فرد در آن کار می کند، مفید است. به طور طبیعی این احساس در افراد حرفه ای و متخصص بیشتر وجود دارد.
رابطه ی مثبت موجود میان میزان تحصیلات و شادی نیز، که در پژوهش ها به آن اشاره شد، به خصوص در میان طبقاتی که از درآمد کم تر برخوردارند در کشورهای صنعتی و همه ی افراد در کشورهای غیرصنعتی مشاهده شده است و دلیل آن احتمالاً امکاناتی است که تحصیلات در سطوح بالا برای افراد کم درآمد به وجود می آورد، تحصیلات در سطوح بالا از یک طرف امکان حرکت به سمت طبقات بالاتر اجتماعی و از سوی دیگر، توانایی کسب درآمد بیش تر را برای افراد فراهم می کند (کار، 2004).
منبع مقاله :
شهیدی، شهریار؛ (1388)، روان شناسی شادی (آشنایی با آخرین نظریه ها و پژوهش های علمی)، تهران: نشر قطره
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}