نویسنده: مارتین گریفیتس
مترجم: علیرضا طیب



 
این اصطلاح در زبان انگلیسی برگرفته از واژه یونانی کاسموپولیتیز است. یکی از نخستین نمودهای جهان میهنی را به دیوژن کلبی مسلک نسبت می دهند که خود را «شهروند جهان» اعلام می کرد. تمامی جهان میهنان اعتقاد دارند که باید قائل به پیوندی عمیق میان خودمان و کل بشریت باشیم البته معنای ملموس تر این سخن موضوع مناقشه داغی در بررسی روابط بین المللی قرار گرفته است. اما طی دهه گذشته، تعبیرهای جهان میهنی مانند «شهروند جهان» و «همبود جهانی» تا حدودی در واکنش به شدت گرفتن روند جهانی شدن و رشد جامعه مدنی جهانی رواج پیدا کرده است. در بحث های معاصر پیرامون دامنه عدالت، میزان موظف بودن ما در برابر هم میهنان مان به زیان آنان که در بیرون از جوامع ملی مان حضور دارند، و سرشت اداره گری جهانی نیز جهان میهنی چونان رویکرد فلسفی مهمی سربرآورده است.
برداشت های گوناگونی از جهان میهنی وجود دارد ولی به طور کلی این اتفاق نظر هست که همه آن ها در دو عنصر محوری با هم شریک اند. این دو عنصر، اصل فردباوری و اصل جهان روایی است (pogge 1994:89). اصل نخست یعنی فردباوری، انسان ها را به واحد نهایی موضوع اخلاق تبدیل می کند. افراد، متعلق به قلمرو اخلاقی واحدی شناخته می شوند که در آن، هر فرد ارزش اخلاقی برابری با دیگران دارد و بر همین اساس باید با او رفتار کرد. قطع نظر از این که افراد در کجا به دنیا آمده یا بالیده باشند، جهان میهنی بر موقعیت اخلاقی تقلیل ناپذیر تک تک انسان تأکید دارد. از دیدگاه جهان میهنی، این افراد، و نه دولت ها یا ملت ها یا جماعت ها، هستند که موضوع اصلی اند. دولت ها تنها تا جایی ارزش دارند که از افراد داخل کشور حمایت و آن ها را تأمین کنند. از همین رو، جهان میهنی در اهمیت اخلاقی دولت تردید روا می دارد و برداشتی ابزاری از دولت دارد.
دومین عنصر مشترک میان روایت های مختلف جهان میهنی، تأکید دارد که افراد، نه صرفاً برای هم میهنان یا هم مذهبان خودشان بلکه برای همگان واحد نهایی با اهمیت هستند. از دیدگاه جهان مهینی این دریافت که همه ما افرادی با ارزش اخلاقی مساوی هستیم و همه انسانیت مشترکی داریم ایجاب می کند که عدالت دامنه ای جهانی داشته باشد.
بجاست میان جهان میهنی اخلاقی و نهادی فرق بگذاریم. جهان میهنی اخلاقی توجهش به مبنای توجیه اصول و نهادهای جهان میهن است. بر این اساس، جهان میهنی اخلاقی مدعی وجود معیارهای جهان روا برای داوری اخلاقی و اصول جهان روای حق است و می کوشد این ادعای خود را توجیه کند. با این که جهان میهنی اخلاقی مجموعه خاصی از ترتیبات نهادی را مشخص نمی سازد یا ایجاب نمی کند ولی تنها برای آن دسته ترتیبات نهادی که ارزش بشر را ارتقا بخشند ارزش یا اهمیت اخلاقی قائل است.
جهان میهنی نهادی به این می پردازد که نهادهای سیاسی برای تضمین حمایت از اصول جهان میهنی و ترویج آنها باید چه کنند. به رغم وجود این برداشت نادرست که جهان میهنی یعنی حمایت از دولتی جهانی، هیچ ترتیبات نهادی خاصی وجود ندارد که همه جهان میهنان مدافعش باشند. در واقع، تنها معدودی از جهان میهنان از اندیشه دولت جهانی حمایت کرده اند و بیش ترشان تردید دارند که آزادی و رهایی فردی را بتوان از طریق حکومتی جهان شمول حفظ یا تأمین کرد. بسیاری از جهان میهنان حفظ نوعی ساختار دولت را هم ضروری و هم مطلوب می دانند. برای نمونه، دیوید هلد هوادار مدلی برای حکومت مردم سالار جهانی است که بر نوعی نظام مردم سالاری جهان میهن پایه می گیرد. در چنین مدلی با این که ساختار دولت موجود حفظ می شود ولی دوشادوش آن شبکه ای از نهادهای همپوش در سطح محلی، کشوری، منطقه ای و جهانی وجود دارد. قدرت و اقتدار، باید میان هر دو دسته نهادهای فوق ملی و سطوح محلی حکمرانی پراکنده شود. از منظر جهان مهینی، حاکمیت دولت باید مشروط و نه مطلق باشد. حاکمیت تنها تا جایی ارزشمند است که دولت برخوردار از حاکمیت آزادی و رفاه شهروندانش، و بخشی از یک نظام بین الملل باشد که این ارزش ها را در کل جهان پیش برد. اما دولت ها باد هم برابر نیستند و برخی دولت ها برای تأمین رفاه شهروندان شان از موقعیتی بهتر از دیگر دولت ها برخوردارند. به همین دلیل، جهان میهنان مدافع نگرشی جهانی به عدالت توزیعی هستند. آن ها همگی نظام دولت های این روزگار را برای پشتیبانی از جهان میهنی اخلاقی ناکارآمد می دانند.
بدین ترتیب جهان میهنی هم دیدگاهی فلسفی است و هم پروژه ای سیاسی، تجلی تلفیق مجموعه ای از اصول اخلاقی با پای بندی به تشیکل نهادهای سیاسی برای پشتیبانی از اصول است. دو مقام برداشتی فلسفی، جهان میهنی در طول تاریخ در قالب سنت های اخلاقی متعددی به شیوه های مختلف بازگو شده است. جهان میهنی آماج انتقادات شدیدی از جانب بسیاری از مکاتب رشته روابط بین الملل هم قرار گرفته است. منتقدان آن شامل واقع گرایان، جماعت باوران، و پساساختارگرایان می شوند (ـــ واقع گرایی، جماعت باوری؛ پساساختارگرایی).
ـــ اداره گری جهانی؛ توانایی های بشری؛ جامعه مدنی جهانی؛ جماعت باوری؛ حقوق بشر، صلح مردم سالارانه؛ مردم سالاری جهان میهن.

خواندنی های پیشنهادی

-1999 Beitz,C.Social and Cosmopolitian Liberalism,International Affairs 75(3),515-29.
-2001 Caney,S.International Distributive Justice Political Studies 49T947-97.
-2004 Held,D.Global Covenant,Cambridge:Polity.
-1999 Jones,C.Global Justice:Defending Cosmopolianism,Oxford:Oxford University Press.
-2000 Lu,C.The One and Many Faces of Cosmopolitanism,Journal of Political Philosophy 8(2),244-67.
-1994 Pogge,T.Cosmopolitanism and Sovereignty,In C.Brown (ed),Political Restructuring In Europe:Ethical Perspectives,London:Routledge,89-122.
-2002 Vertovac,S.and Cohen,R.(eds)
Conceiving Cosmopolitanism:Theory,Context and Practice,Oxford:Oxford University Press.
هالی توماس
منبع مقاله :
گریفیتس، مارتین؛ (1388)، دانشنامه روابط بین الملل و سیاست جهان، ترجمه ی علیرضا طیب، تهران: نشر نی، چاپ دوم1390