نویسنده: آناهیتا فرهادی (1)
منبع:راسخون




 

چکیده؛

در سال‌های اخیر در مورد هویت ملی آثار خوبی به رشته‌ی تحریر درآمده و همایش‌های گوناگونی دراین باره تشکیل شده است. این مقاله، فارغ از بار معنایی مثبت یا منفی استحکام هویت ملی، به بررسی عناصر تشکیل‌دهنده، تهدیدها و فرصت‌ها برای هویت ملی در ایران می‌پردازد. در این راستا ابتدا مقاله به اشاره‌ای کوچک درباره‌ی هر یک از موضوعات مورد مطالعه‌ی خود اکتفا کرده و آنگاه آن مقوله‌ی مهم را در جامعه‌ی ایرانی و در طول تاریخ این جامعه مورد بررسی قرار می‌دهد. با جمع‌بندی هر یک از این موارد، مقاله خاتمه می‌پذیرد. منابع مورد استفاده در این مقاله، از آنجا که این مقاله بیشتر دغدغه‌های اجتماعی دارد، منابع جامعه‌شناختی هستند.
واژگان کلیدی:
هویت، هویت ملی، قوم، نژاد، دین، زبان، فرهنگ.

مقدمه:

در عصر جدید، قواعد و دستورات جدیدی برقرار شده‌اند. تمام آنچه تاکنون معتبر بود، از آن پس اعتبار باخت و آن چیزی معتبر بود که شاید اعتباری بر آن متصور نبود. از جمله‌ی این مفاهیم، یکی هم ملت Nation بود. ملت‌ها با آغاز عصر جدید به ظهور رسیدند و همگام با آنها، پدیده‌هایی همچون میهن‌پرستی و هویت ملی نیز پدید آمدند. استحکام هویت ملی، از دیدگاه یک متفکر عصر جدید، سبب می‌شود فرد هیچ هدف، ارزش یا سرنوشتی جدا از کلیت جمعی خود نداشته باشد؛ و مادام که آن کلیت زندگی می‌کند، وی نمی‌تواند واقعاً بمیرد. (هافر: 1372) این به هیچ وجه بار معنایی مثبت به این پدیده نمی‌دهد. آنچه این مقاله نیز فروتنانه در پی آن است، بررسی بدون پیش‌داوری معنایی در مورد هویت ملی، تهدیدها و فرصت‌های فراروی این پدیده‌ی عصر جدید است.

یک: هویت؛

پیش از این که وارد بحث از هویت ملی شویم، بهتر است از خود واژه‌ی هویت(2) مفهوم دقیقی به دست آوریم. در مورد هویت نیز همانند سایر اصطلاحات علوم انسانی، تعاریف متفاوتی ارائه شده است، ولی توافق نظری بر روی تعریف این واژه وجود ندارد. البته واضح است که وقتی واژه‌ی هویت به میان می‌آید، معنای تشخص و چه کسی بودن به ذهن متبادر می‌شود؛(3) به عبارت دیگر، هویت فردی به معنای عناصر بنیادین تمایزبخش شخصیت فرد از شخصیت افراد دیگر و هویت جمعی به معنای عامل همگرایی درونی و تمایز از اجتماعات بیرونی است. به این ترتیب هویت دو معنای تداوم و تمایز را می‌رساند که اگرچه متضاد می‌نمایند، اما دو جنبه‌ی مکمل هویت‌اند. بر این پایه، هویت احساس تداوم و پیوستاری درونی و متمایز بودن از دیگران است. شادروان علامه دهخدا، این واژه را با «حقیقت جزییه» در منطق یکی می‌گیرد. (دهخدا؛ 1342)
اما در علوم انسانی و اجتماعی جدید، از واژه‌ی هویت «فرهنگ جامعه» استفاده می‌شود؛ از این رو هویت تاریخی و اجتماعی یک ملت همسو با هویت فرهنگی آن است. در عصر جدید به نظر می‌رسد که «هویت» امری نسبی است، و فرد از هر لحاظ، دارای هویتی متفاوت است. هویت‌های گوناگونی فرد را احاطه کرده‌اند که فرد از مناظر گوناگون، دارای یکی از این وجوه هویتی می‌باشد.(4) در واقع از هر جنبه‌ای که به فرد نگاه شود، او دارای یک استقلال شخصی است: همان است که بوده در صورتی که دیگران از آن نظر، آن مشخصاتی را ندارند که او دارد.
ما روزانه با افراد بسیاری در ارتباط هستیم که هر یک از آن افراد را براساس هویت‌ها و شخصیت‌های ویژه‌ای که دارد می‌شناسیم. هویت‌ها و شخصیت‌ها می‌گوییم چرا که هر فردی دارای چندین هویت است که به استناد هر یک از آن هویت‌ها از گروه خاصی متمایز می‌شود. مانند هویت شغلی، هویت ملی و هویت مذهبی. پس هویت به معنای عام، در روان‌شناسی به معنای وحدت درونی [شخصیتی]، در مردم‌شناسی به معنای وحدت قومی و در جامعه‌شناسی به معنای یکی شدن با خود و دیگران است.

دو: هویت ملی؛

هویت ملی یعنی عامل وحدت‌بخش میان افرادی که ساکن سرزمینی معین، با اشتراکات فرهنگی، زبانی و تاریخی‌اند. هر یک از این اشتراکات، خود جزیی از هویت ملی محسوب می‌شود و می‌تواند جداگانه مایه‌ی تحکیم یا تضعیف این هویت گردد. برای نمونه، پیشرفت‌‌های عصر جدید (نراقی؛ 1356) در حال تضعیف هویت‌های ملی است. (5)
در مورد هویت ملی تعریف‌های بسیاری انجام شده است که همه‌ی آنها یک ویژگی مشترک دارند: عامل وحدت‌بخش افرادی که در یک محدوده‌ی جغرافیایی معین زندگی می‌کنند و دارای اشتراکات فرهنگی زبانی و تاریخی هستند. در واقع، این واژه ناظر به مفهوم ملت است: پدیده‌ای متعلق به دنیای مدرن.(6) ملت عبارت است از یک واحد اجتماعی که دارای سابقه‌ی تاریخی واحد، قانون و حکومت واحد و احیاناً آمال و آرمان‌های مشترک و واحد می‌باشند. (مطهری؛ 1359: 57)
برخی از متفکران – به ویژه اندیشمندان مارکسیست- بر شیوه‌ی تولید مسلط و اوضاع طبقاتی نیز برای اشاره به هویت ملی استفاده می‌کنند.(7) اما به طور کلی هویت ملی و ملی‌گرایی دو مفهوم جدید هستند که در فراگرد ملت‌سازی در عصر جدید زاده شده‌اند. فراگردی که هدف آن تشکیل دولت ملی بر پایه‌ی سرزمینی معین، و جمعیتی دارای اشتراکات فرهنگی است و کارویژه‌ی آن اشتراک اجتماعی است که متمایز و فراگیرتر از ممیزهای گروهی، طبقه‌ای، قبیله‌ای و قومی می‌باشد؛ بنابراین دولت ملی هنگامی به وجود می‌آید که عناصر سه‌گانه‌ی سرزمین، حکومت (حاکمیت) و ملتی با اشتراک خاص وجود داشته باشد. (قیصری؛ 1377)
در واقع این هویت ملی است که افراد را در کنار هم قرار می‌دهد و باعث می‌شود حالتی منسجم به خود بگیرد. اگر بخواهیم در زندگی اولیه‌ی انسان‌ها دقیق شویم، متوجه این مسأله خواهیم شد که انسان‌ها در آغاز برای تأمین امنیت در کنار هم جمع می‌شدند و نظام قبیله‌ای و عشیره‌ای را به وجود می‌آوردند. اما چیزی که باعث شد این افراد دور هم جمع شوند، علاوه بر تأمین امنیت و سهولت در کارها و ایجاد رفاه، اشتراک در نژاد، زبان و دین که در واقع ارکان و عناصر هویت ملی هستند، سبب شده است که این همگرایی به وجود آید. با توجه به آنچه گفته شد، می‌توان این گونه برداشت کرد که هویت ملی می‌تواند بخشی از احساس غریزی نیاز به امنیت را برای انسان‌ها تأمین کند.(8)
آغاز شکل‌گیری سرزمینی به نام ایران، با کوچ عشایر آریایی به درون فلات ایران آغاز شد. آنها پس از کوچ و استقرار در این فلات، به جغرافیای سیاسی ایرانشهر تشخص بخشیده و هویت ایرانی را بر پایه‌های اساسی نظام معیشتی دهقانی، آیین زردشتی و نظام سیاسی تحت فرمانروایی پادشاهان فرهمند شکل دادند.(9) اما در مورد پیشینه‌ی هویت ایرانی، این هویت مرتبط با شکل‌گیری دولت-ملت در این کشور است. در این زمینه، برخی ظهور دولت صفویه را نقطه‌ی آغاز آن می‌دانند. هرچند این مقطع را نمی‌توان نادیده گرفت، اما ظهور ملت به عنوان یک مفهوم جدید، در اواخر دوران جدید و به صورت خاص باید از دوران مشروطه یاد کرد و با گسترش تجدد در ایران، هویت ملی به طور دقیق مورد مطالعه قرار گرفت. (فوزی؛ 1384) با وقوع انقلاب نیز غرب به عنوان دشمن و غیرخودی تلقی شد و این طرز تلقی هر چه بیشتر موجب تقویت هویت ملی شد. (یاوری؛ 1384)
اما در هر صورت با وجود این که حکومت‌های فراوانی از تازی گرفته تا مغول و ترک بر ایران مسلط شدند، اما همه و همه‌ی آنها در دست خود ایرانیان کنترل می‌شد. وجود فرماندهان، سپاهیان، وزیران ایرانی در دربار و حکومت‌ها، نشان از این داشت که فرهنگ ایرانی در تمام دوران بر فاتحان این سرزمین غلبه کرده است. اگر مردم وجود این حکومت‌ها را پذیرفتند، به خاطر داشتن امنیت بود و این نشان‌دهنده‌ی هوش بالای ایرانیان است، نه ظلم‌پذیری آنها.

سه: عناصر و عوامل تهدیدگر هویت ملی؛

به این ترتیب می‌توان به سراغ عناصر تشکیل‌دهنده‌ی هویت ملی ایرانی رفت؛ برای این کار، ابتدا عناصر و عوامل تهدیدگر هویت ملی را مورد بررسی قرار داده و هر یک را در ایران از لحاظ تاریخی بر خواهیم رسید.

1) زبان؛

زبان یکی از محورهای اساسی هویت است. اما تکیه‌ی صرف هویت بر زبان، نمی‌تواند صحیح باشد. چرا که در بسیاری از کشورها همچون سوییس، تنوع و گوناگونی زبان وجود دارد، اما این امر دلیلی بر تضعیف هویت ملی این سرزمین نیست. پس نمی‌توان عامل زبان را تنها عامل در تکوین و انسجام هویت ملی دانست. در برخی از کشورها با این مسأله روبه‌روییم که عامل زبان باعث می‌شود که آنها اتحادی محکم‌تر و قدرتمند را تشکیل دهند. مانند کشورهای حوزه‌ی خلیج فارس. این کشورها نه به علت مسایل اقتصادی و سیاسی، بلکه به علت وجود زبان عربی است که اتحادیه‌ی کشورهای عربی را تشکیل داده‌اند.(10) این عامل چنان تأثیرگذار بوده است که کشوری مانند مصر با تاریخ و فرهنگی متمایز از کشورهای عربی، خود را در کنار آنها و در این اتحادیه قرار می‌دهد. صرف زبان و مذهب، باعث این شده که تاریخ و فرهنگ متمایز مصری، از تاریخ و فرهنگ کشور‌های عرب‌زبان متمایز نشود.
در ایران، زبان رسمی زبان فارسی است که این امر مایه‌ی تمایز ایران با کشورهای عربی همسایه شده است. ایران نیز همانند مصر در زمان ورود اسلام به کشور، زبان و فرهنگ دیگری داشته است؛ و باز همانند مصر، فاتحان زبان خود را بر مردم مسلط ساختند. شاعران ما به عربی سرودند و اندیشمندان ما به عربی نوشتند. از میان تمام آثار شیخ‌الرییس بوعلی سینا، تنها کتاب «دانش‌نامه‌ی علایی» به زبان فارسی نوشته شد و سایر کتاب‌های وی به زبان عربی نگاشته شده بود. (شریف؛ 1365) به عبارت دیگر زبان فارسی به عنوان عامل تمایزبخش ایران از کشورهای عربی همسایه در حال نابودی بود. احتمالاً به خاطر این که ایرانیان با آغوش باز از نابودگران سیستم فاسد ساسانی پذیرایی کردند. (رواسانی؛ 1379) اما شرایط ایران با شرایط مصر تفاوت داشت. داستان یعقوب لیث صفاری را همه شنیده‌ایم که از شاعر می‌خواهد به فارسی شعر بگوید و: آنچه را من اندرنیابم، چرا باید گفت؟ تلاش‌های یعقوب برای استقرار زبان فارسی، با ظهور فردوسی است که در سطح پایه (در فرهنگ اجتماع ایرانی) به ثمر می‌نشیند. (شوایتزر؛ 1380: 258 و نوشین؛ 1361)
در عصر حاضر نیز علیرغم وجود گویش‌های گوناگون در ایران، زبان فارسی به عنوان عامل وحدت‌بخش تمام اقوام مختلف کشور عمل می‌کند: زبانی معیار برای تمام اقوام ساکن در ایران. به این ترتیب، زبان فارسی به خوبی توانسته است به عنوان عامل انسجام‌بخش درونی و عامل تمایزبخش بیرونی عمل نماید و از این رو نقش مهمی در تحکیم پایه‌های هویت ملی ایفا کرده است.

2) نژاد؛

در این بخش، ابتدا به نژاد به عنوان عامل هویت‌بخش یا تهدیدی علیه هویت ملی نظری خواهیم داشت و آنگاه به سراغ نقش این عامل در ایران خواهیم پرداخت.
در ابتدا در جوامع مختلف تنها عامل تمایز که بتوان به نوعی میان آن و نژاد تشابه قائل شد، رنگ پوست بود و هنوز چیزی تحت عنوان نژاد برای نوع بشر مطرح نبود. آنچه از پژوهش‌های جدید به دست می‌آید، رده‌بندی انسان‌ها براساس شکل ظاهری، با تعمیم از رده‌بندی‌های رایج در مورد گیاهان و جانوران در سده‌ی هفدهم میلادی آغاز شد. (رواسانی؛ 1380: 27)
هویت نژادی، ممکن است هم عاملی تهدیدگر برای هویت ملی محسوب گردد و هم یک فرصت تلقی گردد. در صورتی که مردم یک کشور همه از یک نژاد باشند، تکیه بر عامل نژاد می‌تواند برای هویت ملی آن کشور یک فرصت تلقی شود و در صورتی که این ملت از نژادهای متفاوتی تشکیل شده باشد، آنگاه هر چه بیشتر در برابر این عامل تهدیدگر بایستیم، هویت ملی را بیشتر تقویت کرده‌ایم. برای نمونه آدولف هیتلر توانست با تکیه بر هویت نژادی (نژاد آریایی) ملت آلمان را متحد نماید و از این فرصت استفاده کند.(11)
با روشن شدن سابقه‌ی تاریخی نه چندان طولانی مفهوم نژاد، اینک به سراغ ایران و تاریخ ایران می‌رویم تا مسأله‌ی تفاوت نژادی و برخورد ایرانیان با این پدیده را با هم بررسی نماییم. در خصوص ایران، باید گفت که در این سرزمین نژادهای گوناگونی وجود دارد: آریا، سامی، ترک و ... که در کنار یکدیگر همزیستی مسالمت‌آمیز دارند. با توجه به آنچه پیش از این گفتیم، وجود نژادهای مختلف در یک سرزمین بالقوه تهدیدی برای هویت ملی آن سرزمین محسوب می‌گردد؛ و از این جهت باید هر چه بیشتر در برابر این عامل تهدید کننده ایستاد. هرچند فردی همچون رواسانی تفاوت نژادی نیز میان ساکنان مشرق‌زمین قائل نیست (رواسانی؛ 1370)
ژوزف ویسهوفر معتقد است که تفکر نژادی برای ایرانیان قدیم امری بیگانه بود.(12) ایشان بیشتر افرادی ر ا بیگانه تلقی می‌کردند که از گروه‌ها و شجره‌های دیگری بودند و نه به علت صفات جسمانی یا صفات معین دیگر (مشخصه‌های نژادی) می‌توان گفت که در ذهنیت ایرانی هویت ملی بر هویت نژادی غلبه دارد؛ یعنی مردم ما خود را بیشتر ایرانی می‌دانند تا آریایی؛ (ادیب؛ 1374) در نتیجه این تهدید بالقوه، تاکنون تأثیری بر هویت ملی ما نداشته است.
فرض دیگری هم در این مورد وجود دارد: این که با توجه به انطباق هویت‌های نژادی بر هویت‌های قومی در خاک ایران، تمام نیرویی که می‌توانسته از جانب هویت نژادی برای تخریب هویت ملی صرف گردد، در هویت قومی جمع شده و آن را به تهدیدی بسیار بزرگ‌تر مبدل ساخته است.

هویت ملی در برابر هویت دینی؛

در خصوص نقش هویت دینی به عنوان تهدید یا فرصت، باید به این نکته توجه داشته باشیم که دین جامعه‌ی ایرانی اسلام است و از این جهت باید دیدگاه خاص اسلام را در مورد مسأله‌ی ملیت بازخوانی کنیم. اگر بخواهیم اسلام را فارغ از برداشت‌های بعدی از آن، دین اسلام ملیت‌ستیز است و ملاک برتری را تنها در تقوا می‌داند. (قرآن؛ 13 :49)
در دین اسلام ملیت و قومیت هیچ جایگاهی ندارد (مطهری؛ 1359) و همه‌ی اقوام مختلف به یک چشم دیده می‌شوند. در جریان اذان گفتن بلال حبشی به بهترین وجهی شاهد این قضیه هستیم. با توجه به این که اسلام با مسأله‌ی ملیت متعارض است، پس عامل دین را برای هویت ملی در ایران باید یک تهدید به شمار آورد.(13)
این تهدید، در دوره‌ی صفویه نیز به همان ترتیبی که در سطور فوق دیدیم، ادامه داشت، اما در این دوره یک رویداد مهم اتفاق افتاد که این تحلیل را تا حدود زیادی خدشه‌دار کرد. در دوره‌ی صفوی، همسایگان ما همه سنی‌مذهب بودند؛ وقتی شاه اسماعیل صفوی تشیع را در ایران رسمی کرد، این امر سبب شد که ما از تمام همسایگان خود به شکل مؤثری متمایز شویم. ناگفته پیداست که این امر به برجسته‌تر شدن هویت ملی نزد ما کمک شایانی کرد و سبب شد که افراد نه به خاطر ایرانی بودن، بلکه به خاطر شیعه بودن‌شان (در برابر عثمانی) با هم منسجم شوند.
زمانی که دو گروه از افراد در تقابل با هم قرار می‌گیرند، هر یک از آنها گروه خود را گروه خودی ingroup و گروه مقابل را گروه غریبه outgroup محسوب می‌کنند. این امر سبب می‌شود انسجام درونی هر یک افزایش یابد. (رفیع‌پور: 1385: 123) در نتیجه انسجام درونی ما در این دوره به دلیل دین، یعنی تهدیدی بالقوه برای هویت ملی، مستحکم‌تر شده است. به این ترتیب، می‌توان گفت که صفویه یک تهدید را به یک فرصت تبدیل کرده‌اند.(14)
فرض غالب نراقی نیز این است که اگر شیعیان ولو به صورت اسطوره،(15) همسر امام حسین(ع) را دختر یزدگرد سوم می‌دانستند، ناشی از این بوده است که می‌خواستند اسلا‌م خودشان را از اهل سنت و شاید هم تاحدی از اعراب جدا کنند، هرچند که تشیع به خودی خود اصالت دارد. (نراقی؛ 1385)
این نشان می‌دهد که مذهب برای هویت ملی، به یک فرصت تبدیل شده و هویت دینی ملیت‌ستیز ما ناخواسته منجر به تقویت هویت ملی شده است.

هویت ملی در برابر هویت قومی؛

اما مهم‌ترین تهدید برای هویت ملی، همان هویت قومی است که این مسأله با توجه به شرایط ایران تشدید هم می‌شود. تکمیل‌همایون اشاره می‌کند که در افسانه‌های ملی ایران، ما شاهد جنگ‌های قومی نیستیم؛ حتی برای نمونه جنگ‌های ایران و توران نیز جنگ‌های دو برادر هم‌قوم بوده است و نه دو دشمن قومی. نیز در اسلام –همان‌گونه که دیدیم- مسأله‌ی قومیت اهمیتی نیافته است. پس به نظر می‌رسد پررنگ‌تر شدن تضادهای قومی در ایران، منشأی غیر از منشأ داخلی داشته باشد.
اقلیت قومی منسجم در درون خود، هویت کل یا هویت ملی را نادیده می‌انگارد و سبب می‌شود که برای فردی از یک قوم، درجه‌ی اول اهمیت را قوم او داشته باشد و نه ملیتش. این مسأله مختص ایران نیز نیست، در کشورهای همسایه‌ی ما مانند عراق، هویت‌های قومی بسیار پررنگ‌ هستند. کردهای عراق مداوماً به دنبال جدایی از این کشور و اعلام استقلال هستند و اقلیت مذهبی نیز خود را با کل ملی یکپارچه‌ نمی‌بیند. پس به این ترتیب، هویت قومی به خودی خود یک تهدید برای هویت ملی است.
اما چگونه می‌توان از این تهدید بالقوه اجتناب ورزید؟ به نظر می‌رسد دو مسأله است که می‌تواند در برابر هویت قومی بایستد و هویت ملی را در برابر آن تقویت کند: مسلم این است که با سرکوب کردن این هویت‌ها، تنها آنها را مستحکم‌تر خواهیم نمود، چرا که هر کنشی با واکنشی همراه است. پس چاره تنها در این است که این هویت‌ها را نادیده بینگاریم. به عبارت دیگر از بین رفتن نگاه تبعیض‌آمیز به قومیت‌ها، به کمرنگ‌تر شدئن آنها کمک خواهد رساند. این حرکتی است که امروز در جامعه‌ی ایرانی در حال انجام شدن است. در تحلیلی که کارگاه تحلیل یافته‌های پیمایش ارزش و نگرش‌های ایرانیان در سال 1382 انجام داد، به این نتیجه رسید که 41 درصد از قومیت‌های مختلف معتقد بوده‌اند که مردم جامعه همه را به یک چشم نگاه نمی‌کنند؛ و در یک نظرسنجی مشابه نتیجه گرفتند که همین افراد اعتقاد داشتند که حکومت تبعیضی میان قومیت‌ها نمی‌گذارد. (غلامرضا کاشی؛ 1382)
دومین راه برای حل تعارضات قومی در چارچوب هویت ملی (هویت کل) ایجاد دشمن مشترک برای جامعه‌ی بزرگ‌تر است. گئورگ زیمل و لوییس کوزر این مسأله را به این شکل در یک نمودار مطرح می‌کنند: (رفیع‌پور؛ 1385)
در ایران، در مقاطع مختلف تاریخی،‌ وجود دشمن مشترک سبب شده است که اقلیت‌های قومی با هم انسجام بیشتری پیدا کنند و در نتیجه هویت ملی نزد ایشان بر هویت قومی غلبه یابد. برای نمونه می‌توان به تشکیل دولت ماد اشاره کرد. دولت ماد در زمانی متشکل و منسجم شد که تمامی اقوام مختلف ساکن فلات ایران علیه قوم آشور متحد شدند. این اتفاق در دوره‌ی هخامنشی در برابر یونان، در دوره‌ی اشکانی و ساسانی در برابر روم، در دوره‌ی صفوی در برابر عثمانی و سپس‌تر در برابر افغان‌ها، و در دوره‌ی معاصر در برابر عراق اتفاق افتاد. اما باید توجه داشت که استفاده از ابزار وجود دشمن مشترک نمی‌تواند نتیجه‌ای بلندمدت داشته باشد. دکتر محمدحسین ادیب در پژوهش عالمانه‌ای که بر روی جامعه‌ی ایرانی انجام داده است، به این نتیجه رسیده که امروز در ذهن اقلیت‌های قومی، هویت قومی بر هویت ملی ترجیح دارد. (ادیب؛ 1377) و البته رفیع‌پور نیز آینده‌ی خطرناکی را برای اصالت یافتن قومیت‌ها در ایران متصور است. (رفیع‌پور؛ 1384: 427)

نتیجه:

با توجه به آنچه در بالا گفته شد، هویت ملی، فارغ از بار معنایی مثبت یا منفی، دارای فرصت‌ها و تهدید‌هایی است که این فرصت‌ها و تهدیدها می‌تواند به خوبی از سوی مصادر امر مورد استفاده قرار گیرد. هویت ملی ایرانی در برابر بسیاری از تهدیدها مقاوم است: تهدیدی همچون هویت نژادی در ایران اصلاً پررنگ و آزارنده نیست. و تهدید بزرگی همچون هویت دینی ملیت‌ستیز، که در کشورهای عربی حوزه‌ی خلیج فارس به کنار رفتن هویت ملی انجامیده است، در ایران توسط دولت صفوی تبدیل به یک فرصت شده و به قوام هویت ملی انجامیده است. تنها خطر بزرگی که هویت ملی را تهدید می‌کند، خرده‌هویت‌های قومی هستند که در کشور ما با دخالت استعمار خارجی (ر.ک: رفیع‌پور: 1385) پررنگ شده و در قامت یک تهدید رخ نموده‌اند.

پی‌نوشت‌ها:

1- کارشناس ارشد تاریخ ایران اسلامی
2- Identity
3- اتفاق نظر تنها در همین زمینه وجود دارد؛ برای نمونه می‌توان به متن زیر رجوع کرد: (تکمیل همایون؛ 1386) در سایر متون نیز کمابیش می‌توان چنین برداشتی را مشاهده کرد. بهشتی مثلاً صفات جوهری را اساس هویت قرار می‌دهد (بهشتی؛ 1366) و مجتهدزاده می‌گویدکه هویت به معنای چه کسی بودن، از نیاز طبیعی انسان به شناخته شدن و معرفی شدن به چیزی یا جایی نشأت می‌گیرد. این احساس نیاز به تعلق نیاز ذاتی و اساسی است که در هر فرد وجود دارد. (مجتهدزاده؛ 1385: 125)
4- مهرزاد بروجردی در مقاله‌ی خود به این نکته اشاره می‌کند که در دوران تجدد، هویت سیال و چندبعدی شده و جنبه‌ی پلورالیستی به خود گرفته است. یعنی در زمان واحد می‌توانیم هویت‌های گوناگون داشته باشیم. (بروجردی؛ 1384)
5- به نظر کاتوزیان می‌رسد که توانسته راهی برای رهایی بیابد: (کاتوزیان؛ 1366: 51)
6- البته این واژه دارای سوابقی است و در قرآن نیز هفده بار ذکر شده است؛ اما معنای آن، افرادی بوده که بر یک دین مشخص بوده‌اند (هم‌دینان) و به هیچ وجه نمی‌توان با توجه به سوابقش، آن را در برابر معانی Nation به کار برد. این یک غلط مصطلح است.
7- برای نمونه رجوع نمایید به: (رواسانی؛ 1383) (مارکس؛ 1385) (لنین؛ 1384) آنتونی اسمیت اما، آن را بازتولید و بازتفسیر پایدار ارزش‌ها، نمادها، خاطرات، افسانه‌ها و سنت‌ها می‌داند؛ (Smith: 1995: 18) به عبارت دیگر برای هویت ملی، مبنای فرهنگی –و نه اقتصادی- متصور است.
8- برای نمونه رجوع کنید به:
(Holton: 1998: 148-151) & (Greenfeld: 2000: 35)
از میان تاریخ‌نگاران نیز نهرو برای نمونه چنین اعتقادی دارد؛ (نهرو؛ 1361: ج3)
9-(بهرامی؛ 1384: 160) و نیز: (یارشاطر؛ 1373)
10- سمان به زیبایی این مسأله را مورد بازبینی قرار داده است: (سمان؛ 1357)
11- اما گرایش به نژاد در غرب به جنایت و خونریزی انجامید، (تکمیل همایون: 1386) یعنی لزوماً این امر بار معنایی مثبت ندارد.
12- ویسهوفر؛ نامه به شاپور رواسانی، 16/12/1988 م. (رواسانی: 1380)
13- شاید تنها بتوان گفت برخورداری از دین و تعالیم مذهبی مشترک، پایبندی و وفاداری آن و اعتقاد و تمایل به مناسک و آیین‌های مذهبی فراگیر در فرایند شکل‌دهی به هویت‌ ملی بسیار مؤثر است. (حاجیانی: 1384)
14- این نظر جمعی از اساتید تاریخ است؛ برای نمونه: (نراقی: 1385) و (آقاجری: 1384) اما برای نمونه (میرجعفری: 1386) و (شریعتی: 1358) این رسمی شدن مذهب تشیع و به دنبال آن تمایز جدی ایران از عثمانی را مثبت ارزیابی نمی‌کنند.
15- برای روشن شدن مسأله‌ی جعلی بودن ازدواج شهربانو و امام حسین، ر.ک. (شهیدی؛ 1366)

کتابنامه
قرآن کریم.
آقاجری، هاشم؛ (1384) گفتگو با داریوش درویشی، دفتر مدیر گروه تاریخ دانشگاه تربیت مدرس.
ادیب، محمدحسین؛ (1374) جامعه‌شناسی ایران، اصفهان، هشت‌بهشت.
بروجردی، مهرزاد؛ (1384) درآمدی بر فرهنگ و هویت ایرانی، (مجموعه‌ی مقالات)، به کوشش مریم صنیع‌اجلال، مؤسسه‌ی مطالعات ملی.
بهرامی، روح‌الله؛ (1384) تاریخ‌نگاری ایران و هویت ملی، درآمدی بر فرهنگ و هویت ایرانی، (مجموعه‌ی مقالات)، به کوشش مریم صنیع اجلال، مؤسسه‌ی مطالعات ملی.
بهشتی، محمد؛ (1366) فرهنگ صبا، تهران، انتشارات صبا.
تکمیل همایون، ناصر؛ (1386) هویت همواره شکوفای ایرانی، دوماهنامه‌ی چشم‌انداز ایران، شماره‌ی 45، شهریور و مهر 1386
حاجیانی، احمد؛ (1384) تحلیل جامعه‌شناختی هویت ملی در ایران، درآمدی بر فرهنگ و هویت ایرانی، (مجموعه‌ی مقالات)، به کوشش مریم صنیع اجلال، مؤسسه‌ی مطالعات ملی.
دهخدا، محمد علی؛ (1342) لغتنامه، تهران، دانشگاه تهران.
رفیع‌پور، فرامرز؛ (1384) توسعه و تضاد، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ ششم.
رفیع‌پور، فرامرز؛ (1385) آناتومی جامعه، تهران، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم.
رواسانی، شاپور؛ (1370) جامعه‌ی بزرگ شرق، تهران، شمع.
رواسانی، شاپور؛ (1379) مفهوم اسلامیت و ایرانیت، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران.
رواسانی، شاپور؛ (1380) نادرستی فرضیه‌های نژادی آریا، سامی و ترک؛ تهران، مؤسسه‌ی اطلاعات.
رواسانی، شاپور؛ (1383) جهانی شدن اقتصاد و هویت ملی، هویت ملی و جهانی شدن، (مجموعه‌ی مقالات) تهران، مؤسسه‌ی تحقیقات و توسعه‌ی علوم انسانی.
سمان، علی؛ (1357) رویارویی مسلک‌ها و جنبش‌های سیاسی در خاورمیانه‌ی عربی، ترجمه‌ی حمید نوحی، تهران، قلم.
شریعتی، علی؛ (1358) تشیع علوی، تشیع صفوی، تهران، ابوذر.
شریف، میر محمد؛ (1365) تاریخ فلسفه در اسلام (مجموعه‌ی مقالات) نصرالله پور جوادی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی.
شوایتزر، گرهارد؛ (1380) سیاست و دین‌گرایی در ایران، مهندس محمدجواد شیخ‌الأسلامی، تهران، نشر علمی.
شهیدی، جعفر؛ (1366) زندگانی علی بن حسین، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
غلامرضا کاشی، محمد جواد؛ (1382) هویت ملی و باورهای اجتماعی (کارگاه تحلیل یافته‌های پیمایش ارزش و نگرش‌های ایرانیان) تهران، طرح‌های ملی.
فوزی، یحیی؛ (1384) امام خمینی و هویت ملی، درآمدی بر فرهنگ و هویت ایرانی، (مجموعه‌ی مقالات)، به کوشش مریم صنیع اجلال، مؤسسه‌ی مطالعات ملی.
قیصری، نورالله؛ (1377) قومیت عرب خوزستان و هویت ملی ایران، تهران، پژوهشکده‌ی مطالعات راهبردی.
کاتوزیان، همایون؛ (1366) اقتصاد سیاسی ایران، محمد رضا نفیسی، تهران، پاپیروس.
لنین، ایوان ایلیچ؛ (1384) امپریالیسم، بالاترین مرحله‌ی سرمایه‌داری، مسعود صابری، تهران، طلایه پرسو.
مارکس، کارل؛ (1385) ملی کردن زمین، مقالاتی از مارکس و انگلس، سیروس ایزدی، تهران، قصیده‌سرا و ورجاوند.
مجتهدزاده، پیروز؛ (1385) هویت ایرانی در آستانه‌ی سده‌ی بیست و یکم، دوماهنامه‌ی اطلاعات سیاسی-اقتصادی، شماره‌ی 130-129
مطهری، مرتضی؛ (1359) خدمات متقابل اسلام و ایران، قم، صدرا، چاپ دهم.
میرجعفری، حسین؛ (1386) گفتگو با نگارنده، دفتر دکتر میرجعفری در دانشگاه اصفهان.
نراقی، احسان؛ (1356) طمع خام، تهران، توس.
نراقی، احسان؛ (1385) گفتگو با داریوش درویشی، 22/11/1385.
نوشین، عبدالحسین؛ (1361) سخنی چند درباره‌ی شاهنامه، (همراه با م. گودرز)، تهران، اساطیر.
نهرو، جواهر لعل؛ (1361) نگاهی به تاریخ جهان، محمود تفضلی، تهران، امیرکبیر.
هافر، اریک؛ (1372) پیرو راستین، فیروزه خلعتبری، تهران، شباویز.
یارشاطر، احسان؛ (1373) هویت ملی، ایران‌نامه، سال دوازدهم، شماره‌ی سوم، تابستان 1373
یاوری، نوشین؛ (1384) نفی غرب و استراتژی هویتی در ایران، اندیشمندان علوم اجتماعی و انقلاب اسلامی ایران، (مجموعه‌ی مقالات) مترجم: محمد باقر خرمشاد، تهران، مرکز بازشناسی اسلام و ایران.
Greenfeld, L; (2000) Democracy, Ethnic Diversity and Nationalism, London, Routledge.
Holton, R; (1998) Globalization and Nation-state, London, Mcmilan.
Smith, A; (1995) Nation and nationalism: global age, Cambridge, Polity.