نويسنده: مارتين گريفيتس
مترجم: عليرضا طيب




 
صلح باوري گونه هاي متفاوتي دارد ولي همه آن ها متضمن اين انديشه اند كه جنگ و خشونت توجيه ناپذير است و بايد درگيري ميان دولت ها را به شيوه اي مسالمت آميز حل و فصل كرد. اين واژه (البته نه انديشه مستتر در آن) تنها يك سده قدمت دارد و نخستين بار در 1902 طي دهمين كنفرانس بين المللي صلح مطرح شد.
صلح باور بودن افراد دلايل گوناگوني دارد. يكي از محرك هاي نيرومند، انزجار بشر دوستانه از ويراني هاي ناشي از جنگ است. محرك هاي اقتصادي هم تا اندازه اي در استدلال هاي صلح باوران نقش دارند؛ صلح باوران اتلاف منابع اقتصادي در جنگ را كه به نظر خودشان امري اجتناب ناپذير است محكوم مي كنند. همكاري بين المللي و صلح باوري ارتباط نزديكي با هم دارند و معمولاً صلح باوران از توافقات بين المللي به عنوان راهي براي تضمين صلح هواداري مي كنند. از اين گذشته صلح باوران ارتباط تنگاتنگي هم با جنبش هاي هوادار خلع سلاح بين المللي دارند. يكي از قوي ترين انگيزه هاي ترويج صلح، دين بوده است؛ محكوم شمردن جنگ به طور كلي بر اين باور پايه مي گيرد كه گرفتن عمدي جان انسان كاري خطاست. مذاهب شرقي به ويژه مذهب بودايي جنگ را تقبيح مي كنند و هوادار مقاومت منفي هستند. در مذاهب يهوديت و مسيحيت هم عنصر نيرومندي از صلح باوري وجود دارد به ويژه خطابه بر فراز كوه حاوي تشويق استواري به صلح است. به طور كلي كليساي مسيحي (جز استثناي بارز جنگ هاي صليبي) مخالف جنگ بوده است. برخي فرقه هاي متأخرتر (به ويژه آناباپتيست ها، كويكرها و منونيت ها) مقاومت منفي را تا سطح يك موضع گيري آييني بالا برده اند.
صلح باوري در دوران نو به عنوان يك جنبش اجتماعي در اوايل سده نوزدهم پا گرفت. انجمن هاي صلح در نيويورك (1815)، ماساچوست (1815) و انگلستان (1816) تشكيل شد. ساير كشورها نيز پا در همين مسير گذاشتند و انجمن هاي مشابهي در فرانسه و سويس ايجاد شد. نخستين كنگره بين المللي صلح كه در 1843 در لندن برگزار شد قديمي ترين تلاش براي سازمان دهي صلح باوري در مقياس بين المللي بود. مسلماً انجمن هاي صلح قدرت جلوگيري از آغاز جنگ جهاني اول را نداشتند. گرچه شمار معترضان دلسوز (نامي كه در آن زمان به صلح باوران داده بودند) اندك بود پس از جنگ جنبش صلح با قدرت و قومي فزون تر از نو سربرداشت. در واكنش به ميزان كشته هاي جنگ جهاني اول و رواج نظام عمومي خدمت سربازي مردان، صلح باوري گسترش يافت. از اين گذشته، آموزه مقاومت غير خشونت آميز كه مهاتما گاندي (1948-1869) در هند به اجرا گذاشت مورد توجه و احترام جنبش صلح قرار گرفت.
تلاش هماهنگ براي برقراري صلح در جهان تنها محدود به كنگره هاي صلح نمي شد بلكه تبليغاتي چون قطعنامه ي صلح باوري (1933) اتحاديه دانشجويان در دانشگاه آكسفورد هم از آن جمله بود. در 1828 ويليام لَد يكي از نخستين صلح باوران امريكا با متحد ساختن تعداد زيادي از انجمن هاي محلي تشكيل شده در ايالات متحده، انجمن صلح آمريكا را تشكيل داد. اما اميدهايي كه به جامعه ملل بسته شده بود تحقق نيافت و برخي از صلح باوران امريكايي پيش از جنگ جهاني دوم به انزواطلبي و مماشات روي آوردند. در جريان اين جنگ تعداد معترضان دلسوز در ايالات متحده و انگلستان بيش از جنگ جهاني اول بود.
پس از 1945 تماس هاي بين المللي ميان سازمان هاي صلح باور از نو برقرار شد؛ البته كنفرانس جهاني صلح باوران كه قرار بود در 1949 در هند برگزار شود به دليل ترور گاندي به تعويق افتاد. شوراي جهاني كليساها در نشست سال 1948 خود نتوانست به توافقي درباره رابطه صلح باوري و كليسا دست يابد. با اين كه صلح باوران ايالات متحده در جريان جنگ كره در اوايل دهه 1980 چندان فعال نبودند ولي طي جنگ ويتنام در دهه 1960 و اوايل دهه 1970 ديگر اوضاع چنين نبود و صلح باوران و ساير گروه هاي مخالف جنگ در چندين تظاهرات اعتراض آميز بزرگ در واشينگتن و ديگر شهرهاي آمريكا به هم پيوستند. جنبش هاي صلح باور جديدتر معمولاً تلاش هاي خود را صرف تشويق دولت ها به خلع سلاح يك جانبه و چند جانبه و توقف آزمايش هاي هسته اي كرده اند.
بايد ميان درجات گوناگون صلح باوري تمايز قائل شد. صلح باوران مطلق اعتقاد دارند كه شركت جستن در جنگ حتي در دفاع از خود درست نيست. از نظر آنان ارزش جان انسان چنان والاست كه هيچ چيز نمي تواند كشتن عمدي يك نفر را توجيه كند. اما پاي بندي مستمر به اين اصل دشوار است زيرا توسل به خشونت براي رهاساختن فرد بي گناهي را كه مورد حمله قرار گرفته و ممكن است كشته شود ممنوع مي سازد. صلح باوران مشروط يا گزينشي هم در اصل جنگ و خشونت مخالف اند ولي معتقدند كه ممكن است در شرايطي جنگ كم تر از شقّ مقابل آن بد باشد؛ اينان تنها در قبال برخي انواع جنگ ها كه معمولاً متضمن كاربرد جنگ افزارهاي نابودي جمعي هستند به خاطر پيامدهاي ويرانگر بي مانندي كه چنين جنگ افزارهايي دارند صلح باوري پيشه مي كنند.
بسياري از صلح باوران به شدت درگير فعاليت سياسي براي ترويج صلح هستند. در جريان جنگ بسياري از صلح باوران از جنگيدن يا شركت جستن در هرگونه فعاليتي كه مؤيد جنگ باشد سرباز خواهند زد ولي برخي از آنان به فعاليت هايي چون رانندگي آمبولانس كه لطمات جنگ را كاهش مي دهد مي پردازند. امروزه بيش تر كشورهاي مردم سالار براي افراد حق مخالفت وظيفه شناسانه با خدمت سربازي را قائل اند ولي معمولاً از معترضان انتظار دارند كه به جاي آن، نوعي خدمت همگاني انجام دهند.
صلح باوري به عنوان يك سياست ملي چندان مورد توجه نيست زيرا تنها در چارچوب خلع سلاح جهاني كارايي خواهد داشت. در هر شرايط ديگري اتخاذ موضع صلح باوري مي تواند منجر به فتح و مقهور شدن سريع كشورتان شود. اما هدف صلح باوري و جست و جوي راه حل هاي غيرخشونت آميز براي منازعات ميان دولت ها به ويژه از طريق فعاليت سازمان ملل متحد نقش مهمي در سياست بين الملل دارد.
مخالفان صلح باوري مي گويند چون جهان كامل نيست جنگ نيز هميشه خطا نيست. درست همان گونه كه دولت ها وظيفه دارند از شهروندان شان حمايت و حفاظت كنند شهروندان هم موظف اند در يك جنگ عادلانه وظايف معيني را به انجام رسانند. اهميتي ندارد كه انگيزه صلح باوري احترام به جان انسان و دوست داشتن مفرط صلح است. سرباز زدن صلح باوران از شركت در جنگ از آنان آرمان گراياني شريف نمي سازد بلکه آنان را افرادي جلوه مي دهد كه از انجام يك تكليف اخلاقي مهم كوتاهي كرده اند.
ـــ جنگ؛ جنگ عادلانه؛ مماشات

خواندني هاي پيشنهادي

-2001 Ackerman,p.and Duvall,J.A Force More Powerful:A Century of Nonviolent Conflict,Basingstoke:palgrave.
-1994 Cahill,L.Love your Enemies:Discipleship,Pacifism and Just War Theory,Minneapolis,MN:Augsburg Fortress.
-1999Zunes,S.kurtz,L.and Asher,S.Nonviolent Social Movements:A Geographical perspective,Oxford:Blackwell.
مارتين گريفتيس
منبع مقاله: گريفيتس، مارتين؛ (1388)، دانشنامه روابط بين الملل و سياست جهان، ترجمه ي عليرضا طيب، تهران: نشر ني، چاپ دوم1390.