علم لدني از نگاه حديث پيامبر (ص)
مترجم: حميدرضا شيخي
الهام و رؤيا
خداوند بزرگ سرچشمه علم و دانش انسان است؛ چرا که او انسان را آفريده و به او زندگي و نيز حس و عقل بخشيد تا بتواند آنچه را که خداوند بزرگ آموختن آن را برايش مقدر کرده است ادراک کند و بياموزد:( اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ* خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ* اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ* الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ* عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يعْلَمْ). (1)
« بخوان به نام خداوندگارت که آفريد، انسان را از دَلَمه اي آفريد. بخوان که پروردگار تو بزرگوارترين است. همو که با قلم آموخت. انسان را آنچه ندانست آموخت».
( خَلَقَ الْإِنْسَانَ* عَلَّمَهُ الْبَيانَ). (2)
« انسان را آفريد. بيان را به او آموخت.»
از رهگذر حواس و عقل است که انسان مي تواند اشيا و رخدادهاي پيرامونش را در دنياي بيرون ملاحظه نمايد و مي تواند آن ها را طبقه بندي و مقايسه و در نهايت نتايجي عام و فراگير استنتاج کند. هم چنين مي تواند، با ملاحظات جديد و انجام دادن پژوهش هاي تجربي، از درستي استنتاجاتش مطمئن شود. بدين ترتيب، آدمي مي تواند حقايق بسياري را درباره ي پديده هاي هستي بشناسد و علوم و دانش هاي گوناگوني را پديد آورد. خداوند مي فرمايد:
(وَاللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لَا تَعْلَمُونَ شَيئًا وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ). (3)
« و خدا شما را از شکم هاي مادرانتان بيرون آورد و در حالي که چيزي نمي دانستيد و برايتان گوش و چشم و دل قرار داد، باشد که سپاس گزاري کنيد».
( قُلْ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ). (4)
« بگو: او کسي است که شما را آفريد و برايتان گوش و چشم و دل قرار داد اما شما اندک سپاس گزاري مي کنيد».
اما شناحتي که انسان از طريق حواس خود به دست مي آورد محدود به دنياي محسوسي است که او را در ميان گرفته است، به علاوه آن که اين شناخت در معرض خطا نيز هست. توانايي عقل انسان در شناخت نيز محدود به حدود شناخت حس انسان مي باشد، زيرا عقل آدمي معمولاً بر پايه داده هاي حسي که از رهگذر حواسش به دست آورده است عمل مي کند. افزون بر اين، عقل هم، بر اثر عوامل بسياري که موجب خطا در تفکر مي شوند، دستخوش خطا در داوري مي شود.
بنابراين، انسان نياز به تحصيل نوعي شناخت يقيني دارد تا آنچه را نمي تواند خودش از طريق حواس و عقلش به دست آورد به او بياموزد و در ضمن خطاهاي شناختي اش را تصحيح کند. خداوند اين لطف را به انسان کرده و شناخت يقيني مورد نياز را، به وسيله پيامبران و فرستادگانش و از طريق وحي و الهام و رؤياي صادقه، در اختيارش نهاده است، و انسان از طريق پيامبران و فرستادگان الهي روش درست زندگي را که خير و سعادت دنيا و آخرت او را تأمين مي کند، فرا گرفت:
( كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيحْكُمَ بَينَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ...). (5)
« مردمان گروهي يگانه بودند، پس خداوند پيامبران را نويد دهنده و بيم دهنده برانگيخت و با آنان کتاب حق فرستاد تا در ميان مردم در آنچه در آن اختلاف کردند داوري کند...».
( لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَينَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ...).(6)
« ما پيامبرانمان را با نشانه هاي روشن فرستاديم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستاديم تا مردم به داد برخيزند...»
بنابراين، خداوند متعال، از رهگذر وحي و الهام و رؤياي صادق، آدمي را به شناخت هاي گوناگوني مجهز مي کند که پاره اي از اسرار و حقايق عالم خلق و امر يا جهان پيدا و ناپيدا را برايش مکشوف سازند، يا از امور و رخدادهايي که در گذشته رخ داده يا در آينده رخ خواهند داد خبردارش کنند و يا او را به انجام دادن کارهايي مشخص فرمان دهند. در قرآن کريم آيات فراواني وجود دارد که به علم و حکمتي که خداوند متعال، از طريق ولي، به پيامبران و فرستادگان و بندگان درستکارش داده است، اشاره مي کند، و ما در کتاب قرآن و روان شناسي اين آيات را، با اندکي تفصيل، مورد بحث قرار داده ايم. (7)
دو راه کسب شناخت
بنابراين، دو راه براي کسب شناخت وجود دارد. راه اول حواس و عقل است و اين همان راهي است که معمولاً مردم، براي تحصيل شناخت، آن را مي پيمايند و دانشمندان در تحقيقات علمي شان از آن پيروي مي کنند. شناخت به دست آمده از اين راه را با ملاحظه و مشاهده ي محسوسات آغاز و به پيدايش تصورات و نظام هاي عقلي پيچيده تر ختم مي شود. راه دوم، راه وحي و الهام و رؤياي صادق است. از اين راه، انسان نوع خاصي از شناخت کسب مي کند که خداوند آن را براي او مي فرستد تا حقايقي را برايش آشکار سازد يا از پاره اي امور غيبي آگاهش کند يا وقايعي را که در گذشته اتفاق افتاده يا در آينده پيش خواهد آمد به او معرفي کند و يا او را مکلف به انجام دادن کارهاي معيني نمايد.از نمونه هاي بارز علم لدني و الهام الهي ماجراي ميان موسي و بنده شايسته- جناب خضر- (عليه السّلام) است که در سوره ي کهف بيان شده است. اين داستان نمونه ي روشني از دو نوع علم ياد شده، يعني علم ظاهري برگرفته از جهان محسوسات و علم لدني برگرفته از وحي يا الهام، در اختيار ما مي گذارد. علم موسي (عليه السّلام) نماينده ي علم ظاهري است و علم خضر نماينده ي علم لدني برگرفته از وحي يا الهام؛ زيرا که موسي (عليه السّلام) آنچه را در برابر ديدگان او رخ مي داد مي ديد و بر اساس ديده هايش قضاوت مي کرد اما خضر (عليه السّلام) بر طبق اسرار پنهاني نامشهود که خداوند متعال بر او مکشوف مي ساخت و بر پايه الهام الهي به او عمل مي کرد.
وحي و الهام
وحي، آن گونه که شيخ محمد عبده تعريف کرده، عبارت است از: «شناختي که شخص در درون خويش مي يابد و يقين دارد که آن شناخت، با واسطه يا بي واسطه، از جانب خداست. با واسطه اش يا از طريق صدايي است که به گوش او مي خورد، و يا از طريق غير صدا. فرق ميان وحي و الهام اين است که الهام دريافتي است که نفس به آن يقين حاصل مي کند و در پي آن چيزي که الهام از او خواسته است مي رود، بدون آن که بداند اين الهام از کجا آمده است». (8) قرآن کريم از طريق وحي بر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نازل شد. نزول وحي همراه با صدايي شبيه صداي زنگ بود و چنان پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را تحت تأثير قرار مي داد که در روز بسيار سرد از پيشاني حضرت عرق مي ريخت، و اگر سوار بر اشتر بود و وحي نازل مي شد اشتر زانو مي زد. وحي به صورت هاي ديگري هم بر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرود مي آمد از جمله: رؤياي صادق، القاي قلبي توسط فرشته بدون آن که فرشته را ببيند، مجسم شدن فرشته به صورت يک مرد و سخن گفتن با حضرت، ظاهر شدن فرشته بر حضرت به همان شکل واقعي اش که آفريده شده است، و سخن گفتن خداوند با او بدون واسطه فرشته چنان که در حديث اسراء و معراج آمده استت. (9)از نمونه هاي وحي که به واسطه ي فرشته براي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) روي مي داد اين حديث حذيفه است که در آن مي گويد:
« مادرم از من پرسيد: چند وقت است که به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) سر نزده اي؟ گفتم: از فلان زمان. مادرم به من بد و بيراه گفت. من به او گفتم: اجازه بده نزد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) روم و نماز مغرب را با ايشان بخوانم و از حضرت بخواهم براي من و تو از خداوند آمرزش بخواهد. رفتم و نماز مغرب را با ايشان خواندم. آن حضرت نماز عشا را هم خواند، سپس حرکت کرد و رفت. من دنبال او به راه افتادم، صدايم را شنيد، فرمود: کيستي؟ حذيفه اي؟ گفتم: آري، فرمود: چه مي خواهي، خدا تو و مادرت را بيامرزد. سپس ادامه داد: اين فرشته اي است که تا قبل از امشب هرگز به زمين فرود نيامده بود. امشب از خداوندش اجازه خواست که بر من سلام کند و بشارتم دهد که فاطمه بانوي زنان بهشتي، و حسن و حسين آقاي جوانان بهشتي اند». (10)
گاهي اوقات حوادثي که بنا بود در آينده اتفاق بيفتد يا در گذشته اتفاق افتاده بود از طريق وحي به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) خبر داده مي شد، و آن حضرت هم اين مطالب و حوادث را در احاديث و خطبه هاي خود براي صحابه بازگو مي کرد.
وقوع وحي و الهام براي غير پيامبران
وحي و الهام براي غير پيامبران و فرستاداگان الهي نيز پديد مي آيد. در قرآن از وقوع وحي و الهام براي مادر موسي (11) و حواريان عيسي (12)، و بندگان درستگار خدا (13) ياد شده است.در حديث نيز دلايل فراواني بر وقوع الهام براي غير پيامبران يافت مي شود. براي نمونه، از اَنَس روايت شده است که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« هر کس به آنچه مي داند عمل کند خداوند آنچه را نمي داند به او بياموزد». (14)
از ابو سعيد روايت شده است که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« از فراست مؤمن بترسيد؛ زيرا او با نور خداي متعال مي بيند « سپس خواند: «همانا در اين نشانه هايي براي اهل فراست». (15)
فراست يا روشن بيني و تيزهوشي نوري است که خداوند آن را در قلب هر کس که خواهد مي افکند و آن شخص به واسطه ي آن نور امور پنهان و پوشيده را مي بيند. (16)
درباره ي برخي صحابه رواياتي نقل شده است که نشان مي دهد گاه به آن ها الهام مي شده است. (17)
الهام، گاه از سوي فرشته است و به خير و حق راهنمايي مي کند، و گاه القايي شيطاني است که به بدي و تکذيب حق وسوسه مي کند. از عبدالله بن ابي مسعود روايت شده است که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
«شيطان به فرزند آدم القا مي کند و فرشته نيز القا مي نمايد. القاي شيطاني وسوسه کردن به بدي و تکذيب حق است، و القاي فرشته راهنمايي کردن به خوبي و تصديق حق است. پس، هر کس چنين القايي را احساس کرد بداند که آن از جانب خداست و خداوند متعال را سپاس گويد، و هر کس آن ديگري را احساس کرد از شيطان به خدا پناه برد. حضرت سپس اين آيه را خواند: شيطان به شما وعده فقر مي دهد و به زشتکاري فرمانتان مي دهد- تا آخر آيه». (18)
روان شناسي جديد با رويکردي مادي به تفسير شناخت مي پردازد، چه، شناخت حسي را پايه اصلي شناخت انساني مي داند. روان شناسان جديد، در مسأله يادگيري و کسب شناخت به علم و معرفتي که انسان از رهگذر وحي يا الهام و يا رؤياي صادق به دست مي آورد، نمي پردازند؛ چرا که اينان خود را ملزم به بررسي آن دسته از پديده هاي رواني مي دانند که بتوان آن را مشاهده يا قياس کرد و يا در حيطه پژوهش تجربي درآورد، و آن پديده هاي رواني و روحي را که چنين نباشند از دايره ي بحث و تحقيق روان شناسي کنار نهاده اند.
همين رويکرد مادي در تفسير پديده هاي رواني، و پايبندي، به روش هاي علمي عيني که در علومي چون فيزيک و زيست شناسي و روان شناسي به کار گرفته مي شوند، باعث شده است تا روان شناسي جديد، در هنگام بررسي موضوع يادگيري و کسب شناخت، تنها يک منبع براي دانش و شناخت انسان قايل باشد و آن شناخت حسي است که تدريجاً به شکل گيري معاني کلي و تصورات مجرد عقلي و دستگاه هاي پيچيده عقلي مي انجامد.
زماني که روان شناسي معاصر «تفکر خلاق» را بررسي مي کند به مسأله «الهام» نيز مي پردازد. روان شناسان نمونه هايي از الهام را که بعضاً در اثناي خواب و گاه در حين بيداري براي برخي از دانشمندان و نويسندگانش پيش آمده است نام مي برند اما الهام در اين حالت ها را نتيجه ي نضج يافتن ايده در ذهن هاي آن ها، پس از مدتي استراحت فکري، مي دانند. چرا که در اين مدت اذهانشان از پاره اي ناخالصي ها و موانع تفکر رها مي شود و عناصر موضوع نظم و سامان مي يابد و ناگهان در ذهن رابطه هاي جديدي ظهور مي کند که قبلاً وضوح نداشت، و راه حلي که انديشمند مدت ها در پي آن بود روشن مي شود. روان شناسان به ظهور ناگهاني ديده ي جديد يا حل مشکل نام «الهام» اطلاق مي کنند. پس، بر اين اساس، الهام چيزي نيست که از بيرون ذهن وارد ذهن شود بلکه منبعث از ذهن انسان و حاصل نظم بخشيدن به عناصر موضوع در ذهن است.
ميان نظر روان شناسي جديد و ديدگاه ديني در تفسير الهام مي توان سازش برقرار کرد. روان شناسي جديد در تفسير خود از الهام در سطح فرايندهاي فيزيولوژيک که در مغز رخ مي دهد، و فرايندهاي رواني که به همراه دارد متوقف مي شود اما اگر به الهام از منظر ديني نگاه کنيم خواهيم ديد که اين تفسير کافي نيست؛ چرا که خداوند سبحان در همه هستي و در همه ي آفريدگان و در همه ي حوادثي که در اين عالم هستي رخ مي دهد دخل و تصرف مي کند و به هر ريز و درشتي علم دارد و بر هر کاري تواناست. در قران کريم مي خوانيم:
( وَمَا يعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقَالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي السَّمَاءِ وَلَا أَصْغَرَ مِنْ ذَلِكَ وَلَا أَكْبَرَ إِلَّا فِي كِتَابٍ مُبِين). (19)
« و هم سنگ ذره اي نه در آسمان و نه در زمين از پروردگارت نهان نمي ماند. نه خردتري از آن و نه درشت تري از آن جز آن که در کتابي روشن است».
( أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ يعْلَمُ مَا فِي السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ ). (20)
«آيا نمي داني که خدا آنچه را در آسمان و زمين است مي داند».
(أَوَلَا يعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ يعْلَمُ مَا يسِرُّونَ وَمَا يعْلِنُونَ). (21)
« آيا نمي دانند که آنچه را در نهان و آشکار انجام دهند خدا مي داند».
( أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ). (22)
« آيا نداسته اند که خدا بر هر چيز تواناست».
بنابراين، زماني که انسان درباره ي کاري و موضوعي مي انديشد خداوند بزرگ از آنچه در ذهن او مي گذرد آگاه است و اگر بخواهد، مي تواند ذهن او را در جهتي سوق دهد که به انديشه تازه اي يا راه حل جديدي براي يک مشکل برسد. پس الهام در اين حالت، در حقيقت، نشأت گرفته از خداوند متعال است، هر چند از نظر روان شناسان برخاسته از ذهن خود انسان و حاصل فرايندهاي ذهنيي است که در حين تفکر و بدون دخالت هرگونه نيروي ديگري به وجود مي آيد. (23)
اما بايد بدانيم که هر چيزي در اين عالم با علم و قدرت و مشيت خداوند بزرگ انجام مي پذيرد، و مغز انسان و فرايندهاي فيزيولوژيکي و ذهني که هنگام تفکر در سلول هاي مغز مي گذرد نيز از اصل مستثنا نمي باشد. در منطقه پيشاني مخ که در قسمت جلو مغز واقع است، مراکز عالي ذهن، مانند خواندن و نوشتن و يادگيري و يادآوري و تکلم و تفکر، جاي دارد. جلو سر همان «ناصيه» است که در دعاهاي پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) از آن نام برده شده است. مثلاً مي فرمايد:
« بار خدايا، من بنده تو و فرزند بنده ي تو هستم و ناصيه ام در دست توست...» (24)
اين جمله حضرت که: «ناصيه ام در دست توست» آشکارا اشاره به اين دارد که ناصيه انسان، يعني قسمت پيشين مغز او که شامل منطقه ي پيشاني مغز مي شود و مراکز فعاليت هاي عالي ذهني انسان در اين منطقه قرار دارد، در اختيار خداوند پاک است و هر طور بخواهد در آن دخل و تصرف مي کند و در هر جهتي، که بخواهد هدايتش مي نمايد. بنابراين، هرگاه خداوند متعال بخواهد، فرايند انديشيدن را که در مراکز فيزيولوژيک منطقه پيشاني مغز رخ مي دهد طوري هدايت و جهت دهي کند که به انديشه هاي جديدي منجر شود، و اين همان الهام است.
قرآن کريم نيز در سوره ي علق، به اين معنا اشاره کرده است. خداوند متعال مي فرمايد:
(كَلَّا لَئِنْ لَمْ ينْتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِيةِ* نَاصِيةٍ كَاذِبَةٍ خَاطِئَةٍ). (25)
« نه، که اگر بس نکند ناصيت او را بکشيم. ناصيتي دروغ زن خطاکار».
«ناصيه دروغ زن خطاکار» به چه معناست؟ دروغ زن و خطا کار بودن قسمت پيشين مغز چه معنا دارد؟ تنها معنايي که از اين عبارت مي توان فهميد اين است که قسمت پيشين مغز شامل منطقه پيشاني مخ است، و مراکز فعاليت هاي ذهني مانند راست و دروغ و درست و نادرست و ديگر فعاليت هاي عالي ذهني در اين منطقه واقع شده است. بنابراين، دروغگويي و خطا کاري او، نخست، در مراکز فعاليت هاي ذهني مخ، واقع در قسمت پيشين مخ، واقع در قسمت پيشين مغز، انجام مي گيرد سپس، به اقتضاي موقعيت، در رفتار لفظي يا حرکتي نمايان مي شود.
خواب و رؤيا
رؤيا فعاليتي ذهني است که در هنگام خواب رخ مي دهد و انسان در آن اشکال و حوادث گوناگوني مي بيند و به فعاليت ها و اقدامات فراواني مي پردازد که پس از بيدار شدن گاه آن ها را به ياد دارد و گاه يادآوري آن ها برايش سخت است. رؤياها گاه روشن و مفهوم و به آساني قابل تعبير و تفسيرند و در پاره اي موارد پيچيده و گنگ و به سختي قابل تفسير و تعبيرند. از ديرباز انديشمندان سعي کرده اند خواب ها را تعبير کنند و معنا و علل پيدايش آن ها را بشناسند. آن ها براي خواب و رؤيا علت هاي مختلفي ذکر کرده اند و گفته اند که رؤياها نتيجه تأثيرپذيري شخص خوابيده از برخي عوامل تأثيرگذار حسي است، خواه اين عوامل از خارج باشند مانند صداها و نورها و بوها يا برخاسته از درون بدن خود شخص مانند احساس گرسنگي و تشنگي و درد و ديگر احساسات بدني. گاهي اوقات رؤياها عبارت از ظهور پاره اي صورت هاي حسي در قوه خيال شخص خوابيده است، يعني وقايع گذشته زندگي او که در ذاکره اش اندوخته شده اند. گاه ادامه ي انديشيدن در هنگام خواب راجع به پاره اي مسائل مهم است که در بيداري به آن ها فکر مي کرده است. براي مثال برخي از دانشمندان گفته اند که در خواب هاي خود راه حل هايي براي مشکلات علمي که در هنگام بيداري به آن ها مي انديشيده اند، يافته اند. گاه عبارت از آزاد سازي پاره اي اميال و آرزوها و ارضاي آن ها در عالم رؤياست، چرا که در بيداري انسان نمي تواند آن ها را ارضا کند. بسياري اوقات انسان تحقق آرزوها و اميال و آرمان هاي خود را که در زندگي اش تحقق نيافته اند، در عالم خواب مي بيند. گاه، رؤياها عبارتند از مصالحه اي که طي کشمکش ميان برخي انگيزه هاي سرکوفته و مقاومت رواني که مانع ظهور آن انگيزه ها در خودآگاه مي شوند- چون ادراک آن ها باعث اضطراب مي گردد- برطرف مي شود. اين مصالحه معمولاً، به صورت يک رؤياي پيچيده ظهور مي کند. اين روشي است که زيگموند فرويد، بنيان گذار مکتب روانکاوي، در تعبير رؤياها اتخاذ کرده است. رؤياها گاه پيشگويانه يا کشفي هستند يعني از حوادثي که بعداً رخ خواهند داد خبر مي دهند، خواه نويد دهنده ي حادثه خوبي باشند خواه هشدار دهنده نسبت به حادثه بد و ناگواري، يا از پاره اي اسرار و حقايق پنهان و برخي امور غيبي پرده برمي دارند. اين نوع از خواب ها را رؤيا مي نامند. بسياري از انديشمندان گذشته به رؤياهاي پشگويانه يا کشفي عقيده داشته اند، و در اديان آسماني نيز از اين گونه رؤياها ياد شده است، اما روان شناسي جديد بررسي آن را مورد غفلت قرار داده و توجه خود را به بررسي ديگر انواع رؤياها که نام برديم منحصر کرده است.رؤيا
در قرآن کريم از «رؤيا» و «اضغاث احلام» يا خواب هاي آشفته ياد شده است. «رؤيا» يک وقت جنبه پيشگويي يا کشف دارد و از طريق آن خداوند متعال از يک حقيقت غيبي يا کاري که در آينده اتفاق خواهد افتاد خبر مي دهد، و يک وقت - به ويژه اگر از جانب يک پيامبر باشد- خواب بيننده را مکلف به انجام کاري مي کند. اما « اضغاث احلام» يا خواب هاي پريشان خواب هاي پيچيده و مهمي هستند که تعبير آن ها دشوار است و به نظر مي رسد بسياري از رؤياهايي که روان شناسان جديد آن ها را بررسي مي کنند، به ويژه رؤياهاي سمبليک پيچيده که تعبير آن ها تنها پس از يک تحليل پرمشقت ميسر است، در زمره ي اين دسته از رؤياها قرار دارند.قرآن کريم بسياري از رؤياهاي پيامبران را نام برده است، مانند رؤياي ابراهيم(عليه السّلام) درباره ي ذبح کردن فرزندش اسماعيل (عليه السّلام). اين رؤيا از آن نوع رؤياهايي است که طي آن خداوند متعال مأموريتي را به پيامبرش وحي مي کند که مکلف به اجراي آن است. خداوند متعال مي فرمايد:
فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْي قَالَ يا بُنَي إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ* فَلَمَّا أَسْلَمَا وَتَلَّهُ لِلْجَبِينِ* وَنَادَينَاهُ أَنْ يا إِبْرَاهِيمُ* قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيا إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ). (26)
« و وقتي با او به جايگاه «سعي» رسيد، گفت: اي پسرک من! من در خواب مي بينم که تو را سر مي برم. پس، ببين چه به نظرت مي آيد. [اسماعيل] گفت: اي پدر من! آنچه را مأموري انجام بده. به خواست خدا مرا از شکيبايان خواهي يافت. پس، وقتي هر دو تن در دادند و [پسر] را به پيشاني برخاک افکند. او را ندا داديم که اي ابراهيم. رؤياي خود را حقيقت بخشيدي ما نيکوکاران را چنين پاداش مي دهيم».
رؤياي ديگري که قرآن کريم از آن ياد مي کند، رؤياي يوسف (عليه السّلام) است. اين رؤيا از نوع پيشگويي است.
( إِذْ قَالَ يوسُفُ لِأَبِيهِ يا أَبَتِ إِنِّي رَأَيتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ). (27)
« آن گاه که يوسف به پدرش گفت: اي پدر! من يازده ستاره و خورشيد و ماه را خواب ديدم، آن ها را ديدم که براي من سجده مي کنند».
رؤياي ديگر خوابي است که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) ديد. آن حضرت خواب ديد که او و مؤمنان، در حالي که سرهاي خود را تراشيده يا کوتاه کرده اند، وارد مکه شدند، اين نيز از نوع رؤياهاي پيشگويانه است:
( َقَدْ صَدَقَ اللَّهُ رَسُولَهُ الرُّؤْيا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ آمِنِينَ مُحَلِّقِينَ رُءُوسَكُمْ وَمُقَصِّرِينَ لَا تَخَافُونَ...).(28)
«حقاً خدا رؤياي پيامبر خود را تحقق بخشيد [که ديده بود]: شما بدون شک، به خواست خدا در حالي که سر تراشيده و موي [و ناخن] کوتاه کرده ايد، با خاطري آسوده و بدون آن که بترسيد، در مسجداالحرام در خواهيد آمد...».
قرآن کريم از غير پيامبران نيز رؤياهايي ذکر کرده است، مانند رؤيايي که دو جوان هم زنداني يوسف (عليه السّلام) ديدند و تعبيري که حضرت يوسف از خواب آن دو کرد. (29) يا رؤياي پادشاه مصر که خواب ديد هفت گاو لاغر هفت گاو فربه را خوردند و نيز هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشکيده گندم را خواب ديد. (30) وقوع رؤيا براي پادشاه مصر و دو هم زنداني يوسف (عليه السّلام) در زندان نشان مي دهد که ديدن رؤيا منحصر به پيامبران و بندگان صالح خدا نيست بلکه افراد غير صالح و حتي کافران هم، بنا به حکمت و مصلحت الهي، رؤيا مي بينند.
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در بسياري از احاديثش از رؤيا سخن گفته است، و خود نيز رؤياهايي را که مي ديد و يا اصحابش مي ديدند تعبير مي کرد. آن حضرت براي رؤيا سه نوع برشمرده و فرموده است:
«رؤيا سه گونه است: يکي رؤياي خوب و راست که بشارتي از جانب خداست، دوم رؤياي غم انگيز که از جانب شيطان است، و سوم رؤيايي که ناشي از حديث نفس است. پس گاه يکي از شما خواب ناراحت کننده اي ديد برخيزد و نماز بخواند و آن را براي کسي بازگو نکند». (31)
چنان که ملاحظه مي شود، در اين حديث سه نوع رؤيا برشمرده شده است. نوع اول نويدي است از جانب خداوند متعال، و رؤياي درست و راستين است. مانند رؤياهاي پيامبران که در قرآن کريم از آن ها ياد شده و پيش تر به آن ها اشاره کرديم. نوع دوم رؤيايي است که باعث غم و ترس مي شود و حقيقت ندارد. اين نوع رؤيا از جانب شيطان است. نوع سوم، در واقع، حديث نفس است و شامل خاطرات و حوادث گذشته يا مشغله هاي او در زندگي روزمره اش يا مربوط به آرزوها و خواست ها و آرمان هاي او مي شود. ظاهراً، رؤياهايي را که روان شناسان معاصر به بررسي آن ها مي پردازند، از نوع دوم و سوم است. اما نوع اول، يعني رؤياي درست يا راست، را در حيطه تحقيقات خود جاي نمي دهند.
در احاديث ديگري، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) تنها دو نوع از اين سه نوع رؤيا را نام برده است. نوع اول رؤيايي است که انسان در آن چيزهاي خوشايند و مورد علاقه اش را مي بيند. اين نوع رؤيا را حضرت به خداوند نسبت داده است. نوع دوم، رؤيايي است که انسان در آن چيزهايي ناخوشايند مي بيند، و پيامبر آن را به شيطان نسبت داده است. از ابو سعيد خدري روايت شده است که پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« هر گاه يکي از شما رؤيايي دوست داشتني ديد آن رؤيا از نزد خداست، پس خدا را سپاس گويد و آن خواب را نقل کند، و هر گاه رؤيايي ناخوشايند ديد آن رؤيا از شيطان است، پس از شر آن رؤيا به خدا پناه برد و آن را براي کسي بازگو نکند؛ که در اين صورت به او ضرري نمي رساند». (32)
در روايت ديگري از ابو قتاده آمده است که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« رؤياي صالحه- و در روايتي: رؤياي خوب- از جانب خداست، و رؤياي بد از جانب شيطان. پس، هر که خواب ناراحت کننده اي ديد سه بار به سمت چپ خود بدمد و به خدا پناه برد، در اين صورت به او گزندي نخواهد زد». (33)
اين دو حديث حکايت از آن دارد که انسان هرگاه رؤياي خوب و خوشايندي ديد بايد آن را به خداوند بزرگ نسبت دهد چون برخاسته از وسوسه هاي اوست، و خواب خود را براي کسي بازگو نکند زيرا باعث فال بد زدن مي شود و در اسلام از فال بد زدن نهي شده است. بلکه به خدا پناه برد و به او توکل کند که در اين صورت، به خواست خدا، آن رؤيا به او آسيبي نخواهد رساند. (34) نسبت دادن رؤياي بد به شيطان به اين معنا نيست که او آن را به وجود آورده است؛ چرا که همه رؤياها، خوب يا بد، آفريده خداوند متعال و به فرمان اوست، اما خداوند سبحان «عادت را بر اين جاري ساخته است که رؤياي صادقه را هنگام حضور فرشته ي گماشته ي بر آن رؤيا خلق کند، لذا اين گونه رؤيا به فرشته نسبت داده مي شود، و خداوند متعال رؤياهاي دروغين را هنگام حضور شيطان خلق مي کند و از اين رو نسبت داده مي شود». (35)
رؤياي صادق نخستين چيزي بود که نبوت حضرت محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) با آن آغاز شد. عايشه گفت: نخستين وحي که بر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) شد به صورت رؤياي صادقه بود. آن حضرت هر رؤيايي که مي ديد چون سپيده صبح آشکار و محقق مي شد...» (36) رؤياي مسلمان بشارتي الهي و بخشي از نبوت است، اَنَس از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) روايت کرده است که فرمود:
«رسالت و نبوت قطع شده است» بنابراين پس از من رسول و پيامبري نخواهد آمد.
اَنَس گويد: اين امر [انقطاع رشته نبوت] به مردم سخت آمد پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: اما نويد دهنده ها وجود دارد. اصحاب پرسيدند: نويد دهنده ها چيست، اي رسول خدا؟ فرمود: رؤياي مسلمان با اين رؤيا جزئي از اجزاي نبوت است». (37)
از عبادة بن صامت نيز روايت شده است که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« رؤياي مؤمن يک جزء از چهل و شش جزء نبوت است». (38)
در روايت ديگري آمده است که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« از نبوت فقط نويد دهنده ها باقي مانده است؟ پرسيدند: نويد دهنده ها چيست؟
فرمود: رؤياي صادق...». (39)
پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) «بُشري» را در اين آيه ي شريفه (لهم البُشري فِي الحَياة الدُّنيا و فِي الآخرة) (ايشان را بشارت است در زندگي دنيا و در آخرت) به رؤياي صادق تفسير کرده است. (40) بنابراين رؤياي صادق پاره اي از نبوت است و خداوند به وسيله ي آن بنده اش را از حوادث خوب يا بدي که اتفاق خواهد افتاد آگاه مي کند. علت آن که در دو حديث ياد شده به ذکر خواب هاي نويد بخش اکتفا شده، آن است که رؤياي صادق اغلب از اين دست هستند، يا دليلش آن است که با ذکر آن ها نيازي به ذکر رؤياهاي هشدار دهنده نمي باشد. (41) بعضي از علما اين سخن پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) را که «رؤيا جزئي از چهل و شش جزء نبوت است» اين گونه تفسير کرده اند که: مدت زمان نزول وحي بر پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) بيست و سه سال بود و از اين مدت شش ماه آن با رؤياي صادق گذشت. نسبت اين شش ماه به بيست و سه سال نسيت يک به چهل و شش است. (42) در روايت ديگري، رؤياي صادق يکي از چهل جزء و در ديگري يکي از چهل و پنج جزء و در روايتي يکي از هفتاد جزء نبوت شمرده شده است. اين تفاوت بر حسب حال خواب بيننده است، براي مثال رؤياي شخص گنهکار يکي از هفتاد جزء است و رؤياي شخص صالح يکي از چهل جزء است، يعني رؤياي او صادق تر است. (43) مؤمن صالح راستگو رؤيايش صادق است، و هر چه راستگوتر باشد رؤيايش راست تر است. در روايتي از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است که فرمود:
« هر يک از شما راستگوتر باشد رؤيايش راست تر است». (44)
تعبير خواب ها و رؤياها
انسان از ديرباز، براي شناخت معاني رؤياها و رمز و رازهايي که در آن ها نهفته است و نويدها يا هشدارهايي که خواب ها مي دهند، به تعبير و تفسير رؤيا اهتمام ورزيده است. در طول تاريخ، در جوامع گوناگون کساني يپدا شده اند که در تعبير خواب خبره بوده و در اين باره کتاب هايي نوشته اند و قواعدي براي کشف اسرار رموز و سمبل هاي رؤياها وضع کرده اند. بدون شک، عرب هاي پيش از اسلام نيز روش هاي خاص خود را براي تعبير رؤيا داشته اند اما تا آن جا که من مي دانم، اطلاعاتي در اين باره به ما نرسيده است، ولي با نزول قرآن که در برخي آيات آن سخن از خواب ها و رؤياهايي همراه با تعبير آن ها به ميان آمده، و هم چنين با وارد شدن احاديثي از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) درباره ي خواب و رؤيا، که به تعدادي از آن ها اشاره شد، و تعبير آن حضرت از پاره اي رؤياهايي که خود آن بزرگوار و يارانش مي ديدند، روش خاصي براي تعبير رؤياها در جامعه اسلامي پديد آمد که اساساً متکي بر تمثيل ها و تشبيهات و نمونه هاي دقيقي از تعبير خواب بود که در قرآن و حديث آمده اند. و اين ها مبنايي شد براي ايجاد روش خاصي در تعبير عناوين رؤياها. از نمونه هاي تعبير نمادين رؤياها که از تمثيل ها و تشبيهات قرآن و برخي عبارات آن گرفته شده است تعبير ريسمان در خواب ديدن به عهد و پيمان است که از اين آيه شريفه مأخوذ است: (و اعتصمو بحبل الله جميعا» « همه به ريسمان خدا چنگ زنيد»، تعبير تخم شترمرغ به زن که برگرفته از اين بيان خداوند در وصف زنان است: «بيض مکنون» ([از شدت سپيدي] گويي تخم شتر مرغ زير پَراند)، و تعبير چوب در خواب ديدن به منافق، که برگرفته از اين فرموده ي خداوند در وصف منافقان است: (کأنهم خشب مسندة) «گويي چوب هايي تکيه داده بر ديوارند»، و تعبير کشتي به نجات يافتن که برگرفته از اين سخن خداوند است: (فأنجيناه و اصحاب السفينه) « پس او را و کشتي نشينان را نجات بخشيديم» و موارد ديگر.از جمله موارد تعبير نمادين رؤياها که از تمثيل هاي به کار رفته در احاديث پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) گرفته شده تعبير موش ديدن در رؤيا به زن بدکار و تعبير سگ گيرنده و کلاغ به مرد بدکاره است و اين هر دو برگرفته از اين سخن رسول گرامي اسلام است که فرمود: « پنج چيز فاسق اند، و کلاغ و زغن و عقرب و موش و سگ گيرنده را نام برد»، و يا تعبير قاروره [بطري و شيشه دارو] به زن؛ زيرا پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرموده است: « از قاروره ها بپرهيزيد». (45)
اثر قرآن و حديث در کتاب هاي تعبير خواب که در جامعه اسلامي پديد آمده اند و مشهورترين آن ها کتاب تعبير خواب محمد بن سيرين است، آشکارا پيداست. خوابگزاران معتقدند که يکي از شرايط ضرور و لازم که بايد در خوابگزار وجود داشته باشد شناخت کتاب خدا و از حفظ داشتن حديث است. براي مثال، ابن سيرين در باب اول کتاب تعبير خواب خود مي گويد: «خداوند من و تو را به طاعتش موفق بدارد، که چون رؤيا يک جزء از چهل و شش جزء نبوت است، لازم است که خوابگزار: عالم به کتاب خدا، حافظ احاديث رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)، آشنا به زبان عرب و اشتقاق واژگان، آگاه به روحيات مردم، خويشتندار، داراي اخلاق پاکيزه، راستگو باشد تا خداوند او را به تعبير درست خواب موفق بدارد...». (46)
تأثير قرآن و حديث در زمينه تعبير خواب را در آراي فلاسفه و متفکران مسلمان، امثال فارابي(47) و ابن سينا (48)، نيز آشکارا ملاحظه مي کنيم؛ چرا که اينان رؤياي صادق را نتيجه ي ارتباط نفس با جهان برين (به نظر فلاسفه، عقل فعال) و دريافت وحي و الهام از او مي دانستند.
حديث و تعبير خواب
بعضي خواب ها معنايشان روشن است و نيازي به تعبير ندارند، اما برخي ديگر نمادين و پيچيده هستند و معناي آن ها در نمادها و رمزها پوشيده اند، و لازم است معناي اين نمادها تفسير شوند تا بتوان به معناي رؤيا پي برد. براي تعبير خواب چندين راه وجود دارد، از جمله تعبير کردن با کمک گرفتن از نام هايي که در رؤيا ديده مي شود يا مشتقات آن ها. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) پاره اي از رؤياهاي خود را به همين شيوه تعبير مي کرد و يارانش را نيز به تعبير رؤيا با اين روش توصيه مي کرد، و مي فرمود:« هرگاه رؤيا برايتان کنگ بود از نام ها کمک بگيريد». (49)
نمونه ي تعبير رؤيا با استفاده از نام ها اين رؤياست که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) ديد و فرمود:
«شبي خواب ديدم که گويا در خانه عقبة بن رافع هستيم و برايمان مقداري خرما از خرماهاي ابن طاب آوردند. من اين خواب را تعبير کردم به رفعت يافتن مان در دنيا و عافيت در عقبي و اين که دينمان پاک و طيب است». (50)
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) رفعت يافتن خود و مسلمانان در دنيا را از نام «رافع» که در رؤيا آمده است، و عافيت در عقبي را از نام «عقبه» و پاکيزگي دين را از نام «طاب» برداشت کرد. يکي ديگر از نمونه هاي تعبير رؤيا با نام ها تعبيري است که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از رؤياي عبداح بن سلام به عمل آورد. عبدالله گفت:
« خواب ديدم که گويا در باغي هستم و در وسط باغ ستوني است، و بالاي ستون دستگيره اي است. به من گفته شد: از اين ستون بالا رو. من گفتم: نمي توانم. خدمتکاري آمد و جامه ام را گرفت و بالا کشيد و من بالا رفتم و دستگيره را گرفتم، و در همين حال که دستگيره را گرفته بودم از خواب بيدار شدم. خوابم را براي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) تعريف کردم، حضرت فرمود: آن باغ، باغ اسلام است و آن ستون ستون اسلام، و آن دستگيره، دستگيره اسلام که تا زنده اي بدان چنگ زده خواهي بود». (51)
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) برخي رؤياها را به معناي اشيايي که در آن ها مي آمد تعبير مي کرد، براي مثال، از ابن عمر روايت شده است که پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« خواب ديدم که زني سياه با موهايي ژوليده از مدينه خارج شد و در مَهيَعه يا همان جُحفه ايستاد. اين طور تعبيرش کردم که وباي مدينه به آن جا منتقل مي شود». (52)
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) خواب هاي صحابه را نيز تعبير مي کرد. آن حضرت صبح که مي شد رو به يارانش مي کرد و مي پرسيدک « آيا کسي از شما ديشب خوابي ديده است؟». (53) و هر کسي خوابي ديده بود براي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) تعريف مي کرد و حضرت هم به تعبير آن مي پرداخت. پيش تر از رؤياي عبدالله بن سلام که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) آن را تعبير کرد ياد کرديم. در اين جا يک نمونه ديگر مي آوريم. ام العلاء، از بانوان صحابي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) خوابي ديد و آن را براي حضرت بازگو کرد، و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) هم تعبيرش نمود. او مي گويد:
« خواب ديدم عثمان بن مظعون چشمه آبي جاري دارد، خوابم را براي رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) تعريف کردم، حضرت فرمود: اين عمل اوست که جريان دارد». (54)
نمونه ي ديگر، رؤيايي است که ام الفضل ديد و آن را براي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) تعريف کرد و گفت:
اي رسول خدا، خواب ديدم که گويا عضوي از اعضاي بدن شما در اتاق من است.
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: خواب خوبي ديده اي. فاطمه پسري به دنيا مي آورد تو او را شير مي دهي. فاطمه (عليها السّلام) حسين يا حسن را به دنيا آورد و من او را با شير فُثَم شير دادم».
همين طور هم شد. بعضي صحابه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) هم تعبير خواب مي کردند، از جمله ابوبکر که در کار ماهرتر از ديگران بود. ابن عباس مي گويد که مردي خدمت پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد و عرض کرد:
« يا رسول الله! ديشب ابري را خواب ديدم که روغن و عسل از آن مي چکيد و مردم مشت مشت از آن مي گيرند. بعضي بيش تر و بعضي کم تر. هم چنين ديدم ريسمان از آسمان به زمين وصل است و شما آن را گرفتيد و بالا رفتيد، و بعد از شما يک نفر ديگر همين کار را کرد، و بعد از او مرد ديگري چنين کرد، و سپس مرد ديگري آن را گرفت و ريسمان قطع شد اما دوباره برايش وصل شد. ابوبکر گفت: پدر و مادرم به فدايت اي رسول خدا، شما را به خدا اجازه دهيد من اين خواب را تعبير کنم.
حضرت فرمود: تو تعبيرش کن. ابوبکر گفت: آن سايبان، سايبان اسلام است، آن روغن و عسلي که از آن مي چکيده شيريني و نرمي قرآن است، و اين که مردم، يکي کم تر و يکي بيش تر، از آن روغن و عسل بر مي داشتند، استفاده آن ها از قرآن است که يکي بيش تر و يکي کم تر بهره مي برد. آن ريسمان آويخته از آسمان به زمين حق است که شما بر آني و آن را در چنگ مي گيري و خداوند به سبب آن شما را بالا مي برد. و بعد از شما يک نفر ديگر آن را فراچنگ مي گيرد و با آن بالا مي رود، و پس از او نيز مردي ديگر مي گيرد و به واسطه آن بالا مي رود، و سپس مردي ديگر آن را مي گيرد اما قطع مي شود و دوباره وصل مي گردد و آن مرد نيز به واسطه آن بالا مي رود. پدر و مادرم به فدايت اي رسول خدا، اکنون بفرماييد که درست گفتم يا خطا کردم؟ پيامبر فرمود: قسمتي از آن را درست گفتي و قسمتي را اشتباه..». (55)
در سيره ي ابن هشام آمده است که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) خوابي ديد و ابوبکر آن را تعبير کرد.
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« خواب ديدم که لقمه اي حلواي خرما به من خوارنده شد و از طعم آن لذت بردم، اما چون خواستم آن را ببلعم تکه اي از آن در گلويم گير کرد، و علي دستش را داخل دهانم کرد و آن را در آورد. ابوبکر گفت: اي رسول خدا، اين تعبيرش يکي از جنگ هاي شماست که در آن به پاره اي از آنچه مي خواهيد مي رسيد و به مشکلي هم بر مي خوريد و علي را مي فرستيد و او آن را برطرف مي سازد». (56)
چنان که ملاحظه مي شود، اين رؤياها مشتمل بر نمادها و رمزهايي است که هر يک از آن ها، توسط پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و صحابه، به معناي خاصي تعبير شده است.
پي نوشت ها :
1. علق/ 1-5.
2. الرحمن/ 3-4.
3. نحل/ 78.
4. ملک/ 23.
5. بقره/ 213.
6. حديد/ 25.
7. محمدعثمان نجاتي، القرآن و علم النفس، ص 182-186.
8. شيخ محمد عبده، رسالة التوحيد، ص 108.
9. محمد رأفت سعيد، الرسول المعلم و مهجه في التعليم، ص 60-61.
10. ناصف، ج3، ص 358-359.
11. قصص/7.
12. مائده/ 111.
13. عنکبوت/ 69؛ بقره/ 282. ر.ک: قرآن و روان شناسي، ص 181 -188.
14. تخريج زين الدين ابي الفضل العراقي، ج1، ص 71، پ2.
15. ناصف، ج4، ص 155.
16. ناصف، ج4، ص 155.
17. ر.ک: نَوَوي، ج2، ص 1206، ح 1505/2؛ ناصف، ج3، ص 342.
18. شيباني، ج1، ص 105.
19. يونس/ 61.
20. حج/70.
21. بقره/ 77.
22. بقره/ 106.
23. در اين باره رجوع کنيد به: القرآن و علم النفس، ص 187-188.
24. مسند احمد، ج1، ص 391.
25. علق/ 15-16.
26. صافات/ 102-105.
27. يوسف/ 4.
28 فتح/ 27.
29. يوسف/ 36-41.
30. يوسف/ 47-49.
31. ناصف، ج4، ص 305.
32. ناصف، ج4، ص 305.
33. نَوَوي، ج1، ص 657، ح 842/5.
34. نَوَوي، ج1، ص 657، ح 842/5.
35. نک: مقدمه کتاب تفسير الاحکام الکبير، ابن سيرين، ص 3.
36. ناصف، ج3، ص 252.
37. ناصف، ج3، ص 252.
38. ناصف، ج3، ص 252.
39. نَوَوي، ج1، ص 655، ح 838/1.
40.محمد بن سيرين، کتاب تفسير الاحلام الکبير، ص 19.
41. نَوَوي، ج1، ص 655.
42. ناصف، ج4، ص 304، پ3.
43.ناصف، ج4، ص 304، پ3.
44. ناصف، ج4، ص 305.
45. محمد بن سيرين، کتاب تفسير الاحکام الکبير، ص4-5.
46. محمد بن سيرين، کتاب تفسير الاحکام الکبير، ص4-5.
47. فارابي، آراء اهل المدينه الفاضله، باب المنافات و اسبابها.
48. محمدعثمان نجاتي، الادراک الحسي عند ابن سينا، بحث في علم النفس، عند العرب، ص 209، 218.
49. محمد بن سيرين، کتاب تفسير الاحکام الکبير، ص 25.
50. ناصف، ج4، ص 313.
51. ناصف، ج4، ص314.
52. ناصف، ج4، ص 311.
53. ناصف، ج4، ص 306.
54. ناصف، ص 314.
55. ناصف، ج4، ص 314-315.
56. السيرة النبوية لابن هشام، ج4، ص 172.
نجاتي، محمدعثمان؛ (1387)، حديث و روان شناسي، ترجمه ي حميدرضا شيخي، مشهد: بنياد پژوهشهاي اسلامي، چاپ دوم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}