ظهور آريستوکراسي مالي (9)
طلوع و افول کردي موبيليه
ظهور آريستوکراسي مالي (9)
تکاپوي بنياد روچيلد براي سلطه بر راه آهن اروپاي قاره با مقابله گروهي از يهوديان مواجه شد. اين مصادف با دوراني است که به تأثير از تحولات فرهنگي اروپا موجي نيرومند به سود انحلال جوامع يهودي و همسانگري با جوامع ميزبان در ميان يهوديان پديده شده بود. اين گروه به يهوديت به عنوان يک دين، نه يک ساختار سياسي، مي نگريستند که حوزه اعتبار آن تنها در قلمرو زندگي فردي است. اين موج به هاسکالا، يا جنبش روشنگري يهود، شهرت دارد.در مقابل، گروهي از يهوديان قرار داشتند که از سنن اليگارشي حاخامي دفاع مي کردند و خواستار حفظ، احيا و تقويت ساختارهاي سياسي جهانوطني "قوم يهود" بودند. شبکه يهوديان وابسته به اليگارشي لندن در رأس اين گروه جاي داشت. تلاش اين گروه از يهوديان در آغاز دهه 1860 به تأسيس آليانس اسرائيلي، در دهه 1880 به پيدايش جنبش هووي زيون و در دهه 1890 به پيدايش صهيونيسم انجاميد. درباره اين حوادث به طور مشروح در جلد پنجم سخن خواهيم گفت.
موج تعارض ميان ماسکيليم ها، يعني روشنگران يهودي هوادارا "اصلاح ديني" و جنبش هاسکالا، و يهوديان وابسته به اليگارشي مالي و مستعمراتي بريتانيا، و در رأس آن روچيلدها، در عرصه تکاپوي مالي و اقتصادي نيز بازتاب داشت. بدينسان، از دهه 1830 اتحادي از برخي خاندان هاي متنفذ يهودي عليه روچيلدها و شبکه ايشان شکل گرفت. مهم ترين اين خاندان ها عبارتند از مندلسون، اسکلس، آرنشتين، ايتزيگ، اوپنهايم، فولد و پرر.
بنيانگذار خاندان مندلسون، موسس مندلسون، (1) انديشمند نامدار يهودي سده هيجدهم و بنيانگذار جنبش روشنگري يهود، است. جوزف (2) و آبراهام، (3) دو پسر موسس مندلسون، از بانکداران بزرگ وين در اوايل سده نوزدهم بودند و سرمايه کلاني را در فرانسه پس از ناپلئون، در احداث شبکه هاي راه آهن و اعطاي وام به برخي دولت ها، به ويژه روسيه، به کار انداختند. برادران مندلسون شخصيت هايي فرهيخته بودند و مورد احترام محافل روشنفکري اروپا. در نسل هاي بعدي ايشان نيز برخي چهره هاي برجسته علمي و هنري پديد شدند. فليکس مندلسون، (4) آهنگساز نامدار نيمه اول سده نوزدهم، پسر آبراهام مندلسون است. موسسه بانکي مندلسون (5) تا نيمه اول سده بيستم در برلين و آمستردام فعال بود. (6) اعضاي خانواده مندلسون در سده نوزدهم به مسيحيت گرويدند و رابطه خود را با يهوديت قطع کردند. (7)
خاندان اسکلس از خاندان هاي سرشناس يهودي اتريش در سده هاي هيجدهم و نوزدهم ميلادي است. در اوايل سده نوزدهم، برنهارد اسکلس (8) و باجناقش، ناتان آدام آرنشتين، (9) از بانکداران بزرگ وين بودند. آنان در سال 1816 "بانک ملي اتريش" را تأسيس کردند. پس از استقرار سالومون ماير روچيلد در وين (1820)، اسکلس و آرنشتين به عنوان بزرگترين رقباي سالومون شناخته مي شدند. برنهارد اسکلس در سال 1822، همزمان با روچيلدها، به مقام باروني دربار اتريش دست يافت. اسکلس ها نيز، چون اعضاي خاندان مندلسون، فرهيخته و محترم بودند. گوته با برنهارد اسکلس و همسرش دوست بود و با ايشان مکاتبه داشت. آنان و فرزندانشان در سال 1824 به مسيحيت گرويدند و پيوند خود را با يهوديت گسستند. پسر برنهارد، به نام دنيس اسکلس، (10) وارث و رئيس موسسه پدر بود. او با اميل پرر در کردي موبيليه شريک بود و با متلاشي شدن اين بانک او نيز ورشکست شد. (11) ويرجينا کاولس از بارون سينا (12) و اسکلس به عنوان "سرسخت ترين دشمنان روچيلدها" نام مي برد. (13)
خاندان آرنشتين نيز از بانکداران بزرگ يهودي وين در سده هيجدهم و نيمه اول سده نوزدهم بودند. موسسه آرنشتين وين با موسسه فولد پاريس شريک بود و از رقباي روچيلدها به شمار مي رفت. اين موسسه نيز به وسيله روچيلدها ورشکست و سرانجام در سال 1873 منحل شد. اعضاي اين خاندان نيز در سده نوزدهم به مسيحيت گرويدند و پيوندهاي خود را با يهوديت گسستند. (14)
خاندان اوپنهايم (15) نيز از خاندان هاي ثروتمند يهودي مخالف روچيلدها در اوايل سده نوزدهم ميلادي است. اعضاي اين خاندان در اواخر سده هيجدهم در شهرهاي فرانکفورت و بن اقامت داشتتند. اوپنهايم ها نيز به مسيحيت گرويدند و در جامعه فرانسه و آلمان مستحيل شدند. ديويد اوپنهايم (16) از اعضاي اين خانواده است. او از بنيانگذاران و مديران راينيشه زايتونگ (1841-1843) است که نشريه روشنفکران چپگراي آلمان به شمار مي رفت. (17)
خاندان ايتزيگ، (18) که بعدها به هيتزيگ شهرت يافت، از يهوديان ثروتمند برلين در نيمه دوم سده هيجدهم بود. دانيل ايتزيگ (1723-1799) زماني به عنوان رئيس يهوديان برلين شناخته مي شد. دختران او با ناتان آرنشتين، برنهارد اسکلس و مندل اوپنهايم (19) ازدواج کردند. اعضاي خاندان ايتزيگ نيز به مسيحيت گرويدند و رابطه خود را يا يهوديت گسستند. (20)
خاندان فولد از بانکداران يهودي پاريس بود که در زمان لويي فيليپ به ثروت و قدرت رسيد. برلئون فولد (21) در مشارکت با سولومون اوپنهايم (22) موسسه بانکي "فولد، اوپنهايم و شرکا" (23) را تأسيس کرد. (اين موسس در سده بيستم به "هاينه و شرکا" (24) تغيير نام داد.) دختر سولومون اوپنهايم نيز با بنويي فولد، (25) پسر بزرگ برلئون فولد، ازدواج کرد. (26) بنويي فولد موسسه فوق را توسعه داد. او در سال هاي 1834-1842 نماينده مجلس فرانسه بود.
آشيل فولد (27) پسر دوم برلئون فولد است. او ابتدا در اداره مؤسسه خانوادگي به برادرش کمک مي کرد. در سال 1842 به عضويت مجلس فرانسه برگزيده شد. وي، چون برادرش، به جناح اکثريت محافظه کار مجلس تعلق داشت و از سياست هاي مالي فرانسوا گيزو حمايت مي کرد. پس از سقوط لويي فيليپ، از مه 1948 به انتقاد از سياست هاي مالي دولت موقت پرداخت. او در سال 1849 بطور کامل از مؤسسه خانوادگي کناره گرفت، به سياست مشغول شد و نقش مهمي در صعود لويي بناپارت ايفا کرد. آشيل فولد در دوران رياست جمهوري لويي بناپارت چهار بار (1849-1852) وزير دارايي شد. او در سال هاي 1852-1860 وزير کشور بود و در همين دوران نمايشگاه بين المللي پاريس (1855) را برگزار کرد. در سال هاي 1861-1867 مجدداً وزير دارايي ناپلئون سوم بود. او پس از بازنشستگي، در 5 اکتبر 1867، کمي پيش از بارون جيمز روچيلد، درگذشت.
فولد از نظر سياسي شخصيتي راستگرا و محافظه کار بود و به اين دليل آماج حمله برخي روزنامه نگاران سوسياليست، به ويژه مارکس، قرار گرفت که وي را نمادي از "آرستوکراسي مالي" يافته بودند. ديديم که حملات مارکس به آشيل فولد بتدريج تا بدانجا اوج گرفت که سرانجام در کتاب هيجدهم برومر لويي بناپارت (1852) نام و ياد بارون جيمز روچيلد را بکلي تحت الشعاع قرار داد. آمريکانا آشيل فولد را نمونه اي تمام عيار از اورلئانيست هايي مي خواند که بر امپراتوري دوم فرانسه سيطره يافتند. (28) معهذا، فولد پيوند جدي با يهوديت نداشت و تاريخنگاري رسمي يهود نيز از او به نيکي ياد نمي کند. دائره المعارف يهود برادران فولد (بنويي و آشيل) را "يهوديان مرتد" مي خواند (29) و مورخين دانشگاه عبري اورشليم از عدم مشارکت او در امور يهوديان سخن مي گويند. (30) اين در حالي است که فولد هيچگاه رسماً مسيحي نشد و گاه از او به عنوان نخستين سناتور يهودي فرانسه ياد مي شود. (31) معهذا، او با زني پرتستان وصلت کرد و فرزندانش از آغاز مسيحي بودند. دو پسر آشيل فولد، به نام هاي ارنست آدولف (32) و ادوارد ماتورين (33)، و نوه او، آشيل شارل فولد، (34) نماينده مجلس فرانسه بودند. سومين پسر آشيل فولد، به نام گوستاو فولد، (35) نمايشنامه نويسي سرشناس شد. (36)
نياي خاندان پرر يک يهودي اسپانيايي به نام ياکوب پرر (37) است که در نوجواني به فرانسه آمد و به دليل فعاليت در عرصه آموزش ناشنوايان شهرت يافت و مورد تقدير لويي پانزدهم قرار گرفت. اميل (38) و اسحاق پرر، (39) روزنامه نگاران و بانکداران نامدار فرانسه، نوه هاي اويند.
اميل و اسحاق پرر از شاگردان و هواداران سن سيمون، (40) نظريه پرداز نامدار سوسياليست، بودند. آنان از دهه 1830 به فعاليت هاي مطبوعاتي پرداختند و به دليل نگارش رساله هايي در زمينه مسائل اقتصادي و اجتماعي به شهرت رسيدند. برادران پرر، به تأثير از سن سيمون، آرمان سوسياليسم مبتني بر سرمايه داران بزرگ خيرانديش را دنبال مي کردند و در اين ميان براي توسعه شبکه راه آهن جايگاه ويژه اي قائل بودند. اميل پرر در نوشته هاي خود بر توسعه راه آهن تأکيد فراوان داشت و آن را "عاملي براي نجات آينده بشريت، ايجاد کار براي توده ها، ارتباط ميان ملت ها و راهي به سوي رفاه و امنيت جهاني مي دانست". (41) بدينسان، پرر ابتدا همکاري با بارون جيمز روچيلد را آغاز کرد و تا سال 1848 در کنار او بود. او کمي بعد به جبهه آشيل فولد پيوست و، به تعبير مورتون، به "سرسخت ترين و مصمم ترين" دشمن روچيلدها بدل شد. مورتون مي افزايد: زماني که پرر به آشيل فولد پيوست نوکر او نشد، بلکه يک شريک برابر حقوق و حتي بيش از آن بود. (42) چهار سال بعد برادران پرر به کمک آشيل فولد بانک معظم کردي موبيليه (43) را تأسيس کردند و سهمگين ترين مبارزه را عليه روچيلدها سامان دادند. (44)
تکاپوي بارون جيمز روچيلد در عرصه راه آهن فرانسه از سال 1835 آغاز شد. اين مقارن با سلطنت لويي فيليپ و اقتدار تي ير است. نخستين اقدام جيمز احداث خط پاريس- سن ژرمن (45) بود که امتياز آن با تلاش اميل پرر به تصويب پارلمان رسيد. (46) اين طرح در سال 1837 گشايش يافت. در اين زمان گروهي از نمايندگان پارلمان فرانسه مخالف احداث راه آهن به وسيله بخش خصوصي بودند و بهره گيري جيمز روچيلد از اميل پرر سوسياليست قاعدتاً به اين دليل بود. براي نمونه، لامارتين نطقه هاي غرايي در دفاع از احداث راه آهن به وسيله دولت ايراد کرد و "از خطرات سياسي، اقتصادي و استراتژيک سلطه خصوصي بر نيروهاي ناشناخته عصر جديد سخن گفت. او فئوداليسم جديد و بارون هاي راه آهني را که مي تواند سلطه نابخردانه خود را بر تجارت فرانسه برقرار کنند محکوم کرد." بهرروي، سرانجام پيروزي با هواداران خصوصي کردن راه آهن بود و در نتيجه از 3240 کيلومتر خط آهني که در سال 1852 در فرانسه وجود داشت، تنها 580 کيلومتر آن را دولت احداث کرد. (47)
کمي بعد جيمز روچيلد و آشيل فولد، هر دو، امتياز احداث خط پاريس- ورساي را به دست آوردند و اين طرح را در سال 1839 به پايان بردند. اين امر مانع از رقابت و خصومت اين دو نبود. (48) تکاپوي روچيلدها در ساختمان شبکه راه آهن فرانسه در سال 1842 اوج گرفت و اين زماني است که ايشان موفق شدند، با کمک سياسي و تبليغاتي برادران پرر، امتيازات بزرگي را به دست آوردند و بر پايه آن کمپاني راه آهن شمالي (49) را، به رياست اميل پرر، تأسيس کنند. اين در زمان اقتدار گيزوست. سهام کمپاني فوق به مبلغ 150 ميليون فرانک به بازار بورس عرضه شد و هفت و نيم ميليون فرانک آن مجاني به وزرا، نمايندگان مجلس و روزنامه نگاران اهدا شد. اين تطميع کار خود را کرد. به تعبير مورتون، بناگاه "مدافعان سعادت عامه به منافع راه آهن روچيلدها پي بردند" و در 15 ژوئن 1846 در مراسم افتتاح خط آهن شمالي نمايندگان دربار، مجلس و مطبوعات به افتخار بارون جيمز روچيلد هورا کشيدند. (50)
روش غيراخلاقي ارتشاء و تطميع که روچيلدها براي کسب امتيازات فوق در پيش گرفتند در همان زمان اعتراض وسيعي را برانگيخت و موج بيزاري از ايشان را در ميان توده مردم دامن زد. انتشار کتاب هاي يهوديان؛ سلاطين زمانه (توسنه، 1845) و روچيلد اول پادشاه يهود (ديرنوائل، 1846) مقارن با اين حوادث است. براي نمونه، در سال 1840 يک روشنفکر يهودي به نام لودويگ بورن، (51) که زماني خانواده وي چون روچيلدها در محله يهودي نشين فرانکفورت مي زيست، نوشت:
آيا اين سعادت بزرگي براي جهان نيست که تمامي پادشاهان خلع شوند و روچيلدها در تخت سلطنت ايشان جاي گيرند؟ به پيامدهاي چنين حادثه اي توجه کنيد: اين سلطنت جديد هيچگاه براي دريافت وام پيماني منعقد نخواهد کرد... رشوه دهي مستقيم و غيرمستقيم به وزرا متوقف خواهد شد زيرا به آن نيازي نيست با کسي نيست که رشوه دهد... (52)
راه آهن شمالي بارون جيمز روچيلد، مانند راه آهن شمالي بارون سالومون روچيلد در اتريش، بزرگترين سرمايه گذاري بود که تا آن زمان در شبکه راه آهن فرانسه صورت مي گرفت. (53) کمپاني ديگر روچيلدهاي فرانسه در عرصه راه آهن کمپاني پاريس- ليون- مديترانه (پ. ال. ام.) (54) بود که در دوران لويي بناپارت آغاز به کار کرد و خط بزرگ آن، که پاريس را به سواحل مديترانه پيوند مي داد، در سال 1855 گشايش يافت. به نوشته کلافام، کمپاني راه آهن شمالي و کمپاني پ. ال. ام. هماره نيرومندترين کمپاني هاي راه آهن فرانسه بودند. (55)
در کوران حوادث پس از انقلاب 1848 روابط بارون جيمز روچيلد و اميل پرر دستخوش تحول شد و سرانجام در سال 1849 به جدايي پرر از روچيلدها انجاميد. پرر، به رغم اينکه اينک فردي ثروتمند به شمار مي رفت، هنوز به آرمان هاي سن سيموني خود وفادار بود و مترصد فرصتي بود تا آن را تحقق بخشد. (56) زماني که آشيل فولد به وزارت دارايي فرانسه رسيد، پرر طرح تأسيس يک بانک عمومي را به او پيشنهاد کرد که از طريق جذب سرمايه هاي کوچک طبقات متوسط و فقير سرمايه اي عظيم را گرد آورد. اين طرح مورد توجه فولد قرار گرفت و وي نظر مساعد لويي بناپارت را به آن جلب کرد. هدف فولد و پرر از تأسيس اين بانک، صنعتي کردن سريع فرانسه بود و اين نه تنها با بناپارتيسم عوامفريبانه ي لويي بناپارت انطباق داشت بلکه مي توانست پشتوانه نيرومند مالي در اختيار حکومت او قرار دهد. در نتيجه، در نوامبر 1852، درست در همان زمان که لويي بناپارت به مقام "امپراتور فرانسه" دست يافت، بانک کردي موبيليه نيز تأسيس شد. (57)
در فهرست اسامي مالکين سهام اوليه (مؤسسين) اسامي بانکداراني چون بارينگ هاي لندن، تورنولياي (58) رم، هاينه ي هامبورگ، لافيته و اوپنهايم فرانسه، و ميليونرهاي مقتدري چون دوک گاليرا (59) و دوشس لوختنبرگ (60) (دختر نيکلاي اول تزار روسيه) به چشم مي خورد. بنويي فولد، برادر آشيل فولد، يک چهارم سهام مؤسسين را در ماليکت داشت و اميل پرر و برادرش اسحاق پرر نيز يک چهارم سهام را داشتند. دوک مورني، (61) برادر ناتني لويي بناپارت، سهام مفصلي در اختيار گرفت و عضو هيئت مديره بانک شد. براي تحريک مردم به سرمايه گذاري، مطبوعات موجي پرهياهو از ستايش و تقديس معاملات بورس به همراه وعده هاي فريبنده دال بر ثروتمند شدن هرچه سريعتر آفريدند. (62)
بانکي با چنين پشتوانه سياسي و تبليغاتي و چنين بنيانگذاران معتبر به سرعت مي توانست به کانون جذب نقدينگي توده روستايي و شهري جامعه فرانسه بدل شود و چنين نيز شد: سهام کردي موبيليه شامل 120 هزار سهم بود که با قيمت هر سهم 500 فرانک به بازار بورس عرضه شد تا هر کسي قادر به خريد سهمي باشد. به اين سهام 15 درصد بهره پرداخت مي شد. قيمت اين سهام تنها به مدت نيم ساعت 500 فرانک بود. در پايان روز اول هر سهم به 1100 فرانک و در پايان هفته اول به 1600 فرانک رسيد. (63)
فروش سهام کردي موبيليه، با احتساب قيمت پايه آن و صرفنظر از سودي که در معاملات بورس نصيب دلالان و سفته بازان کرد، در نخستين گام سرمايه اي انبوه معادل 60 ميليون فرانک فرانسه در اختيار مديران بانک قرار داد. اهميت اين سرمايه زماني آشکار مي شود که دريابيم "بانک فرانسه"، به عنوان معتبرترين نهاد مالي اين کشور، سرمايه اي معادل 92250000 فرانک در اختيار داشت و به اعتبار آن مي توانست 450 ميليون فرانک اسکناس چاپ کند. (64)
بدينسان، نخستين "بانک مردمي" بر پايه آرمان هاي سن سيموني پديد شد. آميزه اي از جاه طلبي ها و شيادي هاي لويي بناپارت، ثروت و قدرت آشيل فولد، در مقام يک بانکدار درجه اول و وزير دولت فرانسه، و مديريت و دانش و آرمانگرايي اميل پرر، غولي مالي به نام کردي موبيليه را آفريد؛ تنها نهاد اقتصادي که در طول تاريخ خاندان روچيلد توانست به طور جدي سلطه آن را به مخاطره اندازد.
تأسيس کردي موبيليه را بايد تهاجمي سنگين از سوي فولد، پرر و خاندان هاي شريک و خويشاوند ايشان (اسکلس، آرنشتين، مندلسون، سينا و غيره) به مواضع روچيلدها دانست. نخستين واکنش بارون جيمز روچيلد سفر به وين بود. فرانتس جوزف، امپراتور 22 ساله هابسبورگ، با اين سرکنسول افتخاري خود در پاريس ديدار کرد و از طريق او، نه کنت هوبنر سفير اتريش در پاريس، پيام خصوصي صميمانه اي براي لويي بناپارت فرستاد. هدف از اين مانور سياسي آن بود که ناپلئون سوم حمايت دربار هابسبورگ از روچيلدها را احساس کند و دريابد که "بر خلاف پررها، روچيلد يک قدرت اروپايي درجه اول است و بنيادي است که از طريق آن منويات حسنه بزرگترين سلطنت مشروع اروپا جريان مي يابد." (65) (کمي پيش از اين سفر بنيادهاي روچيلد لندن و فرانکفورت وامي به مبلغ 3/5 ميليون پوند براي دربار اتريش فراهم آورده بودند.) (66) و گفتيم که در ژانويه 1853، کمي پس از هياهوي تأسيس کردي موبيليه، بارون جيمز روچيلد دست پرورده خود، اوژني مونتيخو، را به عنوان ملکه فرانسه وارد خوابگاه لويي بناپارت کرد.
مهم ترين عرصه تکاپوي برادران پرر، چون گذشته، راه آهن بود. از زمان تأسيس کردي موبيليه تا انحلال آن در سال 1867، برادران پرر مقام دوم را در احداث راه آهن اروپا، پس از روچيلدها، به دست داشتند. آنان بعدها مباهات مي کردند که با تلاش خود قريب به ده هزار کيلومتر راه آهن ساختند.
کردي موبيليه به تأسيس کمپاني هاي متعدد راه آهن دست زد که مهم ترين آن کمپاني راه آهن جنوبي (67) بود. بدينسان، برادران پرر با اتکاء بر پشتوانه مالي بانک فوق برخي خطوط اصلي راه آهن فرانسه- خط جنوبي، خط مرکزي و خط شرقي- را احداث نمودند. به زودي عرصه رقابت برادران پرر و روچيلدها به خارج از فرانسه کشيده شد. کمپاني راه آهن جنوبي پررها ساخت نخستين شبکه هاي خط آهن اسپانيا و تونس را آغاز کرد (68) و به ويژه در اسپانيا رقابت شديد ميان کردي موبيليه و روچيلدها درگرفت.
کردي موبيليه به سرمايه گذاري در احداث شبکه راه آهن سويس نيز پرداخت و چنانکه گفتيم پررها و مندلسون ها با احداث کمپاني راه آهن روسيه تلاش براي مشارکت در احداث شبکه راه آهن اين کشور را آغاز کردند. (69)
در سال 1855 آشيل فولد، که اينک وزير کشور بود، پروژه بازسازي شهر پاريس و تبديل آن به "پايتختي در شأن امپراتوري دوم" را به پايان برد و به افتخار آن نمايشگاه بين المللي پاريس را برگزار نمود که تقليدي بود از نمايشگاه بزرگ 1851 لندن. (70) بدينسان، "پاريس لويي پانزدهم" به "پاريس مدرن ناپلئون سوم" بدل شد. در اين بازسازي، بخش مهمي از ابنيه تاريخي و بافت کهن پاريس تخريب شد و در مقابل خاطرات دوران زيست لويي بناپارت در لندن بر بافت جديد شهر تأثير چشمگير بر جاي نهاد. (71) مسئوليت بازسازي پاريس را بارون هوسمن (72) به دست داشت و سرمايه آن را کردي موبيليه فراهم آورد. روچيلدها در اين پروژه مشارکتي نداشتند. (73) در اين زمان سرمايه جيمز روچيلد در جاي ديگري در کار بود. اينک زمان جنگ کريمه است و "بارون بزرگ" با اعطاي وام عظيم 750 ميليون فرانکي به ناپلئون سوم، متحد بريتانيا، به عنوان سرمايه گذار اصلي اين جنگ شناخته مي شود.
اتريش و ساير سرزمين هاي تابع امپراتوري هابسبورگ مهم ترين عرصه رقابت کردي موبيليه و روچيلدها، پس از فرانسه، بود. اين ستيز از ژانويه 1855 به اوج خود رسيد و اين زماني است که برادران پرر و خاندان هاي سينا، اسکلس و متحدين ايشان با کسب امتيازاتي از دولت اتريش کمپاني راه آهن دولتي اتريش (74) را تأسيس نمودند. اين کمپاني در سال 1857 خط موسوم به فرانتس جوزف را در مجارستان به پايان برد. در مقابل، روچيلدها امتياز خطوط راه آهن لومباردي- ونيز را به دست آوردند و در سال 1856 کمپاني سلطنتي راه آهن لومباردي-ونيز و ايتالياي مرکزي (75) را تأسيس کردند. (76) اين کمي پيش از پايان حکومت خاندان هابسبورگ در ايتاليا (1859) است.
در سال 1856، کردي موبيليه گزارش ساليانه خود را منتشر کرد. طبق اين گزارش، در سال مالي گذشته سرمايه در گردش کردي موبيليه معادل 60 ميليون پوند استرلينگ بود و سود خالص آن 28 ميليون پوند (77). اين پايان اوج و سرآغاز افول کردي موبيليه است.
موفقيت پرهياهوي کردي موبيليه در جذب سرمايه هاي کوچک و تبديل آن به سرمايه اي عظيم توجه مقامات اتريشي را به خود جلب کرد. در اواخر سال 1855، گردانندگان کردي موبيليه از مقامات اتريشي درخواست کردند که شعبه بانک خود را در وين بگشايند، ولي با کمال حيرت شنيدند که دولت اتريش قصد دارد بانک مشابهي تأسيس کند. بدينسان، کرديت انشتالت، (78) "بانک مردمي" اتريش، نيز در صحنه اقتصاد اروپا پديدار شد. اين بانک، هر چند طبق الگوي کردي موبيليه راه اندازي شد ولي يک تفاوت اساسي داشت: رئيس و سهامدار اصلي آن بارون آنسلم روچيلد، پسر 52 ساله بارون سالومون ماير روچيلد و داماد ناتان ماير روچيلد لندن، بود.
در 12 دسامبر 1855 فروش سهام کرديت انشتالت در بازار بورس وين آغاز شد و انبوه مردم براي خريد آن هجوم بردند. سهام اين بانک شامل 500 هزار سهم بود. تجربه کردي موبيليه سخت اغواگر بود. بهاي اسمي اوراق تنها 15 ميليون فلورين بود ولي در بازار به 644 ميليون فلورين به فروش رفت. يکي از نويسندگان آن زمان، بر اساس تجربه کردي موبيليه و کردين انشتالت، روانشناسي توده مردم را چنين توصيف کرده است: " همگان بر اين باور بودند که دوران طلايي سهام ارزان فرا رسيده است و هر کس هجوم مي آورد تا نخستين کسي باشد که از اين فرصت طلايي بهره مي برد ... مردم اشتباه نکرده بودند. در ظرف يک هفته قيمت سهام دو برابر شد." (79) کرديت انشتالت به مقتدرترين نيروي مالي امپراتوري اتريش بدل شد و شبکه وسيعي را، از معادن زغال سنگ تا خطوط راه آهن، در زير نظارت خود گرفت. (80)
بدينسان، تهاجم سهمگين روچيلدها به کردي موبيليه آغاز شد. در اواخر سال 1859 قيمت سهام کردي موبيليه بناگاه از 1600 فرانک به 800 فرانک تنزل کرد. موقعيت فولد به مخاطره افتاد و وي از سمت وزارت کشور استعفا داد. معهذا، وي کمي بعد (1861) بار ديگر به عنوان وزير دارايي منصوب شد. در اين دوره از وزارت فولد چرخشي بنيادين در مواضع او پديد شد؛ رابطه وي با اميل پرر به سردي گراييد و در مقابل رابطه حسنه اي ميان او و بارون جيمز روچيلد برقرار شد. (81)
نگونبختي اميل پرر و کردي موبيليه در 17 فوريه 1862 آشکار شد و اين زماني است که لويي بناپارت به همراه آشيل فولد، وزير امور خارجه، لرد کاولي (سفير بريتانيا) و ريچارد مترنيخ (سفير اتريش) به کاخ فرير (82) بارون جيمز روچيلد، در 40 کيلومتري شرق پاريس، رفت. اين کاخي است که بارون جيمز روچيلد، به تقليد از کاخ منتمور (83) برادرزاده لندني اش بارون ماير آمشل روچيلد (پسر چهارم ناتان ماير)، در محوطه مِلک 3000 هکتاري خود ساخته بود؛ کاخي باشکوه با جنگل ها و درياچه هاي متعدد. سازنده هر دو کاخ سِر جوزف پاکستون (84) انگليسي است که از معماران نامدار زمان خود بود. (تا سال هاي اخير در اين کاخ بارون گي روچيلد فرانسه اقامت داشت.) (85) امپراتور و همراهانش در جنگل روچيلد به شکار پرداختند و شب در سالن مجلل کاخ گرد آمدند. در آنجا گروه کُر پاريس برنامه اي اجرا کرد که روسيني آهنگساز به طور اختصاصي براي اين ميهماني ساخته بود. ناپلئون سوم به عنوان يادگار درخت سروي در محوطه کاخ فرير غرس کرد. (86)
کمي پس از اين ميهماني ماجراي مکزيک رخ داد. در سال 1864 لويي بناپارت ماکزيميليان، برادر فرانتس جوزف امپراتور اتريش، را فريفت و به کمک ارتش فرانسه وي را به عنوان "امپراتور مکزيک" منصوب کرد. در سال 1867 ارتش فرانسه از مکزيک فراخوانده شد و ماکزيميليان و همسرش بي هيچ پشتوانه و حمايتي در مقابل شورشيان رها شدند. اين ماجرايي است که آلفرد کوبن آن را "تراژيک، نفرت آور و ابلهانه" خوانده است. (87) گفته مي شود که عامل اصلي اين ماجراجويي خونين و بي ثمر اوژني مونتيخو، ملکه فتنه گر فرانسه، بود. (88) و اگر چنين است بي شک بايد در پس اين ماجرا دست پنهان بارون جيمز روچيلد و "دوستان انگليسي" او را ديد.
قرباني اين ماجراجويي مشکوک تنها ماکزيميليان و کارلوتا نبودند. قرباني واقعي کردي موبيليه بود که در زير فشار لويي بناپارت مجبور به پرداخت وام هاي کلان براي تأمين هزينه سنگين لشکرکشي فرانسه و استقرار حکومت پوشالي ماکزيميليان شد. بدينسان، ضربه نهايي بر پيکر اين بانک وارد آمد. در دسامبر 1866 ارزش سهام کردي موبيليه از 1982 فرانک به 600 فرانک رسيد، در آوريل 1867 به 350 فرانک و در اکتبر به 140 فرانک. برادران پرر در زير بار سنگين تعهدات مالي به رسوايي کشيده شدند و بي اعتباري آنان به جايي رسيد که کردي موبيليه به عنوان "بزرگترين قمارخانه جهان" شهرت يافت. به نوشته کوبن، روچيلدها اکنون انتقام موفقيت هاي گذشته برادران پرر را مي گرفتند. کردي موبيليه محتضر در زير ضربات روچيلدها از پا درآمد، به ورشکستگي کامل کشيده شد و لويي بناپارت کاري به سود برادران پرر نکرد. او عوامفريبانه چنين گفت: "من مايلم هرچه در توانم است براي آنان انجام دهم زيرا امپراتوري به ايشان مديون است، ولي نمي توانم مانع اجراي عدالت شوم!". (89)
پس از فروپاشي کردي موبيليه، روچيلدها تعدايد از کمپاني هاي کوچک راه آهن فرانسه را خريداري کردند. مهم ترين آنان کمپاني ويکتور امانوئل (90) است که در دهه 1860 تونل هاي مهمي در فرانسه احداث کرد. اين کمپاني در سال 1867 به تملک کمپاني پ. ال. ام روچيلدها درآمد. (91)
جنگ روچيلدها و کردي موبيليه يک جنگ اقتصادي عظيم بود که 15 سال به درازا کشيد؛ از نوامبر 1852 با تولد کردي موبيليه آغاز شد و در اکتبر 1867 با مرگ آن به پايان رسيد. هرچند اين جنگ با پيروزي روچيلدها پايان يافت ولي بر روانشناسي مردم فرانسه تأثيري عميق و نامطلوب بر جاي نهاد و از اواخر دهه 1880 موجي از نفرت را عليه زرسالاران يهودي برانگيخت.
پي نوشت ها :
1. Moses Mendelssohn (1729-1786 (.
2. Joseph Mendelssohn (1770-1848 (.
3. Abraham Mendelssohn (1776-1835 (.
4. Felix Mendelssohn (1809-1847 (.
5. Mendelssohn and Co.
6. Judaica, vol. 11, pp. 1324-1326.
7. Ben- Sasson, ibid, p. 866.
8. Bernhard Eskeles (1753-1839 (.
9. Nathan Adam von Arnstein (1748-1838 (.
10. Denis Eskeles.
11. Judaica, vol. 6, p. 894.
12. Baron Sina
خاندان سينا از بانکداران متنفذ وين بود که در عرصه صنعت راه آهن فعاليت داشت و در کنار خاندان هاي اسکلس و آرنشتين از رقباي مهم روچيلدها به شمار مي رفت. بارون سينا کمي پس از سالومون روچيلد امتياز احداث خط جنوبي اتريش را به دست آورد. در دائره المعارف يهود نامي از اين خاندان مندرج نيست. در ساير منابع در دسترس نيز اطلاع بيشتر نيافتيم.
13. Cowles, ibid, p. 130.
14. Judaica, vol. 3, pp. 489-490.
15. Oppenheim
شهري است در آلمان که برخي خاندان هاي يهودي نام خود را از آن گرفته اند. خاندان معروف اوپنهايمر از اين گروه است. خاندان اوپنهايم با اوپنهايمر تفاوت دارد و اين دو را نبايد اشتباه کرد. در جلد اول منبع مقاله (ص 118) نام موسسه "فولد، اوپنهايم و شرکا" به اشتباه "فولد، اوپنهايمر و شرکا" ذکر شده است. ديويد بن آبراهام اوپنهايم، حاخام برجسته يهودي و داماد لفمن بهرندز، از خاندان اوپنهايمر است نه اوپنهايم.
16. Dagobert [David] Oppenheim (1809-1899)
17. ibid, vol. 12. pp. 1418-1419.
18. Itzig, Hitzig.
19. Mendel Oppenheim (1758-1820 (.
20. ibid, vol. 9, pp. 1150-1151.
21. Ber Leon Fould (1767-1855).
22. Solomon Oppenheim (1772-1828 (.
23. B. L. Fould et Fould- Oppenheim.
24. Heine & Co.
25. Benoit [Benedict] Fould (1792-1858 (.
26. ibid, p. 1418.
27. Achille Fould (1800-1867 (.
28. Americana, 1985, vol. 11, p. 645.
29. Judaica, vol. 13, p. 1518.
30. Ben- Sasson, ibid, p. 831.
31. Judaica, vol.6, p. 1445.
32. Ernest Adolphe Fould (1824-1875 (.
33. Edouard Mathurin Fould (1834-1881 (.
34. Achille Charles Fould (1861-? (.
35. Gustave Eugene Fould (1836-1884 (.
36. ibid.
37. Jacob Rodrigues Periere (1715-1780 (.
38. Emile (Yacob) Pereire (1800-1875 (.
39. Isaac Pereire (1806-1880 (.
40. Henry de Saint - Simon (1760-1825 (.
41. ibid, vol. 13, p. 1517.
42. Morton, ibid, p. 112.
43. Credit Mobilier.
44. Judaica, vol. 13, p. 272.
45. St. Germain شهري کوچک در 21 کيلومتري غرب پاريس
46. Clapham, ibid, p. 144.
47. ibid.
48. Judaica, vol. 13, p. 1518.
49. Compagnie du Chemin de Fer du Nord.
50. Morton, ibid, p. 103.
51. Ludvig Borne.
52. Cowles, ibid, p. 102.
53. Morton, ibid, p. 104.
54. Parisd- Lyons- Mediterranean (P. L. M (
55. Clapham, ibid, p. 149.
56.Cowles, ibid, p.123.
57. ibid, p. 124.
58. Tornolia.
59. duc de Galliera.
60. Duchess of Leuchtenberg.
61. Charles Auguste Louis Joseph, duc de Morny (1811-1865 (.
62. Cowles, ibid, pp. 125-126.
63. Morton, ibid, p. 112.
64. Clapham, ibid, p.127.
65. Morton, ibid, p.113.
66. Davis, ibid, p. 139.
67. Compagnie du Chemin de Fer du Sud.
68. Ben- Sasson, ibid, p. 797.
69. Judaica, vol. 13, p.1518.
70. Cobban, ibid, p. 169.
71. ibid, pp. 166-167.
72. Georges Eugene Haussmann (1809-1891 (.
73. Cowles, ibid, p.131.
74. Austrian State- Railroad Company.
75. Imperial Lombardo Venetian and Central Italian Company.
76. Judaica, vol. 13, p.1518.
77.Cowles, ibid, p.131.
78. Kreditanstalt.
79. ibid, pp. 132-133; Morton, ibid, p. 118.
80. Cowles, ibid, p.187.
81. در سال 1942 بارون الي روچيلد، ار اعقاب بارون جيمز روچيلد، با يکي از اعقاب آشيل فولد به نام ليليان فولد- اشپرينگر (Liliane Fould-Springer) ازدواج کرد. حاصل اين ازدواج يک پسر به نام ناتانيل (متولد 1946) و دو دختر است.
82. Ferrieres.
83. Mentmore Towers.
84. Sir Joseph Paxton.
85. ibid. p. 119; Allfrey. ibid, p. 40.
کاخ نياوران تهران تقليدي است از کاخ فرير روچيلدها. قاعدتاً فرح ديبا (پهلوي) در دوران اقامت در پاريس اين کاخ را ديده و بر اساس تمايل او کاخ نياوران طبق الگوي کاخ فرير ساخته شده است.
86. Cowles, ibid, p.136.
87. Cobban, ibid, p. 182.
88. Americana, 1985, vol. 10, p. 658.
89. Cowles, ibid, pp. 138-139; Morton, ibid, p.122; Cobban, ibid, p.191.
90. Victor Emmanuel Company.
91. Clapham, ibid, pp. 149-150.
شهبازي، عبدالله؛ (1377)، زرسالاران يهودي و پارسي استعمار بريتانيا و ايران، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي، چاپ پنجم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}