نویسنده: جواد حجت
منبع:راسخون




 

عملکرد سیاسی معظم له بعد از پیروزی انقلاب اسلامی:

دعوت مردم ايران براي شرکت در رفراندم و رأي به جمهوري اسلامی:

يکي ديگر از جلوه‌هاي حمايت ‌آيت‌الله خويي از انقلاب اسلامي، مربوط به بعد از پيروزي انقلاب است. معظم‌له درجريان رفراندم تعيين نوع نظام، مسلمانان را به شرکت گسترده در اين همه پرسي و رأي دادن به جمهوري اسلامي دعوت مي‌کنند. اين مطلب در روزنامه‌هاي آن زمان به چاپ مي‌رسد.

جنگ تحميلی:

در جنگ تحميلي عراق عليه ايران، آن مرجع بزرگ به جواز صرف حقوق شرعيه در خوراک و پوشاک رزمندگان اسلام فتوا داده و بسياري از مواد دارويي و بهداشتي که از کشورهاي خليج فارس براي کمک به رزمندگان اسلام به ايران فرستاده مي‌شد، بيشتر از سوي وکلا و مقلّدين ايشان بود.
همچنين اکثر جوانان عراقي که خود را در جنگ تسليم رزمندگان اسلام مي‌نمودند از مقلّدين ايشان بودند و حتي در صورت اجبار بنابر فتواي آن عالم بزرگ بسوي نيروهاي ايراني شليک نمی‌کردند. مهمترين موضع ايشان در خلال جنگ تحميلي عدم توافق با رژيم جنايتکار صدام بود.
با اينکه نظام ددمنش و ستم پيشه‌ي صدام با تمام امکانات درصدد برآمده بود تا از ‌آيت‌الله خويي يک سطر تأييد به نفع خويش و بر عليه جمهوري اسلامي بگيرد، و در اين راستا از بازداشت، تبعيد، به شهادت رساندن و اعمال فشار به اطرافيان و نزديکان و شاگردان ايشان استفاده کرد، تا آنجا که برجسته ترين شاگردانشان ‌آيت‌الله سيد محمدباقر صدر و خواهر مظلومه‌اش بنت الهدي و 23 تن از خاندان ‌آيت‌الله حکيم را که بسياري از آنان جزء شاگردان معظم‌له بودند، به شهادت رسانيد، و پيش از شروع جنگ تحميلي، نزديک به 55 نفر از بزرگان شاگردانشان را در نقاط نامعلومي زنداني نمودند، اما معظم‌له کوچک‌ترين کلام و کوتاه‌ترين نوشته‌اي را که رژيم بعث بتواند از آن بهره‌برداري کند صادر ننموده و با تمام شجاعت در مقابل اذيت، آزار و فشارهاي رژيم صدام ايستادگي کردند.

‌آيت‌الله صدر و ‌آيت‌الله خويی :

برخي اشاره‌اي به بعضی تقابل‌ها بين ‌آيت‌الله خويي و شهيد ‌آيت‌الله سيدمحمدباقر صدر دارند (مثلاً دیدگاه‌های آن دو بزرگوار درباره‌ی حمایت از انقلاب اسلامی ایران و امام خمینی (ره) متضاد یکدیگر بوده است).
براي رفع اين شبهه، ابتدا يک نقل قول و سپس متن سؤالي که از حضرت ‌آيت‌الله صدر درباره‌ی ‌آيت‌الله خويي شده است را همراه با پاسخ شهيد ‌آيت‌الله صدر (به نقل از کتاب غروب خورشيد فقاهت) مي‌آورم:
در روزنامه حزب الدعوة الاسلامية مورخه 13 رجب 1401 آمده است که:
محاصره منزل ‌آيت‌الله خويي توسط نيروهاي رژيم بعثي عراق ادامه دارد. طارق عزيز که قصد ملاقات با معظم‌له را داشت با مخالفت شديد ايشان روبرو شد، حضرت ‌آيت‌الله خويي فرمودند:
کسي که دستش به خون شهيد ‌آيت‌الله صدر آغشته است هرگز با او ملاقات نمي‌کنم.

سؤال از شهيد ‌آيت‌الله صدر:
در سال 1396 ه . ق از حضرت ‌آيت‌الله صدر سوألي شد که مضمون آن چنين است:
روشن است که حضرتعالي از قديم علاقه‌ي خاصي به حضرت ‌آيت‌الله آقاي خويي داشته و داريد، اما بعضي مسموعات وجود دارد که ممکن است بعضي‌ها در شک و ترديد نسبت به علاقه‌ي شما به معظم‌له باشند. لذا تصميم گرفتيم که شخصاً از حضرتعالي اين سؤال را کرده باشيم. لطفاً پاسخ آنرا بدهيد.
والسلام
پاسخ شهيد ‌آيت‌الله صدر:
بسم الله الرحمن الرحيم
اولاً اينجانب از اينکه اين سؤال را مطرح کرديد سپاسگزارم. چون به من اين فرصت را داديد آنچه من به او اعتقاد دارم بيان کنم و برای شما بازگو کنم و از جهتي متأثرم که چرا بايد اين گونه مسائل شک و ترديد آور در جامعه‌ي اسلامي ما مطرح شود.
اينجانب علاقه‌ي شديد و وافر به بزرگ ما و استاد ما، سند و پشتوانه‌ي علمي ما حضرت ‌آيت‌الله العظمي خويي دارم. استادي که چشمم به نور معنويت درس ايشان روشن و طعم حلاوت و شيريني معرفت را از محضر ايشان چشيدم و مي‌شود گفت که بهترين نعمت‌هاي الهي که همان ايمان و علم است و اگر خداوند متعال اين نعمت‌ها را براي من ارزاني داشته است، اين از فضل و الطاف استادم مي‌باشد.
آنچه من دارم قطره‌اي از درياي بي‌کران علم ايشان است و به حق مي‌شود گفت که ايشان پدر روحاني من است. و اگر کسي بخواهد که از اين حقيقت چشم پوشي کند، يعني حقيقت ايشان را در نظر نگيرد و آن را به من نسبت بدهد براي اينکه نظر معظم‌له را از من برگرداند، يعني نظر پدر نسبت به فرزندش و يا از جايگاه فرزند نسبت به پدر سوء استفاده کند، اينجانب فرصت را غنيمت شمرده و با وضوح هرچه تمام تر عرض مي‌کنم، برخورد من با ايشان، برخورد فرزند با پدر است. برخورد شاگرد و استاد، برخورد يک طلبه و مدرّسش و يا مرجع تقليدش و براي چندمين بار اين را عرض کردم و به تمامي شاگردان و مرد و مسئولين امر اين معنا را توضيح دادم و تأکيد کردم و گفتم که از کسي راضي نيستم مگر اينکه اين معنا را قبول کند و به آن جامه‌ي عمل بپوشاند که من شاگرد و ايشان استاد هستند و اگر کسي خواست بنام اينجانب بين من و ايشان جدايي و مسئله درست کند که اين خودش باعث ناراحتي و آزردگي خاطر اينجانب است، زيرا من معتقدم که در شأن و صلاح رابطه‌ي من با ايشان نيست.
بايد رابطه فرزندي و پدري محفوظ بماند و هرکس از اين راه و روش من خارج شود و مخالفت کند درست به خلاف فکر و اعتقاد من عمل کرده است چون دو مطلب است که بايد تذکر بدهم: اول اينکه مسئله نظر و استنباط فقهي و اصولي محفوظ بماند و دوم مسئله مرجعيت شيعه است که هرچه بيشتر بايد تقويت شود، تا مردم آن حسن ظنّ که دارند بجاي خودش باقي بماند و از مسائلي که اختلاف برانگيز است جداً خودداري کنند.
در خاتمه از خداوند متعال خواستارم که سايه‌ي پر مهر پدر روحاني‌ام را از سر ما کوتاه نفرمايد. و به من توفيق بدهد که وظايف فرزندي را درست انجام بدهم.
والسلام عليکم و رحمت الله و برکاته
محمد باقر صدر

انتفاضه شعبانيه :

بخشِ مهمی از سیره‌ی سیاسیِ آیت‌الله خویی به نقش معظم‌له در جریانِ انتفاضه شعبانیه عراق در سال 1411 ه . ق برمی‌گردد.
برای تبیین بهتر مطلب، ابتدا به توضیح کوتاهی از این انتفاضه پرداخته و در آینده، به نقش آیت‌الله خویی در این انتفاضه ‌می‌پردازیم.
پس از حمله‌ي صدام به کويت و اشغال آن در 2 اوت 1990 ميلادي (10محرم 1411 قمري و 11مرداد 1369 شمسي) آمريکا و ديگر متحدان غربي‌اش براي مقابله با اشغال‌گريِ صدام (که با منافع شان در تضاد بود) با نيرو هاي متحد خود به کويت رفته و طي 38 روز حمله ي هوايي و 100 ساعت حمله‌ي زميني، به صدام شکست سختي وارد ساختند و صدام با خساراتي فراوان مجبور به عقب نشيني از کويت شد. در اين شرايط و با توجه به حاکميت ديکتاتوري صدام و تحميل هزينه‌هاي سنگين جاني، مالي و اقتصادي به عراق (به خاطرِ خود سري و قدرت طلبيِ صدام)، بسياري از مردم عراق (خصوصاً شيعيان) از ظلم رژيم بعث به تنگ آمده و عليه حکومت صدام قيام کردند.
اين قيام در 14 شعبان 1411 قمري (1 مارس 1991 ميلادي و 10 اسفند 1369) از شهر بصره آغاز شد و به سرعت بسياري از شهرهاي عراق را هم در بر گرفت.
از همان ابتداي قيام (که به انتفاضه شعبانيه شهرت يافت) ‌آيت‌الله خويي با انتشار بيانيه‌اي توصيه‌هاي لازم را به مردم کرده و در بيانيه‌ي دوم شان هيئتي 9 نفره را براي اداره‌ي امور کشور و نظم داشتن امور زير نظر ايشان، تعيين فرمودند.
در ادامه بیانیه‌های معظم‌له را ذکر کرده و سپس به مسائل دیگر پیرامون نقش ایشان در این انتفاضه می‌پردازیم.
تصویر مربوط به صحن و گنبد حضرت اباعبدالله الحسین صلوات الله علیه ‌می‌باشد که در جریان سرکوبی انتفاضه توسط رژیم بعث و صدام ملعون، بدین شکل تخریب گشت!

بيانيه اوّل معظم له در مورد انتفاضه شعبانیه :
بسم الله الرحمن الرحيم
فرزندان مؤمن و عزيزم
سلام عليکم و رحمة الله و برکاته
سپاس خداي را عزّوجلّ به خاطر الطاف و نعمت‌هايش و درود و سلام بر افض انبيايش محمد و خاندان اطهر او.
و بعد: شکي نيست که حفظ اسلام و رعايت مقدسات آن وظيفه هر فرد مسلمان است و من از خداي متعال مي‌خواهم که شما را جهت صلاح و منفعت امت اسلام توفيق نمايد.
شما را سفارش مي‌کنم که با رعايت و مدّ نظر قرار دادن دقيق احکام شرعي در تمامي اعمال و کردارتان نمونه شايسته‌اي براي ارزش هاي والاي اسلامي باشيد، خداوند تعالي تمامي اعمالتان را نصب العين شما قرار دهد.
حفظ و نگهداري از متلکات و دارايي‌هاي مردم و اموال و ناموس آنها و نيز تمامي مؤسسات عمومي بر شما واجب است.
زيرا که آنها از آن مردم بوده و محروميت آنها، محروميت حقوق همگان است. هچنين از شما مي‌خواهم که همه اجساد و پيکرهاي کشته شدگان را از خيابان‌ها برداشته و طبق موازين شرعي به خاک بسپارند. و از مثله کردن احدي خودداري کنيد زيرا اين عمل جزء اخلاق اسلامي ما نيست. همچنين از تصميم‌گيري فردي و عاجلانه و نابخردانه و بدون بررسي و مطالعه قبلي که به نحوي با احکام شرعي و منافع عمومي تنافي و تضاد دارد، خودداري شود. خداوند شما را حفظ و رعايت کند و آنچه مورد خشنودي و رضاي اوست توفيق دهد.
إنه سميع مجيب
و السلام عليکم و رحمة الله و برکاته
18 شعبان 1411
الخوئي

بيانيه‌ی دوم معظم له در جریان ِ انتفاضه شعبانیه :
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين و به نستعين و صلي الله علي محمد و اله الطاهرين
و بعد: اين روزها کشور مرحله حساسي را طي مي‌کند که نيازمند حفظ نظام و ايجاد و امنيت و استوار و نظارت بر کارهاي عمومي و امور ديني و اجتماعي در جهت جلوگيري از خروج منافع عمومي از اداره صحيح که موجب نابودي و تباهي مي‌گردد.
به همين خاطر مصلحت عمومي جامعه اقتضا مي‌کند که يک هيئت بلند پايه جهت نظارت بر اداره تمامي شئون جامعه تعيين گردد، به طوري که رأي آن رأي ما باشد و آنچه از فضلا و علمائي که در ذيل اسمشان ذکر شده و از نظر توانايي و حسن تدبير مورد اعتماد ما هستند، انتخاب نموديم.
لازم است فرزندان مؤمن ما از آنها اطاعت و پيروي کرده و اوامر و دستوراتشان و راهنمائي‌ها و مساعدتهايشان در انجام اين امر مهم توجه نمايند.
از خداوند عزّوجلّ مسئلت داريم شما را براي اداي خدمت عمومي توفيق عطا فرمايد.
خدمتي که خداي متعال و پيامبرش را خشنود گرداند.
والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته

1- سيد محي الدّين غريقي
2- سيدمحمدرضا موسوي خلخالي
3- سيدجعفر بحرالعلوم
4- سيدعزّالدّين بحرالعلوم
5- سيدمحمدرضا خراساني
6- سيدمحمد سبزواري
7- شيخ محمدرضا شبيب ساعدي
8- سيدمحمدتقي خوئي
تبصره: تصميم گرفته شد که آقاي سيدمحمدصالح عبدالرسول خراسانی به هيئت فوق اضافه شود در : 21 شعبان 1411
البته، آقایان سيدجعفر و سيدعزّالدّين بحر العلوم و سيدمحمدرضا موسوي خلخالي توسط رژيم بعث اعدام شدند.
و سيدمحمدتقي خوئي (فرزند ‌آيت‌الله خويي) در 11 صفر 1415 قمري ( 29 تير 1373 ) در يک سانحه‌ی رانندگي ساختگي (با يک دستگاه تريلي) توسط رژيم بعث در بازگشت از کربلا به نجف (و ممانعت نيروهاي امنيتي و نظامي از انتقال ايشان به بيمارستان) دار فاني را وداع گفت.
در جريان انتفاضه شعبانیه 14 استان از 18 استان عراق به دست انقلابيون افتاد و رژيم بعثي صدام (که در جنگ اخيرش با آمريکا و متحدان او به سختي شکست خورده و متحمل خسارات سنگين شده بود) در آستانه‌ي سقوط قرار گرفت.
آمريکا، اسرائيل و متحدان‌شان از کشور هاي غربي و عربي، ترسيدند که با سقوط صدام، حکومتي شيعي در عراق شکل بگيرد (مانند آنچه در ايران اتفاق افتاده بود) و چنين پيشامدي از ماندن صدام در قدرت، برايشان سخت‌تر بود. فلذا ترجيح دادند که صدام در قدرت باقي بماند تا انتفاضه شعبانيه پيروز شود.
به همين دليل سريعاً نيروهاي خود را از عراق خارج کرده و به صدام اجازه‌ي استفاده از تجهيزات جنگي (هواپيماها ، تانک ها و . . .) را دادند.
صدام هم با ديوانگي هرچه تمام تر به سرکوب انتفاضه پرداخت و طبق آمارهاي منتشره، بين 300 تا 500 هزار نفر را قتل عام کرد و بسياري از مخالفين (از جمله از شاگردان ‌آيت‌الله خويي خصوصاً کساني که در انتفاضه نقش داشتند و در هيئت نه نفره ايشان بودند) را به جوخه‌ي اعدام سپرد.
بسياري از گورهاي دسته جمعي مکشوف که بعدها و در جريان سقوط صدام پيدا شد، مربوط به شهداي انتفاضه شعبانيه است. منافقين خونخوار در جريان اين انتفاضه کمک‌های بسياري را براي سرکوب انقلابيون به صدام کردند.
يکي از کثيف‌ترين جنايات صدام و صداميان، حمله به حرم‌هاي مطهر اميرالمؤمنين علي، حضرت اباعبدالله الحسين و حضرت ابوالفضل العباس عليهم‌السلام بود که منجر به تخريب بخش‌هاي زيادي از اين حرم‌هاي شريف شده و حتي به تمام کساني که به آنجا پناه برده بودند (در شبستان و نزديک مضجع شريف) رحم نکردند و با قساوت هرچه تمام تر آنها را هم قتل عام کردند!
خون آشامان رژيم بعث به اين مقدار از کشتار هم اکتفا نکرده و بسياري از مردم (اعم از جوانان و پيران و کودکان و مردان و زنان) را زنده در گودال هاي از پيش کنده شده افکنده و آنها را زير آن گودال زنده به گور کردند!
به همین مناسبت دفتر مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای پیام‌هایی را صادر نمودند:

بسمه تعالی
ولاتحسبن الله غافلاً اما يعمل الظالمون
حوادث خونين عراق و بلياتی كه بطور متوالی بر آن ملت مظلوم چه از سوی نيروهای متجاوز چند مليتی و چه اكنون از طرف بعثی‌های خشن و ظالم وارد شده و مي‌شود موجب تأسف و تأثر عميق و احساس همدردی ملت شريف ايران مي باشد.
حمله به شهرهای مقدس نجف و كربلا و هتك حرمت مرقد مطهرحضرت مولی الموحدين اميرالمؤمنين عليه الصلوة والسلام و نيز بارگاه مبارك حضرت ابی عبدالله الحسين و حضرت اباالفضل العباس سلام الله عليهما بيش از پيش قلوب همگان را جريحه دار كرده و عمق فجايع وارده بر ملت و كشور عراق و دشمنی با مقدسات مسلمين را آشكار ساخته است.
ما اين مصائب عظيمه را به ساحت حضرت ولی الله الاعظم ارواحنا فداه و ملت مسلمان تسليت عرض كرده اعلام مي‌داريم كه بدين مناسبت مجلس عزاداری و ترحيم از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آيةالله خامنه‌ای مدظله در روز سه شنبه 28/12/69 از ساعت 15 الی 17 در مدرسه عالی شهيد مطهری برگزار مي‌گردد.
حضور امت حزب الله در اين مراسم موجب رضای باري تعالی و تجليل از مقام شامخ آن شهيدان خواهد بود.
دفتر مقام معظم رهبری (3)

در آن شرايط برخي از اطرافيان ‌آيت‌الله خويي به ايشان پيشنهاد عزيمت به ايران را دادند و آمادگي خود را براي رساندن ايشان به سلامت به مرز، اعلام کردند. پيشنهادي که از جانب ايشان رد شد.
‌آيت‌الله خويي تصريح کردند که تحت هيچ شرايطي، به خصوص در اين برهه‌ی پر رنج و محنت، هرگز نجف را ترک نخواهند کرد و ترجيح مي‌دهند با مردم و در کنار آنها باشند و دردها و نگراني‌ها را با يکديگر و مشترکاً تحمل کنند.
و در پاسخ به اصرار آنها مي‌فرمودند:
«چگونه جواب سرور و مولايم اميرمؤمنان (ع) را بدهم که من شهر مقدس او را از بيم وقايع ناگوار و سختي‌ها و مشقت‌هايي که در راه است، ترک کردم!»
پس از سرکوب انتفاضه ‌آيت‌الله خويي به همراه فرزندشان محمدتقي خويي، توسط عوامل حکومتي دستگير و به شکل توهين‌آميز و زننده‌اي از نجف به بغداد منتقل شدند.
بسياري از علما و شخصيت‌هاي برجسته جهان اسلام و مردم مسلمان و شيعيان و علاقه‌مندان ‌آيت‌الله خويي، ضمن ابراز اعتراض شديد نسبت به جنايات صدام در کشتار شيعيان عراق و هتک حرمت عتبات عاليات و مشاهد مشرفه، خواستار آزادي کامل ‌آيت‌الله خويي شدند.
در پيام صادره از سوي ‌آيت‌الله گلپايگاني (ره) در اين رابطه آمده است:
بر همگان ابلاغ مي‌نمايم که اقدامات خود را به هر نحوي در سطوح مختلف تا رفع خطر از وجود محترم حضرت ‌آيت‌الله آقاي خويي دامت برکاته و آزادي کامل معظم‌له و پيروزي مردم عراق و پايان استبداد صدام ادامه دهند و از ارسال کمک دارويي و غذايي کوتاهي ننمايند. (4)
پس از بازجويي‌هاي طولاني و اذيت و آزار فراوانِ ‌آيت‌الله خويي، ايشان را به اجبار و زور، نزد صدام مي‌برند
تا بوسيله‌ي فيلم‌برداري از اين ملاقات و تقطيع و مونتاژ قسمت‌هاي مختلف و پخش تلوزيوني آن، نشان دهندکه ‌آيت‌الله خويي خواهان پايان يافتن غائله است و در حال تشکر از صدام هستند!
در بخش‌هاي مقطّع اين ديدار برگرفته از تلوزيون حاکميت بعث عراق، ‌آيت‌الله خويي از غوغاگران سخن مي‌گويند و از عواطف صدام تشکر مي‌کنند و از خدا مي‌خواهند خطاهايشان را بپوشاند و او را از شر دنيا حفظ کند، و اينکه مکرر دعايش مي‌کنند!
در برخي سايت‌ها گفت‌وگوي فيمابين صدام و ‌آيت‌الله خويي از اين قرار است:
صدام: اي سيد، آيا آنچه اتفاق افتاد به اسم دين جايز بود؟
‌آيت‌الله خويي: دين اجازه غارت اموال مردم را نمي‌دهد!
صدام: شنيدم دو اتومبيلت به سرقت رفته است؟!
‌آيت‌الله خويي: شکسته شد!
صدام: حالت الان چطور است؟
‌آيت‌الله خويي: حالم خوب نيست، به مرگ نزديکم و مرگ به من نزديک است.
صدام: مرگ حق است اما إن شاء الله عمر طولاني خواهي داشت.
‌آيت‌الله خويي: سبحان الله. هرچه خدا مقدّر کند خوب است.
صرف نظر از اينکه صداهايي مغشوش و نامفهوم از اين ديدار پخش مي شود و صدا به دلخواه قطع و وصل مي‌شود، آنچه مصوّر و مصوّت است کاملاً مونتاژ شده است؛ يعني آنجايي که شکرگزاري و دعاگويي شده معلوم نيست در چه ارتباطي است و قس علي هذا.
بي‌شک سردمداران رژيم بعث براي آرام کردن افکار عمومي و کاهش نگراني و خشم شيعيان و موجه جلوه دادن اقدامات ضد اسلامي مبادرت به پخش کوتاه و مقطّع، با به کارگيري شيوه‌هاي شناخته شده‌ي تحريف و دستبرد و جرح و تعديل واژگان، اقدام ناشيانه تبليغاتي بود که تنها عده‌اي ساده‌دل و ساده‌لوح را فريب داد.
خدا مي‌داند در آن لحظات اسارت، ساعت‌ها و دقايق و ثانيه‌هايش، بر آن منار دانش و تقوا چه گذشته است!
لینک فیلم منتشره‌ی این دیدار که از تلویزیون عراق پخش شد:
http://www.aparat.com/v/uxchD
پس از مدتي، ايشان به نجف اشرف منتقل شده و تا مدت ها تحت بازداشت خانگي و مراقبت به سر مي‌بردند.
علی ایّ حال فراموش نکنیم که آیت‌الله خویی توهین و تحقیر، آزار و تهدید را برای خود و شهادت و مهاجرت فرزندانشان، دربدری و شکنجه و تیرباران بسیاری از شاگردان و نزدیکانشان را بردبارانه تحمل کرده و تن به پیشنهاد خروج از شهر و کشور ندادند و همچنان با پشتی خمیده عمود خیمه‌ی کهنسال‌ترین و ریشه‌دارترین حوزه علمیه جهان باقی ماندند. (5)
در بخشی از پیام تسلیت مقام معظم رهبری به مناسبت ارتحال آیت الله خویی (حدود یک سال بعد از انتفاضه شعبانیه) آمده است:
در نهضت خونین مردم عراق در رمضان سال 1411 هجری قمری قطب اصلی نهضت و مركز صدور حكم قیام اسلامی بود و به همین جهت پس از سركوب شدن این نهضت بوسیله رژیم خونخوار بعثی این كهن مرد دانشمند مورد آزار و شكنجه و اهانت مأموران سنگدل بعثی قرار گرفت و در معرض خطر جدی واقع شد و پس از آنكه به فضل الهی از خطر نجات یافت تا مدت‌ها در شرایط سخت زیر نظر مأموران بعثی قرار داشت. (6)

پي‌نوشت‌ها:
(3) مصادر:
http://farsi.khamenei.ir/message-content?id=12937
http://farsi.khamenei.ir/message-content?id=12938
(4) به نقل از کتاب انتفاضه شعبانیه؛ صفاءالدین تبرائیان
(5) همان
(6) http://farsi.khamenei.ir/message-content?id=2629