نويسنده: برتولد اشپولر
مترجم: مريم اميراحمدي



 

فعاليت ساختماني در ايران اسلامي(1)

هر چند زمينه ي هنرهاي کوچک اشيا زيادي از آن زمان تاکنون به دست آمده، امّا در زمينه ي هنر معماري وضع کاملاً به شکل ديگري است. در اين باره نخست بايد به اين موضوع توجه داشت که تحقيقات باستان شناسي ايران ابتدا در دهه هاي اخير گسترش يافت(2) و در درجه ي اول نيز متوجه آثار ايران باستان شد، سپس بايد اين واقعيت را در نظر گرفت که ساختمانهاي معمولي منازل آن زمان تقريباً در همه ي ولايات اين سرزمين از خشت ساخته مي شد.(3) اينها را منابع، صريحاً به ما نشان مي دهند، و حفاريهاي مناطق مسکوني از ايران قرون نخستين اسلامي نيز اين واقعيت را تأييد مي کند.(4) آنها نشان مي دهد که خانه هاي خشتي، همانگونه که از نظر سنتي معروف است، به صورتهاي مختلف بر روي پايه هاي سنگي بنا شده اند.(5) علاوه بر آن خانه هاي بسياري- همچنين ابنيه ي عمومي(6)- از خشت پخته (طبق کلمه ي آکدي-عربي آجر خوانده شده است)(7) حتي در حلوان(8) و صيمره(9) وجود داشت. در کنار آن، بناهاي سنگي نيز شناخته شده بود،(10) به ويژه براي اهداف يادبود؛ (11) اين گونه بناهاي يادبود (به ويژه قديمترين آنها) خيلي زود علاقه ي عمومي را به خود جلب کرد، همچنين سنگ به عنوان مواد ساختماني در ايران (تقريباً برخلاف بين النهرين) به طور طبيعي وجود داشت، (12) امّا از اين بناهاي سنگي- آجري، غير از مقبره ي اسماعيل ساماني و چند طاق- مسجد(13) خيلي قديمي-آن طور که مشهور است- بندرت چيزي باقي مانده است. بنابراين آگاهي ما از معماري آن زمان نيز مي تواند رضايت بخش باشد، بويزه آن که اثرات طوفان و آتش سوزيها نيز اغلب ويراني کامل شهرها را موجب مي شده است. ولي ما در اينجا در ضمن از جريان استيلاي اعراب (مثلاً در ري)، (14) و زمان متأخر آن آگاهيهايي به دست مي آوريم. به هر حال به دست فاتحان(15) بازسازي بسياري از مناطق و عموماً در مجاورت مناطق ويران شده، صورت مي گرفته است، به طوري که اغلب، ويرانه هاي محل قديم و محل اسکان جديد، همسايه ي يکديگر مي شدند.(16) بدين گونه محل قديم(همان گونه که هميشه در اين طور موارد پيش مي آيد) به طور وسيعي در جهت تأمين مصالح ساختماني بناهاي جديد به کار گرفته مي شده است. چنين بود که اميران و حاکمان، که به عنوان سازندگان بناها معروف بوده اند(17)- در حالي که طبيعتاً شهرت شخصي آنان نيز در اين ميان نقشي بازي مي کرده است(18)- با داشتن چنين اهدافي، خود را در نقل و انتقال آثار قديمي سهيم کردند، و اگر نسلهاي بعدي نيز اين راه را ادامه نمي دادند، بر روي زمين چيز زيادي باقي نمي ماند: باستان شناسي در اينجا هنوز زمينه ي وسيعي براي تحقيق دارد. حداقل حفاريهاي اندکي که تاکنون در خوارزم،(19) مرو(20) و افراسياب/نيشاپور از قرون نخستين اسلامي انجام شده است، اين مطلب را نشان مي دهد.(21)
ديوارهاي اصلي منازل و نيز بناهاي عمومي (برخي از سنگ، برخي از خشت) داراي تزئين (22) فراوان بودند و زمينه اي براي اشتغال هنري مي ساختند، ساختمانها دو طبقه بودند (23) و به طور مثال وضعيت ذيل را نشان مي دادند: در انتهاي ايوان سرپوشيده و کوچک، مدخل عمارت رو به طبقه اي با 7 اطاق کوچک(از 12 تا 16 متر مربع) قرار داشت. در يک اطاق (ظاهراً آشپزخانه) يک ديگچه و يک اجاق کوچک، در دوّمي يک بخاري و يک اجاق آجري: و همچنين منقل کوچکي براي ايجاد گرما وجود داشت.(24) سوّمين اطاق مي بايستي در حقيقت براي خوابگاه در نظر گرفته شده باشد، در چهارمين، صفحه ي بزرگي از خشت وجود داشت که ظاهراً به عنوان ميز از آن استفاده مي شده است. در گوشه ي پنجمين اطاق يک بخاري بود؛ نيمي از اطاق ششم براي اجاق (اين کلمه ترکي است) و ظرفشويي منظور شده بود. يک اطاق هم خالي بود. اطاقها توسط درها با يکديگر ارتباط مي يافتند.(25) در زيرخانه، زيرزميني که توسط حوضي خنک مي شد، براي اقامت در اوقات گرما وجود داشت؛ در اينجا استحمام نيز مي کردند.(26) سقفها در نواحي مرتفع اغلب مسطح بود و در تاببستان به عنوان جاي خواب به کار مي رفت. در مناطق باراني (مثال آمل) سقفها شيب دار بود. (27) همچنين تأسيساتي براي گرما و مستراح وجود داشت.(28)
طبيعتاً نمي توانيم از اين بناي خوارزمي، نتيجه اي کلي براي نوع ساختمان در قسمتهاي ديگر اين سرزمين بگيريم، زيرا که تفاوت آب و هوا نيز که در استعمال مصالح ساختماني بسيار مؤثر بود، در نظر گرفته مي شد. در کناره ي جنوبي درياي خزر، به ويژه در گيلان، مازندران (29)(در گرگان کمتر(30))، و همچنين در غزنه، (31) در برخي موارد نيز در سمرقند(32) و بخارا، (33) همچنين در فارس، (34) بناهاي سنتي قديمي، بر اساس خانه هاي بسيار قديمي چوبي، (35) که براي ولايات ديگر (مانند سيستان(36) البته مناسب نبود، وجود داشت. اين بناها به علت نوع مواد ساختماني که در آنها به کار مي رفت بيش از خانه هاي خشتي و سنگي در خطر ويراني بود. در واقع حفظ سنتهاي قديمي در ساختن بنا و خصيصه ي مواد خامي که در آن به کار مي رفت دوام و پايداري صورت نخستين آنها را بيشتر در معرض تهديد قرار مي داد تا وقتي که در ساختن بنا خشت و سنگ به کار مي بردند. بايد دانست که در مناطق ديگر، خانه هاي زيرزميني نيز- به عنوان پناهگاه و يا محلي براي حفاظت از طوفان؟- ساخته مي شد، مثلاً در بخشي از آذربايجان(37) و ار(ر)جان.(38)
اکنون ساختمان شهرها نيز توسط حفاريها روشن شده است. شهرها اغلب به صورت مربع بودند و خيابانهاي تنگي داشتند، (39) و در خيابانها به وسيله ي جلوآمدگي قرنيزها، سايه ي زيادي ايجاد مي شد. آب شهر توسط آب جاري از منبع ها، (40) برخي در کانالهاي روباز و برخي در مجاري زيرزميني، تأمين مي گرديد. در بعضي منازل منفرد علاوه بر آن خمي بزرگ با آب بسيار سرد(41) براي رفع عطش تشنگان وجود داشت.(42)
شهر به طور کلي در زمانهاي قديم در اطراف قلعه اي (موسوم به دژ= دز)(43) با «شهرک مسکوني»(شهرستان)(44) يکجا بود. در حالي که محله هاي خارجي شهر (ربض؛ بيرون) و ناحيه ي تجاري(45) اصولاً خارج شهر قرار مي گرفت، (البته تعداد زيادي از آنها نيز مي توانست- مانند قم به شهر متصل باشد)(46) که تحت تأثير اعراب به داخل حصار کشيده شدند و خيلي زود نقطه ي مرکزي حيات عمومي را تشکيل دادند. اکنون زمينه ي توسعه بازار به وجود آمده بود. (47) شهرهاي مرکز اين منطقه ([ا]ستان- به غربي کوره مشتق از يوناني [k?ra-مترجم])- بود که به محلات (طسوج/طساسيج) و روستا (رستاق/رساتيق) تقسيم مي شد.(48)
دروازه هاي شهر از چوب (49) يا آهن(50) (روکش آهني) بود.- در شيراز عضدالدوله درهاي قصرش را با نمد پوشانده بود تا با پاشيدن آب به آن، هواي خنکي ايجاد شود.(51)
از تأسيسات باغ و يا پارک در نزديکي شهرها فقط بندرت مي شنويم، (52) در حالي که مسلماً به تعداد زياد وجود داشته است.

پي نوشت ها :
 

1. در اين زمينه نتايح حاصل از حفاريهاي روسها در خوارزم پيشرفتهايي را باعث شده است:
Sergej p.Tolstov(Vgl.Lit,Verz.Nr.308f)
خلاصه اي از اين نتايج را اشپولر به دست داده است:
Bertold Spuler: "Chwārtzms(Choresmiens)Kulture nach S.P.Tolstovs Forschungen), in der Historia 1/4 (Baden-Baden 1950),S.601-615.
2. نقشه اي از ساختمانها و گزارشهاي معماري دوران اسلامي در ايران را هرتسفلد به دست مي دهد:
(و نيز نقشه اي از آثار باستاني قبل از اسلام)Herzfeld,khor,nach S.128
فهرست بناهاي يادبود قبل از نفوذ اسلام تا زمان مغول را نيز مي توان همانجا ص 171-163 يافت.
- همچنين در اين باره Tolstov,Civ.235f.
3. خراسان: مقدسي: احسن التقاسيم، ص 278، 282، 288: و نيز اصطخري، کتاب مسالک الممالک، ص 254، سيستان، مقدسي، ص 304 و 307: اصطخري، 247، و بعد؛ افغانستان کنوني: مقدسي، ص 308؛ اصطخري، ص 264، 274-268؛ مرو: اصطخري، ص 258؛ ري: اصطخري، ص 207؛ اسپهان، مقدسي، ص 388 و بعد؛ اصطخري، ص 198؛ کرمان: مقدسي، ص 464 و بعد: فارس(جايي کهبه هر حال ساختمانهاي سنگي زيادي در آن وجود دارد): مقدسي، ص 278؛ آذربايجان، مقدسي، ص 278، 377؛ حلوان: اصطخري، ص 200-و نيز:
Schwarz III 142-144(فارس).VII836f.(جبال)
4. The Iranian Expedition 1937,(Neuyork 1938),S.83.
5. فهرستي از توسعه ي اقليمي مواد ساختماني در ايران به وسيله ي Herzfeld,khor,160-162.
6. مساجد نيشابور و حوالي آن: مقدسي: احسن التقاسيم، ص 318 -316، در جيرفت، همانجا، ص 466.
7. بازار ترمذ: مقدسي: احسن التقاسيم، ص 291، نيشاپور، راوندي: راحة الصدور، ص 182(در تخريب سال 549 هـ/1154م)؛ ري: اصطخري: کتاب مسالک الممالک، ص 207؛ طبرستان: حدود العالم، ص 134: آذربايجان: ابن حوقل: کتاب المسالک و الممالک، ص 237.
8. اصطخري، کتاب مسالک الممالک، ص 200.
9. همانجا.
10. در سيستان: مقدسي، احسن التقاسيم، ص 306: فارس: همانجا، و ص 441: ابن حوقل، کتاب المسالک و الممالک، ص 278.
11. هر دو مسجد جمعه در مرو: مقدسي: احسن التقاسيم، ص 310.
12. بناهاي قديمي شيراز و اماکن ديگر فارس به افسانه هاي زيادي پيوند مي خورد: مسعودي: مروج الذهب، ج4، ص 79(حدود سال 332 هـ/944م)- در مورد بناهاي سنگي ايران رجوع کنيد به طور کلي به شوش(مانند منابع ص 10، پاورقي 4 جلد اول همين کتاب)، ص 333 و بعد؛ درباره ي سنتها و حماسه هاي محلي نگاه کنيد به:
Henri Massé:"Croyances et countumes persanes,"Band IIT(Paris 1938),s.374ff.(La Littérature de toutes les nations, N.R.6).
13. رجوع کنيد به مبحث ادبيات در کتاب حاضر.
14. طبري: تاريخ الرسل و الملوک، 1، ص 2655- با وجود بناهاي المهدي(رجوع کنيد به مطالب ذيل) هنوز بخش بزرگي از شهر در سال 318 هـ/930 م مخروبه بود: اصطخري: کتاب مسالک الممالک، ص 208؛ ابن حوقل: المسالک و الممالک، ص 371، بدون اينکه بدان توجه شود پرجمعيّت ترين شهر شرق اسلام در ماوراء بغداد است(اصطخري، ص 207). در حالي که نيشاپور از لحاظ وسعت بزرگتر بود (همانجا، ص 20). در قرن دوّم ميلادي حدود اسپهان 11 کيلومتر بود: Barthold,Med.97.
15. در شيراز(به مناسبت محاصره ي استخر اردوگاهي براي سپاهيان اسلام بنا شد): ابن حوقل: المسالک و الممالک، ج2، ص 279: Reitemeyer 91f: قزوين(چه وقت؟): بلاذري: فتوح البلدان، ص 323: Reitemeyer90: قم 702: سمعاني: کتاب الانساب، ص461 V: ابوالفداء: Geogr,II/2 159؛ و نيز رجوع کنيد به:
Schwarz: 557f,Ivanow,Founder 15.
بلخ 8-107 هـ/26-725 م: طبري: تاريخ الرسل و الملوک، 2، ص 1490؛ ري(خليفه مهدي آخر): بلاذري، فتوح البلدان، ص 319، ياقوت: معجم البلدان، ج7، ص 399: Reitemeyer 88f: اسپهان 150هـ/767م: حسيني/ براون 9.-تجديد بنا توسط ايرانيان: پنا(ه)خسرو نزديک شيراز توسط پنا(ه) خسرو، پسر عضدالدوله، (صنعتگران را در اين شهر سکونت داد): مقدسي: احسن التقاسيم، ص 431؛ ياقوت، ج7، ص 236 و بعد: Rud.68-Mez 360 ري توسط طغرل بيگ سلجوقي 4-433 هـ/43-1042 م: ابن اثير: الکامل، ج9، ص 75.
16. چنانکه در ري اين چنين بود: طبري: تاريخ الرسل و الملوک، 1، ص 2655، و در طوس: ابن خلکان/ چاپ ووستنفلد، ج1، ص 50= دسلن ج1، ص 41.
17. در حدود سال 148 هـ/765 م در طبرستان: ابن اسفنديار: تاريخ طبرستان، ص 124 و بعد ليث بن اشعث حاکم در سيستان، ص 819-815: تاريخ سيستان: ص 176؛ عضدالدوله: مقدسي: احسن التقاسيم: ص 449: زرکوب، شيرازنامه، ص 33؛ ملکشاه: راوندي: راحة الصدور، ص 132؛ Urādā/Türk,II243: اتابکي در فارس در قرن ششم هجري قمري/ دوازدهم ميلادي: بلخي XIII.
18. محي الدين: 164(حاکم جديد کرمان در سال 559 هـ/1164 م از جانب وزيرش دعوت مي شود که يک مدرسه و نيز مقبره ي پدرش را بسازد، («يا به عبارتي مي بايستي برايش انجام دهد»).-در سال 433 هـ/1042م محمود غزنوي در محلي که بر عموي خود محمّد (قاتل پدرش) پيروز شد، فتح آباد را ساخت: ابن اثير: الکامل، ج9، ص 168.
19. 183f.Tolstov,chor,Tolstov,civ.240ff(مانند پاورقي 2 ص 298 جلد اول: کتاب حاضر) Terenoż kin
20. رجوع کنيد به
ukovskij(wie Anm1 Ž )
21. رجوع کنيد به:
Vjatkin(ebd) und walter Hauser The plaster dado from Sabs- PɄshȺn (in,The Iranian Expedition 1936,(Neuyork 1937), S.23-36,S.27f.
22. خانه ها (مانند پاورقي 164) ص 27 و بعد.
23. Terenożkin/83f
24. براي گرم کردن بيشتر از چوب استفاده مي شد. در مناطق جنگلي مثلاً در طبرستان 250 هـ/864 م.
«جنگلهاي چوب سوخت» وجود داشت: طبري: تاريخ الرسل و الملوک، 3، ص 1524.
25. Terenożkin 184-187.
26. راجع به ساختمانها يا حمام دوش (بر اساس حفاريهاي افراسياب) رجوع کنيد به:
Walter Hauser in: Bulletin of the Metropolitan Museum of Art XXXVII/4(Neuyork,Aril 1942),S.85-87 درباره امري شبيه آن نيز گزارش شده است- (با تصاوير):Aleksander Jur' eviċ Jakubovskij aus panġikӓnt: Vestnik Drevnej Istorii 1948/2,S.159.
27. اصطخري: مسالک الممالک، ص 211.
28. The Iranian Expedition 1937,(Neuyork 1938),S.83.
درباره ي گزارشهاي مربوط به ديگر بناهاي جبال رجوع کنيد به: Schwarz vii 845f
29. اصطخري، مسالک الممالک، ص 211، ياقوت: معجم البلدان، ج1، ص 183.
30. اصطخري، ص 212.
31. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 304.
32. مقدسي: ص 278-Gafurov 182-185.
33. مقدسي: ص 282-.رجوع کنيد به:
V.A.Šiṡkin: Archeologiċeskie arboty 1937 g.v zapadnoj ċasti Bucharskogo Oazisa(Archӓol.Arbeiten in westl. Teile de Oase von Buhārā 1937),Taschkent 1940, و نيز B.p.Denike über die Augrabungen in Timi.
(راجع به حفاريهاي ترمذ) در:
kul' tura Vostoka,Heft 1/2,Moskau 1927/8,G.V.Grigor ev: Tali-Barzu(حوالي سمرقند) in den: Trudy Otdela vostoka Gos,Ėrmitaża,I.
34. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 426: ابن حوقل: المسالک و الممالک، ص 281.
35. Herzfeld,khor,157.
36. اصخطري، مسالک الممالک، ص 241: ابن حوقل: المسالک و الممالک، ص 414.
37. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 375.
38. ناصرخسرو: سفرنامه/چاپ شفر، ص 91.
39. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 429(شيراز).
40. بلاذري: فتوح البلدان، ص 319(ري حدود سال153 هـ/770 م)، راجع به کانالها رجوع کنيد به:
Maximillian Streck in der EI,II,759f.
41. در سمرقند: اصطخري، مسالک الممالک، ص 290: ابن حوقل: المسالک و الممالک، ج2، ص 339.
42. به عنوان قديمترين شهرها با چنين طرحي در قرن چهارم هجري قمري/ دهم ميلادي، زرنج در افغانستان و ارّجان نام برده مي شوند. ابن حوقل: المسالک و الممالک، ج1، ص 299، رجوع کنيد به: Mez359 و تا حدي مثلاً قم (يعقوبي: البلدان، ص 274)/ نيشابور Schefer 279/نرشخي: اصطخري: مسالک الممالک، ص 255: ابن حوقل: المسالک و الممالک، ج1، ص 312: ياقوت: معجم البلدان، ج4، ص 857)/دينور: مقدسي: احسن التقاسيم، ص 394.-درباره ي سمرقند رجوع کنيد به: اصطخري: مسالک الممالک، ص 216، ابن حوقل: المسالک و الممالک، چ2، ص 366(مأموران تنظيم اين طرح مشتق از دوران قبل از اسلام، زردشتيان بودند، که به همين سبب از ماليات معاف بودند رجوع کنيد به: Mez 392 با زيرنويس 6).
43. قهندز/ کهن دز مناطق بخصوصي را مشخص مي کند: رجوع کنيد به: Wolff,Ind 676b
اول قلعه ي نيشاپور، دوم نام شهري است.
44. امروز= منطقه ي حکومتي، تشکيل شده از اسامي خاص شهرهاي مختلف، در غير اين صورت «قلعه: شهر محصور شده». به پارتي، شهرستان، مرکز ايالتي است.
Fridrich Carl Andreas: Mitteliranische Manichaica aus Chinesisch- Turkestan, hrsg.v.walter Henning: (Berlin 1434),III861,c.26.(SBAW,Phill.-hist,KlasseXXVII)
[اشاره به مرگ ماني در بلاباذ(= گندي شاپور)، و به «شهرستان»(=پايتخت؟) خوزستان].
45. بلاذري: انساب الاشراف، ج5، ص 162، ياقوت: معجم البلدان، ج7، ص 191 و بعد.- و نيز به:
Mez390,Barthold,Turk,78,Nikitin,Nat.221.
46. قمي: تاريخ قم، ص 24.
47. Barthold,Med.39f.
48. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 133: و نيز به: Lökk,164-166(mit Anm.206 auf S.256)
(I164,Anm.1: شمارش اشتباه) I165(مانند پاورقی 2، ص20 جلد اول کتاب حاضر) شوش.
49. اصطخري، مسالک الممالک، ص 267-265 (هرات): قمي، تاريخ قم، ص 33 و بعد (ديوار شهر قم).
50. اسپهان، اصطخري: مسالک الممالک، ص 198؛ دروازه اي در هرات: همانجا، ص 265.
51. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 449.
52. به طور مثال بنا بر دستور محمود غزنوي حوالي بلخ پارکي احداث شد که نگاهداريش ساکنان آن ناحيه را مدتها به سختي آزار مي داد: Barthold,Turk,russ,I157p./حافظ ابرو و بنابر بيهقي [بخش مفقود شده: رجوع کنيد به عوفي: جوامع الحکايات، ص 155، شماره 409؛ ص 163، شماره 611=ص 197، شماره ي 1289].-همچنين بُست به علت محل پارک خود معروف بود (سمعاني: کتاب الانساب 80). در رابطه با قصرهاي غزنويان در آنجا رجوع کنيد به مطالب فوق.

منبع مقاله :
اشپولر، برتولد؛ (1386)، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي(جلد دوم)، ترجمه ي مريم ميراحمدي، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ پنجم