نویسنده: رضا بیطرفان
منبع:راسخون




 

چکیده

وزارت در دوران حکوت آل بویه نیز مانند دوره های قبل و بعد از آن از ارکان حکومت به شمار می رفت. فراز و نشیب های فراوانی در منصب وزارت در این دوره اتفاق افتاد و شخصیت های مهمی در این برهه از تاریخ ایران به عنوان وزیر مشغول به کار شدند. وزرایی با وظایف و ویژگی های متفاوت در این زمان ظهور کردند و برخی از آنها منشأ خدمات ارزشمند سیاسی، نظامی و فرهنگی گردیدند. نقش ایرانیان در دیوانسالاری آل بویه بسیار آشکار بود و شاخص ترین وزرای دیلمیان از ایرانیانی بودند که آشنایی کامل با آداب وزارت و مملکت داری داشتند. گرایش های فکری متفاوت و علم دوستی و عالم پروی وزرا که در تمامی شئونات زندگی ایشان دیده می شد، زمینه را برای بیان عقاید گوناگون و شکل گیری بستری مناسب برای عقل گرایی و اندیشه ورزی فراهم کرد.
در این مقاله تلاش شده است تا با روشی توصیفی و تحلیلی به بررسی وضعیت وزرات در دوران حکومت آل بویه پرداخته شود و مهمترین ویژگی های این منصب مورد مطالعه قرار گیرد.
کلید واژه ها:
آل بویه، وزارت، عضدالدوله، صاحب بن عباد، ابن عمید، دیوانسالاری.

مقدمه

وزارت را می توان یکی از ارکان مهم حکومتی در تاریخ ایران دانست و در دوره های مختلف، شاهد ظهور شخصیت های تأثیرگذار در جایگاه وزیر بوده ایم تاجاییکه اینگونه اشخاص در جایگاه خود باعث شکوفایی فرهنگی و قدرت یافتن حکومت ها گردیدند و حتی به شخص اول در تصمیمات سیاسی و نظامی مبدل گشتند. در تاریخ حکومت دیلیمان نیز وزیران کارآمد و لایقی دیده می شوند. دوران حکومت و قدرت گیری علی، حسن و احمد بویهی، دوران رونق و گسترش آل بویه به شمار می رود و وزرای این دوران نیز در زمینه های مختلف نظامی، مملکت داری، فرهنگی و ادبی مهارت و شایستگی های خاصی را دارا بودند و فعالیت های بسیاری از خود نشان دادند و تأثیرات سودمندی به جا گذاشتند.
دیوانسالاری در دوران آل بویه، تفاوت هایی نسبت به دوران قبل از خود داشت. در این دوران افراد مختلفی با گرایش های گوناگون فکری و مذهبی وارد دستگاه اداری دیلمیان گردیدند که این مسئله ناشی از فضای تساهل و تسامحی بود که در این روزگار حاکم شده بود. می توان این گونه گفت که در این زمان، شایستگی ها و توانایی های افراد، معیار و ملاک اصلی به کار گرفتن ایشان در مناصب حکومتی بود و تعلقات قومی و مذهبی تا حدود زیادی کم اهمیت جلوه می کرد. با وجود بسیاری از تهدیدها و دسیسه هایی که وزرا در این دوران متحمل گردیدند، اما ایشان توانستند در عرصه های مختلف به رشد و شکوفایی آل بویه کمک کنند و دوران حکومت آل بویه را به لحاظ فرهنگی و علمی به یکی از اعصار درخشان تاریخ ایران بعد از اسلام تبدیل نمایند.
در این مقاله با نگاهی کلی به وضعیت وزارت در دوران حکومت آل بویه، به زندگی برخی از چهره های شاخص در میان وزرا خواهیم پرداخت و نتایج اقدامات ایشان در زمینه های گواناگون را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

وزارت در دوران آل بویه

در طول تاریخ ایران همواره در کنار شاه، سلطان و یا خلیفه، وزیری برای دادن مشاوره وجود داشته است. عده ای براین نظر هستند که مقام وزرات در دورة اسلامی برگرفته از مقام هایی بوده که در دربار ایرانیان قبل از اسلام وجود داشته است مانند کریستن سن که منصب وزیر اعظم را در دورة عباسی برگرفته از منصب وزرک فرمذار در دورة ساسانی می داند(کریستن سن، 1372: 135). در دورة اسلامی نیز و در زمان خلیفة دوم بنا به دلایلی که ایجاد شده بود، نظام دیوانسالاری محدودی شکل گرفت تا به امورات مسلمانان را رسیدگی کند. دیوان خراج و دیوان جند از اولین دیوان ها بودند. در دوره های بعد بود که سایر دیوان ها به تدریج شکل گرفتند و البته در منابع نامی از وزرات به شکل نهادی مستقل و منسجم دیده نمی شود. اما در دورة عباسیان بود که وزیر به بالاترین جایگاه دیوانسالاری دست یافت و آن ریاست دیوان اعلا بود. خاندان های بزرگی چون آل برمک و آل سهل در این زمان ها عهده دار امور گردیدند و در عمل به وظایف خود بسیار تأثرگذار ظاهر شدند و القاب مهمی نیز دریافت کردند که نشان از نفوذ و قدرت ایشان بود. حدود و اختیارات و قدرت سیاسی وزیران در طول تاریخ اسلام متفاوت بوده است. گاهی تمام اختیارات حکومت در دست وزیر قرار می گرفت و خلیفه یا حاکم یک مقام تشریفاتی بیش نبود. گاهی نیز وزیر دارای قدرتی نبود و در کارهای مملکت دخالتی نمی کرد. بسیاری از وزرا بودند که به لحاظ اعتقادی در تضاد با عقاید حاکم یا خلیفه بودند و پنهان یا آشکار در ترویج عقاید خود تلاش می نمودند.
اولین حضور وزیر در تاریخ اسلام در معنای مشاور و یاور اتفاق افتاده است. بر این اساس نقش وزارت برای مشاوران خاص هر خلیفه قابل تعریف بوده و البته باید دانست که برای خلفای نخستین نمی توان کسی را به عنوان وزیر شناسایی کرد. عوامل متعددی در پیدایش مقام وزارت در تاریخ اسلام مؤثر بوده است. عده ای معتقدند که دیوانسالاری اسلامی در طول زمان از عنوان هایی مانند کاتب به مقام وزیر رسیده است و البته برخی بر این نظر هستند که ایرانیان نقش زیادی در ایجاد نخستین وزارت داشتند. اطمینان خاندان عباسی به ایرانیان که در دشمنی با امویان بودند و در جنگهای علیه اموی به عباسیان کمک کردند، باعث شد تا عباسیان از تجربیات آنها در کشورداری استفاده کنند و همکاری دوجانبه میان ایشان شکل گرفت. البته عواملی چون قتل ابومسلم موجب ایجاد منازعه با ایرانیان شد و همچنین نفوذ ترکان در دستگاه خلافت نیز جایگاه ایرانیان را کمرنگ کرد. به این ترتیب می توان نتیجه گرفت که در دوران عباسی نمی توان به دنبال روندی هموار در وزارت بود. در دوران ال بویه شاهد اتفاقات مهمی در امر وزارت بودیم. در این دوران و در مقطعی از آن زوال بزرگی در وزارت رخ داد و دستیابی به این مقام با رشوه گرفتن های آشکار همراه شد. در 334ه ق و پس از ورود آل بویه به بغداد نیز کاتب امیر فاتح جای وزیر را گرفت. امیران آل بویه همواره نگران بودند تا اقتدار وزرا به قدرت آنها لطمه بزند و به همین جهت در برپایی وزارتی با اقتدار کوتاهی می کردند و بسیاری از وزرای نامدار و تأثیرگذار خود را مورد اذیت و آزار قرار می دادند و با بهانه های گوناگون در مورد ایشان سخت گیری می نمودند. این نکته را باید دانست که جایگاه وزارت همواره با تهدیدهایی از سوی رقبا و بدخواهان روبرو بوده است و وزرای در دوره های مختلف به ویژه در عصر آل بوبه به دشمنی ها و دسیسه چینی های اطرافیان روبرو بودند.
در نظام حکومت آل بویه، مقام وزارت پس از فرمانروا بالاترین مقام را داشت(تنکابنی، 1383: 79). وزرا در این دوران علاوه بر ایفای نقش سیاسی خود، به چهره های شاخص فرهنگی تبدیل شدند و از عوامل رونق و شکوفایی علمی آل بویه به شمار می روند. القاب مختلفی برای ایشان تعیین می شد و فروش منصب وزارت نیز رواج داشت. «در آن زمان دو نوع وزارت بود: یکی وزارت تفویض و دیگری وزارت تنفیذ. وزیر تفویض مقامش از وزیر تنفیذ بالاتر بود؛ زیرا می توانست با رأی و تدبیر خود به انجام کارها بپردازد و باید مسلمان و آزاد باشد؛ در حالی که وزیر تنفیذ حق نداشت امور را با فکر و رأی خود به انجام رساند، بلکه واسطة میان سلطان و مردم بود. این وزیر ممکن بود از اهل ذمه یا غیر آزاد باشد»(فقیهی، 1386: 64).
وزارت همزمان دو نفر نیز از ویژگی های وزارت در عهد آل بویه به شمار می رفت که از زمان معزالدوله مرسوم شد و عضدالدوله نیز پس از فتح بغداد، وزیری در بغداد و وزیری در شیراز داشت. فخرالدوله و مجدالدوله نیز همین شیوه را به کار بردند و دو وزیر داشتند. تغییرات سیاسی بر امنیت وزرا تأثیرگذار بود و ممکن بود که با جابجایی قدرت امیران بویهی، وزرا در معرض خطر جانی و مالی قرار بگیرند و اموالشان مصادره و خودشان زندانی شوند(ترکمنی آذر، 1384: 195). بدگویی اطرافیان و رقبای سیاسی نیز در افول جایگاه وزرا و مغضوب شدن ایشان مؤثر بوده است. گاهی نیز تمایلات مذهبی وزرا موجب برکناری آنها می گردید.
عباد بن عباس اولین وزیر حسن بن بویه ملقب به رکن الدوله بود. بعد از وی، ابوالفضل بن عمید از وزرای صاحب فضل آل بویه بود. وی مربی عضدالدوله بود و از مردان بزرگ و بنام آن دوران بود و بر علوم و فنون گوناگونی تسلط داشت و همین موضوع او را در دستگاه آل بویه به جایگاهی بلند رسانید و سال ها وزارت کرد. دوران عضدالدوله از جهات گوناگون، دوران طلایی حکومت آل بویه بود و وی از نیرومندترین امیران این خاندان به شمار می رفت. در زمان وی بودکه آل بویه به اوج بالندگی فرهنگی خود دست یافت و اتحاد قلمروی آل بویه تحت حکومت وی، تأثیری عمیق بر رشد و پیشرفت سیاسی و فرهنگی دیلیمان گذاشت. عضدالدوله، شیراز را محل حضور متکلمان و شاعران و نحویان کرده بود و کتابخانه ای عظیم در آنجا ایجاد نمود که مسئولان و متولیانی داشت. نخستین مربی و مرشد او نیز همانگونه که اشاره شد، ابوالفضل بن عمید بود. خاستگاه ابن عمید شهر قم بود و به همین جهت وی را شیعة امامیه می دانند و پدرش نیز بر همین مذهب بود. پدرش در مقام کاتب یا وزیر به بزرگانی چون وشمگیر بن زیار، مرداویج و ماکان بن کاکی خدمت کرد و پس از کشته شدن ماکان به خدمت سامانیان درآمد و لقب عمید یافت که به صاحبمنصبان بلندپایة سامانی داده می شد و به معنای تکیه گاه بود. به این ترتیب ابن عمید و خاندانش از جایگاه اجتماعی پایین به مراتب بلندی در دیوانسالاری دست یافتند که تا چند نسل در این خانواده ادامه داشت. ابوالفضل بن عمید با پدرش تفاوت هایی داشت همانگونه که با پسرش ابوالفتح. « ابن عمید جامع و چند سویه بود: سرباز، وزیر، فیلسوف. او شیفتة علم الحیل و جرّالثقیل و مفتون ساخت سلاح های پیچیدة جنگی بود. او هنرمندی با استعداد نیز بود و حافظة حیرت آوری در حفظ شعر داشت و نامه نویس و نثر نویسی درخشان بود. علاقة او به فلسفه از سر اتفاق نبود. او خود را پیرو افلاطون و سقراط و ارسطو می شمرد. او جمهوری افلاطون و اخلاق ارسطو را مطالعه کرد و خود نیز اثری دربارة اخلاق نوشت. نقل است که او در علم مابعدالطبیعه نیز مطالعه می کرده است، اما باید دانست که استعداد او تا اندازة بسیاری در فلسفة عملی بوده است. متنّبی او را از این حیث که نمودار شخصیت ارسطو و اسکندر است ستوده است. بدیهی است که این ستایش مبالغه گویی است، اما حاکی از این واقعیت است که وزیر می خواسته جامع فضایل علمی و نظری باشد. این انباشتگی کفایت، با قلم و شمشیر، دنبالة نقش آغازین او در مقام کاتب دیوان حکومتی بود. توفیق ابن عمید در مقام نخست وزیری رکن الدوله و تفنّن انسان گرایانة او در عشق به آثار باستانی و پژوهش در احوال قدما و همچشمی با ارسطو و تقلید از جاحظ نمودار این است که چگونه حرفة کاتبی تخته پرشی طبیعی برای دستیازی به سیاست و مجاهدة انسان گرایانه بود»(کرمر، 1375: 293). علایق وی از نظم و نثر به علم و فلسفه نیز کشیده شده بود. وی استعداد عملی داشت و سیاست، اخلاق و ریاضیات و مهندسی از علایق عمدة وی بود. همچنین وی بسیاری از دانشمندان و عالمان و شاعران را به دربار خود دعوت نمود و مدایح ایشان را با صله های زیادی پاسخ می گفت. ابن عمید در 360ه ق درگذشت. «او فضایل و صفاتی عالی داشت که همعصرانش را شگفت زده می کرد. او کاتب برجستة دورانش بود و حرفه ای ترین لیاقتها را داشت: سردار سخن و نوادر آن، آشنا با صرف و نحو و عروض، خوش گفتار در اشتقاق و کنایه، حافظ دیوانهای اشعار عصر جاهلی و اسلام. استاذالرئیس در گفتگو کم حرف بود، اما اگر شخص باهوشی پرسشی می کرد دربارة آن با شیوة یکتا و سرزنده اش و با بلاغت بیان و ظرافت معنا و بی تردید و لکنت داد سخن می داد. ادیبان و دانشمندان در دربارش می کوشیدند تا التفات او را به خود جلب کنند و هریک از ایشان او را تحسین می کردند و در حیطة تبحر خاص خودش یگانه و فرید می دانستند. او مؤدب و خوش خلق بود. اگر ادیب و دانشور یا اهل فنی به نزدش می آمد سراپا گوش بود، تو گویی تنها پیروی از آنچه را که گفته می شد کافی می دانست، او به موقع خود اشراف خویش را بر موضوع آشکار می کرد. او متکبران را خوار می کرد، اما بعد عنان از ایشان بر می گرفت و با گشاده دستی به آنها پاداش می داد. او در علوم غامض که هیچ کس مدعی تسلط بر آنها نمی شد نیز تضلّع یافته بود، از قبیل علم الحیل-مستلزم دانشی کامل از هندسه، طبیعیات، حرکات غریب، کشیدن اجسام سنگین، مرکز اثقال، و اجرای اعمال بسیاری که قدما ممتنع می دانستند- ساخت ابزارآلات سنگین و کمیاب نظامی، مصنوعات جنگی، سلاح های عجیب، کمان های بلند زه و آینه های سوزان مؤثر از فواصل بسیار دور. او سرشار از استعداد در مهارت های دستی نامعمول بود و تسلط عجیبی بر طراحی صنعتی داشت»(کرمر، 1375: 338). مسکویه نیز دربارة ابن عمید می نویسد که استاذالرئیس سپاه و رعایا و سرورش را چنان به راه می آورد که می توان معجزه نامید. او وقتی که به وزارت رسید مدیریت نادرست اسلافش را اصلاح کرد؛ سازمان های حکومتی را منظم و وضع خدمات عمومی را چنان مرتب کرد که غالب اوقات روز را به تعلیم و تعلم می گذراند. او عدالت مورد نظرش را گسترد و در سینه های سپاهیان و رعایا هیبت افکند(ابن مسکویه،1376، ج2: 270). پسر وی ابوالفتح بود که ملقب به ذوالکفایتین بود و بعد از پدرش به وزارت دست یافت و مانند وی وزیر و فرماندة سپاه بود. ابوالفتح با استعداد ولی بی احتیاط بود. او با مشغول شدن به وقت گذرانی و بازگذاشتن دست سپاهیان دیلمی دل پدرش را شکست و شاید مرگ وی را سرعت بخشید. رفتارهای ابوالفتح باعث حسادت دیگران می شد و رقبای سیاسی را به بدخواهی علیه او می کشانید. با حمایت وی از عزالدوله در اختلافی که با عضدالدوله داشت، عضدالدوله به فکر انتقام از وی بود. در مجموع باید گفت که «خاندان عمید و ابن عمید از دودمان های با فرهنگ ایران بودند که به جز مقام شامخ ادبی و نویسندگی، بیش از نیم قرن پیشگام نهضت های ملی و زنده کنندة آداب و رسوم دیرین ایرانی و مروج مذهب شیعه و مشوق ادیبان و پاسدار برقراری و استواری پادشاهی آل بویه و آل زیار بودند»(تنکابنی، 1383: 81). صاحب بن عباد نیز از وزرای صاحب نام آل بویه بود و شاخة آل بویه در جبال در زمان او قدرت بسیاری داشت. وی وزیر مؤیدالدوله بود و در به قدرت رسیدن فخرالدوله نیز نقش مهمی داشت. وی مذهب تشیع داشت و از ایشان حمایت می کرد و در کنار فعالیت های سیاسی و وزارت به امور فرهنگی و تألیف کتاب و تربیت شاگردان اشتغال داشت. همچنين گفته شده است که صاحب بن عباد به بهشمیه که پیروان ابوهاشم بن جبائی بودند، گرایش داشت و عقاید ایشان را ترویج می کرد(صفا، ۱۳۵۱: ۲۳۵). پدر صاحب در طالقان آموزگار مدرسه بود و سپس کاتب و پس از آن وزیر رکن الدوله شد. به این ترتیب، این منصب به طور طبیعی به عنوان نوعی میراث خانوادگی به او رسید. در نتیجه نخستین آموزگار او نیز مانند ابن عمید، پدرش بود و بعد از مرگ پدر بود که وی به خدمت ابن عمید درآمد. همچنین زمانی که رکن الدوله درگذشت، صاحب بن عباد در مقام کاتب نزد ابوالفتح بن عمید خدمت می کرد و پس از خلع و اعدام ابوالفتح بود که وی به وزارت رسید. استقلال و قدرت صاحب به حدی بود که با مرگش، اندوه و ماتمی بزرگ ری را فراگرفت و مردم زیادی بر غم و ماتم وی گریستند. او مانند استادش ابن عمید از چهره های عظیم فرهنگی در عصر آل بویه به شمار می رود و مانند بسیاری از کاتبان در نثر و نظم توانا بود. او نیز شاعران زیادی را به دربارش فرامی خواند و در مقابل مدایح ایشان، صله هایی نیز پرداخت می کرد. کرمر نیز در مورد صاحب می نویسد که«صاحب بن عباد به فرمانروایانی ضعیف تر از آنها که مرید و مرشدش ابن عمید در خدمتشان بود خدمت کرد و لذا او در کاربستن استعدادهای مدبرانة خویش آزادی بیشتری داشت. او از مردان فرهیخته ملازمانی مؤثر و کارآمد گردآورد و کتابخانه ای عظیم فراهم کرد که فهرست کتاب های آن بالغ بر ده جلد بود. این کتابخانه شامل آثار فلسفی نیز بود، ولی علاقة صاحب به فلسفه و علوم ظاهراً محدود به قرائت در خلوت بود. علایق آشکار او معطوف به علوم زبانی عرب و علوم دینی به ویژه کلام معتزلی بود. او می کوشید که جاذبة علم کلام را برای مردم عادی آشکار کند. ابن عباد در زبان و بدیهه گویی و بازی با کلمات استعدادی غریزی داشت و با اینکه اهل دیانت شمرده می شد آشکارا آسانگیری اخلاقی بسیاری از خود نشان می داد، حتی در برابر بی بند و باری و افسارگسیختگی. او تمثّل جمع ضدین دیانت و دنیویت، از نشانه های بارز این عصر بود»(کرمر، 1375: 294). کتابخانة صاحب سرانجام به دست محمد غزنوی سوزانده شد. تبحر او در امور نظامی و فرماندهی در جنگ ها بسیار زیاد بوده و فنون و مهارت های بالایی در این زمینه داشته است. رفتار صاحب با گروه های مختلف مردم موجب محبوبیت وی شده بود و علما و فقها از یک سو و عامة مردم از سوی دیگر مورد لطف و محبت او قرار داشتند. او نه تنها در امر سیاست، انسانی توانا و کارآزموده بود که در آبادانی شهرها نیز از خود درایت زیادی نشان داد. «لقب کافی الکفاه، دارندة کفایت فوق العاده، شایسته او بود، ولی چون درگذشت، فخرالدوله نسبت به خانوادة او حرمت نگاه نداشت و موالش ار مصادره کرد و چنان روشی در پیش گرفت که به زودی آنچه از انتظام امور حکومتی، سپاه و امور مالی فراهم شده بود، از هم گسست و بر همگان مشخص شد که قوام حکومت فخرالدوله به وجود صاحب بن عباد بوده است»(ترکمنی آذر، 1384: 200). «صاحب بدخواهانی هم داشته که وی را مورد طنز و استهزاء قرار داده و تکبر و خودخواهی و سجع گویی او را بر زبان گرفته اند؛ از جمله ابوحیان توحیدی که در مذمّت و بدگویی از دو وزیر و رجل علمی عصر آل بویه، یعنی ابوالفضل بن عمید و صاحب بن عباد، کتاب اخلاق الوزیرین یا مثالب الوزیرین تألیف کرده است؛ البته مسلم است که به همه گفته های او نمی توان اعتماد کرد«(فقیهی، 1386: 52).
پس از صاحب بن عباد، ابوالعباس احمد ضبی و ابوعلی بن حمیه اصفهانی به وزارت فخرالدوله و پش از وی مجدالدوله رسیدند.خطیر ابوعلی بن علی بن قاسم و ابوسعید آوی دانشمند و ادیب سرشناس و همچنین ابوالعلاء محمد بن علی بن حسّول شاعر و ادیب از وزرای مجدالدوله بودند.
نخستین وزیر احمد بن بویه یا همان معزالدوله، ابوجعفر محمد بن معلّی صیمری بود که در زمان فتح بغداد وزیر وی بود و تا 339ه ق عهده دار این مقام بود و با مرگ وی، مهلبی که فردی با درایت و کاردان بود و آشنایی تمام با آداب وزرات داشت به این مقام دست یافت. ابومحمد حسن مهلبی در 291ه ق در بصره متولد شد و از خاندان معروف مهلب بن ابی صفره از رجال و سرداران معروف اموی بود. وی آشنا به فرهنگ، زبان و تمدن ایران و از دوستدارن آن به شمار می رفت. او بر زبان فارسی تسلط داشت و آن را بسیار فصیح و روان صحبت می کرد و عدالت طلبی از ویژگی های ممتازش به شمار می رفت. آشنایی وی با رموز دیوانسالاری باعث ارتقای او به مقام وزارت گردید. مهلبی که زندگی سختی را گذرانده بود، ابتدا در 322ه ق به عنوان وکیل ابوذکریا موسی از رجال مهم مالی آغاز به کار کرد(متز، 1377: 123) و در 334ه ق که آل بویه وارد بغداد شدند، نقش مهمی در ادارة امور این شهر داشت و در نزد خاندان آل بویه و احمد معزالدوله جایگاه ممتازی به دست آورد. در زمان وزارت صیمری نیز، به جهت کفایت و شایستگی هایی که مهلبی از خود نشان می داد، در دستگاه آل بویه بود و به عنوان نایب و مشاور وزیر خدمت می کرد. با مرگ صیمری نیز، با وجود اینکه بسیاری از افراد خواستار مقام وزرات بودند اما معزالدوله تصمیم گرفت تا مهلبی را به این مقام منصوب نماید. «علت انتخاب او این بود که تماما صفات ریاست در وی جمع بود و با وی از دیرباز انسی داشت؛ به علاوه، او فصیح و با هیبت و با شخصیت بود. از رسوم وزارت به خوبی آگاهی داشت. سخی و شجاع و ادیب بود. به زبان فارسی با فصاحت سخن می گفت. مهلبی با این صفات، رسوم وزارت را که کهنه شده بود، تازه کرد و آثار نیکی از خود باقی گذاشت»(فقیهی، 1386: 30). مهلبی نه تنها شخصیتی فرهنگی و آشنا با اصول دبیری و دیوانسالاری بود که در امور نظامی نیز سر رشته داشت و از بزرگان به شمار می رفت. او به عنوان سرداری مجرب و آزموده در نبردهای بسیاری شرکت کرد و پیروزی های بزرگی نیز به دست آورد به عنوان نمونه پیروزی او در برابر فرمانروای عمان در 341ه ق از افتخارات او می باشد. همچنین معزالدوله در 345ه ق از او خواست تا دیلمیان روزبهانی را که پیروان روزبهان بن ونداد خرسید دیلمی بودند را از متصرفات آل بویه بیرون کند و او نیز با زیرکی توانست تا بر آنها غلبه کند. فراز و نشیب های زیادی در دوران وزارت مهلبی برای او به وجود آمد و چندین بار عزل و دوباره به مقام خود برگردانده شد. از جمله زمانی که مهلبی در نبرد با عمران بن شاهین در 339 ه ق شکست خورد و بسیاری از سرداران او اسیر شدند و اموال زیادی را نیز از دست داد، مجبور شد که با عمران آشتی کند و شرایط او را بپذیرد. این شکست باعث شد تا معزالدوله در حق وزیر خود با تحقیر و ناسزا برخورد کند و دستور داد تا او را به خانه ببرند و نگهبانی نیز برای او قرار دادند اما دوباره او را به کار گماشت. دلیل بازگشت وی به وزارت این بود که معزالدوله فردی که از وی تواناتر و لایق تر باشد نمی یافت و به همین جهت از بعضی از کوتاهی ها و اتهامات وی چشم می پوشانید. مهلبی در سامان دادن به اوضاع مملکت دارای اختیارات زیادی از سوی معزالدوله بود و به همین جهت سیاست های او با موانع کمتری در عمل روبرو می گردید. «مهمترین اقدام مهلبی در سیاست اداری، مربوط به اصلاحات مالی بود و در این باره وی شروع به نوسازی دیوان و پالایش آن از همة دبیران نالایق و رسم و رسوم جابرانه و مستبدانه ای که ایشان پدید آورده بودند، نمود و همچنین به گزینش و استخدام دبیران لایق و شایسته و با مسئولیت اقدام و رسم ها و قوانین درست و اصولی و عادلانه مالیاتی را پایه گذاری کرد»(کلانتری، اورجی نیک آبادی، 1382: 106). فعالیت های ارزشمند اقتصادی مهلبی موجب پیشرفت و آبادانی قلمروی آل بویه گردید. درآمد خزانة دیلمیان به همت وی افزایش یافت و از بسیاری از اشخاص که مالیات پرداخت نمی کردند، مالیات دریافت کرد. البته تدابیر وی برای افزایش درآمد حکومت، در بسیاری از مواقه از اصول غیراخلاقی و با تصاحب اموال اشخاص یا مصادرظ زمین ها به بهانه های مختلف صورت می گرفت. این گونه اقدامات موجب رضایت و شادمانی معزالدوله از کارهای او و در نتیجه افزایش اعتماد به وی و دادن اختیارات بیشتر به مهلبی بود. عدالت خواهی مهلبی و ستاندن داد مظلوم از ظالم از خصوصیات بارز این وزیر دیلمیان بود و وی در تلاش بود تا با آشوب ها و بی نظمی های حاکم بر جامعه برخورد و از نابسامانی های احتمالی جلوگیری نماید. به همین جهت در مقابل کسانی که در روند اجرای قانون، خللی ایجاد می کردند به شدت برخورد و ایشان را مجازات می کرد. علما و ادیبان در نزد وی جایگاه مطلوبی داشتند و مورد احترام قرار می گرفتند. او خود نیز اهل علم و ادب بود و این طایفه را ارج می نهاد. در همین راستا بود که وی در بغداد مرکزی پدید آورده بود برای ادبا و علما و دانشمندان که در آن به مطالعه و بحث و گفتگوی علمی می پرداختند و اندیشه های خود را با دیگر اندیشمندان زمان مطرح می ساختند. ابوالفرج اصفهانی، ابن حجاج، منجم علی بن هارون، ابوالفرج عباس بن حسین شیرازی، ابواسحاق صابی، ابن مسکویه، ابوحیان توحیدی و علمای دیگر در این مجالس شرکت می کردند. این فعالیت ها بود که بغداد را در آن عصر به مرکزی قدرتمند برای فعالیت های ادبی و فرهنگی تبدیل نمود و از پایگاه های مهم تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری قمری گردید. پس از مرگ مهلبی در 352ه ق، اموال وی نیز از مصادره در امان نماند و اطرافیان وی نیز دستگیر شدند. «می توان گفت که رفتارهای معزالدوله نسبت به مهلبی وزیر، آغاز تنزل مقام و موقعیت وزارت در پادشاهی آل بویه بود که صورت قطعی و نهایی خود را در نسل دوم آل بویه پس از وزارت صاحب بن عباد، نمودار کرد. در نسل دوم پادشاهان آل بویه نزاع بر سر جانشینی و اختلافات داخلی باعث کاهش مقام و موقعیت پادشاهان آل بویه شد و به تدریج از جایگاه و پایگاه وزیران و وزارت نیز کاسته گردید تا جایی که دیگر دوران اوج و پیشرفت پادشاهی و وزارت در دولت آل بویه به فراموشی سپرده شد»(کلانتری، اورجی نیک آبادی 1382: 111). ابوالفضل عباس بن حسین شیرازی و ابوالفرج محمد بن عباس بن فسانجس پس از مهلبی عهده دار وزارت گردیدند و با مرگ معزالدوله میان ایشان رقابت درگرفت که البته شانس ابوالفضل شیرازی برای رسیدن به وزارت بیشتر بود و سرانجام نظر مساعد عزالدوله بر وزارت ابوالفضل شیرازی قرار گرفت ولی با گذر زمان و اتفاقاتی که رخ داد، ابوالفرج جانشین وی شد. بعد از یک دورة دیگر از وزارت ابوالفضل شیرازی، نوبت به ابن بقیه رسید تا وزارت را تجربه کند. وی به دلیل نزدیکی با ابوالفضل شیرازی و همچنین شایستگی هایی که از خود نشان داد به این مقام رسید و به گفتة ابن مسکویه به دلیل اینکه وی از طبقة پایین اجتماعی برخاسته بود، مردم از وزارت او متعجب شده بودند(ابن مسکویه، 1376، ج6: 375). ابن بقیه که سرانجام به دست عضدالدوله به قتل رسید، ملقب به الناصح بود و در دوران وزارتش تمامی افرادی را که مورد بدگمانیش قرار می گرفتند به قتل می رسانید از جمله عده ای از دبیرانی را که احتمال می داد روزی به جانشینیش برسند. عضد الدوله پس از آنکه بغداد را فتح کرد، نصر بن هارون نصرانی را در شیراز و ابوالقاسم مطهر بن عبدالله را در بغداد به وزارت خود منصوب کرد. به گفتة کرمر، اقلیت های دینی غیر مسلمان در زمان حکومت تسامح پیشة آل بویه از وضعیت مناسبی برخوردار بودند و در این میان، مسیحیان در میان طبقة کاتبان بسیار نمایان بوده و بسیاری از مقام های اداری را در اختیار داشتند(کرمر، 1375: 121). ابوالقاسم مطهر که وزیری کاردان و مدبر بود، پس از شکست در نبرد بطائح از ترس مجازات، خودکشی کرد و عبدالعزیز بن یوسف جانشین او شد. با روی کار آمدن شرف الدوله به جای عضد الدوله، اباالقاسم العلاء بن حسن به وزارت رسید و در شیراز مستقر گردید. عمیدالدوله از وزرای صاحب نام شرف الدوله بود و وی اهل شعر و شاعری نیز بود. ابوالریان احمد بن محمد وزیر صمصام الدوله بود که سرانجام به قتل رسید و ابن سعدان به جایش برگزیده شد. «ابن سعدان در امور وزارت تبحر و تجربه نداشت. عملکرد نادرست او موجب گرانی مواد غذایی و خالی شدن خزانه گردید که شورش مردم و سپاهیان را به همراه داشت»(ترکمنی آذر، 1384: 209). از جمله وزرای شناخته شده و بنام بهاءالدوله می توان به ابونصر شاپور بن اردشیر اشاره کرد که مردی فاضل و اهل علم و فرهنگ بود. فخرالملک ابی غالب محمد بن علی بن خلف نیز وزیر بهاءالدوله و سپس پسرش سلطان الدوله شد و مردی با کفایت بود و مملکتداری را خوب می دانست. وی را مردی عادل و مدیری شایسته می دانند و پس از مرگ نیز در کنار مرقد حضرت علی(ع) دفن شد. ابن سهلان نیز مدتی عهده دار وزارت سلطان الدوله بود. مشرف الدوله برادر سلطان الدوله نیز وزرایی را به خدمت داشت از آنجمه می توان به مؤیدالملک ابوعلی حسین بن حسن رخجی اشاره کرد. جلال الدوله نیز هنگامی که در بغداد به حکومت رسید، شرف الملک، ابوعلی حسن بن علی بن جعفر بن ماکولا را به وزارت خود برگزید که وی ظلم های زیادی در حق مردم کرد و مردم را به اهل حکومت بی اعتماد ساخت. وزیران دیگری نیز به خدمت جلال الدوله و حکومتش درآمدند. در دوران وی وزیران زیادی عزل و نصب شدند. اباکالیجار ابومنصور بهرام بن مافنه را وزیر خود کرد که از اهالی فارس و انسانی عالم و ادیب بود. ملک رحیم آخرین امیر آل بویه نیز کمال الملک ابی المعالی بن عبدالرحیم را که وزیر اباکالیجار بود، وزیر خود کرد که وی در نبرد با فولادستون ناپدید شد. وزیر دیگر ملک رحیم، عبدالرحمان بن حسین بن عبدالرحیم بود که وزیری توانمند به شمار می رفت.

نتیجه

در تاریخ ایران و اسلام، نهاد وزارت بر عهدة افراد نزدیک به حاکمیت قرار می گرفته است و این منصب در سیر تاریخی خود با فراز و نشیب های بسیاری روبرو شده است و در دوره های مختلف تاریخی به دلایل گوناگون سیاسی، اجتماعی و ...دچار تغییراتی نیز گردیده است. در دوران آل بویه نیز شاهد روی کارآمدن وزرای کارآمد و شناخته شده ای بودیم که با توجه یه شرایط حاکم به اقدامات مختلفی دست زدند و نامی بزرگ از خود در تاریخ ثبت نمودند. برخی از ایشان فراتر از زمان خود به تغییرات بنیادین فرهنگی و سیاسی پرداخته و به عنوان شخصیت های چند وجهی در زمان خود مطرح گردیدند که از سویی در دیوانسالاری و امر وزارت چهره هایی موفق بودند و از سویی فرماندة نظامی قابلی بوده که در جنگها به هداتی و رهبری شایستة سربازان می پرداختند و همچنین به امور تعلیم و تربیت و برقراری عدالت در جامعه توجه داشته اند. بسیاری از ایشان از سوی مخالفین مورد تهمت هایی قرار می گرفتند و حتی در مواردی مورد غضب سلاطین واقع می شدند و از سمت خود عزل می شدند، اموال خود را از دست می دادند و حتی به قتل می رسیدند.
کتابنامه
- ابن مسکویه رازی، ابوعلی(1376)، تجارب الامم، ج6 وج2، ترجمة علینقی منزوی، تهران: توس.
- ترکمنی آذر، پروین(1384)، دیلمیان در گسترة تاریخ ایران، تهران: سمت.
- تنکابنی، حمید(1383)، درآمدی بر دیوان سالاری در ایران، تهران: علمی و فرهنگی.
- صفا، ذبیح الله(1351)، تاریخ ادبیات در ایران، تهران: امیرکبیر، ج1.
- فقیهی، علی اصغر(1386)، تاریخ آل بویه، تهران: سمت.
- کرمر، جوئل ل.(1375)، احیای فرهنگی در عهد آل بویه، ترجمة محمد سعید حنایی کاشانی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
- کریستن سن، آرتور(1372)، ایران در زمان ساسانیان، ترجمة رشید یاسمی، تهران: امیرکبیر.
- کلانتری، یحیی؛ اورجی نیک آبادی، فاطمه(1382)، «ابومحمد حسن بن محمد بن هارون مهلبی؛ وزیری معروف در نسل اول آل بویه»، جغرافیا و برنامه ریزی، ش12، صص101تا 118.
- متز، آدام (1377)، تمدن اسلامی در قرن چهارم هجری، ترجمة علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.